یکشنبه، بهمن ۱۱، ۱۳۸۸

قندچی-اميدوار بودم اين سطور را هيچگاه ننويسم که ما نيازمند صلحبانان سازمان ملل هستيم


اميدوار بودم اين سطور را هيچگاه ننويسم که ما نيازمند صلحبانان سازمان ملل هستيم
http://www.ghandchi.com/607-UNPeaceKeepers.htm
سام قندچي

کمتر از يکماه پيش نوشتم "اپوزيسيون ميتواند در صورتيکه اعدام های دسته جمعی آغاز شود خواستار دخالت نظامی نيروهاي سازمان ملل در ايران شود. امروز ديگر دوران تصفيه هاي استالين نيست که سازمان مللی نبود، و در صورتيکه اپوزيسيون يک کشور تقاضاي چنين کمکی بکند، آنگونه که سالهاست نيروهاي دموکرات در افغانستان براي مقابله با توحش طالبان چنين تقاضايی را کرده اند، ميتوانند دريافت کمک را هم انتظار داشته باشند." (1)

متأسفانه شرايطی که من جامه عمل پوشاندن به اين اقدام را لازم ميديدم نه تنها اتفاق افتاده است بلکه زودتر از تصور رهبران جنبش سبز اين وضعيت در برابر ما است و ديگر نميشود تعلل در اقدام بالا کرد.

بنظر من بعد از اعدام محمد رضا عليزمانی و آرش رحمانی پور ديگر نبايد منتظر شد و بايد برای حضور نيروهای نظامی سازمان ملل در ايران برای انجام انتخابات بدون تقلب زير نظر سازمان ملل و جلوگيری از کشتار معترضين، درخواست کرد. حتي تحريم خريد نفت از ايران ديگر نميتواند به اين وضعيت اضطراری پاسخ دهد و تحولات درون ايران خيلی سريعتر از آنچه تصور ميشد روی داده است.

وقتی احمد جنتی يعنی صدای شورای نگهبان که تعيين کننده قدرت مقننه ايران است اعدام اين دو معترض را تحسين کرده و خواستار اعدام های بيشتر معترضين شده است و وقتی يکی از سخنگويان غيررسمی دولت يعنی ملاحسنی امام جمعه اروميه که طی 30 سال اخير بطور مضحک اما آنجه رژيم بعداً انجام داده را اعلان کرده است امروز خواستار گرداندن جنازه اعدام شدگان در خيابانهای تهران شده است، ما ديگر با نسل کشی از نوع خمر سرخ روبرو هستيم و ديگر اين حرفها را نبايد با شوخی برگزار کرد. نيروهای نظامی صلحبان سازمان ملل بايد هرچه زودتر به ايران بروند قبل از آنکه اين نسل کشی، قربانيان بيشتری بگيرد.

متأسفانه آقايان کروبی و موسوی بجای محکوم کردن روشنِ اعدام اين دونفر و درخواست اعتراض در مقابل زندان اوين که البته عده ای از مردم به ابتکار خود کردند، در برخوردشان به اين اعدام ها بر موضوع اينکه اين دو قربانی قبل از اعتراضات انتخابات دستگير شده بودند، تکيه کردند، و اينکه اين اقدام رژيم براي ايجاد رعب برای تظاهرات 22 بهمن است را متذکر شدند. اتفاقاً رژيم از قصد اولين قربانيان را دونفری انتخاب کرد که با آنکه در دادگاه معترضان محاکمه شدند حضورشان در تظاهرات ها ساختگی بود. چرا؟

مهم نيست دو اعدام شده قبل از اعتراضات اخير بازداشت شده اند بلکه مهم آن است که در دادگاه معترضان محاکمه شدند و رژيم هم آنان را بعنوان معترضان اخير اعلام کرد و به محاربه محکوم و اعدام کرد اما اينکه اين اولين قربانيان از ميان بازداشت شدگان قبل از اعتراضات اخير انتخاب شدند برای ايجاد دودلی در اپوزيسيون برای عکس العمل است وگرنه به روشنی در همه مطبوعات آنها را بعنوان شرکت کنندگان در اعتراضات اعلام کردند. زمان اعدام های 1360 هم ابتدا کساني را اعدام کردند که هنگام بمب گذاری در مجلس اصلاً در زندان بودند و نميتوانستند در آن عمليات شرکت داشته باشند.

همچنين مهم نيست که دادستان تهران بعداً محمد رضا علی زماني و آرش رحمانی پور را از نظر تکنيکی بازداشت شدهِ قبل از انتخابات ميخواند. اگر اختلاف عباس جعفری دولت آبادی با محمود احمدی نژاد هم دليل اين امر باشد مهم نيست، فردا ايشان قابل تعويض هستند. همچنين ايجاد رعب و وحشت از طريق اعدام با همان اعدام های حتي محکومين به مواد مخدر هم انجام ميشود. ما در اينجا با فقط موضوع ايجاد رعب و وحشت روبرو نيستيم. ما با وضعيت جديدی روبرو هستيم.

واقعيت اين است که آقای خامنه ای نظير آقای خمينی در سال 1360 ابداً نه قصد عقب نشينی دارد و نه آنکه ميخواهد کمتر قساوت نشان دهد. اگر آنموقع اولين قربانيان از مجاهدين بودند اينبار اولين ها از انجمن پادشاهی انتخاب شده اند. تا آنجا هم که به بقيه مربوط است نظير همان روزگار، اگر کسی مانند مهندس بازرگان حاضر شود اپوزيسيون قابل تحمل که اين رژيم را تأييد کند بماند، تحمل خواهد شد، وگرنه حتي کسی در حد بنی صدر هم در ميان آنها که از صفوف رژيم آمده اند، تحمل نخواهد شد، و اتفاقاً در مورد خود آنهايی که از رژيم برخاسته اند اگر آقای خامنه ای مطمئن باشد که خنثی شدنی نيستند بيشتر هدف قرار خواهند گرفت همانگونه که آنزمان با قطب زاده و بنی صدر رفتار شد (2).

تفاوتی که امروز با 30 سال پيش دارد در اين واقعيت است که تجربه رژيمِ اعدام و شکنجه طالبان در افغانستان و نيز تجربه خود طالبانيسم در جمهوری اسلامی در سالهای 1360 و 1367 در برابر ما قرار دارد. جنبش مردم نيز در ايران اساساً جنبشی مسالمت آميز است و وقتی رژيم دست به نسل کشی اين جنبش زده است در اين دنيای متمدن راهی نميماند جز درخواست از نيروهای نظامی سازمان ملل برای دخالت و سد کردن اين نسل کشی و تضمين انتخابات آزاد تحت نظارت سازمان ملل در ايران. اين رژيم نه انتخابات آزاد برگزار خواهد کرد و نه به هيچ درخواست ديگر جنبش سبز وقعی خواهد گذاشت. برنامه رژيم قلع و قمع جنبش مسالمت آميز مردم ايران است.

اگرچه رژيم با صدام حسين صلح کرد اما هيچگاه با مجاهدين صلح نکرد و در همه شرايط در پي نابودی کامل آنها بود. در واقع اين درسی است برای نيروهايی که قبلاً بخشی از اين رژيم بوده اند. از نظر رژيم حتي با تجاوزگران عراق ميشد صلح کرد و جام زهر نوشيد اما با خودی هايی که اپوزيسيون جدی باشند و نشود آنها را خنثی کرد هيچ صلحی در کار نيست.

سالهاست مردم ايران شعارشان "مرگ بر سنگسار،" "مرگ بر اعدام،" "مرگ بر تجاوز،" "مرگ بر شکنجه" بوده است. اما امروز ديگر رژيمي که مرگ بر هرچيز و هر کس ميگويد به جز اجازه دادن به مرگ اين روشهای غير انسانی، ديگر اين کارها را به خيابان کشيده است و نسل کشی راه انداخته است، بله کشتن نسلی که ديگر حکومت طالبانی نميخواهد و خواستار جدايی مذهب و دولت است (3).

اميدوارم رهبران اپوزيسيون اين واقعيت را پيش از آنکه هم برای خود آنها و هم برای مردمی که در خيابانها هستند درک کنند. ديگر تاکتيک ها و بحث های 31 سالِ گذشتهِ نيروهای مسالمت جو، کار ساز نيست، و رژيم تصميم خود را گرفته است و اعدام محمدرضا عليزمانی و آرش رحمان پور اعلان جنگ رژيم به اپوزيسيونی است که بي سلاح در خيابانهاي ايران برای مطالبات خود سينه سپر کرده است.

متأسفانه ادامه خيلی از اقدامات اپوزيسيون مسالمت آميز ايران در 31 سال گذشته گرچه مفيدند اما ديگر برای لحظه حاضر پاسخگوی نياز وضعيت کنونی نيستند. زمان آن است که هرچه سريعتر رهبران اپوزيسيون ايران از سازمان ملل متحد درخواست اعزام نيروهای نظامی صلحبان به ايران را بکنند پيش از آنکه اين نسل کشی رژيم، يک نسلی از جوانان ايران را نابود کند.

به اميد جمهوري آينده نگر دموکراتيک و سکولار در ايران،

سام قندچي، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
http://www.iranscope.com
دوازدهم بهمن ماه 1388
February 1, 2010

پانويس ها:

1. http://ghandchi.com/603-TabarzadiBikhoshoonat.htm
2. http://www.ghandchi.com/606-BazarganKarroubi.htm
3. http://www.ghandchi.com/605-jodaeiemazhabvadolat.htm

جبهه دمکراتیک ایران خواهان توقف اعدام ها و آزادی کلیه زندانیان سیاسی شد


جبهه دمکراتیک ایران خواهان توقف اعدام ها و آزادی کلیه زندانیان سیاسی شد
http://mohandestabarzadi.blogfa.com/post-1820.aspx

خبرگزاری جبهه متحد دانشجویی - بنا برخبرهای واصله جبهه دمکراتیک ایران دراعتراض به اعدام زندانیان سیاسی و افزایش خشونت رژیم بیانیه ای صادر کرد.متن بیانیه بدین قراراست


درشرایطی که رشد فرهنگی جوامع بشری وپیشرفت مدنیت درجهان مشوق نفی اقدامات خشونت باروگسترش قوانینی است که متضمن تامین هرچه بیشتر حقوق انسان ها است. حکومتی که درتبلیغات خود داعیه دفاع ازستمدیدگان دنیا را ادعا می نماید و مدام دم ازعدالت می زند. به گواه آمارهای منتشره بیشترین اعدام وقتل انسان ها را درمیان کشورهای جهان به خود اختصاص داده است. این اعدام ها علاوه برآمارجان باختگان درون زندان هاست. این اعدام ها علاوه بر آمارقتل شهروندانی است که درخیابان ها به جرم مطالبه حقوق اولیه یعنی پس گرفتن رای پایمال شده خود جان می بازند. این اعدام ها علاوه بر آمار مرگ های مشکوک نویسندگان، هنرمندان وفرهیختگانی است که پس از بیرون رفتن از خانه خود دیگربازنمی گردند ویا دربسترتب دارو دردرون خانه خود کارد آجین می شوند.
شگفتا آنهایی که با هرسخن خود درتنورخشونت وقساوت می دمند و برای جان ستاندن ازانسان ها دست مریزاد می گویند آیا آموزه های مکتبی که داعیه ی پیروی ازآن دارند را فراموش کرده اند که هرکس خون انسان بیگناه را برزمین بریزد مانند آن است که همه انسان ها را به قتل رسانده است. مگر محاکمه پنهانی بدورازچشم وکیل قانونی و اعدام عاجل بدون اطلاع قبلی متهم و خانواده وطرح اتهامات ضدو نقیض خود دلیل آشکاری بربی گناهی بردارشدگان نیست.
اعدام رحمانی و علی زمانی ها نه تنها موجب عقب نشینی و هراس مردم وعدم حضوردرراهپیمایی سبز 22 بهمن نخواهد شد بلکه حکومتگران خواهند دید که ملت آگاه ایران با تداوم تظاهرات غیرخشونت بارخود چگونه پاسخ ظلم ها ونامردمی ها را خواهند گفت.
آنانکه نسخه های اعدام وکشتاردرمانی را به منظور تداوم استیلای خود برحکومت تجویزمی کنند براساس کدام تجربه تاریخی این راه ناصواب را برگزیده اند. آیا حکومت خمرهای سرخ با قتل دو میلیون انسان بی گناه توانست سرنیزه را برمردم کامبوج مسلط کند. آیا میلوسویچ با روش کشتاروتجاوز توانست اقتدارخود را دست کم درمیان قوم صرب حفظ کند. آیا صدام با کشتارصدها هزارانسان درایران وعراق وبکارگیری انواع سلاح های کشتارجمعی توانست دیکتاتوری خود را حفظ کند. سرنوشت بانیان این جنایات چه شد؟
بدون شک آنهایی که به جای حمایت ازخواست ملت وسرسپردن به اراده عمومی مدام برتشدید خشونت ورویارویی با مردم ولو به قیمت ریختن خون انسان های بیگناه پای می فشارند درآینده ای نه چندان دورازرفتارمستبدانه خود پشیمان گشته ، روزی که ممکن است دیگرزمانی برای ندامت باقی نمانده باشد.
جبهه دمکراتیک ایران باردیگر ضمن تاکید برلزوم توقف فوری و دایم احکام ضد انسانی اعدام خواهان آزادی کلیه زندانیان سیاسی و عقیدتی به ویژه دبیرکل دربند این جبهه مهندس حشمت اله طبرزدی می باشد.
زنده باد آزادی – گسسته باد زنجیر استبداد
برقرار باد دمکراسی
جبهه دمکراتیک ایران
تهران - دهم بهمن 1388 خورشیدی

+ نوشته شده توسط در یکشنبه یازدهم بهمن 1388

شنبه، بهمن ۱۰، ۱۳۸۸

حال مهديه گلرو ،فعال حقوق بشر در زندان رو به وخامت گذاشت


حال مهديه گلرو ،فعال حقوق بشر در زندان رو به وخامت گذاشت
http://www.radiofarda.com/archive/news/20100130/143/143.html?id=1943660

خانواده مهديه گلرو صبح روز پنجشنبه موفق به ملاقات كابينى با او شدند.
به گزارش شبكه جنبش راه سبز موسوم به «جرس» به نقل از "گزارشگران وفعالان حقق بشر" خانم گلرو در اين ديدار به خانواده خود گفته است كه بيش از ده روز است به عفونت شديد روده مبتلا شده است اما به خاطر نبود دارو و بى‌توجهى مسئولان زندان، بيمارى وى روز‌به‌روز وخيم‌تر مى‌شود.

وى همچنين از سرماى زندان در پى ِ خرابى وسايل گرمايشى خبر داد و گفت: “زندانيان بسيارى به آنفولانزا و سرماخوردگى دچار شده‌اند كه به خاطر نبود دارو و تغذيه مناسب، بهبود پيدا نمى‌كنند.”
خانواده گلرو از كاهش شديد وزن مهديه، و بى‌حالى و ناتوانى وى در زمان ديدار خبر دادند.
مهديه گلرو در مورد انتصاب اتهام ارتباط با سازمان مجاهدين خلق، به خانواده‌اش گفت: “اين اتهام را به هيچ عنوان نپذيرفته و آن را در تعارض كامل با افكار و انديشه‌هاى خود مى‌دانم.”

مهديه گلرو بيش از ۶۰ روز پيش به همراه همسرش بازداشت شد. وى عضو شوراى دفاع از حق تحصيل است كه در حال حاضر اغلب اعضاى آن در زندان هستند.

جمعه، بهمن ۰۹، ۱۳۸۸

طنز-اهل گرمسارم


اهل گرمسارم

روزگارم بد نیست
چاه نفتی دارم
پول گازی
سر سوزن عقلی
رهبری دارم
بهتر از گاو دوان
دوستانی ،دستشان داغ ودرفش
و سخنگویی که همین نزدیکیست
لای این شب بوها
گوییا می {…}

پای آن کاج بلند

اهل گرمسارم
ازهمان روزکه خوردم پپسی
توی میدان ولیعصر
شدم تهرانی
………… ……… ……… ……..
اهل گرمسارم
پیشه ام حرافیست
گاه گاهی قفسی میسازم توی اوین
تا به آواز جوانی که در آن
زندانیست
غم بدبختیتان تازه شود
چه خیالی،،،،چه خیالی میدانم
همشون بیجانند
خوب میدانم
حاصل دولت من بی نانیست
………… ……… ……… …
من مسلمانم
برسرم هالهءنور
جانمازم پرچم
مهرم زور
قصر سجاده من
من وضو باخون
مردم پیروجوان میگیرم
من نمازم را پی تکبیرةالحرام
فقیه

پی قدقامت شورای نگهبان خواندم

کعبه ام بر لب چاه
کعبه ام درتوی
جمکران
افتادست
کعبه من مث یک زندانی
میرود راه براه
میرود بند ببند
حجرالاسود من
کلهء تاروسیاه اوباماست

اهل گرمسارم
نسبم شاید
برسد
به یه هندونهءکالی در چین

نسب من شاید
به پسر عمه چاوز برسد
رهبرم بیخبر از خواب پرید
جنّتی زیبا شد
مرد بقال از من پرسید
چند مثقال کراک میخواهی
من ازاو پرسیدم
رأی مفت سیری چند؟

محمد مسعود سلامتی-طبرزدی اسم رمز آزادی


محمد مسعود سلامتی-طبرزدی اسم رمز آزادی
http://mohandestabarzadi.blogfa.com/post-1819.aspx

اگر به کاروان کوشندگانی که درداخل کشور عمرخود را صرف مبارزه نموده اند چشم بدوزیم ، به درستی چهره هایی ممتازازدیگران را دراین صف پرافتخار خواهیم یافت. درواقع دردوران کنونی حشمت اله طبرزدی یکی از شاخص ترین این چهره هاست. اما چه ویژگی هایی است که از طبرزدی مبارزی برجسته ساخت.
شجاعت یکی ازاین صفات درخشان است. درروزگاری که دراین بوم وبرروزنامه خوانی به دلیل خالی شدن صفحات جراید ازحقایق موجود جامعه و فقدان محتوای آگاهی بخش، از سوی بخش قابل توجهی ازملت بایکوت شده بود، او با شجاعت هفته نامه ای منتشرکرد که برکشیدن پرده های تزویرازسیمای باند قدرت درجای جای آن نموداربود. پیام دانشجوی طبرزدی فساد ژرف اما پنهان اقتصاد حاکم را برملا ساخت و این تلنگری شد تا ساختاری که موجد این اقتصاد و پیامد های آن است مورد مداقه روشن اندیشان جامعه قرار گیرد. قلم شجاعانه طبرزدی اقبال توده ها را به سوی مطبوعات بازآورد و این مهم زمینه سازروی آوری کوشندگان سیاسی و اجتماعی خواهان تغییربه این عرصه گشت تا با زایش عصرمطبوعات مستقل استقراررکن چهارم دمکراسی را پی جویند.
پیشتازی درخود انتقادگری خصلت دیگری است که چهره ممتازاورا نمایاند. به عنوان نمونه درپی آشکار شدن نارسایی ها وبن بست های ایدئولوژی نگری داوطلبانه به شکستن این حصاراقدام نمود وبعلاوه نسبت به ایامی که اینگونه می اندیشید بی پروا به نقد نشست. تا جاییکه با صدورچند بیانیه تحت عنوان ناگفته ها درسال 76 برخی ازاصلاح طلبان اورا متهم به خود زنی کردند.

قدرت تشخیص سیاسی ، بسیاری ازکسانی که تحلیل ها وراهبردهای او طی ده سال اخیررا تند روی، انتظارات غیرواقعی از جامعه ویا برخلاف مصلحت جامعه مدنی تلقی می کردند طی 7 ماهه اخیردرعمل ازهمان مسیرگذرکردند. آنها راهبرد صندوق رای را درسایه ساختارحاکم راه نجات می دانستند وخیابان را بیراهه اما انتخابات 88 نشان داد که درجامعه ما کدام تحلیل برای گذارازحاکمیت توتالیتربه حاکمیت دمکراتیک واقعی تراست.
طبرزدی با دریافت ناکارآمدی حاکمیت دینی درپاسخگویی به نیازهای زمان به درستی برمشی سکولار وتفکیک نهاد دین ازنهاد دولت پای فشرد و آن دسته ازرهبران حرکت های مدنی که اورا به نشناختن درست بافت جامعه و عدم توفیق این سمت گیری متهم می نمودند درماه های اخیربه عینه دیدند که توده ها درراهپیمایی های خود شعارمی دادند: «شعارملت ما دین ازسیاست جدا» و آنگاه که برخی رهبران اصلاحات سخن از«جمهوری اسلامی» به میان آوردند مردم درراهپیمایی ها بازهم «جمهوری ایرانی» را فریاد زدند. آنهایی که درپاسخ به شعار «زندانی سیاسی آزاد باید گردد» دانشجویان دانشکده فنی گفتند کدام زندانی سیاسی ؟ امروز یگانه خواسته خود را آزادی این زندانیان بیان می کنند و همانان تا یک سال پیش تغییرقانون اساسی را خیانت می دانستند اما امروزآن را وحی منزل نمی دانند. طبرزدی ازمعدود رهبران مبارزه بود که به لحاظ تشخیص صحیح سیاسی ازهمه این آزمون ها سرفراز بیرون آمد.
پرداخت هزینه ، تا دو سال پیش کمترمبارزی بود که به زندان اوین گرفتارشده اما آشنایی تنگاتنگ با طبرزدی نداشته باشد این نه فقط به دلیل 7 سال حبس اوبود که دوسال قبل پایان یافت واینکه هرمبارزی که به زندان اوین می رفت پیش ازهرچیزسراغ اورا می گرفت بلکه درخارج اززندان نیز او ازمعدود افرادی بود که برای رساندن صدای تمامی زندانیان فارغ ازنوع فکرسیاسی وعقیدتی تلاش وافرمی نمود. بهمین جهت تلفن منزل اودربسیاری ازاوقات شبانه روز میهمان صدای یک زندانی بود.
طبرزدی درزندان هایی که بود ازاوین، توحید جمهوری اسلامی(کمیته مشترک ضد خرابکاری زمان شاه)، زندان عشرت آباد و... به رغم تحمل سختی ها درزمره مبارزینی بود که هیچگاه به اعترافات نمایشی تن نداد. و نه تنها خود مدام دربستر مبارزه زیست بلکه اکثر افراد خانواده اش نیزدرتحمل رنج مبارزه شریک بوده اند.
به رغم آنکه برخی از افرادی که هزینه های کمتری درمبارزه متحمل شدند ازسوی مجامع گوناگون بین المللی به دریافت جایزه های متعدد نایل آمدند طبرزدی از معدود چهره هایی است که اعتقادی به رایزنی با آن مجامع دراین خصوص نداشته و ازهمین روی تا به امروز هیچ تقدیری ازوی نشد.
طبرزدی براین باوراست که مردم ایران شایسته ترین افراد برای تقدیرکردن فرزندان مبارزه اند و بدرستی هرگاه محصول کاراو نظیرنشریه پیام دانشجو،هویت خویش یا گزارش روزبه جامعه عرضه شد بیشترین استقبال ازاوگردید. به نحویکه به گفته مسوول خرید کاغذ پیام دانشجو درآن دوران کسادی مطبوعات هرگاه پیام دانشجو توقیف می گردید یا بازنشرمی یافت به دلیل حجم کاغذ مورنیاز این نشریه بهای بازارکاغذ جابجا می شد. یا زمانی که هویت خویش منتشرشد ازشهرستان ها خبرمی رسید به دلیل اتمام نسخه های آن مردم ازبرخی صفحات نشریه کپی می گرفتند ودست به دست می چرخید.
اینها شمه ای ازویژگی های طبرزدی است مردی که بیش از30 روز قبل درخانه مسکونی اش بازداشت شد وتاکنون اطلاعی ازاتهام اودردست نیست. ازهمین جهات به نظر می رسد دفاع ازطبرزدی دفاع ازیک فرد نیست دفاع ازیک مسیرمبارزه است. دفاع ازآزادی همه زندانیان سیاسی است .دفاع ازاسم آزادی است.

هواداران جبهه دمکراتیک ایران در اصفهان-راه حل بحران ، پذیرش خواست های ملت است


هواداران جبهه دمکراتیک ایران در اصفهان-چرا خشونت؟
http://mohandestabarzadi.blogfa.com/post-1818.aspx

این روزها خبرهایی خوبی به گوش مردم نمی رسد،خبرهایی مبنی بر دستگیری های خودسرانه،برگزاری دادگاه های نمایشی و صدور احکام اعدام و اجرای آنها که همگی نمایانگر آشفتگی وضع سیاسی در کشور عزیزمان است. کشورمان در این چند ماه گذشته به دلیل بیان خواسته ها و نظرات بر حق مردم که همانا کنار گذاشتن مظاهر ظلم و بر پایی جامعه دموکراتیک که هم به موازین حقوق بشر و اصول دموکراسی پایبند باشد و احترام بگذارد که در مقابل از طرف حکومت کنندگان که جایگاه خود را در معرض خطر می دیدند به شدت برخورد شد و در حال حاضر این برخوردها ادامه دارد.این اقدامات باعث شده فضای جامعه را رعب ،خفقان و محدودیت های بسیار شدید در اطلاع رسانی فرا بگیرد.اینکه چرا حکومت در مقابل این خواسته ها این چنان از خود خشونت نشان می دهد باید علت را در فاصله گرفتن ارزش ها،نظرات و مطالبات مردم با حکومت کنندگان بررسی کرد.آغاز این اتفاقات با اعتراض مردم به تقلب در انتخابات دور دهم ریاست جمهوری شروع شد وبعد با گذشت زمان اعتراض به شیوه ی حکومت داری جایگزین آن اعتراضات گشت.این نوع تغییر در نوع خواسته ها و نظرات را می توان در شعارهای مردم در مناسبت های روز قدس،سیزده آبان ماه، شانزده آذر ماه و روز ششم دی ماه(دهم محرم)مشاهده کرد،شعارهایی مانند: جمهوری ایرانی، نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران و سرنگون باد دیکتاتوری.مسائل یاد شده باعث هویدا شدن فاصله گرفتن گام به گام مطالبات،نظرات و ارزش های جمهوری اسلامی با خواسته ها و ارزش های مردم است که آن ارزش ها و خواسته ها ی رژیم در بر گیرنده ی اهداف جامعه ایران نمی باشد.جمهوری اسلامی در برخورد بامشکلات اکثر مواقع سراغ راه حل آخر که همانا ترور و اعدام می باشد رفته است و در برخورد با این اعتراضات که بازگو کننده ی نواقص و معایب موجود در جامعه سیاسی سی سال گذشته ی ایران است راه حل عقلانی در پیش نگرفته است .اقداماتی که جمهوری اسلامی تا کنون انجام داده هیچ نتیجه ی مثبتی از آن بدست نیاورده است و تنها نتیجه اش راسخ شدن مردم در رسیدن به خواسته هایشان است.سران حکومت برای گذر دادن جامعه ایران از این وضعیت بدون صرف کمترین هزینه باید این مسئله را بپذیرند که بین ارزش ها،خواسته ها و نظراتشان با مردم فاصله وجود دارد بعد از این مرحله اجرای راه حلهاست که به خروج از این وضعیت کمک شایانی می کند. عملی کردن این روش ها همان پذیرفتن خواسته های مردم می باشد که در این چند ماه آنها را اظهار داشته اند و از طرف حکومت تنها جوابی که داده شده است خشونت بی حد و حصراست.

به نقل از وبلاگ هواداران جبهه دمکراتیک ایران (اصفهان)

پنجشنبه، بهمن ۰۸، ۱۳۸۸

نسرین ستوده، وکیل آرش رحمانی‏پور: «اتهام آرش رحمانی‏پور ارتباطی با انتخابات نداشت»


نسرین ستوده، وکیل آرش رحمانی‏پور: «اتهام آرش رحمانی‏پور ارتباطی با انتخابات نداشت»
http://www.autnews.de/node/6729

جمعه، ۹ بهمن، ۱۳۸۸
در میان احکام صادره برای متهمان حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری، صدور ۱۱ حکم اعدام حیرت و نگرانی فراوانی را برانگیخت. این ۱۱ حکم اعدام در مرحله‏ی تجدید‏نظر قرار داشت. اما گویا حکم دو تن از متهمان، محمد رضا علی‏زمانی و آرش رحمانی‏پور، به جرم ارتباط با انجمن پادشاهی تایید شده بود و سحرگاه امروز اجرا شد.

قابل ذکر است که این دو متهم، علی‏رغم این که تحت عنوان اغتشاشات پس از انتخابات اعدام شده‏اند، هر دو ماه‏ها پیش از انتخابات دستگیر شده بودند. محمد رضا علی‏زمانی در اسفند ماه ۱۳۸۷ و آرش رحمانی‏پور در فروردین ماه ۸۸ بازداشت شدند.

خانم نسرین ستوده، وکیل آرش رحمانی‏پور در این باره می‏گوید:

موکل من مخفیانه اعدام شد. با مخفی‏کاری از خانواده و وکلا، موکل‏ام را بردند اعدام کردند.

ممکن است توضیح بیشتری بدهید؟

در حالی که به خانواده‏ و وکلا گفته بودند که پرونده برای رفع نقص به دادگاه انقلاب برگشته است، اما ظاهرا حکم اعدام تایید شده بود و برای اجرا به دادگاه انقلاب برگشته بود.

در تمام پی‏گیری‏هایی که من به اتفاق خانواده‏‏ی آرش رحمانی‏پور در ارتباط با پرونده‏ی آرش داشتیم، دادگاه انقلاب همواره اعلام کرد که پرونده به آن‏جا نرسیده است.

من فقط می‏توانم بگویم که اعدام زیر ۱۸ سال این بار از میان متهمان سیاسی قربانی گرفت.
آرش رحمانی‏پور بر خلاف اعلام پایگاه اطلا‏ع‏رسانی دادسرای عمومی و انقلاب، دو ماه پیش از انتخابات بازداشت شد و اساسا اتهام‏ او ارتباطی با انتخابات و اعتراضات پس از آن نداشت.

آرش در زمان بازداشت ۱۹ سال بیشتر نداشت و بسیاری از اتهامات مطرح شده علیه آرش مربوط به زمانی بود که او ۱۶ یا ۱۷ ساله بود. بنابراین به طور حتم، موکل من باید در دادگاه اطفال محاکمه می‏شد.

شما کی مطلع شدید که آرش اعدام شده است؟

امروز صبح متوجه شدم که پایگاه اطلاع‏رسانی دادسرای عمومی و انقلاب اعلام کرده که حکم اعدام آرش اجرا شده است. این در حالی است که مطابق قانون، اساساً کلیه‏ی احکام پس از ابلاغ، قابلیت اجرا پیدا می‏کنند. اما این حکم نه به من و نه به موکل‏ام هرگز ابلاغ نشده بود.

علاوه بر آن، قانون اجرای احکام اعدام، قاضی اجرای احکام را موظف می‏کند که در زمان اجرای حکم اعدام، خانواده و وکلا را دعوت کند. بنابراین می‏بینید که حکم مخفیانه صادر شد و با شتاب و مخفیانه اجرا شد.

خانم ستوده، پیش از این نیز در باره‏ی آرش گفته بودید که اعترافات‏اش تحت فشار گرفته شده و حتی خود شما هم مورد محدودیت‏ها و به نوعی تهدید‏هایی قرار گرفته بودید.

آرش در تمام طول بازجویی و محاکمه، مورد تهدیدهای متعدد شخصی و خانوادگی قرار گرفته بود. آرش در ۱۹ فروردین، به اتفاق تعدادی از بستگان‏اش، از جمله خواهر باردارش، در منزل خود بازداشت می‏شود. بعدها خواهر او با قرار منع تعقیب آزاد شد. اما فشارهای اعمال شده در طول بازداشت، موجب می‏شود که فرزندش را از دست بدهد.

بعد از این ماجرا، در مردادماه، از حضور من در دادگاهی که برای محاکمه‏ی آرش تشکیل شده بود، جلو‏گیری به عمل آمد و اصرار من برای حضور در جلسه‏ی دادگاه، باعث شد که تهدید به بازداشت شوم. سپس ماموران با اخذ پروانه‏ی وکالت‏ام، صورت‏ جلسه‏ای را علیه من تنظیم کردند.

در نامه‏ای که همان زمان به رییس قوه‏ی قضاییه نوشتم، اعلام کردم در شرایطی که علیه وکلای این متهمان این حد از فشار اعمال می‏شود، می‏توان نگران متهمان بود که چه فشارهایی را دور از انظار عمومی تحمل می‏کنند.

در تنها جلسه‏ی ملاقاتی که به مدت ۱۵ دقیقه با موکل‏‏ام، آقای آرش رحمانی‏پور داشتم، او به من گفت که در دو جلسه‏ی بازجویی، خواهرش را در مقابل‏اش قرار داده‏اند و گفته‏اند اگر می‏خواهد خواهرش آزاد شود، باید به کارهای نکرده اقرار کند.

علاوه بر این، پدر آرش برای من تعریف کرد که در همان جلسه‏ای که از حضور من برای دفاع از موکل‏ام جلوگیری به عمل آمد، از پدر خواسته‏اند فرزند خود را وادار به اعتراف کند و بعد از این که با مقاومت پدر مواجه می‏شوند، او را تهدید به بازداشت می‏کنند.

به هرحال همه‏ی این فشارها، کلیه‏ی اقدامات علیه آرش و حکم صادره علیه او را غیرقانونی، غیرعادلانه و غیرمنصفانه می‏کند.

من از این فرصت استفاده می‏کنم و نگرانی خودم را نسبت به اجرای حکم اعدام دیگر موکلان‏ام، آقای رضا خادمی و ایوب پرکار، اعلام می‏کنم. من سخت نگران‏ام که حکومت افراد بی‏گناه را وجه‏المصاحله‏ی بازی‏های سیاسی قرار بدهد تا به زعم خود با اجرای احکام اعدام و ایجاد رعب و وحشت بتواند این حرکت فراگیر اجتماعی را مهار کند.

آیا جنازه‏ی آرش را به خانواده‏اش تحویل داده‏اند؟ یا می‏دهند؟

تا جایی که می‏دانم، خانواده هنوز از موضوع مطلع نشده است تا اساساَ درخواست جنازه کند. پدر آرش در تماس تلفنی‏ای که تا ظهر امروز با من داشت، از این موضوع بی‏اطلاع بود.

هنگام تماس پدر آرش با شما، هنوز شما نیز از اجرای حکم اطلاع نداشتید؟

من اطلاع داشتم؛ اما پدر آرش در خیابان، جلوی زندان و تنها بود. این شرایط موجب شد که به او چیزی نگویم. ترسیدم در آن شرایط دچار مشکلاتی بشود.

گفت‏وگوی کوتاهی با خواهر آرش رحمانی‏پور، ساعاتی پس از باخبر شدن از اعدام آرش دارم. او بسیار متاثر است و به سختی صحبت می‏کند:

من خواهر آرش هستم.

شما همان خواهری هستید که همراه با آرش بازداشت شده بودید؟

بله من را هم بازداشت کرده بودند. بعد از آن بچه‏ام را از دست دادم و چهار روز در آ‏ی‏سی‏یو بودم. هیچ‏چیزی نمی‏توانم بگویم.

چگونه از این خبر مطلع شدید؟

از طریق تلویزیون خبر شدیم. به اوین رفتیم، گفتند آن‏ها را به کرج برده‏اند. ولی در راه فهمیدیم. به ما گفتند بچه‏ها را به کرج برده‏اند.

شما خبر نداشتید که حکم اعدام تایید شده است؟

نه نه، خبر نداشتیم. به ما گفتند که حکم شکسته شده است.

الان پدر و مادرتان کجا هستند؟

آن‏ها هم همین‏جا هستند، نمی‏توانند صحبت کنند. هردوی آن‏ها این‏جا افتاده‏اند، نمی‏دانم باید چکار کنم.

بعد از شنیدن خبر به دادسرا یا دادگاه انقلاب نرفتید؟

نه، امروز پنجشنبه است. تعطیل هستند. اصلا نمی‏دانم چرا؟! قرار بود این حکم شکسته شود. به ما گفتند شکسته شده است. آرش روز دوشنبه دوباره زنگ زد و گفت که بیایید… کتاب‏های‏ام را بیاورید. به خاطر چی…نمی‏دانم؟ چرا… نمی‏دانم!

مریم محمدی
رادیو زمانه


مسيج علی نژاد-اعدام آدميت، بزمی برای بزرگان، کاش بشکند سکوت سران


مسيج علی نژاد-اعدام آدميت، بزمی برای بزرگان، کاش بشکند سکوت سران
http://masihalinejad.com/?p=1254

این یک مرثیه است اگر حوصله زاری ندارید….آرام بروید به بلاگ های دیگر تا حال صاحب این خانه خوب شود….

درست در روزهایی که ما درگیر بودیم که آیا احمدی نژاد را باید به رسمیت شناخت یا نه ، مرگ ما توسط دستگاه قضا به رسمیت شناخته شد و دو نفر را دار زدند. اعدام کردند. تمام کردند.

درست در روزهایی که ما با هم اختلاف نظر داریم که آیا دولت مستقر را باید دولت مستعجل دانست و مسوول یا اساسا نادیده گرفت او را و همینطوری روی هوا فتوای سقوط سر داد آنها در تدارک اعدام دو آدم بودند.

درست در روزی که ما سرگرم رنگ پرچم بودیم ، آنها درنگ نکردند و کشتند. برایم هیچ فرقی نمی کند رنگ پرچمی که در همان روز انتخابات به باد رفت سبز باشد یا آبی، یا اصلا زرد باشد یا نارنجی. برایم هیچ فرقی نمی کند که احمدی نژاد رئیس دولت مستقر است یا دولت مستعجل . آنچه مهم است این است که ما را با خبرهایشان سرگرم می کنند و سپس ما را به به نام انجمن پادشاهی و تجزیه طلب و محارب یکی یکی دار می زنند و دهان همه را می بندند با اتهامات بزرگ.

آن دفعه التماس کردیم که سران حرفی بزنند چیزی بگویند ، اعلام موضع کنند در برابر اعدام هایی که از یک دستگاه قضایی نا عادل درست در روزهای اعتراض سر باز کرده است برای زهر چشم گرفتن از معترضان. هیچ نشنیدیم….از ناشناس تر ها شروع کرده اند. حاکمیتی که می تواند یک موسیقی دان و مترجم کتاب های عرفانی را قاتل ندا معرفی کند چه باک که فردا نوبت اعدام را به روزنامه نگاران و فعالان حقوق بشر و دیگران و دیگران هم برساند. امروز اگر از اتهامات بزرگی که برای بستن دهان مدافعان می زنند تا احکام اعدام خود را در سکوت خبری سران جنبش برگزار کنند فردا نوبت به اهالی نزدیک تر هم خواهد رسید. نترسیم از تصور اینکه فردا نوبت می رسد به کوهیار گودرزی که محارب معرفی اش کرده اند، به کیوان مهرگان که تجزیه طلب خوانده اند …..

به نام اتهام به مقدسات و قران و اسلام و با اتهام محاربه و چه و چه می خواهند دهان سران و اصلاح طلبان و فعالان داخلی را هم برای دفاع از اعدام شدگان ببندند. مگر در همین دادگاههای نمایشی به روزنامه نگاران جرم جاسوسی نزده اند؟ مگر به مشاوران موسوی اتهام همدستی به آمریکا و اسرائیل نزده اند، مگر به همراهان خاتمی و کروبی اتهام وطن فروشی و پادویی به غرب و براندازی نزده اند؟ اگر اتهام آنها درست است، پس محارب بودن آنها که برای اعدام به صف می شوند هم درست است…

به جای اعتراض به یکدیگر و صدور فتوای انقلاب و به رسمیت نداستن دولتی که چه خوشمان بیاد چه نه بلاخره رئیس دولت حاکم است، باید از بزرگان بخواهیم در برابر این اعدام ها موضع گیری کنند. موجی که برای صحبت های اخیر کروبی و بیانیه موسوی به راه افتاد را باید برای این مرگ های بی نشان به راه انداخت که «مطمئن هستم» جواب می دهد و اینبار سران جنبش سکوت نخواهند کرد.

کاش کسی حرفی بزند نه در مورد به رسمیت شناختن احمدی نژاد و تغییر رنگ پرچم و چه و چه چه، این روزها دارند آدمیت را در دستگاه قضایی که خودشان هم به دیکتاتوری خویش اعتراف کرده اند اعدام می کنند. کاش سران نهراسند و به شیوه دادگاههای برگزار شده ای که منجر به مرگ هم میهنان مان با هر اندیشه و تفکر و خاستگاه و جایگاهی می شود اعتراض کنند. کاش سکوت سنگین بزرگان بشکند در برابر اعدام هایی که از ما جز تکرار مرثیه های گذشته کاری بر نمی آید.

مرثیه برای مرگ آنانی که در مراسم اعدام شان، بزرگان هیچ نمی گویند:

امروز روز اعدام من است ، از همان روزی که برای ” جرم مشهود” دستبند به دستم زدند ، هی توی سرم بافتم که میهمانی این دستبند و این انتقال را باید باشکوه برگزار کنم.
امروز روز تقدیم نفس های من است به تمام طناب های عالم، بگویید، همه بیایند، می خواهم باشکوه بمیرم، بلیط حضور در مراسم اعدامم را پیش فروش کرده بودید؟

صندلی های ویژه اش را پر از مهمانان ویژه کنید. سخت نگیرید، از نیکی کریمی و هدیه تهرانی گرفته تاعشرت شائق و الهه کولایی و سید محمد خاتمی و محمود احمدی نژاد و محمدرضا گلزار و حداد عادل و عماد افروغ و کوچک زاده و حسین رضا زاده و پرویز پرستویی تا بچه های تیم ملی ، دار و دسته گروه موسیقی شهرام ناظری و جمعت موتلفه ای ها را هم دعوت کنید، بگویید قالیباف هم بیاید ،هاشمی ها همه باشند چه از رفسنجان چه از شاهرود.

دیگر خودتان بهتر می دانید ، هیچ بزرگی از قلم نیفتتد همه و همه را در همان صندلی های ویژه بنشانید، بگویید می توانند با دو همراه بیایند، بچه هایشان هم باشند، می خواهم جلوی دلبندانشان، سنگ تمام بگذارم، قول می دهم موقع اجرا ، حواسم با آن پائین تر ها هم باشد، خب آدم دوست دارد آدم های معروف و محبوب و مشهوری که می مردیم تا از شان امضا بگیرم، در مراسم اش باشند اما این دلیلی نمی شود که بچه های کمپین یک میلیون امضا را که به هیچ جا راه نمی دهند ، یا بچه های شهرستان را که با اتوبوس می آمدند برای نمایشگاه کتاب و جشن های دوم خرداد و سوم تیر ، همینطور پشت در جا بمانند و من انگار نه انگار که آنها آدم اند تنها برای مهمانان ویژه بمیرم.

به خدا اگر یک نفر، فقط یک نفر را پشت در جا بگذارید، نمی گذارم از صدای خس خس ناز گلویم زیر ناز و نوازش طناب دار، حظ ببرید و مراسم را همینطور سرد و بی روح اجرا می کنم و اصلا بال بال نمی زنم و دست و پایم را موقع جان دادن ، مستانه در آسمان نمی رقصانم که لذت تام از آن تان شود.
حسرت یک زبان لای دندان گذاشتن را در آن دم آخر به دلتان می گذارم اگر پسرها و دخترهای میدان شوش و تجریش و امام حسین را از دخترها و پسرهای شهرستانی جدا کنید و یک چادر کلفت خاکستری هم بیندازید وسطشان ، می خواهم یک امشب را همه با هم باشند، از بالا تا پایین میدان آزادی را خوب چراغانی کنید تا وقتی مینی بوسهای شهرستانی از خیابان انقلاب پرسان پرسان می آیند ، راه را گم نکنند ، بگذارید خوش باشیم و تا صبح با ساز و صدای نفس من و نفس های خواهران و برادران هم قد و قواره ام ، برای مهمانان ویژه سنگ تمام بگذاریم ، یک امشب را سخت نگیرید، قول می دهیم، هیچ جرم مشهودی را مرتکب نشویم.

ببینید چقدر بلدیم مهمان نوازی کنیم ، من جان می دهم ، دوستانم یک جا بند نمی شوند، من گردنم را با ناز می برم در حلقه دستان طناب، آنها نازتر از من دستها را در هم حلقه می کنند و موج مکزیکی از سر می گیرند، من گردن به این سو و آن سو پرتاپ می کنم آنها مستانه گردن می چرخانند ، من دست و پا می زنم، آنها پای می کوبند و رندانه دست می زنند و در آخر وقتی طناب، ناز آخرش را به گلویم کشید، من کشاله ام داغ می شود از خیسی حاصل ترس ، و چشمهای برادران و خواهرانم خیس خیس می شود از اشک، نه، اشتباه نکنید، نه خیس شدن پاهای باریک من از ترس مرگ است و نه خیس شدن چشمهای تاریک آنها از ترس پایان یافتن من. ترس من از آن است که مبادا برای مهمانان ویژه ام خوب نرقصیده باشم و گریه دوستان هم از اجرای بد من است.

آخر لامذهب ها ، حداقل بگویید، رقص مرگم به کام کسانی که در تمام این سالها، رقص زندگی ام به ساز آنها بوده است چگونه نشست؟ من که راضی ام. اما بعد از این ، نوبت هرکه بود، سر مادرش را یک جوری گرم کنید، که نیاید در این بزم.

آخر مادر هیچ وقت دل خوشی از رقص نداشت خاصه آنکه جلوی این همه مهمان، آبروداری نکردم و آخر هم خیس شد این کشاله لعنتی ام از ترس.”

اگر مهمانانی هستند که در تمام این سالها من حسابی به سازش شان رقصییده بودم م و حالا برای این میهمانی ویژه از قلم افتادند شما دعوت شان کنید…

پی نوشت:

بیست و دوم بهمن تا این اندازه هراس ناک است برای حاکمیت که به خاطرش شتاب زده احکام اعدام را اجرا کرده اند. و اعدام متهمان دیگر این انتخابات خونین را در دستور کار دارند. می خواهند تا سالگرد جمهوری اسلامی در بیست و دوم بهمن زهره چشمی بگیرند از این جنبش و با اعدام متهمان عاشورا کاری کنند که کسی جسارت نکند در خیابان های شهر عاشورا را تکرار کند.

….

آرش رحمانی پور پیش از انتخابات دستگیر شده است. این را وکیل آرش بارها و بارها گفته است. و آنگاه با تهدید خانواده ( پدر و خواهر) وادار می شود در دادگاه متهمان انتخابات علیه خودش اعتراف کند. دوستی که در زندان با او همبند بوده می گوید : آرش جوان خوشحال بوده که اعترافاتش به او کمک می کند تا زودتر آزاد شود. می گفت آرش اعترافاتی که قرار بود در دادگاه ارائه دهد را شب های قبل از دادگاه تمرین می کرد.


بهروز ستوده-برای مهار جنبش ، رهبر به خواص روی آورده است


بهروز ستوده-برای مهار جنبش ، رهبر به خواص روی آورده است
http://www.iranglobal.info/I-G.php?mid=2-56548

این روزها شبح خیزش سبز دیگری در سالگرد انقلاب22 بهمن ، خواب را چشمان بی فروغ بازمانده ای از سلسله ی فاشیستیهای خون ریز قرن بیستم که این یکی خود را در پوستین اسلام فقاهتی و جانشینی خدا و پیغمبر و امام پنهان نموده ، ربوده است . این روزها و درسالگرد 22 بهمن ، دیکتاتور فرتوت و عمامه دار اگرهنوز ذره ای عقل و حافظه برای اش باقی مانده باشد ، می تواند بیاد بیاورد که واژگونی رژیم دیکتاتوری شاهی نیز درست همین مسیری را پیمود که هم اکنون رژیم دیکتاتوری اسلامی مشغول پیمودن آن است ، با این تفاوت که دیکتاتورتاجدار در اوج جلال و جبروت و درحالیکه بزرگترین نیروی نظامی و انتظامی و امنیتی خاورمیانه را تحت فرمان خویش داشت ، وقتی سیل خروشان مردم ایران را در خیابانهای تهران و شهرستانها مشاهده نمود که : "مرگ بردیکتاتور، مرگ برشاه" را فریاد می زدند ، خطاب به مردم اعلام کرد که : صدای انقلاب ملت را شنیده است و قول می دهد که ازآن پس حافظ و مدافع قانون اساسی مشروطه ایران باشد ، شاه دیکتاتور حتی برای دلجوئی از مردم ایران و نشان دادن حسن نیت خود و برون رفت از بحرانی که رژیم دیکتاتوری باعث و بانی آن بود ، نخست وزیر ، رئیس سازمان اطلاعات و امنیت ایران (ساواک) و تعدادی از بلندپایگان کشوری و لشکری را دستگیر و زندانی نمود تا به مردمی که در آن روزها درطلب آزادی ، "مرگ بردیکتاتور " را فریاد میزدند ثابت نماید که صدای انقلاب شان را شنیده است.

بسیاری از جامعه شناسان و تحلیلگران مسائل سیاسی و اجتماعی ایران براین باور اند که اگر شاه پیش از آنکه سیل خروشان مردم ایران بحرکت درآید صدای آزادیخواهانه و در گلو خفه شده ی ملت را حتی در اوایل سال 57 شنیده بود و فقط به یک انتخابات آزاد در ایران گردن نهاده بود هرگز به چنان سرنوشت شوم و رقت باری دچار نمی گردید .

اینک بیش از 8 ماه است که مردم ایران درهر مناسبتی با خیزش های سبزو ملیونی خود فریاد آزادیخواهانه خود را بلند کرده اند ، صدای حق طلبانه مردم ایران تا دورترین نقاط دنیا شنیده شده و تحسین جهانیان را برانگیخته است ، ولی گوئی که دیوار انکار و حاشای بیت کودتا بلند تر از آن است که صدای ملت ایران از آن عبور کند ، و تفاوت دیکتاتور تاجدار زمینی با دیکتاتور عمامه دارالهی درست در همین نکته نهفته است که اولی اگر چه دیر هنگام ولی بهرحال وقتی که حرکت ملیونی مردم وفریادهای "مرگ برشاه" را شنید لااقل آنقدر شهامت داشت که به خطا ها و قانون شکنی های خویش اعتراف نماید و با کناره گیری از قدرت ، راه را برای تشکیل دولتی انتقالی بازنماید ، ولی دومی ، یعنی آخوندی که از روضه خوانی وفال گیری بر تخت شاهی تکیه زده است حتی پس از افشای این همه جنایت و تبهکاری ها و قانون شکنی های اش و پس ازخیزش های سبز و ملیونی و مسالمت جویانه ی مردم ایران ، هنوز حاضر نیست که صدای مردم ایران را بشنود و مطمئن باشید که این دیکتاتور، حتی در یک قدمی مرگ هم صدای ملت ایران را نخواهد شنید ! چرا که دیکتاتورعمامه دار اصولاً چیزی بنام ملت ایران را برسمیت نمی شناسد که صدای شان را بشنود ! در دستگاه فکری شریعت مداران و بنیان گذاران ولایت مطلقه و به خون آغشته ی فقیه ، چون شخص ولی فقیه ، قدرت و مشروعیت خود را از عالم غیب می گیرد بنابراین دیگر لزومی نمی بیند که به مردم حساب پس دهد . در دستگاه فکری شریعت مداران فاسد و قدرت طلب اگر قرار باشد که خامنه ای به کسانی حساب پس بدهد ، آن کسان خدا و پیغمبرو امام غایب اند نه ملت ایران !! و با اعتقاد به یک چنین تفکر ضد مردمی و قرون وسطائی است که دارودسته ای تبهکار با نام دین و خدا و پیغمبر برملت شریف ایران ، 31 سال است که سوار شده اند و خاک این کشور را در توبره کرده اند .

پس وقتی که می بینید این روزها جانوری ذوب شده در ولایت فقیه بنام شجونی درلباس نماینده مجلس شورای اسلامی می گوید : " اگر آقا لب تر کند با دندان خرخره ضد ولایت فقیه و ضد انقلاب را میجویم " اینگونه سخنان ، درحقیقت ترشح بیرونی غده ی چرکین اعتقاد به حکومت ولایت فقیه است که خود را از طریق جانشینی "مهدی موعود" به ریسمان الهی وصل کرده است ، و این اراذل و اوباشی که این روزها خود را مجاز می دانند برای دفاع از به اصطلاح حکومت ولایت فقیه به هر جنایت و تبهکاری دست بزنند ، همگی پیرو چنین اندیشه ی سخیف و ضد مردمی می باشند .

با مقدمه بالا که به درازا کشید ، سران فاسد و دستگاههای دروغ پراکنی بیت کودتا تا همین اواخر هرکسی را که از بحران در ساختار حکومتی ولایت فقیه سخن می گفت از او به عنوان خائن و دشمن اسلام و تضعیف کننده انقلاب یاد می کردند ! سرانجام بعد از هشت ماه و پس از اینکه با تمام وحشی گری ها وجنایات ازاذل و اوباش حکومتی نتوانسته اند خیزش های سبز مردم ایران را از پای درآورند ، اینک به یکباره از خواب خرگوشی بیدار شده و "راه خروج ازبحران" را نشان می دهند ! بحرانی که تا همین دیروز منکر آن بوده اند ! اما جالب این است که برای حل بحران باز تنها کسی که به حساب نمی آید ملت ایران است ! گوئی که در این میان مردمی بنام ملت ایران وجود خارجی ندارد و این بحران در ارتباط با زندگی و کشوراین ملت نیست !

رهبر قاتل وبدنبال او تمامی سر سپردگان بیت رهبری برای برون رفت از بحران ، روی سخن شان با "خواص" است ، که گویا این "خواص" اگر از دوپهلوگوئی دست بردارند و صف خود را از "ساختارشکنان" (بخوانید مردم ایران) جدا کنند بحران کنونی حل خواهد شد !! ، خامنه ای و بلندگوهای بیت کودتا در روزهای اخیر به صراحت اعلام داشته اند که : فقط از طریق اعلام وفاداری به دستگاه ولایت فقیه وپذیرش رهبری خامنه ای و دلقک دربارش احمدی نژاد است که می توان از این بحران عبور کرد و کشتی شکسته حکومت اسلامی را از غرق شدن نجات داد !

از رئیس شورای مصلحت نظام که تخصص اش در 31 سال گذشته ، بیرون آوردن حکومت خون وجنون اسلامی ازمیان بحران های گوناگون بوده است و از بسیاری از اصلاح طلبان درون وبیرون حکومت گرفته تا رهبر حزب الله لبنان که چماق داران تحت فرمانش این روزها در خیابانهای تهران ، مردم ایران را به گلوله می بندند و مورد ضرب وشتم قرارمی دهند همه به تکاپو افتاده اند تا دستگاه ولایت فقیه آدم کش ، که اینک در زیر ضربات مرگبار خیزش های پیاپی مردم ایران قرار گرفته است را از فرو پاشی حتمی نجات دهند. تروریست های حاکم برایران هنوز به این نتیجه نرسیده اند که ریشه ی بحران کنونی درموجودیت و تمام ساختارولایت فقیه و جامعه ای است که حکومت خون ریز اسلامی پس از 31 سال آنرا به مرحله انفجار رسانده است و تا زمانی که ملت ایران برسرنوشت خویش حاکم نشود این بحران همچنان وجود خواهد داشت و هرگونه "عبور"ی از آن خواب وخیالی بیش نیست .

"خواص" که بیت کودتا این روزها تلاش دارد در میان آنان تفرقه ایجاد نماید و برخی ازآنان را به سمت خود بکشاند خوب است بدانند که اگر یک گام به سمت مشروعیت بخشیدن به حکومت کودتائی خامنه ای – احمدی نژاد که عاملان اصلی جنایات پس از کودتای انتخاباتی می باشند بردارند ، دیر یا زود ناگزیر خواهند شد که گام های بعدی را هم به سمت جبهه دشمنان مردم بردارند و این برخلاف مصالح ملی جنبش سبزی است که برای به زیرکشیدن قاتلان از مسند قدرت قد برافراشته است . آقایان "خواص" خوب است بدانند که اگر دوباره در دام خامنه ای تبهکار و اراذل و اوباش پیرامون او گرفتار شوند دیگر راه بازگشتی برای آنان ، به دامن ملت شریف وآزاده ایران باقی نخواهد ماند .

آقایان "خواص" خوب است بدانند که یاوه های "ساختارشکنی و توهین به مقدسات"! و دیگر اراجیف بیت کودتا ، فقط و فقط برای ایجاد تفرقه و دودستگی در میان جبهه وسیع مخالفان بیت کودتا است ونه هیچ چیز دیگری . درک این مسئله دشوار نیست که در فرهنگ کثیف و ضدمردمی ولایت مطقه فقیه ، تمام مردم ایران حتی کسانی که حد اقل های حقوق انسانی ، خویش را مطالبه می کنند ، ساختار شکن به حساب می آیند ! فریب بازی موذیانه "ساختارشکنی" دستگاههای تبلیغاتی بیت کودتا را نباید خورد .

ساختارشکن چه کسانی هستند ؟ آنها که تظاهرات و راهپیمائی آرام مردم را به گلوله بسته اند یا آنانکه خواهان شمردن رأی شان بوده اند ؟ آنها که به دختران و پسران آزادیخواه این سرزمین درشکنجه گاههای حکومت اسلامی تجاوز کرده اند یا آنانکه به این وحشی گری ها و تجاوزات اعتراض کرده و می کنند ؟ آنها که پول و ثروت ملت ایران را طی 31 سال گذشته به یغما برده اند یا آنانکه حق زندگی و حقوق یایمال شده ی خود را از یک حکومت فاسد دینی مطالبه می کنند ؟ و براستی که ساختار شکن واقعی کسی جز پیروان و حکومتگران ولایت فقیه که تمامی ساختارهای جامعه را اعم ازسیاسی واجتماعی و اقتصادی ، فرهنگی وهنری ، نظامی و انتظامی و امنیتی ، قضائی و اداری ، اخلاقی و خانوادگی و غیره وغیره را در کشور ما به هم ریخته اند تا بزعم فکرعلیل و مریض خود برای ما ، "جامعه اسلامی نمونه" به ارمغان آورند ، نبوده ونیستند . بنابراین اگر این روزها آقایان"خواص" بدنبال یافتن ساختارشکنان می گردند که به توصیه خامنه ای از آنان "تبری" بجویند و راه بازگشت به بیت رهبری را برای خود هموار سازند ، خوب است بدانند که شخص خامنه ای ، خود در رأس تمامی "ساختارشکنان" قرار دارد . و باز بد نیست که آقایان"خواص" بدانند که اتفاقاً در کیفرخواستی که ملت ایران برای محاکمه و مجازات خامنه ای و سایر سران و مسئولان جمهوری اسلامی در آینده به دادگاه ارائه خواهد داد یکی از جرائم بزرگ این تبهکاران ،همین اتهام "ساختارشکنی" خواهد بود که این جانیان ، این روزها مردم آزاده ایران را به آن متهم می سازند . ساختارشکنان واقعی ، تئوری پردازان حکومت اسلامی و در رأس آنان سید روح الله خمینی است که با تدوین نظریه ی به غایت ارتجاعی ولایت فقیه ، دین و آئیین بسیاری از ایرانیان را وثیقه قدرت طلبی خود قرار دادند و آنرا تا سطح فاشیسم مذهبی ارتقاء دادند و در پرتو آن ملت و کشوری به این روز سیاه انداختند .

و سخن آخر اینکه هر معامله ای بر سر جنبش سبز ملی ایرانیان که تبلوربیش از 100 سال مبارزه ی ملتی در راه آزادی و عدالت اجتماعی است از پیش محکوم به شکست می باشد . ملت رشید و در صف اول ، نسل جوان و برومند ایران ، برای رهائی از زیر یوغ اسارت بار ولایت فقیه ، تصمیم قطعی خود را گرفته است و در خیزش های سبز هشت ماه گذشته انتخاب خویش را به گوش جهانیان رسانده است و آقایان "خواص" نیز این خوب می دانند . حالا نوبت "خواص" است که انتخاب کنند ، لحظه تاریخی "انتخاب" در زندگی برخی ازآقایان "خواص" که در ماههای اخیر کم و بیش با جنبش سبزملت ایران همراهی کرده اند فرا رسیده است ، یا به دعوت رهبر قاتل لبیک گفته و با او به قعر چاه جمکران می روند و یا اینکه در کنار مردم زجر دیده ایران که برای آزادی خود دلاوانه بپا خواسته اند می مانند و در فردائی که دور نخواهد بود بهارآزادی را همراه با ملت پیروز و سرفراز ایران جشن خواهند گرفت .

7 بهمن 1388

27 ژانویه 2010

سایت نویسنده: http://www.iranglobal.info/I-G.php?mid=3&autorid=385
برگرفته از : سایت ایران گلوبال

انتشار از: داریوش حاجبی


نامه سرگشاده محسن مخملباف به آيت الله وحيد خراسانی در رابطه با اعدام ۲ جوان سبز


نامه سرگشاده محسن مخملباف به آيت الله وحيد خراسانی در رابطه با اعدام ۲ جوان سبز
http://news.gooya.com/politics/archives/2010/01/099721.php

جناب آقای وحيد خراسانی
اگر می دانستيد روزی پدرزن يک قاتل خواهيد شد آيا باز هم در سال ۱۳۰۰ هجری شمسی در شهر نيشابور به دنيا می آمديد؟
نه گمان نمی کنم.

آيا اگر می دانستيد صادق لاريجانی روزی رئيس رسمی قوه قضائيه خواهد شد تا امروز صبح دستش را به خون دو جوانی که به دنبال رای خود بودند آلوده کند، آيا به وصلت دخترتان با او رضايت می داديد؟
نه گمان نمی کنم.

جناب آقای وحيد خراسانی
امروز روز تسليت به شماست، نه تسليت به دو مادری که داغدار فرزند خود شدند. برای انسان های با وجدان راحت تر است شاهد شهادت فرزند خود باشند تا شاهد قاتل شدن داماد خويش.

جناب آقای وحيد خراسانی
دختر شما از امروز سر بر بالين قاتل رسمی مردم ايران می گذارد. آيا شما از اين بابت شرمنده نيستيد؟
اگر ميرزا مهدی اصفهانی و ميرزا عبدالهادی شيرازی و سيد ابوالقاسم خويی اساتيد شما می دانستند حضرتعالی در چنين روزی در مقابل قاتل بودن دامادتان سکوت می کنيد، آيا شما را به حوزه درس خود راه می دادند؟
نه، گمان نمی کنم.

جناب آقای وحيد خراسانی
شما که حاضر نشده ايد هيچ يک از مقامات رسمی کشور جمهوری اسلامی، از رئيس جمهور تا رئيس مجلس را به منزل خود بپذيريد و در سايت رسمی خود به اين امر افتخار می کنيد آيا از امروز صادق لاريجانی قاتل رسمی ملت ايران را به منزل خود راه می دهيد؟
نه، گمان نمی کنم.

حضرت استاد وحيد خراسانی
در دو، سه هزار طلبه ای که هر روز کلاس درس شما را به يکی از شلوغ ترين کلاس های درس حوزه علميه قم تبديل می کنند از آنروست که شما تا به حال حاضر نشده ايد بر تئوری ولايت فقيه کتبا و شفاها صحه بگذاريد. آيا اين طلاب آگاه چنانچه در مقابل جلاد شدن دامادتان سکوت کنيد باز هم در کلاس درس شما حاضر خواهند شد؟
نه، گمان نمی کنم.

جناب آقای وحيد خراسانی
آه مظلوم ملت سبر ايران، بيت رهبری که هيچ، عرش خدا را لرزانده است، آيا نفرين مردم بر دين و دنيا و خوشبختی دختر شما بی اثر خواهد بود؟
نه، گمان نمی کنم.

حضرت آيت الله وحيد خراسانی
آيا مقلدين شما چنانچه سکوت شما را بر اعدام جوانان سبز ايران که از امروز صبح توسط داماد شما شروع شد ببينند، آيا باز هم از شما تقليد خواهند کرد؟
نه، نه، نه. گمان نمی کنم!

محسن مخملباف
۸ بهمن ۱۳۸۸

سه‌شنبه، بهمن ۰۶، ۱۳۸۸

دیدار اعضای شورای مرکزی جبهه دموکراتیک ایران با خانواده حشمت الله طبرزدی


دیدار اعضای شورای مرکزی جبهه دموکراتیک ایران با خانواده حشمت الله طبرزدی
http://mohandestabarzadi.blogfa.com/post-1817.aspx

روز گذشته اعضای شورای مرکزی جبهه دموکراتیک ایران با حضور در منزل حشمت الله طبرزدی، دبیر کل جبهه دموکراتیک ایران و سخنگوي شوراي همبستگي براي دمكراسي و حقوق بشر در ايران با خانواده ایشان دیدار نمودند .

در این دیدار خانم علی نقیان، همسر حشمت الله طبرزدی ضمن ارائه آخرین وضعیت آقای طبرزدی از بی خبری بیست روزه از وضعیت ایشان ابراز نگرانی کرده و اضافه نمودند که پیگیری وکلای ایشان نیز تا این لحظه نتیجه ای در بر نداشته است .

در این دیدار امین کـُرد، از اعضای شورای مرکزی جبهه دموکراتیک ایران با اعتراض به روند سرکوب جنبش آزادی خواهانه ملت ایران و همچنین بازداشت فعالان سیاسی – دانشجویی، تنها راه برون رفت از وضعیت کنونی را تمکین به خواست ملت ایران بر شمرده و افزودند : این جنبش هدف خود و راه رسیدن به این هدف را یافته است و برخوردهای صورت گرفته نمی تواند مردم را از خواست خود منصرف کند .

پرویز سفری از دیگر اعضای شورای مرکزی جبهه دموکراتیک ایران ضمن برشمردن ویژگی های شخصیتی طبرزدی، تأکید نمودند ایشان همواره در راه آزادی و آبادانی ایران از پرداخت هیچ هزینه ابایی نداشته است . ایشان در ادامه افزودند : رهبری جنبش آزادی خواهانه ملت ایران که تحت نام جنبش سبز به راه افتاده است توسط مردم صورت می گیرد و بازداشت چهره های مطرح سیاسی خللی در روند این جنبش ایجاد نمی نماید .

در ادامه این دیدار جواد امامی، از دیگر اعضای شورای مرکزی جبهه دموکراتیک ایران ضمن اعلام خبر دستگیری و برخورد با تعداد زیادی از اساتید و دانشجویان دانشگاه های ایران، نسبت به ادامه این روند غیر قانونی اعتراض نمودند .

در پایان این دیدار خانواده طبرزدی ضمن تشکر از حضور اعضای شورای مرکزی جبهه دموکراتیک ایران و دوستان آقای طبرزدی، اظهار امیدواری کردند که هر چه سریع تر آقای طبرزدی و دیگر زندانیان سیاسی و عقیدتی بدون هیچ گونه قید و شرطی آزاد گردند .

در این دیدار محمد مسعود سلامتی، از دیگر اعضای شورای مرکزی جبهه دموکراتیک ایران به همراه تعدادی از دوستان آقای طبرزدی نیز حضور داشتند .

زنده باد آزادی – گسسته باد زنجیر استبداد – برقرار باد دمکراسی


خبرگزاری جبهه دموکراتیک ایران
۶ بهمن ماه 1388 خورشیدی

قندچی-از مهدی بازرگان تا مهدی کروبی


از مهدی بازرگان تا مهدی کروبی
سام قندچی
http://www.ghandchi.com/606-BazarganKarroubi.htm

همه کسانيکه سال 1360 را بخاطر می آورند دو موضوع را هيچگاه فراموش نميکنند يکی اشتباه مجاهدين در 25 خرداد 1360 يعنی 28 سال پيش بود. موضوعی که دوهفته بعد از تظاهرات 25 خرداد 1388 به تفصيل يادآوری کردم و چقدر خوشحالم که جنبش سبز توانسته است تا به امروز از تکرار آن اشتباهِ توسل به خشونت، پرهيز کند (1).

اما موضوع دومی که در همان سالهای اوائل انقلاب بالاخره اوج آن را ديديم حمله به نيروهای ليبرال از سوی رژيم بود که با جريان اشغال سفارت امريکا توسط دانشجويان خط امام، شروع شد؛ و با سقوط دولت بازرگان به اولين هدف خود رسيد. چرا ميگويم اولين هدف، به اين خاطر که حمله به نيروهای ليبرال در ايران هيچگاه پايان نيافته و در همه اين سالها با افت و خيز های مختلف، ادامه داشته است . اما آنزمان بود که در بحبوحه اعدام اعضاء مجاهدين، در عين حال آيت الله خمينی تهديد و ارعاب نيروهای ليبرال را هم سازمان داد و حتي به رييس جمهوری که با حمايت خود وی به قدرت رسيده بود، يعنی به آقای بنی صدر نيز اجازه نداد دوره خود را به پايان برساند، و وی برای حفظ جان مجبور شد از ايران فرار کند. آيـت الله منتظری نيز که آقای خمينی به جانشينی خود برگزيده بود به دليل همين گرايشات ليبرالی به دستور آقای خمينی معزول شد و خانه نشين گشت.

اما در همان اولين روزهای حمله به متحدين سابق خود که ديگر منافق ناميده ميشدند و به جوخه های اعدام ميرفتند، آيت الله خمينی همه گونه طرح های حذف را نه تنها نسبت به اعضای جبهه ملی که در دولت موقت آقای بازرگان هم شرکت داشتند اعمال کرد بلکه شخص مصدق را هم در گفتار عمومی با همه گونه توهين های شديد و فحش مورد حمله قرار داد آنهم فقط دوسال پس از پيروزی انقلابی که شرکت کنندگان در آن انقدر احترام برای مصدق قائل بودند که پای پياده يکماه پس از پيروزی انقلاب، بر مزار وی شتافته بودند. اينکه چگونه آقای خمينی توانست به اين راحتي دوسال بعد از انقلاب 57 شخصيت بزرگ ليبرال و مدرن ايران، مصدق را اينگونه مورد حمله قرار دهد نشان دهنده واپسگرايی اکثريت شرکت کننده در انقلاب بود. موضوعی که به تفصيل در کتاب ايران آينده نگر مورد بررسی قرار داده ام (2).

اما در آن روزها آنچه هنوز به ياد ماندنی است اولتيماتوم آيـت الله خمينی به مهدی بازرگان بود و اينکه مردم در پای راديوهای خود نشسته بودند و منتظر بودند ببينند بالاخره مهندس بازرگان چه موضعی خواهد گرفت. وقتی مهندس بازرگان بالاخره موضع خود را که تأييد رهبری آيت الله خمينی بود اعلام کرد، عمل وی فقط امضای منافق خواندن مجاهدين نبود. حرکت عليه مجاهدين بيشتر با کسب حمايت آنهايی که خود از مجاهدين خلق بودند بدست آمد يعنی با حمايـت آنها که خود را مجاهدين انقلاب اسلامي خواندند و يا امثال لطف الله ميثمي ها. درواقع خود دست بردن مجاهدين به اسلحه نيز در آن رابطه بی تأثير نبود. اما موضع آقای بازرگان در آن لحظه در واقع قبول نيروهای ليبرال مذهبی به پايان يافتن داشتن قدرت مؤثر در جمهوری اسلامی بود و از آن تاريخ به بعد نيروهای ليبرال فقط هر وقت نيازی به آنها بود در قدرت از آنها استفاده ميشد وگرنه اساساً در رقابت های هر سه قوه دولت حذف شده بودند. پس از آن تاريخ ديگر ليبرال مذهبی ها به عنوان يک اپوزيسيون تحمل شده بودند تا بخشی از قدرت. سرفرود آرودن آقای بازرگان در برابر اولتيماتوم خمينی نقطه پايانی بود بر قدرتی که بخشي از ليبرالهای ايران مدت کوتاهی بعد از انقلاب 57 کسب کردند و واقعاً بايد گفت که آنچه داشتند حکومتی بود موقت و ديگر نه رژيم انها را در رابطه با کسب قدرت جدی ميگرفت و نه مردم.

چرا امروز بعد از بيانات ديروز آقای کروبی مبنی بر اينکه محمود احمدی نژاد را رييس جمهور ميشناسد چون آيت الله خامنه ای تنفيذش کرده است، موقعيتی مشابه آن روز بازرگان در ايران می بينم؟

بنظر من اقای کروبی از انتخابات 22 خرداد تا کنون در پی به قدرت رساندن حزب اعتماد ملی بود اما با اين اظهارات خود نظير آقای بازرگان به عمر سياسی خود به شکلی که مطرح بود يعنی برای کسب قدرت، پايان داد. منظورم اين نيست که به کل عمر سياسی خود پايان داد. اقای کروبی نيز نظير آقای بازرگان تا زنده است اگر بخواهد در صحنه سياسی ايران اهميت خواهد داشت اما نه بعنوان کسی که بتواند قدرت را کسب کند يا حتی شريک مهمی در قدرت محسوب شود بلکه بعنوان اپوزيسيونی تحمل شده خواهد وبد که نه مردم و نه رژيم بعنوان آلترناتيو قدرت ديگر وی را جدی نخواهند گرفت. ممکن است پرسيده شود که سخنان آقای محمد خاتمی چند روز پيش از مهدی کروبی که هم خواستار برسميت شناختن دولت احمدی نژاد و هم قبول حکميت حجت الاسلام رفسنجانی توسط اصلاح طلبان بود زودتر از اقای کروبی مواضع مشابه بوده است. پاسخ من اين است که آقای خاتمی سالهاست که توسط نه رژيم و نه مردم بعنوان آلترناتيو قدرت نگريسته نميشود. آقای خاتمی همان زمانی هم که در قدرت بودند تصورشان از نقش خود بيشتر بعنوان يک اپوزيسيون تحمل شده بود تا کسی که واقعاً در قدرت است. در مورد دولت آقای خاتمی در گذشته مفصل بحث کرده ام و نياز به تکرار در اينجا نيست (3).

ممکن است سؤال شود که آيا رژيم امروز دارد در برابر جنبش سبز، عقب نشينی ميکند؟ اگر برخورد آيت الله خمينی به مهندس بازرگان و جبهه ملی را که بعنوان اپوزيسيون تحمل شده در سال 1360 تثبيت شد را عقب نشينی بشود ناميد، شايد اين هم عقب نشينی است. اما در واقع هدف اصلی خمينی خيلی روشن زدن نيروهای راديکالی بود که سالها در صفوف خود او برای استقرار جمهوری اسلامی کوشيده بودند و به همين علت هم آنها را منافق ناميد چون طرفداران خود آقای خمينی به امجاهدين بمثابه نيروئي خودی مينگريستند و اطشان ميخواست آن ديدگاه از مجاهدين را کاملاً نابود کنند و عبارت منافق بهترين انتخاب لغت از تاريخ اسلام برای بيان اين هدف بود. اما در همان حال نيز آيت الله خمينی ميخواست نيروهای معتدل تر را خنثی کند و اصل دليل استقبالش از شکل گيري سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی و جريان ميثمی و نيز دليل برخوردش به بازرگان و جبهه ملی نيز همان بود و به اين شکل در صفوف آن اپوزيسيون درونی جمهوری اسلامی شکاف انداخت. البته همانطور که خاطر نشان کردم اشتباه مجاهدين در توسل به خشونت نيز به اين حرکت آيت الله خمينی دامن زد.

اما فراموش نکنيم که در آن سالهای اوائل انقلاب هنوز اسلامگرايی طرفداری زيادی در ميان مردم داشت و همه تکيه رژيم حتی در زمان اولين اعدام های اپوزيسيون در آنزمان بر سرنيزه نبود. در مقايسه امروز نيروهای مخالف اشتباه مجاهدين را تا کنون نکرده اند يعنی دست به اسلحه نبرده اند. همچنين اساساً اسلامگرايی در ايران طرفداری خود را از دست داده است و آنچه از نظر فکری هواداری بين مردم دارد نه اسلامگرايی، بلکه جدايی مذهب و دولت است و رژيم نيز تکيه اساسی اش بر سرنيزه است که حتي ساده ترين معترضان را در کهريزک مورد تجاوز نظاميان قرار داده است يعنی رفتاری که ديکتاتور ترين دولت هاي نظامی در تاريخ ايران، مرتکب نشده بودند.

در نتيجه اگرچه تاکتيک برخورد آقای خامنه ای به اپوزيسيون در امروز خيلی شبيهِ برخورد آقای خمينی به اپوزيسيون در سال 1360 است اما بايد از عبارات خود آيت الله خامنه ای بهره برم و بگويم که اين تاکتيک ايشان کاريکاتور برخورد آيت الله خمينی است. يعنی نه اقای خامنه ای، نه جمهوری اسلامی، و نه اسلامگرايی در موقعيت سال 1360 نيستند و نتيجه اين تاکتيک آقای خامنه ای نيز نه سقوط جنبش بلکه درجه دو شدن برخی رهبران جنبش به جايگاه مهندس بازرگان است و از سوی ديگر شاهد ارتقاء برخی ديگر از رهبران جنبش سبز خواهيم بود. بويژه آنهائي که خصلت سکولار جنبش سبز را بهتر درک کرده اند بيشتر و بيشتر رهبری جنبش سبز را در آينده، در دست خواهند گرفت.

به اميد جمهوري آينده نگر دموکراتيک و سکولار در ايران،

سام قندچي، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
http://www.iranscope.com
ششم بهمن ماه 1388
January 26, 2010

پانويس ها:

1. http://www.ghandchi.com/571-TekrareEshtebah.htm
2. http://www.ghandchi.com/500-FuturistIran.htm
3. http://www.ghandchi.com/411-FuturistRepublic.htm



دوشنبه، بهمن ۰۵، ۱۳۸۸

پاپ کلیسای کاتولیک را به استفاده از اینترنت تشویق می کند


پاپ کلیسای کاتولیک را به استفاده از اینترنت تشویق می کند
http://www1.voanews.com/persian/news/europe/pop-internet-2010-01-23-82512312.html

پاپ بندیکت شانزدهم، کشیش های کاتولیک را تشویق کرده است برای پراکندن کلام خدا از اینترنت استفاده کنند.

پاپ روز شنبه در پیامی به کشیش ها توصیه کرد برای به وجود آوردن روابط عمیق تر با مؤمنین در فواصل دورتر، رسانه دیجیتال جدید را بکار بگیرند.

اما او همچنین هشدار داد که روحانیان کاتولیک بیشتر از مهارت های رسانه ای، باید به خاطر حرفه خود شناخته شوند.

پاپ این پیام را در حالی می فرستد که کلیسا برای برگزاری روز جهانی ارتباطات در ۱۶ ماه مه آماده می شود.

واتیکان از دیرباز یک وب سایت چندین زبانه داشته است و اخیرا کانال خبری جدیدی در یوتیوب ایجاد کرد.

سام قندچی-پيشنهاد: راه اندازیِ کمپين يک ميليون امضاء برای جدايی مذهب و دولت

سام قندچي-پيشنهاد: راه اندازیِ کمپين يک ميليون امضاء برای جدايی مذهب و دولت
آينده نگری

اينجا را کليک کنيد

جزئیاتی از ترور دکتر علی محمدی


جزئیاتی از ترور دکتر علی محمدی
منبع

ماموران وزارت اطلاعات ، یک روز قبل از ترور استاد علی محمدی، به خانه این استاد دانشگاه رفته و كليه اسناد و جزوات ايشان را ضبط کرده بودند.پس از ترور این استاد دانشگاه نیز؛ خانواده او از سوی وزارت اطلاعات نسبت به عدم افشای تفتیش منزل این استاد دانشگاه و ضبط مدارک و اسناد او تهدید شده اند.

تهدید خانواده و تفتیش منزل و ضبط مدارک این استاد دانشگاه توسط وزارت اطلاعات

ماموران وزارت اطلاعات ، یک روز قبل از ترور استاد علیمحمدی، به خانه این استاد دانشگاه رفته و كليه اسناد و جزوات ايشان را ضبط کرده بودند.

به گزارش خبرنگار جرس، تفتیش منزل دکتر علیمحمدی ، درست یک روز قبل از ترور وی و در حالی صورت می گرفت که دكتر عليمحمدي از دو هفته قبل از آن از کليه همكاريهايش با مراكز حساس هسته اي استعفا کرده بود.


پس از ترور این استاد دانشگاه نیز؛ خانواده او از سوی وزارت اطلاعات نسبت به عدم افشای تفتیش منزل این استاد دانشگاه و ضبط مدارک و اسناد او تهدید شده اند.

گزارش خبرنگار جرس حاکیست، حضور ماموران اطلاعات در صحنه ترور و جمع كردن جنازه دكتر پس از وقوع انفجار و همچنین حضور ماموران اطلاعات در مراسم ختم دکتر علی محمدی بسیار چشمگیر بود.

دکتر مسعود علی محمدی ، استاد دانشگاه و از هواداران جنبش سبز بود که صبح روز 22 دی ماه بر اثر انفجار یک بمب هدایت شونده در مقابل خانه خود در شمال تهران کشته شد.

عمو زنجيرباف-گفتگو با محمد رضا اسرار خالق


گفتگو با محمد رضا اسرار خالق عمو زنجيرباف

قسمت اول
اينجا را کليک کنيد

قسمت دوم
اينجا را کليک کنيد

برادر مجيد توکلی می گويد وزارت اطلاعات خانواده مان را تهدید می کند


برادر مجيد توکلی می گويد وزارت اطلاعات خانواده مان را تهدید می کند
دوشنبه، ۵ بهمن، ۱۳۸۸
http://www.autnews.de/node/6661

هفته گذشته حکم هشت سال و نیم حبس برای مجید توکلی دبیر سیاسی اسبق انجمن اسلامی پلی تکنیک صادر شد تا برگی دیگر در کارنامه ظلم حکومت و سیستم قضائی فاسد ایران ثبت شود.

صدور حکم زندان برای مجید توکلی و بسیاری دیگر از دانشجویان طی هفته‌های گذشته و ادامه بازداشت تعدادی بی شماری از دانشجویان دانشگاه‌های کشور، توسط سیستم قضائی و امنیتی در حالی است که همچنان جنایاتکارانی که مردم را در خیابان‌ها به خاک و خون کشیدند، آزادانه فعالیت می کنند. در حالیکه سردار رادان، قاضی مرتضوی و دیگر عوامل جنایات بازداشتگاه کهریزک همچنان به فعالیت‌های خود مشغول هستند، و در حالیکه پرونده حمله کنندگان به کوی دانشگاه در خردادماه و حمله کنندگان به دانشگاه‌های تهران و علم وصنعت در روزهای ۱۶ و ۱۷ آذر به فراموشی سپرده شده است، دانشجویان با بیشترین فشارها از سوی حاکمیت مواجه شده اند.

در این میان خانواده‌های دانشجویان نیز متحمل رنج و دردهای بسیاری شده و گاه آنان نیز از سوی نیروی های نظام مورد تهدید قرار می گیرند. علی توکلی برادر مجید توکلی در مصاحبه با خبرنامه امیرکبیر اعلام کرد که مامورین وزارت اطلاعات با تماس تلفنی این خانواده را تهدید به برخورد و بازداشت کرده اند.

علی توکلی همچنین معتقد است که صدور چنین حکم سنگینی برای مجید توکلی برای ایجاد ترس و وحشت است تا به خیال خود بتوانند دانشگاه‌ها را کنترل کنند.

آقای توکلی، هفته گذشته حکم هشت سال و شش ماه زندان برای مجید صادر شد. آیا مجید شخصا این خبر را به شما اطلاع داده بود؟ چه جزئیات دیگری می توانید در اختیار خبرنامه قرار دهید؟

علی توکلی: نخیر، شب سه شنبه یک از زندانیان که تازه آزاد شده بود به ما زنگ زد و گفت که حکم مجید را اعلام کردند و خودش گفت که با شما تماس بگیرم چون به خودش اجازه تماس نداده بودند. این دوست عزیز گفت که حکم مجید از این قرار است: ۵ سال به دلیل اجتماع و تبانی، ۲ سال توهین به رهبری، ۱ سال تبلیغ علیه نظام، ۶ ماه توهین به رئیس جمهور، ۵ سال محرومیت از فعالیت سیاسی و۵ سال ممنوع الخروج از کشور.

آقای توکلی از مکان نگهداری مجید اطلاع دارید؟ کدام زندان است و در چه وضعیتی به سر می یرد؟ آیا امکان ملاقات و یا برقرای ارتباط تلفنی با اعضا خانواده را دارد؟

مجید دقیقا یکماه بعد از بازداتشت تماس تلفنی داشت و گفت که در زندان اوین زیر نظر وزارت اطلاعات است و اینکه خیلی چیزی به نام بند وجود ندارد زیرا زندان اوین خیلی شلوغ شده است.

متاسفانه تاکنون موفق به دیدار مجید نشدیم. تنها چیزی که ما میدونیم و مجید در مکالمش به ما گفت این است که در زندان اوین هست و زیر نظر وزرات اطلاعات است و اینکه زندان اوین شدت شلوغ شده و جو بدی دارد. روحیه مجید خیلی عالیه بود و از صحبت کردنش هم مشخص بود، حتی آقای دادخواه هم این مورد را در دادگاه موقع امضاء وکالت نامه در مجید دیده بود. ضمن اینکه مجید از ما خواست سلامش را به همه دوستانش برسونیم. البته مجید از اتفاقات بیرون کاملا بی خبر بود. حتی از کمپینی که در حمایت از مجید تشکیل شد کاملاً بی‌خبر بود.

وکیل ایشان آقای دادخواه عنوان کرده اند که متاسفانه جلسه دادگاه مجید در غیاب وکیل برگزار شده است. مجید در تماس های خود با منزل از شرایط حاکم بر جلسه دادگاه و یرخورد قاضی صحبتی نکرده است؟

مجید در همان تماس یک ماه بعد از بازداشتش گفت که جلسه دادگاه تشکیل شده و علیرغم اعتراضش نسبت به نبودن وکیل، دادگاه ادامه پیدا کرده است. در جلسه دادگاه، قاضی اصلا اجازه نمی داده که مجید صحبت کند و بابت همین جریان هم مجید با قاضی صلواتی درگیری لفظی داشته است.

البته آقای دادخواه مجید را در راهرو دادگاه دیده بود که فقط موفق شده بود خیلی کوتاه موکلش را بیند و قاضی اجازه صحبت به آنها نداده بود. قاضی صلواتی اجازه شرکت وکیل در جلسه دادگاه را نیز نداده بود که این موضوع هم مربوط می شد به آخرین دفاع و به عبارتی جلسه دوم دادگاه.

اخیرا مطلع شدیم که پس از مصاحبه مادر مجید با رسانه ها، خانواده محترم مورد تهدید قرار گرفته اند. می توانید جزئیات بیشتری عنوان کنید؟

بله؛ دقیقا چهارشنبه گذشته فردی که خود را مامور اداره اطلاعات شیراز معرفی می کرده با مادر صحبت کرد و به شدت مادرم را تهدید کرد که چرا شما با رسانه های خارجی (منظور صدای آمریکا) صحبت می کنید، می دانید چقدر این موضوع به ضرر کشور است و در ادامه به مادر گفته بود "ما همین حالا می توانیم همه شما را بازداشت کنیم بینیم آیا آمریکا یا کشورهای دیگر می تواندد کاری برای شما کنند یا اصلا شما فکر می کنید کسی در این کشور است که به شما و پسرتان اهمیت بدهد" و بعد گفت که دیگر حق ندارید بارسانه ها مصاحبه کنید.

متاسفانه مادر شرایط جسمی بدی دارد حتی خود این مامور هم گفته بود که من می دانم شما بیمار هستید.
حالا سوالم این است که آیا این جزء قوانین جمهوری اسلامی است که مادری که هنوز ۲۴ ساعت از خبر حکم سنگینی که برای فرزندش اعلام شده نگذشته، این گونه تهدید شود؟ مگر نه اینکه این کشور اسلامی است آیا این ظلم به مادری نیست که به جای شنیدن صدای فرزندش به شدت توسط ماموری، تهدید شود؟

مگر مادر من جز دردهای دوری فرزندش چیزی دیده است؟ ابتدا با کینه توزی عده ای و تنها به خاطر اعتراض به بی کفایتی رئیس دانشگاه ۱۵ ماه فرزندش را زندانی کردند و بعد روز دیگر به دلیل حضور در جلوی حسینه ارشاد بازداشتش کردند تا ۴ ماه را بدون دلیل در زندان سپری کند و امروز هم به جرم انتقاد باید چادر سرش کنند و در بی دادگاه محاکمه شود.

مگر مجید چه گفت که شما را این چنین ترسانده است که باید خانواده ای را به ترسانید و مادری بیمار را چنین اذیت کنید؟ آیا این دروغ است که قلب مادر در جایی است که فرزندش در آنجا است؟ آیا این گناه است که مادری که شیره وجودش را به فرزندش داده و امروز بیمار و بیقرار دیدن یا صدای فرزندش است، منتظر او باشد.

به نظر شما صدور این حکم سنگین به چه هدفی صورت گرفته است؟

من فکر می کنم فقط به منظور ایجاد ترس و وحشت است و گرنه کسی را به دلیل انتقاد به حبس محکوم نمی کنند. مجید را محکوم کردند تا به خیال خود شاید بتوانند جو دانشگاه را کنترل کنند، چرا که به اعتراف خودشان مجید نماد مقاومت دانشجوی است. به دانشجویان گفتند که وقتی ما با مجید اینگونه برخورد می کنیم شما دیگر جای خود دارد.

انتظار شما از فعالین دانشجویی و حقوق بشری در مقابل این حکم ظالمانه چیست؟

ما از تمام فعالین دانشجویی و حقوق بشر ممنون هستیم، چون تا همین حالا هم حمایتهای زیادی از مجید انجام داده اند.

فکر می کنم پاسخ این سئوال را خود دوستان باید بدهند که آیا امروز همان روز نیست که باید کاری کرد.


یکشنبه، بهمن ۰۴، ۱۳۸۸

اردلان سرفراز-مصاحبه

مصاحبه با اردلان سرفراز

روح الامینی چهارمین قربانی کهریزک را افشا کرد


روح الامینی چهارمین قربانی کهریزک را افشا کرد
http://www.autnews.de/node/6608
يکشنبه، ۴ بهمن، ۱۳۸۸

حدود هفت ماه از جنايت كهريزك مي‎گذرد. با گذشت هر روز، ابعاد جديدي از پرونده آمران و عاملان وقوع اين حوادث براي افكار عمومي روشن مي‎شود؛ از صدور اطلاعيه نهادهاي ذي‎ربط تا تهيه و انتشار گزارشهاي نهادهاي نظارتي كه همگي در تعيين مقصرين اين رخداد به نقطه مشتركي رسيدهاند.در ميان هياهوي رسانهاي براي انتشار ابعاد مختلف اين حادثه، سكوت شاكيان پرونده اعم از خانوادههاي قربانيان و يا مضروبين كهريزك شايد شاهدي بر تلاش آنان براي به سرانجام رسيدن اين پرونده باشد؛ آناني كه به‎دور از غوغاسالاريهاي رسانهاي در انتظارند تا در آيندهاي نزديك در نخستين جلسه دادگاه بخشي از متهمان كهريزك حاضر شوند.براي مشخص شدن روند پرونده شاكيان اين پرونده، بار ديگر با دكتر «عبدالحسين روحالاميني» پدر محسن روح‎الاميني (از قربانيان فجايع تأثربرانگيز كهريزك) به گفت‎وگو نشسته‎ايم.

به عنوان نخستين سئوال علت حضور كمرنگ خانوادههاي قربانيان كهريزك در رسانه‎ها چيست؟

من سكوت رسانهاي خانواده قربانيان كهريزك اعم از مقتولين و مضروبين را قبول ندارم. تاكنون هرجا كه فضا و ضرورت بوده، مصاحبه كردهايم. البته بقيه كار را صرف پيگيري حقوقي و قضايي موضوع كرده‎ايم. ما يك مسير قانوني و حقوقي را دنبال كرديم كه تاكنون نتايج خوبي هم داشته است. معمولا كساني به‎دنبال جنجال رسانهاي مي‎روند كه ممكن است دستشان خالي باشد، اما وقتي پروندههاي مرتبط پر از اسناد و مدارك است، چرا بايد چنين كنيم. سازمان قضايي نيروهاي مسلح اطلاعيه خوبي صادر كرده كه در آن اتهام قتل عمد را پذيرفته است و همه مجازات سنگين قتل عمد را مي‎دانند. البته اين اول راه است و ممكن است مجازات عاملان در دادگاه، از برخي آمران و برخي تصورات و شبيهسازيها هم خيلي بالاتر برود. در بخش متهمان قضايي هم وقتي كميته مجلس آن گزارش را داد، گام مثبتي برداشته شد. البته مي‎شد اين گزارش را مفصلتر و كاملتر هم ارايه كرد. مثلا عدم نام بردن از مرحوم رامين آقازاده قهرماني، مقتول چهارم كهريزك كه بعد از آزادي از زندان به رحمت خدا رفت و خوشبختانه در گزارش شماره يازده نشريه پنجره هم به آن اشاره شده است و پرونده ايشان هم با پرونده سه مقتول ديگر در سازمان قضايي نيروهاي مسلح مفتوح است. اما ممكن بود كه وجدان عمومي جامعه را خيلي جريحه‎دار كند. البته در همين حدي كه مطرح شده، اقدام رو‎به‎جلو و مثبتي است. وقتي گزارش مجلس بر تخلفاتي كه بر اساس اسنادي كه ماه‎ها بررسي شده، صحه مي‎گذارد و دادستاني سازمان قضايي نيروهاي مسلح اتهام قتل عمد را به‎عنوان كيفرخواست مطرح مي‎كند، ديگر احتياجي به فضاسازي رسانهاي نداريم. معمولا آن‎هايي وارد اين مسائل شدهاند كه دست‎شان به‎جايي بند نيست، اما اين پرونده پر از از اسناد، مدارك، شواهد و گزارشهاي متقن است.


با اين تفاسير روند رسيدگي قضايي روند مطلوبي به‎نظر مي‎رسد؟


ما در آستانه تشكيل دادگاهي هستيم كه مستندات فراواني در پرونده آن وجود دارد. با كيفرخواستي كه سازمان قضايي نيروهاي مسلح صادر كرده، اتهام تعدادي از متهمان مطرح شده و احتمالا هم قرار منع تعقيب براي برخي از متهمان صادر شده است كه البته هنوز چيزي در اين زمينه به شاكيان اعلام نشده. سازمان قضايي نيروهاي مسلح از بين 22 نفري كه به اتهاماتشان رسيدگي كرده، طبق اطلاعيه صادره براي 12 نفر كيفرخواست در نظر گرفته و براي 10 نفر نيز قرار منع تعقيب صادر شده است. البته وقتي به‎طور رسمي به شاكيان اين موضوع را اعلام كنند، حق اعتراض براي شاكيان بهمدت ١٠ روز در پرونده محفوظ است. اين حق ماست كه به صدور منع قرار تعقيب بعضي اعتراض كنيم، پس دست ما در اين موضوع هنوز باز است. البته در بخش دادسراي انتظامي قضات برخي در تلاش بودند كه پروندههاي قضات را از يكديگر تفكيك كنند كه از نظر ما و متخصصاني كه به اين پرونده وارد بودند، اين تفكيك كار پسنديدهاي نبوده و ما معتقديم پرونده دادستان، معاونين و داديار در اين جرم بايد يكجا مورد رسيدگي قرار گيرد و خداي نكرده ضعيفكشي نشود. تا جايي‎كه ما اطلاع داريم، اين تفكيك صورت نگرفته است. در جلسهاي كه دو هفته قبل با حضرت حجتالاسلام والمسلمين كاظم صديقي، رييس دادگاه انتظامي قضات، داشتيم ايشان به ما اعلام كردند كه هنوز اين پرونده به وي ارجاع نشده است كه بهزودي پس از ارجاع مسير قضايي خود را انشاءا... طي خواهد كرد. ما بايد تلاش كنيم كه پرونده روال حقوقي و قضايي خود را طي كند.

پس در اين صورت دادگاه متهمان جنايت كهريزك چه زماني برگزار خواهد شد؟

ما اخيرا با قاضي پرونده ملاقاتي داشتيم. حجم پرونده بالاست و بالغ بر 3 هزار صفحه سند است. در حال حاضر، وكلاي ما آماده بازبيني پرونده هستند كه احتمالا اين كار را به‎زودي انجام خواهند داد. قاضي هم مشغول مطالعه پرونده است و پس از مطالعه پرونده و بازبيني پرونده توسط وكلاي ما، قاعدتا اميدواريم جلسه دادگاه به شكل علني به‎زودي تشكيل شود.
با توجه به اينكه اخباري مبني بر تلاش برخي نهادها براي گرفتن رضايت از شاكيان منتشر شده بود، در حال حاضر تعداد شاكيان پرونده چه تعداد است.

در اين مدت تلاشهايي از سوي برخي طرف‎ها و وكلاي آن‎ها صورت گرفت تا از بعضي شاكيان رضايت بگيرند. شنيدهايم كه در اين خصوص هزينه نمودند و ظاهرا هم از برخي رضايت گرفتهاند. البته تعداد بسيار زيادي از شاكيان رضايت ندادند كه خانواده مقتولين و تعدادي از مضروبين كهريزك از اين جمله هستند. در عين‎حال كه ما مسئله را رها نكرده و نخواهيم كرد، حتي رضايت دادن برخي تأثيري در رسيدگي پرونده در دادگاه ندارد، چون جنبه عمومي جرم بر جاي خود باقي است و در اين پرونده جز مضروبين و خانواده مقتولين شكايات وجه عمومي هم دارد.

آيا براي پيگيريهاي بيشتر موضوع ديدارهايي با مقامات و مسئولان قضايي داشتهايد؟

ما جز با مسئولان پرونده در سازمان قضايي نيروهاي مسلح و مسئولان مربوطه در دادسراي انتظامي قضات ديدار ديگري با ساير مقامات و مسئولان نداشته‎ايم كه البته اين كار ضرورتي هم نداشت چون كار در حال انجام است. البته ابراز همدردي عموم طبقات مردم و مسئولان مختلف تسليبخش خانوادهها بوده است.

پس از روند رسيدگي به پرونده در دستگاه قضايي اظهار رضايت مي‎كنيد؟
در دستگاه قضايي و نيز نيروي انتظامي، قضات و كاركنان بسيار شريفي هستند كه آن‎ها از وقوع اين حادثه حتي آزرده‎دل‎تر از ما هستند. چون آن‎ها هم ديدند كه تخلف و جنايت عدهاي سبب هتك حيثيت بسياري از قضات و كاركنان نيروهاي انتظامي و قوه قضاييه شده و عفونت اين اعمال و جنايات منزجر كننده، به‎حدي است كه از دربان قوه قضاييه تا عاليترين قضات و آحاد پرسنل نيروي انتظامي همه از آن منزجر هستند و از آنها برائت مي‎جويند. كساني كه به اين مطلب توجهي نميكنند، عرض خود مي‎برند كه اين مسئله در گزارش مجلس نيز مورد تأكيد قرار گرفته است.

با اين حساب، واكنش دادستان سابق تهران به گزارش مجلس شوراي اسلامي را چگونه ارزيابي مي‎كنيد؟
چون پرونده او و بقيه متهمين در مراجع ذي‎صلاح در دست رسيدگي است، اگر او اسناد و مداركي دارد بايد به آنجا ارايه دهد، همان‎طور كه مضروبين و خانوادههاي قربانيان چنين كاري كردند. به‎نظر مي‎رسد كساني كه دست‎شان در دفاع از خود تهي است، چنين مي‎كنند. ما توصيه مي‎كنيم كساني كه در اين موضوع متهم هستند، به‎جاي غبارآلود كردن فضا و نامهپراكنيهاي سياسي، قبول مسئوليت كنند. اين ساده‎ترين كار است كه رسما و كتبا از آحاد ملت ايران، خانوادههاي مقتولين و مضروبين اين حادثه عذرخواهي كنند. آن‎ها قبل از آنكه سزاي اعمال‎شان را در دادگاه در اين دنيا ببينند، براي نجات از عذاب اخروي استعفاء كنند كه اين كمترين كاري است كه مي‎توانند انجام دهند. حداقل كاري كه از اين‎ها انتظار داريم، اين است كه به‎جاي آوردن عذرهاي بدتر از گناه، به قانون تمكين كنند. وجدان عمومي جامعه بيدار است و گزارش دستگاههاي نظارتي مثل مجلس، سازمان بازرسي كل كشور و كميته پيگيري دبيرخانه شورايعالي امنيت ملي هم وجود دارد كه با صراحت درباره جنايت كهريزك اعلام نظر كردهاند كه البته گزارش سازمان بازرسي و شورايعالي امنيت ملي در اين خصوص منتشر نشده است. بر اين اساس، انتظار از متهمان اين پرونده اين است كه به‎جاي اينكه عذر بدتر از گناه بياورند با عذرخواهي از آحاد ملت ايران و خانوادههاي مقتولين و مضروبين، حداقل قبل از اينكه به مجازات اعمال خود برسند، استعفاء دهند.


سرانجام گزارشي كه از سوي دفتر حقوق شهروندي رييس قوه قضاييه در دوره آيتا... شاهرودي تهيه شد، چه شد؟
پيگيري اين گزارش كه از نقاط قوت قوه قضاييه است و پيرو شكواييه پدر شهيد كامراني در 17 مرداد‎ماه خطاب به رييس وقت قوه قضاييه حضرت آيتا... شاهرودي تهيه شد، اكنون در دو مسير در حال پيگيري است؛ مسير نخست در دادسراي انتظامي قضات و مسير ديگر در شعبه 13 دادسراي كاركنان دولت. ابعادي از اين گزارش مانند بخش نيروهاي مسلح در دادسراي نيروهاي مسلح و بخش قضات در دادسراي انتظامي قضات در دست رسيدگي است. البته بخشهاي ديگري از اين پرونده مرتبط با افراد كشوري هنوز مانده است كه اميدواريم قبل از پايان رسيدگي به آن بخش‎ها، مسببين آن با پوزش و عذرخواهي از ملت ايران و آسيب‎ديدگان اين جنايت استعفاء دهند وگرنه منتظر مجازات در دستگاه قضايي كه جزيي از مجازات سنگين اخروي است، باشند. «وسيعلم الذين ظلموااي منقلب ينقلبون.»


پيگيري مسئله از سوي مقامات عاليرتبه نظام را چگونه ارزيابي مي‎كنيد؟
اطمينان شاكيان و خانوادههاي مضروبين و مقتولين اين جنايت به پيگيريهاي مقامات عالي‎رتبه نظام به‎خصوص مقام معظم رهبري يقيني است و اين مسئله، هم به‎صورت حضوري و هم به‎صورت كتبي مشاهده و آثار آن ديده شده است و مي‎توان گفت كه ايشان نسبت به خانوادهها جلوتر و پيشتازتر هستند و ضمن مطالبه جدي در مجازات آمران و عاملان اين جنايت، فرمودند كه اگر عنوان مجرمانه ثابت شود، حاشيه امني براي هيچكس وجود ندارد و البته اصلاح رويهها و انتظام امور به‎گونهاي كه از ايندست حوادث نداشته باشيم، بسيار بااهميت است.

به‎عنوان سئوال آخر، چقدر به عاقبت اين پرونده خوشبين هستيد؟
اين پرونده موضوع خوشبيني و بدبيني نيست. ما پيگير مسير قانوني هستيم و اطمينان داريم كه اين راه نتيجه مي‎دهد. خون عزيزان ما ان‎شاءالله تحت هيچ شرايطي پايمال نخواهد شد

هفته نامه پنجره

چهارشنبه، دی ۳۰، ۱۳۸۸

قندچی-پيشنهاد: راه اندازیِ کمپين يک ميليون امضاء برای جدايی مذهب و دولت


پيشنهاد: راه اندازیِ کمپين يک ميليون امضاء برای جدايی مذهب و دولت
سام قندچی
http://www.ghandchi.com/605-jodaeiemazhabvadolat.htm

يکی از درس های بزرگ جنبش سبز در هفت ماه گذشته اين است که گرچه اين جنبش يک حرکت سياسی است اما خواست های آن بيش از هر چيز در جنبش مدنی 30 سال گذشته ايران ريشه دارد و نه در برنامه های اپوزيسيون قديمی ايران. همه بحث های تئوريک و گفت و گوهای درونی اپوزيسيون سياسی در 30 سال گذشته تا آنجايی در اين جنبش اثری داشته است که آن نظرات در مطالبات معين در جنبش مدنی ايران منعکس شده اند. در واقع يکی از موفق ترين اين جنبشهای مدنی در 30 سال گذشته مبارزات زنان ايران در کمپين يک ميليون امضاء برای تغییر قوانین تبعیض آميز بوده است که خود الهام بخش اين پيشنهاد است.

لازم به ياد آوردی است که روشنفکران ما به حق بعد از تجربه شکست سکولاريسم در ايران و ترکيه، نگران تکرار مجدد اشتباه در طرح سکولاريسم در ايران هستند. در واقع توصيه طرح موضوع سکولاريسم بعنوان يک جنبش مدنی دقيقاً به همين خاطر است که ديگر پرداختن به سکولاريسم تحت الشعاع اهداف گروه ها و احزاب مختلف سياسی قرار نگيرد و برای نخستين بار اين حق در ايران به صورت موضوعی حقوق بشری مطرح گردد. به عبارت ديگر هدف از اين پيشنهاد، تاکتيکي تازه برای طرح موضوع جدايی مذهب و دولت در ايران نيست، بلکه همانگونه که در نوشتار ديگری به تازگی مفصل بحث کردم، به اين دليل است که در واقع سکولاريسم خود موضوعی حقوق بشری است و قرن ها در غرب پيش از طرح جدايی مذهب و دولت در عرصه سياسی، اين حق بعنوان مطالبه ای در عرصه حقوق انسانی و مدنی، طرح شده است (1).

پيش از انتخابات 22 خرداد 1388، گروه بندی های مختلف جنبش مدنی ايران مطالبات خود را با کانديدا های مختلف رياست جمهوری در ميان گذاردند و مانند همه جوامع متمدن جويای نظر کانديداها در مورد پاسخگويی به مطالبات خود شدند. اين امر، انتخابات رياست جمهوری اسلامی در سال 1388 را از همه انتخابات های پيشين متمايز ساخت. حتی تحريم کنندگان هم بر مبنای مطالبات خود، که برچيده شدن نظارت استصوابی بعنوان پيش شرط برای شراکت در انتخابات بود، تصميم به تحريم انتخابات گرفتند.

در واقع اگر به همه جوامع مدرن نگاه کنيم، برعکس تصور عامه، مسأله مرکزی مردم همواره دموکراسی نيست بلکه عدالت است. البته اين بحث در همه جوامع بشری نيز صادق است اما در جوامع مدرن با افزايش ديناميسم جامعه بشری، اين موضوع تشديد شده است. حال اگر در جامعه ای اهرم های دموکراتيک بيشتر و بيشتر فراهم شده است، نياز به انقلاب کمتر شده و اقدام برای پاسخگويی به درخواست های برآمده از هدف عدالت در جامعه، در کانالهای قانونی و مسالمت آميز، جريان يافته است.

البته در آمريکا در رابطه با تبعيض عليه بردگان اين اهرم ها نتوانستند راهگشا شوند و بالاخره جنگ داخلی روی داد، اما در آمريکا بعد ازسالهای 1860 و در اکثر جوامع اروپای غربی بعد از انقلابهای 1848 شاهد حل و فصل اختلافات درونی در عرصه های اقتصادی، سياسی و اجتماعی، از راه های مسالمت آميز و قانونی بوده ايم. نمونه برجسته اينگونه مراودات هم جلسات اتحاديه های کارگری با کارفرمايان و تشکيلاتهای مديريت صنعتی است.

با اين حال در روابط خارجی في مابين کشورهای مختلف در غرب شاهد دو جنگ جهانی بوده ايم و بنظر ميرسد ايجاد سازمان ملل و نهادهای بين المللی در 60 سال گذشته توانسته است تا حدی اميد بوجود آورد که شايد در عرصه روابط خارجی نير دنيای متمدن با شکل گيری سازمان ملل و نهادهای ديگر بين المللی بتواند از جنگ پرهيز کند و بيشتر شاهد روشهای مسالمت آميز برای حل و فصل اختلافات و دستيابی به راه حل های منصفانه شود.

در همين راستا در مورد موضوع انقلاب و اصلاحات در تحول کنونی در ايران بعد از انتخابات 22 خرداد در نوشتاری در مرداد ماه مفصلاً بحث کردم (2).

اميدوارم هم رژيم و هم اپوزيسيون اجازه ندهند که برآورده شدن خواست جدايی مذهب و دولت در ايران نظير جامه عمل پوشاندن به الغای برده داری در آمريکا به جنگ داخلی بکشد چرا که در آنصورت بازنده فقط مردم ايران خواهند بود. در واقع نمودهايی از جنگ داخلی در مناطقی از ايران نظير کردستان، بلوچستان، خوزستان و ترکمن صحرا که در 30 سال گذشته شاهد آن بوده ايم ابداً بيان منازعات قومی نبوده و دقيقاً انعکاس همين امتراج مذهب و دولت يعنی بزرگترين ريشه تبعيض در جامعه ايران است که امروز بالاخره نقاط ديگر سرزمين ايران را نيز به لطمات اين ريشه تبعيض، به آگاهی رسانده است. حتی در آذربايجان در همان اولين سال انقلاب درگيری های به ظاهر قومی در پی حملاتِ مذهبِ دولتی به آيت الله شريعتمداری آغاز شد و امروز ديگر در همه نقاط ايران حتی در قم و اصفهان نيز که هيچ بحث قومی درباره آن نواحی قابل تصور نيست، همينگونه درگيری ها چند هفته پيش در مراسمی که بمناسبت درگذشت آيت الله منتظری برپا شده بود، نشان داد که همه اين مناقشات ريشه در موجوديت مذهب دولتی دارد. امتزاج مذهب و دولت در ايران نه تنها يکپارچگی ايران را بخطر انداخته است بلکه ميتواند کل کشور را در آتش جنگ داخلی بسوزاند همانگونه که سرسختی برده داران در آمريکا در سالهای 1860 آمريکای فدرال را در آتش جنگ داخلی فرو برد.

لازم به تذکر است که انديشه دستيابی به مطالبات اجتماعی، سياسی، و اقتصادی بدون خشونت لزوماً به معنی قبول جمهوری اسلامی بعنوان نظام مورد حمايـت کنشگران سياسی يا مدنی نيست همانگونه که در زمان انتخابات مثال "پال کيتينگ" را از استراليا ذکر کردم (3).

همچنين يادآوری کنم که همه اين سالها بسياری از فعالين داخل کشور نظير مهندس حشمت الله طبرزدی، زير تيغ رژيم، از اين حق انسانی سکولاريسم دفاع کرده اند. مهندس طبرزدی سه هفته پيش، يک روز پيش از بازداشت، در مصاحبه ای به روشنی اين درخواست حقوق بشری جدائی مذهب و دولت را مورد تأکيد قرار داد (4).

اميدوارم در آينده بيشتر فرصت کنم موضوع عدالت اجتماعی و ارتباط آن با دموکراسی در عصر حاضر که مستقيماً به بحث انقلاب و اصلاحات در تحول کنونی ايران مربوط است را يا از طريق مصاحبه شفاهی يا مقالات از اين زاويه بازکنم چرا که اين موضوع يک بحث کليدی، نه تنها برای ايران، بلکه در عرصه جهانی در ارتباط با تحول نقطه انفصالی است (5).

البته ميدانيم که رژيم نه تنها به آراء مردم در اين حرکت مسالمت آميز برای درخواست مطالبات که در 22 خرداد ماه 1388 مطرح شد احترام نگذاشت بلکه اعتراض مردم را نيز سه روز بعد در همان 25 خرداد با گلوله پاسخ داد. اما برای معترضان، همه اين کنش ها و واکنش ها به موضوع مطالبات آنها بر ميگشت، و رژيم ديگر نميتواند درخواست های آنها را با توسل به قصه های هميشگی نظير منسوب کردن همه درخواست ها به عاملين آمريکا و اسرائيل يا با برچسب زدن آنان بعنوان کمونيست و مجاهد و سلطنت طلب، موضوع مطالبات را که اصل بحث است، به کنار بزند (6).

واقعيت هم اين است که نه نيروهای خارجی و نه اپوزيسيون سياسی قديم ايران در تحول واقعی جامعه ايران ديگر بعد از اين 30 سال تأثير چندانی ندارند و رژيم فقط از آنها بعنوان توجيهی برای پاسخ ندادن به مطالبات واقعی مردم سوء استفاده ميکند و جدا از آنکه تحولات کنونی چگونه تطور پيدا کند موضوع عدالت در جامعه ايران نظير همه جوامع متمدن ديگر دنيا از کانال طرح مطالبات توسط گروه ها، نهادها، و سازمانهای مدنی که دستيابی به اين خواستها را هدف خود قرار داده اند، بدست خواهد آمد، چه جمهوری اسلامی در ايران باشد چه دولتی ديگر در ايران تشکيل شود.

به همين علت هم بعنوان يک فرد غيرمذهبی که مسأله ام، نه اسلام است، و نه بيدينی، خواستار برسميت شناختن حق انسانی خود به جدايی مذهب و دولت در ايران هستم و اگر چنين کمپينی ايجاد شود اولين امضاء کننده آن خواهم بود. به قول معترضان در خيابان های ايران: "کار خدا با خدا، دين از حکومت جدا" (7).

به اميد جمهوري آينده نگر دموکراتيک و سکولار در ايران،

سام قندچي، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
http://www.iranscope.com
بيست و نهم دی ماه 1388
January 19, 2010

پانويس ها:

1. http://www.ghandchi.com/598-Secularism_is_a_Human_Right.htm
2. http://www.ghandchi.com/579-EnghelabEslahat.htm
3. http://www.ghandchi.com/548-entekhabat2.htm
4. http://mohandestabarzadi.blogfa.com/post-1806.aspx
5. http://www.ghandchi.com/595-MousaviError.htm
6. http://www.ghandchi.com/604-MasoudAlimohammadi.htm
7. http://www.ghandchi.com/302-Secularism.htm


سه‌شنبه، دی ۲۹، ۱۳۸۸

گفتگو با مادر شيوا نظر آهاری


گفتگو با مادر شيوا نظر آهاری فعال حقوق بشر که در زندان است

لطفاً به دقيقه 18:38 مراجعه کنيد

اينجا را کليک کنيد

گفتگو با برادر شيرين علم هوئی


گفتگو با برادر شيرين علم هوئی که در ايران به اعدام محکوم شده است

لطفاً به دقيقه 15:00 برويد

اينجا را کليک کنيد


گفتگو با مادر مجيد توکلی


گفت و گويی با مادر مجيد توکلی که هنوز در زندان اوين است

لطفاً به دقيقه 49:00 برويد

اينجا را کليک کنيد

دوشنبه، دی ۲۸، ۱۳۸۸

Free Heshmatolah Tabarzadi حشمت اله طبرزدی را آزاد کنيد


مهندس حشمت اله طبرزدی را آزاد کنيد Free Heshmatolah Tabarzadi
http://newsecularism.com/2010/01/15.Friday/Poster-Tabarzadi.jpg

پیشگیری و درمان اثرات گاز اشک آور / اسپری فلفل


ايميل فورورد شده

پیشگیری و درمان اثرات گاز اشک آور / اسپری فلفل:

۱-- خونسردی خود را حفظ کنید، به آرامی تنفس کنید و با خاطر بسپارید که این اثرات موقتی هستند!
۲-- با پوشاندن بدن خود تا جائی که میتوانید نقاط معرض تماس را به حداقل برسانید.
۳-- استفاده از پارچه‌ای --برای ماسک یا پیشانی بند-- که آغشته به آبلیمو یا سرکهٔ سیب است تا حد زیادی باعث کاهش اثرات ناخوشایند گاز‌های فوق میشود.
۴-- اگر گاز‌های فوق را تنفس کردید: سرفه کنید، آب دهان خود را قورت ندهید بلکه آنرا تف کنید، دماغ خود را بدمید و دهانتان را با آب بشوید.
۵-- اگر از لنز چشمی استفاده می‌کنید سریعا و در اولین فرصت مناسب آنها را از چشمان خود “با دستانی تمیز” که با گاز‌های فوق آلوده نیستند دربیا‌ورید.
۶-- اگر گاز‌های فوق به چشمانتان پاشیده شد، چشمانتان را با مخلوط: ۱/۲ آب+ ۱/۲ شربت ضد اسید معده بشوید. --توجه مهم: فقط از شربتهأیی استفاده کنید که دارای هیدروکسید آلمینیوم یا هیدروکسید مگنزیوم هستند.--

درمان جراحت گلوله:
۱-- مجروح را حتی‌الامکان تکان ندهید ، مگر اینکه جانش در معرض خطر آنی قرار داشته باشد. --مثل: در وسط خیابان یا در تیر‌رس باشد--
۲-- کمک‌های اولیه خیلی‌ ساده را انجام دهید: اگر مجروح بیهوش شده ولی هنوز نفس میکشد، راه تنفس او را باز نگاه دارید. اگر نفس نمیکشد به اوتنفس مصنوعی‌ بدهید.
۳-- زخمهأیی را که خونریزی میکنند تحت کنترل بگیرید
۴-- اگر جراحت گلوله در ناحیه سینه است آنرا با تکه‌ای‌ پلاستیک بپوشانید--پانسمان کنید-- تا از ورود هوا به داخل زخم جلوگیری کند. اینکار همچنین از خالی‌ شدن ریه از هوا هم جلوگیری می‌کند. در صورتی‌ که مجروح از بدترشدن نفس تنگی آاش خبر دهد پانسمان را بردارید.
۵-- مجروح را اگر هشیار و بهوش است در راحترین حالت نشسته یا خوابیده که برایش امکان داشته باشد قرار دهید.
۶-- اگر مجروح بیهوش است او را در موضع هوش‌آوری قرار دهید. برای قراردادن مجروح به موضع هوش‌آوری شانه و ران او را گرفته به سمت خود بچرخانیدتا به پهلو قرار گیرد.
۷-- اگر محل تیرخوردگی در بالاتنه و از کمر به بالا است --به غیر ازبازوان-- از بالا قرار دادن پاهای مجروح برای جلوگیری از شوک خودداریکنید، زیرا بالا قراردادن پاها باعث سریعتر و شدیدتر شدن خونریزی این نوع جراحت میشود و این تنفس را برای مجروح مشگل‌تر می‌کند.
۸-- از دادن غذا یا مایعات یا حتی آب به مجروح خودداری کنید

یکشنبه، دی ۲۷، ۱۳۸۸

سيد منصور موسوي دانشجوي دانشگاه علامه-برای مهندس حشمت اله طبرزدی و در ستایش آزادی


سيد منصور موسوي دانشجوي دانشگاه علامه-برای مهندس حشمت اله طبرزدی و در ستایش آزادی
http://mohandestabarzadi.blogfa.com/post-1816.aspx

از تو و برای تو نوشتن دشوار است، که باید دریده سخن گفت و مصلحت اندیشی را به صاحبانش در پس القاب و منصب هاشان وا نهاد؛ برای ما که خود سانسوری امانمان را بریده، چون تو خطر را به جان خریدن و حقیقت را بی پیرایه فریاد زدن دشوار می نماید. همیشه برایم جای سوال بود که آیا اندیشه در سلول های تنگ و تاریک می تواند بال بگشاید، اینک به یقین آگاهم که به بند کشیدن دگراندیشان، آزادگی شان را ستودن و تیزآب اندیشه شان است. آنان که شما را به بند استبداد کشیده اند بدانند که حتی جای خالی تان فریاد آزادی خواهی سر می دهد. بدانند که این سرکوب ها عطش ما را برای آزادی، بیشتر می کند که یأس در دل های سبز سرشار از زندگی جایی ندارد؛ بدانند که به یمن بهار سبز و خرداد سرخ 88 پرده ی فریب و ریا از چهره ی منادیان جهل و خشونت و خرافه بر افتاده است که: "جاء الحق و زهق الباطل" مهندس طبرزدی عزیز فراموشمان نمی شود آن روزهای سخت را که سخنان امیدبخش تو مایه ی دلگرمی ما بود، روزهایی که اغتشاشگرمان خواندند و به دانشجو و دانشگاه ها حمله کردند، دانشگاه را با چکمه های سربازان استبداد به خون کشیدند و عده ای در آن روزهای دشوار یا اسیر مصلحت بودند و یا به سهم خواهی از حاکمیت مشغول! اما پایداری تو در بی مهابا سخن گفتن از اراده ی پنهان در پس آن جنایات و افشای دستهای آغشته به خون دانشجویان، در حافظه مان به یادگار مانده است. فراموش نمی کنیم زمانی را که برای کاستن از ضرب حملات بر فعالان دانشجویی مستقل، خود را سپر بلای بسیاری از ایشان نمودید؛ در حالی که برخی با زد و بندهای در پس پرده، استقلال تشکل های دانشجویی را به مسلخ می کشاندند. از تو چه پنهان، بغض گلویم را می فشارد که به پاس آن همه نیکی، اینک تنها می توانم بنشینم و برایت بنویسم. "باری سخن دراز شد وین زخم دردناک را خونابه باز شد... اما در طول این سال های خفقان و سرکوب، امید را در دل ها یمان زنده نگاه داشتیم و با تمامی فشارها پرچم دمکراسی خواهی در آخرین سنگر آزادی برافراشته ماند. همان پرچمی که در بهار 88، به درفش کاویانی برای دانشجویان جوان و تازه نفس مبدل شد. اما دیدی که چگونه قرآن ها را بر سر نیزه کردند و دیگر بار نام دین را تن پوش عجز خود کردند؛ رسانه ها به تبلیغ جهل و حماقت آغازیدند و برای حفظ قدرت نامشروع خود، شرع را وارونه نشان دادند. در آن برهه ی حساس، نوشته ها و نقدهای بی پروای تو خون تازه به رگ هایمان می بخشید و فانوسی بر راهمان می افروخت؛ مهندس طبرزدی عزیز تو خود خوب می دانی که در این ایام صداقت درّ نایابی در میان رجل سیاسی است و من این صداقت و خود انتقادی را بارها در منش تو شاهد بوده ام؛ فراموش نمی کنیم زمانی را که بسیاری برای سهیم شدن در قدرت مطلقه و پیوستن به جریان حاکم از هم سبقت می گرفتند و تو خود را از گردن نهادن بر این قدرت نا مشروع کنار کشیدی که آن را با آرمان های آزدایخواهانه ی خود در ستیز یافتی. اینک که جسمت در بند متحجرین به اسارت است نیک می دانم جرم تو ستایش آزادی است از آن رو که با تمام وجودت هیچ چیزی را مقدم بر آن ندانستی؛ می دانم که اراده ی راسخ تو روح آن بازجویان پوپولیستی را می ساید و درهم می شکند و نیز می دانم که بر کارهای عبث شان تلخند میزنی و بر حماقت شان افسوس می خوری. می دانم که هیچ بند و زنجیری توان حبس روان و اندیشه ی آزاده ات را ندارد. "حاشا که آواز آزادی از پس میله و زنجیر به گوش تواند رسید و از گلوگاه مرغان اسیر" (جبران خلیل جبران) سيد منصور موسوي – دانشجوي دانشگاه علامه ////////////////////////////////////////////////// امروز 26 دي بيست و يكمين روز بازداشت مهندس طبرزدي

بايگانی وبلاگ