یکشنبه، آبان ۰۸، ۱۳۹۰

خامنه ای: امام خمینی مخالفان نظام را اعدام می کرد و من فقط زندانی می کنم


خامنه ای: امام خمینی مخالفان نظام را اعدام می کرد و من فقط زندانی می کنم
مننع: العربيه
http://www.alarabiya.net/articles/2011/10/29/174373.html

آیت الله علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی ایران در پاسخ به اعتراض یکی از مراجع تقلید قم به سرکوب اعتراض های پس از انتخابات گفته بود که آیت الله خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران دستور اعدام مخالفان نظام را می داد اما او تنها آن ها را زندانی می کند.

پس از انتخابات ریاست جمهوری دو سال پیش ایران، اعتراض های گسترده ای شهرهای بزرگ این کشور از جمله تهران پایتخت را فرا گرفت. در پی سرکوب این اعتراض ها توسط نهادهای امنیتی، دها ها نفر در خیابان ها و بازداشتگاه ها کشته شدند و صدها نفر دیگر به زندان افتادند. اصلاح طلبان می گویند که در این انتخابات، تقلب گسترده و سازمان یافته روی داده است.

پایگاه خبری تحلیلی "جرس" به نقل از منابع مطلع گزارش داد آیت الله موسوی اردبیلی از مراجع تقلید قم چند ماه پس از انتخابات به دیدار آیت الله خامنه ای رفت.

بنا بر این گزارش، آیت الله موسوی اردبیلی در این دیدار خواستار آزادی زندانیان سیاسی شد اما آیت الله خامنه ای در پاسخ این مرجع تقلید که با ویلچر به دیدار وی رفته بود سخنانی به این مضمون گفت: "شما در زمان امام راحل عظیم الشان رئیس شورای عالی قضائی بودید و من رئیس جمهور. در آن زمان که متولی قوه قضائیه شما بودید به دستور رهبر فقید انقلاب مخالفان نظام اعدام می شدند. اکنون من دستور نداده ام مخالفان نظام را اعدام کنند، آنها را فقط زندانی کرده اند، حالا شما به این هم اعتراض می کنید؟"

پیش از این هم نقل قول مشابهی از آیت الله خامنه ای شده بود. در دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی رئیس جمهور اصلاح طلب ایران هم اعتراض هایی در دانشگاه های تهران در گرفت. این اعتراض ها توسط نیروهای انتظامی و امنیتی سرکوب شد.

محمد خاتمی نسبت به این رفتار نیروهای امنیتی اعتراض کرده بود. آیت الله خامنه ای در پاسخ به آن اعتراض نیز پاسخی با این مضمون داده بود: "امام راحل عظیم الشان دستور داد مخالفان نظام را اعدام کنند، حالا که من تنها دستور داده ام آنها را سرکوب و زندانی کنند شما اعتراض می کنید؟"

به گزارش منابع خبری جرس تلقی محافل سیاسی تهران و قم از پخش اینگونه مطالب از سوی منتسبان رهبری این است که از یک سو وی می خواهد سعه صدر خود را در مقایسه با بنیانگذار جمهوری اسلامی نشان دهد و به منتقدانش بفهماند که اگرچه می توانسته ایشان را اعدام کند اما بزرگواری کرده فقط سرکوب و زندانی کرده است، همچنین جریان وفادار به رهبر پیشین که از جنبش سبز حمایت می کنند به این شکل تحت فشار قرار گیرند.


iran#

شنبه، آبان ۰۷، ۱۳۹۰

گورجهان پهلوان غلامرضا تختی در معرض نابودی؟


گورجهان پهلوان غلامرضا تختی در معرض نابودی؟
http://www.voanews.com/persian/news/arts/Ebnebabvieh-2011-10-28-132790268.html

گورستان ابن بابویه مدفن بزرگان فرهنگ و تاریخ ایران است. در این گورستان افرادی چون علی اکبر دهخدا، میرزاده عشقی، اشرف الدین گیلانی معروف به «نسیم شمال»، بانو فخرالدوله – بانی مسجدی به همین نام، دختر مظفرالدین شاه و مادر دکتر علی امینی و بالاخره جهان پهلوان غلامرضا تختی.

بنا بربرخی از گزارش های رسیده، پروسه ای به نام «سامان دهی» که بیشتر شبیه به «به دست فراموشی سپردن» این گورستان تاریخی به دست دولت است، موجودیت «ابن بابویه» و آرامگاه مشاهیر ایرانی در آن را به خطر انداخته است.

گورستان ابن‌بابویه که نامش را از دانشمند شیعی قرن چهارم، شیخ صدوق معروف به ابن بابویه گرفته است هم می‌توانست شبیه پرلاشز در پاریس، فخرلر در باکو، هایگیت در لندن، نوودویچی در مسکو و یا حتی شهدای صالحین در کابل و وادی السلام در نجف باشد، اما با همه آنها متفاوت است طرح های سامان دهی رژیم هریک به صورتی نمای ظاهری این گورستان را به خطر انداخته است .

«ابن بابویه» با ۲۰۰ سال قدمت و ۱۲ هکتار وسعت، دومین گورستان شهر تهران پس از بهشت زهرا به شمار می‌رود که از زمان فتحعلی شاه قاجار ، پس از کشف اتفاقی جسد سالم شیخ صدوق در محلی که امروز هم بقعه او قرار دارد، به عنوان گورستان رونق گرفت و بسیاری از نام‌آوران ایرانی در عرصه‌های مختلف در آن آرمیدند. بسیاری هم آرامگاه خانوادگی با معماری و تزئیناتی با سلیقه خود در آن درست کردند تا نوادگان و بستگانشان از آرامگاهشان دیدن کنند.

بنا بر پژوهشی که سید احمد محیط طباطبایی، پژوهشگر تهران قدیم، در این گورستان انجام داده، حدود ۲۶۰ نفر از رجال معاصر ایران که هر یک، نیک یا بد، در تاریخ این کشور نقشی داشته‌اند، در گورستان ابن‌بابویه آرمیده‌اند.

اما روند تخریب این گورستان هم مانند خیلی جاهای قدیمی دیگر نیز شروع شد و اولین گام‌ها برای تخریب آن از حدود ۱۷ سال پیش برداشته شد. زمانی که به بهانه ایجاد باغ مشاهیر ده‌ها مقبره خانوادگی تخریب شد. مقبره‌هایی که هر یک معماری خاص خود را داشتند و در آنها وسایل مختلفی مانند عکس‌های قدیمی، آیینه و شمعدان، فرش و میز و صندلی و حتی وسایل پذیرایی از میهمان نگهداری می‌شدند. اگر این مقبره‌ها امروز وجود داشتند می‌شد به عنوان موزه‌ای برای نمایش آیین مرگ به آن توجه کرد. چرا که دیگرکمتر گورستانی در ایران وجود دارد که مقبره‌های خصوصی با معماری دوره قاجار و پهلوی داشته باشد. آرامگاه‌های خانوادگی زیادی از بین رفتند مانند آرامگاه‌های خانوادگی امیراعلم، زراندوز، خلعتبری و دیگران و سنگ مزارهای نفیس و تاریخی این مقبره‌ها نیز در معرض باد و باران قرار گرفتند و آسیب‌های زیادی دیدند.

پس از این تخریب، نه باغ مشاهیری ساخته شد و نه آرامگاه‌هایی که تخریب شدند، بازسازی شد. حتی معتادان بیش از گذشته به این گورستان پناه آوردند.

مدتی بعد تعداد زیادی از سنگ قبرها به دلیل سهولت در عبور و مرور تخریب و همسطح زمین شدند و حالا هم مدتی است که قرار است بقعه شیخ صدوق که در سال ۱۳۷۵ با شماره ۱۸۱۶ در فهرست آثارملی کشور به ثبت رسید، گسترش یابد. در این طرح توسعه، بقعه از هر طرف به شعاع ۲۰ متر توسعه می‌یابد و در این میان همه قبرهایی هم که وجود دارند، خراب می‌شود. مسئولان اوقاف می‌گویند که قبرها شناسایی شده و پس از بازسازی اسم مردگان روی سنگ‌های یکدستی نوشته و سرجایشان نصب می‌شود.

اما مسئولان شهر ری معتقدند که کل گورستان به خاطر اینکه در میانه شهرری قرار گرفته باید ساماندهی شود و قبرهایش همسطح شوند. در بخشی از گورستان هم باید امکانات تفریحی و ورزشی برای اهالی ایجاد شود.

اما اگر کمی بیشتر به وضعیت گورستان توجه می‌شد، مانند گذشته می‌توانست زائران اهل قبور را راضی نگه دارد. البته اگر درختان گورستان آبیاری می‌شد تا خشک و بی‌شاخ و برگ نشوند و اگر روشنایی آن به اندازه کافی تامین می‌شد. دیدارکنندگان از آرامگاه‌ها همیشه یکی از منابع درآمدی اهالی شهرری بوده چرا که پیوسته بسیاری از مردم بوِیژه از تهران به دیدن گورستان‌ها و زیارت مزارهای شهرری مانند ابن‌بابویه، امامزاده عبدالله، بی‌بی زبیده و همین طور زیارت شاه عبدالعظیم می‌رفته‌اند.


iran#

«خاطرات رام» فیلمی که «جانی دپ» سال ها آرزوی بازی در آن را داشته است


«خاطرات رام» فیلمی که «جانی دپ» سال ها آرزوی بازی در آن را داشته است
فیروزه خطیبی
http://www.voanews.com/persian/news/arts/Depp-2011-10-28-132817223.html

موضوع کتاب و فیلم «خاطرات رام» The Rum Diary بیشتر شبیه به یک کتاب خاطرات شخصی نوشته شده است. خاطرات یک روزنامه نگار جوان در «پورتو ریکو» (یکی از جزایر کارائیب) که «هانتر اس تامپسون» نویسنده و روزنامه نگار شهیر آمریکایی آن را در دوران پیش از معروفیتش نوشته است اما از خیلی لحاظ رابطه خاصی با «جانی دپ» دارد.

«جانی دپ» نخستین بار ضمن کند و کاو در میان کاغذهای دست نوشته «هانتر تامپسون» که در آن زمان سال های آخر زندگی را می گذراند با نسخه اصلی «خاطرات رام» برخورد کرد. نوشته های پراکنده ای که تا ٤٠ سال پس از نوشتن آن در اواخر دهه پنجاه میلادی نیز منتشر نشد. اما اکنون «جانی دپ» علاوه برتهیه این فیلم، ایفای نقش اصلی آن را نیز برعهده دارد.

«بروس رابینسون» فیلمنامه نویس و کارگردان این فیلم تازه با شرکت «جانی دپ» در دهکده دورافتاده ای در انگلستان زندگی می کند و بیش از ٢٠ سال است که فیلمی نساخته است.

رابینسون پیش از این درسال ١٩٨٤ برای نوشتن فیلمنامه «زمین کشتارگاه» The Killing Field به نامزدی جایزه اسکار رسید. او هم چنین فیلم دیگری را ساخته است که در حال حاضر در فهرست فیلم های «کالت» Cult (فیلم هایی که طرفداران بیشماری پیدا می کنند) قرار دارد. فیلم «ویتنیل و من» Witnail And I درباره دو بازیگر بیکار و ناموفق تئاتر است که برای فرار از سرمای کشنده «لندن» به خانه عموی به ظاهر ثروتمند یکی از این دونفر در یک دهکده دورافتاده می روند اما در آنجا هم با شرایطی سرد از نوع دیگری روبرو می شوند.

آخرین فیلم «رابینسون» در هالیوود، فیلم تاریک و منفی «جنیفر ٨» با بازی «اوما ترمن» و «اندی گارسیا» در سال ١٩٩٢ بوده است.

«جانی دپ» در یک گفتگو درباره این فیلمساز ٦٥ ساله انگلیسی می گوید: «رابینسون موفتا از بازنشستگی بیرون آمده تا این فیلم تازه را بسازد!» اما خود «رابینسون» که اخیرا به لس آنجلس سفر کرده است این گفته را تائید نمی کند:«این حرف «جانی» البته کاملا درست نیست. چون من یک نویسنده ام و نویسنده ای که هر روز زندگی اش به نوشتن می گذرد. منظورم اینه که یک نویسنده هیچوقت بازنشسته نمیشه.»

او درادامه این سخنان می گوید:«البته باید بگویم که از لحاظ کارگردانی فیلم حق با جانی دپه و من مدت هاست که از این کار دست کشیده ام و واقعا هم حاضر نبودم دوباره شروع کنم اما خوب مسلما برای من هم افتخارآورو هم خیلی قابل کنجکاوی بود که مرد شماره یک هالیوود بیاید دنبال من و مرا از گوشه عزلت بیرون بکشد تا فیلم تازه او را بنویسم و کارگردانی کنم.»

«جانی دپ» در فیلم «خاطرات رام» نقش «پل کمپ» را بازی می کند. روزنامه نگار آمریکایی که برای یک روزنامه انگلیسی زبان در «سن حوان» پورتوریکو در سال ١٩٦٠ مقاله می نویسد.

در دفتر محل روزنامه، کار «کمپ» در مقایسه با همکاران دیگر و رئیسش زیاد درخشان به نظر نمی آید. تا روزی که او با «ساندرسون» (با بازی آرون اکهارت) رویارو می شود. ساندرسون سرمایه دار موفقی است که از «پل کمپ» می خواهد تا مقالات مثبتی در رابطه به فعالیت های مشکوک او که به کلاهبرداری بیشتر شباهت دارد بنویسد. کم کم پای «شنالت» زیبا ( با بازی امبر هرد) به قضیه باز می شود و «کمپ» هم وارد جریان اصلی فساد و جاه طلبی می شود.

نقش تازه «جانی دپ» شباهت های زیادی با شخصیت اصلی یکی دیگر از آثار «تامپسون» دارد که جانی دپ هم در آن بازی کرده است. فیلمی به نام «ترس و انزجار در لاس وگاس» Fear And Loathing In Las Vegas.

«رابینسون» فیلمنامه نویس «خاطرات رام» شخصیت آرام و اشرافی دارد که گاه انسان را به یاد ستارگان دور از دسترس موسیقی «راک اندرول »می اندازد که روی بالکن هتل گرانقیمتی مشرف به منظره ای از غرب هالیوود جا افتاده به نظر می رسد. جایی که پیش تر محل گفتگوهای او با نویسنده کتاب «کشیدن سیگار در رختخواب» بوده است. گفتگوهای مفصلی که با این نویسنده درباره فیلم و فیلمنامه نویسی انجام گرفته است. «رابینسون» تا کنون چهار نوول نوشته است که تنها یکی از آن ها به نام «خاطرات عجیب و غریب توماس پنمن» بچاپ رسیده است. او هم چنین ٤٦ فیلمنامه نوشته است که بیش از ٤٠ عدد از این تعداد هنوز تبدیل به فیلم نشده است.

در کنفرانس خبری که اخیرا در «بورلی هیلز» برای معرفی فیلم تازه «جانی دپ» برگزار شد جانی دپ به جمع خبرنگاران گفت هنگامی که او و «هانتر تامپسون» نویسنده «خاطرات رام» که در سال ٢٠٠٥ درگذشت برای نخستین بار درباره فکر ساختن فیلمی از روی این کتاب صحبت کردند برای هردوی آن ها حضور شخصیتی چون «رابینسون» به عنوان فیلمنامه نویس و کارگردان شبیه به یک آرزو بوده است. هرچند این دو می دانستند که «رابینسون» با میل خود از کار فیلمسازی کناره گرفته است. اما «جانی دپ» و پشتکار او یک بار دیگر «رابینسون» را به صحنه فیلمسازی کشاند.

«جانی دپ» می گوید: «دلیل اصلی این که می خواستم «رابینسون» این فیلم را بسازد، همان فیلم «ویتنل و من» او بوده است. به نظر من اگر درعالم سینما یک فیلم را بتوانیم «کامل» بخوانیم همان «ویتنل و من» است. فیلمی شاعرانه، بی نهایت گیرا و درعین حال سرشار از طنز و هزل و هجو! این ها همان عواملی است مرا شیفته هنر سینما می کند. بعد هم فیلم دیگر «رابینسون» به نام «چگونه در تبلیغات جلو بیفتیم». آن فیلم هم مثل پتکی بود که بر سر تماشاگر فرود میآد.»

جانی دپ در ادامه این سخنان با حالتی احساساتی می گوید:«این دو فیلم منو دیوونه کردند. ازهمون موقع فهمیدم که یک روزی به هرحیله ای که شده باید با این آدم کار کنم. خلاصه می بینید که بالاخره به این آرزوم رسیدم.»

«رابینسون» فقط دو خط از کتاب «هانتر تامپسون» برداشت کرده است. بقیه داستان فیلم با ایجاد تغییراتی در کتاب و پس از پژوهش در اطراف تاریخ «پورتو ریکو» در ذهن فیلمنامه نویس ساخته شده است.

رابینسون می گوید:«میدونید چیه؟ من نمیتونستم هی از خودم بپرسم اگه هانتر تامپسون الان اینجا بود چیکار می کرد وچی می گفت؟ میدونید چیه؟ من نه میتونم مثل «هانتر تامپسون» بنویسم نه مثل «ویلیام شکسپیر». من فقط میتونم مثل خودم بنویسم.»

فیلم «خاطرات رام» در تابستان سال ٢٠٠٩ در «پورتو ریکو» فیلمبرداری شده است. بسیاری از افرادی که در ساختن این فیلم با جانی دپ همکاری داشته اند از جمله «داریوز ولسکی» فیلمبردار و «کالین اتوود» طراح لباس قبلا با «دپ» کار کرده اند. دستیار کارگردان «پیتر کوهن» نه تنها با «جانی دپ» در پروژه های دیگر کار کرده است بلکه یکی از دستیاران کارگردانی فیلم «ویتنل و من» هم بوده است.

«بروس رابیسنون» تنها یک بار با «هانتر اس تامپسون» مقالات کرده است. یک بار در هتل «شاتو مرمانت» در لس آنجلس در دهه ٩٠ میلادی. این دو ضمن ملاقات به جز چند جمله کوتاه با هم حرفی نزده اند. رابینسون می گوید:«من چیزی نداشتم از او بپرسم. او هم چیزی نداشت که به من بگوید.»

با وجود آن که «جانی دپ» یک صندلی مخصوص با نام «هانتر تامپسون» را برای زنده نگهداشتن یاد این نویسنده در محل فیلمبرداری قرار داده بود اما «بروس رابینسون» می گوید او فیلم خودش را ساخته است: «ما از روی یک فیلمنامه کار کرده ایم که دائما به نوشته «هانتر تامپسون» رجوع نمی کند. هرچند روح «هانتر» همواره و همه جا با ما بود اما ما دیگر از روی نسخه او پیش نمی رفتیم بلکه فیلم ما زندگی خودش را پیدا کرده بود و خودش ما را به جلو می برد.»

«هانتر تامپسون» روزنامه نگار و نویسنده فقید آمریکایی برای نوشتن داستان هایی که در آن روزنامه نگاران با موضوع های نوشته های خود تداخل پیدا می کنند و با آن درگیر می شوند به معروفیت رسید. او در استفاده از الکل، قرص های اسید و مسکالین هم ید طولائی داشت و به همین جهت هم از نویسندگان خلاف جهت حرکت اصلی آمریکا چون «جک کرواک» و «چارلز بوکوفسکی» به شمار می رود.



iran#

جمعه، آبان ۰۶، ۱۳۹۰

قندچی-نگاهی دوباره به نقش اصلاح طلبان دينی در ايران


نگاهی دوباره به نقش اصلاح طلبان دينی در ايران
سام قندچی
http://www.ghandchi.com/678-ReligiousReformers.htm

در نقد اصلاح طلبان دينی، از زمان رياست جمهوری حجت الاسلام سيد محمد خاتمی تا کنون، بسيار نوشته شده است (1).

همچنين در اين مورد که اختلاف اصول گرايان و اصلاح طلبان بر سر چيست تا اندازه ای در محافل سياسی ايران بحث شده است (2).

و خوشبختانه از آنجا که در ده سال گذشته در مورد سکولاريسم در محافل روشنفکری ايران بحث های زيادی جريان داشته است، سکولارهای ايران که بيش از يکصد سال است در جامعه مدرن ايران حضور دارند، به خودآگاهی بيشتری دست يافته اند (3).

در نتيجه امروز شايد ضرری نداشته باشد از خود بپرسيم که آيا تفاوت زمان مطرح شدن اصلاح طلبی دينی و سکولاريسم در جهان مسيحيت و جهان اسلام، اهميتی برای اهداف جنبش دموکراسی خواهی در اين جوامع دارد يا خير؟

سکولاريسم در جهان مسيحيت در پی قرن ها جنبش اصلاح طلبی دينی مطرح شده است - حال چه اصلاح طلبی بصورت پروتستانيسم بوده باشد يا که به شکل اصلاحات در خود کليسای کاتوليک. در نتيجه وقتی در اين جوامع خواست جدايی دولت و مذهب را سکولارها مطرح کردند يا هنگاميکه بر مذهب بعنوان امری خصوصی تأکيد ورزيدند، مردم مذهبی جامعه آنها در عرصه خصوصی، با دينی عقب مانده، رها نشدند.

اما در جهان اسلام، سکولاريسم و اصلاح طلبی مذهبی، تقريباً در يک زمان مطرح شده اند و در نتيجه پيروزی کامل سکولاريسم در عرصه سياسی به اين معنا بوده است که مردم مذهبی با دينی عقب مانده رها شدند، چرا که با تأکيد بر عدم حضور مذهب در عرصه عمومی، تطور پيدا کردن افکار دموکراتيک در ميان مذهبيون لطمه خورد.

به عبارت ديگر حضور موازی اصلاح طلبی دينی در عرصه عمومی در جوامع اسلامی به نفع رشد ترقی خواهی تمام می شود. البته اين امر به اين معنا نيست که خواستار جدايی *دولت* و مذهب نباشيم، اما در عين حال حضور مذهب در عرصه عمومی را نبايد نفی کرد - بهترين سمبل آن هم احزاب مذهبی است- يعنی همانطور که بسيار بحث شده است سکولاريسم به معنی جدايی مذهب و دولت است و نه جدايی مذهب و سياست (4).

درست است که ايده ال اين است که احزاب سياسی سکولار باشند و افراد مذهبی نيز در احزاب سکولار شرکت کنند اما در جوامع اسلامی که هنوز اصلاحات مذهبی برای رشد کل جامعه اهميت بالايی دارد، از جدايی مذهب و دولت نبايد به اين نتيجه رسيد که فعاليت سازمان های اصلاح طلب و دموکرات مذهبی را که در عرصه عمومی فعاليت می کنند، مردود دانست، بلکه بالعکس، توجه تشکيلات های مذهبی را به مردمسالاری دينی می بايست ارج نهاد.

درست است که شخصيت های مسلمان در تشکيلاتهای سکولار ايران نظير جبهه ملی از گذشته دور حضور داشتند اما واقعاً آن دسته از افراد مذهبی، کمترين تأثير را در تطور فکری مذهبيون ايفا کرده اند، در صورتيکه تشکيلاتهای سياسی مذهبی، نظير نهضت آزادی در گذشته و جبهه مشارکت و يا حزب اعتدال ملی در دو دهه اخير در ايران، نقش به سزايی در تطور فکری دموکراتيک افراد مذهبی ايران، ايفا کرده اند.

در جنبش های اخير خاورميانه، همکاری اصلاح طلبان دينی و سکولاردموکراتها، تضمين کننده دموکراسی است و هر وقت سکولاردموکراتها با جريانات سکولار اقتدارگرا متحد شده اند يا که اصلاح طلبان مذهبی طرفدار مردم سالاری با بنيادگرايان اقتدارگرا متحد شدند، نتيجه قربانی شدن دموکراسی بوده است.

اينگونه اشتباه هم در پی انقلاب مشروطه از سوی اسلام گرايان اصلاح طلب صورت گرفت و هم از سوی سکولاردموکراتها، که با بنيادگرايان نحله فکری خود متحد شدند، و مورد مشابه نيز در سالهای ملی شدن صنعت نفت و نيز در دوران انقلاب 57 روی داد.

در انقلاب های بهار عرب نيز در حال حاضر خطر متحد شدن اصلاح طلبان دينی با بنيادگرايان مذهبی بيشتر می شود و حتی نيروهای چپ نيز به دليل ترسشان از امپرياليسم، با جريانات محافظه کار مذهبی، متحد می شوند و در مقابل نيز، سکولاردموکراتها با سکولارهايی که بيش از نيم قرن استبدادشان علت اصلی همه اين انقلابهاست، به دليل ترس از انحصارطلبی اسلامگرايان، متحد می شوند.

و بدين گونه اين دو قطب کاذب اسلامی و سکولار، که هردو به ضرر تطور دموکراسی در اين کشورهاست، شکل می گيرد. در صورتيکه همکاری نزديک اصلاح طلبان دينی و سکولاردموکراتها می تواند ضامن تکامل دموکراسی هم در کل جامعه و هم در سيستم دولتی اين کشورها شود.

حالا اگر آيت الله خامنه ای و آيت الله جنتی هم از هواداری مردمسالاری دينی سخن می گويند، به دليل آن است که مردم در ايران و خاورميانه، دموکراسی را انتخاب کرده اند، و نه آنکه فکر کنيم وجود اصلاح طلبان دينی به ضرر جامعه بوده است و آنها را دليل بقای استبداد بشماريم.

سام قندچی، ناشر و سردبیر
ایرانسکوپ
http://www.iranscope.com
ششم آبان ماه 1390
October 28, 2011

پانويس ها:

1. http://www.ghandchi.com/411-FuturistRepublic.htm
2. http://www.ghandchi.com/644-OsoolEslaah.htm
3. http://www.ghandchi.com/249-ReactionaryReformism.htm
4. http://www.ghandchi.com/302-Secularism.htm




iran#

پنجشنبه، آبان ۰۵، ۱۳۹۰

نرگس محمدی: از دولت می‌خواهم به من اجازه خروج دهد


نرگس محمدی ساعتی پس از شنيدن خبر جايزه اش از بنياد سوئدی: دولت به من اجازه خروج از کشور را بدهد، کمپين بين المللی حقوق بشر
http://news.gooya.com/politics/archives/2011/10/130216.php

رگس محمدی که در انتظار حکم دادگاه تجديد نظرش است به کمپين گفت:« ۱۴ نوامبر طی مراسمی قرار است اين جايزه به من داده شود که من به علت اينکه ممنوع الخروج هستم نمی توانم بروم.به همين علت از دولت ايران می خواهم که اجازه خروج از کشور را به من برای رفتن به سوئد و گرفتن جايزه بدهد. »

نرگس محمدی، نايب رئيس کانون مدافعان حقوق بشر که برنده جايزه سال ۲۰۱۱ “دولت و بنياد تاريخ زنده سوئد” شده است به کمپين بين المللی حقوق بشر در ايران گفت:« من يکساعت پيش از يکی از دوستان خبرنگارم اين خبر را شنيدم که خيلی خوشحال شدم. واقعا افتخار می کنم که از ميان مدافعان حقوق بشر از سراسر جهان اين جايزه به من تعلق گرفته است. من به دليل فعاليت های حقوق بشريم و به دليل آنکه در تاسيس “شورای ملی صلح” به همراه خانم شيرين عبادی مشارکت داشتم به ۱۱ سال حبس محکوم شدم اما تقريبا همزمان با حکم دادگاهم از سوی بنياد تاريخ زنده سوئد برنده جايزه هم شدم و حالا به اين نتيجه می رسم که فعاليت های حقوق بشری در سطح ملی نيست بلکه حمايت جهانی را به دنبال دارد.»

نرگس محمدی گفت:« اين جايزه دلگرمی بزرگ برای من و همين طور برای بقيه فعالان حقوق بشر در ايران است که عليرغم اينکه زندان، محروميت از کار، ممنوعيت خروج از کشور و رنج های ديگر بر ما تحميل می شود اما عاقبت فعاليت هايمان ديده می شود و نتيجه بخش است. من خيلی خوشحالم.»

نرگس محمدی که در انتظار حکم دادگاه تجديد نظرش است همچنين گفت:« ۱۴ نوامبر طی مراسمی قرار است اين جايزه به من داده شود که من به علت اينکه ممنوع الخروج هستم نمی توانم بروم.به همين علت از دولت ايران می خواهم که اجازه خروج از کشور را به من برای رفتن به سوئد و گرفتن جايزه بدهد. »

جايزه «دولت و بنياد تاريخ زنده سوئد» از جوايز مطرح در اين کشور می باشد که هر سال به يکی از زنانی که در سراسر جهان در زمينه حقوق بشر فعاليت می کنند داده می شود. در بيانيه ای که توسط هيات داوران اين جايزه توسط بنياد ياد شده منتشر شده از خانم محمدی به عنوان يکی از زنانی که بارها دستگير شده و در زمان بازداشت مورد آزار قرار گرفته و همچنين به خاطر فعاليت های او در زمينه آزادی بيان و حقوق بشر شايسته قدردانی قلمداد شده است.

نرگس محمدی از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به سه اتهام اجتماع و تبانی عليه امنيت ملی،عضويت در کانون مدافعان حقوق بشر و تبليغ عليه نظام به ۱۱ سال حبس تعزيری محکوم شده است.


iran#

احضار كورش زعيم به اطلاعات


احضار كورش زعيم به اطلاعات
http://www.hambastegi-iran.org/spip.php?article1421

پنج شنبه 27 اكتبر 2011

ساعت 10 بامداد روز چهار شنبه 4 آبان 1390، كورش زعيم، عضو شوراي مركزي جبهه ملي ايران، براي توضيحات درباره نوشته ها و فعاليت هاي اخيرش توسط وزارات اطلاعات احضار و پس از دو ساعت تذكر و يادآوري پرونده امنيتيش آزاد شد.

دفتر مردمداري

جبهه ملي ايران



iran#

رقاص آمریکایی به گروه باله «بلشوی» پیوست


رقاص آمریکایی به گروه باله «بلشوی» پیوست
http://www.voanews.com/persian/news/arts/Halberg-2011-10-27-132701853.html

«دیوید هالبرگ» یک رقاص باله آمریکایی به عنوان رقاص ارشد به گروه باله «بلشوی» Bolshoi روسیه ملحق شده است. این هنرمند نخستین بالرین آمریکایی است که به چنین مقامی دست یافته است.

«هالبرگ» ٢٩ ساله که با عنوان «پرنس باله» نیز شناخته می شود از اهالی شهر «رپید سیتی» Rapid City یک دهکده کوچک و دورافتاده در ایالت داکوتای جنوبی است.

این رقاص جوان که در منطقه ای دوراز مراکز فرهنگی آمریکا بزرگ شده است، هم اکنون اولین آمریکایی است که به عضویت دائمی باله مشهور «بلشوی» مسکو درآمده است. موقعیتی که از ارزش فراوانی برای این رقاص جوان برخوردار است. او می گوید:«این مسئولیت بزرگ و وظیفه مهمی است که البته فشار زیادی روی من خواهد گذاشت. مسئولیت نمایندگی یک نسل تازه وآغاز دوره تازه ای از باله.

«دیوید هالبرگ» نقش مهمی در کمپانی باله بلشوی خواهد داشت. او طی ١٠ سال گذشته دست آوردهای مهمی در راه پیشبرد هنر باله داشته است. او در سال ١٩٩٩ در مدرسه باله - اپرای پاریس تعلیم دید و در سال ٢٠٠٠ نیز به کمپانی «تئاتر و باله آمریکایی نیویورک »ملحق شد. او هم اکنون رقاص ارشد این مرکز هنری معتبر است و در آینده نیز همکاری های خود را با آن ادامه خواهد داد.

«کوین مکنزی» مدیر هنری کمپانی باله آمریکا در شهر نیویورک می گوید: «ما به محض آشنایی با «هالبرگ» متوجه شدیم با بچه مستعدی سروکار داریم. وقتش که رسید، او را به روی صحنه فرستادیم و او هم از همان آغاز کار مثل یک ستاره درخشید.»

اما موفقیت بزرگ «هالبرگ» حین اجرای برنامه درجشن پنجاهمین سالگرد پناهنده شدن «رودلف نوریف» بالرین معروف روسی بود که ضمن رقص برای شوروی سابق در یک تور هنری در آمریکا به این کشور پناهنده شد. واقعه ای که دنیای رقص را متحول کرد. چندی بعد درسال ١٩٧٤ «میخائیل باریشنیکوف» نیز ضمن اجرای برنامه در نیویورک به آمریکا پناهنده شد. اما «هالبرگ» معتقد است امروزه همه چیز تغییر کرده است. او می گوید همکاری با باله بلشوی روسیه از جنبه های مثبت فراوانی برخوردار است:«باید با نگاه کردن به رقاص های دیگه و اجراهای باله، دائم در حال یاد گرفتن از دیگران و دوروبرم باشم. از طرف دیگه فکر می کنم رقاص های دیگه هم می تونند چیزهایی از مَن یاد بگیرند.»

«مکنزی » هم می گوید او به وجود هنرمندی چون «دیوید هالبرگ» افتخار می کند:«تا این لحظه در تاریخ رقص باله، آمریکایی ها همیشه چشمشون به دنبال یک رقاص مهمان از روسیه بوده تا رقص ها رو برای تماشاگر جذاب تر و جالب توجه ترکنه. ولی الان همه چیز بر عکس شده.»

نخستین اجرای «هالبرگ» در باله بلشوی مسکو، باله «ژیزل» خواهد بود که در اوایل ماه نوامبر آینده بر روی صحنه خواهد آمد.


iran#

فیروزه خطیبی-پرزیدنت باراک اوباما درهالیوود


پرزیدنت باراک اوباما درهالیوود
فیروزه خطیبی
http://www.voanews.com/persian/news/arts/Obama-2011-10-26-132638018.html

روز گذشته، شوی شبانه تلویزیونی «جی لنو» و جمعی از ستارگان هالیوود میزبان پرزیدنت باراک اوباما بودند که برای سری تازه ای از جمع آوری پول جهت مبارزات انتخاباتی آینده ریاست جمهوری خود به شهر فرشتگان سفر کرده است.

آقای اوباما به علت ترافیک سنگین دربزرگراه «١٠١» با ١٠ دقیقه تاخیر به استودیوی محل ضبط برنامه «تونایت شو با جی لنو» رسید. در کنار دروازه های این استودیو چند تن از هواداران پرزیدنت اوباما در انتظار تماشای کاروان حامل رئیس جمهور بودند. این دومین بار است که باراک اوباما در شوی تلویزیونی «جی لنو» شرکت می کند.

«جی لنو» در یکی از نخستین سئوالات خود از رئیس جمهوری آمریکا از او خواست که نظرخود را درباره مرگ «معمر قذافی» دیکتاتور پیشین لیبی بیان کند. آقای اوباما درپاسخ به این سئوال گفت:«خوب این آدمی است که برای مدت ٤٠ سال مردم این مملکت را به وحشت انداخته و در ضمن از تروریسم و تروریست ها پشتیبانی کرده است. اما در طول وقایع «بهار عربی» به او چندین بار فرصت داده شد تا دست از قدرت و زورگویی بردارد و به صورتی صلح آمیز کشورش را برای رسیدن به دمکراسی آزاد بگذارد. اما او هرگز از این فرصت ها استفاده نکرد.»

آقای اوباما در این گفتگو از اینکه حزب جمهوریخواه با پیشنهاد او در رابطه با خروج قوای نظامی آمریکا از عراق تا آخر سال جاری مخالفت کرده است ابراز شگفتی کرد:«برای من این مسئله شوک آور است. فکر می کنم چیزی که مردم این مملکت بیش از هرچیز از آن خسته شده اند همین است که سیاستمداران، منافع حزبی خود را در جایی جلوتر از منافع یک مملکت قرار بدهند و یا اینکه مسائل انتخابات را از منافع نسل آینده مهم تر بدانند.»

دوشنبه شب آقای اوباما شام را با «ویل اسمیت» بازیگر معروف سینمای هالیوود و «مجیک جانسون» قهرمان بسکتبال تیم «لیکرز» لس آنجلس صرف کرد و پس از آن هم در یک ضیافت در قصر مسکونی دو بازیگر معروف دیگر،«ملانی گریفیث» و «آنتونیو باندراس» حضور یافت که هریک به نوبه خود از حامیان حزب دمکرات و از دوستداران باراک اوباما به شمار می روند.

«ویل اسمیت» که در یک کت و شلوار گرانقیمت برای حضور درکنار رئیس جمهوری آمریکا ظاهر می شد به همراه «مجیک جانسون» برای صرف شام به منزل «جیمز لاسیتر» تهیه کننده فیلم های سینمایی و همسرش «مایا» آمده بودند. در این ضیافت شام، بیش از ٤٠ شرکت کننده از جمله ستاره هالیوود «هیلاری داف» هریک مبلغ ٣٥٫٨٠٠ دلار پرداخته بودند تا بتوانند ضمن صرف شام با «باراک اوباما» فرصتی پیدا کنند تا با او گپ و گفتی هم داشته باشند. آقای اوباما هم که می کوشید تا بخشی از حامیان پیشین خود را یک بار دیگر به سوی کمپین انتخاباتی خود جلب کند در یک سخنرانی از دست آوردهای خود درسه سال گذشته به عنوان رئیس جمهورصحبت کرد:«بعضی اوقات احساس می کنم مردم فراموش کرده اند چه کارهایی در این مدت انجام شده است.»

آقای اوباما در اینجا در حالی که با حالت طنزآمیز از موی سپید خود صحبت می کرد به شوخی به حاضران گفت:«البته به یاد داشته باشید که این انتخابات به اندازه بار اول «سکسی» نخواهد بود.»

کمی بعد، یک ضیافت بزرگ و پرزرق و برق در خانه «ملانی گریفیث» و «آنتونیو باندراس» در انتظار آقای اوباما بود که پس از شام منزل «لاستیر» را به مقصد این میهمانی ترک کرد.

سفر سه روزه پرزیدنت باراک اوباما به کالیفرنیا، نوادا و کلورادو یکی از بزرگ ترین سفرهای جمع آوری پول برای کمپین انتخاباتی او به شمار می رود. بنا برگزارشی از خبرگزاری آسوشیتد پرس، تنها در دو جلسه جمع آوری پول در لس آنجلس، آقای اوباما بیش از یک میلیون دلار جمع آوری کرده است.

روی زمین راهرو و ورودیه خانه بزرگ «باندراس» و «گریفیث»، با برگ های گل سرخ وشمع های روشن تزئین شده بود. در این ضیافت که بیش از ١٢٠ نفر که اغلب آن ها را میهمانان لاتین تبار تشکیل می دادند شرکت داشتند، آقای اوباما به مدعوین گفت که او به بیش از ٦٠ درصد از قول هایی که ضمن انتخابات ریاست جمهوری گذشته به مردم داده بود وفا کرده است:«من مطمئنم که درپنج سال آینده ما آن چهل درصد دیگر را هم به سرانجامی مثبت خواهیم رساند.»

ضیافت «گریفیث – باندراس» نخستین میهمانی جمع آوری پول توسط لاتین تبار هاست که از باراک اوباما حمایت می کند. در این میهمانی شرکت کنندگان هریک مبلغ ٥٠٠٠ دلار به کمپین آقای اوباما کمک کردند. در این ضیافت چهره های معروف هالیوود از جمله «اوا لانگوریا» بازیگر سریال های تلویزیونی و «جورج لوپز» کمدین شرکت داشتند. هم چنین شهردار شهر لس آنجلس، آنتونیو ویارگزا و شهردار شهر «سن آنتونیو» در ایالت تکزاس نیز در این میهمانی حضور داشتند.

آقای اوباما بیشترین تشویق از حاضران در این جمع را هنگامی دریافت کرد که قول داد تا به وضعیت ناهمگون مهاجران لاتین تبار درآمریکا رسیدگی کند. وعده ای که از سال ٢٠٠٨ تا کنون به خاطر مخالفت های حزب جمهوریخواه هنوز به آن وفا نشده است.

اوباما ضمن سخنانی در این جلسه به حاضران گفت که تمرکز او در انتخابات آینده بر روی ایجاد کار برای میلیون ها افرادی خواهد بود که از شرایط ناجور اقتصادی کنونی به ستوه آمده اند:«امروز فریاد مردم بلند شده است و آن ها در خیابان ها برای رسیدگی به این مسئله دست به تظاهرات زده اند.»

روز دوشنبه ، در جلسه جمع آوری پول در لاس وگاس آقای اوباما در هتل «بلاجیو» به بیش از ٢٤٠ شرکت کننده که بین هزار تا ٣٥ هزار دلار اهدا کرده بودند گفته بود:«همه ما می دانیم که برنامه و دستور کار جمهوریخواهان چه در کنگره و چه در کمپین های انتخاباتی به خوبی مشخص است.»

در شهر لاس وگاس بزرگ ترین اهدا کننده کمک های مالی به کمپین آقای اوباما در یک جلسه خصوصی با او ملاقات کرد.


iran#

چهارشنبه، آبان ۰۴، ۱۳۹۰

خری که به آرزويش رسيد


















خری که به آرزويش رسيد
ايميل فورورد شده





























iran#

بازیگر نقش جورج بوش جایزه بهترین کمدین سال آمریکا را به دست آورد


بازیگر نقش جورج بوش جایزه بهترین کمدین سال آمریکا را به دست آورد
http://www.voanews.com/persian/news/arts/Farrel-2011-10-25-132543408.html

کمدین ها و ستارگان معروف هالیوود خیلی به ندرت در شهر «واشنگتن» پایتخت ایالات متحده آمریکا حضور پیدا می کنند. اما یکشنبه شب گذشته، برخی از خنده آور ترین ستارگان و کمدین های هالیوود از جمله «بن استیلر» و «کونان اوبراین» بر روی فرش قرمز و در محل «مرکز کندی» گردهم آمدند تا از یکی از محبوب ترین بازیگران نقش های کمدی سینمای آمریکا، «ویل فارل» قدردانی کنند.

ازدیگر چهره های معروف در این جمع و از میان ستارگانی که بیشتر برای ایفای نقش های کمدی شناخته شده اند باید از «اندی سامبرگ» نام برد و «اد ازنر» بازیگر قدیمی نقش های کمدی تلویزیونی. هم چنین «متیو برودریک» و «جان سی رایلی» که در«مرکز کندی» شاهد اهدای جایزه معتبر «مارک تواین» به «ویل فارل» بودند. جایزه ای که «فارل» آن را بخاطر درک و ارائه «طنز آمریکایی» دریافت می کرد.

به این صورت نام «ویل فارل» بازیگری که کار خود را با شوی کمدی تلویزیونی و پرطرفدار «شنبه شب ها، زنده» SNL آغاز کرده و در آن ادای «جورج بوش»، «صدام حسین»، «نیل دایموند» و «فیدل کاسترو» را در آورده است به فهرست بلند کمدین های آمریکایی دیگری که جایزه «مارک تواین» را به دست آورده اند اضافه می شود. هنرمندان چون «تینا فی» (برنده همین جایزه در سال ٢٠١٠)، هم چنین کمدین استندآپ «جورج کارلین»، «بیلی کریستال» مجری برنامه های اسکار، بازیگر سینما و مجری های کمدی استندآپ، «بیل کازبی» و «استیو مارتین».

جایزه «مارک تواین» از سال ١٩٩٨ تا کنون هرسال به برندگان آن، یا کمدین هایی که درخلق و ارائه طنز از نوع آمریکایی آن تخصص دارند اهدا می شود.

این بار هم درمراسم اهدای جایزه بهترین کمدین سال در «کندی سنتر» واشنگتن، برگزارکنندگان از یک تم کمدی استفاده کرده بودند و ضمن اجرای این برنامه اتفاق های جالب و خنده داری می افتاد. از جمله اشکال فنی هنگام سخنرانی «سمبرگ» و اجرای برنامه توسط «جک بلک» بازیگر فیلم های کمدی چون «سفرهای گالیور» که یکی از ترانه های معروف گروه «کوئین» را به صورت دیگری با ادغام نام «ویل فارل» در آن اجرا کرد.

در ماه مه گذشته و هنگامی که خبر اهدای جایزه «مارک تواین» به «ویل فارل» برای نخستین بار منتشر شد، مجموعه ای از فیلم هایی از محبوب ترین نقش ها و چهره های کمدی «فارل» گردآوری شد تا ضمن اجرای مراسم اهدای جوایز برای حاضران به نمایش گذاشته شود.

جایزه مارک تواین، مهم ترین جایزه ای است که در رشته «طنز آمریکا» به فردی اهدا می شود و با دریافت این جایزه «ویل فارل» می گوید خود را آماده می کند تا به جوایز مشابه دیگری مثلا در رشته «طنز زبان اسپانیایی» دست پیدا کند! که البته این یک شوخی است. اما «فارل» در حال حاضر مشغول بازی در فیلم تازه ای در کنار بازیگران اسپانیایی زبانی چون «گائل گارسیا برنال» و «دیگو لونا» است. این فیلم کمدی که «کازا د می پادره» ( خانه پدری من) نام دارد، برداشتی است از روی «نوولا» یا سریال های تلویزیونی کانال های اسپانیایی که از یک تم دراماتیک و تا حدودی کلیشه ای برخوردارند و با این همه در طول سال ها طرفداران پرو پاقرصی پیدا کرده اند که این سریال ها را به طور روزانه دنبال می کنند.«ویل فارل» هم زمان مشغول بازی در فیلم دیگری با تمی جدی تر به نام «همه چیز باید برود» است.

«ویل فارل» هنگام دریافت جایزه برنزی از پیکره مارک تواین که ظاهرا از دست او لیز خورد و روی زمین افتاد به حاضران به شوخی گفت:«می دونید که من ١٣ بار تا بحال این جایزه را رد کرده ام.»

مراسم اهدای جایزه «مارک تواین» به «ویل فارل» در روز ٣١ اکتبر از شبکه PBS پخش خواهد شد.


iran#

نقد کتاب: «لوحه و قلم» نمایی از اندیشه های مشترک اهل قلم در خاورمیانه


نقد کتاب: «لوحه و قلم» نمایی از اندیشه های مشترک اهل قلم در خاورمیانه
http://www.voanews.com/persian/news/arts/Tabletandpenbook-2011-10-25-132566163.html

کتاب Tablet & Pen (لوحه و قلم) که گردآوری است از گزینه هایی از ادبیات خاورمیانه در یک صد سال اخیر توسط «رضا اصلان» استاد دانشگاه های کالیفرنیا، نگاهی است ازدیدگاهی تازه به این آثار به همراه تصویری تاریخی و سیاسی از درون به بیرون از سه دوره مختلف از ادبیات منطقه که به زبان انگلیسی منتشر شده است.

سرآغاز این کتاب به یکی از اشعار حمید مصدق، شاعر معاصر ایرانی اختصاص یافته است:«من اگر برخیزم، تو اگر برخیزی، همه برمی خیزند»

محدوده تاریخی مورد نظر کتاب، صد سال اخیر، از ۱۹۱۰ تا ۲۰۱۰ است که آن را به سه دوره از ۱۹۱۰ تا ۱۹۵۰، ۱۹۵۰ تا ۱۹۸۰ و از ۱۹۸۰ تا امروز تقسیم می‌کند و در هر دوره، ادبیات هر یک از کشورها را به طور جداگانه مورد بحث قرار می‌دهد.

در این کتاب، «رضا اصلان» به عنوان گردآورنده، بخش آغازین هر بخش را با مقدمه ای آغاز می کند و سپس گزیده نوشته ها، داستان ها و یا شعرها را نقل می کند.

کار «رضا اصلان» برای خواننده ایرانی و فارسی زبان از این جهت می تواند جذابیت داشته باشد که در کتاب تنها به ادبیات فارسی توجه نشده بلکه این خواننده می تواند با ادبیات عرب، ترک و اردو و نام شعرا و نویسندگان این آثار نیز آشنا شود.

برخلاف دوران گذشته که روشنفکران ایرانی با کشورهای منطقه در ارتباط بودند و آثار خود را در استانبول، قاهره و کلکته منتشر می ساختند و با ادبیات و فرهنگ منطقه انس و الفت و آشنایی داشتند، امروز این تماس و نزدیکی از میان رفته و هرچند ایرانیان برخی از مهجورترین نویسندگان غرب به ویژه آمریکا و اروپا را می شناسند اما با معروف ترین نویسندگان و شعرای منطقه کوچکترین آشنایی ندارند.

کتاب «لوحه و قلم» رضا اصلان شاید نخستین کوشش ادبی از سوی یک ایرانی باشد که از یک نگاه منطقه ای به کل خاورمیانه برخوردار است. هرچند «اصلان» یک ایرانی /آمریکایی است که به زبان فارسی سخن نمی گوید و شاید همین مسئله دلیل اصلی پیدایش دیدگاه های خاص او درکتاب «لوحه و قلم» است. نگاهی که در خود ایران و یا کشورهای منطقه وجود ندارد.

بنا برنوشته رضا اصلان:« ادبیات نخستین دورۀ صد سال اخیر، یعنی ۱۹۱۰ تا ۱۹۵۰ دورۀ پرماجرایی را در بر می‌گیرد. زیرا در این دوره دو جنگ جهانی رخ داده و مرزهای جدیدی در خاور میانه شکل گرفته‌است. او سعی دارد به ادبیات به عنوان ابزاری برای شکل‌گیری این هویت جدید نگاه کند. به نظر او نویسندگان این دوره با تحولات تاریخی عمیقی دست به گریبان بوده اند. تحولاتی که سیاست و فرهنگ دوران آن ها را شکل می‌داده است. درعین حال در این دوره ما شاهد تلاش شدیدی برای دستیابی به استقلال به ویژه در کشورهای عرب بوده ایم. همانگونه که شاهد سقوط امپراتوری عثمانی و تولد جمهوری سکولار ترکیه و گذر از یک حکومت قرون وسطایی به حکومت مدرن در ایران و تقسیم هند به دو کشور و ظهور پاکستان هستیم.»

دورۀ بعدی که سال‌های ۵۰ تا ۸۰ میلادی را دربر دارد، دورۀ جنگ‌های منطقه‌ای مثل جنگ اعراب و اسراییل و هند و پاکستان است و درگیری‌های درونی میان بینش‌های رقیب از سنت تا مدرنیته در ایران و ترکیه. در همین دوران جمعیت منطقه رو به افزایش است، شهرنشینی رشد می‌کند، همدلی و همبستگی‌هایی بین کشورهای منطقه ایجاد می‌شود و ادبیات، تبدیل به یکی از قدرتمند ترین صداهای اعتراضی علیه رژیم‌های استبدادی درمنطقه می‌شود.

دورۀ بعدی که از سال ۱۹۸۰ شروع می شود، با انقلاب ایران و ورود اسلام سیاسی به صحنه جهانی آغاز می گردد و تا امروز که نبرد علیه تروریسم شکل گرفته، ادامه یافته‌است. این دوره شاهد پیدایی نسل جدیدی از نویسندگانی است که دل‌مشغولی‌های سیاسی و مذهبی نسل پیشین را ندارد، بلکه جهانی فکر می‌کند. آنها امروزه به جای مسائل دیروزی با مسائلی از قبیل «هویت» و «نابرابری‌های اجتماعی» دست به گریبانند.

دو دهه پایانی قرن بیستم با حوادث سیاسی مهمی چون وقوع انقلاب در ایران، انتفاضه فلسطینی ها و اتمی شدن شبه قاره هند و ظهور احزاب اسلامی در ترکیه روبه رو بوده که جنگ علیه تروریسم در نتیجه حملات تروریستی یازدهم سپتامبر در خاک آمریکا به این مسائل افزوده شد.

از نظر«رضا اصلان» در کتاب «لوح و قلم»، این مسائل و مواردی است که خاور میانه را در حال گذار قرار داده است تا جایی که حتی از زمان پایان استعمار نیز چنین تحولاتی در منطقه دیده نشده است.

از تمام نیروهایی که صحنۀ ادبی منطقه را تحت تأثیر قرار داده‌اند، هیچ یک به اندازۀ جهانی شدن تأثیر نداشته‌اند. بالا رفتن سطح سواد و فرهنگ در سراسر دنیا، مهاجرت گسترده، روابط متداخل و تعامل با کشورهای مختلف، پیدایش تکنولوژی ارتباطی مانند اینترنت که بیش از صنعت چاپ مایۀ‌ انتقال دانش و اطلاعات شده، تأثیر عمیق‌تری بر نویسندگان خاور میانه گذاشته‌است.

در حالی که فاصلۀ ملت‌ها در حال کاهش است، ادبیات در منطقۀ وسیع تبدیل به امری بدون مرز می‌شود. اعراب «اورهان پاموک» را به زبان عربی می‌خوانند، ترکان «نجیب محفوظ» را به زبان ترکی می‌خوانند. زبان ادبی فارسی در پاکستان بعد از اردو دومین زبان است و غزل‌های اردو به فارسی ترجمه شده و در اختیار فارسی‌زبانان قرار گرفته است.

اما تبادل به این ها منتهی نمی‌شود. در آغاز قرن بیست و یکم ادبیات خاور میانه زنده و پویاست؛ همان گونه که در آغاز قرن بیستم بود؛ زمانی که «جبران خلیل جبران» از دیگر نویسندگان منطقه خواست که از سبک‌های ادبی غرب پیروی نکنند، بلکه بکوشند تا سبک و روایت محلی خودشان را پیدا کنند و روی پای خود بایستند. این وظیفه‌ای است که بر عهدۀ نسل‌های بعدی نویسندگانی قرار دارد که می‌کوشند بر ذخیرۀ ادبی گذشتگان بیفزایند. رضا اصلان می نویسد:«بر خلاف گذشتگان، آنها گرفتار این مسئله نیستند که ادبیات را به عنوان سلاحی علیه امپریالیسم غرب به کار ببرند. در میان این تغییرات که نماد دنیای جهانی شده‌است، نویسندگانی که من در این بخش معرفی می‌کنم، بیشتر مشغول انعکاس احساسات و ابزاری هستند برای نگاه مجدد به تاریخ فرهنگی خاور میانه.»

همان طور که دنیا در حال بی‌مرز شدن است، فصل نهایی کتاب مجموعه‌ای است که مرز چندانی ندارد و نویسندگانی که این آثار را تولید کرده‌اند، میراثی باقی می‌گذارند که از اختلافات قومی و ملی بری است، ولی در عین حال دارای حس تجربۀ وجدان تاریخی است. اگر هدف ادبیات این است که پنجره‌ای به سوی جهان‌های دیگر بگشاید، قطعاتی که در این گزیده جمع شده، بارقه‌ای از یک منظر وسیع در خاور میانۀ مدرن در مقابل چشمان ما می‌گشاید.


iran#

سه‌شنبه، آبان ۰۳، ۱۳۹۰

فیلمساز ناشناس ایرانی، جایزه جشنواره لایپزیگ برای مستند جنبش سبز را به دست آورد


فیلمساز ناشناس ایرانی، جایزه جشنواره لایپزیگ برای مستند جنبش سبز را به دست آورد
http://www.voanews.com/persian/news/arts/Greenfilm-2011-10-24-132465238.html

جایزه ٧٥ هزار دلاری پنجاه و چهارمین سال برگزاری فستیوال سینمایی فیلم های مستند و انیمیشن «لیپزیگ» که از روز ١٧ تا ٢٣ اکتبر درشهری به همین نام در آلمان برگزار شد، به یک فیلم مستند ایرانی به نام «برش هایی از یک انقلاب» که نام سازنده و دست اندرکاران آن فاش نشده است اهدا شد. این فیلم که ساخته یک زن مستند ساز ایرانی است توانست جایزه ویژه هیئت داوران این فستیوال را در بخش «بهترین مستند دررابطه با موضوع دمکراسی» از آن خود سازد.

امروزه در جهان کسی نیست که وقایع «جنبش سبز» در ایران و رنگی که تبدیل به نمادی از «امید» در روزهای پرتنش پیش از آخرین انتخابات در این کشوردر تابستان ٨٨ و حوادث پس از آن را به یاد نیاورد؟

زمانی که برای نخستین بار دونسل پیش و پس از انقلاب در خیابان ها به بحث و بررسی مسائل سیاسی روز پرداختند. آن هایی که می خواستند مملکت را آزاد و از انزوایی که دچار آن شده است رها سازند صدای اعتراض خود را به گوش رژیم تهران رساندند. تلویزیون های ایران وقایع مناظره بین «احمدی نژاد» و «موسوی» را به طور زنده پخش کردند. درلحظاتی کوتاه اما تاریخی ناگهان فکر یک انقلاب صلح آمیز به نظر امکان پذیر آمد. اما این روزها دگرگونی ها تنها در خیابان ها اتفاق نمی افتند. امروزه به دست دادن تصویری واقعی ازطریق رسانه های تازه از این حرکت ها، درجایی که حتی روزنامه نگاران حرفه ای از خبررسانی محروم هستند، نقشی اساسی و حتی حیاتی ایفا می کند.

همین رسانه ها به ما نشان دادند که چگونه سیل حرکت و خیزش «سبز» مردم در خیابان های ایران ناگهان با فاجعه برخوردهای خشونت بار توسط قوای امنیتی روبرو شد. تیراندازی های ناگهانی به داخل جمعیت برای استقراردوباره و فوری قدرت توسط دست اندرکاران رژیم و فیلم هایی که از این وقایع روی تلفن ها همراه ضبط شده است. فیلم هایی که صاحبان دست هایی لرزان از درون پنجره های نیمه باز علیرغم همه خطراتی که این کار به همراه داشت، گرفتن آن را ضروری دانسته اند. فیلم هایی که ناگهان دریچه های تازه ای را بر روی ماگشودند.

کمی بعد وحشتی همه گیر از «تلفن همراه» وسیله ای که بهترین ابزار جمع آوری مدارک برای نمایش عملکرد رژیم به شمار می رفت، درمیان مخالفان تبدیل به دامی مرگبار و مرگ آور شد. افرادی که این تصاویر را از طریق اینترنت به اطراف ارسال می کردند ناگهان تحت تعقیب قرارگرفتند ورژیم پس از دستگیری، آن ها را به جرم توطئه برای ایجاد یک کودتا متهم و محکوم کرد.

یک زن فیلمساز ایرانی که نام خود را فاش نکرده است، وقایع جنبش سبز ایران را تنها از طریق استفاده از فیلم های شبکه اینترنتی «یوتیوب» و «ایمیل» بازسازی کرده است. این فیلم نوعی سوگواری است که در عین حال پیام مردم از ان گذشته ای اکه در این جنبش همه چیز را زیر پا گذاشتند تا به آلام و آرزوهای خود که همان دستیابی به دمکراسی و آزادی است برسند را به تماشاگر القا می کند.

فیلم «برش هایی از یک انقلاب» هم چنین نمایانگر عملکردهای یک رژیم سرکوب گر و خالی از هرگونه جنبه های آزادی فردی است. کشوری که هنوز هم در انتظار تغییرات برای رسیدن به دمکراسی به سر می برد.

فیلم «برش هایی از یک انقلاب» ویژه گی های امکاناتی که وسائل ارتباط جمعی نوظهور از جمله تلفن های همراه با قابلیت فیلمبرداری و شبکه های اینترنتی در اختیار مردم گذاشته اند را هم به تماشاگر نشان می دهد. در مجموعه ای که فیلم «برش هایی از یک انقلاب» را تشکیل داده است،علاوه بر دانلود فیلم های یوتیوب، فیلم های تلفن همراه کسانی که از نزدیک شاهد وقایع جنبش سبز در خیابان های ایران بوده اند و نیز از فیلم هایی از اخبار و برنامه های تلویزیونی رژیم اسلامی استفاده شده است که مغایرت ها را در رابطه با این وقایع به خوبی به نمایش می گذارد.

دیالوگ های این فیلم تماما از «ایمیل» هایی برگرفته شده که توسط دو ایرانی، یکی در داخل ایران ودرگیر با وقایع روز و دیگری یک ایرانی تبعیدی ساکن فرانسه رد و بدل شده است. دیالوگ های بین این دو نفر نیز یک بار دیگر گواهی است برعدم وجود آزادی های فردی در ایران.

فیلم «برش هایی از یک انقلاب» بر اهمیت نقش اینترنت در به نمایش گذاشتن خشونت هایی که رژیم های سرکوب گر برای مقابله با اعتراضات مردمی از آن استفاده می کنند تاکید دارد.

دست اندرکاران فستیوال «لیپزیگ» اعلام کردند:« فیلم برش هایی از یک انقلاب، با شجاعت و شهامتی کم نظیر ساخته شده و نشان از فداکاری و از خود گذشتگی یک زن فیلمساز و گروه همکاران او دارد که علیرغم نبود آزادی اندیشه و همه خطراتی که ساخت چنین فیلمی به همراه داشته دست به چنین کار مهمی زده اند. به همین جهت نیز ما نام این افراد را برای حفظ امنیت آن ها فاش نخواهیم کرد.با اهدای این جایزه به فیلم «برش هایی از یک انقلاب» هئیت داوران این جشنواره حمایت خود را نسبت به فیلمسازانی که علیرغم همه دشواری ها برای به دست آوردن آزادی و حقوق انسانی خود قدم پیش می گذارند و با شهامتی کم نظیر همه خطرات را به جان می خرند تا این پیام آزادیخواهی را به دیگران برسانند نشان می دهد.»


iran#

«بهار عربی» الهام بخش ستاره مراکشی موسیقی «هیپ هاپ»


«بهار عربی» الهام بخش ستاره مراکشی موسیقی «هیپ هاپ»
اندی ادواردز- لندن
http://www.voanews.com/persian/news/arts/Hiphop-2011-10-24-132498258.html

یک زن اهل مراکش هنگامی که برای ادامه تحصیلات به لندن آمد، برای نخستین بار استعداد خود در رشته موسیقی «هیپ هاپ» Hip Hop، یکی از داغ ترین سبک های موسیقی که طرفداران زیادی در بین جوانان و نوجوانان جهان به ویژه در کشورهای آلمان و آمریکا دارد را کشف کرد.

اما امروز «مستر میمز» Master Mimz درصف جلوی هنرمندان «هیپ هاپ» قرار دارد و علاوه برآن شعر و آهنگ های تازه ای هم شامل نظرات خود درباره «بهار عربی» ساخته است که معروف ترین آن ترانه «عقب بشین مبارک» یا Back Off Mubarak نام دارد.

هرچند تالار«لیتون هاوس» در غرب لندن به خاطر پایه گذار خاورشناس قرن نوزدهمی آن «فردریک لیتون» شاید مناسب ترین محل برای اجرای موسیقی «هیپ هاپ» نباشد اما مسلما اگر این شخصیت امروز زنده بود، اعتراضی هم به این مسئله نداشت.

«میریام بوچنتوف» که در صحنه «هیپ هاپ» با نام «مستر میمز» شناخته شده است، یکی از مجریان برنامه های هنری بخش موسیقی «فستیوال نور» بود که برای نمایش ابعاد چندگانه هنری و فرهنگی مناطق مختلف خاورمیانه برگزار می شد:«من وارد موسیقی هیپ هاپ شدم چون خودم از طرفدارای پرو پا قرص این موسیقی بودم و فکر می کردم که این صدای نسل ماست. درست مثل «راک» که صدای نسل پیش از ما بوده است.

وقایع خیزش های مردمی در اواخر ژانویه گذشته درمیدان «تحریر» قاهره، باعث شد که یک سلسله وقایع مشابه در منطقه آغاز شود و بخش عظیمی از خاورمیانه را درخود بگیرد. ترانه های «هیپ هاپ» عربی از مدت ها پیش از بی عدالتی های اجتماعی سخن گفته اند و موزیسین هایی چون «راندا صفیه» و «میریام بوچنتوف» می کوشند تا ابعدا وسیع تری از فقط «انقلاب » را به این نوع موسیقی در خاورمیانه اضافه کنند.

راندا صفیه می گوید:«میریام یکی از خوانندگان نسل تازه هنرمندان هیپ هاپ عرب است. چرا که هیپ هاپ خوان های زن در کشورهای عربی در اقلیت مطلق قرار دارند. افرادی مثل میریام نمونه هایی هستند که زنان دیگر را تشویق می کنند تا در این راه قدم بگذارند و این یک مسئله خیلی مثبتیه برای این ژانر از موسیقی.»

انگیزه نوشتن ترانه «عقب بشین مبارک» که یکی از معروف ترین ترانه های « میریام بوچنتوف» به شمار می رود نه تنها خیزش های مردم خاورمیانه و «بهار عربی» بوده است بلکه بیش از هر چیز دیگر نتیجه علاقه و بستگی عمیقی است که این هنرمند به فرهنگ مصر دارد:«در دوران کودکی من در مراکش ما به فرهنگ مصر خیلی علاقه داشتیم. فیلم های مصری، آثار هنری این کشور و درواقع من همیشه یک احساس نزدیکی عجیبی نسبت به این مملکت و مردم آن داشتم. من مطمئنم که اغلب کشورهای عربی در این مورد با من همصدا هستند چون فرهنگ مصر برای یکایک ما از اهمیت خاصی برخورداز بوده و هست. بنابراین درطول وقایع انقلاب در این کشور من خودم را شدیدا به مسائلی که در مصر جریان داشت نزدیک و مرتبط احساس کردم.»

بخش مهمی از ترانه های هیپ هاپ «میریام» ریشه در تجربه های شخصی اودارد و دربسیاری از آن ها صحبت از شرایط زنان در جوامع عربی است.

«راندا صفیه» معتقد است با وجود تمام علاقه ای که جوانان خاورمیانه ای به ریتم های پرشور و پرهیجان «هیپ هاپ» دارند ، اما آن ها به شدت پیرو آداب و رسوم و سنت های قدیمی خود نیز هستند:«یکی از دلایلی که جوانان عرب به موسیقی هیپ هاپ علاقمندند این است که اصولا در فرهنگ عرب مردم به شدت به شعر و ادبیات علاقمندند و همین مسئله باعث می شود که هیپ هاپ و حرف هایی که با استفاده از این فرم موسیقی زده می شود تا این اندازه مورد توجه آن ها قرار بگیرد.»

«هیپ هاپ» به عنوان یک ژانر تازه موسیقی بیش از ٣٠ سال سابقه دارد. «میریام بوچینفوف» به عنوان یک زن عرب، توانسته است این موسیقی را یک بار دیگر از دریچه ای تازه در این دوران پرتلاطمی که در آن زندگی می کنیم به نمایش بگذارد.


iran#

دوشنبه، آبان ۰۲، ۱۳۹۰

هشدار – جان حسين رونقي در معرض خطر است!


هشدار – جان حسين رونقي در معرض خطر است!
http://farsi.iranbriefing.net/?p=16147

حسين رونقي ملكي وبلاگ نويس زنداني قريب به دو سال است كه در اسارت به سر مي برد. او با توجه به درد شديد و مشكلاتي كه بيماري كليه و كيسه صفرا برايش ايجاد كرده, در شرايط جسمي بحراني به سر مي برد و نياز به كمك فوري دارد اما هيچكس تاكنون اقدامي براي اين زنداني انجام نداده است.
طي دو ساله اخير شرايط جسمي آقاي رونقي - به طور خاص وضعيت كليه ها وكيسه صفرا - او را در معرض ضايعات جبران ناپذيري قرار داده است. از سوي ديگر, مامورين زندان و مسوولين امر, به خانواده اين وبلاگ نويس اجازه نداده اند كه با هزينه خودشان اقدام به تهيه دارو و انتقال آقاي رونقي به بيمارستان خارج از زندان و انجام عمل جراحي كنند.
حسين رونقي ملكي هم اكنون بدليل اعتراض به همين فشارها دست به اعتصاب دارويي زده است.
جالب آنكه با آنكه به ظاهر دولت آبادي دادستان تهران اجازه انتقال اين وبلاگ نويس به خارج از اوين را صادر كرده, عملا به دنبال كارشكني هاي مسوولين امنيتي و قضايي اين مساله مسكوت و بلاجواب مانده است.
در يك مورد هم مسوولين امنيتي و قضايي زندان قصد داشتند كه حسين رونقي را با دستبند و پابند به بيمارستان ببرند كه او در اعتراض به اين وضعيت تصريح كرد كه به چنين تحقيري تن نخواهد داد.

حسين رونقي ملكي در آذرماه88 در شهر محل زادگاهش در ملكان تبريز بازداشت شد. او از همانجا به بند 2 الف زندان اوين منتقل گرديد. حسين رونقي ملكي طي ده ماه در سلولهاي انفرادي اين بند تحت فشارهاي روحي و جسمي قرار گرفت تا به اعترافات تلويزيوني كشانده شود اما تسليم اين فشارها نشد. نهايتا از سوي شعبه 26 دادگاه انقلاب به 15 سال حبس محكوم شد.

كانون حمايت از خانوده هاي جانباختگان و بازداشتي ها ضمن اعتراض به ادامه چنين وضعيتي, خواستار رسيدگي و ارجاع موضوع بازداشت و كارشكني ها در قبال رسيدگي هاي پزشكي به آقاي رونقي ملكي براي گزارشگر ويژه حقوق بشر ملل متحد مي باشد.
مهر90

متن اصلی


iran#

پیام حشمت اله طبرزدی در رابطه با انتخابات پیش روی جمهوری اسلامی


پیام حشمت اله طبرزدی در رابطه با انتخابات پیش روی جمهوری اسلامی
شنبه 22 اكتبر 2011
http://www.hambastegi-iran.org/spip.php?article1408

روابط عمومی جبهه دموکراتیک ایران - حشمت اله طبرزدی، دبیر کل جبهه دموکراتیک ایران طی پیامی از زندان رجایی شهر کرج اعلام نموده است در شرایط موجود و با توجه به غیر دموکراتیک بودن انتخابات در حکومت جمهوری اسلامی، هر گونه تبلیغ و تلاش در انتخابات برای مشارکت مردمی که خون خود را نثار حق طلبی، آزادی خواهی و دموکراسی خواهی کرده اند انحرافی بزرگ محسوب می شود . این در حالی ست که نیروهای وابسته به حکومت سعی در فراخوانی مردم به پای صندوق های رای دارند . انتخابات در جمهوری اسلامی در فضای استبداد، زندان و شکنجه هیچگاه پاسخگوی مطالبات مردم ایران نبوده و نخواهد بود . شعار انتخابات آزاد در فضای خفقان آور جمهوری اسلامی تنها ریختن آب به آسیاب استبداد و انحرافی بزرگ از مسیر مقاومت سیاسی–مدنی در استقرار دموکراسی، حاکمیت غیر دینی (سکولاریسم) و احیای حقوق بشر محسوب می شود . نماینده جنبش سکولار-دموکراسی در ایران ضمن تاکید بر برابری حقوق همه مردمان ایران از طیف های مختلف فرهنگی و دینی در بخش دیگری از این پیام به ۱۱ زندانی پیرو دیانت بهایی اشاره کرده و گفته است در شرایطی که ۱۱ زندانی بهایی بی گناه در بند ۱۲ زندان رجایی شهر کرج با حبس های طویل المدت به سر می برند، چگونه نیروها و احزاب سیاسی آزادیخواه در قبال این رفتار ضد بشری حکومت سکوت اختیار کرده اند ؟ آیا بهتر نیست این نیروها و احزاب بخاطر سکون و انفعال خود در برابر این فجایع غیر انسانی فکری به حال خویش بکنند ؟!؟!؟! در بخشی دیگر از این پیام آمده است : با توجه به تحریم ها و رسانه ای شدن اختلاس ها و دزدی های کلان سران حکومتی، کمر جمهوری اسلامی طوری شکسته است که دیگر قادر به راست شدن دوباره نیست . این نوع رفتارهای ضد ملی از سوی جمهوری اسلامی امروز بر هیچ کسی پوشیده نیست . نظام جمهوری اسلامی که مدعی عدالت و برابری تنها برای مسلمانان جهان بوده است آن قدر دچار فساد درونی خود شده است که قادر به پوشاندن فضاحت های خود حتی در میان خودی ها نیست . این فضاحت اما نتیجه رقابت در چپاول اموال ملی مردم مصیبت زده کشورمان بین طیف های رقیب ولایت است . دعوت به سکوت ولایت در سرپوش گذاشتن بر فضاحت اختلاس ۳۰۰۰ میلیاردی اثباتی بر این مدعا است که خانه از پای بست ویران است و خواجه اندر پی نقش ایوان !!!


iran#

جمعه، مهر ۲۹، ۱۳۹۰

فیروزه خطیبی-آغاز کار «جشنواره فیلم های عربی» در لس آنجلس


آغاز کار «جشنواره فیلم های عربی» در لس آنجلس
فیروزه خطیبی
http://www.voanews.com/persian/news/arts/Arabfilm-2011-10-21-132347538.html

هشت ماه پس از فروپاشی رژیم دیکتاتوری «حسنی مبارک» ، درحالی که مصر خود را آماده انتخابات پارلمانی ماه آینده می کند، هنو هم این کشور و مردم آن با پیامدهای انقلاب و چالش هایی برای رسیدن به جنبه های آزادی که به دنبال آن بوده اند رویارو هستند. اما در «فستیوال فیلم های عرب» که از امروز(جمعه ٢١ اکتبر) در محل سینمای «انجمن فیلمنامه نویسان آمریکا» در شهر «بورلی هیلز» برگزار می شود، فیلم هایی به نمایش گذاشته خواهد شد که روایتگر رویدادها و شرایط زندگی مردم ،پیش از خیزش های موسوم به «بهار عربی» است و دلایل وقوع انقلاب در مصر و دیگر کشورهای ناحیه را به نمایش می گذارد.

در فیلم «پرندگان نیل» The Birds Of Nile مردی درجستجوی زندگی بهتر از یک دهکده کوچک به «قاهره» نقل مکان می کند اما در آنجا با عوامل جداسازنده و شکاف های طبقاتی که جامعه مصری را درخود پوشانده مواجهه می شود.

در فیلم مصری دیگری به نام «جاده زنگی» ماجرای مردی به نمایش گذاشته شده که برای نجات جان دخترش خود را درمقابل نیروهای بازدارنده دریک سیستم دولتی فاسد می یابد که گذشتن از آن غیرممکن به نظر می رسد.

فیلم «دختران دم بخت مصر» درباره دو زن ازدواج نکرده ،نمایشی است از محرومیت ها، نومیدی ها و چالش هایی که جامعه زنان مصر به صورت روزانه با آن روبروست.

دربخش های دیگر فستیوال فیلم های عربی، چند اثر سینمایی از کشورهای تونس، اردن و عراق نمایشی است از وقایع زیربنایی ناهمگونی که درجوامع مختلف دراین کشورها جریان دارد. این جریان زیربنایی است که در نهایت موجب بروز خشم و اعتراضاتی که در ماه های اخیر شاهد آن بوده ایم می شود ودامنه آن کم کم به تمام نقاط جهان عرب گسترش پیدا می کند.

«میشل شیهادا» مدیر اجرایی فستیوال فیلم های عربی که روز ١٣ اکتبر در سن فرانسیسکو شروع به کار کرد و روز یکشنبه ٢٣ اکتبر در لس آنجلس کار خود را پایان می دهد می گوید:«این فیلم ها درواقع شما را به «شب انقلاب» در این کشورهای عربی می برد. با تماشای این فیلم ها شما ناگهان متوجه می شوید که دلایل پشت این شورش و اعتراضات های پی در پی چه بوده است؟»

«میشل شیهادا» می گوید هرچند برخی از تحلیل گران درطول خیزش های مردمی در مصر و دیگر کشورهای ناحیه، از خشم عمیقی که این جنبش ها و تظاهرات اولیه به همراه داشته اظهار شگفتی می کنند اما فیلم، آثار ادبی و موسیقی که بتازگی از خاورمیانه و آفریقای شمالی بیرون آمده بخوبی دلایل این مسئله را روشن می سازد:«من می گویم اگر مردم به تماشای این فیلم ها در فستیوال فیلم عربی امسال بنشینند دیدگاهشان راجع به این وقایع بکلی عوض خواهد شد.»

در این پانزدهمین سال برگزاری فستیوال فیلم های عربی (در لس آنجلس در پنج سال گذشته) این جشنواره سینمایی غرب آمریکا توانسته است فیلم های داستانی و مستندی از آثار فیلمسازان از سراسر جهان عرب را به نمایش بگذارد. هدف این فستیوال ایجاد شرایطی است تا دیدگاه های واقع گرا و تازه ای در مقابل دیدگاه های کلیشه ای و همیشگی که رسانه های جریان اصلی غرب از اعراب نشان می دهند بوجود بیاید. ازجمله نشان دادن زندگی واقعی مردم منطقه به صورتی حقیقی و نمایش ناخشنودی های آن ها ازشرایط حاکم و خواسته های عمیق آن ها برای ایجاد تغییرات اساسی در کشورهای مختلف خاورمیانه و آفریقای شمالی که به آن به غلط لقب جهان عرب یا دنیای اسلام داده شده است.

محرومیت های مردم جوامع مختلف عرب را هم چنین می توان در موسیقی زیرزمینی و انوع دیگر موسیقی که از این مناطق بیرون می آید مشاهده کرد.

«مارک لواین» پروفسور تاریخ شناسی دانشگاه «یوسی ارواین» در جنوب کالیفرنیا می گوید «رپ خوان» ها و گروه های «هوی متال» عرب در طول سال ها در ترانه های خود شرایط سیاسی و اجتماعی وخیم دوران خود را زیر سئوال برده اند:«گروه های «اسلام هوی متال»، «راک و مبارزه» و گروه «مبارزه برای روح اسلام» بارها و بارها از طریق موسیقی این شرایط ناهمگون و عواقبی که در انتظار آن است را توصیف کرده اند. کار آن ها انعکاسی از این وقایع بوده است و همین مسئله است که هنرمندان را منحصر به فرد می کند. آن ها می توانند مسائل را به صورتی در ترانه ها و تصاویر بگنجانند که آدم های معمولی هرگز قادر به انجام آن نیستند. این گونه آثار است که در نهایت همه شک و شبهه ها را از بین می برد و مسائل را به شکل واقعی آن به نمایش می گذارند.»

«کمیل الیک» عضو هیئت برگزای «فستیوال فیلم عرب» می گوید سیاستمداران در منطقه و خارج از آن همواره هنرها را نادیده گرفته اند:«اما پدیده های هنری درواقع بیانگر تجربیات و نتیجه دیده ها و شنیده های مردم از فضای پیرامون آن هاست و همان چیزی است که در نهایت تبدیل به موضوع و وقایع روز می شود.»

«سینتیا اشنایدر» از بخش فرهنگ و هنر انستیتوی «سابان» بروکلین و مرکز پژوهش های خاورمیانه این مرکز فرهنگی می گوید انقلاب در مصر، لیبی و کشورهای دیگر منطقه به ما نشان داد که وقتی ناظران فکر می کنند با شنیدن نظرات دولت ها و سیاستمداران، مردم یک کشور را شناخته اند چقدر دچار توهم هستند. کسانی که فکر می کردند «مصر» صاحب یکی از محکم ترین و پایدارترین حکومت هاست حالا می دانند که زیر این پوسته ظاهری، چه ممنوعیت ها، چه محرومیت ها و بدبختی هایی در هربخش از طبقات مختلف جامعه وجود داشته است.»

این مسئله در نوول پرفروشی به نام «ساختمان یعقوبیان» به قلم «علا الاصوانی» به خوبی منعکس شده است. کتابی که بعدها از روی آن فیلمی هم ساخته شد. این فیلم دردهای اجتماعی مردم را از طریق نفاقی که بین ساکنان یک ساختمان که هرکدام به نحوی با دستگاه های فاسد دولتی سرو کار دارند درقاهره وجود دارد به تماشاگر نشان می دهد:«این فیلم ها هرکدام به شکلی پنجره کوچکی است که گوشه ای از زندگی مردم ستم کشیده در این کشورهای انقلابی را نشان می دهد.»


iran#

اعلامیه هالیوود به مقامات ایران : فیلمسازان دربند را آزاد کنید!


اعلامیه هالیوود به مقامات ایران : فیلمسازان دربند را آزاد کنید!
http://www.voanews.com/persian/news/arts/Hollywood-2011-10-21-132318268.html

چند نهاد تهیه و تولید فیلم در هالیوود از جمله اتحادیه های فیلمنامه نویسان، کارگردان ها ، بازیگران و دست اندرکاران اهدای جوایز اسکار، با صدورچند اعلامیه جداگانه به طور جدی و محکم حمایت خود را از سینماگران دربند ایرانی نشان دادند.

در این اعلامیه به دستگیری «کتایون شهابی» تهیه کننده سینمای ایران در ماه سپتامبرگذشته اعتراض شده و هم چنین دستگیری و زندانی ساختن ناصر صفاریان، هادی آفریده، مجتبی میرطهماسب، شهنام بازدار و مستند ساز محسن شهرنازدر به خاطر ساختن فیلم هایی برای شبکه خبری «بی بی سی» نیز ب شدت محکوم شده است.

نشریه هنری «دیلی ورایتی» چاپ هالیوود می نویسد: « در روزهای گذشته «صفاریان» و «شهرنازدر» از زندان آزاد شده اند اما سرنوشت دیگر فیلمسازان زندانی در ایران نامعلوم است.»

صادرکنندگان بیانیه حمایت از سینماگران دربند در ایران هم چنین به حکم شش ساله زندان «جعفر پناهی» و محکومیت «مرضیه وفامهر» بازیگر ایرانی به زندان و ٩٠ ضربه شلاق برای بازی در یک فیلم استرالیائی به شدت اعتراض کرده اند.

در یک اعلامیه دیگر از سوی آکادمی علوم و هنرهای تصاویر متحرک، اهداکنندگان جوایز سینمایی اسکار در هالیوود، اعضای این سازمان خواهان آزادی هرچه زودتر سینماگران زندانی در ایران شده اند :«ما با پیوستن به همکاران دیگرمان از سراسر جهان، یکصدا خواهان امنیت و آزادی فوری و بی قید و شرط سینماگران ایرانی دربند هستیم و ازمقامات این کشور می خواهیم تا هرچه زودتر این هنرمندان را به کار فیلمسازی بازگردانند.»

ازدیگرنهادهایی که با صدور اعلامیه های جداگانه خواستار آزادی سینماگران دربند ایرانی شده اند، اتحادیه کارگردانان آمریکا، اتحادیه بازیگران سیما، سندیکای تدوین گران فیلم در شرق و غرب آمریکا و انجمن فیلمبرداران سینمای آمریکا می باشد.

در بیانیه ای که از سوی اتحادیه کارگردانان سینمای آمریکا منتشر شد نوشته شده:«ما امیدواریم که دولت ایران هرچه زودتر این سینماگران زندانی را آزاد کند و بداند که هنر و خلاقیت آن ها بیش از هرچیز دیگری می تواند به غنی سازی جامعه ایران امروز کمک کند.»


iran#

پنجشنبه، مهر ۲۸، ۱۳۹۰

جرس-حشمت الله طبرزدی در آخر دنیا


حشمت الله طبرزدی در آخر دنیا
محروم از ملاقات و مرخصی
http://www.rahesabz.net/story/44089/

تاریخ انتشار: ۲۹ مهر ۱۳۹۰, ساعت ۱:۰۰
جرس: حشمت الله طبرزدی که از تاریخ اردیبهشت ماه سال گذشته از زندان اوین به زندان رجایی شهر منتقل شده است از کلیه حقوق یک زندانی سیاسی محروم بوده است و با مشکلات جسمانی، شرایط سخت زندان رجایی شهر را که از آن جا با عنوان "آخر دنیا" یاد می کند، می گذراند.

علی طبرزدی فرزند حشمت الله طبرزدی با تاکید بر افزایش فشارها و محدودیت ها در خصوص وضعیت پدرش به "جرس" می گوید: "از زمانیکه ایشان به زندان رجایی شهر منتقل شده اند تلفن و ملاقات حضوری ایشان قطع شده است. ما فقط به شکل کابینی و کوتاه می توانیم با او ملاقات کنیم. آقای طبرزدی تحت محدودیت ها و شرایط بسیار دشوار از کوچکترین حقوق اولیه خود بعنوان یک زندانی سیاسی "محروم" است. روز بروز هم فشارها افزایش پیدا می کند از جمله اینکه یک قانونی وضع کرده اند که زمانیکه زندانی سیاسی را به بازپرسی یا بهداری و مراکز درمانی می برند از پایبند و دستبند و چشم بند استفاده می کنند و قصدشان از این اقدامات شکستن و تخریب روحیه زندانی است. البته اینگونه اقدامات با مقاومت برخی زندانیان از جمله پدر من مواجه می گردد و تحت هیچ شرایطی حاضر به سر سپردن به این اعمال نیست. خلاصه وضعیت زندان رجایی شهر خوب نیست و به تعبیر خود آقای طبرزدی "آخر دنیا" است."

او به مشکلات جسمانی پدرش که ناشی از تحمل شرایط دشوار زندان بوده اشاره می کند و می افزاید: "پدرم در طول سالهای سخت زندان به بیماری های مختلفی دچار شده است. ضعف جسمانی زیادی بر ایشان مستولی شده است و از ناراحتی قلبی رنج می برد. متاسفانه در ملاقات کابینی ما از شرایط داخل زندان و آنچه بر سر زندانیان می آید نمی توانیم اطلاع پیدا کنیم. تلفن کابین هم شنود می شود و زندانیان نمی توانند از وضعیت خود به خانواده هایشان بگویند. ما زمانیکه ضعف جسمانی آقای طبرزدی را از پشت شیشه می بینیم نگران و ناراحت می شویم اما باز وقتی شاهد روحیه قوی و محکم ایشان را در مقابل این شرایط سخت هستیم، خرسند می شویم."

علی طبرزدی به بیان علت اینکه چرا پدرش هیچگاه درخواست مرخصی نمی دهد پرداخته و توضیح می دهد: "طبق قوانین خود جمهوری اسلامی یک زندانی سیاسی از حقوق اولیه ای از جمله دسترسی به وکیل، حق دفاع و استفاده از مرخصی و ...باید برخوردار باشد. اما متاسفانه نه تنها به این قوانین عمل نمی شود بلکه موارد غیرقانونی و محدودیت های دیگری هم بر آن اضافه شده است. به برخی از زندانیان که می خواهند مرخصی بدهند همراه با توهین و گرفتن امتیاز این حق به آنها داده می شود آن هم برای دو ساعت تا حداکثر 48 ساعت. به همین علت پدرم با شناختی که از اینها دارد و نقض قوانین توسط آنها را می شناسد هیچگاه درخواستی نمی کند کمااینکه دوستان ایشان هم درخواست داده اند اما با درهای بسته مواجه شده اند بنابراین از پیش جواب درخواست ها مشخص است...."

همسر حشمت الله طبرزدی پیش از این به خبرنگار جرس گفته بود: "آقای طبرزدی ده ، یازده سال در زندان بودند و دوباره در زندان هستند و حکم جدید برایشان زده اند، برای چه؟ فقط برای ابراز عقیده و دلسوزی برای کشور و مردم ایران، فقط برای فراهم آوردن آزادی برای هموطنان خود. اگر می گویند که آقای طبرزدی و امثال او اشتباه می کنند و حرفهایشان بر حق نیست چرا با آنها گفتگو نمی کنند؟ چرا به جای آوردن آنها به پای میز بحث و گفتگو، آنها را به سلولهای انفرادی می اندازند و حکمهای طویل المدت برایشان صادر می کنند؟ بخدا با سرکوب و فشار بر این منتقدان شرایط بدتر خواهد شد و نتیجه ای بدست نخواهند آورد زیرا امثال آقای طبرزدی به گفته های خود ایمان و اعتقاد دارند و تا برقراری آزادی کوتاه نخواهند آمد."

احمد شهید گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد در امور ایران، نخستین گزارش خود را در اختیار دبیر کل سازمان ملل متحد قرار داد. در این گزارش که شامل 78 بند است به تمامی طیف ها و نقض حقوق بشر پرداخته و با هشدار به نقض مداوم حقوق اقشار مختلف خواستار سفر به ایران برای بررسی و تحقیق شده است.

فرزند حشمت الله طبرزدی در خصوص گزارش احمد شهید بیان می کند: "البته این اولین بار نیست که نمایندگان و نهادهای حقوق بشری با چنین گزارش هایی درصدد نمایاندن وضعیت حقوق بشر در ایران هستند. اما متاسفانه تاکنون نتیجه مثبتی گرفته نشده است و مقامات جمهوری اسلامی گوش شنوایی ندارند و وضعیت حقوق انسانی همچنان در ایران اسف بار است. اما ارزیابی من در کل از گزارش احمد شهید از دو منظر مثبت است. یکی اینکه تبعیض در آن کمتر است و سعی شده به تمامی طیف ها بطور منصفانه پرداخته شود. دو اینکه متوجه شدم سازمان های بین المللی از منافع دولت ها دست برداشته اند و به حقوق انسانها پرداخته اند. خلاصه از این دست گزارش ها زیاد داده شده که در مقابل واکنش تند مقامات جمهوری اسلامی را در برداشته و محدودیت ها وفشارها را بر زندانیان افزایش دادند و این بار باید منتظر بمانیم تا ببینیم نتیجه چه خواهد شد."

وی در پایان ادامه می دهد: "متاسفانه مسئولین داخل که حداقل ها را هم زیر پا گذاشته اند و نمی شود انتظاری از آنها داشت اما امیدواریم این نهادهای حقوق بشری و تشکل ها و سازمان های بین المللی به فعالیت های خودشان ادامه دهند و این رسالت را به نحو احسنت به گوش جهانیان برسانند."

بدنبال تایید حکم پانزده ماه حبس تعزیری ابولفضل طبرزدی برادر زاده حشمت الله طبرزدی، این فعال حقوق بشر دیروز ظهر خود را به زندان کارون اهواز معرفی کرد. وی آذر ماه سال گذشته بازداشت و چندین ماه را تحت شرایط دشوار و بازجویی قرار داشت که بعد از دو ماه به قید وثیقه آزاد گردید.

علی طبرزدی پسر عموی ابوالفضل با تاکید بر بی گناه بودن او می گوید: "فعالیت های ابوالفضل فقط در ارتباط با اطلاع رسانی در خصوص وضعیت پدرم بود ه است و سعی بر این داشت که از منظر حقوق بشری به این قضیه بپردازد و اصلا فعالیت سیاسی نداشت. در حقیقت مانند دیگر زندانیان سیاسی بی گناه محکوم شده و باید حکم زندان را بگذراند. اما خوشبختانه وضعیت روحی اش دیروز بسیار خوب بوده و خودش را برای اجرای حکمش به زندان معرفی کرد. همه اعضای خانواده طبرزدی ها این هزینه ها را بخاطر آرمان ها و دفاع از حقوق مردم می پردازند اما با تمام این سختی ها و فشارها باز روزنه امیدی است."

گفتنی است، حشمت الله طبرزدی در مهرماه سال گذشته به اتهام "فعالیت تبلیغی علیه نظام، اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرائم علیه امنیت کشور، توهین به رهبر جمهوری اسلامی، توهین به ریاست جمهوری و اخلال در نظم عمومی" به نه سال زندان و ٧۴ ضربه شلاق محکوم شد که در دادگاه تجدیدنظر این حکم به هشت سال زندان کاهش یافت.

مژگان مدرس علوم


iran#

فیروزه خطیبی-نمایش های تک پرده ای از«وودی آلن» و «ایتان کوئن» در برادوی


نمایش های تک پرده ای از«وودی آلن» و «ایتان کوئن» در برادوی
فیروزه خطیبی
http://www.voanews.com/persian/news/arts/WoodyAlen-2011-10-20-132256603.html

تهیه کنندگان نمایش «به طور نسبی صحبت می کنیم» Relatively Speaking که اجرای آن از روز٢٠ اکتبر در تئاتر «بروک اتکینسون» برادوی آغاز خواهد شد، از «ایلین می» نمایشنامه نویسی که نمایشنامه «جورج مرده است» او به همراه دو تک پرده ای دیگر از «وودی آلن» به نام «متل ماه عسل» و «ایتان کوئن» «حرف درمان» برروی صحنه خواهد آمد خواسته اند که با این دوسینماگر سرشناس آمریکایی گفتگوهایی انجام دهد.

«ایلین می» سئوالات خود را نوشته و به طور جداگانه آنها را در اختیار «وودی آلن» و «ایتان کوئن» گذاشته است. این سئوالات به صورتی طرح شده که بتواند طبیعت پیچیده این دوهنرمند را تا حدودی برای خواننده روشن کند و بنا برگفته «می»:« درعین حال به فروش بلیت های نمایش هم لطمه ای نزند!»

سئوال: فرض کنید یک موجود مونث معجزه گر پیدا می شود که از قدرت های خارق العاده ای برخوردار است و به شما می گوید«بین این دو چیز یک کدام را انتخاب کن. یا می توانی بی نهایت خوش قیافه و جذاب باشی و یا اینکه می توانی بجای آن شرایط وخیم شرایط محیط زیستی کره زمین را درست کنی. کدام را انتخاب می کنید؟»

ایتان کوئن: یعنی من فقط همین دو تا موضوع را برای انتخاب دارم؟

وودی آلن: این سئوال بی ربط است چرا که من فکر می کنم از لحاظ ظاهری همین حالا هم بیش از حد لازم خوشقیافه و جذاب هستم. البته این واقعیت شکل ظاهری من و اثرات آن ممکنه در همان لحظات اول و به چشم عادی دیده نشه. اما به کمک چند جراحی ترمیمی و یک جراحی لیزری قرنیه چشم، تماشاگر می تونه از تماشای این شکل ظاهری من خیلی هم لذت ببره. اینجا سئوال واقعی اینه که این موجود خارق العاده برخوردار از قدرت های ماوراء الطبیعه که یکهو سرو کله اش وسط این شلوغی ها پیدا شده کیه؟ چه جور لباسی تنشه؟ اگر یک کفش پاشنه بلند ظریف و شورت تسمه ای پوشیده باشه که بهترین کار اینه که اونو به یک هتل ببرید و ببینید چند تا معجزه زمینی دیگه توی آستینش داره. از لحاظ شرایط محیط زیست هم می دانیم که هر هتل خوبی حتما به دستگاه تهویه هوا مجهز است!

سئوال: اگر وقت آن را داشتید که به این مسئله بپردازید، شما از چه راهی به صلح جهانی خواهید رسید؟

ایتان کوئن: من حتما وقت دارم. لطفا فرضیه قبلی را پس بگیرید!

وودی آلن: آیا صلح جهانی واقعا امکان پذیره؟ یا این که نوع بشر بطور ذاتی و فطری زاده خشونته؟ برای مثال: شما تا حالا زن ها را موقعی که از یک حراجی بزرگ در حال خرید هستند دیده اید؟ و درواقع اگر امکانی برای صلح جهانی وجود داشته باشد باید وضعیتی پیش بیاید که هیچ کشوری که ما بتوانیم علیه آن برخیزیم یا از آن متنفر باشیم در جهان وجود نداشته باشد که درنتیجه آن تنها کسی که برای جنگ باقی میمونه همون همسرهامون هستند! نه. به نظر من صلح و هارمونی درجهان یک نقشه خیالی و یک امید واهیه. من فکر می کنم اگر دنبال یک هدف و رویای واقعی تر باشیم بهتره ..مثل مثلا ممنوع ساختن صدای آواز «دلی دلی» یا همان آواز مردم کوهستان های سویس

سئوال: برای اینکه این مصاحبه با گفتگوهای دیگر شما تفاوت فاحشی داشته باشه خیلی خوب میشه اگر هریک از شما مسئله شگفت انگیز و هرگز شنیده نشده ای را درباره خودتان در اینجا مطرح کنید. مسئله ای که هرگز با هیچکس دیگر تا بحال در میان نگذاشته اید.

ایتان کوئن: من باید اقرار کنم که انگشت های پای من هیچ احساسی ندارند. عموی من «ژنرال شوارتسکف» معروف هم یک بار به من به طور محرمانه گفت که او هم از همین بیماری رنج می برد. همین باعث شد که فکر کنم شاید این یک بیماری ارثیه!

وودی آلن: من به جرم لواط در مغولستان تحت تعقیبم!

سئوال: شنیده ام که وودی آلن گفته است نمایش تک پرده ای او هیچگونه ارزش اجتماعی ندارد. البته باور کردن این مسئله برای من مشکله چرا که وودی آلن معمولا خیلی فروتن است. از طرفی هم من مطمئن نیستم که ارزش اجتماعی واقعا به چه چیزی گفته می شود؟ نظر و درک شما از «ارزش اجتماعی» چیست؟ کدام یک از نمایش های سال پیش برادوی به نظر شما دارای چنین ارزش هایی بوده است؟

کوئن: من یک کمی گیج شده ام ..نه تنها در مورد «ارزش های اجتماعی» یک نمایش بلکه حتی در مورد فصل تئاتری گذشته برادوی و نمایش های آن. آخرین نمایشی که دیده ام «ماما میا» بوده که با اطمینان خاطر میتونم بگم هیچ نوع «ارزش های اجتماعی» در آن مشاهده نکردم. البته این تنها تئاتریه که من در چند سال گذشته دیده ام. شاید این خودش بتونه توضیح خوبی باشه برای نمایش سه پرده ای که ما سه نفر با هم نوشته ایم! البته تو، یعنی «ایلین» بعد از اولین اجرای آزمایشی نمایش یک چیزهایی در باره ارزش های اجتماعی تک پرده ای من گفت که من راستش یادم نمیآد چی بود؟

وودی آلن: من باید اعتراف کنم که نمایش تک پرده ای من نه تنها هیچگونه ارزش اجتماعی نداره بلکه حتی سرگرم کننده هم نیست! من این تک پرده ای کوچک با بازی تکنفره را فقط به این دلیل نوشتم که ببینم ماشین کاغذ پاره کنی که تازه خریده ام کار میکنه یا نه؟ هرگونه پیام مثبتی هم که بین دیالوگ ها آمده فقط به این دلیله که زندگی یک تراژدی پر از زجر و درد و یاس و نومیدیه که بعضی ها ضمن آن توانایایی آن را پیدا می کنند که مثلا از زیر وظیفه اجباری خدمت «ژوری» در دادگاه در بروند!

سئوال: بزرگ ترین رازی که تا بحال به شما گفته شده و از شما خواسته اند که آن را بازگو نکنید چیه؟

ایتان کوئن: همون جواب سئوال سوم. یعنی انگشت های بی حس پای عمویم ژنرال شوارتسکف!

وودی آلن: بزرگ ترین راز این است که این یک شوخی بزرگ نیست. این که بهترین مغزهای حزب جمهوریخواه در کله همین نامزدهای احتمالی است که امروز صف کشیده اند تا با همدیگر مناظره کنند.

سئوال: هرچند هرسه ما نویسندگان آثار طنز و کمدی هستیم اما هیچکدام شبیه دیگری نیستیم. ایتان با پوست تیره حالتی گریزان و فراری از دیگران داره. «وودی» هم که پوستش سفیده و هم آرام و ساکته و هم به شدت هوشیار و هشدار دهنده است. من یک زنی با هیکلی نسبتا تنومند هستم با سینه های بزرگ. آیا فکر می کنید این تفاوت ها در نمایش های تک پرده ای ما هم منعکس است؟ اگر چنین است این انعکاس را چگونه می بینید؟

ایتان کوئن: من درباره قضیه فیزیکی این سئوال یعنی سینه های آیلین عقیده ای ندارم. فقط می دانم که نمایش تک پرده ای من که اولین نمایش شب محسوب می شود، تماشاگر را مجبور می کند که با پرسش های مهمی روبر بشود. ازجمله این سئوال که :«خدایا..چقدر مونده تا نمایش وودی آلن شروع بشه؟» و «ایلین»، من فکر نمی کنم تماشاگران این سئوال را موقع تماشای نمایش تو از خودشون بکنند. چون تک پرده ای تو دومین بخش این نمایشه و اون ها می دونند که نمایش «وودی» اجتناب ناپذیره . راستش را بخواهید من انتظار نداشتم وارد نوعی رقابت برای عرضه کردن بهترین «کمدی سیاه» بشوم بلکه فکر می کردم این یک راهپیمایی آرومه. اما از همین الان فکر می کنم «ایلین»، احتمالا تو برنده ای. شاید همین مسئله هم باعث شده که تو هم مثل من تهیه کنندگان این نمایش را ترغیب کنی که از آگهی در اطراف این کار به عنوان «یک سه پرده ای کمدی» خودداری کنند بلکه بجای آن بگویند«دو تک پرده ای از استنباطی تاریک به اضافه یک کمدی»! اما این چیزی است که تهیه کنندگان از انجامش معمولا سرباز می زنند. حقیقت گویی در آگهی های تبلیغاتی و در تئاتر پرنسیب هایی هستند که بیشتر در مورد آن ها صحبت میشه تا عمل. شاید بهانه تهیه کننده ها این باشه که اعنوان طولانی و سیاهی که من انتخاب کرده ام روی سر در بیرونی تئاتر جا نمی گیرد! ولی من شخصا این نوع عنوان ها را برای تئاتر بیشتر می پسندم.

وودی آلن: من نمیدونستم این «ایتان» بوده که بهش لقب مردی گریزان از دیگران با پوست تیره داده شده! من فکر می کردم «ایلین» از مردم گریزانه و «ایتان» اونیه که «سینه» داره!! من گیج شده ام. با این همه قبول دارم که تک پرده ای من یک قطعه آرام اما در عین حال هشدار دهنده است. احتمالا همین خصائص هم دلیل وجود اپیدمی «حالت خواب آلودگی و میل شدید به خواب» در میان تماشاگران در شب نمایش خواهد بود.

سئوال: می دونید گاهی چطوری آدم شب ها پیش از خواب توی رختخواب دراز کشیده و مثلا فکر می کنه :«اگر قوه جاذبه زمین یکهو از بین بره و ما توی هوا سرگردان بشیم چی میشه؟» آیا این فکر برای شما دلهره آوراست؟

ایتان کوئن: «آیلین» من فکر می کنم اینجا دیگه مثل اینکه داری با خودت مصاحبه می کنی.

وودی آلن: من شک ندارم که یک روز قوه جاذبه زمین به طور ناگهانی از بین خواهد رفت و من توی هوا شناور میشم. من خودم را مجسم می کنم که دارم از توی شلوارم بیرون میآم و توی هوا می چرخم. نه تنها من توی فضا سرگردانم بلکه این سرگردانی درحالتی است که من فقط زیرشلواری بپا دارم. من خودم را مجسم می کنم که با وزش بادهای موسمی از «منهتن» از روی رودخانه «هادسن» می گذرم. اون پائین چشمم به فرماندار «نیوجرسی » می افتد که علیرغم عدم وجود قوه جاذبه زمین هنوز هم نتوانسته توی هوا شناور بشه!

سئوال: چه سئوالی از شما نپرسیده ام که خودتان دوست دارید از خودتان بپرسید؟

ایتان کوئن: (سکوت دوستانه)

وودی آلن: چطوریه که هروقت یک مردی در حال رانندگی از پنجره بیرون را تماشا می کنه و متوجه یک زن خوش هیکل و بلند قد میشه، چطوره که این زن میدونه چطوری بچرخه که فقط پشت سرش به طرف مرد راننده باشه؟



iran#

اختصاص صندلی خالی جشنواره بین المللی نویسندگان انجمن قلم کانادا به نسرین ستوده

اختصاص صندلی خالی جشنواره بین المللی نویسندگان انجمن قلم کانادا به نسرین ستوده
http://www.voanews.com/persian/news/iran/nasrinSotoodeh_penCanada-2011-19-10-132145423.html

نسرین ستوده، وکیل مدافع حقوق بشر که برای حمایت های بی پرده و شجاعانه اش از حقوق زنان و کودکان مشهور است، صندلی خالی سی و دومین «جشنواره بین المللی نویسندگان» انجمن قلم کانادا را از آن خود کرد.

خانم ستوده همچنین برای فعالیت هایش که «فراتر از مرزهای بین المللی رفته و باعث پیوند فرهنگ ها شده است»، جایزه نخست انسانیت انجمن قلم کانادا را دریافت می کند.

ارزش این جایزه ۵ هزار دلار است و به دلیل عدم حضور خانم ستوده، سهیل پارسا، بازیگر، نویسنده و کارگردان هنری سرشناس ایرانی کانادایی، این جایزه را از طرف ایشان دریافت خواهد کرد.

اکنون ۱۷ سال است که «جشنواره بین المللی نویسندگان» از صندلی خالی برای برجسته سازی وضعیت نویسندگانی است که مجاز به سفر نیستند و نمی توانند آزادانه در جشنواره های ادبی سراسر جهان شرکت کنند استفاده میکند. این عنوان پیشتر به کن سارو، فعال حقوق بشر نیجریه ، هرنت دینک، ناشری در ترکیه و حسین درخشان، وبلاگ نویس ایرانی تعلق گرفته است.

نسرین ستوده۴۸ سال دارد و به اتهام «تبلیغ علیه نظام» و «اقدام علیه امنیت ملی» به یازده سال زندان، بیست سال محرومیت از وکالت و بیست سال ممنوعیت خروج از کشور محکوم شده است. دادگاه تجدید نظر استان تهران در شهریور سال جاری حکم این مدافع حقوق بشر را به شش سال زندان و ده سال محرومیت از وکالت اعلام کرد.

در بیاینه انجمن قلم کانادا آمده است «او به دلیل دفاع شجاعانه اش از افرادی که پس از حوادث انتخابات ۸۸ دستگیر شدند و مصاحبه هایش با نهاد های حقوق بشر بین المللی و رسانه ها دستگیر شد».

رسانه های خبری روز چهارشنبه ۲۷ مهر گزارش دادند که نسرین ستوده به دلیل «مخالفت با چادر اجباری زندان به مدت سه هفته ممنوع الملاقات» شده است.

وب سایت کلمه گزارش داده است «خانم ستوده معتقد است که مسئولان زندان در مورد بانوان زندانی علاوه بر پوشش و حجاب متعارف، به طور غیرقانونی چادر را هم اجباری کرده اند و این اجبار غیرقانونی است».

هنگامی که خانم ستوده جایزه آزادی قلم باربارا گلداسمیت را در سال ۲۰۱۱ دریافت کرد، مدیر انجمن قلم آمریکا در باره وی چنین گفت:«به عنوان یک نویسنده، به عنوان یک فعال حقوق بشر و به عنوان یک وکیل او زندگی خود را وقف یک ایده قدرتمند کرد: قانون برای همگان»


iran#

بايگانی وبلاگ