جمعه، تیر ۰۷، ۱۳۹۲

همه یاران حسن روحانی

ارسالی مهدی خانبابا تهرانی

http://didban.ir

تاریخ انتشار: ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۰۰:۴۷
تیم شناسی رجال سیاسی ایران (5)
حجت الاسلام و المسلمین روحانی که اکنون با نام رئیس جمهور منتخب ایران شناخته می شود به دلیل نوع سوابق اجرایش کمتر آَشنایی نسبت به تیم وی و احتمالا کابینه دولت یازدهم وجود دارد. دیدبان در ادامه مطالب تیم شناسی رجال سیاسی ایران خود این بار همه یاران حسن روحانی را مورد بررسی قرار داده است.
دیدبان: دیدبان در راستای مطالب تیم شناسی رجال سیاسی ایران که تا کنون 4 شماره آن را تحت عنوان های:«همه یاران احمدی نژاد» ، «همه یاران لاریجانی»، «همه یاران قالیباف» و «همه یاران رضایی» منتشر نموده است؛ در پنجمین شماره از این سلسله مطالب خود به بررسی تیم رئیس جمهور جدید کشورمان می پردازد.
دکتر حسن روحانی هفتمین رئیس جمهور ایران شد. حسن روحانی از جمله شخصیت هایی است که در هر دو جناح حضور داشته و توانسته در هر دو جناح جایگاهی برای خود تدارک ببیند. وی عضو شورای مرکزی جامعه ی روحانیت مبارز یعنی مهم ترین نهاد سنتی اصول گرایان بود (وی در حدود 10 سال است که در جلسات جامعه روحانیت شرکت نمی کند.) و در همان حال توانست منصوب خاتمی به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی باشد. وی اکنون نماینده ی ولی فقیه در شورای عالی امنیت ملی و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام با حکم رهبری است.
اما اگر حسن روحانی در جایگاه ریاست جمهوری قرار بگیرد یاران قبلی وی و احتمالا همراهان امروزین او چه کسانی خواهند بود؟ حسن روحانی در دوران تصدی مسئولیت های خود از تیم ها و اشخاص مختلفی به عنوان همراهان خود استفاده کرده که در این مجال درصدد بررسی همه ی یاران حسن روحانی هستیم.
تیم مجلس
حسن روحانی تجربه ی 5 دوره نماندگی مجلس را در کارنامه ی خود دارد. حضور طولانی و مستمر در مجلس باعث شد تا وی قدرتی فراوان در این نهاد کسب کرده و حلقه ای از یاران را به رهبری و مدیریت آیت الله هاشمی رفسنجانی تشکیل دهد.
روحانی در دو دوره نائب رئیس مجلس و در دوره های مختلف رئیس کمیسیون دفاع و همین طور رئیس کمیسیون سیاست خارجی مجلس بوده که این حضور باعث شده تا وی تبدیل به یکی از مهره های فعال در مجلس شود. روحانی در مجلس به عنوان نائب رئیس مجلس و در ستاد فرماندهی دفاع نیز سمت معاونت هاشمی را برعهده داشته است.
از این رو هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی را می توان از اعضای هم نظر یک تیم دانست که در مجلس به صورت هماهنگ عمل می کردند. اکرمی، منتجب نیا، غفاری و ... از دیگر اعضای این تیم محسوب می شدند.
تیم شورای عالی امنیت ملی
روحانی بعد از بازنگری در قانون اساسی در سال 1368 به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی از سوی رئیس جمهور وقت یعنی آیت الله هاشمی رفسنجانی انتخاب شد. روحانی در مجلس رئیس کمسیون های دفاع و سیاست خارجی بود و همچینین وی نائب رئیس هاشمی در مجالس بود که باعث شد تا وی در این منصب مستقر شود. وظیفه ی شواری عالی امنیت ملی در سه حوزه ی دفاع، سیاست خارجی و امنیت ملی تعریف می شود که روحانی توانست در این سه حوزه تجربه ی زیادی به دست آورد.
از اعضای اصلی تیم روحانی در شورای عالی امنیت ملی و مذاکرات هسته ای می توان به سیروس ناصری و موسویان اشاره داشت. بعد از تغییر دولت و جایگزین شدن علی لاریجانی به جای حسن روحانی این اعضا نیز از تیم مذاکره خارج شدند.
سیروس ناصری به خاطر برخي پرونده‌هاي مربوط به مسائل مالي، از تيم مذاكرات هسته اي كنار گذاشته شد. وزیر سابق امورخارجه نيز حكم وي را به عنوان سفير ايران در اندونزي صادر نمود كه مورد موافقت رئيس جمهور وقت قرار گرفت.. وی در مذاکرات پاریس به عنوان سفیر ایران در سوئیس در جریان مذاکرات بود.
سیروس ناصری
اما موسویان که به خاطر سوابق تحصیلاتی در آمریکا وارد تیم روحانی در شورای عالی امنیت ملی در مذاکرات هسته ای شد بعد از تغییر دولت هشتم و روی کار آمدن دولت احمدی نژاد از این سمت برکنار شد و بعد با اتهام امنیتی بازداشت شد که با وثیقه ی 200 میلیونی آزاد شد و سپس مقیم دائم آمریکا شد.
سید حسین موسویان
سید حسین موسویان، در سال های 1997 تا 2005، رئیس کمیته روابط خارجی شورای عالی امنیت ملی ایران بود که برای 2 سال در مذاکرات هسته ای نیز شرکت داشت. او هم اکنون در خارج از ایران به سر می برد و نویسنده کتابی با عنوان «بحران هسته ای ایران» است که موسسه کارنگی در سال 2012 آن را منتشر کرده است. او علاوه بر این کتاب، در یک سال گذشته مقاله های متعددی را در مورد رابطه ایران و آمریکا و مساله هسته ای منتشر کرده است.
همچنین می توان از علی اکبر صالحی؛ محمد جواد ظریف، امیرحسین زمانی، محمدرضا البرزی، محمد سعیدی نیز به عنوان اعضای تیم روحانی نام برد که اطلاعات چندانی از آنان در دست نیست.
صالحی رئیس سابق دانشگاه صنعتی شریف و نماینده دائمی ایران در آژانس بین المللی انرژی اتمی بود و اکنون وزیر امور خارجه است.
ظریف نیز سفیر و نماینده دایم ایران در سازمان ملل متحد به مدت پنج سال بود و در حال حاضر دستیار ارشد وزیر خارجه است.
محمد جواد ظریف
همچنین در این تیم می توان از شخصیت های مختلف نام برد. امیرحسین زمانی نیا نیز عضو سابق تیم هسته ای در حال حاضر در مرکز تحقیقات استراتژیک مشغول فعالیت است. محمدرضا البرزی سفیر و نماینده سابق ایران در مقر سازمان ملل در ژنو بوده است. محمد سعیدی معاون سابق برنامه ریزی، بین الملل و امور مجلس سازمان انرژی اتمی و تیم مذاکره کنندگان بوده اند که در حال حاضر در این شورا فعال نیستند.
 تیم مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام
به طور کلی در مجمع تشخیص مصلحت نظام افرادی که نگرش هایشان به هاشمی نزدیک است دیده می شوند. شخصیت هایی نظیر حسن روحانی، علی اکبر ناطق نوری، محمد هاشمی، دری نجف آبادی، حجت الاسلام علی عسگری، قدرت الله علیخانی و ... در زمره این دسته جای می گیرند.
یکی از نهادهای مهم در مجمع، مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع می باشد که تقریبا همواره دارای حاشیه هایی بوده است. این مرکز در سال 1368 با هدف تدوین و تنظیم استراتژی برای جمهوری اسلامی ایران در ابعاد گوناگون تشکیل شد اما در سال 1376 براساس مصوبه شورای عالی اداری از نهاد ریاست جمهوری منتزع گردید و به عنوان بخـش تحقیقاتی مجمع تشخیص مصلحت نظام به آن پیوست. اولین رئیس این مرکز موسوی خوئیینی ها بود و رئیس بعدی این مرکز تا به حال حسن روحانی بوده است. از اعضای فعلی این مرکز می توان به امیرحسین زمانی نیا، مجید احتشامی، آرمین امینی، سید علی طباطبایی، محمودرضا گلشن پژوه نام برد.
تیم انتخاباتی
روحانی برای پیروزی در انتخابات یک تیم مجهز را تشکیل داد که تمامی این افراد از دوستان و یاران نزیک حسن روحانی محسوب می شوند.
 محمدرضا نعمت زاده
محمد‌رضا نعمت‌زاده را می توان مهمترین فرد در حلقه ی همراهان و حلقه ی نزدیک حسن روحانی دانست. وی که تحصیلات خود را در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد در آمریکا گذرانده؛ سابقه ای طولانی در مدیریت بخش های دولتی و خصوصی دارد. وی قبل از انقلاب در کارخانجات بخش خصوصی فعال بوده اما بعد از پیروزی انقلاب توانست به وزارت کار برسد. وی پس از آن در دولت شهید رجایی، میرحسین موسوی، هاشمی رفسنجانی دارای مسئولیت های مختلف و متعدد بوده است.
وی که در دولت سازندگی به وزارت صنایع و معادن رسید، در دولت اصلاحات مدیر‌عامل شرکت ملی صنایع پتروشیمی شد و در دولت نهم مدیر‌عامل شرکت ملی پالایش و پخش فرآورده‌های نفتی و مشاور ارشد وزیر نفت بود. نعمت زاده در سال 1388 بازنشسته شد و در یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری  ریاست ستاد انتخاباتی حسن روحانی را بر عهده داشت.
 اکبر ترکان
ترکان را می توان از مهره های اصلی تیم روحانی دانست. وی در سال 58 در جهادسازندگی لرستان فعال شد و در سال 60 استاندار ایلام و پس از آن انیز استاندار هرمزگان شد. وی در سال های 64 تا 68 مدیرعامل سازمان صنایع دفاع بود و در دولت اول هاشمی وزیر دفاع شد و در دولت دوم هاشمی به وزارت راه و ترابری رسید.
ترکان هر چند در انتخابات 1376 جزو تیم ناطق نوری بود اما در دولت خاتمی رئیس سازمان گسترش و نوسازی صنایع شد و بعد از آن توانست معاون وزیر نفت و مدیرعامل شرکت نفت و گاز پارس شود. مسئولیتی که تا آخر دولت نهم و به ریاست محمود احمدی نژاد ادامه داشت. و هم اکنون از اعضای تأثیرگذار حلقه ی اول تیم حسن روحانی محسوب می شود.
وی که با کنار گذاشته شدن از مسئولیت های دولتی به فعالیت های اقتصادی رو آورده بود، یکی از مهم ترین تأمین کنندگان منابع مالی ستاد حسن روحانی محسوب می شد.
 محمد باقر نوبخت
محمد‌باقر نوبخت حقیقی، نماینده مردم رشت در چهار دوره مجلس و دبیر‌کل حزب اعتدال و توسعه است. نوبخت خواهر‌زاده آیت‌الله حجتی، از روحانیون سرشناس گیلان است و دو برادرش نیز در سمت‌های دولتی و قضایی مشغول به فعالیت هستند. او دارای دکترای اقتصاد از انگلستان است. نوبخت در کارنامه ی خود چهار دوره نمایندگی مردم رشت در مجلس را دارد و اکنون به عنوان معاون پژوهش‌های اقتصادی مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام و دبیر‌کل حزب اعتدال و توسعه فعالیت می‌نماید. سابقه ی نزدیکی نوبخت به تیم هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی به همکاری آنان در مجلس و مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص باز می گردد.
نوبخت بیشتر در مناظره ی خود با محمد خوش چهره رسانه ای شد. وی در آن مناظره به عنوان نماینده ی هاشمی رفسنجانی و محمد خوش چهره نیز به عنوان نماینده ی محمود احمدی نژاد حضور یافتند که رفتار زننده ی نوبخت باعث بدبینی مردم به تیم هاشمی شد.
این چهره نزدیک به روحانی در حزب‌اعتدال و توسعه فعالیت می‌نماید. این چهره نزدیک به آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم سخنگوی ستاد مردمی انتخابات روحانی بود و جالب تر آنکه حزب اعتدال و توسعه نیز با صدور بیانیه ای حمایت خود را از حسن روحانی اعلام کرد.
 حجت الاسلام علی عسگری
از جمله شخصیت های سیاسی که می توان از آن به عنوان تیم حسن روحانی نام برد؛ حجت الاسلام علی عسگری است. حجت الاسلام علی عسگری، معاون پارلمانی مرکز استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام و نماینده ی مردم مشهد در مجلس هفتم بوده است. وی پس از آن وارد تیم مجمع شده و به عنوان معاون این مجمع فعالیت می کند. از اظهارت وی می توان مواضع هاشمی رفسنجانی را رصد کرد اما وی برای اولین بار خبر کاندیداتوری حسن روحانی را رسانه ای ساخته و خبر از جلسات در حلقه ی اول تیم هاشمی و روحانی برای انتخابات داد.
وی در یک مصاحبه ی رسانه ای اعلام کرد که: «ايشان (منظور حسن روحانی) هم به عنوان يكي از چهره‌هاي دلسوز نظام براي برون‌رفت از مشكلات ايران نگراني‌هاي جدي و تلاش مجدانه‌يي دارند...ايشان از مصايبي كه اين سال‌ها يقه سياست خارجي و ديپلماسي ايران را گرفته به ‌شدت ناراحت و نگران هستند. همچنين بارها در جلسات خصوصي از وضعيت اقتصادي كشور و وضع زندگي مردم ابراز ناراحتي كردند».
با اعلام این خبر روحانی به جمع کاندیداهای ریاست جمهوری پیوست و برنامه و سایر اعضای تیم وی نیز مشخص شدند.
 حجت الاسلام علی یونسی
یونسی را نیز می توان جزوی از اعضای اثرگذار در حلقه ی یاران حسن روحانی دانست. یونسی وزیر اسبق اطلاعات و در حال حاضر مشاور ارشد حسن روحانی است. تقریبا وی را می توان سخنگوی اصلی جریان هاشمی ـ روحانی دانست. وی با فعالیت در کنار حسن روحانی تمام تلاش خود را برای پیروزی وی انجام داد. سفرهای استانی و حضور در همایش ها و سخنرانی به نمایندگی از حسن روحانی از جمل فعالیت های یونسی در دوره ی تبلیغات بوده است.
یونسی به صراحت به این شبهه ی اصلاح طلبان پاسخ داد که شاید روحانی عضو جناح اصلاح طلبان نباشد اما مطمئنا وی در ذیل گفتمان و بینش اصلاح طلبی تعریف می شود. همو بود که علنی ساخت که پشت سر روحانی چهار روحانی سرشناس دیگر یعنی: هاشمی رفسنجانی، ناطق نوری، خاتمی و سید حسن خمینی قرار دارند.
 هاشمی ها
از ابتدای اعلام حضور حسن روحانی در رقابت های انتخاباتی یازدهمین دوره ی ریاست جمهوری؛ فرزندان هاشمی حضوری پررنگ در اطراف وی داشتند. اما دو تن از فرزندان هاشمی یعنی فاطمه هاشمی و محسن هاشمی حضور علنی و فعال تر داشته اند. فاطمه هاشمی دختر بزرگ هاشمی رفسنجانی و محسن هاشمی پسر بزرگ وی هستند که به عنوان حلقه ی یاران تیم روحانی از ابتدا با وی همراه بودند.
فاطمه هاشمی برعکس فائزه فعالیت علنی سیاسی نداشته و بیشتر در حوزه ی مددکاری اجتماعی و خدمات عام المنفعه فعالیت دارد. محسن هاشمی هم بیشتر از آن که چهره ای سیاسی اشد چهره ای اقتصادی و اجرایی است و در کارنامه ی خود مدیرعاملی خطوط متروی تهران را نیز دارد. هر چند صلاحیت وی در انتخابات شورای شهر تهران رد شد اما وی ترجیح داد فعالیت سیاسی این برهه ی خود را در کنار حسن روحانی شدت ببخشد.
حسام الدین آشنا
حسام الدین آشنا استاد دانشکده ی فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق علیه السلام و داماد آیت الله دری نجف آّبادی است. وی مشاور رسانه ای حسن روحانی است و در کارنامه ی خود سابقه ی فعالیت های اطلاعاتی و امنیتی نیز دارد.
حضور وی در کنار حسن روحانی در مناظرات تلویزیونی و همچنین در تهیه و تدوین مستندهای انتخاباتی حسن روحانی نشان از همراهی این استاد دانشگاه امام صادق علیه السلام با حسن روحانی دارد. دانشگاهی که یک فارغ التحصیل دیگر آن یعنی سعید جلیلی نیز در عرصه انتخابات حضور داشت و فعالیت های روحانی در کسوت دبیری شورای عالی امنیت ملی را همراه با دو نامزد دیگر اصول گرایی یعنی قالیباف و حداد عادل به چالش کشد
دیدبان: عماد افروغ معتقد است، دولت آینده باید از دولت‌های گذشته درس عبرت بگیرد و ضمن بررسی نقاط ضعف و قوت دولت‌های گذشته آنها را لحاظ کند.

عماد افروغ استاد دانشگاه و جامعه‌شناس در گفت‌وگوی پیش رو، به تحلیل چرایی حضور گسترده مردم در یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری پرداخت.

وی در بخش ابتدایی سخنان خود با اشاره به حضور گسترده مردم در انتخابات ریاست جمهوری گفت: قبل از انتخابات خلق «حماسه سیاسی» را قابل پیش‌بینی می‌دانستم.

وی تاکیدات رهبر معظم انقلاب را یکی از دلایل خلق حماسه سیاسی دانست و افزود: مردم همواره علیرغم تمام کم‌لطفی‌هایی که مسئولان نسبت به نیازهای واقعی آنها داشتند، نسبت به اصل نظام و رهبری التزام و اعتماد دارند.

این استاد دانشگاه آرایش طیفی کاندیداها را علت دیگری برای خلق «حماسه سیاسی» دانست و با ابراز تاسف نسبت به اینکه در انتخابات‌های گذشته حالت قطبی داشتیم، گفت: شرایط در این انتخابات به صورت طیفی بود؛ یعنی تمام سلایق مختلف سیاسی در این آرایش نماینده داشتند.

افروغ اضافه کرد: البته اواخر تبلیغات نامزدهای انتخابات یک اردوگاه فضا را قطبی کرد و جنبه طیفی اردوگاه خود را به هم ریخت اما وقتی یک طرف فضا را قطبی می‌کند عقل سیاسی اقتضا می‌کند، طرف مقابل هم فضا را قطبی کند اما این اقدام صورت نگرفت؛ حال چرا این کار را نکردند؟ نه اینکه می‌خواستند فضا طیف‌گونه باشد بلکه به دلیل مستی‌هایی بود که سراغ قدرت حاکم می‌آید.

وی با بیان اینکه معمولا جریان دارای قدرت دچار توهم‌هایی می‌شود، تصریح کرد: علیرغم تمام هشدارهایی که داده شد که وقتی یک طرف فضا را قطبی می‌کند بایستی طرف مقابل هم فضا قطبی کند، هرچند که این به صلاح کشور نیست اما آنها عطف به اینکه به صلاح کشور هست یا نه، عمل نکرده و به دلیل وزن کشی‌های بالایی که به خود می‌دادند در صحنه ماندند.

افروغ با یادآوری اینکه علیرغم تمام مسائل و قطبی‌شدگی‌ها، فضا طیفی‌تر شد و طیفی هم باقی ماند، خاطرنشان کرد: این مسائل کمک کرد که مردم به پای صندوق‌های رای بیایند و کاندیدای مورد نظر خود را انتخاب کنند.

افروغ، بیزاری مردم از رفتارهای دولت مستقر را سومین عامل برای حضور گسترده مردم در انتخابات دانست و در همین زمینه اظهار داشت: من از ابتدای انقلاب تاکنون به لحاظ اخلاقی دولتی را غیرقابل تحمل تر از دولت فعلی ندیدم و این دولت به رغم همه ناملایمات و مشکلاتی که تحمیل کرد به دلیل مصلحت مورد حمایت واقع شد اما تا کی می‌شد این دولت را تحمل کرد که معلوم نبود چه ماهیتی دارد.

این استاد دانشگاه یادآور شد: ابتدا دولت حرف‌هایی زد که همگان فریبش را خوردند اما یکی پس از دیگری پرده‌های این سناریو کنار رفت؛ از دولت دینی به دولت امام زمان، از دولت امام زمان به مکتب ایرانی، بعد به دولت لیبرال سپس سوسیالیسم و همواره در نوسان بود.

وی با بیان اینکه این رفتارها زیبنده انقلاب و خون شهداء نیست، تصریح کرد: متاسفانه این اتفاق‌ها افتاد و به نظر من بیش از آنکه مردم به شعارهای کاندیداهای دیگر «نه» بگویند به سیاست‌های دولت‌ مستقر «نه» گفتند.

افروغ با بیان اینکه من اگر بخواهم به این دولت نمره دهم، کمترین نمره را خواهم داد، خاطرنشان کرد: این دولت به نام دین، اخلاق و فرهنگ به صحنه آمد اما کاری که نکرد توجه به اخلاق، فرهنگ و انقلاب بود؛ البته این تا حدودی به ریشه‌های ساختاری قدرت در ایران بازمی‌گردد که هم رابطه قدرت-ثروت دارد و هم رابطه قدرت-منزلت و توهمی را برای افراد ایجاد می‌کند.

وی از لزوم نظارت سخن گفت و با بیان اینکه مشکلی با اینکه چه کسی به قدرت می‌رسد، ندارم، اظهار داشت: نگرانیم از نقد و نظارت است و اگر بخواهم کسی را محاکمه کنم باید نخبگان، روشنفکران و به خصوص نهادهای دینی را محاکمه کنم؛ من حوزه علمیه را محاکمه می‌کنم که چرا نظارت و نقادی نمی‌کند.
افروغ اضافه کرد: حوزه نظریه‌پردازی که نمی‌کند، هیچ، چرا از ظرفیت‌ها برای نقادی استفاده نمی‌کند؟ اگر نظارت‌ها قوی بود چرا بایستی این اتفاق‌ها رخ دهد، در واقع حوزه باید به خود آید و جایگاه سنتی خود را شناخته و از آن بهره ببرد.

وی با بیان اینکه جایگاه روشنفکران غیرروحانی مانند جایگاه تاریخی روحانیون نیست، گفت: روحانیون از یک سبقه و عقبه تاریخی قابل قبولی برخوردارند و همین ذخیره مردمی بود که انقلاب پیروز شد و بسیج توده‌ها صورت گرفت.

این استاد دانشگاه با طرح این سوال که نمی دانم چرا حوزه‌ها متوجه جایگاه و نقش نظارتی خود نیستند، اظهار داشت: ما بعد از سال‌ها تجربه و حضور در جامعه ایران به این نتیجه رسیدیم که مشکلمان اصلا مشکل صاحبان قدرت نیست بلکه مشکل فقدان نظارت و نقادی است، به همین دلیل اگر نقادی و نظارت پررنگ شود هیچ کس نمی‌تواند خطا کند.

افروغ‌ هدایت‌های مقام معظم رهبری و رهنمودهای ایشان را در خلق حماسه سیاسی مهم و اساسی توصیف کرد و گفت: ایشان به صراحت گفتند که من از کسی حمایت نکرده و برایم فرقی نمی‌کند و رای به هر نامزد رای به جمهوری اسلامی است و کسی از رای من اطلاعی ندارد؛ البته برای ایشان ملاک هایی ارجح است اما ایشان ویژگی‌ها را به صورت مفهومی بیان کردند و به صورت مستقیم و غیر مستقیم به هیچ مصداقی اشاره‌ای نداشتند.

وی با اشاره به یکی از آخرین بیانات رهبر معظم انقلاب گفت: مقام معظم رهبری گفتند اگر نظام اسلامی را قبول ندارید برای سرنوشت کشور رای دهید که این سخن یک

 حرف بسیار زیباست که بعدها باید به صورت تئوری بر روی آن کار شود که هم بیانگر وجهه قابل قبول مردم‌سالاری دینی است و هم توجه ویژه‌ای به

 مردم‌سالاری صرفنظر از وجهه دینی دارد
.

نماینده مجلس هفتم در جمع‌بندی بخش ابتدایی سخنان خود گفت: آرایش طیفی کاندیداها، انزجار عقلانی مردم از سیاست‌های دولت مستقر و هدایت‌های مقام معظم رهبری که کاملا مسائل را به سمت خلق یک حماسه سیاسی بردند و التزام مردم به اصل انقلاب و مبانی جمهوری اسلامی و اعتمادشان به رهبری عوامل اصلی خلق حماسه سیاسی است.

اصولگرایان...

افروغ در ادامه گفت‌وگویش با بیان اینکه در صف‌آرایی‌های سیاسی بایستی عقل سیاسی داشت، خاطرنشان کرد: وقتی طرف به اصطلاح مقابل و وقتی یک اردوگاه فضای خود را قطبی می‌کند و خود را از حالت طیفی خارج می‌کند، اردوگاه دیگر هم بایستی فضا را قطبی کرده و به وحدت و ائتلاف برسد اما شاهد بودیم حتی ائتلاف‌های مطرح شده نیم‌بند هم انجام نشد و برخی تعهد خود را شکستند.

وی اضافه کرد: امروز گفته می‌شود که حتی اگر آرای مابقی نامزدها هم جمع می‌شد به اندازه کاندیدای پیروز نبود اما به این صورت نیست زیرا زمانی که ائتلاف صورت گیرد، فضاسازی انجام ‌شده و پس از آن موج ایجاد می‌شود و پس از ایجاد موج مردم امیدوار می‌شدند اما مردم حداقل این را فهمیدند که در بین خود اعضای آن اردوگاه نیز اختلاف است و حتی آنهایی که قرار بود ائتلاف کنند هم ائتلاف نکردند و با توجه به اینکه مردم حواس جمعی دارند متوجه ‌شوند، حرف، حرف قدرت است و بحث خدمت نیست.

این استاد دانشگاه با بیان اینکه عده‌ای سعی کردند در اردوگاه اختلاف ایجاد کنند، تصریح کرد:‌ اگر عقل سیاسی حاکم بود آنها هم ائتلاف می‌کردند و آن ائتلاف موج ایجاد می‌کرد، اما به دلیل وجود تشتت آن موج ایجاد نشد و حتی با ایجاد آن تشتت هم کاندیدای منتخب خیلی بیشتر از 50 درصد رای نیاورد، پس نمی‌توان از یک پیروزی قاطع و شکست قاطع سخن گفت اما می‌توان گفت یک جابجایی و انتقال قدرت نرم صورت گرفته و مردم کسی را انتخاب کردند که با اعتدال باشد.

نماینده سابق مجلس با بیان اینکه اعتدال به سمت طرف افراطی اردوگاه‌ها نمی‌رود و به سمت میانی آنها تمایل پیدا می‌کند، تصریح کرد: اعتدال به وسط دو اردوگاه می‌رود؛ می‌شد طیف اعتدال‌گرای اصولگرا به پیروزی برسد و یا اعتدال گرای متمایل به اصلاح‌طلب که باز هم فضا، فضای میانی است؛ این یک پیام دارد و اینکه مردم از افراط و تفریط بیزارند و از الگوهای رفتاری شناخته شده چپ و راست بیزارند و یک اعتدال را انتخاب کردند.

وی ادامه داد: مردم رادیکالیسم چپ و راست را نخواستند بلکه یک حالت میانه را انتخاب کردند که می‌توانست بیش از آنکه به سمت اصلاح‌طلبی برود به سمت اصولگرایی باشد. ولی به هر حال مشترکات اعتدال اصلاحات و اصولگرایان را نباید نادیده گرفت.

افروغ با بیان اینکه دولت هم بایستی به همین حد وسط‌ها توجه کند و اگر می‌خواهد دولت اعتدال باشد باید به دور از افراط و تفریط رفتار کند، تصریح کرد: این اعتدال باید خود را در اقتصاد، سیاست، فرهنگ، و به کارگیری نیروهای مختلف نشان دهد؛ اعتدال به واقعیت طیف‌گونه کشور ما نزدیک است و اگر این اتفاق بیفتد باید شاهد مشارکت‌های گسترده سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در کشور باشیم.

افروغ با بیان اینکه بایستی فضایی را ایجاد کنیم که کاندیدای پیروز در یک فضای بدون تنش و آرام قدرت را به دست گرفته و اقدامات خود را پیگیری کند، خاطرنشان کرد: باید فضا به صورتی باشد که دیگر این بهانه که نگذاشتند من کار کنم، مطرح نباشد.

وی اضافه کرد: باید فضا را امن و آرام کرد و در گام بعدی این بحث مورد توجه است که فرد می‌خواهد به شعارهایش وفادار بماند یا نماند؟ یا می‌خواهد از تمام ظرفیت‌هایش استفاده کند یا نکند؟؛ البته اول بایستی دستی دراز شود که دستی را فشرد، یعنی یک طرف برمی‌گردد به اینکه درخواست کمک صورت گیرد و طرف دیگر مختار است که قبول کند یا نکند اما بایستی فضا را آرام و بدون تنش نگه داشت تا رئیس‌جمهور فعلی یعنی آقای روحانی در یک فضای آرام و امن ماموریت خود را به احسن وجه پیش ببرد.

وی با بیان اینکه دولت آینده باید از دولت‌های گذشته درس عبرت بگیرد، خاطرنشان کرد: دولت آینده باید ضمن بررسی نقاط ضعف و قوت دولت‌های گذشته آنها را لحاظ کند و باید بداند اگر درس عبرت نگرفته و در چارچوب انقلاب و نظام جمهوری اسلامی حرکت نکرد همین «آش» است و همین «کاسه» و باز هم نقادی‌های آغاز شده و نظارت‌ها گسترش می‌یابد.



منبع : فارس



در آستانه پایان ریاست ضرغامی بر صدا و سیما
دوران ریاست مهندس ضرغامی بر صدا و سیما در شرف اتمام، در این دوره نیز بازار گمانه زنی ها برای جانشینی وی داغ است. دیدبان در گزارش زیر به بررسی گزینه های احتمالی ریاست آینده صدا و سیما می پردازد.
دیدبان: مهلت زمان مسئولیت ضرغامی بر سازمان صداو سیما رو به اتمام است و همواره مثل همیشه بازار گمانه زنی برای جانشینی وی نیز از ماه ها قبل توسط رسانه ها شروع می شود. اما همواره گمانه زنی رسانه ها خالی از لطف نیست و در بسیاری از موارد به واقعیت نزدیک شده و در برخی از موارد به واقعیت نیز پیوند می خورد.
ضرغامی در اواخر 92 باید ردای ریاست بر ساختمان شیشه ای را از تن بیرون کند و آن را به فرد دیگری بسپارد. اما جانشین سید عزت الله ضرغامی کیست؟
اولین رئیس سازمان صداو سیما صادق قطب زاده بود که در جریان کودتا علیه نظام بازداشت و اعدام شد. دومین رئیس این سازمان تا سال 1373 محمد هاشمی برادر آیت الله هاشمی رفسنجانی بود که در بسیاری از موارد مستقیما از برادر دستور می گرفت. در خاطرات آیت الله هاشمی رفسنجانی آمده است: «اخوی محمد آمد و راجع به اختلاف و برخورد نیروهای جدید با همکاران دیگر صداوسیما گفت. به او گفتم مصلحت است از نمایش فیلم های خارجی که زنان بی‏حجاب را به صورت زننده عرضه می‏کنند، جلوگیری کنیم؛ گرچه حرام نیست...» (خاطره رو ز14 سال 1364)و یا در خاطرات سال 1366 آمده است: «به اخوي محمد [رئیس سازمان صدا و سیما] تلفني تذكر دادم كه برنامه سيماي اقتصادي را كه در تلويزيون همه هفته پخش می شود، زير نظر بگيرد. احتمال سوء نيت در آن هست. زياد از كمبودها مي‌گويد. تذكر دادم كه در اخبار مربوط به علما، اين همه كلمات حجت‌الاسلام والمسلمين و امثال اينها تكرار نشود»
بعد از محمد هاشمی، علی لاریجانی وزیر مستعفی ارشاد دولت هاشمی با حکم رهبری رئیس سازمان صدا و سیما شد و تا سال 1383 در این منصب ماند. بعد از دکتر لاریجانی این کسوت به معاونش یعنی سید عزت الله ضرغامی سپرده شد.
حال آیا ریاست این سازمان به وزیر ارشاد دیگری یا معاون ضرغامی و یا به فردی دیگر واگذار می شود؟ در ادامه به بررسی هر کدام از گزینه های احتمالی می پردازیم:


 محمدحسین صفار هرندی
به نظر می رسد جدی ترین گزینه برای ریاست بر سازمان صدا و سیما کسی جز محمدحسین صفار هرندی نباشد. وی که بیشتر با دوران وزارت فرهنگ و ارشاد دولت نهم مشهور شده است دارای سوابق فرهنگی در حوزه ی رسانه و روزنامه نگاری نیز می باشد.
صفارهرندی که سابقه ی حضور در سپاه پاسدران انقلاب اسلامی را دارد؛ در دهه ی هفتاد در روزنامه ی کیهان به عنوان سردبیر و معاون مدیر مسئول به فعالیت رسانه ای و روزنامه نگاری مشغول بوده است. وی در سال 1384 با انتخاب شدن محمود احمدی نژاد به جایگاه ریاست جمهوری توانست وزیر فرهنگ و ارشاد دولت نهم شود.
صفار هرندی در جریان اعتراض به انتصاب مشائی به عنوان معاون اولی رئیس جمهور و اصرار احمدی نژاد در ابقای مشائی در این منصب به نشانه ی اعتراض هیئت دولت را ترک کرد که مورد غضب احمدی نژاد قرار گرفت و در صورتی که تنها یازده روز تا تشکیل دولت دهم باقی مانده بود؛ از وزارت فرهنگ و ارشاد برکنار کرد. تصمیمی که بلافاصله به دلیل از رسمیت افتادن دولت از حد نصاب پس گرفته شد.
صفار هرندی بعد از وزارت مشاور فرهنگی فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد و حضوری فعال در جریان فتنه و تحولات بعد از انتخابات 1388 برای روشنگری و بصیرت افزایی انجام داد و همچنین حضوری فعال در بین دانشجویان و دانشگاهیان داشت.
 غلامعلی حداد عادل
حداد عادل را می توان گزینه ی همیشگی ریاست سازمان صدا و سیما دانست. نام وی از ابتدای انقلاب تا به حال مطرح بوده است و همواره با تغییر و تحول در ریاست این سازمان بر سر زبان ها افتاده و یکی از گزینه های همیشگی رسانه ها بوده است.
اما این بار این گمانه زنی این بار تقویت بیشتری یافته است. حداد عادل حضوری پررنگ و اثرگذار در تبیین گفتمان انقلاب اسلامی در جریان انتخابات ریاست جمهوری 1392 داشت که چهره ی فرهنگی وی را بیش از پیش مشخص ساخت و نشان داد که درکی درست و عمیق از فرهنگ اسلامی و انقلابی دارد.
حداد عادل از جمله شخصیت هایی است که نامش با فرهنگ گره خورده است و غلبه فرهنگ در شخصیت و هویت وی بیش از قدرت و سیاست بوده و بیشتر با این کسوت شناخته می شود. حدادعادل علاوه بر نمایندگی مجلس؛ ریاست کمیسیون فرهنگی مجلس هشتم، ریاست کمیسیون آموزش مجلس نهم، ریاست فرهنگستان زبان و ادب فارسی، مشاورت رهبری انقلاب، ریاست بنیاد سعدی، عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام، عضویت در شورای عالی انقلاب فرهنگی، عضویت در هیئت امنای دانشگاه فرهنگیان، عضویت در هیئت علمی دانشگاه تهران، مدیرعامل بنیاد دائره المعارف اسلامی، عضو رسمی شورای عالی آموزش و پرورش، عضو بنیاد ایران‌شناسی، رییس شورای تخصصی تحول و ارتقای علوم انسانی را نیز بر عهده دارد.


محمد سرافراز
گزینه ی ریاسات سازمان صداو سیما مانند انتخاب ضرغامی می تواند از داخل خانواده ی صدا و سیما و از بدنه ی این سازمان باشد. محمد سرافراز مهمترین گزینه ی داخلی سازمان صداوسیما است که می تواند جانشین ضرغامی باشد. وی در کارنامه ی خود معاونت برون مرزی صدا و سیما و ریاست شبکه ی پرس تی وی را بر عهده داشته است. تلاشی که بی شک نقشی اثرگذار و تعیین کننده در رسانه ای ساختن مواضع نظام جمهوری اسلامی ایران در عرصه ی بین الملل داشته است.
علاوه بر پرس تی وی وی در مدیریت شبکه ی هیسپان تی وی هم نقش داشته و تلاش می کند تا این شبکه را نیز قدرتمند سازد. وی هم اکنون با حکم مقام معظم رهبری عضو شورای عالی فضای مجازی هست و تسلط بالایی بر عرصه ی رسانه و طرح ها و برنامه های سازمان صدا و سیما دارد. وی در فعالیت های خود نشان داده که درکی درست و جهت گیری صحیح از فعالیت رسانه ای دارد.
مخبر دزفولی
محمدرضا مخبر دزفولی را نیز می توان از گزینه هایی دانست که شانس بالایی در نشستن بر صندلی ریاست ساختمان شیشه ای دارد. هر چند وی در حوزه ی علوم انسانی تحصیل نکرده است اما فعالیت زیادی در عرصه فرهنگ دارد. وی از سال 1384 دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی است و تلاش دارد تا چهره ای فرهنگی از خود نشان دهد. هر چند تلاش هایی هم در این زمینه داشته اما تخصص اصلی او دامپزشکی بوده و عضو هیئت علمی دانشکده ی دامپژشکی دانشگاه تهران است. وی حتی در جریان معرفی و تقدیر از چهره های ماندگار کشور؛ چهره ی ماندگار عرصه ی دامپزشکی شده و مورد تقدیر قرار گرفت.
البته باید اذعان داشت که مخبر دزفولی دارای تحصيلات حوزوي در ادبيات عرب و منطق و فلسفه نيز می باشد و از وی تاکنون بيش از يکصد مقالۀ علمي و پژوهشي منتشر شده است. از سمت هاي وي مي توان به اين موارد اشاره کرد: عضو وابستۀ فرهنگستان علوم جمهوري اسلامي ايران، عضو شوراي پژوهش هاي علمي کشور از سال 1382 تا 1384، عضو هيئت تحريريۀ مجله تحقيقات دامپزشکي (دانشکدۀ دامپزشکي دانشگاه تهران)، عضو هيئت امناي دانشگاه تهران، عضو هيئت امناي انستيتو پاستور ايران، عضو هيئت امناي بنياد نخبگان ايران، عضو هيئت امناي دانشگاه علوم پزشکي تهران، عضو شوراي عالي انقلاب فرهنگي از سال 1381، دبير شوراي عالي انقلاب فرهنگي از سال 1384.
مخبر دزفولی چندی پیش از ساختار مناظرات انتخاباتی تعریف کرده و بیان کرده بود که دنیا می تواند از این الگوی مناظره الگو برداری کند. در هر حال مخبر دزفولی از جمله شخصیت هایی است که به واسطه ی داشتن فعالیت های گسترده در عرصه ی فرهنگ یکی از گزینه ها برای تصدی ریاست سازمان صدا و سیما باشد.



 علی دارابی
علی دارابی را بیشتر با کتاب جریان شناسی سیاسی ایران می شناسیم و انتظار آن بود که وی پستی سیاسی بگیرد تا منصبی فرهنگی. دارابی با یک جهش غیر مترقبه تا قائم مقامی رئیس سازمان صدا و سیما و بعد از آن به عنوان معاون سیما و به جای میرباقری عهده دار مسئولیت های بزرگ در صدا و سیما شد. خاستگاه فکری و سیاسی علی دارابی جمعیت ایثارگران است. جمعیتی که از دل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و با انشقاق از جریان موسوم به جریان چپ در دل این سازمان شکل گرفت.
علی دارابی دارای دکترای علوم سیاسی می باشد. وی بیشتر شخصیتی سیاسی است تا شخصیتی فرهنگی و ید طولایی در نوشتن کتب و مقالات در حوزه ی علوم سیاسی و جریان شناسی سیاسی دارد. همچنین وی دارای سابقه ی فعالیت اجرایی در شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی و وزارت جهاد سازندگی بوده است. وی توانست با فعالیت در مدیریت روابط عمومی وزارت جهادسازندگی برای 5 دوره ی پیاپی به عنوان مدیر برتر روابط عمومی برگزیده شود. اولین حضور وی در سازمان صدا و سیما نیز به صورت یکباره و در جایگاه قائم مقامی این سازمان باعث تقویت گمانه زنی های رسانه ها برای جانشینی وی به جای ضرغامی تقویت شد.
دارابی دارای توان اجرایی بالا بوده و علاقه ی خاصی بر تبلیغات گسترده و رسانه ای ساختن فعالیت ها در حوزه های مختلف صدا و سیما دارد. با این حال بدنه ی صدا وسیما از وی راضی نبوده و رسانه ها نیز رابطه ی خوبی یا وی ندارند

iran#
iranscope#

آیا روحانی تغییراتی ایجاد می‌کند؟

آیا روحانی تغییراتی ایجاد می‌کند؟
اکونومیست / مترجم: فائقه اشکوری - ایران در جهان
http://iranma.us/120627_3
رییس‌جمهور جدید ایران، حسن روحانی چون خنکای وزش تازه‌ای از اصلاحات مورد استقبال قرار گرفته است. ولی شاید بایستی در خانه خود قفل‌های زنگ زده را بگشاید.

حسن روحانی در پیروزی خود در انتخابات ۱۴ ژوئن، نزدیک به ۵۱ درصد کل آرا را از میان ۶ نامزد به خود اختصاص داد؛ چیزی که ایرانیان و در مقیاسی بزرگ‌تر جهان را به شگفتی واداشت. در رقابت انتخاباتی، سعید جلیلی محافظه‌کارترین نامزد، به عنوان کاندیدای محبوب معرفی شد. به نظر می‌رسید ولی فقیه، آیت‌الله علی خامنه‌ای که در تمام مسایل مهم دولت، حرف آخر را می‌زند، اراده بر پیروزی وی داشت. شاید همانگی‌هایی هم با مقاماتی که دستی در پس و پیش کردن آرای انتخابات دارند و هر که را بخواهند از صندوق رای خارج می‌کنند، دارد؛ مثل تقلبی که در سال ۲۰۰۹ (۴ سال پیش) به یک و سال و نیم ناآرامی در کشور انجامید.

در رویداد اخیر، آقای روحانی با پشتیبانی قریب به اتفاق رای‌دهندگان مایل به اصلاحات، همه مخالفان خود را با چنان حاشیه‌های گسترده‌ای در هم کوبید که حتا اگر تمام روحانیون ارتجاعی حاکم و سپاه قدرتمند پاسداران هم اگر می‌خواستند، نمی‌توانستند درباره نتیجه انتخابات حرفی در بیاورند.

محمد باقر قالیباف، شهردار تهران، با ۱۷ درصد دوم شد، در حالی‌که آقای جلیلی که به سختی ۱۱ درصد آرا را به خود اختصاص داد، با پشتی خمیده به خانه رفت. حدود ۷۳ درصد رای‌دهندگان از میان یک جمعیت ۷۴ میلیونی این نتیجه را به ثمر رساندند. برنده ۱۸/۶ آرا را از آن خود کرد، حتی بیش از ۱۷ درصد رای احمدی‌نژاد که با عوام‌فریبی در دور اول نامزدی‌اش در سال ۲۰۰۵ به دست آمده بود و پیش از دور دوم که انتخاب شدنش بحث‌برانگیز شد.

آقای روحانی، ملایی ۶۴ ساله، موضعی چون تعامل با غرب (در مورد مسایل هسته‌ای) و کاهش محدودیت‌های داخلی را بر مردم اتخاذ کرد. اگرچه او در قلب نظام، سال‌های زیادی مشغول به کار بوده است ولی به سادگی لیبرال‌ترین گزینه از میان نامزدهای نهایی بود. به هر حال، همه آن‌ها پس از عبور از صافی شورای نگهبان برگزیده شده‌اند. شورایی یک‌دست و متشکل از روحانیون و وکلایی که وفاداری نامزدها را به انقلاب اسلامی سال ۱۹۷۹، محک زده و نامزدها را بر این اساس دست‌چین می‌کنند. چنین چیزی به آقای روحانی کمک کرد تا چهار نامزد به اصطلاح «اصول‌گرا» به سرکردگی آقای جلیلی به گرد پای روحانی هم نرسند.

اردوی اصلاح‌طلب ولی داغ‌دار از سال ۲۰۰۹، سه روز قبل از رای‌گیری صریح‌ترین نامزد خود، محمدرضا عارف را متقاعد کرد که به نفع روحانی میانه‌رو کنار رود تا آرای اصلاح‌طلبان پراکنده نشود. با این دو رویداد اصلاح‌طلبان و برخی محافظه‌کاران توانستند در شیوه‌ای میانه، همگرا شوند؛ جایی که آقای روحانی از روی احتیاط و اعتدال ظاهر شده بود.

این که آقای خامنه‌ای به آقای روحانی کمک کرده یا تنها تماشاگر ماجرا بوده است روشن نیست. در هر حال نتیجه ممکن است در کوتاه‌مدت به افزایش قدرت حاکمیت بیانجامد. پس از سال‌ها این اولین بار است که شرایط در کنترل تمام عیار (نظام) است، به ویژه در مقایسه با شرایط مشابه در عراق، سوریه و ترکیه.

پس از آن که آقای روحانی به عنوان برنده اعلام شد مردم در خیابان‌ها جشن گرفتند و از طبقه متوسط شمال تهران تا شهروندان قم، شهر مذهبی و قلب محافظه‌کاران، همه در پایکوبی خیابان شرکت کردند.

یک مهندس ۳۲ ساله خندان تهرانی در بلوار اصلی درخت پوش ولی عصر، با اشاره به رکود اقتصادی کشور در نتیجه سوءمدیریت آقای احمدی‌نژاد و تحریم‌های بین‌المللی به دلیل جاه‌طلبی‌های هسته‌ای او، می‌گوید: «آن‌ها می‌دانستند که مردم دیگر به نقطه شکننده‌ای رسیده‌اند.»

دانشجویی با حجاب بنفش، رنگ انتخاباتی روحانی، از پلیس می پرسد که آیا از نتیجه شاد است یا نه که در پاسخ می‌شنود: «ما از دیدن شادی شما شاد می‌شویم.» پلیس به شوخی اضافه می‌کند: «هر چه باشد از سرکوب‌ کردنتان بهتر است!» روزنامه‌ای اصلاح‌طلب چنین عنوانی برگزیده است: «امید باز می‌آید.» روزنامه دیگری خطاب به اصول‌گرایان نوشت: «دوران شما سر رسیده است.»

اولین نشانه‌های حسن نیت، آزادی میرحسین موسوی و مهدی کروبی است. موسوی، اصلاح‌طلب برنده انتخابات سال ۲۰۰۹ به باور اکثریت و کاندیدای همسوی وی کروبی، دو سال گذشته را در بازداشت خانگی سپری کرده‌اند.

آقای روحانی به طور علنی از آن دو نامی نبرده است. در نشست رسانه‌ای پس از انتخابات، هنگامی که یکی از مخاطبان هیجان‌زده فریاد زد «میرحسین باید باشه» روحانی سکوت اختیار کرد.

ولی فقیه و آقای روحانی یکدیگر را ۴۰ سال است که می‌شناسند. روحانی مدت طولانی (مسوول دبیرخانه) شورای امنیت ملی بود و پیش از این نیز وظیفه مذاکره‌کننده ارشد هسته‌ای ایران را بر عهده داشت. آقای روحانی قطعا می‌تواند لحن دولت را نرم‌تر کند. بحث بیشتر بر سر آن است که او تا چه اندازه می‌تواند بر مذاکرات هسته‌ای با گروه ۵+۱ (پنج عضو دایم شورای امنیت سازمان ملل متحد به علاوه آلمان) تاثیر بگذارد. ولی او برای تنش‌زدایی و ایجاد رابطه با ایالات متحده، بریتانیا و عربستان سعودی گام سریعی به پیش نهاده است. وی اعلام کرد: «رابطه میان ایران و آمریکا مساله‌ای پیچیده و دشوار است. هر چه باشد این زخمی کهنه است. ما باید محتاطانه عمل کنیم تا این زخم التیام یابد.» و افزود: «امریکا باید از اتخاذ سیاست‌های یک‌طرفه و قلدری نسبت به ایران خودداری کند.»

برخی از تحلیل‌گران بر این گمانند که شیوه دیپلماتیک آقای روحانی، به ویژه پس از موضع‌گیری خصمانه آقای احمدی‌نژاد، توجه (جهانی) را از برنامه هسته‌ای ایران منحرف خواهد کرد و شاید حتی مسیر پیشبرد آن را هموارتر کند. به همین ترتیب، نیما مینا از مرکز دانشگاهی پژوهش های شرقی و آفریقایی در لندن، می‌گوید: «هدف وی پیشبرد برنامه هسته‌ای است…. به خاطر توانایی‌اش در پیشبرد سریع برنامه هسته‌ای به او اجازه داه شد که در انتخابات نامزد (یا برنده) شود. دیگران، به ویژه اسراییل به واسطه انتخاب روحانی قضایا را روشن برداشت نمی‌کنند و احتیاط به خرج می‌دهند.

همچنین به طور کلی باور بر این است که روحانی، پشت رییس‌جمهور تمام قد درگیر نبرد سوریه، بشار اسد را خالی نمی‌کند و (در حمایت از اسد) پا جای پای رییس‌جمهور پیشین و شیوه حاکمیت می‌گذارد. هنوز ذخایر زیادی رهسپار تقویت محور شیعی خواهد شد. شبه‌نظامیان حزب‌الله حاکم بر لبنان، کمک ایران را از راه شیعیان علوی حاکم بر سوریه دریافت خواهند کرد. محور شیعی، از لبنان گرفته تا ایران، از سوریه تا عراق همه زیر شست زمام‌داری شیعی ایران، به ضرورت (جهان‌بینی) فرقه‌ای، تغذیه می‌شوند.

روحانی اما در خانه و در مرحله‌ای جهانی، رییس‌جمهوری بسیار متفاوت از رییس‌جمهور قبلی خود ـ دست‌کم در شیوه ظاهری ـ از سوم ماه اوت بر مسند ریاست جمهوری می‌نشیند. وی در خلال این ماه باید دولت جدیدی تدارک بیند، دولتی احتمالا متشکل از چهره‌هایی از هر دو سوی مناقشه (اصلاح‌طلب و اصول‌گرا). برای دیدن چهره‌ای با عمل‌کردی متفاوت هنوز زمان قضاوت نرسیده است.

* در: اکونومیست / مترجم: فائقه اشکوری – ایران در جهان

عنوان اصلی مطلب:

Iran’s new president Will he make a difference?

مقاله انتخابی تحریریه بخش خاورمیانه و افریقا برای نسخه چاپی اکونومیست
5 تیر 1392



iran#
iranscope#

دستشويی رفتن در فضا

دستشويی رفتن در فضا





















iran#
iranscope#

لطفا روی آگهی های ايرانسکوپ کليک کنيد

لطفا روی آگهی های ايرانسکوپ کليک کنيد

http://www.iranscope.com

Please click on Iranscope ads






iran#
iranscope#

سه‌شنبه، تیر ۰۴، ۱۳۹۲

ماشاء الله شمس الواعظين: سرنوشت «ایران» به «آخرین فصل زندگی سیاسی هاشمی» گره خورده است

ماشاء الله شمس الواعظين: سرنوشت «ایران» به «آخرین فصل زندگی سیاسی هاشمی» گره خورده است
http://www.asriran.com/fa/news/272505

هاشمی تنها فردی است که اجماعی حول شخصیت او وجود دارد و می‌تواند وضع ایران را برگرداند به ماقبل وضع ریاست جمهوری آقای احمدی‌نژاد. یعنی آرزوی ما این است که برگردیم به همان وضع سال 84 و این تلفات سال‌های اخیر را به حافظه تاریخ بسپاریم که دیگر آنها را تکرار نکنیم.

عصر ایران؛ هومان دوراندیش - ماشاءالله شمس الواعظین، معتقد است اگر تا روز انتخابات ریاست جمهوری حادثه سیاسی خارق العاده ای رخ ندهد، هاشمی رفسنجانی قطعاً رئیس جمهور ایران می شود. وی کاندیداتوری هاشمی رفسنجانی را اقدامی "مسئولیت‌شناسانه" در قبال کشور ایران و تحسین‌برانگیز می داند.

 شمس الواعظین معتقد است هاشمی برخلاف سال 84، این بار رئیس جمهور ایران می شود چرا که نیروهای اجتماعی دموکراسی خواه ایران، این بار به خوبی درک می کنند که هاشمی کاندیدایی است که از بطن نظام ، منتقد وضع برآمده از هشت سال ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد است.

***

*همان‌طور که می‌دانید هاشمی رفسنجانی هم نامزد مقام ریاست جمهوری شده است. ارزیابی شما از این واقعه مهم در فضای سیاسی ایران، چیست؟

من ارزیابی خودم را از این موضوع، سال 1384 در سرمقاله‌ای در روزنامه شرق تحت عنوان "ضرورت بازگشت به دولت توسعه‌گرا" نوشته‌ام. من در آن سرمقاله، گفتم حالا که اصلاح‌طلبی در ایران، به علت برخوردهای رادیکال داخلی و نیز برخوردهای رادیکال خارجی با ایران، دچار انفارکتوس شده، بهتر است ما عقب‌نشینی نکنیم و از رحم دولت شبه‌دموکراتیک آقای خاتمی، یک دولت شبه‌توتالیتر به دنیا نیاوریم.

 من این بحث تئوریک را در کاخ سعدآباد با خود آقای خاتمی هم در میان گذاشتم و به ایشان گفتم که این بازگشت به عقب، یعنی بیرون‌آمدن یک دولت شبه‌توتالیتر از دل دولت اصلاحات، برای کشور ایران خطرناک است. آقای خاتمی توصیه کرد که این دیدگاه را بنویسم. من هم آن را نوشتم و در روزنامه شرق منتشر شد.

 در سال 84، به هر دلیلی، آقای هاشمی رئیس جمهور نشد و دولت توسعه‌گرا بر سر کار نیامد. در هشت سال گذشه، حتی مطابق تحلیل‌های خوش‌بینانه، ما شاهد وضعیت اسفبار اقتصادی، افزایش شکاف‌های اقتصادی، افزایش حیرت‌انگیز نقدینگی ( 4 برابر دوره خاتمی و 8 برابر دوره هاشمی)، گرانی و تورم و غیرقابل تحمل بودن آنها، سیاست خارجی منزوی، تحریم‌های بین المللی آسیب‌زننده به منافع ملی ایران و اموری از این دست بوده‌ایم.

 اگر جدولی از محسنات دولت‌های توسعه‌گرا و شبه‌دموکراتیک هاشمی و خاتمی و دولت احمدی‌نژاد ترسیم کنیم، شاخص‌هایی کاملاً منفی در کارنامه دولت در هشت سال گذشته، مشاهده می‌کنیم؛ دولتی که به طور تصادفی ثروتمندترین دولت تاریخ ایران بوده است. در این دوره، ما شاهد فساد مالی و اختلاس‌های فراوان بودیم که فقط یک پرونده این اختلاس‌ها، 3هزار میلیارد تومان بود.

 این وضع منجر به افزایش نگرانی‌های مردم و نخبگان شده است. بنابراین الان وقت مناسبی است که دولتمردی مثل آقای هاشمی، آخرین فصل زندگی سیاسی‌اش را به یک ثقل سیاسی بدل کند و آن را در باسکول اجتماعی قرار دهد.

 البته داوری با مردم است ولی من متعقدم که ما با یک سونامی اجتماعی در زمینه داوری درباره کارنامه دولت‌های توسعه‌گرا و شبه‌دموکراتیک آقایان هاشمی و خاتمی مواجهیم. مقایسه عملکرد این دو دولت با عملکرد دولت فعلی، عامل پیدایش این سونامی اجتماعی است.
ما باید قطار دولت را که از ریل خارج شده و فرسنگ‌ها از مسیر اصلی فاصله گرفته، بلافاصله به مسیر درست برگردانیم. یعنی وضعی پدید آید که نخبگان در جامعه جایگاه خوبی داشته باشند، طبقه متوسط که مولد ثروت و منزلت برای ایران است و در این هشت سال گذشته آسیب دیده است، باید دوباره به وضعی برگردد که بتواند تولید ثروت کند و نیز آمار مهاجرت به خارج از کشور – که در میان نخبگان و روزنامه‌نگاران و حتی تکنسین‌ها حیرت‌انگیز است – باید کاهش یابد.

 تحقق این امور مستلزم این است که یک شوک امیدوارکننده به جامعه داده شود. به نظر من، ریاست جمهوری آقای هاشمی این شوک را به جامعه می‌دهد؛ چرا که هاشمی تنها فردی است که اجماعی حول شخصیت او وجود دارد و می‌تواند وضع ایران را برگرداند به ماقبل وضع ریاست جمهوری آقای احمدی‌نژاد. یعنی آرزوی ما این است که برگردیم به همان وضع سال 84 و این تلفات سال‌های اخیر را به حافظه تاریخ بسپاریم که دیگر آنها را تکرار نکنیم.

به نظر من، آقای هاشمی از آخرین فصل حیات سیاسی‌اش به نحو احسن دارد استفاده می‌کند و با مسئولیت‌شناسی بسیار بالایی که ستایش‌برانگیز هم است، وارد میدان انتخابات ریاست جمهوری شده است. وقتی بنده از لفظ ستایش برانگیز می کنم، دلیلش این است که این تصمیم آقای هاشمی با سرنوشت میهن مرتبط است. من هیچ سابقه‌ای در تجلیل از شخصیت‌های سیاسی ندارم مگر اینکه با سرنوشت میهن پیوند خورده باشد. در این مقطع تاریخی، بهبود وضعیت ما پیوند خورده است به بازگشت آقای هاشمی و مدل دولت توسعه‌گرا در کشور. امیدوارم چنین چیزی محقق شود و ما شاهد تغییر اوضاع باشیم.

* سال 84 که هاشمی کاندیدا شد، نوعی بدنامی گریبانگیر او بود که در شکست او تاثیر قابل توجهی داشت. الان وضع هاشمی را از این حیث چطور ارزیابی می‌کنید؟

ما باید با روش‌های علمی، از جمله نظرسنجی‌های عالمانه، باید به این سوال پاسخ دهیم. ولی صرفنظر از ماهیت انتخابات سال 84، نباید فراموش کنیم که عملکرد آقای هاشمی در هشت سال اخیر، چه سکوتش، چه هشدارهایش و چه توصیه‌هایش، نشان می دهد که هاشمی در مقایسه با سال 84، از موقعیت بسیار مستحکم‌تری برخوردار است. بسیاری از نخبگان خواستار بازگشت ایشان شده‌اند. همین الان که فقط اندکی از ثبت نام آقای هاشمی در ستاد وزارت انتخابات وزارت کشور می‌گذرد، در کل طبقات اجتماعی، تحرک امیدوارکننده‌ای رخ داده است. بلافاصله پس از ثبت نام آقای هاشمی، نرخ دلار در بازار، بین 50 تا 300 تومان کاهش یافت. این وضع دال بر افزایش اقبال نخبگان به هاشمی و افزایش شانس او برای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری است.

* پس به نظر شما، احمدی‌نژاد با اینکه هاشمی را در سال 84 شکست داد، ولی عملکردش منجر به اعاده حیثیت سیاسی هاشمی شد.

بله. البته فقط اعاده حیثیت هم نبود. شما تصور کنید اگر ثروتی که در دامن دولت آقای احمدی‌نژاد نشست در دامن دولت هاشمی می‌نشست، وضع ما به کلی متفاوت از الان بود. یعنی عملکرد احمدی‌نژاد نه تنها منجر به اعاده حیثیت سیاسی هاشمی شده است، بلکه بازگشت او را هم ضروری کرده و به مردم ایران این درس را داده است که ما نباید داشته‌ها و سرمایه‌های ملی‌مان را در سر بزنگاه‌ها، صرفاً برای شعارهایی توخالی و پوشالی همچون انتقال پول نفت به سر سفره‌های مردم، قربانی کنیم.

ما نباید فراموش کنیم کل مناقشه دولت احمدی‌نژاد با هاشمی، مناقشه‌ای شعاری بود ولی مناقشه هاشمی با دولت احمدی‌نژاد، مناقشه‌ای آماری بوده است؛ مناقشه‌ای متکی بر آمار و واقعیت‌های عینی جامعه ایران. الان شخصیتی مثل آقای هاشمی می‌تواند این وضع نامطلوب را جمع و جور کند.

 البته بیفزایم که هاشمی به تنهایی نمی تواند چنین کاری کند مگر اینکه متوسل شود به مدیران اصلح و برجسته کشور؛ و توانمندی های ملی را از هر گروه و جناحی جمع کند و همه این‌ها را زیر چتر واحدی بیاورد و اوضاع کشور را قدرتمندانه به سوی بهبود نسبی سوق دهد.

* تکثر رقبا، یکی از دلایل شکست هاشمی در سال 84 بود. تکثر رقبا در این انتخابات، احتمالاً بیشتر از سال 84 خواهد بود. آیا این وضع این بار هم کار دست هاشمی خواهد داد؟

با وجود احترامی که برای همه نامزدهای قائلم، به نظر من چهره‌های معروف و برجسته‌ چندانی در میان نامزدهای فعلی وجود ندارد و اگر چنین چهره هایی هم وجود داشته باشند، آنها در برخی از حوزه ها کارنامه خودشان را نشان داده اند. لذا حتی نیازی به مقایسه کارنامه آنها با کارنامه هاشمی نیست.

در عین حال، صرفنظر از چگونگی برگزاری انتخابات در سال 84، بنده معتقدم وزن آقای هاشمی در باسکول اجتماعی بسیار سنگینی می کند و ارزیابی من این است که اگر تا روز انتخابات اتفاق ویژه و فوق العاده ای تا روز برگزاری انتخابات رخ ندهد، آقای هاشمی برنده قطعی انتخابات خواهد بود.

* در واقع در تحلیل شما این فرض وجود دارد که نیروهای اجتماعی، این بار منفعل نمی نشینند و شکست هاشمی را نظاره نمی کنند.

بله. به نظر می رسد که طبقه خاموش با تمام قوا وارد میدان می شود و با کنارگذاشتن قهر سیاسی، می کوشد نیاز اصلی کشور را، که تغییر اوضاع مدیریتی کشور است، محقق کند و به مدیریت کشور نزدیک شود. 

* ممکن نیست ناخرسندی های ناشی از حوادث پس از انتخابات سال 88، دستمایه موفقیت هواداران تز تحریم انتخابات در این انتخابات شود و آرای بالقوه هاشمی چندان هم بالفعل نشود؟


وضعیت کشور طی چند سال اخیر به گونه ای بغرنج شده است که من تصور نمی کنم که ما دیگر، چه در داخل و در خارج از کشور، جریانی به نام تحریم داشته باشیم. این انتخابات، به یک دلیل کاملاً ساده، وضعیتی به کلی متفاوت پیدا خواهد کرد: این بار کسی می خواهد رئیس جمهور شود که از بطن نظام به نقد جدی و همه جانبه عملکردها تن داده است و می خواهد از آخرین تجربه و توشه حیات سیاسی اش در جهت نجات ایران از وضعیت فعلی استفاده کند. این خیلی مهم است و مردم هم متوجه این نکته هستند.

 * بین هاشمی و خاتمی کدامیک گزینه بهتری برای ریاست جمهوری بود؟ 

من به عنوان روشنفکری که دموکراسی خواهی را سرلوحه برنامه های خودم قرار داده ام، خروج از سیاه‌چال اقتصادی را ضروری ترین، حیاتی ترین و فوری ترین مساله جامعه ایران می دانم. رسیدن به این نقطه مطلوب، با شخصیت آقای هاشمی تناسب بیشتری دارد تا شخصیت آقای خاتمی.
 وقتی سر سفره مردم گوشت پیدا نشود، مردم دیگر دنبال دموکراسی نمی روند. بهبود اوضاع اقتصادی، به معنای نجات مردم ایران از وضع نامطلوب کنونی است و از این نظر، می توان گفت که الان هاشمی در قیاس با خاتمی، گزینه مناسب‌تری برای ریاست جمهوری است.

 * و نقش هاشمی در تغییر در سیاست خارجی؟

غربی ها نیزبا توجه به موضع گیری ها و گفتمان حاکم بر سیاست خارجی ایران در چند سال گذشته،نیازمند یک شوک هستند تا ببینند اوضاع و مواضع ایران می تواند متحول شود.
ما به شخصیتی نیاز داریم که توانش فراتر از صرف یک رئیس قوه مجریه باشد؛ شخصیتی که بتواند بالانس لازم را به سیاست خارجی و سیاست داخلی ایران برگرداند. من این قدرت بالانس را در آقای هاشمی می بینم. 

iran#
iranscope#

قندچی-تسليت به خانواده و دوستان دکتر امين فکرت

تسليت به خانواده و دوستان دکتر امين فکرت
سام قندچی




از شمار دو چشم یک تن کم
وز شمار خرد هزاران بیش

چند لحظه پيش خبر درگذشت آقای دکتر محمد امين فکرت را در سايـت صدای آمريکا خواندم:

متأسفانه در دوسال اخير به دليل گرفتاری های زياد شخصی توفيق تجديد ديدار با اين همکار قديمی صدای آمريکا ميسر نشد و با نهايت تأثر اکنون از درگذشت وی مطلع شدم. زمانی که شب ها تا صبح در صدای آمريکا کار می کردم بحث های زيادی را با يکديگر در مورد تاريخ معاصر ايران داشتيم و بسياری از تجربه های دست اولی را که اين دوست گرامی از انقلاب و مهاجرت با اينجانب در ميان گذاشت در هيچ کتابی نميتوان يافت. اميدوارم روزی بتوانم در مورد خاطرات آن عزيز بنويسم. درگذشت اين انسان بزرگ را به همسر و فرزندان و همه خانواده و دوستان او تسليت می گويم و برايشان آرزوی صبر دارم. يادش زنده باد.

سام قندچی، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
http://www.iranscope.com
چهارم تير ماه 1392
June 25, 2013

*ويديو صدای آمريکا

iran#
iranscope#

دوشنبه، تیر ۰۳، ۱۳۹۲

محمدرضا خاتمی: مهم برنامه های دولت یازدهم است نه اشخاص

محمدرضا خاتمی: مهم برنامه های دولت یازدهم است نه اشخاص
http://www.kaleme.com/1392/04/04/klm-149270
 
سید محمدرضا خاتمی، دبیرکل پیشین جبهه مشارکت و عضو شورای مرکزی جبهه می گوید، مهم نیست که روحانی را اصلاح‌طلب بنامیم یا نه، چرا که برنامه‌های او حائز اهمیت است و این برنامه‌ها از مطالبات اصلی اصلاح‌طلبان به شمار می‌رود.

محمدرضا خاتمی که در همایش «تقدیر از عارف، حمایت از روحانی» حضور یافته بود در حاشیه این مراسم در جمع خبرنگاران در پاسخ به سؤالی درباره مطالبات اصلاح‌طلبان از دولت روحانی اظهار کرد: برنامه‌هایی که روحانی ارائه داده‌ اصلاح طلبانه است و مواضع او هم در محتوا و هم در شعار مواضعی بود که اصلاح طلبان از آن حمایت می‌کنند.

وی افزود: اصلاح‌طلبان هر کمکی که بتوانند برای اجرای برنامه آقای روحانی انجام دهند، کوتاهی نخواهند کرد.

نائب رئیس مجلس ششم در پاسخ به این سوال که اصولگرایان، روحانی را اصلاح‌طلب نمی‌دانند، گفت: الحمدالله هر کس در صدد مصادره رئیس‌جمهوری منتخب به نفع جریان خود است! اما چه روحانی را اصلاح‌طلب بدانند چه ندانند، فرقی نمی‌کند چرا که برنامه‌های ایشان حائز اهمیت است و این برنامه‌ها از مطالبات اصلی اصلاح‌طلبان به شمار می‌رود.

وی در پاسخ به اینکه به نظر شما دولت یازدهم بهتر است چه آرایش سیاسی به خود بگیرد، تصریح کرد: روحانی شخصیت شناخته‌شده‌ای دارد و مواضع ایشان هم کاملا مشخص و برنامه‌های وی نیز شفاف است. کسانی باید در کابینه یازدهم حضور داشته باشند که مومن و معتقد به برنامه‌های روحانی باشند که اگر این تحقق یابد ما روزهای بسیار خوبی خواهیم داشت.

خاتمی با تاکید بر اینکه در کابینه یازدهم، اصولگرا و اصلاح‌طلب بودن مطرح نیست، گفت: آنچه که حائز اهمیت است، برنامه است و برنامه‌های روحانی از جنبه‌های مختلفی برخوردار است و البته جنبه‌های سیاسی برنامه او منطبق با مطالبات جریان اصلاح‌طلبی است.

iran#
iranscope#

قندچی-نامه ای به دکتر نوری علا در مورد طرح جديد


نامه ای به دکتر نوری علا در مورد طرح جديد
سام قندچی
دوست عزيز دکتر اسماعيل نوری علا با سلام و خسته نباشيد،

از اينکه مرا در آغاز اين تلاش تازه تان برای ايجاد وحدت طرفداران دموکراسی و سکولاريسم در ايران (1) بخاطر داشتيد سپاسگزارم و مايه افتخار من است و بويژه وقتی می بينم با همه ناراحتی های جسمانی لحظه ای از تلاش برای نهادينه کردن دموکراسی در ايران فروگذار نکرده ايد چيزی جز تحسين نمی توانم بيان کنم. بيش از 45 سال پيش که در نوجوانی در دبيرستان بخاطر ابراز نظر سياسی مورد سرزنش و تهديد قرار گرفتم، تا به امروز، همچنان برای تحقق همين خواست کوچک سياسی در ايران در ادامه هزينه کردن از زندگی فردی و آسايش خود و خانواده ام دريغ نکرده ام. موضوع دموکراسی در عرصه سياسی ايران بحثی شخصی نبوده و نيست و قرار نيست نه تلاشگران اين امر انسانهای کاملی باشند و نه آنکه همه مردم ايران انسانهای کاملی شوند تا جامعه ايران از نظر سياسی دموکراتيک اداره شود همانطور که مردم اروپا و آمريکا نيز انسانهای کاملی نيستند وليکن قرن هاست از سيستم سياسی دموکراتيک بهره مند هستند. 

در نتيجه در طرح اختلافات ابداً هدف اين نيست که مخالفان خود را انسانهای کمتری بدانيم. بحث درباره اختلاف نظری در مورد رسيدن به سيستم سياسی دموکراتيک در ايران است و هدف آنگونه حملات شخصی نيست که نظير رهبران کالت های مذهبی و سياسی خود را فرشته بپنداريم و مخالفان خود را اهريمن معرفی کنيم. شما را در جنبش سياسی ايران فردی يافتم که صادقانه در پی هدفی مشابه بوده است و نه آنکه مانند بسياری مدعيان در اين جنبش بخاطر جاه و مقام هر دروغی بگويند و بحث ها را شخصی کنند و هر انسانی را تخريب کنند بدون آنکه از شفقت بوئی برده باشند و واقعاً برای آزادی و حريم خصوصی ارزشی قائل باشند و به خيال خود قاضی و دادستان و وکيل مدافع در مورد زندگی ديگران باشند گويی کعب الاخبارند و با پشت سر حرف زنی به خود اجازه دهند برای هرکس حکم صادر کنند و خود را منزه جلوه دهند و حتی در خارج کشور در شرايط عدم وجود فشار رژيم های مستبد با هزار نيرنگ حق کشی کنند و با زندگی مخالفانشان بازی کنند حال به دليل اختلاف ديدگاه سياسی يا فکری باشد و يا به دليل حسادت و رقابت و جاه طلبی.

با نگاهی به تلاشهايی که برای برقراری دموکراسی در ايران شده به اين نتيجه رسيده ام که محول کردن تصميم روشنفکران ايران در مورد رژيم آينده به بعد از تشکيل مجلس مؤسسان و رفراندوم قانون اساسی کار درستی نيست و بايد موضع مشخص خود را به روشنی اعلام کرد ولی نه بعنوان موضع مردم ايران بلکه به عنوان موضع اکثريت روشنفکرانی که به برقراری دموکراسی در ايران معتقدند. اما پيش از آنکه نظرم را بگويم که جمعبندی اکثريت روشنفکران ايران را در مورد شکل نظام آينده چه می بينم می خواهم سطور زير را در مورد سلطنت پهلوی به شما بنويسم چرا که می بينم بسياری از پادشاهی خواهان همچنان درک غلطی از بحث هايم در اين مورد دارند.

از نظر اينجانب نه تنها پادشاهی خواهان ايران و مشخصا طرفدارن رژيم پهلوی حق دارند نظرات خود را بيان کنند و برای پلاتفرم سياسی خود فعاليت و مبارزه کنند بلکه شخصا همواره از حق آنها دفاع کرده و می کنم همانگونه که سلطنت طلبان فرانسه پس از بيش از 200 سال هنوز پلاتفرم سياسی خود را تبليغ می کنند. همچنين شاهزاده رضا پهلوی نه تنها حق دارد بعنوان رهبر پادشاهی خواهان ايران فعاليت کند بلکه نظير هر فرد ديگری حق دارد خود را رهبر کل مردم ايران تلقی کند و برای کسب آراء مردم تلاش ورزد.

شخصا هيچ پدرکشتگی با آقای رضا پهلوی و خانواده پهلوی نداشته و ندارم. در واقع خانم فرح پهلوی از منسوبين خانوادگی من هستند. پسر عموی خانم فرح پهلوی آقای باقر طباطبايی ديبا همسر دختر دايی من ماهرخ بود که از بچگی آنقدر نزديک بوديم که ماهرخ با پسرش به خانه پدری می آمد و در حوض خانه ما بازی می کرد. حتی بعد از انقلاب کميته به خانه پدرم ريخت چون فکر می کردند رضا پهلوی آنجا پنهان شده است. گرچه شخصا هيچگاه ارتباطی با دربار نداشتم و در آمريکا نيز هيچوقت تماسی با آقای رضا پهلوی، خانم فرح پهلوی و خاندان ايشان نداشته ام اما ابدا بغض و کينه شخصی از آنها ندارم. درست است پسر عمويم احمد قندچی که در 16 آذر 1332 کشته شد با جبهه ملی بود اما در خانواده ما همه نحله های فکری حضور داشتند و اختلافات سياسی ربطی به روابط خانوادگی نداشت. مثلاً مادرم در مراسم ختم مادر خانم فريده ديبا حضور داشت. يا اينکه يک خاله و شوهر خاله ام از سران هوادار خمينی بودند و ديگری هم از سران هوادار حزب توده. اکنون همه اينها فوت شده اند و راحت می توانم اين واقعيات را بنويسم. در فاميل ما از سران حزب پانيرانيست تا حزب اللهی و و توده ای و طرفدار قوام السلطنه و مصدق و شاه همه بودند. ای کاش در کل ايران که اختلافات سياسی به همين شکل وجود داشت همه می توانستند نظراتشان را بدون ترس از زندان و شکنجه و اعدام آزادانه بيان کنند. در نتيجه ابدا آنچه نظراتم در مورد پادشاهی خواهی است کينه شخصی نيست و تحليلی سياسی است.

از نظر اينجانب اکثريت روشنفکران ايران به اين نتيجه رسيده اند که راه آينده ايران يک جمهوری دموکراتيک و سکولار است و در نتيجه هرگونه ايجاد تشکيلاتی که اين جمعبندی را بخواهد کمرنگ کند تا فراگير شود غلط است و باعث می شود که مردم ايران تصور کنند اکثريت روشنفکران ايران پس از 30 سال هنوز در مورد نظام آينده نتوانسته اند به جمعبندی برسند. البته اگر عدم تصميم واقعيت بود من نمی گفتم که چيز ديگری بگوييم تا مردم گيج نشوند اما واقعيت اين نيست که اکثريت روشنفکران ايران برايشان روشن نباشد. روشن است که اگر فردا جمهوری اسلامی منحل شود همين روشنفکران ايران هستند که طرح های قانون اساسی آينده و رژيم مورد نظرشان را مطرح خواهند کرد و اگر در 34 سال قادر نبوده اند به اين جمعبندی که اکثريتشان چه فکر می کنند برسند مردم حق دارند به توان آلترناتيو جمهوری اسلامی شک کنند. و تازه باز تکرار می کنم که اين امر واقعيت ندارد و برای اکثريت روشنفکران ايران نوع نظام آينده روشن است. حتی مردم هم در اين 30 سال هيچگاه به رژيم بخاطر جمهوريت اعتراض نکرده اند. با اينحال در همه جلساتی که برای رضايت سلطنت طلبان تشکيل شده است تعداد زيادی از روشنفکران حضور دارند که تأکيد دارند جمهوريخواه هستند اما پلاتفرمی را امضا می کنند که نظام آينده را به بعد از رفراندوم محول می کند. اين کار غلط است. وقتی اکثريت معتقد به نظام جمهوری هستند بايد برای آنهم برنامه بريزند و در عين حال از حق سازمانهای پادشاهی خواه برای حضور فعال در صحنه سياسی ايران در حال و آينده دفاع کنند.

به هر حال می دانم که طرح شما با نظر اينجانب در تقابل است و دليل نوشتن اين سطور نيز ابدا تلاش برای منصرف کردن شما از کوشش تازه تان نيست و هميشه احترام خود را برای شما اعلام کرده و می کنم اما بنظرم هر طرحی که بندی نظير بند هفدهم بيانيه شما را دارد به جايی نخواهد رسيد. بند 17 شما می گويد: "ما بيش از هر امری نگران مسائل اينجا و اکنون اپوزيسيون خارج کشوريم چرا که اگر نقشی برای اين اپوزيسيون در سرنوشت کنونی و آيندهء ايران وجود داشته باشد اين نقش به دخالت ندادن اختلافات نظری مختلفی وابسته است که حل و فصل آنها تنها با اراده و تصميم آزادانهء ملت ايران و در دوران پس از فروپاشی حکومت اسلامی ممکن است. بدين لحاظ ما بحث دربارهء شکل و نحوهء کار حکومت و دولت و مديريت سکولار دموکرات کشور و مسائل ديگری از اين دست را، که مجلس مؤسسان و رفراندوم قانون اساسی آينده در مورد آن تصميم می گيرند، از دستور کار خود خارج ساخته ايم."

همانطور که در سطور بالا اشاره کردم لازم است که به روشنی هواداری خود را از جمهوری دموکراتيک و سکولار بعنوان نظام سياسی آينده ايران بيان کنيم و در عين حال آشکارا حمايت خود را از تلاشهای پادشاهی خواهان دموکرات اعلام کنيم و آنها را دوستان دموکراسی خواهی ايران قلمداد کنيم.

ببينيد مسأله نه هراس است و نه دشمنی و خط کشی با پادشاهی خواهان. تا آنجا که به هراس مربوط می شود، از پادشاهی خواهان وقتی قدرت و ساواک را در ايران در دست داشتند هراسی نداشتيم که حالا داشته باشيم. دشمنی و خط کشی هم هدف نيست، ديگر همه بحث های سلطنت در ايران موضوعات تاريخ است و دعوايی در مورد مسائل امروز نيست. مسأله اين است که ديگر اين بحث برای اکثريت روشنفکران ايران تمام شده است همانطور که بعد از سالهای 1870 برای اکثريت روشنفکران فرانسه تمام شد گرچه پس از آن تاريخ هم تا به امروز سلطنت طلبان بعنوان يک جريان سياسی در فرانسه حضور دارند. بحث اين است که امروز اکثريت روشنفکران ايران جمهوريخواه هستند حتی اکثريت آنهائی که نقش بسيار مثبتی برای خاندان های پادشاهی از جمله خاندان پهلوی در تاريخ ايران قائل هستند. مسأله نظر در مورد آينده است. همانطور که متذکر شدم همه اين 30 و چند سال مخالفت مردم و روشنفکران ايران با رژيم نه تنها بخاطر جمهوريت نبوده است بلکه اتفاقاً در هواداری از جمهوريت بوده است.

در نتيجه روشنفکران ايران هم برای خودشان و هم برای شفافيت با مردم بهتر است حقيقت طرفداری از جمهوری را با مردم به روشنی در ميان بگذارند و به دروغ نگويند که تصميمشان را بعد از مجلس مؤسسان و رفراندوم خواهند گرفت چرا که از هم اکنون دقيقا می دانند تصميمشان چيست. اين را حتی 20 سال پيش با اين اطمينان نميشد گفت که اکثريت روشنفکران ايران جمهوريخواه هستند. اکنون بيش از دو دهه است که مبارزات مردم ايران مشخصا برای نجات جمهوريت از اسلاميت است. مسأله ربطی هم به داشتن يا نداشتن يک چهره معروف ندارد. همانطور که مذهبی ها خمينی را اختراع کردند سکولارها هم شخصيت های خود را آفريده و خواهند آفريد. تنها کسی که رضا پهلوی را بعنوان شخصيت ملی خواسته به ما تحميل کند دولت های خارجی بوده و هستند وحالا هم آنقدر که ايشان مطرح هستند به برکت قدرت های خارجی است و به اذعان برخی طرفدارانشان با اينهمه پول و امکانات آنچه ارائه کرده اند تبعيض بوده است و حملات حتی به نزديکترين افراد به خودشان. مسأله با پادشاهی خواهی نه هراس است و نه حذف رهبر آن و آقای رضا پهلوی هم با اين انتخاب توان يا عدم توان خود را نشان داده است اما جدا از داشتن توان يا عدم توان، وی تا زنده است رهبر طرفدارانش خواهد بود و شخصا فکر می کنم جنبش روشنفکری ايران بهتر است به کار خود بپردازد و به حق پادشاهی خواهان در حضور در صحنه سياسی آنگونه که دوست دارند و با رهبری آقای رضا پهلوی برای آنها احترام بگذارد
 
با اينحال عدم اعلام تصميم صريح روشنفکران در برهه کنونی آنها را به سرنوشت برخی دچار خواهد کرد که هم مسخره پادشاهی خواهان شده اند و هم مسخره جمهوريخواهان. مسأله اين است که واقعيت نظام آينده از ديدگاه اکثريت روشنفکران ايران عدم وجود يک نظام سلطنتی حتی به نوع کامبوجی و اسپانيايی آن است و اين حقيقت را بايد به مردم گفت نه آنکه بگوئيم ما خود جمهوريخواه هستيم ولی اين تصميم را هنوز نگرفته ايم. چنين حرفی امروز دروغ است در صورتيکه شايد 25 سال پيش دروغ نبود. يعنی 25 سال پيش بازهم اينجانب جمهوريخواه بودم ولی شايد اکثريت روشنفکران ايران تصميم روشن به ايجاد جمهوری دموکراتيک و سکولار نگرفته بودند اما امروز پس از بيش از دو دهه که مردم ايران به روشنی نشان داده اند که برای جمهوريت مبارزه می کنند، ديگر شکی برای کسی نيست که خواست مردم ايران به جمهوری است و به همين دليل هم برنامه امثال رهبران شورای ملی که به مردم می گفتند تصاوير شاهدخت ها را بر خيابانهای مشهد نصب کنند خنده دار بود تا هراسناک. اما از نظر من بازهم بايد به آقای رضا پهلوی و شورای ملی ايشان يا حزب مشروطه يا هر تشکيلات ديگری که پادشاهی خواهان ايجاد کنند احترام گذاشت و حق آنها را برای ايجاد سازمانهای خود چه قبل و چه بعد از ايجاد جمهوری دموکراتيک و سکولار محفوظ دانست.

ببخشيد سرت را درد آوردم و بازهم با تشکر از اينکه مرا برای طرح خودتان در نظر داشتيد.
با مهر و دوستی
به امید جمهوری آینده نگر  دموکراتیک و سکولار در ایران،
سام قندچی، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
http://www.iranscope.com
سوم تير ماه 1392
June 24, 2013

پانويس:

iran#
iranscope#

بايگانی وبلاگ