سه‌شنبه، اسفند ۲۳، ۱۳۹۰

مادر شاهرخ رحمانی: تهدیدم کردند که اگر حرف بزنم بچه‌های دیگرم را می‌کشند


مادر شاهرخ رحمانی: تهدیدم کردند که اگر حرف بزنم بچه‌های دیگرم را می‌کشند
۲۳ اسفند ۱۳۹۰ سروش جعفری
منبع: خودنويس


مادر شاهرخ رحمانی‌‌، فردی که در روز عاشورای سال ۸۸ با خودروی نیروی انتظامی زیر گرفته و کشته شد، سکوت خود را شکست و پس از خروج از کشور از فشارها بر خود و خانواده‌اش گفت.

به گزارش صبح امروز خانم سکینه نوروی، مادر ۵۶ شاهرخ رحمانی که به تازگی به خارج از کشور رفته و در ترکیه مستقر شده در خصوص فشارها پس از قتل فرزندش می‌گوید: «من را تهدید کردند و گفتند مراسم‌ها را هم بدون سر و صدا انجام دهید واگر نه بچه‌های دیگرت هم همین‌جور از بین می‌‌روند. مثلا در سانحه و از این حرف‌ها که اسم خودشان در میان نباشد. من هم از ترس اینکه بچه‌های دیگر را حفظ کرده باشم به قول معروف خفقان گرفته بودم؛ نمی‌‌توانستم چیزی بگویم.»

خانم نوروزی در خصوص علت مصاحبه نکردن خود طی این مدت هم اظهار داشته است: «هر وقت هم به من از جایی تلفن می‌‌شد می‌‌گفتم اشتباه گرفتید؛ چون که نمی‌‌توانستم مصاحبه‌ای انجام بدهم. ولی‌ خودم دلم می‌‌خواست که انتقام این بچه را بگیرم؛ بچه بی‌‌گناهم را این جور زیر اتومبیل له‌ کردند و آخر سر هم گفتند اتومبیل سرقتی بوده و راننده‌اش هم متواری است که ما گفتیم راننده چه قصد و غرضی با ما داشته که بچه ی من رو اینجور در خیابان له‌ کند؟ ولی‌ جوابی نشنیدیم.»

وی در ادامه درباره‌ی برخوردهای ماموران رژیم پس از قتل فرزندش با خانواده‌اش گفته است: «برخورد‌های‌شان خیلی‌ بد بود، دور و اطراف ما گارد بود، ما نمی‌‌توانستیم اصلا نفس بکشیم، خیلی‌ اذیت کردند. همه دور و اطراف ما و تلفن‌های همه ما کنترل بود. بعد هم در مراسم چهلم، عکس شاهرخ را چسبانده بودیم به اتوموبیل مان و گل زده بودیم. آمدند شیشه‌ی اتومبیل را شکستند و روی عکس بچه‌مان با آجر یا چیز دیگری زده بودند و همسایه‌ها به ما زنگ زدند و گفتند ماشین اینجور شده است، اذیت‌های این چنینی که زیاد بود، اما من به خاطره بچه هام صدایم را در سینه‌ام خفه کرده بودم.»

گفتنی است شاهرخ رحمانی که ویدیوی زیر گرفته شدن وی توسط خودروی نیروی انتظامی‌ در شبکه‌های مجازی منتشر شد، در ۲۵ مرداد ۱۳۶۳ متولد شده و در ظهر روز ۶ دی‌ ماه ۱۳۸۸ برابر با روز عاشورا به قتل رسید و در تاریخ ۹ دی‌ ماه به خاک سپرده شد.


iran#

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بايگانی وبلاگ