http://www.rhairan.info/archives/9400
رهانا: عبدالله مومنی سخنگوی سازمان دانش آموختگان ایران که از ۱۵ اسفند ماه با قرار وثیقهی سنگین از زندان آزاد شده بود، در حالی که صبح فردا مرخصیش به پایان میرسید برای تحمل کیفر ۸ ساله خود بار دیگر به زندان منتقل شد.
به گزارش رهانا، صبح امروز از دادگاه انقلاب با وی تماس گرفته و او را احضار میکنند. در پی مراجعه مومنی به دادگاه در حالی که انتظار تمدید مرخصی وی میرفته است بار دیگر بازداشت میشود.
مومنی از ۳۱ خرداد ماه سال گذشته بازداشت و در مدتها در سلول های انفرادی زندان اوین تحت شدیدترین شکنجهها و فشارها قرار گرفته بود. وی در دادگاه بدوی به ۸ سال زندان محکوم شده بود.
به ما گفتند نگذارید موسوی به خانهتان بیاید
http://www.rhairan.info/archives/9474
همسر عبدالله مومنی اظهار داشت: آقایان زنگ میزنند و میگویند نگذار آقای موسوی به خانه ات بیاید.
عبدالله مؤمنی که در دادگاه به شش سال حبس تعزیری و دو سال حبس تعلیقی محکوم شده بود، روز یکشنبه شانزدهم اسفند ماه، بعد از تحمل ۲۶۰ روز زندان، با تأمین وثیقهی سنگین برای مرخصی از زندان آزاد شد.
طی این مدت مرخصی او تمدید میشد. اما امروز ناگهان اعلام شد که عبدالله مؤمنی بدون اطلاع قبلی به زندان بازگشته است.
خانم فاطمه آدینهوند، همسر عبدالله مؤمنی، در این باره به رادیو زمانه میگوید:
تماس گرفتند و از او خواستند برای تمدید مرخصی به دادگاه برود. اما از آنجا مستقیم او را به اوین بردند.
پس رفتن امروز ایشان به دادگاه هم طبق قرار قبلی نبود؟
قرار بود چهارشنبه به دادگاه برود که صحبت کنند، به نتیجهای برسند و مرخصیاش را تمدید کنند. اما متاسفانه نگذاشتند چهارشنبه برسد و امروز ساعت ۹ صبح به او زنگ زدند و خواستند که حدود ساعت ۱۱ در دادگاه باشد. او هم ساعت ۱۱ به آنجا رفت تا حدود ساعتهای یک و نیم بعدازظهر گوشیاش خاموش بود. بعد هم زنگ زد و گفت که در اوین است.
نگفتند در کدام قسمت اوین هستند؟ و آیا در انفرادی هستند یا خیر؟
گفت که او را به ۲۰۹ بردهاند.
شما انتظار داشتید که ایشان را به زندان برگردانند؟
نه؛ من هیچ انتظار نداشتم که او را دوباره به زندان برگردانند. عبدالله آخر آزاد میشود. ولی چه الان که در زندان کوچکتر اوین است و چه وقتی در زندان بزرگتر آزاد بودناش در ایران بود، زیاد تفاوتی نداشت. زندان اوین کوچکتر است، اینجا بزرگتر بود، اما در اصل زندان بود.
فکر میکنید چرا ناگهان تصمیم گرفتند که ایشان را به زندان برگردانند؟
دقیقاً نمیدانم چرا؛ ولی هر هفته خواستهای داشتند. یعنی مرخصیاش را چند روز به چند روز تمدید میکردند و یک بار هم ۱۶ روز تمدید کردند، اما هربار خواستهای داشتند. فکر میکنم عبدالله نمیتوانست خواستهی آنها را برآورده کند.
آیا مشخص بود که خواستههای آنان چیست؟
من که زن خانهداری هستم. زیاد سیاسی نبودهام و نیستم، ولی همسرم را به لحاظ سیاسی درک میکنم. این آقایان زنگ میزنند و میگویند نگذار آقای موسوی به خانهات بیاید. من که اولاً اصلاً به خودم اجازه نمیدهم به کسی بگویم به خانهام نیاید و دوم این که آقای موسوی به نظر من، افتخار هر ایرانی است. وقتی آقای موسوی به خانهی ما آمده بود، انگار عموی شهیدم زنده شده بود و به خانهام آمده بود. ایشان یادگار دوران دفاع مقدس است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر