چهارشنبه، شهریور ۰۹، ۱۳۹۰

آپلدهای يوتوب ايرانسکوپ


آپلدهای يوتوب ايرانسکوپ

اينجا را کليک کنيد



iran#

جشنواره فیلم ونیز کار خود را آغاز کرد


جشنواره فیلم ونیز کار خود را آغاز کرد
http://www.voanews.com/persian/news/arts/VeniceFilmFestival-2011-8-31-128817758.html

جشنواره سالانه فیلم ونیز، یکی از قدیمی ترین جشنواره های سینمایی جهان است که توسط یکی از اشراف در این شهر به نام «کنت جوسپه وولپی» در سال ١٩٣٢ پایه گزاری شد. این جشنواره هرسال در اواخر ماه آگوست و اوائل ماه سپتامبر در جزیره «لیدو» در شهر «ونیز» ایتالیا برگزار می شود و جایزه اول آن «لئونه دو اورو» یا شیرطلائی است که هرسال به برندگان این جشنواره اهدا می شود.

امسال نیز چون هرسال ، برخی از معروف ترین چهره های سینمای جهان درجشنواره فیلم ونیزحضور پیدا می کنند و امسال هم ستارگان نام آوری چون جورج کلونی، گونت پالترو، مدونا، کیت وینسلت و کارگردان هایی چون «دیوید کروننبرگ» و «رومن پولانسکی» در مراسم گشایش این جشنواره معتبر شرکت خواهند داشت.بنا برگفته برگزارکنندگان، امسال، جشنواره ونیز از همیشه بهتر و با زرق و برق بیشتری برگزار خواهد شد.

«مدونا» سوپراستار موسیقی پاپ امسال به عنوان کارگردان در فستیوال سینمایی ونیز حضور یافته و فیلم جدید خود به نام «دابلیو ای» را به نمایش خواهد گذاشت. این فیلم با شرکت اَبی کُورنیش، آندریا رایزبُورُو، جِیمز دارسی (دارکی) و اسکار آیزِک ساخته شده و داستان آن در موردِ یک زن نیویورکی است که از زندگیِ زناشویی اش راضی نیست و در عوض نسبت به زندگی « والِس سیپمسون» زن طلاق گرفته آمریکایی و رابطه عاشقانه او با اِدواردِ وارث تاج و تخت انگلستان که عشق این زن را به پادشاهی بریتانیا ترجیح داد وسواس فکری پیدا کرده است.

مولِر یکی از برگزار کنندگان جشنواره فیلم ونیز می گوید حضور مدونا در این جشنواره خیلی مهم است:«مهمه چون مدونا فیملساز خیلی جالبیه و فیلمش از جنبه های شخصی زیادی برخورداره.اون این مسئله رو با ساختن اولین فیلمش ثابت کرد. اما الان با فیلم دومش "دابلیو ای" متوجه می شیم که این یک فیلم کاملاً عشقیه. البته درسینما باز این جور فیلم ها قبلاً زیاد دیدیم، اما مدونا با این موضوع به صورتی خیلی متفاوت برخورد کرده و این فیلم تو دسته فیلم هایِ کارگردانایی قرار می گیره که ما فیلماشونو دوست داریم. اون کارگردانایی که قادرهستند در ساختن هر فیلم، سبک و شیوه متفاوتی روبه کار ببرن.»

جورج کلونی که سال های پیاپی در جشنواره حضور داشته است، مسال یک بار دیگر با فیلم سیاسی خود «آیداس آو مارچ» با شرکت «رایان گاسلینگ» به ونیز باز می گردد. فیلیپ سیمُور هافمَن، پال جیاماتی و ماریسا تومی از دیگر ستارگان این فیلم تازه هستند.

فیلم کمدیِ «کارنگی» از رومَن پُولانسکی، کارگردانِ بحث بر انگیز فرانسویِ لهستانی تبار نیز یکی از فیلم هایِ برگزیده جشنواره امسال خواهد بود. این فیلم با شرکت کِیت وینسلِت، جُودی فاستِر، کریستُف والتز و جان سی رایلی ساخته شده است.

بازیگران دیگری چون گوئنت پالترُو، کرا نایتلی، لیلی کُول و مانیکا بِلوچی نیز با فیلم های تازه خود در بخش رقابت های این جشنواره حضور خواهند داشت.

رئیسِ هیئت داوران امسال دَرِن اِرِنُوسکی، کارگردان آمریکایی و برنده سابق جایزه شیر طلایی فستیوال فیلم ونیز است که به گفته «مولر» وظیفه داوری خود را خیلی جدی میگیرد:«او فیلمساز خیلی با جرأت و سخت گیریه و در کار داوری هم خیلی جدی خواهد بود. مطمئنم تا نیمه این جشنواره نفهمیم که هیئت داوران به چه سمتی تمایل دارند. آرنوفسکی خیلی مرموزه اما بقیه اعضای ژوری رو مجبور میکنه که در مورد فیلم ها با هم بحث و گفتگو بپردازند. همین کارش هم باعث شد که به خاطر فیلم «کشتی گیر» جایزهء شیر طلایی رو ببره.»

جشنواره فیلم ونیز چهارشنبه سی و یکمِ ماه اگوست آغاز خواهد شد و تا شنبه دهم ماه سپتامبر و روزی که برنده شیر طلایی اعلام می شود ادامه خواهد داشت.


iran#

گوگل از هک شدن حسابهای کاربران ايرانی خبر می دهد


گوگل از هک شدن حسابهای کاربران ايرانی خبر می دهد
http://www.voanews.com/persian/news/Google_iran-2011-08-31-128749098.html

شرکت گوگل اعلام کرد تلاشهايی در جهت هک کردن اين تارنما انجام گرفته است تا کاربران به ويژه کاربران ايرانی نتوانند از جی ميل استفاده کنند.

بر اساس اعلام گوگل فرد يا گروهی تلاش کرده است با استفاده از گواهی امنيتی جعلی بين کاربران و سرويسهای کدگذاری گوگل قرار بگيرد تا پيامهای کاربران را به ويژه در ايران شنود کند، يا آنها را هک کند.

گوگل می گويد بيشتر افرادی که مورد اين حمله سايبری قرار گرفته اند، در ايران هستند.

روزنامه انگليسی گاردين با انتشار اين خبر نوشته است که احتمالاً مخالفان حکومت اسلامی ايران مورد اين حمله قرار گرفته اند.

براساس روشهای گوگل، پيامهای کاربران با استفاده از يک نوع گواهی بنام اس-اس- ال محفوظ و ايمن نگاه داشته می شود. اما به گزارش گوگل هکرها با استفاده از گواهی جعلی توانسته اند بين کاربران و سرويسهای کدگذاری شده گوگل قرار بگيرند. مرجع صدور اين گواهی ها يک شرکت هلندی موسوم به ديجی نوتار است.

اين روزنامه نوشته است که يک کاربر ايرانی متوجه جعلی بودن گواهی شده و در اتاق گفتگوی گوگل در مورد آن پرسيده است. به گزارش رسانه های ايران در چند روز اخير شبکه اينترنت ايران با اختلالات شديدی روبرو بوده است.

شرکتهای گوگل، مايکروسافت، و موزيلا فاير فاکس اعلام کرده اند که تا اطلاع بعدی از گواهی هايی که به وسيله شرکت هلندی ديجی نوتار صادر می شود، استفاده نخواهند کرد.

گوگل به کاربرانش، به ويژه کاربران ايرانی توصيه کرده است که برای جلوگيری از تجسس ناخواسته، مرورگرها و سيستم عامل خود را به روز و به هشدارهای امنيتی توجه کنند.


iran#

تابستان ۶۷ و گزارش قاضی رابرتسون در گفتگو با لادن برومند


تابستان ۶۷ و گزارش قاضی رابرتسون در گفتگو با لادن برومند
چهارشنبه 09 شهریور 1390 ساعت 13:00
https://hra-news.org/2/1389-01-27-05-27-21/9498-1.html

در بیست و سومین سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی در ایران و در شرایطی که هنوز ابعاد این فاجعه انسانی روشن نشده، مسئولین کشتار و مطلعین این جنایت سکوت پیشه کرده اند، به خانواده های قربانیان اجازه سوگواری داده نمی شود و سازمان های بین المللی واکنش شایسته ای در قبال این حمام خون اتخاد نکرده اند با خانم لادن برومند، از مسئولین بنیاد عبدالرحمان برومند به گفت و گو نشسته ایم. آن چه در ذیل می آید پرسش و پاسخی است پیرامون پروژه تحقیقی کشتار زندانیان سیاسی درسال ۶۷ که بنیاد عبادالرحمن برومند آغازگر آن بوده است.

خانم برومند به عنوان نخستین سوال، لطفا بفرمایید اساسا چرا پرونده قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ را آنقدر برجسته دانسته اید که انرژی زیادی از فعالیت های بنیاد برومند را وقف این موضوع کردید، تاثیر مستقیم این کوشش در فرآیند دموکراسی و حقوق بشر برای جامعه ایرانی از نظر شما چیست ؟

همانطور که اطلاع دارید، هدف بنیاد برومند از بدو تأسیس، ایجاد یادبودی برای همۀ افرادی بوده است که در جمهوری اسلامی ایران اعدام یا ترور شده اند. وقتی می گوییم همه منظورمان تنها فعالان و مخالفان سیاسی نیست. از نظر بنیاد هر کس با هر اتهامی، اعم از جرایم عادی یا سیاسی یا مذهبی که کشته شده است قربانی است، نه به دلیل اینکه بر عقاید یا رفتارش صحه می گذاریم، بلکه به این دلیل که در سیستم قضایی جمهوری اسلامی ایران، یک دادرسی عادلانه مقدور نیست و متهمان از حقوق یک متهم و تشریفات حقوقی ناظر بر یک دادرسی منصفانه محرومند. طبعاً با چنین هدفی یکی از نخستین فجایعی که ما در بدو تشکیل بنیاد با آن روبرو شدیم کشتار مخفیانۀ زندانیان سیاسی در تابستان سال١٣٦٧ بود. ابعاد این کشتار که در طی حدود دو ماه، منجر به از نابودی نزدیک به چهار هزار انسان شد؛ این که قربانیان این کشتار افرادی بودند که پیش از آن در همین سیستم قضایی جمهوری اسلامی ایران به احکام خفیف تر محکوم شده بودند و بسیاری از آن ها، بر اساس همین نظام قضایی، نه تنها نمی‌بایست کشته شوند بلکه باید آزاد می‌شدند؛ روال قضایی پلید و اغشته به شرّی که در پیش گرفته شد، بدین صورت که زندانیان از اینکه دوباره محاکمه می شوند آگاه نشدند و نمی دانستند که جانشان در گرو پاسخی است که به هیئت های سه نفری مرگ خواهند داد؛ این که اتهام هر قربانی نه در رابطه با اعمال که صرفاً به دلیل عقاید سیاسی و مذهبی اش بود؛ و دیگر این که آمران، مباشران و مجریان این کشتار هرگز حقیقت کشتار را بر ملا نکرده و تا به امروز آن را انکار می کنند؛ این که خویشان قربانیان از حق دانستن حقیقت، عزاداری و خاکسپاری عزیزانشان تا به امروز محروم بوده‌اند؛ و بالاخره این که در سال ١٣٧٧ حکومت دست به تخریب بخشی از گورهای جمعی در گورستان خاوران زده و امکان نبش قبر و شناسایی اجساد از طریق آزمایش‌های ژنتیکی را کم کرده و در پی از بین بردن آثار جرم است؛ این عوامل همه از این کشتار یک پدیدۀ ویژه ای ساخته اند که نمایانگر شرّ مطلق در عرصه سیاسی و حقوقی یک جامعۀ می شود. برجامعه ای که در آن چنین فاجعه ای رخ می دهد واجب است که واکنش نشان دهد. گفتن حقیقت، تصدیق ظلم، دلجویی از بازماندگان قربانیان و کمک به دادخواهی آنان از جملۀ این واکنش‌هاست. به عنوان یک عضو جامعۀ مدنی ایران بنیاد عبدالرحمن برومند پژوهش و کشف حقیقت در مورد این کشتار و همدردی بابازماندگان و یاری به آنان را در زمرۀ وظایف خود شناخت و به این نتیجه رسید که، قدم اوّل برای کمک به بازماندگان، شناخت کم و کیف و ابعاد این جنایت و تعریف حقوقی آن توسط یک حقوقدان کارشناس حقوق بشر است، زیرا بدون یک تحلیل حقوقی از واقعه، امر دادخواهی میسر نخواهد شد.

تأثیر طرح مربوط به کشتار ١٣٦٧ در فرآیند دموکراسی و حقوق بشر چند گانه است. همانطور که می دانید، قوۀ قضائیه ستون فقرات دولت است، نه تنها به این دلیل که مکانیسم حلّ دور از خشونت اختلافات بین شهروندان را فراهم می کند، بلکه برای اینکه قوۀ قهریۀ جامعه از طریق احکام صادره از طرف این قوّه اعمال می شود. و بدون یک نظام قضایی سالم و یک رویۀ قضایی مبتنی بر حقوق بشر، دموکراسی توهمی بیش نیست. تحلیل این فاجعه توسط یک حقوقدانان مجرب و کارشناس حقوق بین الملل، طبعاً منش و روش قضایی حاکم بر جامعه ایران را زیر ذرّه بین حقوقدانان برده و با نقد رویۀ قضایی که منجر به این کشتار شد نظام قضایی ایران را از منظر حقوق بشر به نقد می کشد. و این امر بدون تردید در مباحث حقوقی و رشد فرهنگ حقوق بشر در کشورمان تأثیر خواهد گذاشت. یکی دیگر از ابعاد این جنایت اصل آزادی اندیشه و مذهب است که کشتار ١٣٦٧ نفی مطلق این آزادی بوده است و باز بحث حقوقی در مورد این کشتار آزادی اندیشه و مذهب را در سطح جامعه مطرح کرده و ما امیدواریم که حول آن دوباره بحثی جدی در عرصۀ عمومی صورت پذیرد.

لطفا خوانندگان را بیشتر با آقای قاضی جفری رابرتسون آشنا کنید و بفرمایید چرا ایشان را شایسته برعهده گیری یک مسولیت برجسته در این گزارش دانستید؟

قاضی رابرتسون شهروند استرالیایی است که در لندن زندگی می کند. و از دیر باز با سازمان عفو بین الملل به عنوان وکیل همکاری می کرده است و از طرف آن‌ها تحقیقاتی در کشور های موزامبیک، چکسلواکی، مالاوی و افریقای جنوبی انجام داده است. او همچنین مواردی را در دادگاه اروپایی حقوق بشر پیگیری نموده و نقش فعالی در مرحلۀ استیناف دادگاه کیفری سازمان ملل برای رسیدگی به جنایات سیرالئون داشته است. ما با او از طریق کتابش، "جنایت علیه بشریت، مبارزه برای عدالت جهانی" آشنا شدیم. در این کتاب رابرتسون بر لزوم دادخواهی و پیگرد قضایی در سطح بین المللی علیه نظام های خشن و ناقض حقوق بشر تأکید می کند. او در ضمن وکیل سلمان رشدی نیز بوده است که توسط آقای خمینی، به دلیل نوشتن کتاب آیه های شیطانی، محکوم به مرگ شد. این تجربیات و چهرۀ برجستۀ وی در میان کارشناسان حقوق بین الملل، و قلم شیوا و سادۀ او که از استفاده از سبک خشک حقوقی پرهیز می کند، بدون اینکه به استدلال حقوقی اش خدشه ای وارد شود، ما را بر آن داشت که به وی رجوع کنیم و از او بخواهیم که کشتار ١٣٦٧ را از منظر حقوقی تعریف نموده و راه کار های موجود را بررسی کند.

گزارشی که شما با همکاری با قاضی جفری رابرتسون بعنوان یک حقوقدان برجسته ارایه کردید در نوع خود بی سابقه و جامع بود، لطفا درباره روند کار توضیح بفرمایید که اساسا چطور این پروسه طی شد، منظور جمع آوری مدارک، مستند کردن، بررسی حقوقی و امثالهم است.

پس از این که قاضی رابرتسون تقاضای ما را پذیرفت، همکار خود خانم جنیفر رابینسون، که خود حقوقدان طراز اولی است، را به واشنگتن فرستاد. ایشان با کمک پژوهشگران بنیاد مدارک و اسنادی را که در طول سالیان در بیناد جمع آوری شده بود مرور کرد و مدارکی را که برای پژوهش های قاضی رابرستون لازم بود، اعم از نوشته ها و سخنان مقامات مسئول از بدو تأسیس جمهوری اسلامی، تا شهادت ها و خاطرات زندان زندانیان سیاسی و دیگر اسناد مربوط به این کشتار، گزارشات سازمان های حقوق بشر وغیره را انتخاب نمود. بنیاد این مدارک و اسناد را به انگلیسی ترجمه نمود و همراه با متن فارسی در اختیار قاضی رابرتسون گذاشت که او بتواند خود صحت ترجمه ها را کنترل کند. در عین حال بنیاد فهرستی از کتاب های تاریخی در مورد ایران را برای کمک به قاضی رابرتسون در اختیار ایشان قرار داد که با زمینۀ تاریخی این کشتار آشنا شنود. ایشان خود نیز مستقلا تحقیقات تاریخی خود را انجام داد. پس از آن بنیاد با کمک ویژۀ خانم منیره برادران و آقای ایرج مصداقی ارتباط خانم رابینسون و آقای رابرتسون را با ده‌ها زندانی سیاسی که از کشتار ١٣٦٧ جان به در برده و شاهد عینی قضایا بودند تسهیل کرد و آن ها با نزدیک به چهل زندانی سابق یا همسران بازماندۀ قربانیان کشتار شخصاً مصاحبه کردند. ترجمه این مصاحبه ها را نیز بنیاد به عهده گرفت.

بنیاد برومند چه میزان زمان صرف این پروژه کرده و آیا از همکاری سازمانهای دیگری نیز در تهیه این گزارش بهره برده است؟

از هنگام شروع این طرح، اوایل سال ٢٠٠٩ میلادی، تا به امروز می توان گفت که دست کم دو تن از همکاران بنیاد تمام وقت روی این طرح کار کرده اند و یک یا دو مترجم نیز در این مدّت به ترجمه اسناد و شهادتنامه ها پرداخته اند. ترجمۀ متن کامل گزارش نیز پایان یافته و ما امیدواریم بتوانیم تا چند هفتۀ دیگر آن را در اختیار عموم قرار دهیم. ما البته از کمک مستقیم یا غیر مستقیم بسیاری از زندانیان سیاسی که خاطراتشان را منتشر کرده اند، همچنین از خاطرات آیت الله منتظری، و کتاب سازمان مجاهدین خلق در مورد کشتار، و تحقیقات مرکز اسناد حقوق بشر ایران که در نیوهیون مستقر است نیز استفاده کرده ایم و در گزارش اقای رابرتسون به این متون اشاره شده است. و واقعاً باید از همۀ زندانیانی که خاطرات خود را نوشته اند و یا حاضر شدند با قاضی رابرتسون مصاحبه کنند قدردانی کرد. چون صحبت کردن در مورد چنین فاجعه ای برای بازماندگان کار آسانی نیست ولی آن ها برای دوستان از دست رفته خود سختی این کار را به جان خریدند.

گفته میشود در سال ۱۳۶۰ نیز تعداد زیادی زندانی که البته در قیاس با کشتار ۶۷ رقم کمتری را در بر میگیرند به شیوه مشابهی در زندانها تیرباران یا اعدام شدند و مخفیانه به خاک سپرده شدند، تفاوت در کشتارهای ۶۰ و ۶۷ چه بود که شما در گزارش تحقیقی خود آن را لحاظ نکردید؟

در بخش اوّل گفتگویمان به ویژگی این کشتار اشاره کردم، این که متهمین نمی دانستند در دادگاهی حاضر شده اند که می تواند حکم مرگشان را صادر کند. این که این افراد قبلاً محاکمه و محکوم شده بودند. و این که دولت هرگز مسئولیت این کشتار را نپذیرفت در حالیکه در سال ١٣٦٠ بسیاری از اعدام ها، البته نه همۀ اعدام ها، رسماً اعلام می شد. امّا به طور کلّی پرداختن به جنایتی هولناک، به معنای نفی دیگر جنایات نیست، باید از یک جا شروع کرد. ویژگی‌های این جنایت عظیم و به خصوص تخریب بخشی از خاوران محرک اصلی اقدام ما شد. از منظر حقوقی نیز نمی توان همۀ جنایات را یکی شناخت. یک جنایت، با برنامه ریزی خاص، زمان ارتکاب، حیطۀ جغرافیایی که در آن جنایت انجام می شود، افرادی که در ارتکاب آن دخیل بوده اند و اهدافش تعریف می شود و هویت خاص خود را می یابد.

این بدین معنی نیست که اعدام هایی که از سال ١٣٥٧ تا ١٣٦٣ در ایران صورت گرفت؛ یا کشتار غیر نظامیان در کردستان در همان سالها، یا اعدام های بعد از آن؛ ترورهای خارج از کشور یا ترور های داخل کشور مورد توجه ما نیستند.

طرح امید با ثبت همۀ اعدام ها دقیقاً زمینه را برای تحقیقات بعدی فراهم می کند، همانطور که پوششی که در طول پنج سال اخیر سازمان شما به موارد نقض حقوق بشر داده است به بنیاد ما در تکمیل کارمان در امید کمک بسیار ارزنده‌ای کرده است. هر یک از نهاد های حقوق بشر گوشه ای از این کار عظیم را گرفته و هر کدام خدمات ارزنده‌ای به فرهنگ دموکراسی و حقوق بشر در ایران می‌کنند. امید ما این است که در این راه ، با حفظ هویت و استقلال خود، بتوانیم یار و همراه یکدیگر باشیم.

بنیاد برومند گزارشی جامع اما در قالب تحقیقی را منتشر کرد، آیا بنیاد برنامه هایی برای پیگیری حقوقی و اجرایی این چنین پرونده ای (کشتار ۶۷) با توسل به نهادهای ذیصلاح یا جامعه بین الملل دارد و اصلا این موضوع در چارچوب اساسنامه و اهداف بنیاد است ؟

بنیاد در اساسنامه خود پیگرد قضایی را پیش بینی نکرده است، ولی امیدوار است که انتشار فارسی این گزارش بازماندگان قربانیان کشتار ١٣٦٧ را در شناخت حقوقشان و راهکارهای قضایی موجود در سطح بین المللی یاری دهد. هم اکنون گروه ها و نیروهای دیگری هستند که آمادگی خود را برای پیگیری قضایی این کشتار اعلام کرده اند. ما امیدواریم که در این راه گزارش قاضی رابرتسون مورد استفاده‌شان قرار گیرد.

آیا ایرانیان در اقصی نقاط دنیا و منجمله درون کشور میتوانند شما را در پیش برد بهتر پروژه هایی که پیگیری میکنید یاری کنند ؟ اگر پاسخ شما مثبت است، لطفا بفرمایید چگونه این امر تحقق می یابد؟

البته که ما به کمک شما، دیگر سازمان های حقوق بشر و به ویژه خانواده های قربانیان نیازمندیم. همانطور که می دانید "امید، یاد بودی در دفاع از حقوق بشر" پروندۀ همۀ اعدام شدگان را به ثبت می رساند، خانواده ها با پر کردن فرم های امید در سایت بنیاد، با دادن اطلاعات بیشتر در مورد عزیزانشان، در مورد دوران زندان و محاکمه، در مورد اتهامات، و حتی با تنظیم دفاعیه برای آن ها و فرستادن عکس عزیزانشان، نه تنها به زنده نگهداشتن یادشان و اعادۀ حیثیت به آن ها کمک می کنند، بلکه با تدوین صفحه ای از تاریخ خشونت دولتی در ایران، به ایجاد یک مجموعۀ پر ارزشی برای تاریخ کشورمان کمک می کنند که فردا برای ساختن ایرانی آزاد و دموکراتیک و به ویژه برپایی نظام قضایی مستقل و سالم ضروری خواهد بود. هموطنان ما می توانند این کار را بدون آشکار ساختن هویتشان نیز انجام دهند. مجموعۀ فعالان حقوق بشر در ایران از بدو تشکیل، یکی از منابع ما بوده است و طبعاً شما می توانید ما را با تصحیح اطلاعات و تکمیل ان در بهبود کیفیت اطلاعات به ثبت رسیده در امید یاری دهید.

در صورتی که نکته یا توضیح خاصی دارید بفرمایید.

فعالیت های مجموعۀ فعالان حقوق بشر، گزارشگران حقوق بشر و دیگر سازمان هایی که در داخل کشور با شجاعت و پشت کار به دفاع از حقوق بشر می پردازند، برای ما که از راه دور، در سی سال اخیر، دغدغۀ حقوق بشر داشته ایم، بشارتی تاریخی بوده و افقی از امید را برویمان باز کرده است. موجودیت این سازمان ها شاهدی است بر اینکه جامعۀ مدنی ایران و نسل جوان به مسئولیت خود در تصدیق ظلم و بر ملا ساختن حقایق پی برده است. اعضای جامعۀ مدنی با کمک یکدیگر به تدوین کارنامۀ خشونت دولتی سی ساله در ایران می پردازند و این کارنامه در مقطع تاریخی گزار به دموکراسی، نه تنها برای ایجاد آشتی ملّی و دلجویی از قربانیان به کار خواهد آمد، بلکه برای دادخواهی و پیگرد قضایی آمران و عاملان این خشونت نیز مورد استفاده قرار خواهد گرفت، و موضوع بحثی عمومی در بارۀ حقوق سیاسی و قضایی شهروندان و اصلاحات مورد نیاز کشور خواهد شد. کلام آخر من ادای احترامی است از سوی سبکباران ساحل ها به جوانانی که در شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حایل با شجاعت به دفاع از ارزش های والای انسانی و حقوق بشر برخاسته اند.

با تشکر از وقتی که در اختیار ما گذاشتید.

سپاسگزارم از فرصتی که به من دادید برای توضیح در مورد گزارش قاضی رابرتسون.

منبع: ماهنامه خط صلح



iran#

سه‌شنبه، شهریور ۰۸، ۱۳۹۰

به بهانه نزديک شدن انتخابات مجلس


پيشنهاد تصويب لايحه دروغ زدايي
پیشنهاد به مجلس شورای اسلامی
کورش زعيم

برای تصویب لایحه دروغ زدایی


به: فرنشین گرامی مجلس شورای اسلامی در ایران رونوشت: فرنشین گرامی کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی

رونوشت: فرنشین گرامی کمیسیون تدوین آیین نامه داخلی مجلس شورای اسلامی

سروران گرامی:


ما ایرانیان بخوبی می دانیم که سرچشمه همه پلیدی ها دروغ است. دروغ عامل فساد، عامل خشونت و نیز عامل خیانت به ملت و خیانت به کشور است. ایرانیان راستین دروغ را بزرگترین گناه می دانستند و کسانی که امور کشور را بدست داشتند هرگز به ملت دروغ نمی گفتند. ما ایرانیان امروز که صدها سال است از این آیین نیکو دور افتاده ایم، و در زمان حاضر بیش از هر دوران دیگر در تاریخ کشور به این بلا گرفتار آمده ایم، باید تلاش کنیم همانند نیاکانمان دروغ و ریا و نادرستی را از ذهن مردم، بویژه از ذهن مسئولان کشور بزداییم. در این سی ساله برپایی جمهوری اسلامی در ایران بدتر از سده های گذشته، و در پنج سال گذشته به شدتی باورنکردنی، ما در هر سه زمینه نه تنها شکست خورده ایم که در ژرفای آنها فرو افتاده ایم.

مجلس شورا که تعریف هموندی در آن نمایندگی مردم است، باید شایسته ترین سازمان مردم نهاد در کشور باشد، زیرا مسئولیت قانونگذاری کشور و نظارت بر اجرای آن را بر عهده دارد، و بنابراین بزرگترین و مهمترین مسئولیت را برای دستیابی به خودسروری، سربلندی و پیشرفت کشور دارد. برای عملی شدن این مسئولیت خطیر و تاریخ ساز، یعنی زدودن دروغ از ارکان حکومتی، که بدبختانه در طول زمان در تار و پود زندگی اداری ما رخنه کرده و امروز به زشت ترین شکل آن نمایان شده است، بایستی از فرهنگ ملی ما ایرانیان زدوده شود. این مجلس نمایندگان می تواند در این امر بزرگ ملی پیشگام باشد و نشان دهد که بهترین سیاست راستی و درستی است که سرچشمه نیکی و پاکی است.

هر چند که خود این نهاد را عاری از این صفتهای ناایرانی نمی دانم، ولی مطمئن هستم که شماری از هموندان آن براستی توسط مردم حوزه های روستایی، ایلی یا شهرهای کوچک خود برگزیده شده اند و می خواهند دوباره ایرانی باشند. هنگامی که ما در آینده به پاکسازی کل کشور از دروغ و ریا و فساد بپردازیم، مردم باید این باور را از شما داشته باشند که اگر خودهم خطاکار بوده باشید یا ناقض قانون یا مقررات اجتماعی بوده باشید، دستکم دروغگو نخواهید بود؛ زیرا دروغ را ما ایرانیان پست ترین صفت انسانی میشماریم. من قصد توهین یا کنایه ناروا به شما نشستگان در مجلس شورای اسلامی را ندارم، ولی باید گواهی دهید که در شرایط کنونی، دروغ و تزویر و ناپاکی بر جامعه ما چیره شده است.

برای اینکه بتوان دیگران را به گرویدن دوباره به این سرشت راستین ایرانیان برانگیزانیم و این باور را که کشور ما فقط با زدودن دروغ می تواند دوباره راه خوشبختی، پیشرفت و سربلندی را بپیماید، من به این مجلس شورای اسلامی در ایران پیشنهاد می کنم که در آیین نامه انضباطی خود، و مهمتر از آن طی لایحه ای در مورد آیین گفتار و کردار مسئولان نهاد دولت و همه سازمانها و نهادهای دولتی و شبه دولتی که از خزانه ملت بهره می برند و خدمتکار مردم هستند، دروغ را بزرگترین گناه به شمار آورید و آن را از هر خطا و خیانتی ناپسندتر اعلام نماید. دروغگویان را جایی در ایران نباید باشد.

این پیشنهاد من، نخستین گام در راه نهادینه کردن راستگویی و درستکاری، که سرشت راستین ایرانی است، در جامعه کنونی ایران می باشد.

از این پس، اگر هر نماینده مجلس که مدعی برگزیده بودن از سوی مردم است، در گفته ها و نوشته های خود با دانستن آنچه راست است دروغ بگوید، به کمیته انضباطی مجلس فراخوانده شده و برابر با آییننامه تصویب شده، بسته به جدی و عمدی بودن دروغ نکوهش، وادار به پوزشخواهی از مردم و یا از مجلس سلب صلاحيت شود.

در مورد دروغگویی و نادرستی مسئولان دولت، سازمانهای دولتی و همه نهادهایی که از بودجه دولت هزینه می کنند، اقدامات زیر پیشنهاد می شود:

1- در صورت دروغگویی یا نادرستی در آگاهی رسانی به مردم و رسانه ها توسط مسئولان دولتی، مانند رییس جمهور، وزیران، فرنشینان همه سازمانهای دولتی و شبه دولتی که از بودجه کشور بهره می برند، توسط مجلس استیضاح و درصورت اثبات جرم از کار خود برکنار و یا به تحمل زندان دراز مدت محکوم شوند. کمترین مجازات برای رییس دولت، وزیران و مسئولان رده اول کشور باید برکناری از شغل خود باشد.

2- دروغگویی یا نادرستی در ارائه اطلاعات به مردم و رسانه ها توسط مسئولان سازمانهای دولتی و نهادهای شبه دولتی که تمامی یا بخشی از بودجه آنها از خزانه دولت تامین می شود، پس از اثبات جرم به تعلیق مسئولیت، برکناری مدت دار یا دائم و یا زندان کوتاه مدت محکوم شوند.

هر چند این تخلفات را می توان در آیین نامه های انضباطی هر سازمان یا نهاد گنجاند، ولی خواست من از مجلس شورا گنجاندن جرم دروغگویی مسئولان حکومتی که عامل همه گونه فساد در کشور است، را در قانون جزایی کشور بررسی نمایند.

با گرامیداشت،

کورش زعیم
یکم آذرماه 1388



iran#

بازیگر ممنوع التصویر ایرانی و یک فیلم بلژیکی، برندگان اصلی جشنواره فیلم مونترآل


بازیگر ممنوع التصویر ایرانی و یک فیلم بلژیکی، برندگان اصلی جشنواره فیلم مونترآل
http://www.voanews.com/persian/news/arts/MotamedAryawinsMontreal-2011-8-30-128683798.html

هرسال ده ها هزار شرکت کننده در کویر «بلاک راک» Black Rock در ایالت نوادا و در مناطق هم مرز با کالیفرنیا دورهم جمع می شوند تا شهر خیالی و موقتی به نام «بلاک راک سیتی» را خلق کنند.

این واقعه فسیتوال «برنینگ من» Burning Man نام گرفته است و یک گردهم آیی گروهی «رادیکال» یا افراطی است که به جامعه، هنر، بیان و اتکای شخصی اختصاص داده شده است. شرکت کنندگان در این همایش، آزادی مطلق را تجربه می کنند و یک هفته پس از ورود به شهر موقت «بلاک راک سیتی»، تنها هنگامی آن را ترک می کنند که دیگر هیچ ابراز وجود شخصی و هنری در مورد آن ها ناگفته نمانده باشد.

در «بلاک سیتی راک» هرچیز و همه چیز قابل قبول و انجام شدنی است. درعین حال روزی که شرکت کنندگان این محل را ترک می کنند، کوچک ترین اثری از خود باقی نمی گذارند. برنینگ من هم چنین همین قاعده یا پرنسیب های فرهنگی را در طول سال تحت عنوان «ده قاعده» حفظ می کند.

برای کسانی که در این فستیوال شرکت می کنند مشکل است بتوانند آن را برای دیگرانی که هرگز به این مکان پای نگذاشته اند توصیف کنند. دست اندرکاران فستیوال هم متعتقدند که فستیوال برنینگ من با همه فستیوال های دیگر فرق می کند:« این جا محلی برای اجرای برنامه روی یک صحنه بزرگ درمقابل دیگران نیست. بلکه برنینگ من بیشتر یک «شهر» است تا یک «فسیتوال». شهری که هرواقعه ای که در آن روی می دهد توسط شهروندان موقت آن خلق شده. شهروندانی که به صورتی فعال در همه وقایع فستیوال شرکت دارند.»

روی وبسایت «برنینگ من» برای کسانی که برای نخستین بار در این فستیوال شرکت می کنند یک صفحه «راهنمای بار اولی ها» نیز قرار داده شده وفستیوال هرسالهبا یک «تم» یا موضوع خاص برگزار می شود. موضوع فستیوال امسال«حق عبور» است.

حق عبور

برگزار کنندگان معتقدند درزندگی امروز بشرلحظات حساسی وجود دارد که در آن انسان با چالش ها و بحران های گوناگون و هم زمانی روبرو می شود:«این چالش ها و بحران ها به این دلیل است که ما در جایی وارد حریم دیگران شده ایم و همین مسئله موجب ایجاد تغییراتی در روند زندگی خودمان شده است. این عبور از حریم شخصی به حریم شخص دیگر درواقع سفری است از یک حالت آشنا به حالتی دگرگونه و ناشناخته که باعث شده تا ما با عمیق ترین احساسات درونی خود یا همان حس شدید عدم امنیت رویارو شویم. در اینجاست که ما باید با ایمانی که به دست می آوریم خواهان آن باشیم که از موجودیت پذیرفته شده و قراردادی خود برای مدتی کوتاه، جستی به بیرون بزنیم.»

با این حال شرکت درفستیوال «برنینگ من» آسان نیست و علاوه بر پرداخت بهای بلیت، شرکت کنندگان بایست تمام نیازمندهای خود از جمله خوراک، وسائل و چادرهای محل زندگی مورد نیاز خود را در طول یک هفته اقامت در «بلاک راک سیتی» به همراه بیاورند. به همین دلیل هم خواندن راهنمای «برزیستی در برنینگ من» برای همه شرکت کنندگان اجباری است.

هنرمندان از ماه ها پیش از آغاز فسیتوال، طرح چیدمان های هنری، صحنه های شناور و ماشین ها و دوچرخه های تزئین شده خود را برای برگزارکنندگان ارسال می کنند.

افرادی که دستی در هنرندارند و تنها به عنوان تماشاگر به «برنینگ من» می آیند هم می توانند با اهدای پول نقد از هنرمندانی که برای ساختن چیدمان های خود نیاز به وجوه نقدی دارند کمک کنند.

برنینگ من نام خود را از سنت سوزاندن پیکره مردچوبی غول آسایی می گیرد که در شنبه شب پیش از پایان فستیوال طی مراسمی به آتش کشیده می شود.


iran#

فیروزه خطیبی-آغاز فستیوال پرطرفدار«برنینگ من» در صحراهای «نوادا»


آغاز فستیوال پرطرفدار«برنینگ من» در صحراهای «نوادا»
فیروزه خطیبی
http://www.voanews.com/persian/news/arts/Burningmanfestival-2011-8-30-128706663.html

هرسال ده ها هزار شرکت کننده در کویر «بلاک راک» Black Rock در ایالت نوادا و در مناطق هم مرز با کالیفرنیا دورهم جمع می شوند تا شهر خیالی و موقتی به نام «بلاک راک سیتی» را خلق کنند.

این واقعه فسیتوال «برنینگ من» Burning Man نام گرفته است و یک گردهم آیی گروهی «رادیکال» یا افراطی است که به جامعه، هنر، بیان و اتکای شخصی اختصاص داده شده است. شرکت کنندگان در این همایش، آزادی مطلق را تجربه می کنند و یک هفته پس از ورود به شهر موقت «بلاک راک سیتی»، تنها هنگامی آن را ترک می کنند که دیگر هیچ ابراز وجود شخصی و هنری در مورد آن ها ناگفته نمانده باشد.

در «بلاک سیتی راک» هرچیز و همه چیز قابل قبول و انجام شدنی است. درعین حال روزی که شرکت کنندگان این محل را ترک می کنند، کوچک ترین اثری از خود باقی نمی گذارند. برنینگ من هم چنین همین قاعده یا پرنسیب های فرهنگی را در طول سال تحت عنوان «ده قاعده» حفظ می کند.

برای کسانی که در این فستیوال شرکت می کنند مشکل است بتوانند آن را برای دیگرانی که هرگز به این مکان پای نگذاشته اند توصیف کنند. دست اندرکاران فستیوال هم متعتقدند که فستیوال برنینگ من با همه فستیوال های دیگر فرق می کند:« این جا محلی برای اجرای برنامه روی یک صحنه بزرگ درمقابل دیگران نیست. بلکه برنینگ من بیشتر یک «شهر» است تا یک «فسیتوال». شهری که هرواقعه ای که در آن روی می دهد توسط شهروندان موقت آن خلق شده. شهروندانی که به صورتی فعال در همه وقایع فستیوال شرکت دارند.»

روی وبسایت «برنینگ من» برای کسانی که برای نخستین بار در این فستیوال شرکت می کنند یک صفحه «راهنمای بار اولی ها» نیز قرار داده شده وفستیوال هرسالهبا یک «تم» یا موضوع خاص برگزار می شود. موضوع فستیوال امسال«حق عبور» است.

حق عبور

برگزار کنندگان معتقدند درزندگی امروز بشرلحظات حساسی وجود دارد که در آن انسان با چالش ها و بحران های گوناگون و هم زمانی روبرو می شود:«این چالش ها و بحران ها به این دلیل است که ما در جایی وارد حریم دیگران شده ایم و همین مسئله موجب ایجاد تغییراتی در روند زندگی خودمان شده است. این عبور از حریم شخصی به حریم شخص دیگر درواقع سفری است از یک حالت آشنا به حالتی دگرگونه و ناشناخته که باعث شده تا ما با عمیق ترین احساسات درونی خود یا همان حس شدید عدم امنیت رویارو شویم. در اینجاست که ما باید با ایمانی که به دست می آوریم خواهان آن باشیم که از موجودیت پذیرفته شده و قراردادی خود برای مدتی کوتاه، جستی به بیرون بزنیم.»

با این حال شرکت درفستیوال «برنینگ من» آسان نیست و علاوه بر پرداخت بهای بلیت، شرکت کنندگان بایست تمام نیازمندهای خود از جمله خوراک، وسائل و چادرهای محل زندگی مورد نیاز خود را در طول یک هفته اقامت در «بلاک راک سیتی» به همراه بیاورند. به همین دلیل هم خواندن راهنمای «برزیستی در برنینگ من» برای همه شرکت کنندگان اجباری است.

هنرمندان از ماه ها پیش از آغاز فسیتوال، طرح چیدمان های هنری، صحنه های شناور و ماشین ها و دوچرخه های تزئین شده خود را برای برگزارکنندگان ارسال می کنند.

افرادی که دستی در هنرندارند و تنها به عنوان تماشاگر به «برنینگ من» می آیند هم می توانند با اهدای پول نقد از هنرمندانی که برای ساختن چیدمان های خود نیاز به وجوه نقدی دارند کمک کنند.

برنینگ من نام خود را از سنت سوزاندن پیکره مردچوبی غول آسایی می گیرد که در شنبه شب پیش از پایان فستیوال طی مراسمی به آتش کشیده می شود.


iran#

آکسفام: پاستا محبوب ترين غذا در سراسر جهان است


آکسفام: پاستا محبوب ترين غذا در سراسر جهان است
http://www.voanews.com/persian/news/Oxfam_Pasta-2011-08-30-128660163.html

يک سازمان تحقيقاتی نشان می دهد پاستا غذای ساده فقرای ايتاليايی، محبوب ترين غذا در سراسر جهان است.

آکسفام، سازمان خيريه برای کمک و امداد به گرسنگان در جهان، از مردم ۱۷ کشور جهان خواست، سه غذای دلخواه خود را نام برند. پاستا در صدر ليست قرار داشت. برنج، گوشت و حتی پيتزا در رده های بعدی بودند. پاستا با حدود ۶۰۰ نوع مختلف و مصرف نزديک به ۱۳ ميليون تن در سال، محبوب ترين غذا در اروپا، فيليپين، گواتمالا، برزيل و آفريقای جنوبی است. پاستا برای قرن ها ارزان ترين غذای مناطق فقيرنشين ايتاليا بود.

نازارِنو مِنقينی، سر آشپز يک هتل لوکس در رم، می گويد هنوز مادر بزرگش را به خاطر می آورد که در روستای کوچکی برايشان پاستا با سس گوجه فرنگی درست می کرد.

مهاجران ايتاليايی در آغاز قرن بيستم نقش مهمی در معرفی پاستا به ديگر نقاط جهان داشتند. هزاران ايتاليايی از مناطق فقير ايتاليا فرهنگ، غذا و سنت های خود را در جهان رواج دادند.

پروفسور ميگلياچيو می گويد پاستا غذای مقرون به صرفه ايست. يک بشقاب پاستا با سس روغن زيتون، پنير و سبزيجات، يک دلار و ۸۰ سنت آمريکاست.

پاستا از قرن دوازدهم ميلادی در سيسيل ايتاليا توليد و صادر می شد. اما ايتاليا نمی تواند پاستا را فقط به خودش اختصاص دهد. يونان باستان، رومی ها و چينی ها غذای مشابهی داشتند. گفته می شود عرب ها در قرن هشتم برای اولين بار پاستا را به شکل ماکارونی نازک از سيسيلی ها خريدند.

اما مخلوط پاستا و سس گوجه فرنگی قطعاً ابتکار ايتاليايی ها بوده است. سازمان آمار پاستای بين المللی می گويد، ايتاليايی ها با مصرف سرانه ۲۶ کيلوگرم پاستا بزرگترين مصرف کننده اين غذا هستند. ونزوئلا با مصرف سرانه ۱۲ کيلوگرم در سال ۲۰۱۰، در رده دوم قرار گرفت.

آشپزان ماهر ايتاليايی می گويند: رمز کار در اين است که پاستای خوب تهيه کنيد، مواد تازه به آن اضافه کنيد و نگذاريد زياد بپزد.


iran#

دوشنبه، شهریور ۰۷، ۱۳۹۰

فیروزه خطیبی-یادی از پروفسور حسین ضیائی، فيلسوف و مدیر مرکز مطالعات ایرانی دانشگاه لس آنجلس


یادی از پروفسور حسین ضیائی، فيلسوف و مدیر مرکز مطالعات ایرانی دانشگاه لس آنجلس
فیروزه خطیبی
http://www.voanews.com/persian/news/arts/ProfessorHosseinZiaeidies-2011-8-29-128597078.html

دکتر حسین ضیائی، استاد مطاالعات اسلام شناسی و ایران شناسی دانشگاه لس آنجلس UCLA و مدرس و مدیر مرکز مطالعات ایرانی این دانشگاه که از سال ١٩٨٨ در این مرکز فرهنگی به تدریس اشتغال داشت پس از یک دوره سخت بیماری درگذشت. او هنگام مرگ ۶٧ سال داشت.

دوستان و شاگردان بی شمار پروفسور حسین ضیائی، سهروردی شناس و عضو هیئت ویراستاران مجله «ترنسندنت فیلاسوفی» از سال ۲۰۰۰ از خبر درگذشت این استاد برجسته که از چندی پیش از بیماری کشنده ای رنج می برد متاثر و متاسف شدند.

پروفسور ضیایی در سال ۱۹۶۷ در رشته ریاضیات و فیزیک از دانشگاه «ییل» فارغ التحصیل شد و دکترای خود را از دانشگاه هاروارد در سال ۱۹۷۶ دریافت کرد. او پیش از تدریس در دانشگاه لس آنجلس، در دانشگاه های تهران، شریف، هاروارد، براوت و کالج اوبرلین نیز تدریس کرده بود. از او کتاب ها و مقالات متعددی در حوزه فلسفه اسلامی، به ویژه فلسفه اشراق و شهاب الدين سهروردی منتشر شده است. پرتونامه سهروردی، معرفت و اشراق در اندیشه سهروردی (هر دو به زبان انگلیسی)، ترجمه حکمت الاشراق و فلسفه ریاضیات از آثار این استاد درگذشته می باشد.

پروفسور ضیائی هرچند از درگیری با مسائل سیاسی خودداری می کرد اما در سال های اخیر، بارها در نامه ها و رساله های مختلف خود خطاب به روشنفکران و متفکران ایرانی از عملکرد رژیم اسلامی ایران انتقاد کرده بود. او به ویژه پس از وقایع انتخابات ریاست جمهوری و ظهور جنبش سبز در ایران، درمقالات و نوشتارهای پیشتاز خود، رواج دروغ و خرافه گرایی در حکومت جمهوری اسلامی ایران را به شدت مورد انتقاد قرار داده بود و آن را از مهم ترین عوامل جلوگیری از پیشبرد اهداف دمکراسی در این کشور خوانده بود.

یکی از این نامه های سرگشاده که توسط پروفسور حسین ضیائی به عنوان اعتراض به اعدام زندانیان سیاسی در روز یکشنبه ١٩ اردیبهشت ١٣٨٩ نوشته شده، هشداری است به جامعه جهانی تا به موارد نقض حقوق بشر درجمهوری اسلامی ایران توجه بیشتری نشان دهند:

«جمهوری اسلامی ايران بار ديگر، به ويژه پس از انتخابات رسوای خرداد ماه سال گذشته، به شديدترين نوع سرکوبی و نفی آزادی روی آورده است، با اين انگيزه ناخجسته که مردم ايران را همچنان در مشت آهنين بفشارد. ما سازمانهای بين المللی مانند سازمان ملل متحد را فر می خوانيم تا به هر شيوه لازم حاکمان ايران را در اين تخلفات و اعدامهای دستجمعی مخالفان سياسی مسئول و مقصر بشناسند. از دولتهای جهان مصرّانه می خواهيم تا تأمين و رعايت حقوق بشر و کرامت انسانی را پيش شرط ضروری هر گونه مراوده با جمهوری اسلامی ايران قرار دهند. ما امضاکنندگان، کارنامه اين رژيم را در نقض حقوق بشر و قساوت در رفتار با نيروهای سياسی معارض را به صراحت محکوم می کنيم. اعتقاد راسخ خويش را به رعايت ضوابط حقوقی از مجاری مستقل در حق همه متهمان اعلام می داريم، و بر لغو مجازات اعدام تأکيد می نماييم. به قوت باور داريم که شرط لازم حل مشکلات کنونی در ايران، پرهيز از خشونت از همه طرف است»

پروفسور ضیائی «آزادی زندانیان» را مهم ترین مسئله برای حل بحران های کنونی در ایران می دانست و پیش از این در نامه سرگشاده دیگری که در سال ١٣٨٨ تحت عنوان «نامه سرگشاده به فرهیختگان ایران» نوشته بود می نویسد: «مگر اقوام دردمند افرادی دربند و کشته شده و صدها دربند واعدام شدگان هموطن ما نیستند؟» و این که «بنده زیر بار این مسئولیت هولناک در این اندیشه که چه بر هم میهنان می رود، بالأخره جان به جان آفرین خواهم سپرد، مگر انسانهای صادق و صاحب شناخت، مانند شما، در جهت یاری به هم وطنان دردمندمان جدا بکوشند.»

مراسم ترحیم و یادبود پروفسور حسین ضیائی که خواسته بود جسدش پس از مرگ سوزانده شود در روز شنبه سوم سپتامبر در گورستان «فارست لاون» در شهر لس آنجلس برگزار خواهد شد.


iran#

یکشنبه، شهریور ۰۶، ۱۳۹۰

عدم ارائه درخواست مرخصی درمانی از سوی حشمت اله طبرزدی


عدم ارائه درخواست مرخصی درمانی از سوی حشمت اله طبرزدی
http://www.hambastegi-iran.org/spip.php?article1233

عدم ارائه درخواست مرخصی درمانی از سوی حشمت اله طبرزدی

دو شنبه 29 اوت 2011

حشمت اله طبرزدی در اعتراض به کارشکنی های صورت گرفته در روند درمان و اعلام پیش شرط جهت اعطای مرخصی درمانی از ارائه درخواست مرخصی درمانی خودداری کرد .

روابط عمومی جبهه دموکراتیک ایران - وضعیت جسمی حشمت اله طبرزدی، دبیر کل جبهه دموکراتیک ایران و سخنگوی شورای همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر در ایران در شرایط مساعدی نیست .

خانواده دبیر کل جبهه دموکراتیک ایران در آخرین ملاقات وضعیت جسمی ایشان را نا مساعد اعلام کرده و افزودند ایشان از فشار خون بالا، مشکل در بینایی و درد دندان رنج می برند .

همچنین خانواده ایشان افزودند : وی در پاسخ به درخواست خانواده و دوستان برای ارائه درخواست مرخصی درمانی ابراز داشته اند، در اعتراض به کارشکنی های صورت گرفته در روند درمان و اعلام پیش شرط جهت اعطای مرخصی درمانی از ارائه درخواست مرخصی درمانی خودداری خواهند کرد .

لازم به ذکر است حشمت اله طبرزدی، در حال سپری کردن دوران محکومیت خود در زندان رجایی شهر کرج می باشند و عوارض نزدیک به دو سال حبس باعث بروز مشکلات جسمی در ایشان شده است .

پیش از این نیز جمعی از فعالان سیاسی و حقوق بشری در دادخواستی به دکتر احمد شهید، گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد برای حقوق بشر در ایران، دکتر بان کی مون، دبیر کل سازمان ملل متحد، دکتر ناوی پیلای، کمیسرعالی حقوق بشر سازمان ملل متحد - کمیسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا، کمیسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا، سازمان عفو بین الملل و سازمان دیده بان حقوق بشر نسبت به وضعیت جسمی این فعال سیاسی ابراز نگرانی کرده اند .

این مطلب از سوی روابط عمومی جبهه دموکراتیک ایران و از طریق نشریه پیام دانشجو به آدرس زیر منتشر گردیده است :

http://mohandestabarzadi4.blogfa.com




iran#

ابراز نگرانی در مورد تلاش برای مهیا کردن مهدی کروبی برای اعترافات تلویزیونی


ابراز نگرانی در مورد تلاش برای مهیا کردن مهدی کروبی برای اعترافات تلویزیونی
http://www.voanews.com/persian/news/Karrubi_TVConfessions-2011-28-08-128556513.html

«کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران» نسبت به امنیت و سلامت مهدی کروبی، یکی از رهبران مخالف جمهوری اسلامی ابراز نگرانی کرده است.

در بیانیه ای که «کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران» روز یکشنبه،۶ شهریور منتشر کرد، از یک منبع آگاه در ایران نقل کرده است که مقام های جمهوری اسلامی ایران چند روانشناس استخدام کرده است تا مهدی کروبی، چهره سرشناس مخالف دولت را برای اعترافات تلویزیونی آماده کنند.

بر پایه بیانیه این سازمان مدافع حقوق بشر در ایران، مهدی کروبی «به یک مکان جدید منتقل شده و طی ۴۲ روز گذشته در انزوای مطلق بوده و با هیچ کس ارتباطی نداشته است».

فاطمه کروبی، همسر مهدی کروبی روز یکشنبه در مصاحبه ای که در تارنمای سحام نیوز منتشر شد، از انتقال آقای کروبی به یک آپارتمان بسیار کوچک از ده مرداد و قطع کامل ارتباطات وی، حتی پیش از آن و از ۲۵ تیر ۱۳۹۰ خبر داد.

این سازمان مستقر در نیویورک در بیانیه روز یکشنبه خود این «اقدامات فراقانونی و غیرانسانی را محکوم کرد و نگرانی شدید خود را در مورد وضعیت جسمی و روانی این روحانی ۷۴ ساله ابراز کرده است».

«کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران» به نقل از یک منبع موثق و آگاه نوشته است که «مقامات امنیتی فشار سنگینی را روی این رهبر معترض بعد از انتخابات وارد می کنند تا او را وادار به اعترافات تلویزیونی کنند».

این سازمان مدافع حقوق بشر نوشته است در حالی خبر «استفاده از روانشناسان برای آماده کردن شرایط حضور کروبی در تلویزیون» توسط یک منبع آگاه مطرح شده است که «نیروهای اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی سابقه ای سیاه و سی ساله در استفاده از چنین روش هایی برای فیلم پر کردن از مخالفان سیاسی و پخش آن از تلویزیون دارند».

هادی قائمی، سخنگوی «کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران» در این بیانیه نوشته است به نظر می رسد که «حکومت در راه پروژه یک نمایش شایع، تکراری و خسته کننده دیگری برای اعترافات تلویزیونی قدم گذاشته تا کسانی که کروبی را در چنگال خود اسیر دارند، بتوانند مقاصد سیاسی خود را پیش ببرند».

هادی قائمی با اشاره به سکوت مقامات قضایی و استمرار نگهداری غیرقانونی مخالفان سیاسی در حصرخانگی گفته است: «قوه قضاییه ایران و شخص آقای صادق لاریجانی، نه تنها در برابر اقدامات مقام های امنیتی دست و پا بسته ناظر است، بلکه خود در ادامه و استمرار روند نقض حقوق قضایی مشارکت عامدانه و جدی دارد و این جز آن نیست که رهبر ایران خود بر چگونگی رفتارکنونی با مهدی کروبی و میرحسین موسوی مهر تایید زده باشد».

در بخش دیگری از بیانیه کمپین آمده است بیش از شش ماه است که مهدی کروبی بدون هیچ توجیه قضایی و قانونی در زندان خانگی به سر می برد و اظهارات یک منبع آگاه از داخل ایران در مورد «تلاش چندین روانشناس برای آماده کردن آقای کروبی برای حضور در تلویزیون» نگرانی ها نسبت به وضعیت سلامت او را دو چندان کرده است.

در ادامه این بیانیه تاکید شده است «کمپین معتقد است که کارشناسان ورزیده نیروهای امنیتی در شکنجه روانی متهمان و رساندن آن ها به مرحله از هم گسیختگی فکری و روانی برای قبول درخواست مصاحبه اجباری تلویزیونی تلاش می کنند «ذهن و روان مهدی کروبی را تخریب کنند و او را برای مصاحبه تلویزیونی آماده کنند».

آقای قائمی یادآوری کرده است با توجه به این که طی شش هفته گذشته هیچ کس، نه همسر و نه هیچ عضو دیگر خانواده و یا نزدیکان مهدی کروبی از وی خبری ندارند، همه باید بسیار نگران سلامتی و جان وی باشیم، «چنین شرایط اسارات ظالمانه و غیرقانونی و کاملاً غیرقابل توجیه اسـت».

مهدی کروبی و میرحسین موسوی از ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ تا کنون در زندان خانگی بوده اند.

این سازمان مدافع حقوق بشر در ایران خواستار آزادی فوری مهدی کروبی و میرحسین موسوی، دو رهبر مخالف حکومت ایران از زندان خانگی و اسارت شش ماهه ای شده که «هیچ روند قضائی دراین روند وجود نداشته است».

در بیانیه کمپین از چندین منبع آگاه نقل شده است که آیت الله سید علی خامنه ای، رهبر ایران و نزدیک ترین اشخاص بیت وی، مسئول حصر و روند بازداشت خانگی موسوی و کروبی هستند.

در پایان این بیانیه بار دیگر یادآوری شده است که «کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران» آیت الله خامنه ای را شخصا مسئول سلامتی کروبی و موسوی می شناسد و خواستار آزادی سریع و بدون قید و شرط آنان است.


iran#

شنبه، شهریور ۰۵، ۱۳۹۰

معروف ترین مدرسه آموزش باله جهان، در یک پایگاه نظامی


معروف ترین مدرسه آموزش باله جهان، در یک پایگاه نظامی
http://www.voanews.com/persian/news/arts/CroatianBalletinViz-2011-8-26-128468078.html

یک پایگاه نظامی تعطیل شده در یوگسلاوی سابق ، در جزیره دور افتاده ای به نام «ویز» در کشوری که امروزه« کرواسی» نامیده می شود، یکی از معروف ترین مدارس آموزش باله در جهان به کار مشغول است. این محل در دوران جنگ جهانی دوم ، محل اختفای رهبر پارتیزان ها ، «یوسیپ بروز تیتو» بوده است.

اهالی جزیره کوچک «ویز» در طول ۲۵ سال گذشته ، به رفت و آمد صدها جوان مستعد و علاقمند به رقص باله از سراسر جهان به این ناحیه خو گرفته اند. تاسیس مدرسه بین المللی باله در ویز ، ابتکار «یوزو بورسیچ» یکی از قدیمی ترین و مشهورترین رقصنده های باله در کرواسی بوده است.

«بورسیچ» حرفه رقص را در «ویز» آغاز کرد و سپس در «زاگرب» آموزش دید و سپس با هنرمندان بزرگی که درترکیب بندی و طراحی هنر باله شهرتی جهانی دارند، افراد سرشناسی چون جورج بلنشین ، موریس بژار و رودلف نوریف همکاری کرد. یوزو بورسیچ حتی در کنار بالرین های بزرگی چون « مارگرت فونتین» نیز رقصیده است.

«بورسیچ» درباره تجربه تاسیس مدرسه باله خود می گوید: « در نخستین سال گشایش ما ۱۸۰ هنرجو داشتیم. همه آن ها در خاتمه دوره تابستانی راضی و خوشحال بودند. بنابراین ما تصمیم گرفتیم کار خودمان را ادامه دهیم. این تجربه موفق ، کافی بود که حتی در سال های ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۵ ، یعنی در طول جنگ کرواسی برای استقلال نیز همچنان به برگزاری دوره های تابستانی این کلاس های آموزش رقص ادامه بدهیم. کم کم با استقبالی که مسئولین گردشگری و ساکنان ویز از فعالیت های ما کردند، مدرسه ما هم به یک اعتبار و شهرتی جهانی دست پیدا کرد».

در مدرسه آموزش باله ویز ، هرچند بر روی آمادگی جسمانی و انضباط رقصندگان تاکید می شود ، اما مسئله ای که بیش از هرچیز دیگر برای «بورسیچ» اهمیت دارد، توانایی این رقصندگان در شناخت و تشخیص مهارت ها و محدودیت های شخصی آن هاست. او در این مورد می گوید:«این مساله خیلی اهمیت دارد چون هنرجویان یاد می گیرند سبک متفاوتی را در رقصیدن تجربه کنند. به ترکیب های جدید دست بیابند. در این جا هیچکس هنرجو را محک نمی زند. من از آن ها می خواهم خود را آزاد احساس کنند و در عین حال بیشتر سعی کنند تا جنبه های هنری باله را به نمایش بگذارند».

مدرسه باله ویز از زمان تاسیس در سال ۱۹۸۶ تا امروز به یکی از معتبرترین آموزشگاه های باله در جهان تبدیل شده است.در دوره تابستانی امسال ، هنرجویان و باله دوستانی از کشورهای اسلونی ، کرواسی ، مقدونیه ، ایتالیا، بریتانیا، فرانسه و حتی ژاپن نیز در این کلاس ها حضور داشته اند.



iran#

نامه پدر حسین رونقی به دادستان تهران در مورد وضعیت وخیم وی در زندان


نامه پدر حسین رونقی به دادستان تهران در مورد وضعیت وخیم وی در زندان
شنبه , ۵ شهریور , ۱۳۹۰
http://www.rahana.org/archives/43671

احمد رونقی ملکی پدر حسین رونقی ملکی وبلاگ‌نویس زندانی که دوران محکومیت خود را همراه با وضعیت بد جسمی در بند ۳۵۰ زندان اوین سپری می‌کند در نامه ای خطاب به دادستان تهران نوشته است که «فرزندم حسین رونقی ملکی ۱۳ ماه در سلول انفرادی در زندان اوین زیر شکنجه‏های بازجویان سپری کرده است و همین باعث گردیده هر دو کلیه هایش و کیسه صفرا و سلامتی‏اش را از دست بدهد. در حالی که در دین مقدس اسلام و قانون الهی این عمل بسیار زشت و ناپسند شمرده شده، کسی هم جوابگو نیست.»

حسین رونقی ملکی در تاریخ ۲۲ آذر ماه سال ۱۳۸۸ بازداشت و به ۱۵ سال زندان محکوم شده است.

متن این نامه که در اختیار خانه حقوق بشر ایران است به شرح زیر است:

بسمه تعالی
محضر مبارک دادستان محترم عمومی و انقلاب کل تهران جناب آقای جعفری دولت‏آبادی
سلام علیکم
احتراماً به استحضار مقام محترم قضایی می‏رساند در مورخ ۳/۵/۹۰ نامه‏ای به دفتر پیگیری دادستان محترم در مورد وخیم بودن حال سید حسین رونقی ملکی تقدیم نمودم و رونوشت نامه را جهت استحضار و اقدام قانونی به ریاست محترم دادگاه انقلاب اسلامی جناب آقای لطفی، دادسرای عمومی و انقلاب شهید مقدسی دادیار محترم ناظر بر زندان اوین، اداره کل پزشک قانونی استان تهران منطقه شمال و کمیسیون حقوق بشر اسلامی تقدیم نمودم.

با عنایت بر این که سید حسین رونقی ملکی از ۱) درد شدید کیسه صفرا با بودن ۱۷ میلیگرم سنگ ۲) درد شدید دو کلیه وی که بشدت نامبرده را آزار می‏دهند ۳) سوزش شدید ادرار ۴) تکرار ادرار و ۵) خونریزی شدید کلیه‏هایش رنج می‏برد، به استحضار دادستان محترم کل تهران و مقامات قضایی و مسئولین زندان اوین می‏رساند بنده، پدر ایشان، فرزندم را بعد از معالجه سالم به زندان تحویل داده بودم اما تا کنون به فرزند اینجانب مرخصی نداده‏اند تا تحت درمان قرار بدهیم. حتی متأسفانه مسئولین زندان به مرخصی ایشان عنایت ندارند و برایش می‏گویند تو می‏خندی و صحبت می‏کنی، آیا عمل خندیدن و راه رفتن و صحبت کردن با یکدیگر در زندان می‏تواند موید عدم بیماری ایشان باشد یا بهبودی ایشان را تأیید کند؟ علت چیست که مسئولین زندان و مأموران محترم با فرزند اینجانب چنین برخوردی را دارند؟ مضافاً بر اینکه در مورخ ۱۷/۵/۹۰ پزشک محترم معالج وی گواهی صادر نموده که نامبرده نیاز به رادیولوژی TVP دارد که ببینند خونریزی ایشان از کدام ناحیه است و همچنین در تاریخ ۱۷/۵/۹۰ برای آزمایش خون نیز مجدداً در دفترچه ایشان پزشک معالج مرقوم فرموده است و لذا با خونربزی ادرار و وخیم بودن حال حسین در مورخ ۱۷/۵/۹۰ ساعت ده و پنجاه دقیقه شب به بیمارستان شهید هاشمی نژاد برده شده و در آزمایش نیز نشان داده شده که ایشان خونریزی دارند. قابل ذکر است که از دادستان محترم کسانی که به فرزند اینجانب جهت آزمایش کمک کرده اند و به بیمارستان هاشمی نژاد برده اند کمال تشکر و قدردانی را می نمایم و از دادستان محترم و مقامات قضایی و مسئولین زندان تقاضا دارم برای مرخصی فرزندم به منظور درمان و مداوای ایشان (کلیه‏ها و کیسه صفرا) در منزل زیر نظر پزشکان متخصص و معالج درمان اقدام نمایند تا نامبرده از بین نرود.

اگر به فرزند اینجانب سید حسین رونقی ملکی توجه نگردد جان ایشان در خطر خواهد بود با توجه بر اینکه دین اسلام دین رحمت و بخشش و فتوت و عفو و گذشت و حامی مسلمین و مستضعفین است.

ناگفته نماند به استحضار دادستان محترم و مقامات قضایی و مسئولین زندان می رسانم که فرزندم حسین رونقی ملکی ۱۳ ماه در سلول انفرادی در زندان اوین زیر شکنجه‏های بازجویان سپری کرده است و همین باعث گردیده هر دو کلیه هایش و کیسه صفرا و سلامتی‏اش را از دست بدهد. در حالی که در دین مقدس اسلام و قانون الهی این عمل بسیار زشت و ناپسند شمرده شده، کسی هم جوابگو نیست. در خاتمه درخواست اینجانب مجدداً این است طبق قانون و گواهی پزشکان معالج و بیمارستان که به حضورتان تقدیم شده به فرزندم طبق قانون مرخصی اهدا گردد تا در منزل، ایشان توسط پزشکان متخصص رسیدگی و درمان گردد.

ضمناً به استحضار دادستان محترم و مقامات قضایی می‏رساند آقای ستاری رئیس دفتر آقای پیرعباسی شعبه ۲۶، اختلافاتی با اینجانب دارد و اجازه نمی‏دهد نامه‏هایم را به جناب آقای پیرعباسی قاضی پرونده فرزندم تقدیم نمایم.

والسلام
با احترم سید احمد رونقی ملکی



iran#

آغاز نمایش فیلم «شرایط» ، بیان جسورانه ای از زندگی جوانان در جستجوی آزادی ایران


آغاز نمایش فیلم «شرایط» ، بیان جسورانه ای از زندگی جوانان در جستجوی آزادی ایران
فیروزه خطیبی
http://www.voanews.com/persian/news/arts/Circumstancethemovie-2011-8-26-128475778.html

فیلم «شرایط» Circumstance ساخته مریم کشاورز که تماما دربیروت فیلمبرداری شده، بیانی است حسی و هوس آمیز از طغیان نسل جوان و مدرن ایران امروز و قصه عریانی است از موضوعاتی که تا کنون درسینمای ایران به این صورت مطرح نشده است.

این فیلم که نمایش آن از امروز (جمعه ٢٦ ماه اوت) در سینماهای لس آنجلس و نیویورک آغاز شده و تا هفته آینده در شهرهای دیگر آمریکا از جمله شیکاگو، بوستن، واشنگتن دی سی و فیلادلفیا به نمایش درخواهد آمد، فیلمی است دراماتیک وبه شدت برانگیزنده با موضوع«تابو» و حرام شمرده شده همجنسگرایی.

«شرایط» ماجرای آشنایی و دوستی دو دخترنوجوان هم مدرسه ای در ایران است که وقایع آن همزمان با روزهای پیش از انتخابات ٢٠٠٩ ریاست جمهوری اتفاق می افتد. این دو زن جوان با مسائلی درگیرمی شوند که در شرایط فعلی داخل ایران می تواند برای آن ها گرفتاری های غیرقابل جبرانی به همراه داشته باشد.

مریم کشاورز، نویسنده و کارگردان ایرانی /آمریکایی ساکن نیویورک که جایزه منتخب تماشاگران جشنواره سینمایی «ساندنس» ٢٠١١ را نیز برای فیلم خود به دست آورده در آن زمان به خبرنگار رویترز گفته بود که امیدوار است با این کار، زمنیه طرح مسائل تازه ای را در سینمای ایران بوجود آورده باشد:«این فیلم به مسائلی می پردازد که سینمای ایران تا کنون به آن کوچکترین توجهی نداشته است. چیزهایی مثل تمایلات جنسی، مذهب، تعصب و عقده های روحی».

شیرین (با بازی سارا کاظمی) و عاطفه (با بازی نیکول بوشهری) دو دختر زیبایی هستند که گرایشی عاطفی و جسمانی به یکدیگرپیدا می کنند و دست به اعمالی می زنند که در جامعه سرکوب شده و پدرسالار آن ها ، گناه محسوب می شود. شیرین و عاطفه، سرپوش های خود را به گوشه ای می اندازند، لباس های تن نما می پوشند و شب های خود را در پارتی های زیرزمینی تهران به رقص و پایکوبی می گذرانند.

چندی بعد می بینیم که شیرین و عاطفه به یکی از دوستان مذکر و همجنسگرای خود کمک می کنند تا فیلم برنده جایزه اسکار «گاس ون سنت» به نام «میلک» Milk در باره یک فعال حقوق همجنسگرایان در سن فرانسیسکو را به فارسی دوبله کند. کاری که مسلما درصورت افشا شدن عواقب خطرناکی برای آن ها به همراه خواهد داشت.

در اینجا مهران (با بازی رضاسیسو صفوی) برادر عاطفه، جوان معتادی که به تازگی بهبود یافته اما روح تاریکش را با حرارت تازه یافته تمایلات مذهبی جلا داده و برای نیروهای انتظامی جاسوسی می کند وارد معرکه می شود.

مهران برای افشای منافقین و خوش خدمتی به هرکاری دست می زند تا جایی که حتی در خانه پدری و محل زندگی خانواده اش نیزدوربین های مخفی کارمی گذارد. همین مسئله و یافته های او وقایع غیرقابل پیش بینی و پرتنشی را برای قهرمانان فیلم بوجود می آورد.

مریم کشاورز درباره فیلم خود می گوید:« شرایط صدای نسلی است که از همه لذات، تفریحات و هیجانات جوانی ممنوع شده و همین باعث شده است تا به صورت خودبخود، راهی برای نفس های تازه و فریادی رسا، راهی برای رسیدن به عشق و لذت بیابد.»

کشاورز به خاطر آشنایی با دو فرهنگ شرق و غرب، سفر به ایران و لمس موقعیت جوان ها در این کشور، آشنایی با دنیای زیرزمینی آن ها، کلاب های پنهانی و بسیاری عوامل دیگر توانسته است فیلمی گویا از طغیان نسل جوان و مدرن داخل ایران را به نمایش بگذارد.

مریم کشاورز می گوید:«ابتدا برای نوشتن سناریوو ساختن این فیلم دچار ترس و دلهره زیادی بودم اما هرچه بیشتر به عمق شخصیت های قصه فرو رفتم که درواقع همه شان در جامعه امروز ایران جاری هستند، بیشتر به ساختن این فیلم مشتاق شدم. برای من این واقعیتی بود که حالا به شکل فیلم در می آمد.»

کشاورز می گوید فیلم «شرایط» یک فیلم سیاسی نیست:«این فیلم به نسلی از مردم ایران می پردازد که قدرت خود را ثابت کرده است. نسلی که به دنبال آزادی است، به دنبال یک زندگی مدرن و دلخواه خودش.»

کشاورز که با ساختن فیلم «شرایط» راه بازگشت خود به ایران را بسته است می گوید این برایش ریسک بزرگی بوده است:«نهایتا این ریسکی بود که به بازده و نتیجه آن می ارزید.»

او درباره انتخاب بیروت برای محل فیلمبرداری می گوید:«این شهر از نظر فرهنگی، فضا، ساختمان ها و حتی چهره مردم به ایران خیلی نزدیک بود. کوه ها، معماری ها، ساختمان ها و رفت و آمد مردم آنچنان طبیعی بود که بسیاری باورنکردند ما این فیلم را درخارج از ایران ساخته ایم. البته در بیروت هم با مشکلات فراوانی روبرو شدیم. خصوصا وقتی که به غلط شایع شد که ما درحال ساختن یک فیلم «پورنو» هستیم.»

کارگردان فیلم «شرایط» درمورد انتخاب بازیگرانش می گوید:«برای انتخاب بازیگران نقش عاطفه و شیرین تلاش زیادی کردم. درپاریس بین هزار زن و دختر وقتی با سارا کاظمی برای نقش شیرین روبرو شدم جا خوردم. او به خود من شباهت داشت و مثل من در میان دو فرهنگ جاری بود اما چهره اش کاملا ایرانی بود.»

کشاورز بازیگر نقش «عاطفه» را در تورنتو پیدا کرد:«نیکول بوشهری دقیقا همان کسی بود که من برای این نقش درنظر داشتم.»

«شرایط» نخستین فیلم داستانی «مریم کشاورز» است که فوق لیسانس خود را از دانشکده هنر نیویورک دریافت کرده و در طول ده سال گذشته به کار فیلمسازی اشتغال داشته است.

اولین فیلم مستند او به نام «رنگ عشق» تصویری است صمیمانه و دل انگیز از دگرگونی های صحنه عشق و سیاست در ایران. فیلم کوتاه او به نام «روزی که من مردم» در جشنواره فیلم نیویورک و جشنواره بین المللی فیلم برلین مورد توجه قرار گرفت و برنده دو جایزه خرس طلائی و جایزه هیئت داوران شد. فیلم شرایط نیز علاوه بر عنوان فیلم برگزیده تماشاگران در فستیوال ساندنس توانست جایزه کارگردانان جشنواره سینمایی «ترایبکا» را نیز بدست آورد.


iran#

جمعه، شهریور ۰۴، ۱۳۹۰

مهندش کورش زعيم-چرا مسائل حقوقي ميراث، سياسي مي‌شود؟

ايميل فورود شده

چرا مسائل حقوقي ميراث، سياسي مي‌شود؟

گفتگوي روزنامه شرق با كورش زعيم، از فعالان ميراث فرهنگي

فاطمه علي اصغر

در شماره 22 مرداد 1390

« قانون و ميراث» هرچند كه در همه سازمان هاي دولتي دو مفهوم به هم پيوسته هستند، اما در حوزه ميراث فرهنگي و گردشگري رابطه متفاوتي با هم پيدا كرده اند. مسئله اينجاست كه طي چند سال گذشته، وقتي موضوعات ميراث فرهنگي حقوقي شده و به دادگاه مي‌كشد، بيشتر وقت ها با شكست رو به رو يا اينكه كاملا سياسي شده است. دوستداران ميراث فرهنگي براي حمايت از ميراث اين مملكت بارها و بارها مجبور شده اند كه براي استمداد به سراغ سازمان هاي بين المللي همچون يونسكو بروند و اين باز هم سندي بر ضعف اين سازمان به عنوان تنها متولي ميراث فرهنگي است . كارشناسان حقوقي سازمان میراث بسيار گفته اند كه باید بخش حقوقی اين سازمان به معاونت ارتقا پيدا كند و کارشناسان حوزه‌های میراث فرهنگی و حقوقی در کنار یکدیگر نسبت به تدوین قوانین مناسب و مربوط به میراث فرهنگی اقدام کنند اما به نظر مي رسد كه اين در اين بحبوحه اي كه سازمان ميراث فرهنگي به آن دچار شده، چندان اين مسايل در اولويت قرار ندارند. از طرف ديگر، در ماجراي آبگيري سد سيوند و اعتراض دوستداران ميراث فرهنگي و تشكيل دادخواستي براي نجات اين ميراث، بحث ها وارد فاز هاي ديگري شده و مسئله حقوقي و شكايت دوستداران ميراث در كوره سياست ذوب شد. اتفاقي كه براي ماجراي جهان نما و دادخواهي دوستداران ميراث فرهنگي از يونسكو افتاد. كورش زعيم، يكي از فعالان حوزه ميراث فرهنگي، دليل اصلي سياسي شدن مسائل حوزه ميراث فرهنگي را ، عملكرد اين سازمان بر خلاف قانونهاي داخلي و تعهدات بين المللي مي‌داند. او كه بارها و بارها به دليل دفاع از ميراث فرهنگي با مسئولان به مشكل بر خورده است، سوالات شرق را در اين حوزه پاسخ مي‌دهد.

تاكنون بسياري از اقدامات حقوقي كه حوزه سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري انجام شده است،بنا به دلايلي مبهم ناگهان تبديل به پرونده هاي سياسي جنجالي مي‌شوند، همچون ماجراي آبگيري سد سيوند يا پرونده جهان نماي اصفهان، وقتي اين پرونده‌ها به دادگاه كشيده شد، با اينكه پرونده هاي كاملا حقوقي بود اما ورق برگشت و وناگهان سياسي شد؟ چه عواملي را در پديد آمدن اين مسئله دخيل مي‌دانيد؟

كورش زعيم: به اعتقاد من، دليل سياسي شدن اعتراضاتي كه به عملكرد ميراث فرهنگي مي شود، كه گاه به دادگاه هم كشيده شده، اين‌است كه سازمان ميراث تا كنون خلاف وظيفه هايي كه طبق قانونهاي داخلي و تعهدات بين المللي بوده ، عمل كرده است. عملكرد سازمان ميراث فرهنگي، بويژه از سال 1384، بسيار نامناسب بوده است و حتي در مواردي تخريب گرانه . اين نابودسازي در بسياري موارد به بهانه ايجاد تاسيسات جديدي كه عمده آنها بيهوده، غيرضروري، اتلاف منابع مالي، و ناشي از سودجويي هاي اشخاص و نهادهاي بانفوذ بوده است. سد سيوند نمونه بارزي از اقدامات غيراقتصادي و در راستاي نابوسازي ميراث فرهنگي و تاريخي است. يك سد غير ضروري و زيانبار با هزينه اي چندين برابر واقعي در منطقه اي بسيار تاريخي و با اهميت بين المللي كه نه تنها بخش عمده اي از آثار تاريخي چند هزار ساله را زير آب برده است كه از ديدگاه مديريت آب، همانگونه كه پيش بيني مي‌كرديم، آب اندك رودخانه را به هدر داده، به كشاورزي منطقه آسيب رسانده، رودخانه را خشكانده، درياچه هاي پايين دست را به شوره زار تبديل كرده و با برهم زدن اكولوژي سراسر درازاي رودخانه و درياچه ها، زيستگاه پرندگان و جانداران ديگر را نابود كرده است. اينگونه اقدامات سازمان ميراث فرهنگي كه نه فرهنگيست نه اقتصادي، نمي تواند چيزي جز سياسي باشد. يعني يك سياست رسمي مبني بر نابودسازي.

افزون بر موارد فوق ، ما در چند سال گذشته ، بحث خروج آثار تاريخي از ثبت را داشتيم كه سازمان ميراث فرهنگي نتوانست از منافع اين حوزه دفاع كند و به آساني ديوان عدالت اداري وارد عمل شد. چرا اينقدر مسائل حقوقي سازمان ميراث دچار ضعف است؟

كورش زعيم: به نظر من، در شرايط مديريتي كه اكنون بر كشور حاكم است، بي ارزشترين چيزي كه به شمار مي آيد، ميراث فرهنگي و تاريخي كشور است. بيشتر افراد تنها به دنبال زدودن و كسب ثروت از اين زدايش هستند. مثلا آرامگاه كورش دچار آسيب شده است يا كاخ ساساني براي ساختن جاده با بولدوزر تخت شده است يا شهر تاريخي هرمز اردشير براي ساختن نيروگاه تسطيح شده؟ دليل اين امر چيست؟. بپرسيد آيا براي حفظ خانه فردوسي يك ريال هزينه شده؟ در مورد خانه هاي مشاهير كشور و آثار معماري در دورانهاي مختلف كه در درون شهرها قرار دارند، مانند خانه پروين اعتصامي، خانه اتحاديه، مدرسه مروي تهران، سراي دلگشا، بازار قديمي تهران، حمام قديمي بازار و غيره، با وجود ثبت آنها در فهرست ميراث فرهنگي، مالكيت آنها در دست وارثان باقي مي ماند. موضوع احكام ديوان عدالت اداري همين است كه مي گويد مالك مي خواهد آن را بفروشد، تخريب كند و جاي آن ساختمان بزرگ بسازد و اين حق مالك است. برخي شعبه هاي ديوان عدالت اداري طبق نظريه شوراي نگهبان در سوم آبان 1361 كه قانون حفظ آثار ملي مصوب 1309 را مغاير شرع اعلام كرده بوده، راي دادگاههاي عمومي را ابطال كرده اند و اجازه تخريب به مالكان داده اند. با فرهنگي كه بر شوراي نگهبان حاكم است، انتظار نمي رود بتوان آن را وادار به ابطال نظريه خود كرد؛ مگر اينكه مالكيت معنوي همگاني ملت ايران را برسميت بشناسند و بر مالكيت خصوصي عرصه و اعيان مرجح بشمارند.

راههاي بسياري براي جلوگيري از اين نابودسازي تدريجي هويت فرهنگي شهري و ملي وجود دارد. نخست اينكه طبق قانون، وقتي يك ملك ثبت ميراث فرهنگي مي شود، با اين معني است كه معنويت آن متعلق به همه مردم ايران است و، بنابراين، بي اجازه ملت ايران نمي توان آن را از ثبت ميراث خارج كرد. وقتي يك ملك تاريخي خراب مي شود، آن معنويت از بين مي رود، يعني دارايي معنوي و ملي كشور ويران شده است. متولي حفظ اين دارايي ها در درجه نخست سازمان ميراث فرهنگي است كه طبق قانون اساسي و اساسنامه خودش اين وظيفه را بر دوش دارد. ميراث مي تواند اجازه تغيير كاربري ندهد.

راه ديگر، نقش شهرداري ها و شوراهاي شهر است. شهرداري ها مي توانند اين املاك را خريداري كنند و آنها را به موزه، فرهنگسرا يا نقاط گردشگري شهر تبديل كنند يا براي مالكان انگيزه ايجاد نمايند تا خودشان اين كارها را بكنند. مهمتر از همه، شهرداري ها بايد دندان طمع را از درآمد فروش تراكم به اينگونه املاك بكنند و از دادن پروانه ساخت و تراكم به اين آثار تاريخي خودداري كنند. فروش تراكم توسط شهرداري ها، در هر حال، به عقيده من ناسازنده ترين روش كسب درآمد براي شهرداري هاست. البته نبايد پولهاي كلان زير ميزي كه در همه موارد مربوط به ميراث فرهنگي رد و بدل مي شود را هم ناديده گرفت.

چرا بسياري از وكيلاني كه درگير مسائل حقوقي ميراث فرهنگي هستند مانند آقاي دادخواه، شكايت هايشان رنگ سياسي مي گيرد و بعد در دادگاه جرم حمايت از ميراث فرهنگي محكوم مي شوند؟

كورش زعيم: دادخواهاني مانند آقاي دادخواه كه تحمل ديدن نابودي ميراث فرهنگي و تاريخي را در طي اين سالهاي گذشته نداشته اند، با علني كردن جنايت هاي فرهنگي، منافع برخي اشخاص و نهادهاي نيرومند را آسيب پذير كرده اند. وقتي شما با شاخ گاو وحشي در مي افتيد، بايد در انتظار پيامدهاي آن نيز باشيد. ولي دادخواه ماتادور ماهر و خستگي ناپذيريست.

چرا حميد بقايي، در زمان رياستش در سازمان ميراث فرهنگي روزنامه نگاران و منتقدان را به دادگاه مي‌كشيد و مسئله ميراث فرهنگي را تبديل به مسئله سياسي كرد؟

كورش زعيم: براي توضيح اين مسئله من مثالي مي زنم. معاون ميراث زماني اعلام كرده بود كه فروش ميراث فرهنگي ممانعتي ندارد! بعد هم يك آگهي براي فروش آثار تاريخي و فرهنگي ايران در روزنامه ها گذاشتند، با وجود اينكه طبق اساسنامه سازمان ميراث فرهنگي كه در سال 1366 تدوين شده، سازمان به تنهايي متولي حفظ ميراث فرهنگي كشور اعلام شده است. اين بي اعتنايي، حراج كردن آثار تاريخي و عمد در آسيب زدن به ميراث كهن به شمار مي رود كه دو سال پيش من را وادار كرد عليه رييس پيشين سازمان ميراث به اتهام جنايت عليه فرهنگ بشريت به ديوان كيفري بين المللي شكايت كنم. آقاي بقايي در آن زمان معاون سازمان بودند. كشاندن منتقدان به عملكرد سازمان ميراث به دادگاه توسط ايشان گونه اي فرار به جلو است. قصد اينست كه منتقدان و رسانه ها را مشغول و ساكت كنند تا آنها بتوانند در آسايش كارشان را انجام دهند.

در چند سال گذشته بسياري از مسائل حتي آمدن منشور كوروش كه ارتباط ميان موزه هاي دو كشور بود،سياسي شد، چرا ؟

كورش زعيم: دليلش اين بود كه بسياري از كنشگران نگهباني از ميراث فرهنگي و تاريخي كشور در داخل و خارج كشور كه شاهد سياست‌هاي تخريبي سازمان ميراث بوده اند، بسيار نگران بودند كه اگر منشور كورش به ايران بيايد، امكان توطئه اي براي نابود كردن آن وجود دارد، حتي اگر با حمله "اشخاص ناشناس" به موزه ملي صورت بگيرد. بسياري از اين كنشگران ميراث فرهنگي در درون و برون مرز، بويژه بنياد ميراث پاسارگاد، به رييس موزه بريتانيا نوشتند كه منشور كورش را به چنين خطري نياندازد. بازتابهاي رسانه هاي جهان و بحث هاي بي شماري كه در اين باره در گرفت، در واقع، به باور من، سلامت منشور را بيمه كرد و حتي برخي دشمنان فرهنگ كهن ايراني را به تظاهر "كورش گرايي" واداشت.

چرا در چند سال گذشته برخورد ميراث فرهنگي با ساير كشورها قهري بود، به عنوان مثال در برخورد با موزه لوور فرانسه و تهديد اين كشور به قطع ارتباط فرهنگي؟

كورش زعيم: مي پندارم كه منظور شما گفتار و رفتار زشت آنها با موزه هاي بريتانيا و فرانسه براي وام گرفت آثار هنري و تاريخي جهت نمايش در ايران بوده باشد. ادبياتي كه آقايان به كار بردند كه حاوي تهديد و خط و نشان كشيدن بود، نشانگر خوبي از سطح فرهنگ و سواد اجتماعي آنان بود. ما در ايران هم هميشه از اين وحشت داشته و داريم كه محافظان ميراث فرهنگي و تاريخي ما كساني هستند كه كوچكترين دركي از فرهنگ ملي يك كشور، آنهام كشوري مانند ايران، ندارند.
-0-



iran#

پنجشنبه، شهریور ۰۳، ۱۳۹۰

وخیم شدن وضعیت سلامتی حشمت الله طبرزدی در زندان


وخیم شدن وضعیت سلامتی حشمت الله طبرزدی در زندان
http://persian.iranhumanrights.org/1390/06/tabarzadi_health/

فرزند حشمت الله طبرزدی، زندانی عقیدتی به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت که وضعیت سلامت پدرش در زندان وخیم شد و طی ماه های گذشته او به عارضه قبلی جدی دچار شده در حالی که مسولان قضایی به تقاضای خانواده اش برای مرخصی استعلاجی او هیچ پاسخی نداده اند.

علی طبرزدی، فرزند حشمت الله طبرزدی به کمپین گفت: « پنجشنبه هفته گذشته به زندان رجایی شهر کرج برای ملاقات پدرم که رفته بودم او را رنگ پریده دیدم. حدود یکماه ونیم است که مبتلا به عارضه قلبی شده و فشار خونش بالا است.الان هم داروهای قلب و فشار خونش تمام شده که باید از بیرون تهیه کنیم و به او برسانیم. پدرم همین طور مبتلا به نرمی استخوان و مشکلات مزاجی شده است که به نظر به دلیل ماندن طولانی در فضای سربسته، تهویه و تغذیه نامناسب زندان است. زندانیان سیاسی رجایی شهر کرج اجازه استفاده از هوا خوری را در ساعت های خاصی از روز دارند، در ساعت ۲ تا ۴ بعدظهر که عملا به دلیل گرمی هوا ساعت مناسبی برای هوا خوری نیست و عده ای نیز به نشانه اعتراض اصلا از هوا خوری استفاده نمی کنند.»

علی طبرزدی گفت:« یکماه پیش با حاد شدن وضعیت پدرم او را به بهداری زندان منتقل کردند و چند بار هم معاینه شده است اما چون بهداری زندان معاینات عمومی انجام می دهد همه ترس ما این است که شاید عارضه به خوبی تشخیص داده نشده باشد و پدرم نیاز به معاینات تخصصی داشته باشد و به همین دلیل هم تقاضای مرخصی کردیم که متاسفانه هیچ جوابی تا کنون به ما داده نشده است. اصلا وقتی به وکیلش اجازه ملاقات نمی دهند چطور می توان انتظار دادن مرخصی به او را داشت! بقیه زندانیانی هم که از داخل زندان تقاضای مرخصی کرده اند در شرایط خاص و با تحقیر شدید و کلی بالا و پایین به آنها چند روز مرخصی داده شده است. بهرحال ما به شدت نگران پدر هستیم و کاری نیز نمی توانیم برایش انجام دهیم.»

حشمت الله طبرزدی، فعال سیاسی و دبیر کل جبهه دموکراتیک ایران در تاریخ ۶ دی ماه ۱۳۸۸ بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. اما در اردبیهشت همان سال به دنبال اعتراض به اعدام پنج زندانی سیاسی از جمله فرزاد کمانگر، معلم کرد به زندان رجایی شهر کرج منتقل شد. او از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به هفت سال حبس تعزیری محکوم شد. حشمت الله طبرزدی از زندانیان سیاسی بود که در مدت بازداشتش در اعتراض به مسائل مختلف دوره های طولانی مدت اعتصاب غذا را داشت.





iran#

سام قندچی-چگونه اقتصاد را درست کنيم؟


چگونه اقتصاد را درست کنيم؟
سام قندچی
http://www.ghandchi.com/677-Economy.htm

متن انگليسی English Version
http://www.ghandchi.com/677-EconomyEng.htm

ميوه فصل پيش هم خوب و هم بد آن خورده شده
و حيوانی که سير شده پوسته خالی را لگد ميزند
تی اس اليوت

مسائل اقتصادی در صدر خبرها هستند و نه فقط در خاورميانه و شمال آفريقا بلکه همچنين در اروپا، آمريکا، و ساير نقاط جهان. اين تنها در تونس نبود که مسأله بيکاری به خيزش موسوم به بهار عرب انجاميد بلکه شورش های بريتانيا نيز ريشه در مسائل اقتصادی مشابهی دارند. دولت های اروپايی از يونان تا اسپانيا و ايتاليا خدمات دولتی را کاهش می دهند و سياستمداران آمريکايی کم کردن از حقوق بازنشستگی را مورد توجه قرار می دهند.

برخی از اقتصاددانان رشد جمعيت سالمندان را در ايجاد بحران کنونی مقصر می دانند و می گويند اين موضوع خود را به بهترين وجه در ژاپن نشان می دهد که دولت در آنجا نظير آمريکا برنامه های بازنشستگی، و نظير اروپا، خدمات بيمه درمانی، و کلاً خدمات اجتماعی وسيعی را در اختيار مردم آن کشور، قرار داده است. به گفته آنها به اندازه کافی افراد شاغل در جامعه نيستند که ماليات پرداخت کنند، و همه جا اقتصاددانان در تلاش هستند تا راه حلی برای بيکاری بيابند.

تازه ترين برنامه دولت اوباما در آمريکا هزينه کردن برای کارهای زيربنايی و ايجاد مشاغل ساختمانی جهت به حرکت در آوردن اقتصاد است. جمهوريخواهان که کنگره آمريکا را تحت کنترل دارند با توجه به اينکه ريیس جمهوری از حزب دمکرات است، فعلا نميخواهد آمريکا پول قرض بگيرد. در همين حال رابرت زوليک، رييس بانک جهانی، بحران اقتصادی جهانی تازه ای را پيش بينی می کند و از آمريکا ميخواهد که بطور جدی کاهش حقوق بازنشستگی را مدنظر قرار دهد. آقای زوليک همچنين پيشنهاد کرده است که اقتصادهای اروپايی به جهت بدهی های کلانی که دارند زير و رو و از نو ساخته شوند.

بنظر می رسد اقتصاددانان هنوز در چارچوب ايده های يک جامعه صنعتی ميانديشند، و به همين دليل راه حل های آنها کار نميکند. متأسفانه، حتی آن دسته از اقتصاددانانی که نظير استيگليتز مدعی هستند فراصنعتی فکر می کنند هيچ چيزی را بيش از همان نظرات قديمی اقتصاددانان جامعه صنعتی، ارائه نمی دهند (1).

اکنون ايده ای تازه برای حل مسائل جاری اقتصاد جهانی از سوی دانشمندی ارائه شده است، که ادعا نمی کند اقتصاددان است و آنقدر تواضع داشته است که زمان انتظار برای تحقق ايده خود را تا سال 2045 پيش برده است. اما بايد بپذيريم که اگر برای اين برنامه از حالا طرح ريزی نکنيم، ممکن است در آخر کار تلاشمان به اصطلاح «پروراندن شراب نو در خمره کهنه باشد» - تکرار راه حل های منسوخ سرمايه داری و سوسياليسم برای حل معضلات اساسی اقتصاد گلوبال فراصنعتی.

طرح ری کورزويل بسيار ساده است: به اعتقاد او ما بايد به کميابی پايان دهيم.

به عبارت ديگر، اگر ما بتوانيم به کميابی نيازهای اوليه مردم، يعنی غذا، پوشاک، مسکن، آموزش و بهداشت، پايان دهيم در آنصورت داشتن شغل ديگر پيش شرط تأمين زندگی نيست. در نتيجه کار به آنچه بسياری از نوجوانان برای کسب پول توجيبی انجام می دهند ختم خواهد شد، يعنی پولی که قرار نيست مخارج خانه و خانواده را تأمين کند. برخی ممکن است برای خريد يک ساعت رولکس دنبال چنين پولی بروند، و برخی ديگر نه.

آيا استراتژی کورزويل تخيلی است، يا اميد به کارآيی راهکارهای قديمی برای ايجاد شغل خيال پردازی است -- نظراتی که هم اروپا را با برنامه های سوسياليستی اش و هم آمريکا را با طرح های سرمايه داری اش به شکست کشانده است؟

آيا چنين ايده های تازه از نظر تئوري اقتصادی قابل دفاع نيستند؟ نه اينطور نيست! اما متأسفانه آنهايی که صاحب نظران مکاتب اقتصادی محسوب می شوند دوست ندارند به آنچه از بيرون مکاتب قديمی شان ارائه می شود، توجه نشان دهند (2).

دانيل بل نويسنده فقيد کتاب جامعه فراصنعتی در نامه ای يادآوری می کند که کارل مارکس در گروندريسه از اين مشکل آگاه بوده اما فرض او بر آن است که مشکل برطرف خواهد شد چرا که کميابی از جهان رخت خواهد بست (3).

در زمان آدام اسميت و حتی در دوران کارل مارکس، ارائه طرحی برای پايان دادن به کميابی غيرممکن بود، اما در جامعه فراصنعتی، اين طرح بسيار بيشتر برای رشد و ترقی جامعه کارايی دارد تا که تلاش کنيم اقتصاد را از طريق برنامه های سوسياليستی به راه بياندازيم، نظير آنچه در اروپا انجام می گيرد، و يا با برنامه های سرمايه داری، که در آمريکا مورد عمل است و به شکلی افراطی تر توسط جنبش حزب چای حمايت می شود (4).

اگر مردم به کار برای زندگی کردن وابسته نباشند، محل های تمرکز زندگی نيز تغيير خواهد کرد. در حقيقت، کار بعنوان منبعی اصلی برای تأمين زندگی مردم پديده ای است که در جامعه صنعتی آغاز شده است. در جوامع ماقبل صنعتی، بخش عمده غذای مورد نياز مردم بدون ورود به بازار توليد و مصرف می شد. منظور اين نيست که به کشاورزی خودکفای ماقبل صنعتی بازگرديم بلکه هدف تأکيد بر اين نکته است که وابستگی زندگی به کار مدلی نيست که یتواند همچنان در آينده کارايی خود را حفظ کند. همين حالا هم پشت سر گذاشتن مدل جامعه صنعتی خيلی دير است.

اگر مردم به کار برای زندگی کردن وابسته نباشند، محل های تمرکز زندگی نیز تغيير خواهد کرد. در حقيقت، کار بعنوان منبعی اصلی برای تأمين زندگی مردم پديده ای است که در جامعه صنعتی آغاز شده است. در جوامع ماقبل صنعتی، بخش عمده غذای مورد نیازمردم بدون ورود به بازار تولید و مصرف می شد. منظور اين نيست که به کشاورزی خودکفای ماقبل صنعتی بازگرديم بلکه هدف تأکيد بر اين نکته است که وابستگی زندگی به کار مدلی نيست که بتواند همچنان در آينده کارايی خود را حفظ کند. همين حالا هم برای پشت سر گذاشتن مدل جامعه صنعتی خیلی دیر است.

راه حل، بعضی طرح های سوسياليستی نيست که دولت رفاه به تهيدستان پول بدهد تا آنها بتوانند در چارچوب مدل جامعه صنعتی از طريق کمکهای دولتی زندگی کنند و در نتيجه به ميزان بدهی های دولتی بيافزائيم. بايد بجای آن اين امکان را ايجاد کنيم که اصولاً کميابی نداشته باشيم که نيازی به پرداخت کمک برای تأمين نيازهای اوليه و اساسی باشد. به عبارت ديگر نيازهای اوليه بايد بطور رايگان در دسترس باشند، همانگونه که هوای تازه به فراوانی در روی کره زمين هزاران سال است که در همه تمدن های بشر در دسترس بوده است. حتی فراوانی هوای تازه در خطر خواهد بود اگر ما مدل جامعه صنعتی را ادامه دهيم.

ممکن است استدلال شود که فراوانی و در دسترس بودن غذاهای اوليه نظير نان و يا حتی پوشاک رايگان می تواند تحقق پذير باشد، اما تحقق چنين کاری برای مسکن، آموزش و بهداشت ممکن نيست. بهتر است به اراضی گسترده ای نگاه کنيم که در هر کشوری به دليل دور بودن از مراکز کار بی استفاده مانده اند. اين اراضی ميتوانند برای تهيه غذا، مسکن، و پوشاک در طرح تازه مورد استفاده قرار گيرند. همچنين در ارتباط با بهداشت ما بايد نحوه رويکرد خود را به مسأله در يک جامعه فراصنعتی، تغيير دهيم (5).

درست است که همه اين ايده ها نياز به سرمايه گذاری عظيمی از سوی دولت دارد اما اين کار نظير توليد شکری نيست که به دليل سودآور نبودن در مدل جامعه صنعتی، به اقيانوس ريخته می شد. هدف روشن است: جامعه بايد برنامه ریزی اش به گونه ای باشد که نيازهای اوليه مردم نظیر هوايی که استنشاق می کنيم، فراوان شود. در نتيجه احزاب سياسی آينده نگر فراصنعتی بهتر است اين موضوع را بعنوان الويتی اصلی در برنامه کار خود بگنجانند و از اينطريق به جهان در رهايی از دور باطل بن بست های اقتصادی مدل جامعه صنعتی کمک کنند (6).


سام قندچی، ناشر و سردبیر
ایرانسکوپ
http://www.iranscope.com
دوم شهريورماه 1390
August 24, 2011

پانويس ها:

1. مسأله بيکاري را با راه حل هاي پيشنهادي نميشود حل کرد
http://www.ghandchi.com/558-unemployment.htm

2. يک تئوري ارزش ويژه
http://www.ghandchi.com/297-uniqueness.htm

3. نامه دانيل بل در مورد تئوری ارزش به انگليسی
http://www.ghandchi.com/Bell090589.jpg

4. توهم تی پارتی و واقعيت اقتصادی- به انگليسی
http://www.ghandchi.com/642-JoeThePlumber.htm

5. نوع متفاوت بشر مورد نياز است
http://www.ghandchi.com/653-HumanVariant.htm

6. يک ديدگاه آينده نگر
http://www.ghandchi.com/401-FuturistVision.htm


----------------------------------------------------------------------------------------

How to Fix the Economy?
Sam Ghandchi
http://www.ghandchi.com/677-EconomyEng.htm

Persian Article مقاله فارسی
http://www.ghandchi.com/677-Economy.htm

Both bad and good, Last season's fruit is eaten
And the fullfed beast shall kick the empty pail.
T.S. Eliot, Four Quartets

The economic problems are now at the forefront of the news, not just in the Middle East and North Africa, but also in Europe, the US and the rest of the world. It is not just the unemployment in Tunisia that gave rise to Arab Spring but the riots in UK are rooted in the same kind of economic issues. European states from Greece to Spain and Italy are cutting government services, and US politicians are considering cutting retirement benefits.

Some economists are blaming the current economic crisis on the growth of the aging population and are saying it is showing itself the most in Japan, where the government provides health insurance similar to Europe and retirement programs like social security in the US. They say that not enough people are working to pay taxes. Everywhere economists are trying to come up with solutions to unemployment.

The latest plan by the Obama administration in the US is to spend on infrastructure and create construction jobs to stir the economy. The US Congress dominated by the Republicans do not want the US to borrow money now that they have the Congress and not the Presidency. Moreover, Robert B. Zoellick, the president of World Bank, foresees another global economic crisis and is asking the US to seriously consider cutting retirement benefits. He also suggests an overhaul of European economies in light of their massive debt.

I believe economists are still thinking in the framework of industrial society, and this is why their solutions are not working. Unfortunately, even those economists who claim to be post-industrialist, such as Stiglitz, are not offering anything more than the same old ideas of the economists of industrial society (1).

A fresh idea for solving the current problems of world economy has come from a scientist, who does not claim to be an economist and has had the humility to set the expectation that his idea will happen with an epochal change by 2045 - but frankly, if we do not plan for this program from now, we may be trying to age the new wine in the old jar, repeating the obsolete solutions of capitalism and socialism to address the fundamental issues of the postindustrial global economy. The proposal of the scientist Ray Kurzweil is very simple: we need to end scarcity.

In other words, if we can end scarcity of basic needs of people, i.e. food, clothing, shelter, education and health services, then having a job will not be the requirement to make a living anymore. Thus work will become like what many teenagers do to earn pocket money: something extra. That does not support home or family. Some may earn to buy a Rolex and others may not.

Is Kurzweil's strategy Utopian, or repeating the same old ideas to create jobs the wishful thinking that has made both Europe with its socialist plans and the US with its capitalist plans fail?

Are these ideas not theoretically supportable in economic theory? No it is not! But unfortunately those who are considered the authorities in the schools of economics do not like to pay attention to what is offered from outside their age-old schools (2).

In a letter, the late Daniel Bell, author of Post Industrial Society, noted that Karl Marx in Grundrisse was aware of the problem and assumed it would disappear, because scarcity would disappear (3).

At the time of Adam Smith and even that of Karl Marx, it would have been impossible to plan to erase scarcity, but in a post-industrial society, this is a much more viable plan than trying to make economy work by socialist plans, as it is done in Europe, or by capitalist plans, used in the US and radically supported by The Tea Party Movement (4).

If people do not depend on work for their living, the current concentrations of human dwellings will change. In fact, work as the main source to support people’s life is something that started in industrial society. In pre-industrial society, most of people's food was grown and consumed without entering the market. The point is not to go back to pre-industrial self-sufficient agriculture but rather is to emphasize that living to be dependent on work is not the model that will remain viable. It is already long overdue to pass the industrial model.

The solution is not some socialist scheme for welfare state to pay those destitute to enable them to live in the industrial model through government assistance and thus to add to government debt. It is instead to make it possible to have no scarcity to require payment for basic needs. In other words to make basic needs freely available the same way fresh air has been available in abundance on Earth for millennia through all civilizations. Even abundant fresh air will be in danger if we continue with the industrial model.

It may be argued that making basic food items like bread in abundance and available to all or even making clothing free could be doable, but doing so for housing, education and healthcare may not. But think of all the land in every country that is not used at all because of remoteness from work centers. This land could be used to provide food, shelter, and clothing in the new plan. Also regarding healthcare we need to consider changing the way we approach it in postindutrial societies (5).

It is true that all these ideas require a tremendous investment by the government but it will not be like when sugar was thrown into the ocean because it was not profitable according to the industrial model. The goal is clear: society should plan to make the basic needs of its population abundant like the air we breathe. Thus post-industrial futurist political parties may want to make such a goal the main item on their agenda to help the world get out of the vicious cycle of industrial society's dead-end of economic impasse (6).


Sam Ghandchi, Publisher/Editor
IRANSCOPE
http://www.iranscope.com
August 24, 2011

Footnotes:
1. Unemployment Cannot be Resolved by the Proposed Solutions
http://www.ghandchi.com/558-unemploymentEng.htm

2. A Theory of Uniqueness Value
http://www.ghandchi.com/297-uniquenessEng.htm

3. Daniel Bells' Letter about Theory of Value
http://www.ghandchi.com/Bell090589.jpg

4. Tea Party Illusion and Economic Reality
http://www.ghandchi.com/642-JoeThePlumberEng.htm

5. New Human Variant is Needed
http://www.ghandchi.com/653-HumanVariantEng.htm

6. A Futurist Vision
http://www.ghandchi.com/401-FuturistVisionEng.htm




iran#


iran#

بايگانی وبلاگ