یکشنبه، اسفند ۰۸، ۱۳۸۹

فیروزه خطیبی - برندگان اصلی جوایز اسکار: فیلم نطق پادشاه، کالین فیرث و ناتالی پورتمن


برندگان اصلی جوایز اسکار: فیلم نطق پادشاه، کالین فیرث و ناتالی پورتمن
فیروزه خطیبی - لس آنجلس
http://www.voanews.com/persian/news/Oscarwinners-2011-2-27-117037523.html

فیلم «نطق پادشاه» King's Speech با به دست آوردن جایزه اسکار برای بهترین فیلم، بهترین کارگردانی برای کارگردان انگلیسی تام هوپر، و بهترین بازیگر نقش اول مرد برای کالین فیرث از برندگان اصلی مراسم اهدای جوایز اسکار امسال بود. جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن اسکار هم به ناتالی پورتمن برای ایفای نقش یک رقاص باله در فیلم «قوی سیاه» رسید

هشتاد و سومین مراسم اهدای جوایز اسکار با اهدای جایزه بهترین طراحی صحنه به فیلم «آلیس در سرزمین عجایب» ساخته «تیم برتن» آغاز شد. در این مراسم که یکشنبه شب درتالار «کداک» Kodak Theatre در شهر هالیوود برگزار شد، کرگ داگلاس بازیگر ٩٤ ساله سینمای هالیوود، اهدا کننده جایزه بهترین بازیگرنقش مکمل زن اسکار بود. این جایره به ملیسا لئو برای ابازی در فیلم «مشت زن» اهدا شد. لئو که برای دومین بار به نامزدی جایزه اسکار می رسید، در این رده بندی با بازیگران برجسته دیگری چون ایمی آدامز و هلنا بونهام کارتر رقابت می کرد.

دو بازیگر جوان هالیوود، آن هاتووی و جیمز فرانکو که مجریان امسال مراسم اسکار بودند، میلا کونیس و جاستین تیمبرلیک را بر روی صحنه دعوت کردند تا بهترین فیلم انیمیشن کوتاه سال گذشته را معرفی کنند. این جایزه به «شاون تن» کارگردان فیلم «یک چیز گمشده» A Lost Thing اهدا شد. جایزه بهترین فیلم انیمیشن داستانی و بلند به فیلم «داستان اسباب بازی ٣» اهدا شد.

جایزه بهترین فیلمنامه اقتباس شده از دست حاویه باردم نامزد جایزه بهترین بازیگر مرد سال به «ارون سورکین» برای نوشتن فیلمنامه فیلم «شبکه اجتماعی» Social Network رسید. این فیلمنامه نویس درنطق دریافت جایزه خود گفت :«برای من این یک تجربه باورنکردنی است . من امشب افتخار می کنم که جایزه ای که سه دهه پیش به پدی چایفسکی برای فیلم Network یا «شبکه» اهدا شد اکنون در دست های من است.»

جایزه بهترین فیلمنامه اصلی به «نطق پادشاه» و نویسنده بریتانیایی تبار آن دیوید سایدلر اهدا شد. این نویسنده هنگام دریافت جایزه خود گفت:«من احتمالا مسن ترین نویسنده ای هستم که تا کنون این جایزه را دریافت کرده است اما امیدوارم ازاین گونه اتفاق ها بیشتر بیافتد. من این جایزه را به تمام کسانی که از لکنت زبان رنج کشیده اند تقدیم می کنم.»

جایزه بهترین فیلم خارجی سال به فیلم دانمارکی «در یک دنیای بهتر» In A Better World اهدا شد. این سومین بار است که یک فیلم دانمارکی جایزه بهترین فیلم خارجی اسکار را به دست می آورد.

«رییس ویدرسپون» بازیگر برنده اسکارهالیوود، جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل مرد اسکار را به «کریستیان بیل» برای بازی درفیلم «مشت زن» اهدا کرد. در این رده بندی بازیگران دیگر از جمله جرمی رنر برای بازی در فیلم «شهر»، مارک روفالو برای فیلم «بچه ها حالشان خوب است» و «جفری راش» برای فیلم «نطق پادشاه» با «بیل» رقابت داشتند. این نخستین نامزدی جایزه اسکار برای کریستیان بیل محسوب می شد.

«نیکول کیدمن» و «هیوجکسون»جایزه بهترین موسیقی متن فیلم امسال را به «ترنس رتنور» برای موسیقی متن فیلم «شبکه اجتماعی»اهدا کردند. هردو جایزه بهترین صدابرداری و تدوین صدا به فیلم «آغاز» ساخته کریستوفرنولان رسید.این دو عامل مهم در فیلمسازی و ایجاد فضای فیلم نقش عمده ای را ایفا می کنند.

کیت بلانشت جایزه بهترین «صورت پردازی» را به فیلم «مرد گرگ نما» اهدا کرد و جایزه بهترین طراحی لباس به طراح فیلم «آلیس در سرزمین عجایب»، «کالین آتوود» رسید.

«اپرا وینفری» جایزه بهترین مستند سال را به فیلم «کاراعضای داخلی» Insider's Job درباره دلایل شکست های اخیر اقتصادی و عوامل آن در «وال استریت» اهدا کرد.

ازلحظات نوستالژیک مراسم اهدای جوایز اسکار، حضور یکی از مجریان پیشین اسکار، بیلی کریستال، کمدین و بازیگر سینما و سرسپاری به «باب هوپ» مجری فقید این مراسم بود که با استفاده از جلوه های ویژه صورتی حقیقی به خود گرفت و ازطریق این جلوه های ویژه، جود لاو و رابرت داونی جونیور اهدا کنندگان این جایزه را معرفی کرد. جایزه ای که در نهایت به فیلم علمی/خیالی «آغاز» تعلق گرفت.


فهرست اسامی برندگان اصلی جوایز اسکار:

بهترین فیلم:نطق پادشاه

بهترین بازیگر نقش اول مرد سال: کالین فیرث

بهترین بازیگر نقش اول زن سال : ناتالی پورتمن

بهترین بازیگر نقش مکمل مرد: کریستیان بیل

بهترین بازیگر نقش مکمل زن: ملیسا لئو

بهترین فیلم خارجی سال: در یک دنیای بهتر (دانمارک)

بهترین فیلم انیمیشن داستانی: داستان اسباب بازی ٣

بهترین موسیقی متن فیلم : شبکه اجتماعی

بهترین صدابرداری: آغاز

بهترین طراحی لباس: آلیس درسرزمین عجایب

بهترین جلوه های ویژه: آغاز

بهترین تدوین: شبکه اجتماعی

iran#

شنبه، اسفند ۰۷، ۱۳۸۹

جواب دندان شكن زری دلنشین شاعره باهوش،به اين شاعر چشم هيز

ايميل فورورد شده






جواب دندان شكن زری دلنشین شاعره باهوش،به اين شاعر چشم هيز
gamazuf
بيست و ششم فوريه 2011

خواهرم ای دختر ایران زمین
در خیابان چهره آرایش مکن ….. از جوانان سلب آسایش مکن
زلف خود از روسری بیرون مریز ….. در مسیر چشمها افسون مریز
یاد کن از آتش و روز معاد ….. طره گیسو مده در دست باد
خواهرم دیگر تو کودک نیستی ….. فاش تر گویم عروسک نیستی
خواهرم ای دختر ایران زمین ….. یک نظر عکس شهیدان را ببین
خواهرم این لباس تنگ چیست ؟ ….. پوشش چسبان رنگارنگ چیست ؟
خواهرم اینقدر تنازی مکن …… با اصول شرع لجبازی مکن

در امور خویش سرگردان مشو ….. نو عروس چشم نامردان مشو
خیمه گاه عشاق الحسین

زری دلنشین

ای فلانک خاک عالم بر سرت ….. گر چنین گویی سخن با خواهرت
خواهر تو نیستم البته من ….. پس فزونتر از دهانت زر نزن
چشم هیز و خوی بد ، فکر پلید …… از دل هر مصرعت آمد پدید
زشتی دید و کلام ذات تو ….. هست پیدا در همه ابیات تو
از خرد چون کم رسیده سهم تو ….. نیست زیبایی من در فهم تو
هم نگفته با تو هیچ آموزگار ….. هست طنازی به تای دسته دار
یا نمیدانند عشاق حسین ….. فرق ساده را میان تا و طین
همچنین آرایش من ای عمو ….. در خیابان نیست ، کم یاوه بگو
جای آرایش چه نزدیک و چه دور ….. سالن زیبایی است ای بیشعور
من لباس تنگ میپوشم ، بله ….. پوشش خوشرنگ میپوشم ، بله
میشوم طناز و زیبا و ملوس ….. میخرامم در چمن چون نوعروس
زلف خود ریزم برون از روسری ….. میکنم در چشم مردان دلبری
طره گیسو دهم در دست باد ….. گور بابای تو و روز معاد

منبع

iran#

پنجشنبه، اسفند ۰۵، ۱۳۸۹

سرمشغولی های جیمز فرانکو، بازیگر و مجری مراسم اهدای جوایز اسکار امسال


سرمشغولی های جیمز فرانکو، بازیگر و مجری مراسم اهدای جوایز اسکار امسال
http://www.voanews.com/persian/news/arts/JamesFranco-2011-2-24-116837073.html

جیمزفرانکو بازیگرنامزد جایزه اسکار فیلم «۱۲۷ ساعت» تازه ترین اثر سینمایی «دنی بویل» کارگردان بریتانیایی برنده اسکار این روزها علاوه بر آماده شدن برای ایفای نقش مجری مراسم اهدای جوایز اسکار با همکاری «آن هاتووی»، به شدت مشغول امضای قراردارهای تازه برای بازی در فیلم های گوناگون است. تعداد پروژه های در دست تهیه با شرکت جیمزفرانکو فهرست بلندی را تشکیل می دهد که بنا برگفته دست اندرکاران تنها بخشی از آن کافی است تا بتواند این بازیگر مستعد و جوان را تا آخرعمرمشغول نگهدارد.

جیمزفرانکو که اخیرا بازی درفیلم «هاول»Howel درنقش «آلن گینزبرگ» شاعر معروف دوران «بیت» Beat Generation آمریکا را تمام کرده است در حال صحبت های اولیه درباره شرکت درفیلم دیگری به نام Ham & Rye است که در آن او نقش «چارلز بوکافسکی» شاعر و رمان نویس زیرزمینی آمریکا را بازی می کند.او هم چنین درفیلم دیگری به نام «برج شکسته» Broker Tower درباره «هارت کرین» شاعرآمریکایی ایفای نقش خواهد کرد.

جیمزفرانکوعاشق همه چیز ازجمله شعرو ادبیات است. به همین جهت نیز با «بنیاد شعر» آمریکا مصاحبه ای انجام داده است ودر آن درباره رابطه عمیق خود با شعر و شاعری سخن گفته است. او در این مصاحبه درباره «کرین» و شعر برجسته او«پل» سخن گفته است:«کرین می خواست که شعرهای مشکل و پیچیده بسراید. او می خواست که این اشعار به شیوه ای غیرمعمول و رواج نیافته خوانده بشوند. من وقتی شروع به تهیه فیلم «برج شکسته» کردم پیش خودم فکر کردم این فیلم حتما باید نوعی «بیوپیک» یا زندگینامه سینمایی باشد. اما من نمی خواستم حس و آن ویژه گی های شعر«کرین» را از دست بدهم. کرین مقاله ای به نام «هدف کلی و تئوری» نوشته است که کار او را توصیف می کند چرا که این شاعرمی دانست درک نوع شعرش برای دیگران تا حدود زیادی مشکل است. او در این مقاله درباره این مسئله صحبت می کند که چگونه می توان معانی و مفهوم یک شعر را از طریق برخورد تشبیهات و استعاره ها دریافت و چگونه فحوا و رویه این استعاره ها درجایی فراسوی کلمات نشسته اند و با یکدیگرایجاد ارتباط می کنند و درواقع معنی شعر او هم این است و نه آنچه کلمات به شما نشان می دهند. بنا براین من فکر کردم شاید بتوانم چیزی برابر با این مفهوم را در زبان سینما پیدا کنم و از طریق آن به هدفم برسم. فکر می کنم خیلی جالب خواهد بود اگربتوانیم برخی از وقایع زندگی «کرین» را از طریق بیان احساسات او از درون شعرهایش نشان بدهیم و نگاهی شاعرانه به شعر و زندگی او داشته باشیم.»

برخی از فیلم ها و پروژه های دردست تهیه جیمز فرانکو به شرح زیراست:

فیلم «عالیجناب» به کارگردانی دیوید گوردون گرین و با شرکت «ناتالی پورتمن» که فیلمبرداری آن در اوائل ماه آوریل امسال به پایان خواهد رسید. فیلم «خیزش میمون ها» ساخته «روپرت وایدمن» هم اکنون در حال تدوین است و در ماه نوامبر آینده بر روی پرده سینماها خواهد آمد. جیمز فرانکو در این فیلم با «فریدا پینتو» و «جان لیتگو» همبازی شده است. فیلم «آز بزرگ و قدرتمند» از روی کتاب جادوگر شهر زمرد ساخته «سام ریمی» و با شرکت «میلا کونیس» بازیگر نامزد جایزه اسکار فیلم «قوی سیاه». فرانکو هم چنین به عنوان تهیه کننده، فیلمنامه نویس و کارگردان فیلم «برج شکسته» را درباره «هارت کرین» شاعر آمریکایی در دست تهیه دارد که درحال حاضر مراحل اولیه فیلمبرداری را می گذراند. در برنامه هایی که جیمز فرانکو درحال حاضر در دست تهیه دارد، زندگینامه جیمزدین و فیلمی از زندگی «سال مینیو» بازیگر فقید فیلم های قدیمی «شورش بی دلیل» و «اکسدوس» که در دهه هفتاد میلادی به صورت مرموزی به قتل رسید نیز گنجانده شده است.




iran#

جشن چهل و پنج سالگی تشکیل گروه مانکیز


جشن چهل و پنج سالگی تشکیل گروه مانکیز
http://www.voanews.com/persian/news/arts/Monkeys-2011-2-24-116888428.html

گروه مانکیز The Monkeys که در اواخر دهه شصت میلادی کار خود را با همکاری چهار پسر نوجوان ۱۷ تا ۲۱ ساله آغاز کرد، چهل و پنجمین سالگرد تشکیل این گروه را با اجرای کنسرت هایی که از شهر لیورپول انگلستان آغاز می شود جشن می گیرد.

اعضای اصلی گروه مانکیز، دیوی جونز، میکی دولنز و پیتر ترک بعد از دوازده سال برای نخستین بار گردهم جمع شده و کنسرت هایی را در بریتانیا اجرا خواهند کرد.

اعضایِ این گروه که زمانی از محبوب ترین و معروف ترین گروه های موسیقی پاپ به شمار می رفتند، ابتدا برای اجرای آهنگ هایی برای یک سریال تلویزیونی موزیکال که در اواسط دهه شصت میلادی پخش می شد دعوت به همکاری شدند. آنها با آهنگ هایی چون «آی اَم اِ بیلیوِر" I am a beleiver و "آیم نات یور اِستِپین اِستون" I am not your stepping sone معروف شدند و تعدادی نزدیک به ٥٠ میلیون (صفحه) فروختند.

دیوی جونز، خواننده گروه مانکیر، اهل منچستر است اما بقیه اعضای گروه مانکیز آمریکایی هستند. دیوی جونز پس از پاسخ به یک آگهی که در آن از چهار پسر نوجوان برای پایه گذاری یک گروه موسیقی پاپ تلویزیونی دعوت به همکاری شده بود به استخدام گروه مانکیزدرآمد.

گروه چهار نفره مانکیز به مدت ٣٩ ماه با هم بودند تا اینکه یکی از اعضای آن به نام «مایکل نیسمیت» مبلغ ١٦٠ هزار دلار پرداخت تا بتواند گروه را ترک کند.

جونز، دولنز و ترک بعدها چندین بار با هم کنسرت دادند که آخرین آن ها در سال ٢٠٠١ بود ولی «نیسمیت» هرگز دوباره حاضر نشد به آن ها بپیوندد و فقط یک بار دیگر و برای ضبط یازدهمین آلبوم گروه به نام «جاست آس» Just Us که در آمریکا ضبط می شد به بقیه پیوست.

نیسمیت که بعد از ترک گروه «مانکیز» حرفه تهیه کنندگی و نویسندگی را پیشه خود کرده است او در کنسرت امسال ظاهر نخواهد شد.

دیوی جونز در این مورد که گروه «مانکیز» برخلاف گروه های دیگر یکدیگر را نمی شناخته اند و به طور ساختگی از طریق یک شرکت تهیه برنامه های تلویزیونی دورهم جمع شده اند می گوید:«این گروه با هیچ گروه دیگر فرقی ندارد. ساختگی بودن فقط تو فکر مردمه. رسانه ها به این گروه برچسب ساختگی بودن زده اند اما برای هرکاری باید مصاحبه بشی، حالا میخواد شغل دی جی باشه، گویندگی تلویزیون باشه، منشی یک اداره باشه یا یک مامور آتش نشانی.»

گروه مانکیزتمام آهنگ های محبوبشان را در این کنسرت تازه اجرا خواهند کرد کاری که جونز می گوید هرگز پیش از این انجام نشده است:« هروقت بالای صحنه میرم و آهنگ «دی دریم بلیور» Day Dream Beleiver را می خونم مردم ازم می پرسن از خوندن این آهنگ خسته نمیشی؟ منم میگم نه چون خیلی ها که تازه به این کنسرت های میان تا حالا ندیدن اونو بخونم. ما روی صحنه همیشه درحال خندیدن و همدیگرو دست انداختن هستیم.»

میکی دولنز درادامه صحبت های جونز می گوید:«همیشه که نه چون در چهار پنج سال گذشته همش چهار بار همدیگرو دیدیم.»

تورکنسرت های گروه مانکیز که در ده روز مختلف برگزار خواهد شد از دوازدهم ماه مه در لیورپول آغاز شده و سپس در سراسر بریتانیا ادامه خواهد یافت.
iran#

سام قندچی-درس مهم جنبش اخير خاورميانه برای گروه های اتنيک در ايران


درس مهم جنبش اخير خاورميانه برای گروه های اتنيک در ايران
سام قندچی
http://www.ghandchi.com/655-MiddleEast.htm

پنج سال پيش تجربه های جنبش جوانان در ليبی و مصر آنچه امروز می بينيم را نويد می داد:

http://www.ghandchi.com/432-javananayandehnegar.htm

جنبش های اخير خاورميانه که تا کنون رژيم های تونس و مصر را به زير کشيده اند اهميت تکنولوژی های جديد نظير فيس بوک را به مرکز توجه تحليلگران کشيده اند. در اينجا به موضوع اينترنت و تکنولوژی ها و رابطه آنها با شکل تشکيلات های سياسی در تحولات برخورد نخواهد شد. شايد اگر فرصتی دست دهد در روزهای آينده به آن پرداخته شود؛ گرچه در هفته های اخير هم به فارسی و هم به زبان های ديگر در مورد اهميت تکنولوژی های جديد در تحولات اخير خاورميانه بسياری از صاحب نظران بحث کرده اند و جالب است که يکی از شرکت کنندگان در انقلاب مصر نام نوزاد خود را چند روز پيش فيس بوک گذاشت. به هرحال عرصه سايبر موضوع اين نوشتار نيست.

اما درس مهم جنبش اخير خاورميانه درست آنچيزی است که در اين جنبش ها غايب است و آنهم پان عربيسم است.

شگفت آور است که در مصر، مهد تولد پان عربيسم، انقلاب شد و کسی از پان عربيسم حرفی نزد. نه تنها در سالهای 1330 در دوران جمال عبدالناصر و بستن کانال سوئز جنبش پان عربيستی در کشورهای عربی غوغا می کرد بلکه حتی بيش از يک ربع قرن بعد، يعنی يک سال بعد از انقلاب ايران در 1358، وقتی سرهنگ قذافی می خواست با ظاهر مترقی در جهان عرب قد علم کند، با ايده اتحاد مصرو سوريه و ليبی، خواستار فدراسيون جمهوری های عربی شد.

در همه کشورهای عربی برای بيش از نيم قرن انديشه پان عربيسم يکی از مهمترين جريانات فکری در همه جنبش ها، چه انقلابی چه اصلاح طلبانه، بسيار پررنگ بود. اما در تحولات کنونی خاورميانه خبری از اين ديدگاه اتنيکی نيست. اين موضوع را نه تنها گروه های اتنيکی کرد و ترک و بلوچ ايران خوب است مورد توجه قرار دهند بلکه همچنين جريانات پان ايرانيستی در نقاط مرکزی ايران شايسته است که مدنظر قرار دهند. آنچه جنبش های اخير در کشورهای عربی نشان می دهد تأکيد همه آنها بر روی دموکراتيزه کردن دولت در همانجايی است که در آن زندگی می کنند بجای آنکه توجه خود را به اتحادهای اتنيکی از جمله پان عربيستی يا تجزيه های اتنيکی، معطوف کنند.

اگر همين درس را بخواهيم برای جنبش سبز ايران در يکسال و نيم گذشته مدنظر قرار دهيم بايستی گفت که بويژه در مناطقی نظير کردستان، آذربايجان، و بلوچستان توجه و تمرکز بر روی جنبش دموکراسی خواهی نبوده و با تأکيد گروه های سياسی آن مناطق بر مسائل اتنيکی اين مناطق نتوانستند آنگونه که شايسته است با جنبش دموکراسی خواهی که در بقيه نقاط ايران جريان داشت، همراهی کنند. همچنين تأکيد بسياری از گروه های سياسی سکولار در نقاط مرکزی ايران بر يک سری شعارهای پان ايرانيستی باعث شد که اين نيروها نيز نتوانند همکاری گروه های اتنيکی ايران را در حرکت همه ايران بسوی خواستهای دموکراسی طلبی، هماهنگ کنند، و به اين طريق جنبش در هر دو سو لطمه خورد. برخی نيروها نظير کومله مهتدی از استثنائات بودند که بسيار از نزديک با جنبش سبز در نقاط مرکزی ايران همکاری کردند وگرنه کلاً همکاری های گروه های اتنيکی با چه بخش های سکولار و چه مذهبی جنبش سبز، قوی نبود.

اگر همين امروز به ليبی نگاه کنيم برخی مناطق در شرق آنکشور که توانسته اند خود را بخشاً از زير قدرت مرکزی رها کنند تأکيدشان نه بر خواستهای قومی و منطقه ای بلکه دقيقاً برروی دموکراسی خواهی است. اميدوارم اين روند در آن مناطق ليبی ادامه پيدا کند چرا که به اين صورت قوی تر بودن جنبش در يک منطقه کمک به مناطق ديگر خواهد بود و نه آنکه خود حرکت آنها باعث درگيری بين مناطق در مورد يکپارچگی ملی کشور شود و دولت ديکتاتور سود آنرا ببرد. در واقع از روز اول قيام مردم ليبی، پسر معمر قذافی سعی کرد اين تلقين را ايجاد کند که دموکراسی در ليبی يعنی تکه پاره شدن آن کشور، تا به اين طريق بتواند ادامه يافتن دوران رياست جمهوری 42 ساله پدرش را تضمين کند.

البته به غير از موضوع تأکيد گروه های اتنيکی بر دموکراسی خواهی، درس ديگری نيز در اين جنبش های اخير خاورميانه جالب توجه است و آنهم کاری است که جنبش زنان در تونس کرد. درست چند روز بعد از پيروزی انقلاب در تونس، نظير ايران در اولين روزهای بعد از انقلاب 57، متعصبان مذهبی به خانه های فساد در پايتخت تونس هجوم بردند. اما زنان تونس همانموقع بزرگترين راه پيمايی خود را بعد از خروج بن علی به راه انداختند و خواستی که مطرح کردند سياست ورزی سکولار و تأکيد بر جدايی مذهب و دولت بود. يعنی دوباره تکيه بر خواستهای دموکراسی خواهی. اين تجربه نيز می تواند برای ايران مفيد باشد که گروه های اتنيکی و جنسيتی در مواقع معين تحول کشور دقيقاً خواستهای جنبش دموکراسی خواهی نظير جدئی مذهب و دولت را بعنوان راه حل دستيابی به خواستهای خود در کانون توجه قرار دهند.

سام قندچی، ناشر و سردبیر
ایرانسکوپ
http://www.iranscope.com
پنجم اسفندماه 1389
February 24, 2011


iran#

چهارشنبه، اسفند ۰۴، ۱۳۸۹

مستند «آشغالدونی»، شرایط محیط زیست و جایزه اسکار


مستند «آشغالدونی»، شرایط محیط زیست و جایزه اسکار
http://www.voanews.com/persian/news/arts/Brazildocumentaryoscarstory-2011-2-23-116744824.html

«زباله دانی برزیل» Brazil Wasteland نام یکی از فیلم های مستندی است که امسال نامزد دریافت جایزه اسکار شده است. این فیلم نگاهی است به کارگران بازیافت زباله در یکی از بزرگ ترین خاک چال های دنیا در برزیل و یک هنرمند برزیلی تبار ساکن نیویورک که از این زباله ها آثار هنری می سازد.

فیلم «زباله دانی برزیل» در سال ٢٠١٠ در جشنواره فیلم ساندنس توانست جایزه بهترین فیلم مستند سال جهان را از آن خود سازد.

ویک مونیز، یکی از ابرستاره های صحنه هنرهای تجسمی به شمار می رود که به عنوان یک عکاس هنری در سطح جهان از معروفیتی چشمگیر برخوردار است. مونیز در این مستند با استفاده از اشیاء روزانه و مواد پیش پا افتاده یا به طور کلی اشیاء یافت شده در میان زباله ها، پرتره های عظیمی را از کارگران این زباله دانی ها تهیه می کند.

پس از ده ها سال گمنامی، کارگران خاک چال «ژاردیم د گراماچو» یا «باغچه زباله» که به زبان پرتغالی به آن ها «کاتادورز» می گویند، در این محل که یکی از بزرگ ترین زباله دانی های برزیل محسوب می شود ظاهر شده و در این فیلم مستند که تهیه آن به کارگردانی «لوسی واکر» سه سال به طول انجامیده به شهرت رسیده اند. لوسی واکر می گوید:«فقط یک چیز مهم یادتان باشد و آن هم این است که هرچیزی را که به عنوان آشغال بیرون می ریزید هرگز ناپدید نمی شود!»

پیش از این ها ،«مونیز» که به عنوان یک عکاس و هنرمند تجسمی، با استفاده از مواد بازیافت شدنی که کارگران از میان زباله ها جمع کرده بودند چند پرتره بزرگ خلق کرد که برخی از آن ها در شهرهای لندن و «سائو پولو» در برزیل به نمایش و فروش گذاشته شد.

سباستیان کارلوس دوس سانتوس، رئیس اتحادیه گردآورندگان زباله های قابل بازیافت، یکی از افرادی است که در فیلم مستند «آشغالدونی برزیل» ظاهر شده است و قرار است تا در روز بیست و هفتم فوریه در محل برگزاری جوایز اسکار در «کداک تیاتر» هالیوود «ویک مونیز» را همراهی کند. سانتوس می گوید:«برنده شدن جایزه اسکار خیلی عالی خواهد بود اما من بدون آن هم احساس پیروزی می کنم. همین قدر که مردم از تلاش ها و کشمکش های چند ساله ما آگاه شوند و ببینند که «کاتادور» بودن یا آشغال جمع کردن چقدر سخت است برای ما کافی است».

خاک چال ژاردیم د گراماچو، این بزرگ ترین خاک چال دنیا، هر روز به صورت ٢٤ ساعته باز است و روزانه ۹ هزار تن زباله از شهر «ریو دو نژانیرو» و چهار شهر عمده دیگر برزیل در آن خالی می شود.

در این «آشغالدونی» عظیم، کارگران بطری های شیشه ای و پلاستیکی پیدا می کنند. اجسام آهنی که آن ها را دسته کرده و می فروشند تا دوباره از آن ها استفاده شود. گاهی اوقات درمیان آشغال ها اشیاء قیمتی و کتاب، پول نقد و حتی گوشت های خامی که هنوز فاسد نشده اند هم پیدا می شود. «ایرما» یکی از «کاتادور»ها این گوشت ها را در قابلمه های دورانداخته شده می پزد و کارگران گرسنه آن را می خورند. گاه درمیان این آشغال ها اجساد مردگان هم پیدا می شود. قربانیانی که در جنگ مواد مخدر در «فاولا» (زاغه نشین های اطراف شهرهای بزرگ در برزیل) جان خود را از دست داده اند. این افراد اغلب به شیوه «گلوبند» که نام نوعی اعدام است که در آن یک لاستیک ماشین را دور گردن قربانی قرار می دهند و سپس او را به آتش می کشند کشته شده اند. گاه کاتادورها اجساد نوزادهای مرده را هم از میان این زباله ها بیرون می کشند.

جستجو و یافتن بیشترین مواد بازیافت شده در میان این همه زباله شهری، با زحمت و سخت کاری بیش از پنج هزار کارگر زن و مرد در این محل رخ می دهد. این زباله ها و کارگران زحمت کش آن درواقع الهام بخش «ویک مونیز» در نیویورک بوده اند. مونیز که خود در یک خانواده کارگردی به دنیا آمده است در ماه آگوست ۲۰۰۷ به زادگاه خود بزریل بازگشت تا با «کاتادور» ها یا همان گردآورندگان زباله کار کند.

مونیز از کارگران چندین عکس در ژست های مختلف که درنقاشی های معروف هنرمندان شناخته شده ای چون ژاک لوئی داوید و پابلو پیکاسو به چشم می خورد گرفت. بعد عکس ها را بزرگ کرد به صورتی که کف زمین کارگاه او را پوشاند. مونیز سپس با استفاده از زباله های بازیافت شده، بخش های مختلف این عکس ها را پرکرد و به آن ها رنگ، بافت و بعد داد. او از نتیجه نهایی که باید از بالا به آن نگاه می کرد یک بار دیگر عکس گرفت.

مونیز می گوید:«وقتی این کارگران یعنی «کاتادور»ها بالای پله های مخصوص رفتند تا به این پرتره ها بزرگ از خودشون نگاه کنن، خیلی احساساتی شدند. برای اینکه تصویر بزرگ خودشون را می دیدند که تنها با چیزهایی درست شده که خود آن ها هر روز با دستهای خودشو و با زحمت زیاد جمع کرده بودند. تماشای عکس العمل آن ها برای من با ارزش ترین پاداش ها بوده است.»

اما چیزی که دراین فیلم مستند گنجانده نشده این است که که از اول ماه مارچ یعنی سه روز بعد از برگزاری مراسم اسکار، زباله های شهری به یک خاک چال دیگر منتقل می شوند و خاک چال «گراماچو» برا ی همیشه تعطیل خواهد شد.

با مقررات جدید محیط زیستی و بهداشتی، از این پس زباله ها درشهر جداسازی خواهند شد و به این صورت شغلی برای «کاتادور»ها باقی نخواهد ماند. هرچند همه از جمله بازیافت کنندگان این زباله ها معتقدند که این کاری سخت و بس خطرناک و غیربهداشتی است و کارگران در ازای انجام کثیف ترین کار شهری دستمزد ناچیزی دریافت می کنند.

ویک مونیز، کارگردان فیلم «زباله دانی برزیل» حدود سیصد هزار دلار بودجه به سازمان بازیافت کننده و کارگران آن اختصاص داده است. کاتادورها با این پول یک دفتر و یک انبار ساخته اند و در کلاس های مدیریتی که از طریق یک سازمان غیر انتفاعی برگزار می شود شرکت می کنند تا بلکه روزی بتوانند شرکت بازیافت زباله خود را بازکنند.
iran#

نمایشگاهی از لباس های فیلم های نامزد جوایز اسکار در موزه انستیتوی مد و طراحی شهر لس آنجس


نمایشگاهی از لباس های فیلم های نامزد جوایز اسکار در موزه انستیتوی مد و طراحی شهر لس آنجس
فيروزه خطيبی
http://www.voanews.com/persian/news/arts/Oscarcostumes-2011-2-23-116764344.html

لباس هایی که برای فیلم های سینمایی طراحی می شوند درواقع مکمل فضا و حال و هوایی که در این فیلم ها ایجاد شده هستند اما گاه این لباس ها و مهارتی که در طراحی آن ها به کار گرفته شده، داستان و موضوع فیلم ها را نیز تحت تاثیرقرار می دهند.

موزه انستیتوی مد و طراحی شهر لس آنجلس که هرساله صدها نفر از دانش آموزان و فارغ التحصیلان آن در زمینه های مختلف مد و طراحی وارد جهان مد سازی و تجارت لباس می شوند و غالبا در این رشته به موفقیت های چشمگیری دست می یابند، امسال برای نوزدهمین سال پیاپی نمایشگاهی از لباس هایی که در فیلم های نامزد جوایزاسکار پوشیده شده اند را در معرض تماشای عموم گذاشته است.

این اقدامی است که درحقیقت به مدسازان جوان و طراحان آینده لباس فیلم های سینمایی فرصتی می دهد تا با جزئیات طراحی و دوخت و دوز آن ها وهنر طراحی لباس برای فیلم از نزدیک آشنا شوند. این نمایشگاه هرسال هم زمان با روزهای پیش از اجرای مراسم اهدای جوایز اسکار گشوده می شود تا علاقمندان و به ویژه دوستداران سینما بتوانند از نزدیک لباس های متعلق به فیلم های مطرح روز را تماشا کنند.

امسال در ویترین های گوناگون این موزه غیرمتعارف دیدارکنندگان می توانند از لباس های باله ای که در فیلم «قوی سیاه» تازه ترین اثر کارگردان پیشتاز«دارن آرنوفسکی» از آن ها استفاده شده دیدن کنند. هم چنین لباس های فیلم وسترن «شهامت» ساخته برادران کوئن نیز در این موزه به نمایش درآمده است. این لباس ها از چرم و جیر نو ساخته شده و بعد با تکنیک های نساجی مخصوص به آن ها حالت کهنگی داده شده است.

«جنی بیون» طراح لباس های فیلم «نطق پادشاه» از لباس های همان دوران دهه ۱۹۳۰ میلادی استفاده کرده است. اواغلب این لباس ها را از چند انبار مخصوص لباس های قدیمی در لندن تهیه کرده است و بعد کت و شلوارهای پادشاه (کالین فیرث) و لباس های ملکه مادر(هلنا بونهام کارتر) را به خیاط های مخصوص سفارش داده است که عینا شبیه لباس های شخصیت های واقعی داستان بوده اند. این هم یکی از شگردهای طراحان لباس فیلم های سینمایی است که لباس های کهنه و نو را به شکل تازه ای با هم مخلوط می کنند.

دوستداران سینما و طراحی لباس و کسانی که جریان های مدسازی را دنبال می کنند می توانند لباس های دوران الیزابت «هلن میرن» بازیگر بریتانیایی که با نخ های طلا و نقره تزئین شده، و کلاه «جانی دپ» در نقش کلاهدوز دیوانه در فیلم «آلیس در سرزمین عجایب» را که از چرم ایتالیایی و با نخ دوزی طلایی ساخته شده و طوری ساخته شده که بتواند روی کلاه گیس نارنجی رنگ او قرار بگیرد را در نمایشگاه امسال از نزدیک تماشا کنند.

کوین جونز، کیوریتور موزه و کارشناس تاریخ مدشناسی می گوید این موزه هنر و مهارت دست اندرکاران تهیه این لباس ها را به خوبی به نمایش می گذارد:«لباس ها بخش مهمی از یک فیلم را تشکیل می دهند و زبان خاص خودشان را دارند. این لباس ها اولین چیزی هستند که نظرتماشاگر را به فیلم جلب می کنند. حتی پیش از آنکه بازیگران شروع به حرف زدن کنند این لباس ها هستند که بیانگر حال و هوا و فضای آن ها درفیلم هستند. لباس ها زمان، مکان و حتی شرایط اقتصادی بازیگرانی که آن ها را به تن دارند مشخص می کنند.»

مری زوفرس طراح لباس فیلم نامزد جایزه اسکار «شهامت» ماه ها وقت خود را صرف تحقیقات در اطراف لباس های آن دوران (سال های دهه ۱۸۶۰) در ناحیه «آرکانزاس» کرده است تا توانسته است به درستی لباس های قهرمان های این فیلم را طراحی کند. او وقتی با نوع لباس پوشیدن آن دوران در ناحیه به خوبی آشنا شد برای هریک از شخصیت های فیلم چندین دست لباس سفارش داد و سپس این لباس های نو را به شکل قدیمی تر آن ها که به ۱۴۰ سال پیش باز می گردد درآورد. ازجمله کت زمستانی «جف بریجز» که به نظر قدیمی، کهنه و نخ نما می رسد.

درهفته های پس از اجرای مراسم اسکار، برخی از این لباس ها ازجمله لباس های باله از فیلم «قوی سیاه» در موزه هنرهای معاصر شهر لس آنجلس MOCA نیز به نمایش درخواهد آمد.


iran#

اعضای هیئت اجرایی و شورایعالی همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر در ایران


اعضای هیئت اجرایی و شورایعالی همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر در ایران
http://www.hambastegi-iran.org/spip.php?article792

اعضای هیئت اجرایی:

- دکتر داود هرمیداس باوند ( رییس شورا )

- دکتر محمد ملکی ( دبیر شورا)

- مهندس کوروش زعیم ( دبیر سیاسی )

- عیسی خان حاتمی ( دبیراجرایی )

- مهندس حشمت اله طبرزدی ( سخنگوی شورا )

اعضای شورایعالی :

۱- دکتر لقا اردلان ( منشی )

۲- محمد اولیایی فر ( مشاور در امور حقوق بشر )

۳- اکبر پیر هادی ( مشاور در امور کارگری )

۴- علیرضا جباری ( مشاور در امور اجتماعی )

۵- گیتی پورفاضل( مشاور در امور حقوقی )

۶- دکتر محمد علی دادخواه ( مشاور در امور حقوقی )

۷- دکتر فریبرز رییس دانا ( مشاور در امور اقتصادی )

۸- نسرین ستوده ( مشاور در امور حقوق بشر )

۹- مهندس کیوان صمیمی ( مشاور در امور فرهنگی )

۱۰- عبداله مومنی (مشاور در امور دانشگاهی)

۱۱- اسماعیل مفتی زاده ( مشاور در امور حقوق بشر )

۱۲- مهدی عربشاهی (مشاور در امور دانشجوئی)

۱۳- دکتر علی ناظری (دبیر کل جامعه سبز مدنی)

۱۴- حمیدرضا خادم (سازمان جوانان جبهه ملی ایران)

۱۵- بیژن جانفشان ( مشاور در امور حقوق بشر)

۱۶- شاهین زینعلی (دبیرانجمن دانشجویان آزادیخواه وملی )

iran#

سه‌شنبه، اسفند ۰۳، ۱۳۸۹

پاکت های اعلام اسامی برندگان جوایز اسکارعوض می شود


پاکت های اعلام اسامی برندگان جوایز اسکارعوض می شود
http://www.voanews.com/persian/news/arts/Oscarenvelopes-2011-2-22-116668149.html

امسال برای نخستین بار از پاکت ها و کارت هایی که به صورتی تازه و مخصوص «جوایز اسکار»، این رویداد مهم سینمایی طراحی شده اند برای اعلام اسامی برندگان این جوایزاستفاده خواهد شد.

از دوهفته پیش، آکادمی اهدای جوایز اسکار، «مارک فریدلند» یک طراح گرافیک ساکن لس آنجلس را استخدام کرده است تا پاکت های تازه حاوی نام برندگان این جوایز را طراحی کند. فریدلند بنیانگذار شرکت «مارک فریدلند کوتور کامیونیکیشن» می باشد که از داشتن مشتری های معروف در میان شخصیت های سرشناس هنری از جمله «اپرا وینفری» به خود می بالد.

فریدلند که برای این کارت ها از کاغذ رنگی کمانی آب طلا داده شده استفاده کرده است در این مورد به آسوشیتد پرس می گوید:«دست اندرکاران اهدای جوایز اسکار در طول هفتاد سال گذشته برای اعلام اسامی برندگان خود از پاکت های معمولی و سفیدی که در هرمغازه ای پیدا می شود استفاده کرده اند اما امسال برای اولین بار یک طرح نمادین و مخصوص این رویداد طراحی می شود.»

استیون باس، طراح صحنه برنامه اسکار امسال می گوید:«فکر و ایده یک پاکت که نام برنده جایزه اسکار را فاش می کند با کمی زرق و برق به جای یک پاکت سفید معمولی هم از لحاظ تماشاگرتلویزیونی قشنگ تر است وهم این که هیجان لحظات پیش از باز شدن این پاکت مهم را بیشتر می کند.»

فریدلند می گوید او سال هاست که از تماشای پاکت های سفید اسکار که هیچ نوع سلیقه و زیبایی در آن ها به کار گرفته نشده رنج می کشد. اما در حقیقت ایده گذاشتن اسامی برندگان در داخل یک پاکت مهرو موم شده هنگامی به اجرا گذاشته شد که فهرست نام برندگان، دریکی از سال های اهدای جوایز اسکار پیش از انجام مراسم برملا و در مطبوعات منعکس شد. هنوز مشخص نیست که این طرح تازه پاکت های جوایز اسکار بازهم تغییر پیدا خواهد کرد یا این که دست اندرکاران از همین طرح در سال های آینده نیز استفاده خواهند کرد.

فریدلند از طرح مجسمه اسکار به عنوان آستر پاکت مخصوص استفاده کرد است و از یک کارت خیلی ضخیم برای داخل آن که بر یک روی آن اسم برنده جایزه و پشت آن هم رده بندی که او در آن برنده شده نوشته شده است. روی این پاکت هم با مهرو موم قرمز و دو روبان کوچک تزئین خواهد شد و درنتیجه برای تماشاگران تلویزیونی هم وضوح بیشتری دارد ضمن آن که بازکردن آن بسیار آسان و درچند لحظه کوتاه انجام پذیر می باشد:«ما امیدواریم که این کارت ها به یک یادگاری از مراسم اسکار تبدیل بشه و برندگان آن را در کنار مجسمه طلائی خود محفوظ نگهدارند.»

اعضای آکادمی باید تا حدود یک هفته قبل از مراسم اهدای جوایز اسکار، آرای مخفی خود را به آکادمی بازگردانند. از آنجایی که تنها دو نفری که اسامی برندگان جوایز اسکار را می دانند دو حسابدار شرکت «پرایس واترهاوس کوپر» (شمارشگر آرا) هستند در نتیجه فریدلند و تیم طراحان او چیزی از هویت برندگان نمی دانند و ناچارند برای هریک از نامزدهای جوایز اسکار یک کارت برنده طراحی کنند.

فریدلند می گوید:«ما تمام این کارت هارو به شرکت حسابداری اسکار تحویل میدیم. وقتی که برنده ها جدول بندی شدند، اون ها خودشون کارت های اسامی برنده را جدا می کنند و توی پاکت می گذارند و درشو می بندند. پاکت ها بر حسب رده بندی های جوایز اسکار جدول بندی شده اند. اسم برنده هم توی آن قرار دارد و بعد پاکت رو مهر و موم می کنند و کارت های باقی مانده را هم ریش ریش می کنند و از بین می برند.»

توجهی که به پاکت حاوی اسامی برندگان جوایز اسکار شده است نشان می دهد که دست اندرکاران و تهیه کنندگان مراسم اهدای جوایز اسکارامسال برجنبه های نمایشی این مراسم و پخش زنده آن از تلویزیون توجه بیشتری پیدا کرده اند و در مجموع شوی تازه تر و سرگرم کننده تری را برای این تماشاگران در نظرگرفته اند.

هشتاد و سومین مراسمِ اهدایِ جوایزِ اسکار یکشنبه بیست و هفتمِ فوریه در هالیوود برگزار خواهد شد.
iran#

مهدی تهرانی: "راه خروج از بحران کناره گیری ولی وفقیه است"


برای شنيدن مصاحبه راديو فرانسه با مهدی خانباباتهرانی روی لينک زير کليک کنيد
iran#

عيسی ‌خان حاتمی-طرح خاورمیانه بزرگ


طرح خاورمیانه بزرگ
عیسی‌خان حاتمی
دوشنبه 21 فوریه 2011
http://www.hambastegi-iran.org/spip.php?article782



خوانندگان گرامی نوشتار زیر در شماره 11 –اسفندماه 1383 نشریه ایرانمهر تحت عنوان طرح خاورمیانه بزرگ به چاپ رسید.ریزش حکومت های خودکامه خاورمیانه در آخرین ماههای 1389 پس از حدود شش سال از آن زمان نشان از دقت نویسنده در آن زمان دارد.پس از واژگونی حکومت های خودکامAlign Rightه بن علی در تونس و مبارک در مصر و به لرزه افتادن حکومت های خودکامه در دیگر کشورهای خاورمیانه باعث چاپ دوباره این نوشتار گردید. داوری در این مورد را به خواندگان خود واگذر می نمائیم و بر این باور هستیم که دوران حکومت های خودکامه در خاورمیانه به سر رسیده و مردم این سرزمین دوران نوئی را آغاز نموده که پیامد های بسیار و در سطح گسترده ای در جهان خواهد داشت . ایران ما هم از این دگرگونی ها بی نصیب نخواهد بود .بادی ورزیدن گرفته ومی رود به طوفان بزرگی برای حکومت های خودکامه خاورمیانه تبدیل شود. کابوس وحشت انگیزی برای خودکامگان این سرزمین به وجود آمده که به طومار عمر همگی آنان پایان خواهد داد .

مردم این سرزمین ها باید به هوش باشند که بتوانند از این رخدادها به سود کشور خود بهره برداری کنند . سرعت این رخدادها را باید در وهله نخست در پیشرفت فن آوری نوین دانست که روز بروز سرعتش افزون تر می شود. این آغاز نوین میباشد ، که نشان می دهد همه انسان ها سرنوشت یکسانی در جهان آینده خواهند داشت .ما هم با توجه به توان خود باید کوشش کنیم که این سرنوشت نوین به خشونت آلوده نشود .این به سود آینده همه جهانیان خواهد بود.

طرح خاورمیانه بزرگ

در نخستین سالهای هزاره سوم میلادی، مردمسالاری با پیروزی‌های پیایی, به عنوان یگانه شیوه كشور داری در جهان مطرح شد.

شاید زادگاه مردمسالاری به شیوه نوین را باید اروپای غربی دانست، که از آنجا به آمریكا شمالی نیز سرایت نمود.

پیش از آغاز جنگ دوم جهانی، شمار كشورهایی كه مردم سالاری را پذیرفته بودند به شمار انگشتان یك دست هم نمی رسید. در این جنگ, همبستگی دموكراسی با سوسیالیسم، توانست فاشیسم را در هم شكسته و آنرا به حاشیه براند. ولی پس از پایانِ جنگ, دموكراسی، گسترش كمی و كیفی ننمود و تنها هند از استعمار بریتانیا رها شده و دو كشور ژاپن و آلمانِ زیر اشغالِ آمریكا به جرگه كشورها ی مردمسالار جهان پیوستند.

پس از پایان جنگ، جنگ سرد بر همه تحولات جهان سایه انداخت و كشورهای دموكرات در مبارزه با رقیب، از سامانه های استبدادی در جهان سوم پشتیبانی كردند و حتا برخی مواقع سامانه های دموكرات جهان سوم, با پشتیبانی آنها سرنگون و یك سامانه دیكتاتوری جایگزین آن می شد، نمونه بارز این عملكرد, واژگونی مصدق در ایران است كه با یك كودتای انگلیسی ـ آمریكایی یك حكومت مردمسالار، جای خود را به دیكتاتوری سامانه یی داد.

اگر دولت مصدق با كودتا سقوط نمی کرد، شاید امروز خاورمیانه در جرگه كشورهای صاحب دموكراسی قرار داشت.

همه دیكتاتوری های سامانه یی در آمریكای لاتین و خاورمیانه از پشتیبانی آمریكا و بلوك غرب برخوردار بودند.

نخستین موج دموكراسی پس از جنگ دوم جهانی را باید در دهه هفتاد جستجو نمود كه طی آن یونان، پرتغال و اسپانیا به كشورهای دموكرات جهان پیوستند. واژگونی سامانه سوسیالیستی در شوروی و اروپای شرقی روند رشد دموكراسی را در جهان شتاب بخشید و عملاً پس از درهم شكسته شدن یوگسلاوی, قاره اروپا بطور كامل دموكراسی را به عنوان تنها روش حكومت برگزید.

همچنین، در آمریكای شمالی, مركزی و جنوبی، بجز كوبا، چنین نگرشی پذیرفته شد.

در آسیای جنوب خاوری و خاور دور نیز, بجز چین و كره شمالی، دموكراسی به عنوان تنها الگوی درست حكومتی, مورد پذیرش آن جوامع قرار گرفت. البته چین هم اکنون در حال تجربه یك دموكراسی هدایت شده است.

در قاره آفریقا هم بجز چند نمونه اندك, همگی در این روند جهانی یعنی حركت به سوی دموكراسی شریك می باشند.

اما تنها منطقه ای از جهان كه در آن سامانه های دیكتاتوری نه تنها به زندگی خود ادامه می دهند, بلكه در جهت تبدیل سامانه های جمهوری به سامانه های وراثتی عمل می کنند، خاورمیانه است که نمونه آن در سوریه عملی گردید. خاورمیانه را باید در جهان امروز بهشت دیكتاتوری ها نامید كه در آن اكثریت مردم در فقر مطلق و اقلیتی انگشت شمار در غنای کامل قرار دارند. این روند ادامه داشت تا اینكه در سال های 2002 و 2003 میلادی، بنا به گزارشی که شماری از نویسندگان به سفارش برنامه توسعه سازمان ملل متحد (UNDP ), درباره کشورهای عربی(مجموعه 22 كشور عضو اتحادیه عرب) تهیه كردند, وحشت انگیز بود.

توجه به آمارهایی که در مورد كشورهای عربی تهیه شده بود, نشان می داد كه منطقه با بحران بزرگی روبرو است. جمع كل درآمد كشورهای عضو اتحادیه عرب كمتر از درآمد كشوری متوسط مانند اسپانیا می باشد. حدود 20 درصد از عربان بالای 18 سال یعنی 65 میلیون نفر بی سوادند. در سال 2010 بیش از 50 میلیون جوان وارد بازار كار می شوند كه 25 میلیون نفرشان هیچگاه شغلی نخواهند یافت. در سال 2020 این شمار به 100 میلیون نفر خواهد رسید.

حدود 51 درصد از جوانان عرب آرزو دارند به كشورهای اروپایی مهاجرت كنند. این آمار نشان دهنده خطری است كه كشورهای اروپایی را تهدید می كند, و اگر راه حلی در برابر این روند پیدا نكنند در دو دهه آینده، اروپا با دشواریهای بزرگی روبرو خواهد شد.

برای حل آن از دید كارشناسان, یاری دادن به مردم این كشورها برای رسیدن به دموكراسی و بریدن پشتیبانی از سامانه های دیكتاتوری بود كه عملاً همه درآمدهای این كشورها را غارت می کردند, و این تنها راه حلی بود كه اروپا برای این دشواری پیدا کرد.

پس از رویداد 11 سپتامبر و ورود جدی آمریكا برای مبارزه با تروریسم, این موضوع ابعاد گسترده ای پیدا نمود.

در یك تحلیل كلی, جهان غرب به این جمع بندی رسید كه توسعه نیافتگی كشورهای عرب مهمترین زمینه ایجاد تروریسم, و رویارویی با آن بدون توسعه این كشورها غیر ممكن است, برای برونرفت از این وضعیت راهكارهای زیر ارائه شد:

1- منطقه خاورمیانه بسوی حكومت‌های مردمسالار و شایسته هدایت شود.

2- جامعه ای فرهیخته با گسترش طبقه متوسط در این كشورها بوجود آید.

3- اقتدار سیاسی كه باعث بوجود آمدن قدرتهای اقتصادی می شود از بین برود و بدینگونه فرصت های اقتصادی برابر میان مردم, گسترش یابد.

پیشبرد سه راهكار بالا در منطقه ای كه به دید غرب، بویژه آمریكا، منطقه تروریست پرور بشمار می آید و همانندی آن با نتیجه گیری برنامه توسعه انسانی سازمان ملل متحد، باعث پیدایش «طرح خاورمیانه بزرگ» گردید.

مهمترین موضوع طرح این است كه وضع موجود منطقه باید به شکل وضعیت نوینی متحول گردد و این تحولِ وضعیت, تحول كیفی و بنیادی است كه موجب تغییر ساختارها، بنیادها و روابط بین ساختارها می گردد.

مهمترین تغییر ساختاری, تغییر در ساختار قدرت است كه باید به سمت مردمسالاری حركت كند و سامانه های سیاسی نوینی جایگزین رژیم های كهن شوند که شفاف باشند و عملكرد خود را در برابر جامعه های مدنی متشكل از فرهیختگان, قرار دهند تا نتوانند از قدرت سوءاستفاده نمایند.

با پیشرفت فن آوری‌های نوین در زمینه اطلاعات, کشورها بسوی جهانی شدن حركت می نماید و موتور جهانی شدن را باید فن آوری و بهره وری فزاینده و رقابتی سازنده مبتنی بر تكنولوژی تپنده و پویا دانست. این موتور باید به وسیله یك فرهنگ دانش مدار به دور از خرافه و تعصب, پشتیبانی شود؛ برای رسیدن به این هدف كه بازیگر اصلی آن انسان آزاد و اندیشمند است نه انسان مقلد، به یك بستر نیاز دارد. دولت بسترساز این انسان آزاد است، و دولت فقط باید در این سامانه بعنوان یك نظمِ نهادی حقوقی، سیاسی, آموزشی و اقتصادی خلاصه شود و نه دیگر.

نهادِ حقوقی بوسیله قانون كه ثمره خرد گروهی است بوجود می آید و این قانون باید از حقوق طبیعی و مدنی این انسان آزاد پشتیبانی كند.

نهاد سیاسی، باید از فرد آزاد و مستقل و صاحب اندیشه كه در آن ترس، اجبار و تهدید نباشد و انسان آزاد كه جانمایه مردمسالاری است مورد پشتیبانی قرار بگیرد.

نهاد آموزشی، باید به پرورش و آموزش انسانهای مستقل، صاحب اراده و تندرست، از دید جسمی و روحی، بپردازد. احترام به انسان خارج از هرگونه محدودیت های دینی، جنسی، قومی و نژادی مورد پذیرش قرار گیرد.

نهاد اقتصادی، بمانند مكانیزم و بستر رقابت، مقایسه و گزینش به تخصیص بهینه منابع تولید بپردازد.

و فقط در این شرایط است كه الزامات اساسی جهانی شدن همسو و همخوان می گردد و دولت كه فقط وظیفه ارشادی دارد بوسیله نهاد قانون به عنوان مكانیزم مكمل از رانت خواری ناشی از ساختار انحصاری جلوگیری می كند وبا وضع مالیات و همچنین از راه توزیع ثانویه, به برقراری هماهنگی در جامعه كمك می نماید.

زمانی كه جهانی شدن تحقق یابد در آن جامعه مدرنیته بوجود می آید و بزرگترین تمایز جامعه مدرن از سنتی، بنیانگذاری اندیشه نو در آن است، و بزرگترین چالش جامعه سنتی با جامعه مدرن بوسیله افراد و گروههایی شكل می گیرد كه خودداری از اندیشیدن را هدف خود قرار می دهند، چون اندیشه نو منافع استقرار یافته آنان را به چالش می كشد. گروه بینابینی نیز وجود دارند كه بنییانگذاری اندیشه جامعه های مدرن را در جامعه های سنتی با ذهنیت خود توجیه می كنند، با اینكه اینان در ظاهر جلوترند، ولی خود آنان نیز سدی بزرگ در بنیانگذاری اندیشه در جامعه های خود می شوند و عملاً آخرین سنگر واپسگرایی در جامعه خود می باشند، و اگر توانایی داشته باشد مانع تحقق جامعه مدرن می گردند.

جامعه مدرن نیاز مبرمی به دانش مدرن دارد و دانش نوین كه زاینده اندیشه انسان است و اندیشه انسان هم بزرگترین عامل زایش تمدن و ثروت بشمار می آید.

جامعه نوین نیاز به آزادی مطلق اندیشه دارد، و این آزادی اندیشه، زمینه ساز بنیانگذاری اندیشه است و بنیانگذاری اندیشه خود بزرگترین عامل تولید دانش و ثروت جامعه می باشد.

خاورمیانه با اینکه بیشترین ذخایر طبیعی جهان را در خود جای داده است، به دلیل اینكه در آن اندیشه آزاد وجود ندارد و بنییانگذاری اندیشه انجام نمی شود، روز به روز با این ثروت بی كران از قافله تمدن بیشتر پس می افتد و مردم آن با فقر و پریشانی دست به گریبان هستند و نجات خود را در مهاجرت به کشورهای غربی می دانند. اگر در خاورمیانه سنت به مدرنیته تبدیل شود و در آن جامعه ها بنیانگذاری اندیشه بوجود بیاید، که این فقط در یک جامعه آزاد ممکن است، مردم خاورمیانه برای رسیدن به این هدف بزرگترین چالش را حکومت های خود می دانند که مورد پشتیبانی کشورهای غربی هستد و با کمک غرب بر ایشان چیره شده اند. با این پیش زمینه، این پرسش به وجود می آید که:

آیا طرح خاورمیانه بزرگ یك راهبرد سیاسی و یا یك انگاره سیاسی است؟

با كنكاش در این موضوع و اینكه اروپا و آمریكا با دو برداشت متفاوت به نتیجه ای یكسان رسیده اند. این نشان از آن دارد كه مردم منطقه آمادگی حكومت های دموكرات را دارند. بازدارنده عمده در این راه حكومتهایی هستند كه عموماً در دوران جنگ سرد بوسیله پشتیبانی های خودِ غربی ها بوجود آمده اند و امروزه فلسفه وجودی آنها از بین رفته و خود مانع بزرگی در جهت منافع غرب می باشند.

پس استواری این حكومتها را باید در پشتیبانی خارجی از آنان دانست و برای فروپاشی آنان در وهله اول, به فشار از بیرون نیاز است و با توجه به وضعیت كنونی جهان بجز آمریكا هیچ كشور دیگری توان لازم برای ایجاد تغییرات مورد اشاره را ندارد.

اکنون، پرسش این است كه آیا امریكا غیر از مبارزه با تروریسم و گسترش جنگ افزارهای كشتارگروهی كه در این موارد از پشتیبانی اروپا، روسیه، چین و حتا هندوستان برخوردار است, انگیزه لازم برای چنین كاری را دارد یا نه؟

انگیزه ای دیگر نیز در این مورد وجود دارد، و آن اینكه 700 میلیارد از مجموع یك هزار میلیارد بشكه نفت قابل برداشت جهان در منطقه خلیج فارس قرار دارد. نفت دیگر یك كالای اقتصادی نیست و به صورت «ارزش استراتژیك» در آمده و در سده 21، نقش برتر در جهان را كشوری بازی می كند كه بر خلیج فارس چیره باشد.

«مایكل كلر» استاد بررسیهای صلح و امنیت جهانی در كالج همشایر و نویسنده كتاب «جنگ برسر منابع» می گوید: «هدف آمریكا از حضور در منطقه خلیج فارس، چیرگی بر منابع نفت به عنوان یك اهرم قدرت است و نه یك منبع سوخت. چیرگی بر خلیج فارس به معنای كنترل كردن اروپا، ژاپن و چین است، و این كار به آمریكا قدرت باز و بسته کردن شیر نفت را خواهد داد.»

پس امریكا انگیزه لازم جهت فشار از بیرون به حكومت های منطقه را دارد و در افغانستان و عراق ما شاهد این مدعا بودیم.

اما افغانستان و عراق جامعه هایی نیستند كه در آنان بتوان الگویی مورد تقلید جهت خاورمیانه بوجود آورد. پس طرح خاورمیانه بزرگ باید از خلیج فارس آغاز شود و آمریكا برای رسیدن به هدفهایش سه راهکار زیر را پیگیری می نماید.

1- آمریكا به سود امنیت ملی خود می داند كه در منطقه خاورمیانه، مردم بر سرنوشت خود حاكم باشند و این خواست آنان در حكومت دموكراسی نهفته است. در این مورد، مردم منطقه و جامعه جهانی موافق هستندو این نشانه آن است كه دوران زندگی دیكتاتوری های منطقه خاورمیانه به سر آمده است، و جهان و مردم منطقه هم این را می خواهند.

2- آمریكا به سود امنیت ملی خود می داند كه ریشه تروریسم و جنگ افزارهای كشتار گروهی در منطقه را از میان ببرد. در این خواست امریکا مردم منطقه و جامعه جهانی را با خود همراه دارد، و این هم بدون دموكراسی در منطقه امكان پذیر نیست. برای دستیابی به آن باید از پشتیبانی دوستان پیشین خود، یعنی شیخ ها و سلطانهای خاورمیانه دست بردارد. بدون این پشتیبانی آنان فلسفه وجودی خود را از دست می دهند.

3- آمریكا به سود امنیت ملی و اینکه پاسبان جهانی بشود، می داند که باید بر خلیج فارس سیطره یابد، ولی در جامعه جهانی مخالفت های شدیدی با آن وجود دارد.

امروزه سامانه بین الملل در منطقه خلیج فارس در حال شكل گیری است و ایران كلید اصلی آن می باشد. این بزرگترین چالش بین المللی است كه جریان دارد و از اهمیت جهانی برخوردار است. در این مورد، جامعه های داخلی نیز آمادگی حاكمیت ملی را دارند و از همسویی جهانی برخوردارند.

آنچه امروزه در منطقه خاورمیانه بوجود می آید شكل گیری سامانه بین المللی آینده است كه با سرنوشت مردم این منطقه پیوند خورده است. حال باید ببینیم كه چه پیش می آید. آیا می شود از این پدیده در جهت منافع ملی كشور استفاده نمود یا باز هم مانند موارد پیشین دود آن به چشم ملت ایران خواهد رفت؟

iran#

دوشنبه، اسفند ۰۲، ۱۳۸۹

فیروزه خطیبی-نمایشنامه «مرگ، یک کمدی خیلی جدی»، نگاهی طنز آمیز به زندگی ایرانیان ساکن بورلی هیلز


نمایشنامه «مرگ، یک کمدی خیلی جدی»، نگاهی طنز آمیز به زندگی ایرانیان ساکن بورلی هیلز
فیروزه خطیبی
http://www.voanews.com/persian/news/arts/DeaththePlay-2011-2-21-116607858.html

نمایشنامه «مرگ، یک کمدی خیلی جدی» که درآخرهفته گذشته در لس آنجلس درسالنی با گنجایش ١٢٠٠ نفر، جمعیت کثیری از ایرانیان ساکن این شهر را به سالن تئاتر «ویلشایر ایبل» کشاند، تازه ترین نوشته مشترک دو هنرمند ایرانی تبار، فریبرزداودیان و امیر اوهبسیان است که به زبان انگلیسی و با همکاری کارگردان و بازیگران ایرانی و آمریکایی اجرای موفقی داشت.

این نمایش داستان خنده آور یک تاجر ایرانی – آمریکایی و یهودی تبار ساکن بورلی هیلز است که پس از شنیدن خبر ازدست دادن ثروت خود در جریان یک کلاهبرداری دچار سکته قلبی می شود. «دیوید» شخصیت اصلی نمایش با بازی فریبرز داودیان، پس ازرویارویی با فرشته مرگ در مقابل دروازه های بهشت سرگردان می ماند و در آنجا با شخصیت های دیگر نمایش از جمله خاخام کنیسایی که او سال ها به آن تعلق داشته است روبرو شده و دچار وسوسه های شیطانی می شود. در این سفر طنزآمیز به دنیای پس از مرگ، «دیوید» با نگاهی دوباره به زندگی زمینی اش می کوشد تا در نهایت به نوعی رستگاری برسد.

درصحنه های به شدت خنده آور دیگری از نمایش «مرگ، یک کمدی خیلی جدی» تماشاگر با شرایط زندگی، باورها، فرصت های از دست داده و پشیمانی های قهرمان داستان و چگونگی روابط او با نزدیکانش، از جمله همسر، فرزندان و رهبر مذهبی اش آشنا می شود.

اما درواقع نمایش «مرگ ، یک کمدی خیلی جدی» با کارگردانی زیرکانه «جان کیلام» نوعی تجلیل از زندگی است و شوخی و مزاحی است با بلاهت و نابخردی آدم هایی که در دنیای مادی پیرامون خود گم شده اند. دنیایی که در آن دویدن مهاجران ایرانی به دنبال «رویای آمریکایی» به تمسخر گرفته می شود. دنیایی که به شدت نیاز دارد تا حتی برای چند لحظه کوتاه هم که شده به خود آمده و به زندگی پرزرق و برق اما گاه از هم گسیخته و خالی خود نگاهی دوباره بیاندازد.

امیر اوهبسیان که با فریبرزداودیان در کارنوشتن نمایش «مرگ یک کمدی خیلی جدی» همکاری داشته است داستان این نمایش می گوید:«ما کوشیده ایم در این نمایش همه چیز را همانطور که هست نشان بدهیم. یعنی ما آینه را درمقابل تماشاگر گذاشته ایم و چیزی که شما روی صحنه می بینید در واقع انعکاسی است از واقعیت های جامعه امروزی ما.»

«مرگ، یک کمدی جدی» یک بار دیگر اوهبسیان و فریبرز داودیان که در دهه ٩٠ میلادی با دو نمایش موفق «عروسی» و «قرارملاقات با ناشناس» Blind Date با هم همکاری داشتند را در کنارهم قرار می دهد. فریبرز داودیان در مورد این کار مشترک تازه می گوید:«فرهنگ ایرانی ما پر از درس های آموزنده درباره لحظه های پرارزش زندگی است. اما متاسفانه این درسی است که غالبا یادگیری آن مشکل است و ما انسان ها همواره همان اشتباهات همیشگی را تکرار می کنیم. من امیدوارم که در نمایش مرگ ،یک کمدی خیلی جدی، توانسته باشم این پیام را یک بار دیگر با تماشاگرانم تقسیم کنم . من در این راه از طنز استفاده کرده ام که به نظرمن خیلی بهتر و سریع تر می تواند بردل تماشاگر بنشیند.»

فریبرز، امیر و «ماز جبرانی» که امروزه یکی از موفق ترین هنرمندان کمدی استند آپ به شمار می رود در آن زمان مشترکا شرکت تهیه «لیکوئید پروداکشن» Liquid Production را پایه گذاری کردند و چند نمایش به زبان فارسی و انگلیسی برروی صحنه آوردند.

فریبرز داودیان، بازیگر نقش اول نمایش «مرگ، یک کمدی خیلی جدی»، نمایشنامه نویس، تهیه کننده و نیز پایه گذار شرکت «سابلایم انترتینمنت» Sublime Entertainment و «آدام فیلمز» Adam Films است. فریبرز یکی از چهره های محبوب ایرانی آمریکایی رادیو تلویزیونی است که آخرین کار تئاتری او به نام «خانواده ٩٩ سنتی» نیز یکی از پرفروش ترین محصولات شوهای کمدی صحنه ای لس آنجلس به شمار می رود که در سراسر آمریکا در میان جوامع مختلف ایرانی این کشور از استقبال شدید تماشاگران برخوردار شد.

داودیان علاوه بر کارهای نمایشی، درکار تهیه فیلم های سینمایی نیز دست داشته و فیلم «آمریکای زیبا» به کارگردانی «بابک شکریان» و باشرکت بازیگران ایرانی را تهیه کرده و خود نیز در آن شرکت داشته است. فیلم دیگری که فریبرز به عنوان تهیه کننده با آن همکاری داشته فیلم The Dog Walker است که وارد جشنواره های سینمایی شده و جایزه بهترین فیلم Cine Coast Festival را به دست آورده است. او هم چنین تهیه کننده و بازیگر فیلم دیگری به نام «اوتیس ای» Otis E بوده است.

فریبرز داودیان فیلم مستندی نیز از نخستین سفر خود پس از سال ها زندگی در آمریکا به ایران ساخته است. این فیلم که «ایران خانه من » نام دارد در جشنواره فیلم لس آنجلس به نمایش درآمد. اما یکی از آخرین فیلم های سینمایی فریبرز، «سنگسار ثریا میم» بوده است که برای نخستین بار در سال ٢٠٠٨ در جشنواره فیلم تورنتو به نمایش درآمد. او در حال حاضر در حال اتمام فیلم تازه ای است به نام «عذرخواهی».

شوی کمدی «مرگ، یک کمدی جدی» از ریتم، طرح ، فرم و کارگردانی جالب توجهی برخوردار است و مهارت فریبرز داودیان در ارائه دیالوگ های خنده آور در حین حفظ انرژی و روند نمایش و ارتباطی که او به عنوان بازیگر با تماشاگر خود برقرار می کند چشمگیر و قابل توجه است. هم چنین بازی های ارزنده بازیگران دیگر نمایش از جمله «پیر آدل» بازیگر آمریکایی و یکی از اعضای گروه تئاتر«اکتورز گنگ» Actor's Gang- کمپانی که تیم رابینس بازیگرو فعال سیاسی معروف پایه گذار آن است - در نقش «ربای منیشویتز» و رکسانا رستگار، در نقش همسر ایرانی و بورلی هیلزی «دیوید» که با یک بازی راحت و روان به ما نشان می دهد که به نوع زندگی مادی گرایی که جزو روال پذیرفته شده جامعه اوست تن درداده و آن را حق مسلم خود می داند.

iran#

یکشنبه، اسفند ۰۱، ۱۳۸۹

برای کمک به فريدام مسنجر نامه زير را فوراً به يوتوب ارسال کنيد


To: service@youtube.com

Re: http://www.youtube.com/freedommessenger20

Dear YouTube, I strongly believe that the Freedom Messenger 20 Youtube channel was wrongfully deactivated based on a false claim of copyright infringement, probably because of opposition to the channel by other users.

Due to the sensitive nature of the situation in the Middle East, YouTube should immediately restore the account and it should remain uninterrupted until a thorough investigation of copyright infringement can be determined.

Please bring the channel up as soon as possible so we may continue spreading videos from Iran. There is no media in Iran and these videos are crucial to keep the Iranian people safe.

Best, [Insert Name]

Also call YouTube at Tel. 650-253-0000 Fax 650-253-0001


iran#

آغاز اعتصاب در پالایشگاه آبادان


آغاز اعتصاب در پالایشگاه آبادان
یکشنبه ۱ اسفند ۱۳۸۹
تاخیر در بهره برداری از فازسوم
اردلان صیامی
Ardalan.siami(at)gmail.com
http://www.roozonline.com/persian/news/newsitem/archive/2011/february/20/article/-bef58e8b27.html


اعتصاب در پالایشگاه آبادان بسیار پرمعنا است.این بزرگترین پالایشگاه تولید بنزین کشور که قدیمی ترین پالایشگاه خاورمیانه نیز هست و اعتصاب کارکنانش در انقلاب ۵۷ سر وص دای زیادی کرد، این بار و در دهه سوم همین انقلاب، شاهد اعتصاب کارگران فاز سوم خود است که از روز ۲۵ بهمن دست از کار کشیده اند؛این کارگران شش ماه است حقوقی دریافت نکرده اند.

بنا به گزارش های خبری حراست ومسئولین امنیتی با اعتصاب کنندگان برخورد کرده اندولی تحصن واعتصاب هنوز نشکسته است .گفته می شود ای اعتصاب در روزهای اینده نیز ادامه خواهد یافت زیرا پرداخت حقوق معوقه کارگران فعلا عملی نیست.

این در حالی است که از اول سال 88 وعده راه اندازی فاز سوم این پالایشگاه داده میشود ولی هنوز به بهره برداری نرسیده است.

راه اندازی فاز سوم پالایشگاه آبادان از سال 82 در دستور کار قرار گرفت ولی در میانه سال 86 بود که مدیرعامل وقت شرکت ملی پالایش و پخش فرآورده های نفتی گفت: "با اجرای فاز سوم طرح بهینه سازی پالایشگاه آبادان، حدود 20 درصد از بنزین مورد نیاز کشور تولید و به همین مقدار از واردات این فرآورده استراتژیک کاسته خواهد شد."

در قالب طرح توسعه پالایشگاه آبادان، سه فاز در سال های گذشته تعریف شده بود که عملیات فاز یک شامل واحد تقطیر در خلأ، با ارزش 100 میلیون دلار از سال 1382 آغاز شد. این واحد دو سال بعد به پایان رسید. فاز دوم این طرح مسئول جمع آوری واحدهای قدیمی پالایشگاه و ساخت واحدهای جدید بود که 5/1 میلیارد دلار هزینه داشت. طبق برنامه های فاز دو، تولید گازوئیل و بنزین این پالایشگاه افزایش و نفت کوره کاهش پیدا می کند.

ابهجی،مدیر عامل وقت در این مورد گفته بود: "با راه اندازی این واحد، بنزین تولیدی مجتمع کت کراکر با بنزین های معمولی واحد تقطیر پالایشگاه آبادان مخلوط و بنزین با اکتان 87 برای مصرف داخلی کشور تولید می شود."

در آن دوره مقرر شده بود برای تامین بخشی از منابع مالی پروژه بنزین سازی پالایشگاه آبادان، اوراق مشارکت میان مردم توزیع شودتا به گفته ابهجی با توجه به سودآوری بالای پروژه سود سرمایه گذاری آن در حداقل زمان به سهامداران بازگشت داده شود.
نورالدین شهنازی زاده، مدیرعامل شرکت ملی پالایش و پخش فرآورده های نفت ایران هم پیشتر از توزیع 250 میلیون دلار اوراق مشارکت عمومی برای پالایشگاه آبادان خبر داده و سود این اوراق مشارکت را 15 درصد اعلام کرده بود.

فاز سوم قرار بود در سال 88 به پایان برسد و در فروردین همان سال مدیرعامل وقت این مجتمع، علی‌رضا ابهجی هم اعلام کرد: "با راه‌اندازی یک واحد کت‌کراکر جدید با ظرفیت روزانه 45 هزار بشکه‌ و واحدهای دیگری مانند گاز بوتان، ایزومریزاسیون، الکیلاسیون، اسید پلانت و واحدهای جانبی میزان تولید بنزین در این پالایشگاه به 16میلیون لیتر در روز خواهد رسید."

وی در جمع خبرنگاران گفت: "در حال حاضر توسعه فاز سوم پالایشگاه آبادان با شتاب هرچه بیشتری در حال انجام است و پیش‌بینی می‌شود این طرح تا پایان سال ‌جاری به اتمام برسد".

ولی سال 88 هم به پایان رسید ولی فازسوم این پالایشگاه به اتمام نرسید. این در حالی بود که کشور به خاطرتهیه بنزین در تنگنای شدید بود؛ بی جهت نبود که طرح خارج ازعرف تولید بنزین از مجتمع های پتروشیمی با وجود آلودگی های شدید در دستور کار قرار گرفت.

اما نمایندگان مجلس به جای طرح پرسش در مورد تاخیر دربهره برداری از این فاز، به تمجید و تعریف از طرح تازه پرداختند وعبدالله کعبی، نماینده آبادان وعضو کمیسیون انرژی مجلس در آبان 89 بیان داشت: "به حمد خدا برای مقابله با تحریم بنزین ومقابله با دشمنان در دهه فجر پالایشگاه آبادان به بهره برداری میرسد وقدم نهایی در خودکفایی بنزین برداشته میشود. با سرمایه‌گذاری‌های خوبی که در این زمینه انجام گرفته امیدواریم این پالایشگاه 22 بهمن ماه آماده افتتاح و بهره‌برداری شود".

طرح توسعه این پالایشگاه وشازند اراک بود که مسئولین نفتی را به این نتیجه رساندکه در تولید بنزین به نوع تازه ای از خودکفایی خارج از نوع اول (تولید بنزین در مجتمع های پتروشیمی) میرسند.

ضیغمی، مدیر عامل فعلی پالایش پخش کشور در این مورد گفت: "فاز 3 پالایشگاه آبادان با ظرفیت تولید روزانه 6 میلیون لیتر بنزین سوپر با 89 درصد پیشرفت، بهمن ماه امسال به بهره برداری می رسد."
معاون وزیر نفت هزینه اجرای این پروژه را 432 میلیون یورو معادل 183 میلیارد ریال عنوان کرد و افزود: تولید روزانه 250 تن پروپیلن- 330 تن خوراک پتروشیمی و یکصد تن گوگرد و همچنین بهبود شرایط محیط زیست از دیگر اهداف این پروژه است.

اینگونه بود که اقای خامنه ای در 15 بهمن ماه در نماز جمعه تهران با اشاره به آنچه "تلاش‌هاي دشمنان براي اعمال تحريم بنزين عليه ايران" خواند و تأكيد بر اينكه تحريم‌هاي دشمن همواره به نفع ملت ايران تمام شده است ابراز داشت: "در همين زمينه تحليلگران آنها پيش‌بيني كردند كه با اين تحريم‌ها، در ايران آشوب خواهد شد، اما با اين وجود در حال حاضر بر اساس گزارشاتي كه بنده دارم، تا 22 بهمن كشور در توليد بنزين به طور كامل خودكفا خواهد شد."

اما نه تاکید نفتی ها ونه وعده رهبر حمهوری اسلامی در این مورد به واقعیت نپیوست وپالایشگاه ابادان در22بهمن به بهره برداری نرسید. بر اساس گزارش ها مراحل نهایی راه اندازی دچار مشکلات حساسی شده که اینده راه اندازی این فاز را در ابهام فرو برده است.

این در حالی است که شرکت نفت باادعای اینکه اینها مشکلات پیمانکار است وربطی به شرکت نفت ندارد، حمایت خود را از این فاز دریغ کرده و سرنوشت این فاز که میرفت به قول نفتی ها ایران رادرتولید بنزین خودکفا سازد همانند بزرگترین پالایشگاه خاورمیانه یعنی ستاره خلیج فارس شده که در مرحله 40 درصد متوقف مانده است.

یکی از کارگران اعتصابی فاز سوم پالایشگاه به روز میگوید: "بيش از 500 كارگر شركت ساختماني نصب پالايشگاه آبادان، اكنون 6 ماه است كه حقوقي دريافت نكرده اند.آن هم در حالیکه اين كارگران به لحاظ دستمزد يك سوم و حتي يك ششم كارگران قديمي تر پول دريافت مي كنند. برای همین كارگران اعتصاب کرده اند اما مسئول پالايشگاه آبادان نه تنها در مقابل اعتراض كارگران از پاسخ طفره رفته بلکه خطاب به كارگراني كه در فاز سوم اين پالايشگاه مشغول به كار هستند گفته آنها زيرنظر پيمانكار بخش خصوصي فعاليت مي كنند و حقوق آنها ربطي به پالايشگاه ندارد."

يكي دیگر از كارگران اين پالايشگاه هم به روز گفت: "معلوم نيست ما بايد به كجا شكايت كنيم كه گوش شنوايي وجود داشته باشد."

این درحالی است که یکی از مدیران پیمانکاری این پروژه به روز میگوید: "شرکت نفت درسال 89 هیچ پرداختی به ما نداشته که بتوانیم مطالبات کارگران را پاسخ دهیم."

iran#

جمعه، بهمن ۲۹، ۱۳۸۹

جوایز بخش تکنولوژی و جلوه های ویژه اسکار به برندگان آن اهدا شد


جوایز بخش تکنولوژی و جلوه های ویژه اسکار به برندگان آن اهدا شد
مایک اوسالیوان
http://www.voanews.com/persian/news/arts/Teck-awards-oscars-2011-2-18-116487228.html

تکنولوژی مدرن چهره صنعت سینمای هالیوود را با سرعتی سرسام آور عوض کرده است و هرسال کمی پیش از برگزاری مراسم اهدای جوایز اسکار، در یک مراسم جداگانه به بهترین مخترعین، مبتکرین، تکنیسین ها، مهندسین و دست اندرکاران این چهره جدید هالیوود نیزجوایزی اهدا می شود.

دیوید لار، مهندسی است که سال گذشته توانست مشکلاتی که بانک های کامپیوتری جلوه های ویژه با حجم عظیم اطلاعاتی که به آن ها داده می شود دارند را حل کند. این پروسه مخصوص خلق مناظر واقع گرا از طریق کامپیوتر «منتقل کردن» یا rendering نام دارد.

دیوید لار می گوید:«امشب چندین جایزه دیگر نیز به مخترعین و مبتکرین راه های دیگری که منجر به حل این مشکل و اداره این فایل های عظیم شده است اهدا می شود. ما اسم این شیوه تازه اداره فایل ها بزرگ را گذاشته ایم «مزرعه انتقال» rendering farm و خوب لابد من هم که با این فایل ها سروکار دارم اسمم میشه « دهقان انتقال» rendering farmer!

دیوید لار یکی از چندین برنده جوایز «تکنولوژی» اسکار است که این هفته از سوی آکادمی علوم و هنرهای تصاویرمتحرک به این برندگان اهدا می شد. سازمانی که اهدا کننده جوایز اسکار است و روز ٢٧ فوریه جوایزی به بهترین های سینما درسالی که گذشت اهدا خواهد کرد.

دیوید لار با مدرک مهندسی علوم فضایی به صنعت سینمای هالیوود پیوست و امروز با استودیوی انیمیشن «پیکسار» Pixar کار می کند و می گوید فضای پر زرق و برق هالیوود را دوست می دارد:«این جایزه یک آرزوی دیرینه است که برای من جنبه واقعیت پیدا کرده است. من افراد زیادی را در استودیوی پیکسار می شناسم که پیش از من این جایزه را دریافت کرده اند ودر واقع می توانم بگویم آن ها قهرمانان من هستند. این که من توانسته ام از طریق کارم به صورتی از آکادمی قدردانی کنم برایم بی نهایت خوشحال کننده است. برای من این شغل یک فرصت طلائی و حتی باید بگویم به صورتی جادوئی است.»

مارک ساگار یکی دیگر از برندگان جوایز تکنولوژی اسکار امسال، مهندس زیست شناسی است که کارش را در خدمت هنرفیلمسازی گذاشته است. این مهندس توانسته است با ابداعات تازه خود، شیوه های تکنیکی تازه ای را برای تبدیل حرکات صورت بازیگران به شخصیت های کارتونی و انیمیشن روی پرده سینما اختراع کند. این پروسه در راه ساختن فیلم های مختلف از جمله فیلم علمی خیالی «آوتار» ساخته «جیمزکامرون» تاثیرات عمده ای داشته است. مارک ساگار می گوید درست نشان دادن چشم های شخصیت ها در این پروسه بی نهایت مشکل و حائز اهمیت است:«برای فیلمی مثل آواتار ما از دوربین هایی استفاده کردیم که توی کلاه خود مخصوصی و روی سر بازیگر قرار می گیرد. این عمل کارما را به مراتب آسان تر می کرد چون می دانستیم که داریم دقیقا همه حرکات و حتی جزئیات حرکت پلک چشم ها را هم دنبال می کنیم و این حرکات را با هم تطبیق می دهیم. به این طریق شما یک ارتباط نزدیک تری با این شخصیت های کارتونی و انیمیشن پیدا می کنید و همانطور که موقع نگاه کردن به چشم دیگران ما می توانیم احساسات آن ها را تشخیص بدهیم و حس کنیم این حالت را در شخصیت های کارتونی و انیمیشن هم بوجود می آوریم. یعنی یک حس و حالت واقعی به نگاه آن ها می دهیم.»

ریچارد ادلاند، رئیس کمیته اهدای جوایز تکنولوژی آکادمی است. خود او در طول سال ها تا کنون برنده چهار جایزه اسکاربوده است. این جوایز به خاطر جلوه های ویژه از جمله برای سری فیلم های «جنگ ستارگان» Star Wars به او اهدا شده است. ادلاند می گوید صنعت سینمای مدرن هالیوود حتی از آن دوران تا کنون هم دستخوش تغییرات عمده ای شده است:«در زمانی که من وارد حرفه جلوه های ویژه شدم تا با پروژه جنگ ستارگان کارکنم این حرفه هیچگونه شالوده و زیربنایی نداشت. در آن زمان من نمی توانستم کسی را پیدا کنم که دراین زمینه کار کرده باشد. مجبور بودم به هرکسی که استخدام می کردم آموزش بدهم که آن کاری راکه می خواهم برایم انجام بدهند. اما امروزه جلوه های ویژه تبدیل به یک صنعت جداگانه و هم جوار سینما شده است و درحال حاضر شما نمی توانید فیلمی را پیدا کنید که به صورتی از این جلوه های ویژه در آن ها استفاده نشده باشد.»

با این همه این دست اندرکاران جلوه های ویژه همگی دریک مورد متفق القول هستند و آن این است که ابداعات و ابتکارات آن ها به کنار، با وجود تمام افکت های کامپیوتری پیشرفته هنوز هم مهره اصلی و قلب یک فیلم بازیگرآن است.

ماریسا تومه بازیگر برنده اسکاری که به عنوان میزبان مراسم اهدای جوایز تکنولوژی اسکار امسال را اداره می کرد می گوید تکنولوژی مدرن همواره در زمینه آثار سینمایی حضور دارد:«زیبایی این کار در این است که همه جا حضوردارد اما چنان با ظرافت و دقت انجام شده که شما آن را نمی بینید. چون هرچه مهارت دست اندرکاران این تکنولوژی بیشتر می شود این کار ظریف تر انجام می شود.»

ریچارد ادهاند، هنرمندی که در رشته جلوه های ویژه به خلق آثار نقاشی و گرافیک اشتغال دارد می گویداین تکنولوژی نوین درعین حال درهای تازه ای را هم برای فیلمسازان گشوده است. او می گوید چنانچه بودجه آن را داشته باشید یک تهیه کننده می تواند فقط با استفاده از جلوه های ویژه یک فیلم کامل را روی پرده سینما بیاورد. او هم چنین معتقد است که این مسیرتازه هالیوود توانسته است فرصت های تازه ای برای هنرمندان و ابداع گران بوجود بیاورد:«آن ها به دور و برشان نگاه می کنند، مجله های را می خوانند، آن ها باهوشند. این هنرمندان می دانند که یک عامل شگفتی آور درفیلمسازی وجود دارد که به شدت جذاب و جلب کننده است.»

بنا برگفته «ادهاند» همانطور که بسیاری از جوان های بازیگر همواره راهی هالیوود هستند، بسیاری ازدست اندرکاران کامپیوتری نیز امروزه به این شهرمی آیند تا بخت خود را در رشته جلوه های ویژه امتحان کنند.




iran#

پنجشنبه، بهمن ۲۸، ۱۳۸۹

بررسی کوتاه فیلم های منتخب جوایز اسکار امسال

بررسی کوتاه فیلم های منتخب جوایز اسکار امسال
http://www.voanews.com/persian/news/arts/Oscarfilmshortreview-2011-2-17-116416474.html

جوایز اسکاربهترین فیلم سال ۲۰۱۰ روز یکشنبه ۲۷ فوریه در سالن «کداک تیاتر» Kodak Theatre شهر هالیوود به برندگان آن اهدا خواهد شد. امسال نیز ۱۰ فیلم داستانی بلند نامزد دریافت جایزه بهترین فیلم سال هستند:

ساعت ۱۲۷

این تازه ترین اثر سینمایی «دنی بویل» کارگردان بریتانیایی تبار فیلم تحسین برانگیز «میلیونر زاغه نشین» است که درسال ۲۰۰۹ موفق به دریافت هشت جایزه اسکار از جمله جایزه بهترین کارگردانی شد. در این فیلم ماجراجویانه، زندگی «ارون رالستن» کوهنورد آمریکایی که در نتیجه یک حادثه کوهنوردی مجبور به قطع بازوی خود می شود به تصویر کشیده شده است. رالستن در سال ۲۰۰۳ بدون آنکه به کسی خبر بدهد، عازم کوهستان می شود اما پس از آنکه به مدت پنج روز بین دو تخته سنگ درجداره یک سخره گرفتار می شود با چاقو بازویش را قطع می کند تا جان خود را نجات بدهد. این فیلم که با همکاری تیم نویسندگان و تهیه کنندگان فیلم «میلیونر زاغه نشین» تهیه و تولید شده است از روی کتاب پرفروشی به همین نام ساخته شده است که درواقع نقل وقایع به قلم خود قهرمان داستان «ارون رالستن» است.

قوی سياه

دارن آرنوفسكي کارگردان فیلم برنده اسکار «كشتي‌گير» یک بار دیگر و این بار درزمینه فیلم های روحی روانی و ترسناک دست به یک تجربه سینمایی کم نظیرزده است. درفیلم تازه این کارگردان آمریکایی «وينسنت كسل»، «وينونا رايدر»، «باربارا هرشي»، «ناتالي پورتمن» و «ميلا كونینز» نقش های اصلی را برعهده دارند. فیلم دلهره آور با موضوع فراطبیعی«قوی سیاه» چندی پیش توانست جايزه شير طلایی جشنواره فيلم ونيز را در بخش بهترين فيلم سال دريافت كند.

فيلم «قوی سياه» داستان بالرينی به نام نينا با بازی «ناتالي پورتمن» است که با مادرش در نيويورک زندگی می ‌کند و زندگی خود را درراه رسیدن به مدارج بالا در صحنه باله این شهر گذاشته است. اورقصنده توانایی است اما مربی رقص او ناگهان تصميم می‌گيرد بزرگ ترین رقیب نینا را به جای او برای اجرای نقش اصلی باله دریاچه قوانتخاب کند. این تصمیم ماجراهای پیش بینی نشده و چرخش های روحی روانی برای نینا به همراه دارد. نظریه قوی سیاه نیز در فیلم اشاره به اتفاقات نادر اما مهمی دارد که به طور معمول کسی انتظار وقوع آن ها را ندارد.

آرنوفسكي چهل ساله با وجود آن که فقط چند فيلم از جمله «مرثيه‌ای برای يک رويا» را در کارنامه هنری خود دارد اما آثارش به شدت مورد توجه منتقدين، و علاقمندان حرفه ای سینماست.آرنوفسكی برای کارگردانی فيلم «کشتي‌گير» موفق به دريافت جایزه شير طلایی جشنواره فيلم ونيز شده است.

مشت زن

فیلم «مشت‌زن» را «ديويد او. راسل» خالق آثار چون «من هاکی یز را دوست می دارم» با استفاده از بازی های درخشان «كريستيان بیل» و «مارك والبرگ» كارگرداني كرده است.

«مشت زن» به موضوع زندگي یک بوکس بازحرفه ای ايرلندی تبارآمريكایی می پردازد که در راه كسب عنوان قهرمانی در دسته سبك وزن روزهای سختی می گذارد.

ابتدا قرار بود کارگردان دیگری - دارن آرنوفسکی - فیلم «مشت زن» را با بازی مارک والبرگ و مت دیمون بسازد که هر دو متولد بوستن هستند، اما بعد از مدتي حضور دمون در اين پروژه منتفي شد و بجای او برد پیت برای ایفای این نقش انتخاب شد. در نهایت آرنوفسکی و برد پیت نیز از این پروژه خارج شدند و مارک والبرگ که در تهیه این فیلم نقش عمده ای داشته است نقش «وارد» را در آن برعهده گرفت وکریستیان بیل نیز در این فیلم نقش برادر او «اکلند» ایفا می کند. اکلند که او نیز مشت زن حرفه ای بوده است به خاطراستفاده از مواد مخدر و دزدی چند سالی را در زندان گذرانده است اما حالا قدم پیش گذاشته تا به عنوان مربی به برادر خود «وارد» کمک کند تا او بتواند عنوان قهرمانی دسته سبک وزن را به دست آورد.

اکثرصحنه های فیلم «مشت زن» که مارک والبرگ و کریستیان بیل ماه ها برای بازی در آن آموزش بوکس بازی دیده اند در شهر کوچکی در نزدیکی بوستن در ایالت ماساچوست و محل زندگی شخصیت های واقعی این فیلم فیلمبرداری شده است.

آغاز

فیلم علمی تخیلی «آغاز» تازه ترین اثر کارگردانی «کریستوفر نولان» با بازی «لئوناردو دی کپریو» و «ماریون کوتیلار» با جلوه های ویژه سینمایی نوظهور با موضوع غیرمتعارفی چون ربودن خواب های دیگران سروکار دارد.

فیلمنامه این پروژه ۱۶۰ میلیون دلاری را نیز خود کریستوفر نولان نوشته و استودیوی برادران وارنر تهیه کننده آن بوده ست. نخستین تصاویر این فیلم سال گذشته در «توکیو» فیلم برداری شده است و صحنه های حیرت آور وتفکر برانگیزی که در این فیلم گنجانده شده، آن را در رده بندی کم سابقه اکشن علمی تخیلی که در درون ساختار ذهن انسان اتفاق می افتد قرار داده است. لئوناردو دی کاپريو در اين فيلم نقش «کاب»، رهبر گروهی را بازی می کند که «استخراج کننده» رویاهای دیگران اند. آدم هايی که می‌توانند در خواب‌های ديگران حضورپیدا کنند و حتی به این خواب ها شکل متفاوتی بدهند. استخراج کننده‌ها می توانند به موکل‌ها ياد بدهند چگونه از رازهایی که در درون ناخودآگاه شان پنهان شده محافظت کنند و يا چگونه آنها را از اذهان ديگران بدزدند.

در اين میان « کاب» راه معکوس کار گذاشتن يک ايده در ذهن يک نفر را برمی گزيند. او برای رسيدن به اين مقصود يک ذهن ربایی پيچيده را طراحی می کند و گروه همکاران خود را از لايه‌هاي درون این روياها می گذارند و به زنی اسرارآميز در گذشته کاب می رساند. بازیگران دیگر این فیلم «الن پیج» و «مایکل کین» می باشند.

بچه ها حالشان خوب است

فیلم کمدی درام ، کم خرج و مستقل «بچه ها حالشان خوب است» را «لیزا چولودنکو» کارگردانی کرده است و بازیگرانی چون آنت بنینک، جولیان مور و مارک روفالو نقش های اول آن را بازی کرده اند.

دراین فیلم که پیام اصلی آن آسیب پذیری بنیاد های اصلی جامعه که همان خانواده است می باشد، زندگی یک زوج همجنسگرا با بازی جولیان مور و آنت بنینگ مورد بررسی قرار می گیرد. دو فرزند نوجوان این دوزن که از طریق اهدای نطفه متولد شده اند در سنینی قرار گرفته اند که به صورتی پنهانی به جستجوی پدرخود یا اهدا کننده نطفه ای که باعث تولد آن ها شده است می گردند. در فیلم «بچه ها حالشان خوب است» با استفاده از یک زیربنای کمدی و با بررسی زندگی سه شخصیت میانسال اصلی ، پرسش های جدی در رابطه با معنای خانواده و ازدواج پاسخ داده می شود و ارزش های پذیرفته شده عام در این فیلم به چالش گرفته می شود. پیام نهایی فیلم این است که فورم بیرونی یک واحد خانوادگی پذیرفته شده درجامعه، نمی تواند لزوما تضمینی برای موفقیت آن باشد. یک خانواده با پدرو مادر همجنسگرا هم می توانند همانقدر عشق به فرزندان خود بدهند که هرخانواده دیگر.

نطق پادشاه

فیلم «نطق پادشاه» که اخیرا جایزه نخست «بفتا»ی بریتانیا را نیز از آن خود ساخت با كارگردانی «تام هوپر»، يك درام تاريخی است كه تلاش پادشاه انگليس برای غلبه بر مشکل لكنت‌زبان او در دوران حساس رهبری این کشوردرمسیر جنگ جهاني دوم را روايت می ‌کند. این فیلم براساس داستان واقعی زندگی جورج ششم پدر ملکه الیزابت دوم گذاشته شده است که در سال ۱۹۳۶ پس از کناره گیری برادرش ادوارد هشتم از سلطنت، به اجبار مقام پادشاهی بریتانیا را می پذیرد. جرج ششم که تمایلی برای رسیدن به قدرت نداشت ناچار یک درمانگر گفتار استرالیایی تبار را استخدام می کند تا بتواند با کمک او و از طریق نطق های رادیویی مردم کشورش را دردوران پرتلاطم جنگ جهانی دوم هدایت کند.

بازيگران اصلی اين فيلم، ا«كالين فيرث»، «جفری راش» و «هلنا بونهام کارتر» هریک در رده بندی بهترین بازیگر نقش اول و نقش مکمل، نامزد دریافت جایزه اسکار هستند. جفری راش در نقش درمانگر لکنت زبان پادشاه بازی ارزنده ای را در این فیلم ارائه داده است.

شبكه اجتماعی

ديويد فينچر کارگردان فيلم «شبكه اجتماعی» محصول «كلمبيا پيكچرز» است که جسی آيزنبرگ، اندرو گارفيلد و جاستين تيمبرليك بازیگران اصلی آن به شمار می روند و در آن داستان راه اندازی و توسعه شبكه «فيس بوك» در سال ۲۰۰۴ توسط چند دانشجوی دانشگاه هاروارد پرداخته شده است.

فيلمنامه فیلم «شبکه اجتماعی» را «آرون سوركين» بر اساس کتابی به نام «میلیاردرهای تصادفی» نوشته است که ضمن بررسی ماهیت شبكه اجتماعی فیس بوک زندگي جوان مبتکری را نشان می‌دهد که از طريق قانونی و شخصی توانست به تجارتی ۲۵ ميليارد دلاری در سال برسد و زندگی خود و دیگران را از طریق ایجاد این شبکه اجتماعی به شدت دگرگون کند. این فيلم همچنين نمايش زيرکانه ای است از روابط انسان‌ها و هزينه‌هايی که انسان‌ها برای رسيدن به موفقيت بايد بپردازند.

داستان اسباب‌بازی ۳

«داستان اسباب‌بازی ‌۳»،‌ به كارگرداني «لی اونكريچ» براساس فيلم‌نامه‌ای از «مايكل آرنت» ساخته شده است. اين انيميشن ماجراجويانه براساس ماجراهای دو شخصيت اصلی «وودی» و «بوز» و دوستان جعبه اسباب‌بازی ها یآن‌ها به تصوير كشيده شده است. کاراکتر «تريکسی» در اين نسخه به مجموعه اضافه شده است، تريکسی توسط «کريستين اسکال» صداگذاری و ايفای نقش شده است. که پيش از اين در فيلم جنگ کنکوردها بازی کرده است.

کاراکتر تريکسی، کاراکتر مناسبی برای حضور در دوران بازی‌های ما قبل تاريخی تلقی مي‌شود، زماني که‌ دايناسورها بر زمين حاکم بودند و تريکسی با ايفای اين نقش که ظاهر عجيب و غريبي نيز دارد به « داستان اسباب بازی ‌۳ » جذابيت تازه ای می دهد.

سری فیلم های انیمیشن داستان اسباب بازی جزو محبوب‌ترين فیلم های هالیوود است که در سراسر جهان مخاطب های زیادی دارد. بازيگراني چون «تام هنكس»، «تيم آلن »، «مايكل كيتون»‌ و«جان كوزاك» به عنوان صدا پيشه در «داستان اسباب بازی ‌۳» ايفا نقش کرده اند.

شهامت

فيلم «شهامت» كه جديدترين ساخته برادران كوئن به شمار می رود، نسخه بازسازی شده ای از وسترن كلاسيكی با همين نام است كه در سال ۱۹۶۹ با بازی «جان وين» ساخته شد. در حالی که فيلم اصلی جنبه ویترینی برای هنرنمایی های خاص جان وين را داشت اما فيلم برادران کوئن اين داستان را از منظر یک دختر نوجوان به تصوير مي‌کشد. فيلمنامه «شهامت» را خود برادران کوئن نوشته‌اند و اين اولين فيلم وسترن آن ها به شمار می رود که در آن برخی از همکاران همیشگی این دوبرادر از جمله «جف بريجز» و «جاش برولين» نقش آفرینی کرده اند. این فیلم محصول كمپاني پارامونت و داستان دختر چهارده ساله ای است كه به دنبال انتقامجویی از مردی است که پدرش را به قتل رسانده است.

استخوان زمستان

«استخوان زمستان» به كارگرداني «دبرا گرانيك» با بازی هنرمندانه جنيفر لارنس اقتباسی ادبی است از رمانی به همين نام نوشته دانيل وودلر كه «آن روسلين» فيلمنامه نويسی آن را برعهده داشته است. فيلم درباره مشکلات دختری هفده ساله به نام ریدالی است که به اجبار، قصد يافتن پدر فراری‌اش را دارد. پدر خانواده که پیش تر به جرم حمل مواد مخدر دستگير شده، با گرو گذاشتن تنها خانه‌شان موقتا آزاد و یک بار دیگر فراری می شود. ریدالی مجبور است پدرش را بيابد تا خانواده‌اش را از آوارگی در زمستان سخت آن منطقه نجات بدهد.
iran#

م.سحر-دو رباعی در باره عربده کشی در مجلس شورای اسلامی


دو رباعی م.سحر در باره عربده کشی در مجلس شورای اسلامی
http://www.iranglobal.info/I-G.php?mid=2-64899

تفرج در باغ وحش با دیدن فیلم ، مجلس شورای اسلامی و هروله اوباش بر کرسی های نمایندگی مردم ایران که برسر و کله خود می کوفتند وعربده کشان اعدام این وآن راخواستار بودند دو رباعی زیرنوشته و سپس دو رباعی دیگر بر آن افزوده شد اما قبل از خواندن رباعیات چهارگانه تفرج کوتاهی در این باغ وحش ، موجب انبساط خاطر است

http://www.youtube.com/watch?v=zMPW9fZQ1pA

....................................................

این مجلس اسلام که جوش آورده ست

کوهی ست که زاییده و موش آورده ست

روباه و سگ و دراز گوش آورده ست

در ظل خدا وطن فروش آورده ست

***

اجماع خر ازمجمع ملاخوشتر

سگدانی ازین صحنهء غوغا خوشتر

بیغولهء دد بهتر ازین لانهء جهل

اسطبل ازین مجلس اعلا خوشتر

***

آمد خبر از مجلس اسلامم دوش

کافتاده میان وکلا جوش و خروش

پرسیدم و در جواب ماندندخموش

کاین مجلس ملی است یا باغ وحوش؟

***

بر اهل وطن این همه ذلت تاکی؟

این خاک ، فتاده در مذلّت تا کی؟

این مایه بلا ، اینهمه علت تاکی؟

وین جانوران وکیل ملت تا کی؟

م.سحر

پاریس،15.2.2011

برگرفته از : ایرانگلوبال

انتشار از: Eghbal Eghbali
iran#

پروین اردلان-امید قدرت می آورد


امید قدرت می آورد
پروین اردلان
http://newsecularism.com/2011/02/18.Friday/021811.Parvin-Ardalan-Hope-brings-power.htm

سرعت پایین است، اسکایپ کار نمی کند، کسی حاضر به صحبت تلفنی نیست. مدت هاست به جز اسکایپ آن هم به مدد وی.پی.ان که حالا از کار افتاده، امکان گفتگو به حداقل رسیده است، اما اکنون شنیده می شوند، حتی از لابه لای جمله هایی که در چت و ایمل می نویسند، صدای شادی شان، خوانده، شنیده و احساس می شود؛ هر چند نگران فردای پرخشونت تر آن هستند و اکنون نیز در حال تجربه ی آن فردایند.

وقایع تونس ومصر تنها تکانه ای بر دولت های دیکتاتور در شمال افریقا و منطقه خاورمیانه نبوده است، این وقایع هم معادلات نظم نوین جهانی را برهم زده؛ هم مردمان کشورها را به حرکت درآورده؛ و هم همبستگی مردمی را در جهان ارتقا داده است. سرآغاز حرکت و رویش امیدی دیگر در دل مردمان و انتشار ویروسی مسری است که رفته رفته سال 2011 را به سال انقلاب های اجتماعی، سال قدرت جوانان و سال حضور قدرت مند زنان تبدیل کرده و می کند.

حضور مردم ایران روز 25 بهمن 1389 در خیابان های تهران و دیگر شهرها برای همبستگی با مردم تونس و مصر، آغاز دوباره ای بود برای مردمی که دیگر تنها نیستند. پس از ماه ها این نخستین بار است که خنده از لابه لای کلمات بیرون می جهد. مستانه که شوخ طبعی ویژهء بارز اش بود و رنگ زندگی داشت، مدت ها ساکت بود، می گفت: "حتی مهمانی هایمان هم عزاداری شده" اما شب 25 بهمن دوباره روحیه طنازش به ایمل ها آمد و نوشت: "می خوام حرف بزنم. سرعت خيلي پايينه و گوگل تاكم كانكت نميشه، همين الان هم اين اينترنت مثه يه چراغي كه باد ميخوره بهش هي پت پت مي كنه، در حال پت پته، فقط بدون که امروز خيلي خوب بوديم، امروز بهترین بودیم، امروز نشون دادیم ما هستيم. حتي اگه اونا خيلي زياد باشن و نذارن ما به هم برسيم كه واقعا هم نمي ذاشتن، حرفه اي شده ایم، مي دونیم نبايد بترسیم. امروز اینجا میدون تحریر بود. حیف که الجزیره اینجا نبود تا برات دست تکون بدم! از پلیس، بسیج، لباس شخصی ... ماشاالله کم نبودند و قشنگ هم می زدند! اما خیلی ها می گفتن امروز آبرو داری کردیم و کم نیاوردیم! باور می کنی ؟»

مردم پیام یکدیگر را می شنوند و باور می کنند. شعارهای مردم ایران مانند مصر و تونس علیه دیکتاتوری بلند شده است. مردم تونس و مصر به ما یاد دادند که می توانیم از هم یاد بگیریم و تنها دیکتاتورها نیستند که به ضرب قدرت نظامی و سرکوب همدیگر را حمایت می کنند.

"امید قدرت می آورد" این جمله ای است آشنا برای بسیاری از ما که بارها تجربهء شکست داشته ایم، برای یکدیگر بارها گفته ایم، بارها از زبان نوال سعداوی، نویسنده و مبارز فمنیست مصری، هم شنیده ایم. امید دیدن کورسویی است در جاده ای که به سیاهی ختم می شود، چراغی ورای مرز تصورکه حرکت و نیرومی آورد و قدرت؛ و اکنون هرچند به دشواری پـُر سو می شود.

طی ماه های گذشته از امید می گفتیم اما بیشتر بغض و عصبانیت، زندان و اعدام را می خواندیم و می شنیدیم و می دیدیم. اکنون شاهد جوانه هایی هستیم که در گوشه گوشهء جهان، از دل باتلاق ترس سر می زنند: از دل انقلاب یاس تونس، از میان آواز زنان تونسی، از مقاومت شبانه روزی مردم مصر در میدان تحریر، از رقص و حضور زنان مصری به خاطر فتح خیابان، از تصویر چگوارا در دست فقرای یمنی، از میان همراهی جوانان مسلمان و مسیحی، از اردن تا الجزایر تا خیابان های تهران، رقص شور را در دل یاس مشاهده می کنیم.

آنها به جای جنگ قومیتی، و به جای جنگ مذهبی با، و یا ترس از یکدیگر،در خواسته های مشترک همراه شده اند. آنها دوگانه سازی های بد و بدتر را که یا وحشت از غرب می سازد،یا بنیادگرایی اسلامی از اخوان المسلمین، برهم زده اند. راه سومی را راهبری می کنند که همان سازمان دهی و قدرت گیری نهادهای اجتماعی است. در این میان نهادهای زنان شان مسئولیتی دشوار تر دارند، آنها، هم باید دیده بان حقوق زنان برای حفظ داشته ها و ارتقای خواسته ها باشند و هم سیاست زنانه را به مثابه سیاستی علیه خشونت و جنگ و سلطه طلبی در کشورهای با سابقه دیکتاتوری جاری و ساری کنند. درایران اما، نهادهای اجتماعی گرچه با خشونت سرکوب شدند اما اکنون، هرچند به سختی، در حال سازماندهی مجدد در شبکه ها و نهادها و گروه های اجتماعی در داخل و خارج کشور هستند.

این یعنی باور کردن به قدرت و شعور مردمی که بدیهی ترین حقوق اجتماعی و سیاسی و انسانی را طلب می کنند، یعنی شعور جنبش های اجتماعی و بلوغ جامعه ای که خواهان تغییر است. نه تونس و نه مصر و نه ایران هیچ کدام تکرار هم نیستند، شبیه هم نیستند، اما اشتراک های زیادی دارند، همصدایی و همبستگی یعنی تلاقی این اشتراک ها و قدرت بخشی مسری به یکدیگر و همپوشانی در نقطه های مشترک. نیروهایی که هم می دانند چه نمی خواهند و هم می دانند چه می خواهند.

در 25 بهمن، آنها به سمت میدان آزادی رفتند تا خواسته آزادی را فریاد برنند. جوانی بالای جرثقیل رفت، زنی جلودار جمع راهپیمایی کنندگان شد، و زنان بسیاری از خیابان ها گزارش دادند. آنان رفتند که برابری جنسیتی را در برابر سیاست های حاکمیتی که علیه جنس زن قانون و بخشنامه و مرامنامه تصویب و منتشر می کند به نمایش در آورند. اینها همه مشترک هایی است که می توان در عملکرد جوانان این کشورها اعم از دختر و پسر، از حضور فعالانه و نه منفعلانه زنان در خیابان ها و در صحنه جنبش های اجتماعی دید. آنها با تمام تفاوت هایشان در یک نقطه با هم تلاقی کرده اند: نه به دیکتاتوری ، و بله به آزادی و برابری جنسیتی.

اگر پس از انتخابات ایران، بسیاری برای پس گرفتن رای شان به خیابان ریختند این بار "نه به دیکتاتوری" شعارشان بود. هرچند بدون توان نظامی در برابر قدرت های نظامی چندگانه سپاه و بسیج و ارتش و پلیس های لباس شخصی، هرچند بی دفاع تر از تونس و مصر در برابر نظامیان. هرچند بی حضور رسانه ها و گزارشگران حقوف بشر. اما آگاه و هدفمند و پرامید و بی توهم از توان نظامی، اقتصادی و سیاسی حریف بر ترس غلبه کردند.

25 بهمن آغاز دیگری بود در ادامه راهی دراز اما سرشار از همبستگی و همصدایی با زنان و مردانی که بر ثبات شوریدند. روزهای نگرانی هم از راه رسیده اند، دو جان با ارزش پرکشیدند، خانواده ها در برابرزندان کتک می خورند، و زندانی ها همچنان در بندند و و بی خبری رو به افزون. راوی دیگری نوشت: « این روزها هم پر از امید و هم پر از خشم. وقتی مردم را می بینی تو خیابون، توی اتوبوس و ... که بدون ترس حرف می زنند و فحش می دن و اعتراض می کنند، واقعا حس عجیبی به آدم می ده. تعداد زیاد آدمها روز ۲۵ بهمن واقعا اشک آدم رو از شوق درمی آورد. من زنهایی رو دیدم که کاملا تابلو اومده بودند تظاهرات، بدون هیچ ترس و تقیه ای. بدون کیف، بدون ماسک و ... با دستهایی که مشت شده بود و شونه هایی که عقب بود وسط خیابون راه می رفتند، کاری که من جراتش رو ندارم انجام بدم. از طرف دیگه وقتی وقاحت رو می بینی، وقتی مانور تو خیابون رو می بینی، وقتی می بینی تو پیاده رو با موتور و گله ای حرکت می کنند و هی صدای گاز موتورها را بلند می کنند که مردم رو بترسونند، اونوقته که از مظلومیت این همه آدم حالت بد می شه... با همه این حرفا امید واقعیه، چیزی که تو دلهای مردم دوباره جون گرفته...»


iran#

دکتر اسماعيل نوری علا-انتخابات آزاد، در خارج کشور!


انتخابات آزاد، در خارج کشور!
دکتر اسماعيل نوری علا
http://newsecularism.com/2011/02/18.Friday/021811.Esmail-Nooriala-Free-election-outside-of-Iran.htm

از نشانه ها و شواهد موجود چنين می توان دريافت که اکنون، نه تنها عدهء کثيری از مبارزان عليه حکومت اسلامی، که حتی بسياری از آنان که تا کنون ـ به سودای اصلاح پذير بودن حکومت اسلامی ـ در جهت تصحيح روبنائی آن اقدام می کرده اند، همگی در مورد ضرورت آفرينش يک آلترناتيو سکولار ـ دموکرات در برابر حکومت مذهبی ـ ايدئولوژيک کنونی، آن هم در فضای آزاد خارج کشور به اجماع نظر رسيده اند؛ آلترناتيوی که بتواند، از يکسو، با کمک حاميان اش در داخل کشور، هدايت کننده و سخنگوی مبارزان داخل و خارج بوده و، از سوی ديگر، به جلب نظر افکار عمومی جهانيان اقدام کرده و بتواند به مراجع تصميم گيری بين المللی و کشورهای مختلف بقبولاند که جنبش سبز ايران جنبشی انحلال طلب و خواستار لغو قانون اساسی حکومت اسلامی و برقراری حکومتی جدا از هرگونه مذهب و ايدئولوژی است.

حوادث 25 بهمن امسال و، در پی آن، پيام نوميد کنندهء مهندس موسوی که با ارائهء تعريف هميشگی او از جنبش سبز همراه بود ـ بخصوص آنجا که می گفت: «اهداف اصلی [جنبش سبز] احیای ارزش های انقلاب و آرمان های امام راحل و مطالبات آزادی خواهانه و متکثر ملت شریف ایران بوده و همواره تلاش کرده است که از راه های مسالمت آمیز، اهداف خود را با تاکید براصل بنیادین کرامت ذاتی انسان و به رسمیت شناختن حق ملت برای حاکمیت بر سر نوشت خود و اجرای بدون تنازل قانون اساسی دنبال کند»(1) ـ بخوبی نشان دهندهء آن بود که نمی توان، عليرغم شجاعت ها و شهامت های همهء دست اندرکاران اين جنبش، به امکان بوجود آمدن يک بديل موجه و جايگزين شوندهء حکومت اسلامی در داخل کشور اميدوار بود.

من در گذشته پيرامون اينکه چرا در حوزهء اقتدار يک حکومت سرکوبگر و استبدادی امکان ايجاد الترناتيو وجود ندارد و اين امر لزوماً به خارج از محدودهء نفوذ و تسلط رژيم منتقل می شود مطالبی نوشته ام و در اينجا به آن نمی پردازم(2). بهر حال، انتقال فعاليت های برخی از سازمان های سياسی داخل (همچون «همبستگی» و «اصلاح طلبان مذهبی») به خارج کشور، خود از فروبستگی کامل سپهر سياسی و ناممکن شدگی کار حتی اپوزيسيون وفادار به رژيم نشان دارد. اکنون هواداران ِ اصلاح طلبان داخلی در خارج کشور نيز به اين واقعيت که ميدان هدايت مبارزهء سياسی به خارج کشور منتقل شده اذعان می کنند.

حال بايد ديد که در خارج کشور روند آفرينش يک آلترناتيو سکولار ـ دموکرات در برابر حکومت اسلامی چگونه مسيری را بايد طی کند. تاکنون، در خارج کشور، هر کجا که سخن از اتحاد و اتفاق نيروها می رفته است، چشم ها به سوی شخصيت های منفرد و نيز رهبران احزاب و گروه های سياسی بر می گشته است؛ با اين استدلال که آنها دارای حقانيت برگرفته از هواداران يا اعضاء تشکيلات خويش اند و لذا می توانند که چنان اتحادی را ممکن سازند. اما، بموازات اين استدلال، اين واقعيت هم روز به روز روشن تر شده است که نه تعداد هواداران شخصيت های منفرد مشخص است و نه تعداد اعضاء احزاب و گروه های سياسی؛ و اگرچه نمی توان از شخصيت ها خواست تا تعداد هواداران شان را اعلام کنند، طبيعی است تصور کنيم که فرض داشتن تشکل سياسی داشتن اشراف بر تعداد اعضاء هم هست. اما، متأسفانه، احزاب سياسی ما به دلايل مختلف از ارائهء چنين آماری تن می زنند. بنظر من، علت اصلی اين امتناع آن است که تعداد واقعی اين اعضاء آنقدرها هم که می نمايند زياد نيست و اکثريت ايرانيان و شخصيت های سیاسی در سی سال گذشته ترجيح داده اند که هويت مشخص حزبی نداشته باشند. اين پديدهء اعجاب انگيز بيهوده آفريده نشده که ايرانيان، برای موجه ساختن عقايد و مواضع خود، با افتخار اعلام می کنند که عضو هيچ حزب و گروهی نيستند! بهر حال، اين واقعيت ها موجب شده اند که روند اتحاد شخصيت ها و رهبران سياسی همواره به بن بست برخورده و از حرکت باز بماند.

تمام دلايل فوق حکايت از اين می کنند که برای حل مسئله باید به راه هائی نکوبيده فکر کرد و در اين راستا، بنظر من، يک راه نکوبيده اما ظاهراً ممکن، فکر کردن به انجام يک انتخابات آزاد سراسری در ميان ايرانيان خارج کشور است تا آنها از ميان خود افرادی را، بدون توجه و ارزش گزاری بر پيشينه و تعلقات و وابستگی های سياسی شان، و به صرف اعلام اعتقادشان به ضرورت وجود يک آلترناتيو سکولار ـ دموکرات در برابر حکومت اسلامی، بعنوان نمايندگان خويش انتخاب کرده و به آنها مأموريت دهند تا از میان خود هیاتی را به عنوان آلترناتیو (یا جایگزین موقت حکومت اسلامی) برگزيده و کار آلترناتيو را طبق برنامه ای تعیین شده آغاز کنند.

در واقع، اگرچه رهبری هر آلترناتيو سياسی عاقبت به گردهمآئی چند نفر شخصيت معين از ميان اپوزيسيون می انجامد، اما اين افراد را نمی توان، به سبک حکومت اسلامی، با امدادهای غيبی دست چين کرد و زير يک سقف گرد هم آورد؛ و لازم است که زمينه هائی فراهم آيد تا برآيند اعتبار شخصيت های مزبور دارای ارزشی فراتر از حاصل جمع ارزش های سياسی تک تک آنها باشد. به عبارت ديگر، در عصری که همهء حکومت ها خود را منتخب «مردم» و «ملت» ها معرفی می کنند و ادعا دارند که از صندوق رأی سر بيرون کشيده اند، يک جايگزين موجه برای حکومت اسلامی نيز نمی تواند (حتی اگر ممکن باشد، که ثابت شده نيست) بصورتی خود انگيخته و بر اساس ارادهء شخصيت ها برای گرد هم آمدن بوجود آيد. امروزه، حتی مهندس موسوی، اين رهبر محبوس خانگی در تهران، هم حقانيت خود برای «شاخصيت همراه با شکسته نفسی» اش را از آنجا می گيرد که معتقد است در انتخابات 22 خرداد 88 برندهء واقعی او بوده است، امری که، چه درست و چه ناشی از توهم، در روزهای پس از انتخابات نيز بوسيلهء تظاهرات ميليونی مردم تأئيد می شد.

توجه کنيم که خود فکر ايجاد يک کنگرهء ملی در خارج کشور هيچ تازه نيست. اما فکر استفاده از تکنولوژی موجود برای تشکيل اين کنگره از طريق انجام «انتخابات آزاد» (همانکه آرزوی انجام اش را در ميهن خود داريم) فکری کاملاً جديد است که در ميان ما تنها در مقياس های کوچک (مثل انجام انتخابات «شورای هماهنگی شبکه سکولارهای سبز») بکار گرفته شده است و يا در آستانهء بکار گرفته شدن است (مثل انجام انتخابات برای گزينش هيئت امنای «نهاد مردمی»).

در واقع، هم اکنون امکان انجام «انتخابات اينترنتی» کاملاً فراهم است و شرکت ها و سازمان هائی با مجوز دولتی (دولت های دموکرات) وجود دارند که، با گرفتن سفارش و دريافت وجه، مجامع عمومی شرکت های بزرگ (با چندين هزار صاحب سهم) را بر روی اينترنت برگزار کرده و نتايج را مستقلاً اعلام می دارند. بنا بر اين از نظر امکانات مشکلی در کار نيست و اگر ايرانيان خارج کشور، حتی در مقياس های چند ميليون نفری، بخواهند گروهی را بعنوان نمايندگان شان در يک «کنگرهء ملی» انتخاب کنند، امکان اين کار وجود دارد.

در عين حال می توان ديد که نه تنها در ميان شخصيت های سرشناس و رهبران تشکل های سياسی موجود و سابقه دار، که در ميان ايرانيان فرهيخته و تحصيل کرده ای که نگران اوضاع وطن شان هستند اما بعنوان شخصيت سياسی شناخته نمی شوند، بسيارانی هستند که اگر نظر و اعتمادشان به چنين انتخاباتی جلب شود آماده خواهند بود که خود را نامزد نمايندگی در کنگرهء ملی ايرانيان (که، بگيريم، مثلاً، پنجاه عضو خواهد داشت) نامزد کنند. کار مهم توجيه ضرورت اين اقدام و اعتماد سازی نسبت به روند انجام آن است.

ايرانيان خارج کشور براحتی می توانند از ميان خود، مثلاً، صد نفری را برگزينند که واقعاً در کار اجتماعی و سياسی خبره و کارآزموده و تحصيل کرده و با تجربه اند و می توانند سازندهء جايگزينی شوند که در مقابل اقتدار آن کادرهای حکومت اسلامی از همه لحاظ رنگ می بازند. اين عده نمايانگر چهرهء مدرن، با سواد، جهانديده، متخصص و شايستهء ايران نوين فردا خواهند بود و با انجام کارهای درست و مؤثر خواهند توانست اعتماد ايرانيان داخل کشور را نيز بخود جلب کنند.

آنچه می ماند عاملی است که «سفارش دهندهء انتخابات»، «فراهم کنندهء امکانات برای انجام کنگرهء ملی و انتخاب اعضاء آلترناتيو» و «زمينه ساز اجرائی فعاليت های اعضاء آلترناتيو» خواهد بود. من مدت ها است که اين «عامل» را «کميتهء تدارکات کنگره ملی آلترناتيو» خوانده ام(3) و اعتقاد دارم که برای برساختن اين کميته نيازی به چهره های الزاما مشهور نيست و يک جمع هفت ـ هشت نفری می توانند با روی هم ريختن امکانات و توانائی های خود اين «کميتهء تدارکات» را بوجود آورند و، پس از کسب اعتماد ايرانيان خارج کشور و گردآوری امکانات مالی و اجرائی لازم، انجام اين انتخابات را به يکی از شرکت های متخصص اين کار «سفارش» دهند.

اما اگر بحث ما با اشاره به ضرورت داشتن «مأموريت» از جانب «ديگران» برای انجام هر کاری آغاز شده است؛ بايد ديد که اين «کميتهء تدارکات» حقانيت عمل خود و مأموريت لازم برای اجرایی کردن طرح انتخابات آزاد را از کجا به دست می آورد. من قبلاً(4) در اين مورد راه هائی را مطرح کرده و، در عين حال، توضيح داده ام که بهترين راه تماس های انفرادی اعضاء اين کميته با شخصيت های شناختهء شدهء سياسی از طيف های مختلف و جلب حمايت آنان از انتخاباتی است که بايد انجام گيرد. به عبارت ديگر، لازم است که عده ای از اين شخصيت ها از قبل نسبت به اين طرح توجيه شده و آماده باشند تا بلافاصله پس از اعلام موجوديت اين کميته، طی اعلاميه هائی پشتيبانی خود از فعاليت های آن را اعلام دارند.

اما بنظر من، اعلام اين پشتيبانی کافی نيست و شخصيت های مزبور، همراه با پشتيبانی از کميتهء تدارکات، لازم است اعلام کنند که آماده اند تا خود را برای نمايندگی در کنگرهء ملی ايرانيان برای ايجاد يک آلترناتيو سکولار ـ دموکرات در برابر حکومت اسلامی فعلی (و اشکال محتمل آيندهء آن) نامزد کنند. اين امر باعث می شود که کميته، علاوه بر داشتن پشتيبان، عده ای از شخصيت های سياسی را بعنوان نامزد انتخاباتی که در پيش دارد به ايرانيان معرفی نمايد و از ديگران نيز بخواهد که خود را برای عضويت در کنگره نامزد کنند.

انتخابات کنگره، در واقع، نوعی وزن کشی سياسی است و ايرانيان خواهند ديد که واقعاً چه کسانی قادرند به جلوی صحنه آمده و خود را در معرض «انتخابات» قرار داده و وزن سياسی خود را در ميان ايرانيان خارج کشور مشخص سازند. اين انتخابات در واقع آينه ای خواهد بود که پيش روی جامعهء سياسی ايرانيان خارج کشور گرفته می شود تا نشان دهد که ترکيب واقعی چهرهء سياسی اين جامعهء گسترده در سراسر عالم چگونه است.

در عين حال، بايد توجه داشت که طرح انجام انتخابات آزاد برای کنگرهء ملی در خارج کشور خودبخود هرگونه «حق پيشاپيشی» را از همگان سلب می کند. يعنی، مثلاً، آقای ابوالحسن بنی صدر نمی توانند مدعی آن شوند که چون سی سال پيش با 12 ميليون رأی به رياست جمهوری رسيده اند برای عضويت در کنگرهء ملی ايرانيان نيازی به شرکت در انتخابات ندارند. رهبران احزاب سياسی نيز بصورت انفرادی و جدا از موقعيت های حزبی خود می توانند در اين انتخابات شرکت کنند با اين فرض ِ پنجاه ـ پنجاه که ممکن است رأی کافی نياورند و به عضويت کنگره در نيايند.

باری، برگرديم به کميتهء تدارکات که ايجادش اولين قدم در راه بلند آلترناتيوسازی محسوب می شود. بنظر من، اگر اين کميته بخواهد در کار انجام انتخابات موفق شود، نبايد دارای بار سياسی باشد و اعضائش بايد بتوانند با هر باور سياسی در آن شرکت کنند. در عين حال، آنها نبايد در انجام کارهای تدارکاتی خود درگير بحث هائی سياسی، همچون نوع رژيم آيندهء ايران و يا مسائل مربوط به تمرکز و عدم تمرکز يا تقسيمات کشوری و يا انتخاب استراتژی و تاکتيکی همچون گزينش شعار «انتخابات آزاد» شوند؛ چرا که اينگونه تصميم گيری ها از حوزهء وظايف يک کميتهء تدارکاتی خارج است. آنها همچنين نبايد در اين موارد نسبت به ديگرانی که موقعيت فراحزبی ـ فرا ايدئولوژيک آن را درک نمی کنند، در مقام پاسخگوئی برآيند. آنان سربازان راه آلترناتيوسازی هستند و می خواهند راه را برای برگزيده شدن شايستگان رهبری سياسی آلترناتيو باز کنند.

نکتهء ديگر هم آنکه هم اکنون چندين گروه مختلف خود را برای اعلام موجوديت بعنوان کميتهء تدارکات کنگرهء ملی ايرانيان آماده می کنند. در اين مورد تذکر چند نکته ضروری است:

نخست اينکه بايد به بی اطلاعی اين گروه ها از يکديگر خاتمه داد تا انرژی ها و امکانات متفرق نشود و از پيوستن کاربران آنها کميته ای کارا و فراگير بوجود آيد.

دو ديگر اينکه بايد متوجه کوشش های آگاهانه برای «موازی سازی در راستای ناکام کردن آلترناتيو سازی در خارج کشور» هم بود و هر کجا که لازم شود همگان را از ماهيت اينگونه کوشش ها آگاه کرد.

در اين مورد لازم است به ياد داشته باشيم که اصلاح طلبان مذهبی ـ که حتی در زير شلاق بنيادگرايان حاکم خواهان حفظ حکومت اسلامی هستند ـ طی سی سال گذشته مهارت شگرفی در اين نوع موازی سازی ها به دست آورده اند. آنها فکر «ايران برای همهء ايرانيان» را شعار «جبههء مشارکت ايران اسلامی» قرار داه اند! برای دموکراسی همزادی به نام دموکراسی اسلامی اختراع کرده اند، جامعهء مدنی را با جامعهء مدينهء پيامبر اسلام تاخت زده اند، و مدتی نيز هست که به سراغ سکولاريسم آمده اند و احتمال دارد بزودی شاهد تولد «سکولاريسم ناب محمدی» هم باشيم. لذا، عطف به اين سابقه، هيچ بعيد نيست که بزودی شاهد آن شويم که کميته ای برای برگزاری کنگرهء ملی ايرانيان برای کوشش در راه فعال کردن «اصول مغفولهء قانون اساسی اسلامی» هم آغاز بکار کند و در پی ايجاد يک «آلترناتيو دموکرات ـ سکولار اسلامی!» برای مقابله با بنيادگرايان در قدرت نشسته در تهران برآيد.

باری، در روزهائی به سر می بريم که سرکوبگری رژيم از يکسو، و ناتوانی عملی رهبران مذهبی جنبش سبز (بر فرض اينکه بهترين نيات را دارند) از سوی ديگر، قطار مبارزات ايرانيان عليه حکومت اسلامی را بر روی ريل آلترناتيو سازی سکولار ـ دموکرات در خارج کشور قرار داده است و نه تنها تا زمانی که حوادث داخل کشور نشان از احتمال پيروزی انحلال طلبان داخل کشور نداشته باشد ايجاد چنين آلترناتيوی سخت ضروری است، بلکه حتی اگر رژيم در «آخرين لحظه» برای نجات خود دست به دستگيری اعضاء کابينهء احمدی نژاد و برکشيدن کابينهء مهندس موسوی بزند، نيز چنين آلترناتيوی خواهد توانست از منافع سکولارها در برابر تجاوز اصلاح طلبان ِ مجدداً به قدرت رسيده دفاع کند.



1. http://www.kaleme.com/1389/11/27/klm-47781/

2. http://www.puyeshgaraan.com/ES.Notes/2010/101510-PU-EN-Why-alternative-should-be-created-outside-of-Iran.htm

3. http://www.puyeshgaraan.com/ES.Notes/2010/121710-PU-EN-Differences-in-alternatives.htm

4. http://www.puyeshgaraan.com/ES.Notes/2010/091010-PU-EN-Setting-up-a-prepatory-committee.htm

بايگانی وبلاگ