كورش زعيم-جايزه صلح نوبل براي اتحاديه اروپا: يك گزينش شايسته
متن به زبان انگليسی
امسال برنده جايزه صلع نوبل با درايت بسيار و دورانديشانه برگزيده شده است. در ميان ابرقدرتهاي جهان، كه اتحاديه اروپا را مي توان يكي از آنها شمرد، اتحاديه اروپا در اعمال سياست خارجي خود كمتر متكي به نيروي نظامي خود بوده، و بيشتر از همه به ترويج صلح، دموكراسي، حقوق بشر و همكاري ميان ملت ها پرداخته؛ و تنها قدرت جهاني است كه اراده خود را بر ملت هاي ديگر فقط براي تامين منافعش تحميل نكرده، و به عنوان يك واحد سياسي در توطئه هاي ايجاد تنشهاي قومي و مذهبي شركت نداشته يا براي تغيير جغرافيا يا تماميت ارضي كشورهايي كه از ديكتاتوري، نقض فاحش حقوق بشر يا محروميت اقتصادي رنج مي برند برنامه ريزي نكرده است.
جايزه نوبل 2012، يك جايزه پيشگيرانه است، و براستي قصد جلوگيري از جنگ را دارد. امسال كميته جايزه نوبل بايستي بر اين باور گزينش خود را انجام داده باشد كه صلح جهاني به دست يك نفر يا يك كشور نمي تواند تضمين شود. صلح فقط مي تواند توسط سياستهاي صلح جويانه يك گروه همبسته از كشورهاي پيشرفته، قدرتمند و دموكراتيك امكان پيدا مي كند. اين جايزه براي تشويق اتحاديه اروپا جهت ادامه اين راه درست اعطاء شده است.
اتحاديه اروپا نمونه بارزي است از هنگامي كه رهبران سياسي قادر هستند فراسوي موضوع هايي كه آنان را از هم جدا مي كند بنگرند و فرداي روشنتري را كه فقط از راه همگرايي نيروها به دست مي آيد براي ملت هايشان تجسم كنند. اين نمونه اي است از پشتكار و بردباري براي تبديل يك انديشه خوب به يك واقعيت و تغيير تاريخ براي شرايط بهتر.
بايد يادآوري كنم كه اين انگاره از وينستون چرچيل بود، هنگامي كه در 1946 گفت، "خانواده اروپايي" بايد ايجاد شود تا "اجازه دهد همه در صلح، امنيت و آزادي زندگي كنند." او پيشنهاد كرد كه "در گام نخست بايستي مشاركتي ميان فرانسه و آلمان بوجود آيد." ( اين دو كشور بيش از همه با هم در جنگ بوده اند و فقط در سده بيستم دهها ميليون كشته از خود به جاي گذاشتند.) و من درود مي فرستم به بينش و تلاش هاي روبر شومان و ژان مونه، نخست وزير فرانسه و معاونش، كه اين انگاره را پيگيري كردند و با ايجاد وابستگي اقتصادي فرانسه و آلمان در پيمان ذغالسنگ و پولاد، پيشگام همگرايي اروپا شدند. دشمني هاي تاريخي ميان دو كشور ذوب شد و اروپا وارد يك فرايند تكاملي از جنگ به صلح و از رقابت به همكاري و رفاه شد. بزودي اسپانيا، يونان و پرتقال – كه خود را از ديكتاتوري هاي خود رها كرده بودند – به آنها پيوستند، و اتحاديه اروپا زاده شد. كم كم كشورهاي ديگر هم پيوستند، و با سپس با ورود كشورهاي اروپاي خاوري پس از كمونيسم، اتحاديه قاره اي 27 كشوري تبديل به يك ابرقدرت در صحنه اقتصادي جهان گشت.
قاره اي كه براي سده ها دچار دشمني هاي قومي، اختلافات مذهبي و رهبراني با جنون خودبزرگ بيني و شهوت گسترش سرزميني بود، و همه كشورهاي آن را در عقب افتادگي اقتصادي قفل شده بودند، بزودي تبديل به نمونه اي در چگونگي اداره روابط در ميان كشورها شد. جايزه صلح نوبل بايستي يك يادآور باشد – و موفقيت اروپاي همبسته يك درس – براي منطقه هايي مانند خاورميانه كه در سده بيست و يكم به فرهنگ كهن و غني خود پشت كرده پا جاي پاي اروپاي قرون وسطي مي گذارند.
اتحاديه اروپا اكنون احترام زيادي در جهان كسب كرده: بسيار بيشتر از سازمان ملل، كه تبديل به وزنه اي مرده و بي تاثير در صحنه سياسي جهان شده است. زمان آن فرا رسيده كه اتحاديه اروپا روشهاي خود را حتي بر سازمان ملل تحميل كند.
براي اينكه موقعيت اتحاديه اروپا در روند تصميم گيري هاي سازمان ملل توانمندتر شود، و بتواند با خردمندي و اقتدار بيشتر در راه كاهش موضعگيري هاي نوع جنگ سرد شوراي امنيت كنش نمايد، من پيشنهاد مي كنم:
1. اتحاديه اروپا جانشين اعضاي خود، انگلستان و فرانسه، به عنوان يك عضو دائم شوراي امنيت با يك راي وتو شود. اين نه تنها نشانه اي از همبستگي سازماني اتحاديه اروپا خواهد بود، كه همه اعضاي اتحاديه را در تصميم گيري ها و راي دادن هاي اعضاي خود در شوراي امنيت سهيم خواهد كرد. آنگاه دولت دموكراتيك هندوستان بايد دعوت به عضويت دائم شوراي امنيت با حق وتو گردد. به اين ترتيب، پنج واحد از بزرگترين اقتصادها و قدرتهاي نظامي جهان حرف نهايي را درباره هر مورد امنيتي در جهان خواهند زد. كليت شوراي امنيت، با توجه به بسياري كشورهاي ديكتاتوري و فاسد كه در آنجا عضو هستند، هنوز آماده راي گيري دموكراتيك بدون حق وتو نيست.
2. براي اينكه وتو موثر باشد، دستكم دو عضو دائم بايد راي راي منفي وتو داده باشند. در صورتيكه فقط يك راي وتو داده شده باشد، موضوع براي بررسي و راي گيري مجدد به شوراي امنيت بازگردد.
هر چقدر هم كه اين پيشنهادها انقلابي و تصويب آنها نامحتمل به نظر برسند، من مي خواهم توجه آقاي مارتين شولتز، سخنگوي پارلمان اروپا، آقاي هرمان وان رامپوي، فرنشين شوراي اتحاديه اروپا، و آقاي خوزه مانوئل باروسو، فرنشين كميسيون، را به آنها جلب نمايم كه درباره اين پيشنهادها كمي تامل نمايند يا آن را براي بررسي بيشتر كه كميسيون هاي كارشناسي ارجاع كنند.
كورش زعيم
يك فعال سياسي و فرهنگي ايراني
تهران، 20 آذر 1391 (10 دسامبر 2012)
جايزه نوبل 2012، يك جايزه پيشگيرانه است، و براستي قصد جلوگيري از جنگ را دارد. امسال كميته جايزه نوبل بايستي بر اين باور گزينش خود را انجام داده باشد كه صلح جهاني به دست يك نفر يا يك كشور نمي تواند تضمين شود. صلح فقط مي تواند توسط سياستهاي صلح جويانه يك گروه همبسته از كشورهاي پيشرفته، قدرتمند و دموكراتيك امكان پيدا مي كند. اين جايزه براي تشويق اتحاديه اروپا جهت ادامه اين راه درست اعطاء شده است.
اتحاديه اروپا نمونه بارزي است از هنگامي كه رهبران سياسي قادر هستند فراسوي موضوع هايي كه آنان را از هم جدا مي كند بنگرند و فرداي روشنتري را كه فقط از راه همگرايي نيروها به دست مي آيد براي ملت هايشان تجسم كنند. اين نمونه اي است از پشتكار و بردباري براي تبديل يك انديشه خوب به يك واقعيت و تغيير تاريخ براي شرايط بهتر.
بايد يادآوري كنم كه اين انگاره از وينستون چرچيل بود، هنگامي كه در 1946 گفت، "خانواده اروپايي" بايد ايجاد شود تا "اجازه دهد همه در صلح، امنيت و آزادي زندگي كنند." او پيشنهاد كرد كه "در گام نخست بايستي مشاركتي ميان فرانسه و آلمان بوجود آيد." ( اين دو كشور بيش از همه با هم در جنگ بوده اند و فقط در سده بيستم دهها ميليون كشته از خود به جاي گذاشتند.) و من درود مي فرستم به بينش و تلاش هاي روبر شومان و ژان مونه، نخست وزير فرانسه و معاونش، كه اين انگاره را پيگيري كردند و با ايجاد وابستگي اقتصادي فرانسه و آلمان در پيمان ذغالسنگ و پولاد، پيشگام همگرايي اروپا شدند. دشمني هاي تاريخي ميان دو كشور ذوب شد و اروپا وارد يك فرايند تكاملي از جنگ به صلح و از رقابت به همكاري و رفاه شد. بزودي اسپانيا، يونان و پرتقال – كه خود را از ديكتاتوري هاي خود رها كرده بودند – به آنها پيوستند، و اتحاديه اروپا زاده شد. كم كم كشورهاي ديگر هم پيوستند، و با سپس با ورود كشورهاي اروپاي خاوري پس از كمونيسم، اتحاديه قاره اي 27 كشوري تبديل به يك ابرقدرت در صحنه اقتصادي جهان گشت.
قاره اي كه براي سده ها دچار دشمني هاي قومي، اختلافات مذهبي و رهبراني با جنون خودبزرگ بيني و شهوت گسترش سرزميني بود، و همه كشورهاي آن را در عقب افتادگي اقتصادي قفل شده بودند، بزودي تبديل به نمونه اي در چگونگي اداره روابط در ميان كشورها شد. جايزه صلح نوبل بايستي يك يادآور باشد – و موفقيت اروپاي همبسته يك درس – براي منطقه هايي مانند خاورميانه كه در سده بيست و يكم به فرهنگ كهن و غني خود پشت كرده پا جاي پاي اروپاي قرون وسطي مي گذارند.
اتحاديه اروپا اكنون احترام زيادي در جهان كسب كرده: بسيار بيشتر از سازمان ملل، كه تبديل به وزنه اي مرده و بي تاثير در صحنه سياسي جهان شده است. زمان آن فرا رسيده كه اتحاديه اروپا روشهاي خود را حتي بر سازمان ملل تحميل كند.
براي اينكه موقعيت اتحاديه اروپا در روند تصميم گيري هاي سازمان ملل توانمندتر شود، و بتواند با خردمندي و اقتدار بيشتر در راه كاهش موضعگيري هاي نوع جنگ سرد شوراي امنيت كنش نمايد، من پيشنهاد مي كنم:
1. اتحاديه اروپا جانشين اعضاي خود، انگلستان و فرانسه، به عنوان يك عضو دائم شوراي امنيت با يك راي وتو شود. اين نه تنها نشانه اي از همبستگي سازماني اتحاديه اروپا خواهد بود، كه همه اعضاي اتحاديه را در تصميم گيري ها و راي دادن هاي اعضاي خود در شوراي امنيت سهيم خواهد كرد. آنگاه دولت دموكراتيك هندوستان بايد دعوت به عضويت دائم شوراي امنيت با حق وتو گردد. به اين ترتيب، پنج واحد از بزرگترين اقتصادها و قدرتهاي نظامي جهان حرف نهايي را درباره هر مورد امنيتي در جهان خواهند زد. كليت شوراي امنيت، با توجه به بسياري كشورهاي ديكتاتوري و فاسد كه در آنجا عضو هستند، هنوز آماده راي گيري دموكراتيك بدون حق وتو نيست.
2. براي اينكه وتو موثر باشد، دستكم دو عضو دائم بايد راي راي منفي وتو داده باشند. در صورتيكه فقط يك راي وتو داده شده باشد، موضوع براي بررسي و راي گيري مجدد به شوراي امنيت بازگردد.
هر چقدر هم كه اين پيشنهادها انقلابي و تصويب آنها نامحتمل به نظر برسند، من مي خواهم توجه آقاي مارتين شولتز، سخنگوي پارلمان اروپا، آقاي هرمان وان رامپوي، فرنشين شوراي اتحاديه اروپا، و آقاي خوزه مانوئل باروسو، فرنشين كميسيون، را به آنها جلب نمايم كه درباره اين پيشنهادها كمي تامل نمايند يا آن را براي بررسي بيشتر كه كميسيون هاي كارشناسي ارجاع كنند.
كورش زعيم
يك فعال سياسي و فرهنگي ايراني
تهران، 20 آذر 1391 (10 دسامبر 2012)
iran#