یکشنبه، خرداد ۱۰، ۱۳۹۴

درباره پوشاندن قبای ولی فقیه به سید حسن خمینی

درباره پوشاندن قبای ولی فقیه به سید حسن خمینی
http://iranscope.blogspot.com/2015/05/blog-post_70.html
 
چند سالی است عده ای از اصلاح طلبان می خواهند از سید حسن خمینی جانشینی برای آیت الله خامنه ای بسازند. البته همه کسانی را که به اصلاحات اعتقاد دارند نمی شود اصلاح طلب اسلامی خواند. مثلاً محمد نوری زاد سه ماه است که می گوید حجت الاسلام سید محمد خاتمی شایسته است که از سوی خود آیت الله خامنه ای بعنوان جانشین اعلام شود (1).
 
از همان روز اول می بایست همه نیروهای سیاسی ایران به روشنی با ولایت فقیه مخالفت می کردند یعنی کاری که جبهه ملی کرد و تاوانش را هم داد و مسؤل این فاجعه ضد دموکراتیک در 30 سال گذشته شخص آیت الله خمینی است. حتی اگر آیت الله منتظری هم ولی فقیه شده بود حاصل کار، چندان بهتر از آیت الله خامنه ای نمی بود. آیت الله منتظری حتی در زمانی که به صف مخالفین پیوست همچنان از کشتن مرتد حمایت می کرد هرچند می گفت هر تغییر مذهبی لزوماً ارتداد نیست (2). آیت الله خامنه ای اقلاً ضد قمه زنی فتوا داد، در صورتیکه هیچ فتوایی در موضوعی مذهبی در این سطح از آیت الله منتظری به یاد ندارم. در نتیجه برغم رفتار انسانی آیت الله منتظری در مورد زندانیان سیاسی و فدا کردن خود برای حقوق زندانیان در زمان اعدام های سال 67، نمی شود گفت که ولایت فقیه با انتخاب او به نتیجه بهتری می رسید. مسأله نظیر سلطنت است. اشکال خود سیستم ولایت فقیه این است که انتخابی نیست و اگر هم باشد دوره اش نامحدود است. هرگاه عالیترین مقام جامعه بطور ادواری انتخاب نشود، چه در سیستمی سکولار و غیرکمونیستی، چه در دولتی مذهبی یا کمونیستی بالاخره به دیکتاتوری میرسیم.
 
این معضل را آیت الله خمینی برای ایران آفرید و هنوز هم گریبانگیر ماست. کسانی نظیر آقای نوری زاد نه آنکه از این سیستم ولایت فقیه خوششان بیاید اما می گویند حالا که این سیستم هست اقلا دیکتاتور مصلح بیابیم. اینکه چقدر حرفشان درباره انتخاب محمد خاتمی به جایی برسد را خودتان می توانید قضاوت کنید. دیگر آنکه اکثر اصلاح طلبان نیز اعتقادی به ولایت فقیه ندارند اما از همین دیدگاه شبیه آقای نوری زاد می گویند حالا که این سیستم هست دنبال انتخابی باشیم که مطلوب باشد. از آیت الله صادق لاریجانی خوششان نمی آید و سید حسن خمینی را می پسندند و تازه همیشه دوست دارند خود را در رقابت با اصولگرایان، رهروان راه آیت الله خمینی معرفی کنند و نه تنها هیچگاه خمینی زادئی را نپسندیده اند بلکه شخص میر حسین موسوی کمپین ریاست جمهوری خود را از زادگاه آیت الله خمینی آغاز کرد و پرچم رقابت خود را با محمود احمدی نژاد که از حمایت آیت الله خامنه ای برخوردار بود، خمینیسم قرار داد. درباره خمینی و خمینی زدایی بسیار بحث شده است (3).
 
اما جانشینی ولی فقیه به این سادگی ها نیست. قصه های آیت الله هاشمی رفسنجانی در مورد انتخاب آیت الله خامنه ای ممکن است برای تفریح جالب باشد اما مسأله جانشینی بغرنج تر از این حرفهاست. اگر قرار است کسی بدون زور و بر مبنای اقبال عمومی در این مقام قرار گیرد، گام تخست اقبال از سوی قضات است و نه لبخند زدن و خوش و بش در تلویزیون. نهاد ولی فقیه در درجه اول مقامی قضایی است و به همین علت نیز شخصی نظیر آیت الله صادق لاریجانی مورد بحث است. آیا سید حسن خمینی را قضات و دستگاه قضایی کشور قبول دارند؟ خیر قبول ندارند. فقه چیزی نیست که یک روزه کسی را بشود فقیه خواند و یا از فقیه بودن ساقط کرد. تجربه آیت الله منتظری نشان داد که به رغم تلاش خود آیت الله خمینی برای حذف او، نتواستند وی را حذف کنند و آخر هم در ظاهر با وساطت آیت الله رفسنجانی حصر او به پایان رسید، اما به این دلیل بود که در مقام عالی در فقه و قضاوت اسلامی قرار داشت. البته اگر قرار باشد ولی فقیه به ضرب سرنیزه تعیین شود که دیگر کسی نه آیت الله صادق لاریجانی را برخواهد گزید و نه سید حسن خمینی مطرح خواهد شد. مجتبی خامنه ای در رویدادهای جنبش سبز ثابت کرده که به نیروهای نظامی از همه نزدیکتر است و تازه اکنون در قم درس خارج از فقه هم می دهد.
 
به نظر می رسد اصلاح طلبان بالاخره باید راه خود را بین خمینی زادیی و ولایت فقیه انتخاب کنند و ساختن ولی فقیه مورد نظرشان از سید حسن خمینی به جایی نخواهد رسید.
 
به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران

سام قندچی، ناشر و سردبير ایرانسکوپ
http://www.ghandchi.com 
یازدهم خرداد ماه 1394
June 1, 2015
 
1. سی و دومین نامه ی محمد نوری زاد به رهبر
http://www.nurizad.info/blog/28860
 
3. مقایسه ای بین چین و روسیه
http://www.ghandchi.com/920-china-vs-russia.htm
 
 

ایرانسکوپ#
#iranscope

نوروز 1357 در قهوه خانه ای در ماهان

نوروز 1357 در قهوه خانه ای در ماهان
 
نوروز 1357 بود یعنی یازده ماه قبل از انقلاب. روز دهم فروردین ماه بطور اتفاقی با دوستی تصمیم گرفتیم دونفری کوله پشتی برداریم و به سوی بلوچستان سفری کنیم. در دوران دبیرستان قبل از 1348 به ارتفاعات شمال تهران نظیر قله توچال رفته و حتی از آنجا دو بار به شهرستانک و دو بار هم به شکر آب و آهار رفته بودیم. در اواسط سالهای 1350 هم به امامزاده داود، قلعه الموت، جواهرده، قمصر کاشان و چند جای دیگر رفته بودیم. در نتیجه رفتن بسوی بلوچستان برای دیدار از آن منطقه ایران در ایام عید که هیچگاه پیش از آن ندیده بودم، چندان عجیب نبود.
 
معمولاً برای این سفرها یا اتوبوسی سوار می شدیم و یا از کامیونها می خواستیم ما را در مسیرشان سوار کنند. یادم نیست در کجا سوار کامیونی شدیم و بسوی کاشان رفتیم. وقتی کامیون از کاشان رد می شد سربازها را می دیدیم که بسوی جوانانی که برخی از مسجدی بیرون می آمدند و شعار می دادند، شلیک می کردند. چون ما در کامیون سوار بودیم پلیس ما را متوقف نکرد اما اتوموبیلهای شخصی را متوقف می کرد و اجازه نمی داد به خیابانهای درگیری ها وارد شوند. شاید نوعی حکومت نظامی در کاشان بود. یادم نیست. از کاشان عبور کردیم و بعد از چند ساعت به یزد رسیدیم. آنجا هم در خیابان تیراندازی بسوی مردم را دیدم. بازهم توانستیم از میان شهر عبور کرده و برویم. یادم نیست تا کجای مسیر با این کامیون رفتیم. آن روز، دهم فروردین ماه 1357 بود یعنی چهلم کشته شدگان تظاهرات تبریز.
 
شب را در قهوه خانه ای در ماهان کرمان گذراندیم. خیلی جالب بود. پسرهای صاحب قهوه خانه داشتند برنامه های نوروزی تلویزیون را تماشا می کردند و مشخصاً برنامه طنزی بنام ایتالیا ایتالیا پخش می شد و آنرا هم خودشان گفتند. پدرشان خیلی ناراحت بود که اینها به تلویزیون چسبیده بودند و به آن برنامه هم بد و بیراه می گفت و احساسات مذهبی داشت. گویی در برنامه آن روز ایتالیا ایتالیا ازدواج دو همجنسگرا مطرح شده بود. درست یادم نیست. به هرحال روز بعد ما از ماهان راهی ایرانشهر شدیم.
 
در ایران آن سال ها در مورد موضوع ازدواج همجنسگرایان چند بار شنیدم. نه فقط در برنامه های تلویزیونی بلکه همان زمان حتی شنیدم که در ونک دو پسر با حضور خانواده هایشان ازدواج کرده بودند. اما خودم نه خبر موثقی در آن باره خوانده ام و نه که دیده ام. درباره جشن هنر شیراز و نمایش شهرقصه بیژن مفید که نقدی از روحانیت بود مردم می دانستند. حتی در مورد برنامه های نمایشی که گویا هنرپیشه ها لخت بوده اند نیز در حاشیه جشن هنر شیراز شنیده ام اما خودم آنجا نبودم. عده ای در سالهای بعد از انقلاب بسیاری از این موارد و از جمله آزاد بودن رابطه همجنسگرایان را در سالهای آخر شاه بعنوان کارهایی یاد می کنند که احساسات مخالف مذهبی را دامن زده است. بخش عمده جنبش چپ نیز یعنی چریکهای فداریی خلق با چنین تحلیل هایی در هماه ماه اول بعد از انقلاب از جنبش زنان علیه حجاب دفاع نکردند و روسری را به هوادارانشان برای احترام به احساسات مذهبی مردم توصیه کردند.
 
بسیاری از تحلیلگران می گویند در عرصه های اجتماعی در سالهای آخر شاه زیاده روی شده و نمونه های بالا را مثال می آورند و اینها را دلیل سقوط شاه می دانند که بسیار بحث شده است (1). شاید اگر این آزادی های اجتماعی با آزادی های سیاسی همراه بود تحول خواهی آن سالها بگونه ای دیگر رقم می خورد (2). البته لازم است یادآوری کنم که اپوزیسیون سکولار هم در اینگونه موارد اجتماعی از رژیم شاه عقب بود. در خارج کشور که آن سالها رژیم شاه در قدرت نبود؛ اما در خود کنفدراسیون جهانی هم همجنسگرایان مورد تمسخر قرار می گرفتند. یک گروه فقط بود که در آن فعالین همجنسگرا بطور علنی حضور داشتند و آنها هم در کنفدراسیون مورد توهین قرار گرفته و حتی تا آنجا که به خاطر دارم آن گروه از کنفدراسیون اخراج شد. اتفاقاً اولین ماه های بعد از انقلاب روزی در خانه کارگر در تهران هواداران همان جریان از آمریکا را دیدم که به تهران آمده بودند. دو دختر همجنسگرا که در آن گروه بودند از روی سادگی به خانه چند کارگر فعال آنجا برای کار سیاسی رفته بودند که به آنها یا تجاوز شد یا که قبل از آنکه تجاوز عملی شود فرار کردند و همان روزهای اولین سال انقلاب به خارج برگشتند.
 
 
به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران

سام قندچی، ناشر و سردبير ایرانسکوپ
http://www.ghandchi.com 
دهم خرداد ماه 1394
May 31, 2015
 
1. مقاله کوتاهی به انگلیسی که در ماه نوامبر 2001 یعنی 14 سال پیش نوشته شده است
 
2. کتاب ایران آینده نگر
 
Futurist Iran Book
 
مطالب مرتبط

ايرانيان و ازدواج همجنسگرايان
http://www.ghandchi.com/727-gay-marriage.htm

آقای ادیب برومند موضع جبهه ملی درباره حق ازدواج همجنسگرایان چیست؟
http://www.ghandchi.com/856-jebhe-homosexuals.htm
 
 

ایرانسکوپ#
#iranscope

جمعه، خرداد ۰۸، ۱۳۹۴

مقایسه ای بین چین و روسیه

مقایسه ای بین چین و روسیه
http://iranscope.blogspot.com/2015/05/blog-post_29.html
 
گفته می شود وضعیت دشوار زندگی اقتصادی مردم در روسیه و کشورهای اروپای شرقی در پی متلاشی شدن بلوک شرق در پایان دهه 1980، چینی ها را از اقدامی مشابه ترساند، و به همین دلیل جنبش "تین آن من" در پکن شکست خورد و اصلاحات در چین بر عکس اصلاحات گورباچف در شوروی، به سقوط رژیم کمونیستی نیانجامید.
 
اصلاحات دن شیائو پینگ در چین که سالها پیش از "تین آن من" آغاز شد هیچگاه عنصر مائوزادیی از جامعه چین را بهمراه نداشت در صورتیکه در شوروی حدود سه دهه پیش از گورباچف، با سخنرانی خروشچف در کنگره بیستم حزب کمونیست شوروی، استالین زدایی آغاز شد و گرچه با سقوط خروشچف وقفه پیدا کرد اما 30 سال بعد، با اصلاحات گورباچف به اوج تازه ای رسید و لنینسم و کل ایدئولوژی مارکسیسم (1) را که نوعی مذهب در شوروی شده بود، ساقط کرد.
 
جالب است امروز وقتی دانشجویان روسی را در آمریکا می بینیم از بیان نظرات خود ترسی از دستگاه های امنیتی روسیه نشان نمی دهند در صورتیکه دانشجویان چینی آن ترس را دارند و اگر خیلی با کسی صمیمی باشند درباره اش حرف می زنند. گویی از کشوری استبدادی در خاورمیانه آمده اند، در صورتیکه از نظر اقتصادی، چین امروز قدرت دوم جهان است و بسیاری از دانشجویان چینی در آمریکا دیگر اعزامی دولت نیستند و با امکانات مالی خانواده شان در چین، اما در آمریکا تحصیل می کنند، موقعیتی خیلی شبیه به وضع دانشجویان ایرانی مقیم آمریکا در زمان شاه.
 
راهی که چینی ها در آغاز دهه 1990 برگزیدند باعث رونق اقتصادی و آزادی های اجتماعی شد اما از نظر آزادی های سیاسی به جایی نرسید در صورتیکه راه روسیه، به رغم اقتدارگرایی پوتین، جامعه روسیه را از نظر آزادی های سیاسی به تحولی رسانده که به این راحتی ها قابل بازگشت نیست. ممکن است راهی که جامعه روسیه برگزیده مدتها باعث عقب افتادن اقتصادی شود اما شاید این بهای رسیدن به دموکراسی است که جوامع اروپایی و آمریکا نیز هر کدام به نوعی در دوران های مختلف تاریخ غرب پرداخته اند.
 
بنظر می رسد فقدان خمینی زدایی در راه حل اصلاح طلبان ایران حتی در صورت موفقیت و در بهترین حالت چشم اندازی بهتر از آنچه چین تجربه کرده است برای ما ایرانیان به ارمغان نخواهد آورد.
 
به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران

سام قندچی، ناشر و سردبير ایرانسکوپ
http://www.ghandchi.com 
هشتم خرداد ماه 1394
May 29, 2015
 
1.  مارکسيسم و آينده نگری
http://www.ghandchi.com/793-marxism-futurism.htm

Marxism and Futurism
http://www.ghandchi.com/793-marxism-futurism-eng.htm   


ایرانسکوپ#
#iranscope

پنجشنبه، خرداد ۰۷، ۱۳۹۴

اگر مایلید سایت ایرانسکوپ را اسپانسر کنید لطفا با آدرس زیر تماس بگیرید

http://www.iranscope.com
اگر مایلید سایت ایرانسکوپ را اسپانسر کنید لطفا با آدرس زیر تماس بگیرید
iranscope@hotmail.com
If you would like to sponsor iranscope site, please contact the above email
http://www.iranscope.com

تاریخ و برنامه بعدی ایران در مذاکرات با آمریکا

تاریخ و برنامه بعدی ایران در مذاکرات با آمریکا
http://iranscope.blogspot.com/2015/05/blog-post_28.html
 
همانطور که اشاره شد به گزارش تلویزیون ایران مذاکرات اتمی دولت روحانی با آمریکا شکست خورده است (1). گرچه روز گذشته محمد جواد ظریف از تمدید مهلت مذاکرات حرف زده اما وزارت امور خارجه دولت اوباما تمدید مذاکرات را بعد از پایان ماه ژوئن، تکذیب کرده است (2). البته این حرفها هر روز عوض می شود.
 
اگر مذاکرات ایران را با دولت کارتر در دوران گروگانگیری به خاطر آوریم، بحر طویل بود اما سالها بعد معلوم شد که مذاکرات اصلی ایران در پایان کار در پشت پرده نه با دولت کارتر بلکه با مقامات مرتبط با دولت ریگان بوده، که بعداً در آمریکا به قدرت رسیدند و دست بر قضا آزادی گروگانها نیز درست روز بعد از مراسم سوگند ریاست جمهوری ریگان انجام شد.
 
حتی مسأله داعش که موضوع مهمی برای دولت اوباما است و به رغم آنکه کنترل متقابل جمهوری اسلامی ایران و داعش با نگاهی مثبت نگریسته می شود اما سیاست آمریکا در ارتباط با خاورمیانه بسیار بغرنج تر از تنها موضوع داعش است (3).
 
اگر جب بوش یا کسی با سیاستهایی نظیر او در آمریکا به ریاست جمهوری برسد، مطمئناً بین ایران و عربستان، دومی را بر خواهد گزید (4).
 
به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران

سام قندچی، ناشر و سردبير ایرانسکوپ
http://www.ghandchi.com 
هفتم خرداد ماه 1394
May 28, 2015
 
1. چرا توافق اتمی با آمریکا شکست خورد
http://iranscope.blogspot.com/2015/05/blog-post_63.html
 
2. U.S. says no extension for Iran nuclear talks: State Department
http://news.yahoo.com/kerry-meet-iranian-minister-geneva-nuclear-talks-state-171217031.html
 
3. فرض کنیم ایران در جنگ با داعش در عراق پیروز شود
http://www.ghandchi.com/918-iran-daesh.htm
 
4. چرا عربستان سعودی به یمن حمله کرد
http://www.ghandchi.com/898-saudi-yemen.htm

Why Saudi Arabia Attacked Yemen
http://www.ghandchi.com/898-saudi-yemen-english.htm
 

 
ایرانسکوپ#
#iranscope

چهارشنبه، خرداد ۰۶، ۱۳۹۴

فرض کنیم ایران در جنگ با داعش در عراق پیروز شود

فرض کنیم  ایران در جنگ با داعش در عراق پیروز شود
http://iranscope.blogspot.com/2015/05/blog-post_27.html

 
سردار قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران می گوید که ایران جنگ با داعش را در رمادی به تنهایی انجام می دهد و آمریکا نظاره گر است (1). فرض کنیم همینطور باشد و حتی فرض کنیم نه تنها در رمادی بلکه در کل عراق، ایران در جنگ با داعش پیروز شود. آمریکا در زمان دولت بوش حمله به عراق را برای پایان دادن به رژیم صدام حسین به سرعت انجام داد و پیروز شد. بعد هم توانست ژنرال شوارتسکف و پل برمر را بعنوان فرمانداران آمریکایی برای آن کشور منصوب کند. آخرش چه شد؟ مجبور شد دولت محلی عراقی را بپذیرد. ایران هم به فرض پیروزی بر داعش نمی تواند از عراق مستعمره بسازد.
 
در آمریکا نئوکان هایی نظیر جان بولتون همچنان اعتقاد دارند حمله به عراق درست بوده و چاره عدم وجود انگیزه در ارتش عراق کنونی برای جنگ در رمادی را ایجاد دولتی سنی مذهب در غرب عراق و شرق سوریه می بیینند و همچنان بر سیاستی نظیر آنچه تعبیه فرمانداران آمریکایی در آغاز جنگ عراق بود، پافشاری می کنند اما اینک با نسخه ایجاد سه کشور در عراق و تجزیه سوریه (2). البته شکی نیست که مسأله انگیزه به وجود دولت مذهبی شیعه در عراق کنونی مرتبط است که باعث نارضایتی اهل تسنن است و بالاخره دولت عراق باید سکولار شود تا از حمایت همه جریانات مذهبی و قومی برخوردار شود. اما این مهم هم به مردم عراق مربوط است و کسی از خارج نمی تواند برای آنها این مشکل را حل کند.  آنچه از تصرف عراق توسط آمریکا می توان درس گرفت این است که حتی بزرگترین قدرت نظامی دنیا دیگر نمی تواند به شکل استعماری جایی را اداره کند، آنچه بریتانیا نیم قرن پیش تجربه کرد.
 
تازه در مورد ایران، حضور مداوم در عراق احساسات ضد ایرانی را در میان اعراب تشدید می کند. شیعه و سنی بودن مؤلفه مذهبی است. در تنش های خاورمیانه مؤلفه های دیگر نظیر اختلافات قومی و زبانی نیز جای خود را دارند و بالاخره معضل بهره برداری از منابع طبیعی نظیر نفت که خود به تنهایی باعث رقابت و حتی جنگ می شود. آنچه با اطمینان می توان گفت این است  که تصرف کشوری از سوی کشوری دیگر حتی وقتی با استقبال اولیه همراه باشد از کشور اولی سیمای متجاوز می سازد و دوستانی که در آن کشور داشته است هم پس از مدتی از آن فاصله می گیرند.
 
حتی اگر با طاعونی در کشور همسایه روبرو هستیم بهترین چاره، سیاستی دفاعی و ایجاد فرنطینه و بستن راه بر آن طاعون است و نه دخالت نظامی در کشوری دیگر. از تجربه آمریکا در عراق بیاموزیم و در امور داخلی عراق دخالت نکنیم. به ایران بیاندیشیم و مسائل خود را حل کنیم و اجازه ندهیم سرمایه های بزرگ ایران نظیر حسین رونقی ها و نرگس محمدی ها و خانواده هایشان نابود شوند (3).
 
 
به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران

سام قندچی، ناشر و سردبير ایرانسکوپ
http://www.ghandchi.com 
ششم خرداد ماه 1394
May 27, 2015
 
1. سخنرانی سردار قاسم سلیمانی در کرمان بمناسبت سالگرد آزادسازی خرمشهر
https://www.youtube.com/watch?v=RRSDDc6wGec
 
2. John Bolton: I think our objective should be a new Sunni state out of the western part of Iraq, the eastern part of Syria run by moderates or at least authoritarians who are not radical Islamists
 
3. گردهمایی یاران «نرگس محمدی» در دیدار با خانواده اش
https://goo.gl/hJanHW

دوشنبه، خرداد ۰۴، ۱۳۹۴

چند سؤال در مورد ارتباط با لابی هوادار اسراییل

چند سؤال در مورد ارتباط با لابی هوادار اسراییل

در مورد ارتباط برخی از مطبوعات فارسی در خارج کشور با لابی های هوادار جمهوری اسلامی در آمریکا سالهاست که بحث می شود اما درباره ارتباط با لابی های هوادار اسراییل کسی حرفی نمی زند. در مورد نیاز به شفافیت در رابطه با لابی های مختلف در واشنگتن بویژه برای مطبوعاتی که خود را مستقل معرفی می کنند، بحث شده است (1). و به کرات نیز از همه لابی ها خواهش شده که به حریم ژورنالیستهای مستقل تجاوز نکنند (2)، اما گویی دوست دارند که نظرات خود را بعنوان ژورنالیستهای مستقل ارائه دهند (3). در نتیجه چاره ای نیست جز آنکه مشخصاً از نشریات و افراد معین در مورد ارتباط آنها با لابی های هوادار اسراییل سؤال کنیم.
 
خبرنامه وبسایت گویا (4) مدتی است عنوان درشتی را به سایت "مرکز دموکراسی برای ایران" (5)، اختصاص داده است. "مرکز دموکراسی برای ایران" یا سی دی آی، لابی هوادار اسراییل و متعلق به آقای دکتر بهروز بهبودی است (6). هر از چندگاهی نیز مقالاتی از آقای بهبودی در خبرنامه گویا درج می شود. البته بقیه نویسندگانی که مقالاتشان در گویا منتشر می شود در جنبش مستقل ایران شناخته شده اند و کلاً خبرنامه گویا از کیفیت بالایی برخوردار است. از مدیران سایت گویا خواهش دارم اعلام کنند که آیا از آقای بهبودی یا لابی طرفدار اسراییل کمک مالی دریافت می کنند؟
 
همچنین در مورد رادیو کوچه و دریافت کمک مالی آن مؤسسه از "مرکز دموکراسی برای ایران" قبلاً بحث شد (7). در مدیریت صدای آمریکا چه خبر است (8)؟ آیا حقیقت دارد که یک وکیل ایرانی مشهور مقیم واشنگتن نیز با سی دی ای همکاری دارد؟ چند سال پیش بسیاری از نشریات نسبت به نفوذ لابی های جمهوری اسلامی در صدای آمریکا اعتراض می کردند؛ چرا امروز درباره نفوذ لابی طرفدار اسراییل در این رسانه حرفی زده نمی شود (9)؟
 
چرا لابی اسراییل با داشتن رادیو اسراییل به زبان فارسی، می خواهند رسانه های دیگر را آنهم بدون شفافیت درباره نفوذ خود با ظاهر غیرسیاسی تصاحب کنند و هر کسی هم حرف بزند اخراج می کنند؟ آخر تا کی باید شاهد این حق کشی ها بود و دم بر نیاورد. لابی طرفدار اسراییل به اندازه کافی پول دارد که چندتا تلویزیون و رادیو دیگر نظیر رادیو اسراییل راه اندازد، چرا به حریم کار روزنامه نگارانی که سالها با تحمل سختی و فشار بر خود و خانواده هایشان استقلال خود را از لابی های گوناگون حفظ کرده و شفاف کار کرده اند، تجاوز می کنند؟
 
به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران

سام قندچی، ناشر و سردبير ایرانسکوپ
http://www.ghandchi.com 
چهارم خرداد ماه 1394
May 25, 2015
 
1. شفافیت: خبر ایران و گروه های لابی در واشنگتن
http://www.ghandchi.com/863-iran-news-lobby-groups.htm 

Transparency: Iran News and Lobby Groups in Washington, DC
http://www.ghandchi.com/863-iran-news-lobby-groups-english.htm
 
2. کار صادقانه ژورنالیستی درباره ایران در واشنگتن
http://www.ghandchi.com/843-honest-journalism.htm

Doing Honest Journalism about Iran in Washington
http://www.ghandchi.com/843-honest-journalism-english.htm
 
3. دگان، صدای آمریکا و اهداف اسراییل
http://www.ghandchi.com/910-israel-voa.htm

Dagan, VOA and Israel's Objectives
http://www.ghandchi.com/910-israel-voa-english.htm
 
4. خبرنامه گویا
 
5. مرکز دموکراسی برای ایران
 
6. دکتر بهروز بهبودی
http://bbehbudi.net
 
7. شفافیت: خبر ایران و گروه های لابی در واشنگتن
http://www.ghandchi.com/863-iran-news-lobby-groups.htm
 
8. میکروپولیتیک مدیری ارشد در بخش فارسی صدای آمریکا
http://www.ghandchi.com/909-micropolitics-voa.htm

Micropolitics of an Executive at VOA Persian
http://www.ghandchi.com/909-micropolitics-voa-english.htm
 
9. آقای اوباما، لطفاً تبعیض سیاسی را در صدای آمریکا متوقف کنید
http://www.ghandchi.com/901-obama-voa.htm

Mr. Obama, Please Stop Political Discrimination at VOA
http://www.ghandchi.com/901-obama-voa-english.htm
 
ایرانسکوپ#
#iranscope

شنبه، خرداد ۰۲، ۱۳۹۴

چرا توافق اتمی با آمریکا شکست خورد

چرا توافق اتمی با آمریکا شکست خورد
http://iranscope.blogspot.com/2015/05/blog-post_63.html

گزارش زیر در تلویزیون ایران اذعان به شکست مذاکرات اتمی با آمریکا است:
 

چرا مذاکرات دولت روحانی با پنج بعلاوه یک شکست خورد؟ مقصر قوه قضاییه ایران است که با ادامه سرکوب اپوزیسیون سیاسی و مدنی در دو سال گذشته باعث شد نیروهای هوادار حقوق بشر در خارج بتوانند با ارائه مدارک واقعی روز در محافل بین المللی هرچه بیشتر بر وجود رژیمی غیرمسؤل در برابر تعهدات بین المللی خود در داخل ایران تأکید کنند و بدینگونه در کنگره آمریکا، اتحادیه اروپا و سازمان ملل بر جو بی اعتمادی نسبت به هر نوع توافقی با دولت ایران دامن زده شود و اینکه دولت آقای حسن روحانی قادر نخواهد بود به وعده های خود عمل کند همانطور که حتی روزنامه نگاری کاملاً مسالمت جو نظیر احمد زیدآبادی نه تنها تا پایان محکومیتی واهی در زندان نگهداشته شد بلکه چند روز پیش با پایان دوره محکومیت خود از زندان بیرون آمد و راهی تبعیدگاهی در گناباد شد. فکر می کنید چنین خبرهایی در خارج چه تأثیری بر هرگونه مذاکره می گذارد که نیاز به حداقل اعتماد به دولت ایران برای اجرای تعهدات و عرف بین المللی دارد!

به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران

سام قندچی، ناشر و سردبير ایرانسکوپ
http://www.ghandchi.com 
دوم خرداد ماه 1394
May 23, 2015

ایرانسکوپ#
#iranscope

جمعه، خرداد ۰۱، ۱۳۹۴

درباره تعطیلی رادیوی فارسی صدای آمریکا

درباره تعطیلی رادیوی فارسی صدای آمریکا
http://iranscope.blogspot.com/2015/05/blog-post_22.html
 
چند روز پیش رادیوی بخش فارسی صدای آمریکا تعطیل شد. آقای بهارلو مقاله ای در مورد تاریخچه این رادیو نوشته اند که در وبسایت صدای آمریکا نیز درج شده است (1). بی بی سی هم مصاحبه ای با احمد رضا بهارلو و بیژن فرهودی در ارتباط با بسته شدن این رادیو منتشر کرده است (2).
 
رادیوی بخش فارسی صدای آمریکا در ماه نوامبر سال 1949 (آبان 1328)، یعنی هفت سال پس از تأسیس صدای آمریکا آغاز به کار کرد. پس از کودتای 28 مرداد نیز بخش فارسی صدای آمریکا به کار خود ادامه داد هر چند همانطور که هفت سال پیش اشاره شد کسانی مانند علامه دهخدا در روزهای بعد از کودتا از مصاحبه با این رادیو امتناع کردند (3).
 
رادیوی صدای آمریکا پس از کودتای 28 مرداد همچنان به کار خود ادامه داد. آقای فرهودی در مصاحبه ضمیمه می گوید دوره اول کار این رادیو همزمان با نخستین سفر رسمی محمدرضا شاه پهلوی آغاز و سیزده سال بعد باز هم با سفر محمدرضا شاه به آمریکا، در ماه نوامبر سال 1962 فعالیتش به پایان رسید. شاه در این سفر که قبل از آغاز اصلاحات ارضی بود، به گفته بیژن فرهودی، "مستقیما از جان اف کندی، رئیس جمهور آمریکا خواهان توقف برنامه های صدای فارسی آمریکا شده و گفته بود نیازی به ادامه فعالیت آن نمی بیند."
 
اما رادیوی بخش فارسی صدای آمریکا فعالیت خود را مجدداً پس از انقلاب 57 در ماه آوریل سال 1979 آغاز کرد و هفته پیش در نوزدهم ماه مه سال 2015 تعطیل شد. البته سالها بود که بحث تعطیل این رادیوی موج کوتاه مطرح بود و مخالفین و موافقان خود را داشت. دیگر عمر رادیوهای موج کوتاه به سر رسیده است. تلویزیون و وبسایت صدای آمریکا و رادیو فردا همچنان به کار خود ادامه می دهند.
 
صدای آمریکا رسانه ای است که می تواند همچنان در ارتقاء روابط مردم ایران و آمریکا تأثیر بگذارد. امیدوارم لابی های مختلف اجازه دهند که این رسانه بتواند در چارچوب چارتر خود که در دوران جنگ ضد فاشیستی تدوین شده، به کار خود ادامه دهد. و خبرنگاران بتوانند به کار صادقانه ژورنالیستی خود بپردازند (4) نه آنکه قرار باشد روزنامه نگاران صدای آمریکا، جمهوری اسلامی، اسراییل و یا عربستان را راضی کنند (5).
 
به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران

سام قندچی، ناشر و سردبير ایرانسکوپ
http://www.ghandchi.com 
دوم خرداد ماه 1394
May 23, 2015
 
پانویس:
 
 
1. احمد رضا بهارلو: ياد و سپاس از سرويسى كه احساسش با شنونده خود يكى بود
https://www.facebook.com/ahmadrezab/posts/10153338927469301:0
 http://ir.voanews.com/content/voa-persian-radio-baharlou/2776414.html

روز آخر راديو در صداى آمريكا،

"دوستان در صداى آمريكا خواستند كه بمناسبت آخرين روز راديو در بخش فارسى صداى آمريكا، مطلبى و تاريخچه مختصرى از برنامه هاى اين راديو، بنويسم تا اين تاريخ نه چندان دور كمتر تحريف شود بنده هم نوشتم كه اگر موافق طبعشان بود در سايت صداى آمريكا درج شود.
براى شما هم نقل ميكنم كه گوشى دست تان باشد."

ياد و سپاس از سرويسى كه احساسش با شنونده خود يكى بود

نميخواهم حكايت پايان راديوئى را بنويسم كه پاره اى جدا ناپذير از زندگى من است، حتى سخن از زوالش هم برايم خوش آيند نيست اما، حكايت آغاز و اوجش، چرا.

صداى آمريكا در سالهاى دوردست ترى كه فراتر از تاريخ شناخته شده كنونى است، صاحب برنامه هاى فارسى و بخش فارسى بوده. در سالهاى ميان 1949 تا 1962 بمدت سيزده سال. در نوامبر 1962 ظاهرا اين چنين احساس ميشود كه در شرايط موجود آنزمان، و ارتباطات همه جانبه سياسى و فرهنگى با دولت و ملت ايران، نيازى بپخش برنامه هاى فارسى از آمريكا بايران نيست.

سكوت برنامه هاى فارسى صداى آمريكا 17 سال بدرازا ميكشد. تا انقلاب در ايران نيز اين سكوت همچنان برقرار است.
 
آغاز ديگر بار فعاليت و شروع برنامه هاى بخش فارسى روز نهم آوريل 1979 است، اما تدارك و شالوده ريزى و تاسيس دوباره سرويسى كه وجود ندارد مستلزم ماهها تلاش سنگين بانى و موسس بخش فارسى زنده ياد مرتضى يحيوى است.
او بازمانده ايست از سرويس اوليه و برچيده شده سالهاى پيشين.

همكاران اوليه او ، زنده ياد جواد حيدرى، گيتى شهباز، محمد قدس رضوى ، و بصورت نيمه وقت ليدا فيروزى و حيدرصمدانى هستند.

اين برنامه نيم ساعته در نيمروز واشنگتن و شامگاه ايران آغاز گر ارتباطى ميشود از راه دور و از آنسوى درياها با مردم ايران كه در طوفان حوادث انقلاب و پيامد هاى خونين آن بيخبر از ابر قدرت دنيا مانده و متحيرند كه در اين هنگامه "آمريكا چه ميگويد؟".
سرويسى كه با هزار زحمت و چهار تا و نصفى آدم شروع بكار كرده، در ميانه روزهاى پر آشوب ايران خودرا با ماجراى گروگانگيرى ديپلمات هاى آمريكائى و اشغال سفارت آمريكا در تهران روبرو ميبيند و احساس آنكه يك برنامه نيم ساعته در هياهوى كر كننده حوادث ايران صدايش بگوش كسى نخواهد رسيد.

بزرگترين مشكل گسترش برنامه ها در آنزمان يافتن كادرى مناسب است و افرادى كه بتوانند امتحان مربوطه ترجمه و صدا را بگذرانند، كه تعدادشان در ميان ايرانيان آنزمان در آمريكا حداقل چندان زياد نيست.

ورود اين بنده بساختمان صداى آمريكا پنج شنبه بيست و دوم نوامبر 1979 و مصادف است با روز شكرگزارى، كه تا امروز هم دستگيرم نشده معنائى خاص داشته يا نه.

اما همين روز ميشود سر آغاز ايجاد برنامه صبحگاهى كه حكايت زندگى شبانه بنده ميشود تا سه سالى كه سردبيرى برنامه هاى صبحگاهى را بر عهده ام گذاشتند. يعنى با تعدادى كه حالا به پنج تا و نصفى رسيده يك برنامه نيم ساعته ديگر نيز به نيم ساعت برنامه روز اضافه ميشود.

در دسامبر 1979 دولت آمريكا با ايران قطع رابطه ميكند، و همين امر نياز به گسترش ارتباط با مردم ايران را بيشتر محسوس ميكند. دوستانى كه در اين ايام بخانواده بخش فارسى ميپيوندند، بقول تئاترى ها بترتيب ورود بصحنه عبارتند از:
زنده ياد ها، بهروز عباسى، ايرج آرين پور، حشمت مبشر، و همچنين فرشته نورائى، منصور فراسيون ، اكبر ناظمى و بيژن فرهودى.

عباس آقاى ملايرى عزيز از جمع بخش كهن فارسى هم دوباره ببخش فارسى ميپيوندد.
 
دوستان عزيز و هميشه در ياد من كه در ماههاى بعدى از گروه راديو تلويزيون ملى ايران بجمع ما ميپيوندند، با بهروز نيكذات شروع ميشود و بعد تر فريدون فرح اندوز و حميد اوجى و همايون مجد، انوشيروان كنگرلو و بانوى هميشه در خاطره هاى ما شادروان مولودعاطفى.

فرح دخت جهانگيرى، گيتى صداقت، نازى بيگلرى، منصور هاتفى، حميد سيفى ، فيض اله پيامى، امين فكرت و رامش راسخ، در حقيقت كادر بخش فارسى را تكميل ميكنند و با همت اينان سرويس نو تاسيس فارسى كارى ميكند كارستان. پنج ساعت برنامه، سه ساعت شامگاهى و دوساعت صبحگاهى، از نوع برنامه هائى كه بسياريشان اوريژينال است و مرسوم رسانه هاى بين المللى كه بيشتر تكيه شان باخبار سياسى است نيست.
ويليام رويس ، خانم رجا، نسرين كريمى، نادر بگلرى، ستاره درخشش، و پروين امينى ياران سالهاى بعد تر بخش فارسى هستند.

خانواده بخش فارسى همراه با شنونده ناديده خود در آنسوى درياها، روزهاى سخت گروگانگيرى و جنگ ها و اعدام ها را تجربه ميكند و همين طور نياز او را براى شادى و سرخوشى، براى فرار از جو خفقان نوحه و عزاى سكون ناپذير، درك ميكند، نياز شنونده خردسالى كه تشنه شنيدن قصه اى اميد بخش از زبان قصه گوى مهربان نسل پيشتر است، نياز شنيدن نوائي و صدائى از هنرمندان رانده از وطن، نياز بشنيدن حكايت ميراث هاى كهن فرهنگى خود كه در جو انقلاب و مابعد آن تا بامروز انكار ميشود، نياز شنيدن و معرفى موزيك روز دنيا، نياز شنيدن يك نمايش راديوئى، ورزش، پزشكى ، حكايت ايرانيان در اين سوى درياها و مهمتر از همه نياز به گراميداشت نوروز كه بهر بهانه اى سعى در سركوب آن ميشد، و ميشود، حتى در شب هاى تيره بمباران شهرهاى ايران.

سرويس فارسى بصورت خانواده اى در ميايد كه احساسش با احساس مخاطب خود يكيست. و آنچه اين صدا را با همه كمبودها بصورت محبوب ترين رسانه جمعى آنروزگار در مياورد همين پيوستگى احساسى است كه آنرا بصورت نقطه اى درخشان در تاريخ رسانه هاى بين المللى قرار ميدهد

بخش فارسى صداى آمريكا، ميداند، يا حدس ميزند شنونده اش چه كم دارد و همان را تا حد امكان برايش تهيه ميكند، هركس هر چه در توان دارد كم يا زياد و خوب يا بد عرضه ميكند و چون نامى نيز در برنامه ها از برنامه ساز و يا گوينده اى ذكر نميشود( از ترس تلافى در آوردن اسلام چى ها سر خانواده هاى آنها در ايران ) هركس هرچه دارد در طبق اخلاص ميگذارد. آرشيو موسيقى بخش فارسى در عصر ماقبل اينترنت كه از صفر آغاز كرد و بصورت مجموعه اى كم نظير از موزيك پاپ و كلاسيك ايرانى در آمد حاصل دسترنج يك يك همين زنان و مردان همدل و كوشا بود.

و بخش فارسى، اميد و نوميدى و اشك ها و لبخند ها را همچون مخاطب و شنونده خود انگار هر روز و هر ساعت و سالها، تجربه ميكند.

يك روز ميبيند " فرح دخت "سر روى ميز كارش گذاشته و از خنده هاى بلندش كه در سرويس طنين ميانداخت خبرى نيست. ديگران نيز با سكوت كارشان را ميكنند. وقتى همكار از راه رسيده اى ميپرسد چه شده ؟ آهسته و با نجوا پاسخش ميدهند كه خبر از ايران آمده كه برادرجوانش را كه افسر خلبان بوده ببهانه كودتاى نوژه اعدام كرده اند. سكوت و سكوت و سكوت بر سرويس هميشه پر سر و صداى فارسى حكمفرماست. هيچكس سخنى شايسته كه اين سكوت را بشكند بذهن هنوز زياد بمصيبت خو نكرده اش نميرسد.

روز ديگر روز خنده از دسته گليست كه حشمت با احساسات تند ضد آخوندى داشت باب ميداد. خبر آمده كه صداى تيرى از دفتر حفظ منافع جمهورى اسلامى در واشنگتن بلند شده و پاى پليس را بانجا كشانده است. حشمت داوطلب شده برود و خبر تهيه كند. از آنجا با يك تلفن عمومى زنگ ميزند به آقاى يحيوى و گزارش ميدهد كه بله در تير اندازى شديد كه ميان اسلامى ها در گرفته حداقل يك نفر و كشته و تعدادى مجروح شده اند. (طفلك دوست داشت كه اينطورى باشد!!) . همزمان يك كانال محلى تلويزيون هم دارد ماجرا را نشان ميدهد. و صداى غراى آقاى يحيوى در سرويس ميپيچد كه تصدقت ما داريم از تلويزيون ميبينيم. حشمت جان اين مقتول كه ميگى كه روى برانكارد سيخ نشسته . ميگن پاش خراش برداشته. اين بى انصاف حتى روى برانكارد دراز نكشيده تصدقت! اين قيافه اش به هرچى ميبره جز مقتول!

به همه اين ياران روزها و شبهاى مملو از خاطره و مملو از بوى زندگى، در اين روز پايان درود ميفرستم و سپاسگزار پيوسته و هميشگى يك يكشان باقى ميمانم . چه آنها كه رفته اند و چه آنها كه مانده اند، براى سعادت همكارى كه بمن دادند و بخاطر باقى گذاردن خاطراتى عزيز و گرانقدر در من، كه ارزش مرور هر روزه من را در ايام امروز دارد.
 
2. گزارش بی بی سی در ارتباط با تعطیل برنامه رادیویی صدای آمریکا
 
دیگر صدای ما را از واشنگتن نمی شنوید
مهرداد فرهمند
بی بی سی، قاهره
 
رادیو فارسی صدای آمریکا پس از سی و شش سال فعالیت، دیشب واپسین برنامه اش را پخش کرد و از میان شبکه های رادیویی فارسی زبان خارج از ایران رخت بربست. در دو دهه نخست پس از انقلاب ایران، این شبکه در کنار رادیو بی بی سی، یکی از مهمترین منابع کسب خبر و تحلیل برای مردم ایران و همچنین برخورداری از برنامه های سرگرم کننده خارج از چارچوبها و قید و بندهای جمهوری اسلامی بود.

این شبکه رادیویی در واقع بخش فارسی شبکه صدای آمریکا (Voice of America) بود که علاوه بر انگلیسی به دهها زبان برای مردم خارج از این کشور برنامه پخش می کند و از لحاظ سازمانی، وابسته به اداره فرهنگی وزارت امور خارجه آمریکاست.

گزارش رادیویی مهرداد فرهمند را بشنوید

بخش فارسی صدای آمریکا دو دوره فعالیت داشت با دو کارکرد متفاوت، دوره اول همزمان با نخستین سفر رسمی محمدرضا شاه پهلوی به ایالات متحده در نوامبر 1949 (آبان 1328) آغاز شد که این شبکه رادیویی با توسعه روابط ایران و آمریکا و نزدیکی و دوستی دو کشور همراهی و همکاری می کرد و سرانجام، سیزده سال بعد باز هم با سفر محمدرضا شاه به آمریکا، فعالیتش به پایان رسید.

بیژن فرهودی که سابقه سی و دو سال فعالیت در صدای آمریکا دارد، می گوید شاه مستقیما از جان اف کندی، رئیس جمهور آمریکا خواهان توقف برنامه های صدای فارسی آمریکا شده و گفته بود نیازی به ادامه فعالیت آن نمی بیند.

در بازگشت از همین سفر بود که شاه برنامه اصلاحات ارضی را آغاز کرد، سالها بعد که رادیوهای خارج از ایران، تنها رسانه فارسی زبان در دسترس مخالفان او بود، صدای آمریکا از صحنه غایب بود و پس از پیروزی انقلاب و برگزاری همه پرسی جمهوری اسلامی بود که کار خود را در نهم آوریل 1979 (بیستم فروردین 1358) از سر گرفت.

بیژن فرهودی می گوید بنابر شنیده هایش، جیمی کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا در زمان انقلاب از مشاور امنیت ملی اش زبیگنیو برژینسکی می پرسد رسانه های آمریکایی چه به مردم ایران می گویند و هنگامی که پاسخ می شوند آمریکا رسانه ای برای مردم ایران ندارد دستور بازگشایی صدای فارسی آمریکا را می دهد.

'جمع ضد انقلاب'

احمد رضا بهارلو می گوید که صدای آمریکا آرشیو موسیقی نداشت و کارکنان این شبکه با تلاش شخصی خود، ترانه ها و آثار موسیقی را گردآوردی و پخش کردند

مرتضی خلیل یحیوی که از بازماندگان دوره اول فعالیت صدای فارسی آمریکا بوده و پس از تعطیلی آن در دیگر بخشهای صدای آمریکا کار می کرده، مامور راه اندازی دوباره بخش فارسی می شود، جواد حیدری که او نیز از بازماندگان دوره نخست بوده اما پس از تعطیلی بخش فارسی به ایران رفته و پس از انقلاب به آمریکا بازگشته بوده نیز به او می پیوندد و برنامه شامگاهی نیم ساعته ای راه اندازی می کنند. سپس محمد قدس حیدری، لیدا فیروزی، گیتی شهباز و حیدر صمدانی نیز به آنها می پیوندند.

در آن زمان هنوز سفارت آمریکا در تهران فعال بود و حتی صدای آمریکا از طریق این سفارتخانه امتحانی میان روزنامه نگاران برگزار کرد و دو تن از کارکنان خبرگزاری پارس (که بعدا به جمهوری اسلامی تغییر نام یافت) به نامهای حشمت مبشر و منصور فراسیون را استخدام کرد که این دو چند ماه بعد به جمع کارکنان صدای آمریکا پیوستند.

در این میان با اشغال سفارت آمریکا در تهران، تنش روابط دو کشور رو به اوجگیری نهاد و صدای آمریکا تصمیم به افزایش برنامه های خود گرفت. احمد رضا بهارلو که مدت کوتاهی پس از ماجرای گروگانگیری به استخدام صدای آمریکا درآمد، نسل تازه کارکنان صدای آمریکا را کسانی توصیف می کند که «از بد حادثه» از ایران خارج شده بودند بی آنکه به هیچ گروه و جریان سیاسی وابستگی داشته باشند، افرادی مانند ایرج آریان پور که در ایران معاون وزیر بازرگانی بود، دکتر فکرت استاد دانشگاه فردوسی مشهد و اکبر ناظمی از مدیران کل وزارت اطلاعات و جهانگردی یا شماری از گویندگان و برنامه سازان رادیو و تلویزیون پیش از انقلاب همچون فریدون فرح اندوز، انوشیروان کنگرلو، حمید اوجی، بهروز نیک ذات و مولود عاطفی، گوینده معروف برنامه کودک. آقای بهارلو می گوید چنین سوابق و تحصیلاتی، بخش فارسی صدای آمریکا را از دیگر بخشهای این شبکه برجسته تر و متمایز کرده بود.

بدین ترتیب شمار کارکنان صدای آمریکا افزایش یافت و به حدود سی نفر رسید و مدت زمان برنامه هایش نیز ظرف یکی دو سال از نیم ساعت به پنج ساعت افزایش یافت.

احمدرضا بهارلو که بخش عمده ای از فعالیت سی ساله اش در صدای آمریکا را در مقام سردبیری کل این شبکه گذرانده می گوید همه کسانی که در آن روزگار در صدای آمریکا بودند را می توان «ضد انقلاب» توصیف کرد اما تاکید می کند که در مقام سردبیر همواره کوشیده است ذهنیت های آنان در کارشان بازتاب نیابد و معیارهای حرفه ای روزنامه نگاری حفظ شود با این حال، به گفته او مواردی بوده که «از دست در رفته» است: «اریک رولو [خبرنگار مشهور روزنامه فرانسوی لوموند] که رابطه بسیار خوبی با ابوالحسن بنی صدر داشت، مقاله ای در ستایش انقلاب ایران نوشته بود که یکی از نشریات آمریکایی ترجمه آن را منتشر کرد. یکی از همکاران ما که ترجمه این مقاله به فارسی به او سپرده شده بود، از صفاتی که اریک رولو به کار برده بود حرصش گرفت و به جای آنها چیزهایی از قول خودش گذاشت. چندی بعد از ایران به اریک رولو در پاریس زنگ می زنند و شکوه می کنند که چرا تعابیری مانند «فتنه خمینی» را در مقاله به کار برده … جنجالی به پا شد و اریک رولو به اینجا آمد و صدای آمریکا هم عذرخواهی کرد».

صدای آمریکا و ماجرای مک فارلین

بیژن فرهودی می گوید شاه مستقیما از کندی خواسته بود به کار صدای آمریکا پایان دهد

با آنکه ارتباط مالی یا سازمانی شبکه هایی چون صدای آمریکا و بی بی سی، ربطی به محتوای برنامه های آنها ندارد اما بسیاری از ایرانیان، همواره چنین رادیوهایی را سخنگوی دولتها به شمار آورده اند و این دیدگاه در مورد صدای آمریکا بیشتر مطرح شده است. دلیل آن نیز، علاوه بر وابستگی سازمانی این شبکه به دولت آمریکا، گفتاری چند دقیقه ای در برنامه های آن است که موضع رسمی دولت آمریکا را نسبت به رخدادهای روز بیان می کند. حال آنکه به گواه سردبیران و کارکنان صدای آمریکا، دولت ایالات متحده هیچگاه دخالتی در محتوای برنامه های این شبکه نداشته است جز یک استثنا که آن هم از طریق همین گفتار رسمی دولت آمریکا بوده است.

بیژن فرهودی ماجرا را که در سپتامبر 1986 (شهریور 1356) رخ داده، این گونه روایت می کند: «زمانی که سرهنگ الیور نورث می خواست با رابرت مک فارلین به ایران برود، اینها برای اینکه به ایران پیام بدهند که هیئتی که به آن کشور می رود، واقعا نماینده رسمی دولت آمریکاست و می توان با آن مذاکره کرد، در یکی از همین گفتارها از ایران ستایش کردند که به آزادی سرنشینان هواپیمای پان امریکن که ربوده و به پاکستان برده شده بود، کمک کرده است. به ما گفتند که این را باید به جای یک روز، سه روز پشت سر هم پخش کنیم». بعدها که الیور نورث محاکمه شد، اعمال نفوذ برای پخش این گفتار از صدای آمریکا هم جزو تخلفات او به شمار رفت.

صدای شادی در خانه های غمزده ایرانیان

صدای آمریکا گذشته از نقش مهمی که در اطلاع رسانی برای ایرانیان ایفا کرد، جایگاهی فرهنگی و عاطفی هم برای مردم این کشور دارد. در سالهای دهه شصت خورشیدی که فضای تیره جنگ بر کشور سایه انداخته، فضا از سویی آکنده از غم بود و محدودیتهای اعمال شده از جانب حکومت نیز، بسیاری از ابزارهای آفرینش شادی را از مردم ستانده بود، صدای آمریکا در میان رادیوهای فارسی زبان خارج از کشور در پخش برنامه های سرگرمی و موسیقی، پیشتاز بود.

احمد رضا بهارلو می گوید که صدای آمریکا آرشیو موسیقی نداشت و کارکنان این شبکه با تلاش شخصی خود، ترانه ها و آثار موسیقی را گردآوردی و پخش کردند، کوشش فراوانی کردند تا در مناسبتهای ملی همچون نوروز و چهارشنبه سوری، برنامه های ویژه برای مردم پخش کنند و شادی را به خانه های ایرانیان ببرند.

با ظهور تلویزیونهای ماهواره ای در دهه نود خورشیدی، رفته رفته نقش شبکه های رادیویی چون صدای آمریکا رو به کمرنگ نهادن نهاد، خود همین شبکه هم پخش برنامه های تلویزیونی را آغاز کرد و بتدریج رادیو به حاشیه رانده شد، در سالهای اخیر، دیگر صدای آمریکا روی آنتن نبود بلکه در قالب «رادیو تماشا» از تلویزیون پخش می شد و بر شبکه اینترنت قرار می گرفت تا اینکه همین اندک صدا هم دیشب خاموش شد. گویی این سرنوشت رادیوست و نه فقط رادیو آمریکا.
 
3. رمز موفقيت ميزگردهای احمد بهارلو
http://www.ghandchi.com/538-AhmadBaharloo.htm
 
4. کار صادقانه ژورنالیستی درباره ایران در واشنگتن
http://www.ghandchi.com/843-honest-journalism.htm

Doing Honest Journalism about Iran in Washington
http://www.ghandchi.com/843-honest-journalism-english.htm
 
5. شفافیت: خبر ایران و گروه های لابی در واشنگتن
http://www.ghandchi.com/863-iran-news-lobby-groups.htm 

Transparency: Iran News and Lobby Groups in Washington, DC
http://www.ghandchi.com/863-iran-news-lobby-groups-english.htm
 
مطالب مرتبط
دگان، صدای آمریکا و اهداف اسراییل
http://www.ghandchi.com/910-israel-voa.htm

Dagan, VOA and Israel's Objectives
http://www.ghandchi.com/910-israel-voa-english.htm
 
میکروپولیتیک مدیری ارشد در بخش فارسی صدای آمریکا
http://www.ghandchi.com/909-micropolitics-voa.htm

Micropolitics of an Executive at VOA Persian
http://www.ghandchi.com/909-micropolitics-voa-english.htm
 
آقای اوباما، لطفاً تبعیض سیاسی را در صدای آمریکا متوقف کنید
http://www.ghandchi.com/901-obama-voa.htm

Mr. Obama, Please Stop Political Discrimination at VOA
http://www.ghandchi.com/901-obama-voa-english.htm 

 

 
ایرانسکوپ#
#iranscope

دوشنبه، اردیبهشت ۲۸، ۱۳۹۴

کلامی با شادی صدر و شاهین نجفی

کلامی با شادی صدر و شاهین نجفی
http://iranscope.blogspot.com/2015/05/blog-post_43.html

هیچگاه افتخار ملاقات شادی صدر و شاهین نجفی را نداشته ام و تنها با کارهای آنها از طریق اینترنت آشنا شده ام. در نتیجه شاید برداشتم در مورد نظراتشان درست نباشد و امیدوارم در آنصورت مرا ببخشند. دلیل اصلی نوشته ام این است که خاورمیانه همچنان در چنگال اوتوپیسم می سوزد (1). سالها ارزیابی تجربه جنبش روشنفکری ما نشان داده که چرا در آستانه انقلاب 57 لیبرالیسم در ایران مرده بود (2). در واقع لیبرالیسم سازمانهایی نظیر جبهه ملی جای خود را در میان روشنفکران به جریانات چریکی نظیر سازمان چریکهای فدایی خلق و مجاهدین خلق داده بود (3).

متأسفانه برخی جوانانی که امروز پس از آن تجربه شکست، خود را ظاهراً طرفدار لیبرالیسم معرفی می کنند، سرمشقشان استقلال طلبی امثال میرزا علی اکبرخان دهخدا ودکتر محمد مصدق نیست. در خارج از کشور با نئوکانها نشست و برخاست می کنند و حتی از لابی های هوادار اسراییل و عربستان پول دریافت می کنند (4). در نتیجه برایم مایه شگفتی نیست اگر آنچه آنها لیبرالیسم می خوانند را فعالین استقلال طلب ایران وابستگی بشناسند.

اما این تقلب و سودجویی از واژه لیبرال نباید مایه روی تافتن از لیبرالیسم شود. بنظرم می رسد خانم شادی صدر به یک نوع از لیبرالیسم دوری می جوید (5) و شاهین نجفی به نوعی دیگر (6). شاید هم در مورد هردو اشتباه می کنم. هنگامیکه خانم شادی صدر در ایران بودند، واهمه ای نداشتند که با شجاعت به سؤالات فعالین خارج پاسخ دهند و برایشان بسیار احترام قائل هستم. همچنین چند سال پیش نوشته ای در مورد اسلام را به آقای شاهین نجفی، تقدیم کردم (7). وقتی امروز می بینم برای قتل او در ایران پول جمع می کنند نمی دانم چه بگویم.

شادی صدر ها و شاهین نجفی ها سمبل های نسل جوان ایران هستند که همه عقب ماندگی های سیاسی و اجتماعی ایران را به چالش می کشند و استقلال خود را حفظ کرده اند. لیبرالهایی اینگونه می توانند جامعه ای دموکراتیک را در ایران پایه ریزی کنند و نه کارگزاران لابی های عربستان و اسراییل که واژگان لیبرال و آزادیخواه را با خود یدک می کشند.

به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران

سام قندچی، ناشر و سردبير ایرانسکوپ
http://www.ghandchi.com 
بیست و هشتم اردیبهشت ماه 1394
May 18, 2015

پانویس:
1. خاورمیانه در دام اتوپیسم
http://www.ghandchi.com/821-middle-east-utopianism.htm

 
2. یاداشتی کوتاه درباره دکتر سنجابی و لیبرالهای ایران
http://www.ghandchi.com/467-KarimSanjabi.htm

A Short Note about Dr. Sanjabi & Iranian Liberals
http://www.ghandchi.com/467-KarimSanjabiEng.htm


3. تکليف جنبش سياسي ايران با تروريسم!
http://www.ghandchi.com/470-Terrorism.htm


4. شفافیت: خبر ایران و گروه های لابی در واشنگتن
http://www.ghandchi.com/863-iran-news-lobby-groups.htm

Transparency: Iran News and Lobby Groups in Washington, DC
http://www.ghandchi.com/863-iran-news-lobby-groups-english.htm  

5. سخنی با هواداران فوکو و دریدا در جنبش سیاسی ایران
http://www.ghandchi.com/867-derrida-foucault.htm


6. آنارشیسم مسکن است اما درمان نیست
http://www.ghandchi.com/820-anarchism-youth.htm


7. اسلام و گلوباليسم- ويرايش دوم تقديم به شاهين نجفی
http://www.ghandchi.com/695-IslamGlobalization.htm

Islam and Globalization-Second Edition Dedicated to Shahin Najafi
http://www.ghandchi.com/695-IslamGlobalizationEng.htm
 
متون برگزیده


ایرانسکوپ#
#iranscope

یادداشت شادی صدر درباره تحقیقات "جنسیت ایکس"

یادداشت شادی صدر درباره تحقیقات "جنسیت ایکس"
http://iranscope.blogspot.com/2015/05/blog-post_18.html

درست در همین روز خاص باید بگویم که راستش حالم به هم می خورد از این همه ترحم و قربانی سازی درباره هم‌جنس‌گرایان و ترنس‌جندرها؛ از این حیوونکی ساختن‌ها از "اینایی" که خودکشی می کنند و مشکل روانی دارند و در بچگی بهشون تجاوز شده و بابای عوضی داشته‌اند و... این تصویر بدبخت و بیچاره و طفلکی که رسانه‌های غیرحرفه ای و روانشناس‌های دوزاری که به زبان فارسی هر چی دلشان می خواهد می‌گویند بدون اینکه نظارتی بالای سرشان باشد، می‌سازند. راستش خیلی افتخار می کنم که در طول سه سال گذشته، به خاطر همراهی در کار تحقیقی که امروز، حاصلش تحت عنوان "جنسیت X" منتشر شده، خیلی یاد گرفتم. به‌خصوص از مقاومت بچه های ترنس و هم‌جنس‌گرا در مقابل جامعه منحرف و منحطی که تا این حد تحت فشارشان می گذارد، حتی کسانی که مثلا مدافع حقوق‌شان هستند. کاش از بی سوادی‌تان خجالت بکشید و دکان کاسبی کثیفتان را جمع کنید. کاش کلا دفاع نکنید دوست عزیز، چون گند می زنید! کارهای خوبی مثل جنسیت X که تصویر قربانی و بدبخت و روانی نمی سازد از کسانی که گرایش جنسی و هویت جنسیتی شان با غالب جامعه متفاوت است، خیلی کم است. حیف که هم بی سواد هستید و هم حاضر نیستید کمی بخوانید و یاد بگیرید.

منبع:
https://www.facebook.com/shadisadr2012/posts/798434323604865




-------------------------------------------------------

شادی امین: "جنسیت X" منتشر شد.
سه سال تحقیق مستمر دیروز به بار نشست و امروز در اختیار شماست.
دیشب از هیجان خوابم نبرد. یکی از مهم‌ترین آرزوهای زندگیم جامه عمل پوشید. آرزوی مستند کردن این دوره تاریخ همجنس‌گرایان و ترنس‌جندرها در ایران. آرزوی ثبت فریادها و ناله‌ها.
آرزوی اینکه دیگران بشنوند و بخوانند، شاید که از این رهگذر گامی به سوی جامعه‌ای انسانی‌تر برداشته شود.
فکر می‌کنم وقتی نسخه چاپیش که در راه است، به‌دستم برسد، کودک درونم، باز سر بر آورد و کتاب را مثل لباس عید دوران بچگی‌‌ام به زیر بالشم بگذارد، به این امید که کابوس شبانه‌ام از یاد آوری خاطراتی که برایم در طول این تحقیق بازگو شدند، بدل به رویایی از جهانی نوین و انسانی شوند.
رویای اینکه دیگر کسی با ترس برای انجام مصاحبه نیاید و وقتی گوش شنوا و قابل اعتمادی را در مقابل خود دید، دردهایش امانش نبُرد و اشکهایش به پهنای صورتش جاری نشود.
رویای اینکه با همه راویان این تحقیق روزی در ایران و در فضایی فارغ از سرکوب تدارک یک سفر دست جمعی ببینیم، به کوه و دشت بزنیم و در دو اتوبوس بزرگ راهی جاده‌ها شویم و در راه آواز بخوانیم و برقصیم و یکدیگر را در آغوش کشیم. شش رنگ و من به اجرای چنین آرزویی دل بسته ایم.
اگر دوستان دیگری هم دوست دارند در این سفر همراه ما باشند، از حالا ثبت نام کنند ‎smile emoticon‎
توضیحات بیشتر در مورد کتاب:
http://6rang.org/2561
این هم لینک کتاب "جنسیت X"، تجربه زیست همجنس‌گرایان و ترنس‌جندرها در ایران:
http://6rang.org/wp-content/uploads/2015/05/Jensiat-X.pdf
همه دوستانی که نشستند و تجربیاتشون رو بازگو کردند، قهرمانان این کتاب هستند. دستشون درد نکنه

منبع:
https://www.facebook.com/photo.php?fbid=10153308443044521&set=a.10151104680074521.457500.828594520&type=1



--------------------------------------------------------

یادداشت شش رنگ درباره "جنسیت ایکس"

"جنسیت X، تجربه زیست همجنس‌گرایان و ترنسجندرها در ایران"، همزمان با روز جهانی مبارزه با هموفوبیا و ترنس‌فوبیا منتشر شد. این کتاب، حاصل تحقیقی سه ساله و مصاحبه عمیق با ۱۰۵ تن از اعضای جامعه اقلیت‌های جنسی ایرانی در ایران، ترکیه و سایر کشورهاست.
جنسیت X، که شادی امین آن را به رشته تحریر درآورده است، برای نخستین بار، روایتی از درون خود جامعه ال جی بی تی، است که تجربه عینی روزمره زندگی نویسنده و همکاران وی در ایران را با تحقیقی جامع گره می زند و آن را در یک بستر تئوریک عرضه می کند. در این کتاب، نویسنده از نظریات جودیت باتلر و میشل فوکو برای تبیین چالش‌های روزمره زندگی در جامعه‌ای عمیقا دوجنس‌گونه بهره گرفته است. در عین حال، اصول حقوق بین الملل، برای روشن کردن اینکه چگونه حقوق اولیه همجنس‌گرایان و ترنس‌جندرها در ایران نقض می شود به دقت بررسی و قوانین ایران با آن محک زده شده است.
یکی دیگر از ویژگی‌های “جنسیت X” این است که جنبه های مختلف زیست غیردگرجنسگرایانه را در کشوری مثل ایران بررسی کرده است و به موضوعاتی چون خشونت‌های خانوادگی و اجتماعی، ازدواج اجباری، قوانین مربوط به حجاب و مبدل پوشی، برخورد نیروی انتظامی و نهادهای آموزشی و نیز، خشونت علیه همجنس‌گرایان و ترنس‌جندرها در نظام روانشناسی و پزشکی می پردازد که تاکنون کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
یافته‌های این کتاب به روشنی نشان می‌دهد که در ایران، برای خلاصی یافتن از معضل وجود افراد دارای هویت جنسیتی و گرایش جنسی متفاوت با گفتمان سرکوبگر موجود و تبدیل آنها به انسان‌های “نرمال” (زن و مرد دگرجنسگرا)، دو راه حل پیش روی آنها گذاشته می‌شود: یا با پذیرش درمان‌های ترمیمی که غیرانسانی و از مصادیق شکنجه پزشکی است، گرایش جنسی خود به هم‌جنس را معالجه کنند و یا، به عنوان بیمار مبتلا به اختلال هویت جنسیتی، طبقه‌بندی شده و وادار به طی روند تغییر جنسیت می‌شوند که شامل هورمون‌درمانی‌هایی با عوارض غیرقابل بازگشت و مجموعه عمل‌هایی که به عقیم‌شدن انجامیده و آثار بسیار سوء جسمانی دارند، می‌شود. عدم پذیرش هر یک از این “راه حل” ها که با موازین و استاداردهای بین المللی حقوق بشر منطبق نیستند، برای بیشتر افراد هم‌جنس‌گرا یا ترنس‌جندر، زندگی زیر سایه انکار هویت، تحقیرشدگی، خشونت خانوادگی و ترس دائم از آشکارشدن و طرد اجتماعی و تهدید و بازداشت را به همراه خواهد آورد.
این تحقیق نشان می دهد که مجموعه شرایط زیست هم‌جنس‌گرایان و ترنس‌جندرها، در خانواده، جامعه، نظام مشاوره و پزشکی و در مقابل نهادهای رسمی به‌گونه ای است که وجود رضایت آگاهانه و مختارانه را در هرگونه انتخابی برای تغییر جنسیت، به طور جدی مورد تردید قرار می‌دهد. مصاحبه‌های متعدد این کتاب همچنین آشکار می‌سازد که حتی کسانی هم که تن به عمل‌های تغییر جنسیت می‌دهند، اگرچه از گزند مستقیم قوانین تبعیض‌آمیز و خشن علیه اقلیت‌های جنسی دور خواهند شد، اما در بیشتر موارد قادر به زدودن “داغ ننگ” متفاوت بودن با آنچه ساختار قانونی و فرهنگ حاکم، “طبیعی” می‌دانند، از پیشانی خود و کسب وجهه اجتماعی که برای یک زندگی عادی لازم است، نخواهند بود.
بخش‌های مهمی از کتاب جنسیت X به روند تغییر جنسیت و نحوه برخورد مشاوران، روان‌پزشکان و پزشکان جراح با اشخاص دارای گرایش جنسی یا هویت جنسیتی متفاوت اختصاص دارد. این کتاب، نقش نظام پزشکی و روانشناسی را در نقض حقوق همجنس‌گرایان و ترنس‌جندرها به روشنی نشان می دهد و سعی در پاسخگو کردن پزشکان، روانشناسان و روان‌پزشکان در قبال عدم تطبیق رفتارها و تشخیص‌هایشان با استانداردها و موازین بین المللی دارد.
این کتاب دعوتی است برای به چالش کشیدن تعاریف تا کنونی در مورد جنس و جنسیت، و در عین حال فراخوانی منحصر به فرد است در اعاده حیثیت از جامعه اقلیت جنسی در ایران و ثبت تاریخ و روایات آنان.
کتاب جنسیت X، انتشارات مشترک شش رنگ (شبکه لزبین ها و ترنس‌جندرهای ایرانی) و عدالت برای ایران است. نسخه آنلاین آن در این لینک قابل دسترسی است:
http://6rang.org/wp-content/uploads/2015/05/Jensiat-X.pdf
و برای دریافت نسخه چاپی، می‌توانید با این ای میل تماس بگیرید: info@6rang.org

منبع:
https://www.facebook.com/permalink.php?story_fbid=911922492203157&id=615616691833740&substory_index=0



--------------------------------------------------------


عدالت برای ایران: انتشار جنسیت X، روایتی از درون درباره تجربه زیست همجنس‌گرایان و ترنس‌جندرها در ایران
http://justice4iran.org/persian/j4iran-activities/gender-x-lgbt-2

عدالت برای ایران، ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۴: «جنسیت X، تجربه زیست همجنس‌گرایان و ترنسجندرها در ایران»، هم‌زمان با روز جهانی مبارزه با هموفوبیا و ترنس‌فوبیا منتشر شد. این کتاب، حاصل تحقیقی سه ساله و مصاحبه عمیق با ۱۰۵ تن از اعضای جامعه اقلیت‌های جنسی ایرانی در ایران، ترکیه و سایر کشورها است.

جنسیت X، که شادی امین آن را به رشته تحریر درآورده است، برای نخستین بار، روایتی از درون خود جامعه ال جی بی تی، است که تجربه عینی روزمره زندگی نویسنده و همکاران وی در ایران را با تحقیقی جامع گره می زند و آن را در یک بستر تئوریک عرضه می‌کند. در این کتاب، نویسنده از نظریات جودیت باتلر و میشل فوکو برای تبیین چالش‌های روزمره زندگی در جامعه‌ای عمیقا دوجنس‌گونه بهره گرفته است. در عین حال، اصول حقوق بین‌الملل، برای روشن کردن اینکه چگونه حقوق اولیه همجنس‌گرایان و ترنس‌جندرها در ایران نقض می‌شود به دقت بررسی و قوانین ایران با آن محک زده شده است.

این تحقیق نشان می‌دهد که مجموعه شرایط زیست هم‌جنس‌گرایان و ترنس‌جندرها، در خانواده، جامعه، نظام مشاوره و پزشکی و در مقابل نهادهای رسمی به‌گونه‌ای است که وجود رضایت آگاهانه و مختارانه را در هرگونه انتخابی برای تغییر جنسیت، به طور جدی مورد تردید قرار می‌دهد.

یکی دیگر از ویژگی‌های «جنسیت X» این است که جنبه‌های مختلف زیست غیردگرجنسگرایانه را در کشوری مثل ایران بررسی کرده است و به موضوعاتی چون خشونت‌های خانوادگی و اجتماعی، ازدواج اجباری، قوانین مربوط به حجاب و مبدل پوشی، برخورد نیروی انتظامی و نهادهای آموزشی و نیز، خشونت علیه همجنس‌گرایان و ترنس‌جندرها در نظام روانشناسی و پزشکی می پردازد که تاکنون کمتر مورد توجه قرار گرفته است.

یافته‌های این کتاب به روشنی نشان می‌دهد که در ایران، برای خلاصی یافتن از معضل وجود افراد دارای هویت جنسیتی و گرایش جنسی متفاوت با گفتمان سرکوبگر موجود و تبدیل آنها به انسان‌های «نرمال» (زن و مرد دگرجنسگرا)، دو راه حل پیش روی آنها گذاشته می‌شود: یا با پذیرش درمان‌های ترمیمی که غیرانسانی و از مصادیق شکنجه پزشکی است، گرایش جنسی خود به هم‌جنس را معالجه کنند و یا، به عنوان بیمار مبتلا به اختلال هویت جنسیتی، طبقه‌بندی شده و وادار به طی روند تغییر جنسیت می‌شوند که شامل هورمون‌درمانی‌هایی با عوارض غیرقابل بازگشت و مجموعه عمل‌هایی که به عقیم‌شدن انجامیده و آثار بسیار سوء جسمانی دارند، می‌شود. عدم پذیرش هر یک از این «راه حل» ها که با موازین و استاداردهای بینالمللی حقوق بشر منطبق نیستند، برای بیشتر افراد هم‌جنس‌گرا یا ترنس‌جندر، زندگی زیر سایه انکار هویت، تحقیرشدگی، خشونت خانوادگی و ترس دائم از آشکارشدن و طرد اجتماعی و تهدید و بازداشت را به همراه خواهد آورد.

این تحقیق نشان می‌دهد که مجموعه شرایط زیست هم‌جنس‌گرایان و ترنس‌جندرها، در خانواده، جامعه، نظام مشاوره و پزشکی و در مقابل نهادهای رسمی به‌گونه‌ای است که وجود رضایت آگاهانه و مختارانه را در هرگونه انتخابی برای تغییر جنسیت، به طور جدی مورد تردید قرار می‌دهد. مصاحبه‌های متعدد این کتاب همچنین آشکار می‌سازد که حتی کسانی هم که تن به عمل‌های تغییر جنسیت می‌دهند، اگرچه از گزند مستقیم قوانین تبعیض‌آمیز و خشن علیه اقلیت‌های جنسی دور خواهند شد، اما در بیشتر موارد قادر به زدودن «داغ ننگ» متفاوت بودن با آنچه ساختار قانونی و فرهنگ حاکم، «طبیعی» می‌دانند، از پیشانی خود و کسب وجهه اجتماعی که برای یک زندگی عادی لازم است، نخواهند بود.

این کتاب، نقش نظام پزشکی و روانشناسی را در نقض حقوق همجنس‌گرایان و ترنس‌جندرها به روشنی نشان می‌دهد و سعی در پاسخگو کردن پزشکان، روانشناسان و روان‌پزشکان در قبال عدم تطبیق رفتارها و تشخیص‌هایشان با استانداردها و موازین بین المللی دارد.

بخش‌های مهمی از کتاب جنسیت X به روند تغییر جنسیت و نحوه برخورد مشاوران، روان‌پزشکان و پزشکان جراح با اشخاص دارای گرایش جنسی یا هویت جنسیتی متفاوت اختصاص دارد. این کتاب، نقش نظام پزشکی و روانشناسی را در نقض حقوق همجنس‌گرایان و ترنس‌جندرها به روشنی نشان می‌دهد و سعی در پاسخگو کردن پزشکان، روانشناسان و روان‌پزشکان در قبال عدم تطبیق رفتارها و تشخیص‌هایشان با استانداردها و موازین بین المللی دارد.

این کتاب دعوتی است برای به چالش کشیدن تعاریف تا کنونی در مورد جنس و جنسیت، و در عین حال فراخوانی منحصر به فرد است در اعاده حیثیت از جامعه اقلیت جنسی در ایران و ثبت تاریخ و روایات آنان.

کتاب جنسیت X، از انتشارات مشترک شش رنگ (شبکه لزبین ها و ترنس‌جندرهای ایرانی) و عدالت برای ایران است. نسخه آنلاین آن در این لینک قابل دسترسی است و برای دریافت نسخه چاپی، می‌توانید با این ایمیل تماس بگیرید: info@justiceforiran.org

 

ایرانسکوپ#
#iranscope

بايگانی وبلاگ