سياست دوگانه كردهاي عراق
عرفان قانعي فرد
http://kurdistantoday.ir/NewsDetail.aspx?itemid=774
"كردستان امروز". ناصر شيخ الاسلامي.
خبرگزاري ها و پايگاه هاي خبري ايران در روزهاي گذشته به نقل از روزنامههای منطقه کردستان عراق، لایحه جدید بودجه این منطقه را منتشر کردند که در بخشی از آن به بررسی بودجهای که دولت به احزاب سیاسی کردستان به طور ماهیانه اختصاص میدهد، پرداخته شده است. و این گزارش ها واكنش هاي گوناگوني هم در ايران و متقابلا در اقليم كردستان به دنبال داشت.
در این باره با یکی از محققان جوان تاریخ کردستان – عرفان قانعی فرد - گفتگوئی انجام داده ام کسی است که علاوه بر کتاب تحقیقی پس از ۶۰ سال ( زندگی جلال طالبانی ) از وی مجموعه مقالات زیادی در رسانه های داخل در زمینه سیاست کردها منتشر شده اند و کتاب " سیاست کردها در خاورمیانه " نوشته پرفسور نادر انتصار به قلم وی ترجمه شده است که در چند روز آتی توزیع آن آغاز خواهد شد.
چرا حکومت خودگردان منطقه کردستان عراق، پناهگاه گروه هایی شده است که از نظر حکومت ایران مطلوب نیستند ؟ آیا پس از انقلاب ایران شروع شد ؟
در دهه چهل که شاه و ساواک در عراق قصد داشتند کودتایی ضد عبدالکریم قاسم انجام بدهند، ایران از بازی کارت کردها استفاده کرد و بنا به توصیه ساواک، مصطفی بارزانی حرکت عشایر ضد حکومت را مصادره به مطلوب کرد و برای جذب توده عوام و مشتاق هویت کردی، آن را جنبش ملی کرد در عراق نامید اما صرفا بازی ساواک بود و ساواک به آنها کمک مالی و تسلیحاتی مشروط کرد که در نواحی کردنشین ایران دخالتی نداشته باشند و صرفا در جهت پیشبرد امور خود در کردستان عراق تمرکز داشته باشند. گرچه حزب دمکرات کردستان عراق را نماینده روس ها در ۱۹۴۶ تاسیس کرده بود اما از ۱۹۵۹ به بعد ساواک ایران و از ۱۹۶۷ به بعد اسرائیل در آن نفوذ گسترده ای داشت و حتی برای نخستین بار در تاریخ معاصر کردی، در آن مرکز اطلاعات و امنیت پایه ریزی کردند.عملکرد افراطی ارتش موجب شده بود که حزب دمکرات کردستان ایران – به سخنگویی قاضی محمد – از بین برود و گروهی باقی مانده – منتسب به هوادارن وی - به کردستان عراق و سوریه پناه ببرند و این گروه از ۱۹۵۹ به بعد – ۱۳۳۸ – گروهی زیر چتر بارزانی ارتزاق میکردند که خود را کردستان ایران و نماینده کردهای ایران می نامیدند در حالی که در آن ایام کردها در ایران در سطوح مختلف اداری و نظامی حکومت دارای مشاغل بودند. پس می توان گفت که پناه گرفتن کردهای ایران در عراق سابقه تاریخی ۵۰ ساله دارد. و البته بارزانی توصیه اکید ساواک را گوش می داد و نمی گذاشت که کردهای ایران کمترین حرکتی در جهت مخالف حکومت ایران داشته باشند مثلا سبب اصلی اخراج قاسملو از عراق شد و در ۱۹۶۷ به ترور فعالان سیاسی کرد ایران پرداخت و جنازه معینی را هم ساواک تحویل داد.دردوران انقلاب اسلامی، کردستان دارای دو گروه مسلح با شناسنامه های حزب دمکرات کردستان و کومله شدند و آنها پس از عدم درک سیاست حکومت و تعامل نداشتن با دولت موقت، به عراق رفتند و به همکاری با حزب بعث پرداختند و حزب آقای طالبانی حتی در جنگ این گروه های مسلح علیه جمهوری اسلامی ایران، پشتیبانی و حمایت کردند که تا سال ۱۹۸۵ - ۱۳۶۴ ادامه داشت.
سبب اصلی این کمک و حمایت کردهای عراق از نیروهای کرد اپوزیسیون ایرانی را چه رهیافتی می توان نامید ؟
بعضی از افراد درون حزب اتحادیه میهنی - به عنوان یکی از احزاب اصلی سنتی کردستان عراق - معتقدند که این حمایت از حرکت ملی کردها است و از نظر سیاسی و یا پرنسیب محلی، فیگور مناسبی است. اما این احتمال جدی هم هست که از طرف حکومت ثالث این کمک ها به انان پرداخت می شود. و گرنه خود به میزان توانایی و استحقاق این گروه مضمحل و دارای عدم نفوذ در منطقه، آشنایی دارند. اما ناگفته نماند که در دوران ۲-۳ سال قبل از انقلاب ایران ، بعضی از افراد کومله به حزب تازه تاسیس اتحادیه میهنی کردستان عراق کمک هایی می رساندند.
شما اشاره کرده اید که اتحادیه میهنی این کمک را می کند ، پس حزب پارت دمکرات آقای بارزانی چه نقشی دارداین حزب رابطه چندان خوبی با گروه های ایرانی نداشته و شواهد و قراین حاکی از آن است که هنوز هم ندارد و حتی در پاکسازی منطقه و باز پس گیری بعضی از مناطق استان کردستان و آذربایجان غربی در سال ۱۳۵۸ - ۱۳۵۹ با نیروهای ارتش و سپاه پاسداران همکاری داشتند و باوری به حرکت سیاسی گروه های کرد ایران نداشتند و حتی در سیاست خارجی خود در منطقه این مساله را رعایت کرده اند.
جمهوری اسلامی ایران شاید اگر این مساله را با احزاب کرد عراقی مطرح نکرده دلیل بر عدم آگاهی بر اوضاع داخلی کردستان عراق بوده?
خیر! جمهوری اسلامی ایران در طی سالهای جنگ با عراق ، همواره در مذاکرات خود از احزاب کرد عراقی خواسته است که با منافقین – مجاهدین خلق – همکاری نداشته باشند اما هیچ وقت گروه های مسلح کرد زیر تسلط منطقه اتحادیه میهنی کردستان را جدی نگرفتند که احساس خطری جدی از آنها داشته باشند . مثلا در دورانی که نمایندگان سپاه در کنار مقر اتحادیه میهنی کردستان ایران سرگرم طراحی حمله نظامی به تاسیسات کرکوک بودند، هر روز قاسملو و شیخ عزالدین حسینی و نیروهای آنها را دیده اند و اگر قصد واکنشی سریع بود که این مساله انجام می شد و نیازی به تحمل هزینه سیاسی نبود.کردهای عراق در حزب اتحادیه میهنی و حتی سوسیالیست در دوران حمله شیمیایی عراق به کردستان ، نیروهای مسلح این دو گروه را از داخل خاک ایران نجات دادند و آقایان محسن رضایی، جعفری، ذوالقدر و شمخانی از اتحادیه میهنی گله کردند ؛ اما این پاسخ را شنیدند که " ما کردها علیه کردهای دیگر، شلیک نخواهیم کرد و این کمکی انسانی بود ".
اما در سال های بعد که حمله نظامی شد، نشانه جدی گرفتن بود.
کاملا برعکس ! حتی بعضی از نیروهای این دو گروه مسلح، در قالب کادرهای احزاب کردستان عراق در بهترین بیمارستان های داخلی ایران تحت مداوا قرار گرفتند و اگر بگوییم اطلاعات و امنیت سپاه یا وزارت اطلاعات ایران نا آگاه بوده است، امری خنده دار است. یا وقتی که با دخالت اتحادیه میهنی کردستان عراق در دوران پس از جنگ تحمیلی با گروه های مسلح کرد ایرانی ، سپاه پاسدارن قرار داد امضا می کند که علیه ایران عملیات نظامی انجام ندهند و این موضوع بهترین نشانه است بر اینکه آنها را دعوت به دیپلماسی کرده است تا به هویت خودشان باور کنند که با یک دولت و حکومت طرف شده اند اما خودشان هویتی را جدی نگرفتند و حتی در وصیت نامه آیت الله خمینی اسم شان درج شد که دوباره به آب و خاک ایران بازگردند و وقتی قاسملو گفتگو را پذیرفت همین دو گروه ، اعلامیه هایی منتشر کردند و انواع تهمت ها را برای وی استفاده کردند که گفتگو، یعنی سازش. اما مثلا در دهه ۹۰ گروه کومله هم در منزل آقای طالبانی در سوریه به مذاکره می نشیند و تقاضای آشتی فرهنگی می کند و یا اینکه از ریاست جمهوری خاتمی دفاع کنند اما نزاع های درون گروهی خودشان موجب اضمحلال جدیت هویتی خودشان شده است و ارتباطی به حکومت ندارد.
خوب ، اینها خواسته هایی کردها را بیان می کنند.
مساله زبان و فرهنگ کردی و به رسمیت شناختن هویت زبانی و فرهنگ شناختی ، ارتباطی به استفاده ابزاری آن ها ندارد. آنها در عرصه سیاست و دیپلماسی حرکت خود را باید داشته باشند وگرنه اهل فرهنگ در منطقه کردنشین که به رشد فرهنگی خود، تلاش داشته اند و این افراد زبان حال جامعه کردها نیستند بلکه یک سازمان یا موسسه سیاسی هستند. هویت فرهنگی کردستان را اهل فرهنگ برعهده دارند. در دیدارم با برژیسنکی ، پس از سخنانم باور نداشت که کردهای ایران ، روزنامه ، رادیو، دانشگاه، کتاب ، نماینده پارلمان و .... داشته باشند.
اما حکومت ایران همواره معتقد است که این دو گروه ضد انقلاب ایرانی ـ در شمال عراق فعالیت میکنند و حتی افرادی را عنوان هواداری از آنان به اعدام محکوم می کنند.ببینید در سیاست کلی جمهوری اسلامی ایران، برای گروه های خارج نشین که نفوذی در داخل جامعه ندارند ارزش و اعتباری قایل نیستند و در اکثر کشورها هم این موضوع صدق دارد و معمولا مخالف حاضر در داخل جامعه و همراه با روند اجتماعی و سیاسی را جدی می گیرند نه کسی که در کنار بعث همکاری بکند. آن هم بعث به عنوان دشمنی که تمامیت ارضی و منافع ملی ایران را با خطر روبرو کرد. گروه هایی مسلح که در داخل مردم روشنفکر و آگاه پایگاهی ندارند و فقط با یک سری ارزش های تاریخی سعی در تعصب داشتن و اصرار بر آرمانی موهوم و فریب نسل جوان دارد، چه تاثیری یا نفوذی واقعی و عینی دارند?این سخن تلخ است اما واقعی است که دیگر در سیاست داخلی منطقه کردنشین، محلی از اعراب ندارند و سلاح داشتن فعلی آنها، نوعی تظاهر است. و علاوه بر داشتن قرارداد با جمهوری اسلامی ایران با حکومت اقلیم هم قرارداد عدم استفاده از خاک آنجا علیه مصالح ایران را دارند. پس برای بقای خودشان نمی توانند کاری را انجام بدهند و معارض مسلح هم در همین واشنگتن ، محاکمه و مجازات خواهد شد.
یعنی واقعا برای حکومت ایران، این چند گروه مسلح به عنوان خطر مطرح نیستند ؟ برای غرب هم قابلیت ارزشی ندارند ؟
انشقاق پی در پی نشانه اضمحلال آنهاست. در دوران بوش یکی از گروه های دمکرات، نامه نوشت که حمله به ایران بهترین راه است ! کومله هم راهی در میان آمریکایی ها می جست که بودجه ای برای یک سری عملیات در داخل خاک ایران دریافت بکند. همواره به خاطر این که خطر بالقوه ابزار دست حکومت خارجی شدن را دارند، قابل بررسی اند و این تفکر براندازی آن ها، خانمان سوز است. و البته گروه غیر جدی دیگری هم هست – پژاک – که سعی در توسعه ترور و نا آرامی در نوار مرزی دارد تا توجه آمریکایی ها را به خود جلب بکند. علت آن هم ساده است . گروهی از گروه های مسلح ایرانی با امثال لدین سعی در به آشوب کشاندن منطقه و خود را نماینده کردهای ایران شناساندن داشتند که مورد تایید سیا و پنتاگون قرار نگرفت.آمریکا هرگز جدی نگرفت. در ایام حمله سپاه پاسداران برای پاکسازی منطقه کردستان، یکی از نمایندگان دمکرات – گادانی – به مرز روسیه می رود تا آنان را به کمک بطلبد و با این پاسخ سرد و عقلانی روبرو می شود که روسیه قصد دخالت در امور داخلی ایران را ندارد و با حکومت مرکزی گفتگو می کند و آمریکا هم ۱ هفته قبل از ترور قاسلمو برایش – برای نخستین بار - ویزای ورود صادر می کند! . الان هم برنامه کومله را اصلا نپذیرفت و به قول کسینجر تمایلی برای تحریک آشوب در ایران ندارد!
در حالی که کردستان عراق همواره اظهار دوستی و مراودت با سیاست جمهوری اسلامی ایران کرده است. آیا این کمک های علنی تاثیری بر سیاست خارجی اقلیم کردستان با جمهوری اسلامی ایران نخواهد داشت ؟ به گزارش «تابناک»، سالیانه سه میلیارد و پانصد میلیون تومان از بودجه شهروندان خود را به گروهای اختصاص داده است.
فعلا این سیاست دوگانه را حکومت منطقه کردستان دنبال می کند و جمهوری اسلامی ایران هم در تعریف مجدد روابط خارجی خود قطعا نکاتی را در نظر خواهد گرفت. اولین کشوری که هویت اقلیم را رسمیت شناخت ، ایران بود و اولین جایی است که مرز ایران ، عامل اصلی ارتزاق و رفت و آمد و درامد اقلیم است و هنوز از برق تا آذوقه این منطقه و حتی مساله امنیت از ایران ، تامین می شود. بنا براین قطعا اقلیم هم سعی در بازنگری خواهد کرد اما از نظر امنیتی آمریکایی ها هر ماه مثلا به ۱۵۰۰ نفر جمعیت دمکرات سرکشی می کند و در رسانه هایی مانند ماهواره به آنان یاری می رسانند اما بازخورد فعالیت محدود آنها را هم در نظر دارند و حتی بخش امنیتی پنتاگون، مسئولان اقلیم را به کنترل بیشتر آنها فراخوانده است که مبادا در نوار مرزی با ایران، فعالیتی تحریک آمیز داشته باشند. فعلا برای حفظ اقلیم آمریکا حساسیت دارد که منافع وی در عراق با خطر روبرو نشود.و همانطور که گفتم مساله حمایت دولت ثالث مطرح است که فعلا این گروه های مسلح ایرانی وجود داشته باشند اما روابط فرهنگی گسترده میان کردهای ایران و عراق سبب روشن شدن مردم و مسئولان اقلیم شده است و کاملا با موضوع به طور ارزشی برخورد می کنند و معضل امنیتی به وجود نخواهد آمد. آقایان هم به جای رسیدن به وضع معیشتی کادر مسلح خود – که فکرشان را مسخ کرده اند و حتی اجازه ادامه تحصیل در دانشگاه را هم ندارند – به سفرهای خود به اروپا و آمریکا مشغول اند و جلسه هایی محفلی و میهمانی گرفتن.
اما موضوع مذاکره حزب دمکرات کردستان ( شاخه عبدالله حسن زاده و شاخه مصطفی هجری)، حزب کومهله ( شاخه عبدالله مهتدی ، شاخه عمر ئیلخانی زاده، شاخه ابراهیم علی زاده )، پارت آزاد کردستان (علی قازی) ، سازمان خبات کردستان ( بابا شیخ حسینی)، اتحاد شورشگیران ( سمکو یزدانپناه ) به عنوان احزاب کردستانی با جمهوری اسلامی ایران مطرح است. سرانجام این گروه ها چه خواهد شد ؟ شاید آمریکا در جهت تشکیل حکومت کردی بخواهد از آنان استفاده کند.
جمهوری اسلامی ایران ، و البته هر کشور دیگری، آنها را به عنوان یک سازمان یا نهاد یا گروه کردی می شناسند که پرچم اپوزیسیون به دست گرفته اند و مطلقا از نظر سیاسی و روابط خارجی نمی شود آنها را زبان حال یک جامعه نامید مثلا حدود ۷ میلیون کرد ایرانی دارای این گروه ها باشند هر شهر و روستای ایران نماینده رسمی در داخل پارلمان این کشور دارد و مثلا شادروان آقای ادب نماینده سنندج در کانادا به عنوان نماینده کردهای ایران در یک جلسه سیاست خارجی دعوت شد و درست هم بود زیرا ملزم به رعایت قوانین کشور ایران بود اما وقتی مثلا نماینده آقای حسن زاده به خاطر رسانه ها، با نماینده رسمی دولت اسراییل مصافحه می کند این برخلاف قوانین ایران و حتی عراق است.در نزدیکی رابطه ایران و آمریکا در دهه فعلی ، سرنوشت این ها هم روشن خواهند شد و آمریکا هرگز منافع خود را در حمایت از گروه های غیررسمی به مخاطره نخواهد انداخت و رشد سیاسی ایران و ترکیه از یک سو و قرارداد امنیتی سوریه و ترکیه و ایران از دیگر سو، اجازه تحقق چنین امری را محال می کند و جامعه جهانی هم تمایلی به این تفکر ندارد. که با استقبال در سازمان ملل روبرو بشود.
همیشه شما به زبانی صریح نقد می کنید و شما متهم می کنند که ضد کرد و ضد جنبش ملی گرایی کرد هستید.
کدام جنبش؟ من دنبال خیال خام حکومت کردی نیستم. هربار در منازعه های داخلی ایران با محاسبه نادرست و دستخوش هیجان شدن و یا بنا به موقعیت طلبی ، دوباره بر همان ادبیات بیات شده فروپاشی و براندازی انگشت می گذارند - که البته جزو هویت ایشان است - انگار که هر برنامه ای دارند باید بعد از فروپاشی حکومت باشد. بهار ۱۳۵۸ را که مردم از یاد نبرده اند چه راهکاری برای اداره کردستان داشتند ؟ شاه و حکومتش که رفته بود. الان هم زبان به گله گشوده اند که چرا پس از انتخابات کردستان آرام است ؟ انگار هر چه نا آرام تر و غوغایی تر باشد، به نفع ایشان است.طبعا در میان مردم آگاه و به ویژه نسل جوان فعلی، این سخنان و وعده ها اعتباری ندارند. و کمترین حرکت آنها به ضرر امنیت و توسعه استان کردستان خواهد انجامید و البته همیشه مردم کردستان از این گروه ها – که من از نامیدن آنها به عنوان حزب، پرهیز جدی دارم – پیشرفته تر و آگاه تر بوده است. و جنبش آزادیخواهی کردها در طی تاریخ ، کمترین ربطی به این افراد ندارد. هر منتقدی مشفق هم اگر زبان به نقد گشود، به ضد کرد بودن متهم می کنند و دیگر کسی نمی پرسد که با این نگاه اغراق آمیز خود را عین یک ملت نامیدن ، چه سودی دارد ؟ برای من رشد و آگاهی و بستر فرهنگی کردستان مهم است. و منافع استراتژیک کردها در مشارکت سیاسی و عقلانیت به دور از احساسات است.
عرفان قانعي فرد
http://kurdistantoday.ir/NewsDetail.aspx?itemid=774
"كردستان امروز". ناصر شيخ الاسلامي.
خبرگزاري ها و پايگاه هاي خبري ايران در روزهاي گذشته به نقل از روزنامههای منطقه کردستان عراق، لایحه جدید بودجه این منطقه را منتشر کردند که در بخشی از آن به بررسی بودجهای که دولت به احزاب سیاسی کردستان به طور ماهیانه اختصاص میدهد، پرداخته شده است. و این گزارش ها واكنش هاي گوناگوني هم در ايران و متقابلا در اقليم كردستان به دنبال داشت.
در این باره با یکی از محققان جوان تاریخ کردستان – عرفان قانعی فرد - گفتگوئی انجام داده ام کسی است که علاوه بر کتاب تحقیقی پس از ۶۰ سال ( زندگی جلال طالبانی ) از وی مجموعه مقالات زیادی در رسانه های داخل در زمینه سیاست کردها منتشر شده اند و کتاب " سیاست کردها در خاورمیانه " نوشته پرفسور نادر انتصار به قلم وی ترجمه شده است که در چند روز آتی توزیع آن آغاز خواهد شد.
چرا حکومت خودگردان منطقه کردستان عراق، پناهگاه گروه هایی شده است که از نظر حکومت ایران مطلوب نیستند ؟ آیا پس از انقلاب ایران شروع شد ؟
در دهه چهل که شاه و ساواک در عراق قصد داشتند کودتایی ضد عبدالکریم قاسم انجام بدهند، ایران از بازی کارت کردها استفاده کرد و بنا به توصیه ساواک، مصطفی بارزانی حرکت عشایر ضد حکومت را مصادره به مطلوب کرد و برای جذب توده عوام و مشتاق هویت کردی، آن را جنبش ملی کرد در عراق نامید اما صرفا بازی ساواک بود و ساواک به آنها کمک مالی و تسلیحاتی مشروط کرد که در نواحی کردنشین ایران دخالتی نداشته باشند و صرفا در جهت پیشبرد امور خود در کردستان عراق تمرکز داشته باشند. گرچه حزب دمکرات کردستان عراق را نماینده روس ها در ۱۹۴۶ تاسیس کرده بود اما از ۱۹۵۹ به بعد ساواک ایران و از ۱۹۶۷ به بعد اسرائیل در آن نفوذ گسترده ای داشت و حتی برای نخستین بار در تاریخ معاصر کردی، در آن مرکز اطلاعات و امنیت پایه ریزی کردند.عملکرد افراطی ارتش موجب شده بود که حزب دمکرات کردستان ایران – به سخنگویی قاضی محمد – از بین برود و گروهی باقی مانده – منتسب به هوادارن وی - به کردستان عراق و سوریه پناه ببرند و این گروه از ۱۹۵۹ به بعد – ۱۳۳۸ – گروهی زیر چتر بارزانی ارتزاق میکردند که خود را کردستان ایران و نماینده کردهای ایران می نامیدند در حالی که در آن ایام کردها در ایران در سطوح مختلف اداری و نظامی حکومت دارای مشاغل بودند. پس می توان گفت که پناه گرفتن کردهای ایران در عراق سابقه تاریخی ۵۰ ساله دارد. و البته بارزانی توصیه اکید ساواک را گوش می داد و نمی گذاشت که کردهای ایران کمترین حرکتی در جهت مخالف حکومت ایران داشته باشند مثلا سبب اصلی اخراج قاسملو از عراق شد و در ۱۹۶۷ به ترور فعالان سیاسی کرد ایران پرداخت و جنازه معینی را هم ساواک تحویل داد.دردوران انقلاب اسلامی، کردستان دارای دو گروه مسلح با شناسنامه های حزب دمکرات کردستان و کومله شدند و آنها پس از عدم درک سیاست حکومت و تعامل نداشتن با دولت موقت، به عراق رفتند و به همکاری با حزب بعث پرداختند و حزب آقای طالبانی حتی در جنگ این گروه های مسلح علیه جمهوری اسلامی ایران، پشتیبانی و حمایت کردند که تا سال ۱۹۸۵ - ۱۳۶۴ ادامه داشت.
سبب اصلی این کمک و حمایت کردهای عراق از نیروهای کرد اپوزیسیون ایرانی را چه رهیافتی می توان نامید ؟
بعضی از افراد درون حزب اتحادیه میهنی - به عنوان یکی از احزاب اصلی سنتی کردستان عراق - معتقدند که این حمایت از حرکت ملی کردها است و از نظر سیاسی و یا پرنسیب محلی، فیگور مناسبی است. اما این احتمال جدی هم هست که از طرف حکومت ثالث این کمک ها به انان پرداخت می شود. و گرنه خود به میزان توانایی و استحقاق این گروه مضمحل و دارای عدم نفوذ در منطقه، آشنایی دارند. اما ناگفته نماند که در دوران ۲-۳ سال قبل از انقلاب ایران ، بعضی از افراد کومله به حزب تازه تاسیس اتحادیه میهنی کردستان عراق کمک هایی می رساندند.
شما اشاره کرده اید که اتحادیه میهنی این کمک را می کند ، پس حزب پارت دمکرات آقای بارزانی چه نقشی دارداین حزب رابطه چندان خوبی با گروه های ایرانی نداشته و شواهد و قراین حاکی از آن است که هنوز هم ندارد و حتی در پاکسازی منطقه و باز پس گیری بعضی از مناطق استان کردستان و آذربایجان غربی در سال ۱۳۵۸ - ۱۳۵۹ با نیروهای ارتش و سپاه پاسداران همکاری داشتند و باوری به حرکت سیاسی گروه های کرد ایران نداشتند و حتی در سیاست خارجی خود در منطقه این مساله را رعایت کرده اند.
جمهوری اسلامی ایران شاید اگر این مساله را با احزاب کرد عراقی مطرح نکرده دلیل بر عدم آگاهی بر اوضاع داخلی کردستان عراق بوده?
خیر! جمهوری اسلامی ایران در طی سالهای جنگ با عراق ، همواره در مذاکرات خود از احزاب کرد عراقی خواسته است که با منافقین – مجاهدین خلق – همکاری نداشته باشند اما هیچ وقت گروه های مسلح کرد زیر تسلط منطقه اتحادیه میهنی کردستان را جدی نگرفتند که احساس خطری جدی از آنها داشته باشند . مثلا در دورانی که نمایندگان سپاه در کنار مقر اتحادیه میهنی کردستان ایران سرگرم طراحی حمله نظامی به تاسیسات کرکوک بودند، هر روز قاسملو و شیخ عزالدین حسینی و نیروهای آنها را دیده اند و اگر قصد واکنشی سریع بود که این مساله انجام می شد و نیازی به تحمل هزینه سیاسی نبود.کردهای عراق در حزب اتحادیه میهنی و حتی سوسیالیست در دوران حمله شیمیایی عراق به کردستان ، نیروهای مسلح این دو گروه را از داخل خاک ایران نجات دادند و آقایان محسن رضایی، جعفری، ذوالقدر و شمخانی از اتحادیه میهنی گله کردند ؛ اما این پاسخ را شنیدند که " ما کردها علیه کردهای دیگر، شلیک نخواهیم کرد و این کمکی انسانی بود ".
اما در سال های بعد که حمله نظامی شد، نشانه جدی گرفتن بود.
کاملا برعکس ! حتی بعضی از نیروهای این دو گروه مسلح، در قالب کادرهای احزاب کردستان عراق در بهترین بیمارستان های داخلی ایران تحت مداوا قرار گرفتند و اگر بگوییم اطلاعات و امنیت سپاه یا وزارت اطلاعات ایران نا آگاه بوده است، امری خنده دار است. یا وقتی که با دخالت اتحادیه میهنی کردستان عراق در دوران پس از جنگ تحمیلی با گروه های مسلح کرد ایرانی ، سپاه پاسدارن قرار داد امضا می کند که علیه ایران عملیات نظامی انجام ندهند و این موضوع بهترین نشانه است بر اینکه آنها را دعوت به دیپلماسی کرده است تا به هویت خودشان باور کنند که با یک دولت و حکومت طرف شده اند اما خودشان هویتی را جدی نگرفتند و حتی در وصیت نامه آیت الله خمینی اسم شان درج شد که دوباره به آب و خاک ایران بازگردند و وقتی قاسملو گفتگو را پذیرفت همین دو گروه ، اعلامیه هایی منتشر کردند و انواع تهمت ها را برای وی استفاده کردند که گفتگو، یعنی سازش. اما مثلا در دهه ۹۰ گروه کومله هم در منزل آقای طالبانی در سوریه به مذاکره می نشیند و تقاضای آشتی فرهنگی می کند و یا اینکه از ریاست جمهوری خاتمی دفاع کنند اما نزاع های درون گروهی خودشان موجب اضمحلال جدیت هویتی خودشان شده است و ارتباطی به حکومت ندارد.
خوب ، اینها خواسته هایی کردها را بیان می کنند.
مساله زبان و فرهنگ کردی و به رسمیت شناختن هویت زبانی و فرهنگ شناختی ، ارتباطی به استفاده ابزاری آن ها ندارد. آنها در عرصه سیاست و دیپلماسی حرکت خود را باید داشته باشند وگرنه اهل فرهنگ در منطقه کردنشین که به رشد فرهنگی خود، تلاش داشته اند و این افراد زبان حال جامعه کردها نیستند بلکه یک سازمان یا موسسه سیاسی هستند. هویت فرهنگی کردستان را اهل فرهنگ برعهده دارند. در دیدارم با برژیسنکی ، پس از سخنانم باور نداشت که کردهای ایران ، روزنامه ، رادیو، دانشگاه، کتاب ، نماینده پارلمان و .... داشته باشند.
اما حکومت ایران همواره معتقد است که این دو گروه ضد انقلاب ایرانی ـ در شمال عراق فعالیت میکنند و حتی افرادی را عنوان هواداری از آنان به اعدام محکوم می کنند.ببینید در سیاست کلی جمهوری اسلامی ایران، برای گروه های خارج نشین که نفوذی در داخل جامعه ندارند ارزش و اعتباری قایل نیستند و در اکثر کشورها هم این موضوع صدق دارد و معمولا مخالف حاضر در داخل جامعه و همراه با روند اجتماعی و سیاسی را جدی می گیرند نه کسی که در کنار بعث همکاری بکند. آن هم بعث به عنوان دشمنی که تمامیت ارضی و منافع ملی ایران را با خطر روبرو کرد. گروه هایی مسلح که در داخل مردم روشنفکر و آگاه پایگاهی ندارند و فقط با یک سری ارزش های تاریخی سعی در تعصب داشتن و اصرار بر آرمانی موهوم و فریب نسل جوان دارد، چه تاثیری یا نفوذی واقعی و عینی دارند?این سخن تلخ است اما واقعی است که دیگر در سیاست داخلی منطقه کردنشین، محلی از اعراب ندارند و سلاح داشتن فعلی آنها، نوعی تظاهر است. و علاوه بر داشتن قرارداد با جمهوری اسلامی ایران با حکومت اقلیم هم قرارداد عدم استفاده از خاک آنجا علیه مصالح ایران را دارند. پس برای بقای خودشان نمی توانند کاری را انجام بدهند و معارض مسلح هم در همین واشنگتن ، محاکمه و مجازات خواهد شد.
یعنی واقعا برای حکومت ایران، این چند گروه مسلح به عنوان خطر مطرح نیستند ؟ برای غرب هم قابلیت ارزشی ندارند ؟
انشقاق پی در پی نشانه اضمحلال آنهاست. در دوران بوش یکی از گروه های دمکرات، نامه نوشت که حمله به ایران بهترین راه است ! کومله هم راهی در میان آمریکایی ها می جست که بودجه ای برای یک سری عملیات در داخل خاک ایران دریافت بکند. همواره به خاطر این که خطر بالقوه ابزار دست حکومت خارجی شدن را دارند، قابل بررسی اند و این تفکر براندازی آن ها، خانمان سوز است. و البته گروه غیر جدی دیگری هم هست – پژاک – که سعی در توسعه ترور و نا آرامی در نوار مرزی دارد تا توجه آمریکایی ها را به خود جلب بکند. علت آن هم ساده است . گروهی از گروه های مسلح ایرانی با امثال لدین سعی در به آشوب کشاندن منطقه و خود را نماینده کردهای ایران شناساندن داشتند که مورد تایید سیا و پنتاگون قرار نگرفت.آمریکا هرگز جدی نگرفت. در ایام حمله سپاه پاسداران برای پاکسازی منطقه کردستان، یکی از نمایندگان دمکرات – گادانی – به مرز روسیه می رود تا آنان را به کمک بطلبد و با این پاسخ سرد و عقلانی روبرو می شود که روسیه قصد دخالت در امور داخلی ایران را ندارد و با حکومت مرکزی گفتگو می کند و آمریکا هم ۱ هفته قبل از ترور قاسلمو برایش – برای نخستین بار - ویزای ورود صادر می کند! . الان هم برنامه کومله را اصلا نپذیرفت و به قول کسینجر تمایلی برای تحریک آشوب در ایران ندارد!
در حالی که کردستان عراق همواره اظهار دوستی و مراودت با سیاست جمهوری اسلامی ایران کرده است. آیا این کمک های علنی تاثیری بر سیاست خارجی اقلیم کردستان با جمهوری اسلامی ایران نخواهد داشت ؟ به گزارش «تابناک»، سالیانه سه میلیارد و پانصد میلیون تومان از بودجه شهروندان خود را به گروهای اختصاص داده است.
فعلا این سیاست دوگانه را حکومت منطقه کردستان دنبال می کند و جمهوری اسلامی ایران هم در تعریف مجدد روابط خارجی خود قطعا نکاتی را در نظر خواهد گرفت. اولین کشوری که هویت اقلیم را رسمیت شناخت ، ایران بود و اولین جایی است که مرز ایران ، عامل اصلی ارتزاق و رفت و آمد و درامد اقلیم است و هنوز از برق تا آذوقه این منطقه و حتی مساله امنیت از ایران ، تامین می شود. بنا براین قطعا اقلیم هم سعی در بازنگری خواهد کرد اما از نظر امنیتی آمریکایی ها هر ماه مثلا به ۱۵۰۰ نفر جمعیت دمکرات سرکشی می کند و در رسانه هایی مانند ماهواره به آنان یاری می رسانند اما بازخورد فعالیت محدود آنها را هم در نظر دارند و حتی بخش امنیتی پنتاگون، مسئولان اقلیم را به کنترل بیشتر آنها فراخوانده است که مبادا در نوار مرزی با ایران، فعالیتی تحریک آمیز داشته باشند. فعلا برای حفظ اقلیم آمریکا حساسیت دارد که منافع وی در عراق با خطر روبرو نشود.و همانطور که گفتم مساله حمایت دولت ثالث مطرح است که فعلا این گروه های مسلح ایرانی وجود داشته باشند اما روابط فرهنگی گسترده میان کردهای ایران و عراق سبب روشن شدن مردم و مسئولان اقلیم شده است و کاملا با موضوع به طور ارزشی برخورد می کنند و معضل امنیتی به وجود نخواهد آمد. آقایان هم به جای رسیدن به وضع معیشتی کادر مسلح خود – که فکرشان را مسخ کرده اند و حتی اجازه ادامه تحصیل در دانشگاه را هم ندارند – به سفرهای خود به اروپا و آمریکا مشغول اند و جلسه هایی محفلی و میهمانی گرفتن.
اما موضوع مذاکره حزب دمکرات کردستان ( شاخه عبدالله حسن زاده و شاخه مصطفی هجری)، حزب کومهله ( شاخه عبدالله مهتدی ، شاخه عمر ئیلخانی زاده، شاخه ابراهیم علی زاده )، پارت آزاد کردستان (علی قازی) ، سازمان خبات کردستان ( بابا شیخ حسینی)، اتحاد شورشگیران ( سمکو یزدانپناه ) به عنوان احزاب کردستانی با جمهوری اسلامی ایران مطرح است. سرانجام این گروه ها چه خواهد شد ؟ شاید آمریکا در جهت تشکیل حکومت کردی بخواهد از آنان استفاده کند.
جمهوری اسلامی ایران ، و البته هر کشور دیگری، آنها را به عنوان یک سازمان یا نهاد یا گروه کردی می شناسند که پرچم اپوزیسیون به دست گرفته اند و مطلقا از نظر سیاسی و روابط خارجی نمی شود آنها را زبان حال یک جامعه نامید مثلا حدود ۷ میلیون کرد ایرانی دارای این گروه ها باشند هر شهر و روستای ایران نماینده رسمی در داخل پارلمان این کشور دارد و مثلا شادروان آقای ادب نماینده سنندج در کانادا به عنوان نماینده کردهای ایران در یک جلسه سیاست خارجی دعوت شد و درست هم بود زیرا ملزم به رعایت قوانین کشور ایران بود اما وقتی مثلا نماینده آقای حسن زاده به خاطر رسانه ها، با نماینده رسمی دولت اسراییل مصافحه می کند این برخلاف قوانین ایران و حتی عراق است.در نزدیکی رابطه ایران و آمریکا در دهه فعلی ، سرنوشت این ها هم روشن خواهند شد و آمریکا هرگز منافع خود را در حمایت از گروه های غیررسمی به مخاطره نخواهد انداخت و رشد سیاسی ایران و ترکیه از یک سو و قرارداد امنیتی سوریه و ترکیه و ایران از دیگر سو، اجازه تحقق چنین امری را محال می کند و جامعه جهانی هم تمایلی به این تفکر ندارد. که با استقبال در سازمان ملل روبرو بشود.
همیشه شما به زبانی صریح نقد می کنید و شما متهم می کنند که ضد کرد و ضد جنبش ملی گرایی کرد هستید.
کدام جنبش؟ من دنبال خیال خام حکومت کردی نیستم. هربار در منازعه های داخلی ایران با محاسبه نادرست و دستخوش هیجان شدن و یا بنا به موقعیت طلبی ، دوباره بر همان ادبیات بیات شده فروپاشی و براندازی انگشت می گذارند - که البته جزو هویت ایشان است - انگار که هر برنامه ای دارند باید بعد از فروپاشی حکومت باشد. بهار ۱۳۵۸ را که مردم از یاد نبرده اند چه راهکاری برای اداره کردستان داشتند ؟ شاه و حکومتش که رفته بود. الان هم زبان به گله گشوده اند که چرا پس از انتخابات کردستان آرام است ؟ انگار هر چه نا آرام تر و غوغایی تر باشد، به نفع ایشان است.طبعا در میان مردم آگاه و به ویژه نسل جوان فعلی، این سخنان و وعده ها اعتباری ندارند. و کمترین حرکت آنها به ضرر امنیت و توسعه استان کردستان خواهد انجامید و البته همیشه مردم کردستان از این گروه ها – که من از نامیدن آنها به عنوان حزب، پرهیز جدی دارم – پیشرفته تر و آگاه تر بوده است. و جنبش آزادیخواهی کردها در طی تاریخ ، کمترین ربطی به این افراد ندارد. هر منتقدی مشفق هم اگر زبان به نقد گشود، به ضد کرد بودن متهم می کنند و دیگر کسی نمی پرسد که با این نگاه اغراق آمیز خود را عین یک ملت نامیدن ، چه سودی دارد ؟ برای من رشد و آگاهی و بستر فرهنگی کردستان مهم است. و منافع استراتژیک کردها در مشارکت سیاسی و عقلانیت به دور از احساسات است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر