یکشنبه، مهر ۰۹، ۱۳۹۱

طومار اعتراض کارگران به حداقل دستمزدها

ايميل فورورد شده

به طومار اعتراض به حداقل دستمزدها بپیوندیم
http://www.etehadeh.com/?page=news&nid=2595
با  تحویل ده هزار امضای دیگر به وزارت کار، بیست هزار کارگر کارخانه های مختلف از سراسر کشور در اعتراض به تورم و گرانی، خواهان افزایش دستمزدها و بهبود شرایط کار خود شدند


اتحادیه آزاد کارگران ایران: امروز شنبه اول مهر ماه 1391، ده هزار امضای کارگری دیگر در اعتراض به حداقل دستمزدها و دیگر شرایط کار و زیست کارگران توسط هماهنگ کنندگان این طومار با ضمیمه نامه ای به وزارت کار تحویل شد. رونوشت این نامه و امضاها به نهاد ریاست جمهوری و نمایندگان مجلس شورای اسلامی نیز تحویل شد.

امضای این طومار به مناسبت روز جهانی کارگر در اعتراض به قطع سوبسیدها، گرانی های سرسام آور، دستمزدهای زیر خط فقر و دیگر مصائبی که کارگران با آنها روبرو هستند آغاز شد و مرحله اول آن به تعداد دهزار امضا در 27 خرداد ماه سالجاری به وزارت کار، نهاد ریاست جمهوری و نمایندگان مجلس شورای اسلامی تحویل شد.

بنا بر اظهار هماهنگ کنندگان این طومار در طول سه ماهی که از تحویل مرحله اول این امضاها به وزارت کار میگذرد تاکنون این وزارتخانه  و دیگر نهادهای مسئول هیچ عکس العملی به طومار اعتراضی کارگران نداده اند و به همین دلیل هماهنگ کنندگان طومار در نامه دوم خود که ضمیمه ده هزار امضای دیگر کرده و امروز آنرا به وزارت کار تحویل دادند نوشته اند: بدیهی است در صورت عدم توجه وزارت تعاون و کار و رفاه اجتماعی به خواستها و به زندگی و معیشت میلیونها کارگر  که در زیر چرخهای تورم و گرانی های سرسام آور موجود  در حال نابودی است کارگران نظاره گر به تباهی کشیده شدن هستی و بقا خود نخواهند شد و اعتراضات خود را نسبت به ادامه وضعیت حاضر تشدید خواهند کرد.

بنا بر گزارشهای رسیده به اتحادیه آزاد کارگران ایران ده هزار امضای دیگری که امروز تحویل وزارت کار شد توسط کارگران استانهای تهران، کردستان، مازندران، آذربایجانشرقی، مرکزی، یزد، خوزستان و از کارگران کارخانه هایی همچون شرکت بسته بندی ایران، کیان تایر، چینی ارس، داروسازی دانا، رانندگان شرکت واحد، نورد پروفیل ساوه، شرکت آونگان، شرکت صنایع اراک، فولاد گزین، کارگران راه آهن، کارگران ساختمانی، موتور سازان، کبریت سازی تبریز، کارگران معدن کوشک و چندین کارخانه دیگر جمع آوری شده بود. 

اتحادیه آزاد کارگران ایران – اول مهر  ماه 1391

iran#

کورش زعيم: ترجمه فارسي نامه سرگشاده به آقاي بنيامين نتانياهو

کورش زعيم: ترجمه فارسي نامه سرگشاده به آقاي بنيامين نتانياهو
به مناسبت تهديدهاي اسراييل به جنگي ديگر
جنگ آتش است،  آسان آغاز، ولي دشوار خاموش مي شود

http://www.hambastegi-iran.org/spip.php?article2317


متن انگليسی:
http://www.hambastegi-iran.org/spip.php?article2313

ترجمه فارسي نامه سرگشاده به آقاي بنيامين نتانياهو
از: كورش زعيم

بي بي گرامي،

ما مي دانيم كه با وجود پيشنيه درخشان شما در جنگ هاي 6-روزه و جنگ يام كيپور، اكنون ديگر كشوري براي جنگيدن عليه آن نداريد، بجز البته پلستين كوچك. شوربختانه پلستين هماورد مناسبي براي بلندپروازي و قدرت نظامي شما نيست. شما سرتان درد مي كند براي اينكه جاي پايي در اين جهان بگذاريد و نشان بدهيد چه قهرماني هستيد. آن پدرسوخته ها سادات و بگين صلح كردند و چالشي براي شما باقي نگذاشتند! اداره يك كشور در تخصص شما نيست. بهمين دليل كارنامه شما به عنوان نخست وزير، كمتر از حد انتظار بوده است. در ائتلاف با يك نژادپرست منزجر كننده در شكل ليبرمن (دانشجوي شرور و زورگير)، و خود شما معروف به يك دروغگوي توطئه گر در ميان سران كشورهاي قدرتمند، كاري از راههاي معمول ديپلوماتيك نمي توانيد انجام دهيد. هر دو باراك اوباما و اهود باراك گرفتار شما شده اند.

تنها بيان سياسي شما هولوكاست است. به عنوان يك خانواده مهاجر روس به امريكا، دور و امن از جنايت هاي شرم آوري كه نازي هاي هيتلر بر سر يهوديان آلمان و اروپاي خاوري آوردند، شما در صهيونيسم از پدربزرگ و پدر خود كه هر دو صيهونيت فعال بودند مغزشويي كامل شده ايد.

اكنون، آرزو داريد به مرد بزرگي در تاريخ  تبديل شويد، مانند هيتلر، با شعار: آنچه را بر سر شما آوردند بر سر ديگران بياور. هيتلر بودن كار آساني است. شما نياز به هوشمندي بالايي نداريد، و نه اينكه نيازي به آينده نگري يا احترام به جان مردم داشته باشيد؛ فقط يك كله باد شده، يك خودبزرگ بيني بيمارگونه و غريزه اي براي كشتن. اين توصيف ها نه شايسته و نه آراسته شماست.

اكنون شما يك متحد سوم هم بجز ليبرمن پيدا كرده ايد، و او اوواديا يوسف، خاخام بزرگ پيشين اسراييل است. او ايران را "ملت شرور و بدكار" مي خواند كه كشور اسراييل را تهديد مي كند. "دعا مي كنم خداوند آنان را از صحنه روزگار محو كند، نابود سازد..." او از تشخيص ميان حاكم و محكوم عاجز است. 


ولي، راه هاي بهتري براي مرد تاريخ شدن وجود دارد تا نمايش جنون آتش افروزي. در مسئوليت خود به عنوان نخست وزير، شما تا كنون نه باور شده ايد و نه احترام كسب كرده ايد. شما براي سياستهاي مسالمت آميز شهرت نداريد، و نه اينكه توانسته باشيد چالشگري آتشين و ادبيات تهديدآميز خود را عليه دشمن هاي ساختگي اسراييل به آتشبازي بيانجامانيد. نزديك به پايان موقعيت قدرت، آرزوي كاري باشكوه را در سر مي پرورانيد ... مانند جنگ با ايران! مي پندارم اگر بتوانيد يك هولوكاست بزرگتر كه كار هيتلر در برابرش كوچك بنمايد، شما نفس راحتي كشيده و مانند يك قهرمان به شغل سابق خود در گروه مشاوران بوستون برخواهيد گشت.

جمعيت يهوديان بومي اسراييل ايران را دوست دارند. بيشتر يهوديان مهاجر هم ايران را دوست دارند. از جنك بابل تا جنگ جهاني دوم، ايران هميشه يهوديان را از خشونت و اسارت نجات داده، آنان را اسكان و امنيت داده و احترام گذاشته است. بيشينه دانشمندان، دانشگاهيان و مسئولان دولتي اسراييل از سياستهايي كه شما دنبال مي كنيد بيزار هستند. آنان مي انگارند كه شما رٶياي يك ديوانه را پي مي جوييد. با وجود اينكه شما نسل اول زاده اسراييل هستيد، به نظر نمي آيد كه حتا همان احساس عشق يهوديان را به "سرزمين موعود" داشته باشيد. جمعيت اسراييليان ايراني تبار كه كمكها و هوشمندي خدادادي و صنعت آنان اسراييل را به قدرتي كه هست تبديل كرده؛ و در موقعيت هاي نفوذ و قدرت هستند، هم سياستهاي شما را دوست ندارند. شما شايد حتا براي توصيفي كه تورات از ايرانيان كرده اهميتي قايل نباشيد. از ديد شما باورهاي مذهبي  باد هواست، براي آقاي نتاياهو و متحدان بدنامش فقط جنگ واقعي است. او اكنون ديگر پسر بزرگي است، زيرا بمب اتمي دارد، زرادخانه اي از جنگ افزارهاي بزرگ دارد، چرا نبايد آنان را بكار بگيرد؟

از وقتي كه شما در سال 2009، نخستين سخنراني خود را پس از نخست وزيري در سازمان ملل كرديد و ايران را بزرگترين تهديد عليه اسراييل اعلام نموديد، با آفرينش يك دشمن خيالي در جاي پاي جمهوري اسلامي گام گذاشتيد. از آن زمان شما همه گونه دسيسه و ترفند را بكار برده ايد تا پاي امريكا را به ماجراجويي هاي خطرناك خود بكشانيد. دخالتهاي شما در سيلست خارجي امريكا، دولت اوباما را آزرده كرده است. منافع شخصي شما حتا بكلي مغاير منافع ملي كشور خود شماست. همه كشورهاي غربي پشتيبان اسراييل از سياستهاي شما بيزار هستند. و اكنون، تلاش بي امان شما براي شكست دادن رييس جمهور امريكا در انتخابات آينده و آوردن دوست و همكار نزديك خود در گروه مشاوران بوستون به كاخ سفيد نشانه جنگ طلبي فطري شماست، كه مي پندارم به نتيجه نرسد.

احتمال كشيده شدن امريكا به جنگ عليه ايران هر روز كمتر مي شود. پس اسراييل بايد تنها دست بكار شود. اكثريت امريكاييان نسبت به نفوذ، لابي و تبليغات اسراييل مشكوك هستند، ولي بخاطر احساسي كه نسبت به هولوكاست و رفتار وحشيانه نازي ها با يهوديان دارند، آن را تحمل مي كنند. ولي، نزديك به هفت دهه پس از آن رويداد، مردم امريكا ترجيح مي دهند دولتشان مستقل از نگراني درباره ميراثخواري اسراييل تصميم گيري كند. اعلام عدم دخالت امريكا در ماجراجويي خشونتبار شما، پشتيباني اكثريت امريكاييان را در پي خواهد داشت و قيد اسراييل را بر سياست خارجي امريكا خواهد شكست.

سياست خارجي شما توسط همه كشورها افراطگرايانه تلقي مي شود، چيزي مانند القاعده؛ و تلاش بي سابقه شما براي دخالت در سياستهاي داخلي امريكا با ناراحتي مردم روبروست. هيچ رهبر خارجي نبايستي چنين آشكارا براي بيرون راندن رييس جمهوري يك قدرت جهاني حيله گري كند؛ بويژه، قدرتي كه كشور شما را پشتيباني كرده و از لحاظ مالي، نظامي و سياسي سر پا نگه داشته است. من مي پندارم كه شما، آقاي نتانياهو، از خط سرخ گذر كرده ايد. اين بي باكانه ترين خيانت به اعتماد است، و شخص شما، نه اسراييل، بايد تاوان آن را بپردازيد.

شما برنامه لنگان هسته اي ايران را بهانه براي تشنگي خود براي خشونت نهاده ايد. در 1969، هنري كيسينجر به پرزيدنت ريچارد نيكسون خطرهاي برنامه سلاح هسته اي اسراييل را توضيح داده بود. اسراييل تعهد خود را كه سلاح هسته اي در اين منطقه وارد نكند زير پا گذاشته بود. اسراييل با اين كار گستاخانه از قانون بين المللي سرپيچي كرده و به متحدان خود خيانت كرده بود.   

اكنون، با وجود تبليغات شما و هراس افكني ها، يك همه پرسي تازه توسط شوراي شهر شيكاگو، نشان مي دهد كه 70% مردم امريكا به حمله يكجانبه امريكا به ايران مخالفند، با حمله همراه با اسراييل هم مخالفند و با حمله اي كه سازمان ملل هم دستور بدهد مخالفند.

گزارشي كه اخيرا توسط سازمان امنيت امريكا، شامل 16 سازمان جاسوسي، نتيجه گيري كرده بوده كه اسراييل "بزرگترين تهديد" براي منافع ملي امريكاست، براي اينكه طبيعت و كنش هايش از روابط عادي امريكا با كشورهاي عرب و مسلمان جلوگيري مي كند. اختراع كردن يك بحران درباره ايران، همچنين باعث انحراف توجه از مسئله پلستين و از بيماري فزاينده اجتماعي و اقتصادي اسراييل است. آيا يك ابرقدرت اجازه خواهد داد، يك كشور كوچك آن را به جنگ با ايران يا جهان اسلام بكشاند؟ ما بايد به ياد بياوريم چگونه در 1914، كشور كوچك سربستان با دسيسه جنگ ميان روسيه و امپراتوري اتريش و مجارستان را براه انداخت و سبب دهها ميليون كشته و ويراني غيرقابل تصور شد.

در جبهه جنگ، براي منحرف كردن نشانه گيري اسراييل به سوي ايران، جمهوري اسلامي سنگرهاي دفاعي خود را در سوريه و لبنان مستقر كرده، همانگونه كه روسيه پايگاه نيروي دريايي در سوريه دارد و امريكا پايگاه نيروي دريايي در بحرين (و بسياري پايگاههاي نيروي زميني و هوايي در پيرامون ايران.) پايگاههاي ايران دفاعي هستند و از سال 2009، هنگامي كه شما آقاي نتانياهو نخست وزير شديد و ايران را بزرگترين خطر براي اسراييل خوانديد، تبديل به پايگاههاي نظامي شدند. وقتي ما سامانه هاي دفاعي بسنده در خاك خودمان براي دفاع از ميهن نداشته باشيم، گزينه ديگري بجز باز كردن دكان در نزديكي دشمن نداريم.

مردم سوريه بخاطر تهديدهاي بي معني و پيوسته شما عليه ايران رنج مي برند. همين را مي توان در مورد آرزوي مردم ايران براي دستيابي به دموكراسي گفت. وقتي دشمن تهديد مي كند، مردم ايران دستها را بهم قفل مي كنند و اختلافات خود را فراموش مي كنند تا تهديد را دفع كنند. من نمي توانم باور كنم كه دولت و دستگاه جاسوسي اسراييل از اين واقعيت ناآگاه باشند. بنابراين، تنها نتيجه اي كه مي توانم بگيرم اينست كه شما از ترس كمرنگ شدن ابزار تبليغات شعاري "ضديت با اسراييل"، بطور عمدي مانع رسيدن مردم اين منطقه به تجربه صلح و دموكراسي هستيد.

اقتصاددانان برآورد كرده اند كه حمله به ايران براي اسراييل دستكم 42 ميليارد دلار هزينه خواهد داشت، 12 ميليارد هزينه هاي مستقيم و حدود 30 ميليارد در فروپاشي بازرگاني و صنعت، بدون محاسبه آسيبهاي جاني و مالي به مردم بي دفاع. ولي اقتصاددانان كارشناس نظامي نيستند و نمي دانند چه آسيب هايي طرفين مي توانند بر يكديگر وارد آورند.

سازمان امنيت اسراييل بايستي از حجم جنگ افزارها و موشكهاي انبار شده ايران در سراسر سرزمين هاي همسايگي شما آگاهي داشته باشد. بيش از يكصد هزار موشك فقط در لبنان وجود دارد، و بسياري موشكهاي پيشرفته تر در سوريه، خط مقدم جبهه، و دگر جايها. اهميت سوريه براي ايران تا حد زيادي به تهديدهاي شخص شما  بستگي دارد.

موشكهاي اسراييل مي توانند آسيبهاي جبران ناپذير به تاسيسات هسته اي و نظامي و ساختارهاي زيربنايي ما بزنند. نيروي دريايي و نيروي هوايي ما نابود خواهد شد، و مردم زيادي خواهند مرد. ايران با باراني از موشك پاسخ خواهد داد، از همسايگي شما و از درون ايران. سامانه هاي دفاعي اسراييل بي ترديد بسياري از آنها را منحرف يا نابود خواهد كرد، ولي اگر فقط يك سوم آنها هم به اسراييل اثابت كند، آسيب ويراني و جاني به اسراييل و مردم آن وحشتناك خواهد بود. در واكنش، شما ممكن است حتا از بمب هسته اي استفاد كنيد، كه نه تنها آسيب هاي نگفتني به شهرهاي بزرگ ما خواهد زد، سرزمين ما را از عراق تا پاكستان و تا شبه جزيره عربستان را با دورافت راديو اكتيو آلوده خواهد نمود. من به جزييات ترسناك آن نمي پردازم، ولي آيا شما نمي پنداريد كه چنين وضعيتي به دشمنان عرب پيرامون شما دليل و فرصتي تاريخي براي حمله همه جانبه به اسراييل خواهد داد؟ افزون بر اين، آيا مطمئن هستيد كه ايران به تكنولوژي آن سلاح "نوين" كه ما را از آن مي ترسانيد دست نيافته است؟ 

البته، هزينه و آسيب بسيار بيشتري از اسراييل بر ما وارد خواهد آمد، ولي آخرش چه؟ براي چه؟ شما چه چيزي را به دست خواهيد آورد، بجز كشتار و ويراني؟ هيتلر چه دستاوردي داشت؟ آقاي نتانياهو، كمي بيانديشيد، و براي فراخوان همه كشورها جهت ممنوع كردن سلاح هسته اي در سراسر جهان به ما بپيونديد. چرا همه كشورهاي داراي سلاح هسته اي را دعوت و ترغيب نكنيم تا به پاي ميز مذاكره بيايند و درباره ممنوعيت بمب اتمي و خودداري وجلوگيري از اقدامات مشابه در آينده تصميم گيري كنند. بيش از 20 هزار بمب هسته اي اكنون روي كره زمين وجود دارد، در امريكا، روسيه، چين، بريتانيا، فرانسه، هندوستان، پاكستان، كره شمالي و اسراييل، كه بايد خنثي شوند. اگر شما صلح مي خواهيد، نگاهي به گذشته كنيد كه چگونه صلح نابود شد، و فراتر از ميراث خود به آينده بنگريد.

تهران- 5 مهر 1391 (26/09/2012)

كورش زعيم

هموند شوراي مركزي جبهه ملي ايران



iran#

محمد علی دادخواه وکیل وکلای دربند برای گذراندن ۹ سال حبس به زندان اوين رفت

محمد علی دادخواه وکیل وکلای دربند برای گذراندن ۹ سال حبس به زندان اوين رفت
يكشنبه 30 سپتامبر 2012
http://www.hambastegi-iran.org/spip.php?article2316

محمد علی دادخواه از وکلای شناخته شده حقوق بشری برای گذراندان دوران محکوميت خود به بند ۳۵۰ زندان اوين منتقل شد.

به گزارش کلمه، محمدعلی دادخواه، که ‌پيش از اين در تير ماه سال ۹۰ از سوی شعبه‌ ۱۵ دادگاه انقلاب به ۹ سال زندان محکوم، ده سال ممنوعيت از وکالت در دادگستری و همچنين به شلاق و چند فقره جزای نقدی محکوم شده‌ بود، امروز به بند ۳۵۰ زندان اوين منتقل شد.

محمدعلی دادخواه از وکلای شناخته شده حقوق بشری ايران است که می‌توان از مهم‌ترين پرونده‌های وی، ‌به پرونده فعالان ملی مذهبی‌، پرونده عبدالفتاح سلطانی، پرونده دراويش گنابادی، پرونده سه تن از دانشجويان دانشگاه اميرکبير، پرونده سورنا هاشمی و عليرضا فيروزی در واقعه تحصن دانشجويی دانشگاه زنجان، پرونده کشيش محکوم به اعدام يوسف ندرخانی و … اشاره کرد.

وی هم چنين وکالت مردم در پرونده‌های ملی مانند آب گيری سد سيوند و برج جهان نمای اصفهان را نيز بر عهده داشته است.

دادخواه که پيش‌تر در سال ۸۱ و در جريان وکالت اعضای نهضت آزادی بازداشت شده بود، آخرين بار در تاريخ ۱۷ تير ۱۳۸۸ به همراه مليحه دادخواه، سارا صباغيان، بهاره دولو و امير رئيسيان در دفتر کارش توسط پليس امنيت بازداشت و دفتر او پلمپ شد.

در حال حاضر بيشتر اعضای برجسته کانون مدافعان حقوق بشر از جمله محمد سيف زاده، عبدالفتاح سلطانی، نسرين ستوده در زندان هستند و نرگس محمدی ، نيز به تازگی به مرخصی آمده است.





















iran#

نامه‌ شيونظر آهاری به خواهرزاده‌اش از زندان اوین : یک روز می‌فهمی دلیل وجود شیشه‌های کدر سالن ملاقات را...

نامه‌ی کوتاه شیوا به خواهرزاده‌اش از زندان اوین : یک روز می‌فهمی دلیل وجود شیشه‌های کدر سالن ملاقات را...

8 مهر 1391

http://www.we-change.org/spip.php?article9971



از تو تا به من هزار دره ره است

من به راز شنفته می‌مانم

تو به شعر نگفته می‌مانی

هفت ساله شده‌ای و حالا می‌روی تا خواندن و نوشتن یاد بگیری. نشد که روز اول کلاس با لباس مدرسه ببینمت که می‌روی تا دانستن را آغاز کنی، زود بزرگ شدی عزیز دلم، مثل خیلی از بچه‌های این سال‌ها که بی‌آنکه بفهمند کودکی را، بی‌آنکه درکی از مفهوم زندان داشته باشند، روز‌هایشان در سالن ملاقات و دادگاه و دادستانی گذشت، زود بزرگ شدی؛ از‌‌ همان روزهای چهار سالگی که از پشت شیشه‌های کدر سالن ملاقات می‌خواستی توی بغلم بیایی و نمی‌شد. از‌‌ همان روزهایی که توی سالن ملاقات حضوری می‌دیدی که مادر برایم خوراکی و تنقلات آورده و هی اصرار دارد که بخورم و اگر تو می‌خواستی بخوری می‌گفت: «مامان جان برای شما توی خونه هست»

از‌‌ همان روزهایی که نمی‌توانستی بیایی پشت شیشه‌ها و نمی‌شد که دست‌هایت را ببوسم و لمست کنم...

از آن روز‌ها بزرگ شدی. دادگاه انقلاب و صورت معصوم کودکی‌ات که قاضی می‌گفت: «آن بچه را بیاورید توی دادگاه... و نگاهت روی دستبند من ثابت مانده بود...

ذهن کوچکت در بازی‌های کودکانه‌ات در دویست و نه و سالن ملاقات می‌گشت، بازی‌هایت این بود که زندانی بند 209باشی، نامی که زیاد توی خانه می‌چرخید. که مثلا زنگ بزنی به خانه و بگویی ملاقات ندارم.. حالا هفت ساله شده‌ای و قرار است بخوانی و بدانی. اینجا مادرانی هستند که کودکانی بیرون از زندان دارند؛ مادری هست که فرزندش امسال به کلاس اول رفت مثل تو و نتوانست اورا تا دم مدرسه بدرقه کند. ما برایش روی یک پارچه نقاشی کشیدیم و نوشتیم.

عزیز دلم هر چند دلتنگی من برای تو با دلتنگی‌های مادران اینجا برای فرزندانشان براری نمی‌کند... اما دلتنگی‌هایمان را نگه می‌داریم برای روزهای خوب آینده که تو می‌آموزی و من می‌بینمت که بزرگ و بزرگ‌تر می‌شوی

بخوان، بدان و بی‌آموز...

تا روزی زندان و 209 برایت مفهومی جز بازی‌های کودکانه داشته باشد. یک روز می‌فهمی که چرا روزهای ما دور از هم سپری می‌شود و می‌دانی دلیل وجود شیشه‌های کدر سالن ملاقات را....

می‌بوسمت

خاله/ ۶ مهر ۹۱

زندان اوین


iran#

چهارشنبه، مهر ۰۵، ۱۳۹۱

قندچی-ايجاد فراوانی در جهان کنونی

ايجاد فراوانی در جهان کنونی
سام قندچی



مقاله زير در بلاگ فراديد منتشر شده است:
 
 
در چند قرن گذشته راه حل های متعددی جهت تأمين غذا، پوشاک، مسکن، و امکانات آموزشی و بهداشتی برای نيازمندان در همه جوامع مدرن ارائه شده است اما بنظر نمی رسد هيچکدام از اين طرح ها توانسته باشند راهکار مؤثری برای از ميان برداشتن معضلات موجود قلمداد شوند.

تقريباً همه ايدئولوژی ها با طرح معيارهايی برای توسعه عدالت اجتماعی وعده داده اند که با نزديک شدن به نوعی جامعه ايده آل مورد نظرشان نيازهای اوليه انسانی برآورده شوند.

ری کورزويل، گرچه يک دانشمند و نه اقتصاددان، اما نگرش تازه ای به مسأله را در برابر ديدگان ما قرار داده است. کورزويل آنچه را ديگران جامعه ايده آل خوانده اند در دستورکار اول خود قرار داده است به اين معنی که فراوانی را در جهان «کنونی» ايجاد کنيم، نه آنکه راه حل های گذار را امروز بکار بنديم به اين اميد که در آينده نامعلومی به فراوانی و به اصطلاح «سرزمين شير و عسل» دست پيدا کنيم.

بعنوان مثال، قانون «بازگشت پرشتاب» کورزويل اين امکان را به وجود می آورد که مسائلی نظير گرسنگی را از طريق ايجاد فراوانی در توليد محصولات عمده کشاورزی، حل کنيم (۱).

اجازه دهيد فرض کنيم که تصميم گرفته ايم برای حل مساله تأمين نيازهای اوليه بشری از روشی مشابه پيشنهاد کورزويل استفاده کنيم (۲).

سؤال اين است که پيشبرد چنين تلاشهايی را کدام نهادها و مؤسسات در جامعه کنونی، برعهده خواهند گرفت؟

بعنوان مثال، مؤسسات خيريه سنتاً سازمان هايی بوده اند که برای نيازمندان کمک جمع آوری می کردند. آيا بايد از همين مؤسسات خيريه انتظار داشته باشيم که روشهای خود را تغيير دهند و منابع خود را برای ايجاد فراوانی توليد در محصولات غذايی، پوشاک و مسکن، بکار گيرند؟

در نيم قرن اخير واحدهای دولتی چه در دولت های رفاه در اروپا و چه در کشورهای در حال توسعه، امکانات آموزش و بهداشت عمومی را فراهم آورده اند (۳).

آيا ميشود انتظار داشت که دولت ها مسير خود را تغيير دهند و از منابع خود همچنين به شکل تازه ای برای ايجاد فراوانی در اين عرصه ها، استفاده کنند؟

از سوی ديگر سازمان های غيرانتفاعی، از مؤسسات مذهبی گرفته تا انجمن های محلی، در اينگونه تلاشهای ياری رسانی به نيازمندان بسيار فعال هستند. به علاوه، بسياری از افراد ثروتمند و شرکت های خصوصی نيز علاقمندند که در اين نوع فعاليت ها مشارکت کنند. نمونه مؤسسه تازه تأسيس گِيتز و بافِت برای مقابله با مالاريا در آمريکا تلاش بين المللی عمده ای از اين نوع در سالهای اخير است.

به عبارت ديگر، بسياری از سازمان های اجتماعی فعال می توانند مسير خود را عوض کنند و به معضلات جهانی از زاويه تازه ای نگاه کنند. با اينحال بنظر می رسد که همه اين نهادها ابه پيمودن همان راه های قديمی خود برای کمک به مستمندان در جوامع بشری ادامه می دهند. و متأسفانه اينگونه کمکها به مقدار زيادی در سياست بازی و بوروکراسی يا در فساد دولتی در کشورهای در حال توسعه، به هدر می روند.

اگر تأمين نيازهای اساسی بشر بتوانند نظير هوايی که استنشاق می کنيم انجام شود، در آنصورت به برنامه های زيادی که بطور مداوم کمک به نيازمندان را لازم می کند، احتياجی نخواهد بود. قابل ذکر است که در جوامع بشری هيچگاه تشکيلاتی لازم نبوده است که امکان نفس کشيدن برای مستمندان را از طريق اقدام ويژه ای به انجام رسانده باشد.

پس چرا کسانيکه با چنين علائق ستايش برانگيزی در اين جنبش ها هستند از رويکرد تازه استقبال نمی کنند؟ آيا راه حل مشکل در شکل گيری نوعی جابجايی در انديشه ما است -- يعنی شيفت پاراديم؟ آيا دلائل ديگری وجود دارند که اينگونه روش ها به سرعتی که انتظار می رود مورد گزينش قرار نميگيرند؟

کسانی نظير «پيتر ديامانديس» مدتهای مديدی است که در مورد گزينش ايجاد فراوانی جهت برآورده ساختن نيازهای اوليه بشر تحقيق و فعاليت کرده اند (۴).

چه چيزی اقتصاددانان، مقامات دولتی، و مؤسسات خيريه را از گام نهادن در اين راه باز داشته است؟
 
 
 
سام قندچی، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
سوم مهرماه 1391
September 25, 2012

پانويس:
 
 
 
 
 













iran#

 

سه‌شنبه، مهر ۰۴، ۱۳۹۱

جعفر پناهی و نسرین ستوده نامزد دریافت جایزه‌ی ساخاروف شدند

جعفر پناهی و نسرین ستوده نامزد دریافت جایزه‌ی ساخاروف شدند

پنج نامزد نهایی دریافت جایزه‌ی حقوق بشری "ساخاروف" امسال اعلام شدند. جعفر پناهی و نسرین ستوده از ایران کاندید دریافت این جایزه‌ی پارلمان اروپا اعلام شدند. گروه دختران "پوسی رایت" از روسیه از نامزدهای دیگر هستند.


سه‌‌شنبه (۲۵ سپتامبر ۲۰۱۲) خبرگزاری فرانسه گزارش داد که جعفر پناهی، کارگردان و فیلمنامه‌نویس ایرانی و نسرین ستوده، وکیل حقوق بشر و مدافع حقوق کودکان به عنوان یکی از ۵ نامزد نهایی دریافت جایزه‌ی حقوق بشری پارلمان اتحادیه اروپا با عنوان "ساخاروف" معرفی شدند.

جایزه‌ی ۵۰ هزار یورویی "ساخاروف" به یاد آندره ساخاروف، فیزیکدان هسته‌ای اتحاد جماهیر شوروی نام‌گذاری شده است که زمانی که به قدرت تخریب بمب‌های هیدروژنی پی برد به مخالف سرسخت آن تبدیل شد و در نامه‌ای به برژنف، رهبر وقت روسیه، به نقص حقوق بشر در کشور اعتراض کرد. ساخاروف که به عنوان یکی از چهره‌های ماندگار مبارزه در راه حقوق بشر در روسیه شناخته می‌شود، به خاطر اعتراضات خود سال‌ها در تبعید زندانی بود.

این جایزه‌هرسال به مبارز حقوق بشر که قربانی سرکوب است و در دفاع از حق آزادی بیان و حقوق بشر صدای اعتراض خود را بلند کرده است، اهدا می‌شود.

گروه دختران پانک "پوسی رایت" که به خاطر اجرای ترانه‌ای در انتقاد به ولادیمر پوتین، رئيس‌جمهور روسیه در کلیسایی در روسیه به ۲ سال حبس محکوم شدند، یکی دیگر از نامزدهای دریافت جایزه‌ی ساخاروف امسال هستند. سه عضو این گروه از این‌که به پوتین نامه نوشته و درخواست عفو کنند، سرباز زدند.

جوزف فرانسیس، وکیل مدافع حقوق بشر پاکستان که از حقوق اقلیت‌ها در این کشور دفاع می‌کند، کاندیدای دیگر دریافت این جایزه‌ی حقوق بشری است. یک گروه از زندانیان سیاسی رواندا نیز که در اعتراض به سیاست‌های سرکوبگرانه این کشور همگی دستگیر و به حبس‌های طولانی مدت محکوم شدند و آلس بلیاتسیکی، زندانی سیاسی مدافع حقوق بشر اهل بلاروس نامزدهای دیگر دریافت جایزه‌ی ساخاروف امسال هستند.

برنده‌ی امسال جایزه‌ی ساخاروف، روز ۲۳ اکتبر طی مراسمی رسمی در شهر استراسبورگ اعلام خواهد شد. کوفی عنان، دبیرکل سابق سازمان ملل متحد و نلسون ماندلا، رهبر مبارزان ضد آپارتاید در آفریقای جنوبی برخی از چهره‌های سرشناسی هستند که برنده‌ی جایزه‌ی ساخاروف شدند.

جعفر پناهی در درگیری‌ها و آشوب‌های بعد از انتخابات مناقشه‌برانگیز ریاست‌جمهوری در سال ۱۳۸۸ دوبار بازداشت شد. براساس حکم دادگاه او به اتهام "اجتماع و تبانی و تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی" به ۶ سال حبس تعزیری و ۲۰ سال محرومیت از فیلمسازی محکوم شد. وی همچنین برای ۲۰ سال به محرومیت از سفر به خارج از کشور و گفت‌وگو با همه‌ی رسانه‌های داخلی و خارجی نیز محکوم شده است.

جعفر پناهی در سال ۱۹۹۵ به خاطر ساخت فیلم "بادکنک سفید" برنده‌ی جایزه‌ی دوربین طلایی جشنواره فیلم "کن" شد و فیلم "دایره" به کارگردانی او که هرگز در ایران نمایش داده نشد در سال ۲۰۰۰ برنده‌ی شیر طلایی جشنواره‌ی فیلم ونیز شد. فیلم "آفساید" جعفر پناهی نیز در سال ۲۰۰۶ برنده‌ی جایزه‌ی خرس نقره‌ای جشنواره فیلم برلین شد.

جعفر پناهی سال گذشته فیلم کوتاهی از زندگی خود در خانه با محرومیت از حق فیلمسازی و سفر ساخت که این فیلم با عنوان "این یک فیلم نیست" در یک یو اس بی به شکل قاچاقی از ایران خارج و در جشنواره‌ی فیلم کن نمایش داده شد.

نسرین ستوده، حقوقدان مدافع حقوق بشر و فعال اجتماعی که وکالت بسیاری از فعالان سیاسی، زنان و دانشجویان را برعهده داشت، در دادگاه اولیه به اتهام "اقدام علیه امنیت ملی" و "تبلیغ علیه نظام" به ۱۱ سال حبس تعزیری، ۲۰ سال ممنوعیت از اشتغال به حرفه‌ی وکالت و ۲۰ سال محرومیت از خروج از کشور محکوم شد. حکم حبس تعزیری او در دادگاه تجدیدنظر به ۶ سال کاهش یافت.

رضا خندان، همسر نسرین ستوده و مهراوه خندان دختر ۱۲ ساله‌ی نسرین ستوده نیز ممنوع‌الخروج شده و نسرین ستوده از زندانیان سیاسی است که تا به حال از حق قانونی مرخصی محروم مانده است. نسرین ستوده پیش از این برنده‌ی جایزه‌ی کمیته‌ی بین‌المللی حقوق بشر ایتالیا و انجمن آمریکایی قلم (پن) نیز شده است.

iran#

چهارشنبه، شهریور ۲۹، ۱۳۹۱

اجرای ۴ سال حبس شیوا نظر آهاری، فعال حقوق بشر

اجرای ۴ سال حبس شیوا نظر آهاری، فعال حقوق بشر
http://www.chrr.biz/spip.php?article18685





 کمیته گزارشگران حقوق بشر – شیوا نظر آهاری فعال حقوق بشر و از اعضای موسس کمیته گزارشگران حقوق بشر امروز صبح (۱۸ شهریورماه) در دادسرای زندان اوین بازداشت و به بند زنان این زندان منتقل شد.

شیوا نظر آهاری بعد از انتخابات پرمناقشه سال ۸۸ دو بار بازداشت و یک سال را در زندان اوین گذراند. او در این دوران ۱۰۰ روز در سلولهای انفرادی بند ۲۰۹ نگهداری شد. مدتی بعد وی توسط شعبه ۳۶ دادگاه انقلاب، به تحمل ۴ سال حبس تعزیری، تبعید به زندان رجایی شهر و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد.

وی چهارشنبه گذشته نیز برای اجرای حکم خود به زندان اوین مراجعه کرد. اما مسئولان اعلام کردند به دلیل اینکه در حکمش گذراندن حبس در زندانی دیگر (زندان رجایی شهر) درج شده است باید روز شنبه به دایره اجرای احکام مراجعه کند. این وبلاگ نویس و روزنامه نگار امروز بعد از مراجعه دوباره به این شعبه به بند زنان زندان اوین منتقل شد.

شیوا نظر آهاری در سال ۲۰۱۱ برنده جایزه حقوق بشری نئودور هکر شهر اسلینگن آلمان شد. اینجایزه هر دو سال یک بار به کسانی اهدا می‌شود که در راه مبارزه با نقض حقوق بشر و استقرار دموکراسی، تلاش‌های قابل توجهی از خود نشان داده باشند.

iran#

آنگ سان سوچی: نشستن و امید داشتن کافی نیست

آنگ سان سوچی: نشستن و امید داشتن کافی نیست
http://ir.voanews.com/content/burma-voa/1510735.html

 
آنگ سان سوچی، رهبر دموکراسی خواهان برمه و برنده جایزه صلح نوبل، از مقر صدای آمریکا در شهر واشنگتن دیدن کرد.

تغییرات سیاسی برمه در دوسال گذشته، از زمان آزادی آنگ سان سوچی از حصر خانگی، تا پیروزی او در انتخابات پارلمانی،  تا برداشته شدن اکثر تحریم های بین المللی علیه این کشور، شگفت انگیز بوده است. این هفته نیز بیش از ۵۰۰ زندانی سیاسی در برمه آزاد شدند.

با این حال، آنگ سان سوچی می گوید تا زمانی که ارتش برمه خود را نسبت به تغییرات کاملا متعهد نکند، نمی توان اصلاحات در این کشور را غیرقابل برگشت دانست.

رهبر دموکراسی خواهان برمه گفت: «در قانون اساسی فعلی ارتش می تواند هر زمان که لازم بداند، کنترل همه بخش های حکومت را بدست بگیرد. بنابراین، تا زمانی که ارتش بطور روشن و مداوم حمایت خود را از روند دموکراسی اعلام نکند، ما نمی توانیم بگوییم که ]روند دموکراسی[ غیرقابل برگشت است.»

ارتش، چندین دهه بر برمه حکومت کرده و همه اپوزیسیون این کشور را سرکوب کرده است.

انتخابات سال ۲۰۱۰ برمه رهبران سیاسی جدیدی را به روی کار آورد. با وجود آنکه مسوولان جدید غیرنظامی هستند، با ارتش روابط نزدیکی دارند. با این حال، دولت جدید برمه در عرصه سیاسی و اقتصادی، به تدریج دست به اصلاحات زده است.

آنگ سان سوچی روز سه شنبه در مصاحبه با صدای آمریکا گفت او از برداشته شدن تحریم های تجاری آمریکا علیه برمه دفاع می کند، چرا که زمان آن رسیده مردم برمه روی پای خود بایستند.

آنگ سان سوچی در پاسخ به این پرسش که برای مردم دیگر کشورها که وضعیت مشابهی دارند و به او برای الهام گرفتن نگاه می کنند، چه پیامی دارید؟ گفت:

«ابتدا می گویم امید خود را از دست ندهید. همزمان می گویم بدون کوشش، امیدی هم نیست. باید فعالیت کنید. باید یک تلاشی کنید. نشستن و امید داشتن کافی نیست. باید اقدام کنید تا امیدهایتان را تحقق ببخشید.»

آنگ سان سوچی، به عنوان رهبر اتحاد ملی برای دموکراسی، از گروه های اپوزیسیون در برمه، نزدیک به دو دهه بازداشت بود.

خانم سوچی می گوید در دوران بازداشت، باور داشته در مسیری قرار دارد که آن را انتخاب کرده است و کاملا آماده بود که در همان مسیر باقی بماند.

آنگ سان سوچی در  آمریکا مدال طلای کنگره را دریافت می کند.
 

iran#

قندچی-ضرورت اصلاحات در قوانين مالکيت فکری

ضرورت اصلاحات در قوانين مالکيت فکری
سام قندچی
وبلاگ فراديد

آدام اسميت در آغاز کتاب ثروت ملل، جامعه اوليه زمان شکار را با جامعه کشاورزی که حيوانات اهلی دارد مقايسه ميکند و تأکيد می کند که دومی قادر است محصول خود را انباشت کند. و برای محصول هم گاو را مثال ميزند. در واقع تفاوت آهوی وحشی و گاو اهلی در اين است که دومی قابل کنترل است، و در نهايت با تضمين قانون و دولت، ميتواند تحت مالکيت درآيد.

اختراعات، يا نرم افزار، در کشورهايی که حق طبع و نشر را دولت تضمين می کند، با شکل عمومی فکر و علم که حتی در جوامع باستان وجود داشته است، متفاوت است، چون اين پديده جديد قابل کنترل و مالکيت می باشد، و در نتيجه بيان شکل جديدی از ثروت است که بعنوان مالکيت فکری يا معنوی خوانده می شود.

در جوامع صنعتی تعداد محدودی از محصولات نظير کتاب يا تابلو نقاشی بعنوان مالکيت فکری تعريف می شدند که بوسيله قوانين حفظ حقوق ناشر مورد حمايـت قرار می گرفتند. اما در جوامع فراصنعتی ما شاهد انواع مختلف اينگونه محصولات هستيم که با ميليونها اختراع ثبت شده در کشورهای مختلف، اين نوع جديد مالکيت، بخش اصلی ثروت را در اقتصادهای نوين تشکيل داده و حجم آن، مالکيت صنعتی و کشاورزی را پشت سر می گذارد.

مهمترين محصولات جامعه فراصنعتی همانگونه که دانيل بل در پيشگفتار 1999 خود بر  کتاب ظهور جامعه فراصنعتی بطور مبسوط توضيح داده است، از دانش رمزی شده تشکيل شده اند.  آنچه وی دانش رمزی شده مينامد، امروز به آسانی در آی سی های سفارشی* بغرنج نيمه هادی قابل مشاهده است. اينگونه فرآورده های مبتنی بر دانش رمزی شده، اقتصاد واقعی فراصنعتی را از اقتصادهای قديمی که بر سرويس مبتنی هستند، جدا ميکند.

قرن ها طول کشيد تا که مالکيت کشاورزی و صنعتی در جهان پايه گذاری شده و عادلانه بودن قوانين مربوط به آن اشکال مالکيت، محک خوردند. مالکيت فکری در مقايسه با آنها، پديده بسيار جديدی است و قوانين حاکم بر آن، از جامعه صنعتی که در آنجا اساساٌ بر حول محصولاتی نظير کتاب و صفحه گرامافون تطور يافته اند، به ارث رسيده و به سختی بتوان آن قوانين را وقتی برای ثبت حق انحصاری در مورد محصولات جامعه فراصنعتی نظير محصولات دارويی بکار ميروند، بدون نقص تصور کرد. بعلاوه، کشمکش های طولانی در دادگاه ها در مورد قابل ثبت بودن پديده هايی نظير ژن انسان و حکم دادگاهی که اخيراً به نفع ثبت انحصاری ژن صادر شد، خود نشاندهنده فقدان روشنی قوانين مربوط به مالکيت فکری است (1).

به همين جهت مؤسسات مختلف در افتصاد فراصنعتی هنگاميکه با مسائلی نظير صنعت موسيقی بر روی اينترنت روبرو می شوند با چالشهای زيادی روبرو هستند - مثلاً مجادلات طولانی قضايی که به بسته شدن شرکت نپستر منجر شد. اما چالشها به صنعت موسيقی محدود نيست. سکتور داروسازی با معضل بسيار واقعی روبرو است وقتيکه می خواهد از قوانين کهنه برای محصولات جديد استفاده کند. بعنوان مثال، داروهای غيرمارک دار توليدشده در هندوستان از داروهای مشابه توليدشده در آمريکا به مراتب ارزان تر هستند و منازعات بر سر حق انحصاری ميان شرکت های سيپلا و رُش به اندازه جنگ های ثبت اختراعات بين اپل و سامسونگ در صنعت کامپيوتر، داغ است (2).

به تازگی مسأله ای در مورد داروی پادزهر مار که برای فرد بيماری در ايالت آريزونای آمريکا پيش آمد در کانون توجه مطبوعات قرار گرفت هنگاميکه آن دارو در ايالت آريزونا 39652 دلار بود در حاليکه چند کيلومتر دورتر در کشور مکزيک همان دارو بقيمت 100 دلار قابل خريد بود (3).

در موارد زيادی آنچه بعنوان مالکيت فکری در دفتر ثبت اختراعات درج شده است را خود ثبت کنندگان آن، توليد نمی کنند و صبر می کنند کسی ديگر توليد کند و بعداً ادعای حقوق خود را می کنند. اين مورد نظير مالکيت زمين های باير در گذشته است که عده ای صبر می کردند تا زمين آنها بدون هرگونه آباد کردنی ارزشش بالا برود و بفروشند.

طرح هوم استد در آمريکا در سال 1862 مهلت برای آباد کردن زمين های بايری را که دولت در اختيار بردگان آزاد شده قرار ميداد، به سال محدود کرد.

امروز که قوانين مالکيت فکری هرچه بيشتر فراسوی دولت های ملی بکار می روند وقت آن رسيده است که اين قوانين در پرتو اقتصاد گلوبال مورد بازبينی قرار گيرند و  بر اساس معيارهای بين المللی از نو تعريف شوند.
 
 
سام قندچی، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
بيست و ششم شهريورماه 1391
September 17, 2012

پانويس:
 
* ASIC

 


iran#

یکشنبه، شهریور ۲۶، ۱۳۹۱

هرانا؛حسین رونقی ملکی با وجود خونریزی شدید کلیه به قرنطینه زندان تبریز منتقل شد

هرانا؛حسین رونقی ملکی با وجود خونریزی شدید کلیه به قرنطینه زندان تبریز منتقل شد
http://hra-news.org/1389-01-27-05-27-21/13550-1.html

خبرگزاری هرانا - حسین رونقی ملکی زندانی سیاسی و از بازداشت شدگان کمپ سرند با وجود خونریزی شدید کلیه، جهت انتقال به زندان اوین به قرنطینه زندان تبریز منتقل گردید.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، حسین رونقی ملکی زندانی سیاسی زندان اوین که در مدت مرخصی استعلاجی در کمپ سرند بازداشت شده بود، جهت انتقال به زندان اوین به قرنطینه زندان مرکزی تبریز منتقل گردید.

انتقال حسین رونقی ملکی به قرنطینه زندان تبریز در حالی صورت می‌گیرد که وی بر اثر ضربه‌ای که هنگام بازداشت متحمل شده دچار خونریزی شدید کلیه گشته است و تا کنون نیز با وجود نامه نگاریهای فراوان برای مسئولین هیچگونه اقدامات درمانی بر روی وی صورت نگرفته است.

گفتنی است، حسین رونقی ملکی و ۳۴ تن دیگر که برای امدادرسانی به مردم زلزله زده آذربایجان شرقی به منطقه سرند رفته بودند در تاریخ ۱ شهریور ماه بازداشت می‌شوند و از این عده هنوز محمد ارجمندی راد، حمیدرضا مسیبیان، فرید روحانی، شایان وحدتی، واحد خلوصی، میلاد پناهی‌پور، محمدامین صالحی، علی محمدی، بهروز علوی و حسین رونقی ملکی در زندان تبریز نگهداری می‌شوند.

iran#

یادداشتی از سیدعلیرضا بهشتی شیرازی: تصمیم‌هایی که امروز باید گرفته شوند

یادداشتی از سیدعلیرضا بهشتی شیرازی: تصمیم‌هایی که امروز باید گرفته شوند
http://kaleme.com/1391/06/25/klm-112334/

 

چکیده :سیدعلیرضا بهشتی شیرازی مشاور میرحسین موسوی که اینک در بند ۳۵۰ زندان اوین است در یادداشتی با تشریح شیوه های تصمیم گیری در ایران امروز به دو قطبی شدن جامعه و نیز بحران های جاری کشور اشاره کرده و این پرسش را طرح کرده است که آیا 9 ماه پیش نمی‌دانستیم به زودی به امروز می‌رسیم؟ آیا در این 9 ماهه اتفاق خارق‌العاده‌ای رخ داد که وقوع آن را حدس نمی‌زدیم؟...

سیدعلیرضا بهشتی شیرازی مشاور میرحسین موسوی که اینک در بند ۳۵۰ زندان اوین است در یادداشتی با تشریح شیوه های تصمیم گیری در ایران امروز به دو قطبی شدن جامعه و نیز بحران های جاری کشور اشاره کرده و این پرسش را طرح کرده است که آیا ۹ ماه پیش نمی‌دانستیم به زودی به امروز می‌رسیم؟ آیا در این ۹ ماهه اتفاق خارق‌العاده‌ای رخ داد که وقوع آن را حدس نمی‌زدیم؟

به گزارش کلمه، این رزمنده دوران دفاع مقدس و دبیر هیات دولت در زمان جنگ که به دستور مقامات عالی کشور در زندان به سر می برد در ادامه یادداشت خود از تصمیم مهمی گفته است که مسوولان باید امروز بگیرند تا ۹ ماه دیگر پشیمان تر از امروز نباشند.

متن کامل یادداشت سیدعلیرضا بهشتی شیرازی سردبیر روزنامه توقیف شده کلمه سبز که در اختیار کلمه قرار گرفته است پیش روی شماست:

بسم الله الرحمن الرحیم

علیرغم گذشت سه سال از حوادث پس از انتخابات بحران سیاسی کشور فروکش نکرده است. روزنامه‌ها مهار شده‌اند. نیروهای سیاسی چه به قهر و چه از روی رعب مهار شده‌اند. خبری از خبرهای خیابانی نیست با این وجود کسی شک ندارد که شرایط کشور آنچه در سال ۸۷ بود قابل مقایسه نیست به صورتی که شاید دیگر وضعیت به گذشته بازنگردد. از مهمترین مظاهر بحران سیاسی موجود دوقطبی شدن جامعه است. ما ایرانیان ظاهراً داریم در کنار هم زندگی می‌کنیم. در شهرهای مشترک، خیابان‌های مشترک، خانه‌های مشترک. اما براساس آنکه هر یک به کدام ایدۀ سیاسی متعهد شده‌ایم دیگر صدای دیگری را نمی‌شنویم. مثل آب و روغن که با یکدیگر ترکیب نمی‌شوند. چنین وضعیتی عدم هرگونه پیشرفت محسوس در فضای سیاسی را توجیه می‌کند. پروژه‌های عظیم تبلیغاتی بی‌اثرند و تغییری در صورت مسئله به وجود نمی‌آورند، زیرا پیشرفت مستلزم آن است که یک طرف بتواند سخن مورد نظر خود را به گوشی شنوا در طرف مقابل برساند. در شرایط فعلی تنها آن دسته از اقدامات تبلیغی شمرده می‌شوند که از لایه‌های دفاعی سختی که جناح‌های رقیب به دور خود کشیده‌اند بگذرند.

اما به نظر می‌رسد در صداوسیمای جمهوری اسلامی توجه کمی نسبت به این نکته وجود دارد. ازجمله بسیار پیش می‌آید که به برخی از اخبار که مردم – اعم از موافقان و مخالفان حکومت – به دانستن‌اش نیاز دارند صرفاً به این خاطر که ناگوارند اساساً پوشش داده نمی‌شود. این کار مخاطبان این رسانه – عمدتاً حامیان حکومت – را وا می‌دارد تا برای رفع نیاز و کسب اطلاع لاک دفاعی خود را باز کنند و به رسانه‌های دیگر مراجعه نمایند. با تکرار این وضعیت آنها به مشتریان ثابت رسانه‌های دیگر تبدیل می‌شوند. کاملاً مشخص است که مسئولان خبر صداوسیما توجه ندارند که با این شیوه دارند بزرگترین سرمایه‌شان – یعنی مخاطبانشان ـ را به دیگری تسلیم می‌کنند. به راستی تکلیف آنها در مورد چنین اخباری چیست؟ آیا آنها را منتشر کنند تا دشمن شاد و دوست غمگین شود؟ یا منتشر نکنند تا رقیب مخاطبانشان را بدزدد؟ یا راه میانه‌ای هست که پیمودن آن نیاز به نیروی انسانی کارآزموده دارد؟ در دهه شصت نیز شرایط کشور با همین حد حساس بود، اما مردم برای رفع نیازهای خبری خود به رسانه‌های بیگانه متکی نشدند. پس معلوم می‌شود این مشکل راه حلی دارد. آیا ملت از زادن آن نیروی انسانی که بتواند این راه‌حل‌ها را شناسایی کند و به اجرا بگذارد عقیم شده است، یا این نیرو هست ولی حاضر به همکاری نیست؟ مسئله را ساده‌تر کنیم. آیا در کشور ۷۵ میلیونی ما خبرنگار آموزش دیده‌ای که چهره و صدای مناسب داشته باشد و بتواند تمامی حروف الفبا را به درستی ادا کند به تعداد کافی وجود ندارد؟ چرا وجود دارد، اما حاضر به همکاری با صداوسیما نیست. منظور این نیست که اگر از چنین افرادی دعوت به کار شود قبول نخواهند کرد. بلکه وقتی می‌آیند اداره کردنشان سخت است. پیرو و وفادار نیستند. آنها زیر علم خودشان و نه حکومت سینه می‌زنند. کار می‌کنند ولی همکاری نمی‌کنند.

اگر دقت شود این مشکل در سراسر نظام مشاهده خواهد شد. قبلاً اینطور نبود. زمانی نیروی انسانی زبده کشور در تمایل کامل برای جذب و همکاری قرار داشت و افرادی با موقعیت، هوش و سابقه بی‌مانند شرایط خود را طوری می‌دیدند که اینک یک خبرنگار ساده و وضعیتش را آنطور نمی‌بیند. این یک بحران است. در گذشته نیز این قوه در نیروی انسانی وجود داشت که اگر همه با هم یکصدا می‌شدند و همکاری خود را مشروط می‌کردند برای نظام ایجاد بحران می‌شد. اما این قوه به فعلیت نرسیده بود. اینک بر اثر عوامل متعددی به فعلیت رسیده است.

وقتی می‌گوییم بحران منظورمان عدم آمادگی است. اگر بارانی شدید ببارد و ما سد کرخه را نداشته باشیم تا از خوزستان در برابر سیل محافظت کند این باران بحران است، اما اینک که سد کرخه را داریم برکت و رحمت الهی است اگر نظام را آمادگی لازم را برای سازگار شدن با وضعیت فعلی نیروی انسانی داشت همین پدیده برای جامعه آزادی به همراه می‌آورد. زیرا آنچه نیروی انسانی را از همکاری منصرف کرده آن است که حکومت آنان را صاحب هیچ حقی و صدایی در تعیین سرنوشت جامعه نمی‌داند. همه رأی‌ها و اختیارها از آن دیگری است. اگر نظام آماده شود این خطا را کنار بگذارد مبنای آزادی تأمین شده است. اما شرایط فعلی نیروی انسانی بحران‌زاست، زیرا رفتارهای حکومت حکایت از به رسمیت نشناختن، بلکه نشناختن مشکل می‌کند.

از ظاهر آنچه گفتیم شاید استنباط شود که بحران عدم همکاری نیروی انسانی مخصوص به یک جناح و ایدۀ سیاسی است. اما چنین نیست. خواص بی‌بصیرت گواه عمومیت این بحران هستند، خواص با بصیرت نیز. آیا ممکن است ظاهر زندگی کسانی که با نظام همکاری نزدیک دارند نشان دهد که طی دو سه سال گذشته از امکانات ویژه بهره‌مند می‌شوند؟ اما چرا؟ اگر آن قاضی که احکام زندانیان سیاسی را صادر می‌کند قرار است به خاطر این کارش به بهشت برود دیگر چرا امکانات اضافی؟ مثلاً اینها حق اوست، اما چرا پیش از وقوع بحران نیروی انسانی از این حقوق غفلت می‌شد؟ خیر! بحران مزبور جناح و ایدۀ سیاسی نمی‌شناسد. اگر هم این امکانات در اختیار قرار نگیرد چه بسا نیروها خود برداشت کنند. بلکه برخی هم امکانات را می‌گیرند و هم کج دستی می‌کنند. این یک حادثه نیست که طی چند سال گذشته فساد مالی ابعاد عظیم و وسیع به خود گرفته است. این امر از ریشه‌های عمیق برخوردار است که اگر مورد رسیدگی قرار نگیرند برخوردهای امنیتی و قضایی قادر به حل مشکل نخواهد بود.

برای آنکه یک نظام سیاسی کارآمد باشد لازم است علاوه بر مدیریت کلی خود به خود آن نیز به صورت بهینه و توسط شایسته‌ترین نیروها اداره شود و بحران عدم همکاری مانع از این امر است. بلکه اگر نقش نیروهای پایین دستی را در تصمیم‌سازی برای مدیران ارشد در نظر آوریم ملاحظه می‌کنیم که بدون استفاده از لایق‌ترین‌ها مدیریت کلی نظام نیز در معرض تصمیمات اشتباه قرار دارد. در نتیجه حکومت دچار ناکارآمدی و ناتوانی فراگیر در حل مشکلات کشور می‌شود و این امری است که به سرعت به خطر برای امنیت ملی تبدیل می‌گردد. به عبارت دیگر تنها فساد مدیران نیست که ریشه در بحران همکاری دارد. مشکلات فعلی امنیت ملی هم که روزبهروز چهرۀ خطرناک‌تری به خود می‌گیرند جز با شناختن و به رسمیت شناختن این بحران حل نخواهد شد.

تصمیماتی هست که چه بسا اینک نظام ما آماده‌ایست بگیرد و اگر ۹ ماه پیش گرفته می‌شد شرایط کنونی کشور کاملاً فرق می‌کرد. آیا ۹ ماه پیش نمی‌دانستیم به زودی به امروز می‌رسیم؟ آیا در این ۹ ماهه اتفاق خارق‌العاده‌ای رخ داد که وقوع آن را حدس نمی‌زدیم؟ یا از سی ماه پیش این وقایع با قید زمان تقریبی پیش‌بینی شده بودند؟ چرا این تصمیمات در وقت خود اتخاذ نشدند؟ به خاطر بحران عدم همکاری نیروی انسانی.

تصمیماتی هست که باید امروز گرفته شوند تا ۹ ماه دیگر از نو انگشت پشیمانی نگزیم. اما ارادۀ لازم برای اتخاذ آنها وجود ندارد. به خاطر بحران نیروی انسانی.

تصمیمات بزرگ تنها از آن رو که نتایج سرنوشت‌ساز دربردارند بزرگ نیستند. آنها بزرگ‌اند چون با ترس‌های عظیم همراهی می‌شوند. ما، حتی در انتخاب‌های عادی زندگی کمتر پیش می‌آید فایده‌ای را بدون پرداخت هزینه‌ای به دست آوریم. چه رسد به سیاست. اولین چیزی که سیاستمدار از دست می‌دهد فرصت است. او با این ترس، با این محاسبه دائمی روبه‌روست که آیا فایده‌ای که می‌برد از هزینه‌ای که می‌پردازد بیشتر است؟ آیا خسارتی که می‌پذیرد به خساراتی که دفع می‌کند می‌ارزد؟ این پرسش‌ها مثل یک بار سنگین برروی گردۀ او قرار دارد، معمولاً آنقدر سنگین که او به تنهایی از عهدۀ حملشان برنمی‌آید. والا این همه مشاور و دستیار و اطرافی می‌خواست چه کند؟ با این همه او به راستی تنهاست، به خاطر بحران عدم همکاری نیروی انسانی. او بهتر از هرکس دیگری می‌داند که نزدیکانش تا چه حد در کمک به او ناتوانند. نه خود به تنهایی قادر است بار را از زمین بردارد و نه یاورانی توانا دارد. لذا تعلل می‌کند و تصمیم‌گیری را به تأخیر می‌اندازد. در گوشۀ مدرسه چهارباغ نشسته است، دعا می‌خواند و به خود وعده امدادهای غیبی می‌دهد، به خاطر بحران عدم همکاری نیروی انسانی.

بلکه نه! سیاستمدار مگر می‌تواند تصمیم بگیرد؟ همان اقدام نکردنش خود یک اقدام است. پی‌درپی تصمیمات خطا می‌گیرد و چون عواقب اشتباهانش مثل چک‌های وعده‌دار یکی پس از دیگری سر می‌رسند خود را پنهان می‌کند. اخبار تلویزیون را که می‌گیری تمام جهان در بحران قرار دارد جز ایران که همه چیزش بوی گل و صدای بلبل می‌دهد. به راستی ما چقدر خوش‌اقبال بودیم که در کشورهای بحران‌خیزی مثل آلمان و فرانسه به دنیا نیامدیم. واقعیت‌ها را پنهان می‌کند: اطلاع مردم از فلان موضوع؟ مصلحت نیست. انتشار آن گزارش، آن عدد، آن آمار، ترجمه فارسی سخنان فلان رئیس‌جمهور؟ مصلحت نیست. ظاهراً این حقیقت است که دارد پنهان می‌شود. پس چرا هیچ خبری پنهان نمی‌ماند؟ زیرا این اوست که دارد خود را پنهان می‌کند. از دست نتایج تصمیماتش فرار می‌کند. سرش را زیر برف کرده است. از واقعیت می‌ترسد و طاقت هیچ خبر ناگواری را ندارد، تا جایی که انسان شک می‌کند مبادا دنبال انقراض بدون درد می‌گردد.

آیا یک قدم جلوتر برویم و فردا را حدس بزنیم؟ فرمانده گروهان، قطب‌نمای خود را گم کرده است اما به جای آنکه نگران جان‌های عزیزی باشد که به او سپرده شده‌اند، به هیبت‌اش و هیمنه‌اش می‌اندیشد، به یک آتش‌سوزی که همه چیز را پاک کند.

چرا دست از لجبازی بر نمی‌دارید و امور را به مسیر درست آن باز نمی‌گردانید؟ آن تصمیمی که امروز باید گرفته شود تا ۹ ماه دیگر پشیمان نشویم آزادی است. و در جای خود بحث کرده‌ایم که آزادی به معنای آن نیست که هرکسی بتواند هر کاری که خواست بکند. بلکه اتفاقاً به معنای آن است که یک نفر یا گروه نتواند هر کاری که دلش خواست با حیثیت کشور بکند. آزادی یعنی مردم حق دارند بر مال‌ها و جان‌ها و تعیین سرنوشت خود مسلط باشند و هیچکس اختیاردار آن نیست که آنان را ناخواسته به درون آتش، به درون قماری که دارد به آن فکر می‌کند، یا حتی به درون بهشت بکشد.

iran#

پنجشنبه، شهریور ۲۳، ۱۳۹۱

رد درخواست دولت چين برای پاک کردن پوستر


رد درخواست دولت چين برای پاک کردن پوستر
http://ir.voanews.com/content/oregon-corvallis-china-murals/1506983.html

دولت چين از مقام های محلی شهر کورواليس در ايالت غربی اورگان آمريکا خواست يک تاجر تايوانی- آمريکايی را وادار به پاک کردن پوستری کنند که به حمايت از استقلال تبت بر ديوار ملک وی در مرکز شهر نقاشی شده است.

در اين پوستر ت،ايوان ديدبان آزادی توصيف شده و تصاويری از خشونت پليس چين عليه معترضان تبتی و خودسوزی راهبان تبتی در اعتراض به حاکميت چين بر تبت، نقش بسته است.

شهردار کورواليس به درخواست ماه گذشته کنسولگری چين در سانفرانسيسکو داير بر اقدام عليه فعاليت های استقلال طلبانه تبتی ها و شهروندان تايوان در آن شهر جواب رد داد و گفت قانون اساسی آمريکا آزادی بيان از جمله در قالب يک اثر هنری را تضمين می کند.

iran#

دوشنبه، شهریور ۲۰، ۱۳۹۱

قندچی-جی اِم اُ: راه حلی برای معضل مراقبت های درمانی







جی اِم اُ: راه حلی برای معضل مراقبت های درمانی
سام قندچی

مقاله زير در بلاگ فراديد منتشر شده است

GMO: A Solution for Healthcare Dilemma
http://www.ghandchi.com/717-gmo-healthcare-eng.htm

هزينه مراقبت های درمانی در اقصی نقاط جهان سر به فلک کشيده است و رويکردهای مختلف به مسأله نتوانسته چندان نتيجه بخش باشد. اساساً چه چيزی معضل پايه ای را در مراقبت های درمانی تشکيل میدهد؟

طی تاريخ انسانها نظير ديگر انواع در طبيعت زندگی کرده اند و انتخاب طبيعی به معنی بقای اصلح بوده است. به عبارت ديگر فرد اگر عضو اصلح نوع خود نباشد از بين می رود و بسياری ديگر که باقی می مانند با طول عمر حداکثری که آن نوع قادر به زندگی است، ادامه حيات می دهند، مگر آنکه تصادفی نظير افتادن درخت بر سرشان، روی دهد.

با وجود توسعه علم پزشکی، برخی را می بينيم که در همه عمر بدون استفاده از هرگونه کمک پزشکی در اندازه حداکثر عمر ممکن بشر، زندگی کرده اند، در حاليکه بسياری ديگر نيازمند مراقبت های درمانی بوده اند تا بتوانند به زندگی ادامه دهند. با پيشرفت های پزشکی، حالت دوم هر روز بيش از پيش افزايش يافته است و اين امر دليل اصلی هزينه های بالای مراقبت های درمانی است.

مرگ و مير نوزادان، اولين به اصطلاح "غربال" کردن نسل تازه انواع از طريق انتخاب طبيعی است. مرحله مهمی در پزشکی مدرن زمانی آغاز شد که مرگ و مير نوزادان کاهش يافت. تغييراتی اينگونه باعث شدکه روشهای پيشرفته تر پزشکی برای درمان بيماری های مختلف و وضعيت های بهداشتی مختلف، لازم شود.

فرض کنيم که شخصی با بيماری آرتريت روماتوئيد متولد شده است. اين بدين معنی است که ژن هايی که عامل روماتيسم هستند از يکی از والدين به فرزند منتقل شده اند. اگر اين ژن ها پيش از تولد غربال شده بودند، مثلا توسط باروری از طريق اين ويترو (لوله آزمايشگاه) به همراه متدهای غربال کردن، در آنصورت فرد با اين ژن متولد نمی شد. در غيراينصورت اگر از طريق ژن تراپی پس از تولد، ژن ها تصحيح شوند، راه حل "جی اِم اُ" خواهد بود - يعنی ارگانيسمی با ژن تعديل شده برای حل مسأله بکار ميرود، هنگاميکه ارگانيسم در اين حالت يک انسان است.

البته برخی نقص های ژنتيکی ممکن است از طريق ارثی بوجود نيامده باشند و نظير بسياری از موارد سرطان، نتيجه جهش های ژنی در دوره های بعد از تولد در زندگی باشند. علاوه بر آن برخی امراض بعنوان بيماری های ژنی محسوب نميشوند و مرتبط با محيط زيست، قلمداد می شوند. با اينحال راه حل "جی اِم اُ" برای اين شرايط هم می تواند کار کند، حال چه تصحيحات جهش های سوماتيک در حالت نخست مورد نظر باشد، يا که تغييرات ژنی برای مقاوم کردن ارگانيسم در برابر شرايط زيست محيطی يا خنثی کردن پيش زمينه هايی هدف باشد که بواسطه ژن معين در حالت دوم انجام شود.

اگر کسی فکر کند که باروری اين ويترو (از طريق لوله آزمايشگاه) و غربال کردن، غيرطبيعی و غلط است، چون بر اساس انتخاب طبيعی نيست، و چنين روشی را تنها زمانی درست بداند که زوجی نابارور هستند، در آنصورت ميشود سؤال کرد که آيا مواردی ديگر نظير مرگ و مير کودکان نيز بايد نظير قرون وسطی به انتخاب طبيعی، محول شوند. پزشکی سنتی همانقدر طبيعت را به اصطلاح "برهم" ميزند که راه حل های "جی اِم اُ" تغيير می دهند. بعلاوه مشکلات جانبی در هردو روش درمانی بايد بررسی شوند و رفع شوند نه اينکه تأثيرات جانبی بعنوان دليلی برای رد کردن متدهای "جی اِم اُ" تلقی شوند.

محصولات "جی اِم اُ" مدتهاست که در کشاورزی بکار ميروند و "لودايت" هايی که ضد بيوتکنولوژی هستند با خصومت با اين روش های نوين مخالفت می کنند در حاليکه اين روش ها راهی است که می توان به بازگشت پرشتاب در کشاورزی رسيد و به همين طريق می توان به راه حل برای تنگنای مراقبت های درمانی دست يافت.

با پيشرفتهای ژنتيک زمان آن رسيده است که از پژوهش های راه حل های "جی اِم اُ" در پزشکی حمايت شود، بويژه در باروری اين ويترو ( لوله آزمايشگاهی) و غربال پيش از تولد و ژن تراپی در دوران بعدی زندگی. پژوهش های انتقالی را می توان بر مدلهای موش و سلول متمرکز کرد تا که آزمايش های کلينکی روی انسان هرچه زودتر ميسر شود.

پرهيز از بيماری همانگونه که گروهی از افراد بالای صد سال همه عمر خود را بدون رفتن به دکتر زندگی کرده اند بهترين راه برای حل معضل مراقبت های درمانی است. در چنين شرايطی بيمه درمانی تنها برای وقتی لازم خواهد بود که فرد به دلايلی نظير تصادف رانندگی يا افتادن درخت بر سر، مجروح شده باشد. از سوی ديگر مطالعات براساس جنوم که ژنهای عمر طولانی را مشخص می کنند نيز بيش از پيش به راه حل های "جی اِم اُ" در راستای طول عمر بيشتر و کمک به افزايش چشمگير عمر حداکثر بشر در آينده نزديک، ياری می رسانند.
سام قندچی، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
نوزدهم شهريورماه 1391
September 10, 2012

پانويس:


















iran#

شنبه، شهریور ۱۸، ۱۳۹۱

كورش زعيم-نامه سرگشاده به رهبران جدايي طلبان و ستيزگران مسلح عليه ايران

نامه سرگشاده به رهبران جدايي طلبان و ستيزگران مسلح عليه ايران : كورش زعيم
شنبه 8 سپتامبر 2012
http://www.hambastegi-iran.org/spip.php?article2263


 
جنگ افزار من كلك من است و سخن من است. من هرگز به روي هم ميهن خود، هر چند با او مخالف باشم يا به من ستم كرده باشد جنگ افزار بدست نمي گيرم. من هرگز به روي مردم همسايه ايران جنگ افزار بدست نمي گيرم. آنها همه از خودمان هستند.

من هنگامي جنگ افزار بدست مي گيرم كه كسي يا دولتي عليه مرزهاي ميهن من اقدام كند، يا به آنها تجاوز كند. ديگر براي من مهم نيست حق با كيست، زيرا حق با تماميت ارضي ميهن من است. خانه من مقدس است و ديوارهاي خانه من حد خودي و بيگانه را تعيين مي كند.

براي من بلوچ و ترك و كرد و عرب و تركمن و لر و پارس تفاوتي ندارد. همه گل هاي گلستان بي همتاي ايران هستند. زيبايي گلستان ايران از وجود همه ماست.

وقتي شما جنگ افزار بدست مي گيريد و مدعي مبارزه براي حقوق فقط بخشي از ملت ايران مي شويد، بدگماني را به سوي خود جلب مي كنيد. چرا فقط بخشي از ملت؟ چه كاسه اي زير نيم كاسه است كه شما فقط براي بخشي از ما مبارزه مي كنيد. چرا نه همه ما؟

پرسش پيش مي آيد كه چون همه مي دانيم شما قدرت مالي و جنگ افزاري لازم را براي رويارويي با يك دولت قدرتمند و مجهز را نداريد، ناچار دست به دامان دولتي بيگانه مي شويد. وقتي دولتي بيگانه به شما كمك مي كند، انگيزه اش چيست؟ او بايد منافعي در اين كارزار داشته باشد. در اينجا هم بدگماني را به خود جلب مي كنيد. چه چيزي را يا چه خدماتي را به آن دولت بيگانه قول داده ايد؟ اگر آن دولت بيگانه اي كه از شما قدرتمندتر باشد، كه بي شك هست، شما مجبور به وفاي تعهدتان به او هستيد، وگرنه شما را وادار مي كند.

اگر از دولتهاي بيگانه كمك مي گيريد، به مردمي كه مدعي حفظ حقوق آنان هستيد خدمت نمي كنيد، شما به حس قدرت طلبي يا جاه طلبي يا ارضاي كينه و عقده هاي خود خدمت مي كنيد. اگر در مبارزه مسلحانه خود موفق شويد، كه امكان آن نزديك به صفر است، آن دولت بيگانه بر شما سلطه خواهد داشت و استقلال سياسي و اقتصادي شما را خواهد گرفت.

 شما كه اين عدم استقلال سياسي و اقتصادي را هم اكنون هم كه داريد، چرا بايد براي تعويض ارباب هزينه بدهيد، آنهم چنين هزينه اي دهشتناك؟ چند نفر حاضريد كشته بدهيد و چند نفر حاضريد بكشيد؟ اگر آن دولت بيگانه كه شما از او پشتيباني مي خواهيد تا بر اين دولت خودي چيرگي يابيد، آن دولت بيگانه به منافع ملي خود خيانت كرده خواهد بود اگر امكانات و قدرت خود براي هيچ سودي براي ملت خودش در اختيار شما بگذارد. شما جاي او بوديد، چنين خيانتي به ملت خود مي كرديد؟

ايراني ايراني را كشتن درست نيست. آنان كه از سوي شما كشته مي شوند ايراني هستند و آنان كه از نيروهاي نظامي و امنيتي كشور كشته مي شوند هم ايراني هستند.

همه فرزندان و برادران ما هستند. در اين ميان هزاران نفر آواره مي شوند، بي خانمان مي شوند، خانه ها خراب مي شود، شهرها ويران مي شوند، افراد بيگناه خانواده ها، زنان و كودكان كشته يا زخمي مي شوند، همه اينها براي چه؟ شما كه دستتان به آمران نمي رسد. بياييد دلايل خود را براي اين مبارزه خونين و خانمان برانداز توضيح دهيد و توجيه كنيد، شايد ما هم جنگ افزار برگرفتيم. اگر منظورتان اصلاح يا تغيير ساختاري سياست داخلي است، اين كار با جنگ افزار عملي نمي شود، زيرا شما مشروعيت خود را، حتي در عرصه سياست بين الملل، از دست مي دهيد.

آنان كه قصد تجزيه كشور را به بهانه كسب حقوق بخشي از مردم يك كشور دارند، چون براي انجام اين كار، كه خود خيانت به مردم ميهن نياكاني تلقي مي شود، بايد براي انجام اين مقصود از بيگانگان كمك بگيرند. حتا اگر در جنگ با ميهن خود بختي براي موفقيت داشته باشند، كه خواهم گفت چرا از محالات است، امثال من را كه از شهروندان دلسوز براي همه مردم و مبارز مسالمت جو هستيم و بجز با قلم و سخن سر و كار نداريم، وادار خواهند كرد جنگ افزار بدست بگيريم. امثال ما ديگر سربازان جوان و معمولي نيستند.

به فرض محال موفقيت، دولت نوپايتان متكي و وابسته به بيگانه خواهد بود. خدمت به بيگانه، مردم زير فرمانروايي شما را آزرده، سرخورده و ناراضي خواهد كرد و به اعتراضشان واخواهد داشت. شما مجبور خواهيد شد براي حفظ قدرت خود و جلوگيري از ابراز نارضايتي مردم ديكتاتوري كنيد، ناراضيان را سركوب كنيد و در نتيجه خشونت و فساد و استبداد بدتر از آنچه از آن گريخته ايد برقرار و گريبانگير مردم خواهد شد.

شما به كشورهاي آسياي ميانه و قفقاز بنگريد كه همه از كشوري مستبد و خشن و غيردموكراتيك جدا شدند. همه مردم آن كشورها تحت حكومتهاي غيرانتخابي ديكتاتوري خشن و فاسد زندگي مي كنند كه چيزي بهتر از شرايط گذشته به مردم عرضه نمي كنند. آيا شما مي خواهيد بخشي از ملت ايران را به بهانه رهايي از ديكتاتوري دچار يك ديكتاتوري ديگر كنيد، كه طبيعتا بايد خشن تر و فاسدتر باشد تا تثبيت شود؟

مبارزه مسلحانه شايد در سده هاي گذشته پاسخ مي داد، زيرا در آن زمانها مردم براي نسلها جز ديكتاتوري و زور و فساد، روش حكومتي ديگري را نمي شناختند، و براي مردم تفاوتي نمي كرد چه كسي حكومت كند. تاريخ برايشان بجز استبداد و خشونت به بار نياورده بود. با يك مبارزه مسلحانه يك حكومت استبدادي مي رفت و يك حكومت استبدادي ديگر جاي آن را مي گرفت. تاريخ تكرار مي شد. در آن زمان مردم از اوضاع و احوال همديگر مانند امروز آگاه نبودند.

در كوبا يك مبارزه مسلحانه عليه يك حكومت خشن و فاسد، يك حكومت بسيار خشن تر را جانشين كرد و مردم كوبا را براي پنجاه سال تحت ستمي وحشيانه، فقر و محروميت قرار داد. در چين يك مبارزه مسلحانه يك نظام ديكتاتوري فاسد و خشن را برانداخت و يك حكومت به مراتب ديكتاتورتر و خشن تر را جانشين ساخت كه بيش از شصت ميلون نفر را براي تثبيت قدرت خود كشت و براي پنجاه سال مردم چين را تحت ستم فزاينده و فقر و محروميت قرار داد.

در روسيه يك مبارزه مسلحانه يك نظام ديكتاتوري فاسد را برانداخت و يك حكومت هزار بار خشن تر و فاسدتر را براي هفتاد سال حاكم كرد كه براي تثبيت قدرت خود دهها ميليون نفر را كشت يا به اردوگاههاي كار اجباري فرستاد و ملت روسيه را در فقر و محروميت قرار داد. بسياري مبارزات مسلحانه در تاريخ معاصر شكست خوردند، ولي در مسير خود صدها هزار كشته و ويراني بر جاي گذاشتند.

اگر قصد از مبارزه مسلحانه اين است كه رئيس شويد، فرمانروايي كنيد يا در تعيين سرنوشت كشور خود مشاركت داشته باشيد كه حق مسلم شماست، بيايد با ما در يك مبارزه مسالمت آميز خردمندانه همراه شويد. ما بجاي اينكه هر كدام به سويي بكشيم، نيروها را همگام و كارآمد كنيم كه نه تنها شما بلكه همه ملت ايران بتواند بدون هيچ تبعيض و ممنوعيت يا موانع ديگر شايستگي خود را به نمايش بگذارد.

آيا شما مي خواهيد يك كاستروي ديگر باشيد و مردمي را براي دهها سال اسير بگيريد؟ آيا شما مي خواهيد استاليني ديگر باشيد و مردمي را براي دهها سال در ترس و خفقان نگه داريد؟ آيا شما مي خواهيد يك مائوي ديگر باشيد و مردمي را براي دهها سال وحشت زده و فقير نگه داريد؟

چرا گاندي نباشيد؟ چرا ماندلا نباشيد؟ چرا آن سان سوچي نباشيد؟

ما هم به عنوان يك شهروند ايراني مانند شما درد داريم و در پي آزادي، برابري و دموكراسي هستيم. ما تهديد مي شويم، زندان مي رويم، شكنجه مي شويم، تجاوز مي شويم، و كشته مي شويم؛ ولي هرگز دست به اسلحه نمي بريم. زيرا آنگاه ما با آنان تفاوتي نخواهيم داشت، زيرا اراده يك ملت بسيار قدرتمندتر از اسلحه سخن مي گويد. شما كه راه مبارزه مسلحانه را در پيش گرفته ايد و در پس ذهنتان انديشه جدا سازي بخشي از ايران به عناوين ظاهري مختلف لانه كرده، چه الگويي را در ذهن داريد؟

آيا الگوي شما مبارزان باسك در اسپانياست؟ شايد ايرلند شمالي باشد، يا الگوي تاميل ها در سري لانكا، يا چچن ها در روسيه؟ پيشه وري و غلام يحيي در آذربايجان؟ كدام مبارزه مسلحانه را در تاريخ معاصر مي شناسيد كه موفق بوده آزادي را براي مردمي به ارمغان بياورد؟ آيا حاضريد كمكهاي مالي و تسليحاتي القاعده و امثال آنها را بپذيريد؟ يا كمكهاي برخي دولتهاي ديگر را كه براي هدفهاي بلندپروازانه خودشان از شما استفاده ابزاري مي كنند؟

والاترين مبارزه اي كه مي توانيد پيگيري كنيد اينست كه همچنان ايراني باشيد. ايراني بودن بزرگترين دشمن ديكتاتوري هاست و آنان را به زانو درخواهد آورد. من اين را باور دارم. اسلحه را زمين بگذاريد و كار ما مبارزان درون ايران را دشوار نكنيد. زيرا شما بسياري از جوانان پاك و ميهن پرست ايران زمين را با اتهامات چون ياغي گري يا گرايش فكري يا همكاري با شما به محدوديت و زندان و مرگ مبتلا مي كنيد. آنان از صحنه مبارزه سياسي صلح جويانه خارج مي شوند و ما تنهاتر مي شويم.

خوشبختانه، ما اكنون آثاري از خردمندي و بازگشت به ميهن در برخي گروههاي پيشتر مسلح مي بينم كه باورم را به قدرت سرشت ايراني بودن افزوده است. بيانيه گروه پژاك كه اسلحه را زمين گذاشته اند و قصد ورود به مبارزه سياسي دارند و بيانيه مشترك كموله و حزب دموكرات كردستان دلمان را روشن كرده كه مبارزه مسلحانه را كنار گذاشته شده و از اين پس در چارچوب يك منشور حق طلبانه و دموكراتيك با حفظ تماميت ارضي ايران كه براي همه ما مقدس است فعاليت خواهند كرد.

 ما انتظار اينگونه برخورد ميهن گرايانه را از همه گروه هاي ناراضي و خشمگين از تبعيض و محروميت داريم. بياييد دست ها را به سوي يكديگر دراز كنيم و آنها را بفشاريم و به جهان نشان بدهيم و ثابت كنيم كه چه ملت بزرگ و با فرهنگي هستيم. همبستگي ما براي حفظ ايران، كشورهاي بيگانه اي را كه در تخيلات بيمارگونه خود قصد آسيب زدن به ميهن بزرگ ما را دارند خنثي خواهد كرد، و ما با هم ايراني خواهيم ساخت كه در آزادمنشي و پيشرفت جهان را به ستايش وادارد.

كورش زعيم

عضو شوراي مركزي جبهه ملي ايران

تهران – 17 شهريور 1391

iran#

جمعه، شهریور ۱۷، ۱۳۹۱

بیانیه شماره 4 همبستگي براي دموكراسي و حقوق بشر در ايران

بیانیه شماره 4 همبستگي براي دموكراسي و حقوق بشر در ايران
جمعه 7 سپتامبر 2012
http://www.hambastegi-iran.org/spip.php?article2260

 

هم میهنان آزاده ! پس از دو سال برنامه ريزي ومذاکره با كنشگران سياسي و مدني و فرهیختگان آزادیخواه ايران، سرانجام در بهار 1388، پس از تصويب و امضاي سند بنیانگذاری "همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر در ایران" توسط بيست و پنج سازمان سياسي و مدني، موجوديت اين نهاد همه گير اعلام و رسانه اي شد. همبستگي فعاليت مبارزاتي خود را بر پايه خرد گرايی، انسانمداری، مسالمت ، اخلاق سياسي و همچنين واقعیات تاريخي و كنوني جامعه ايران استوار كرد. ما آگاه هستيم که، با منش مبارزه سياسي همبستگي كه طراحي و ترسيم آنچه براي ايران آينده مي خواهيم است نه تنها مبارزه عليه آنچه نمي خواهيم، کاری بس دشوار در پیش داریم.

با وجود منش مسالمت آميز و خرد گرا و پرهيز از بروز احساسات و خشونت گرايي انتقامجويانه، كه در بسياري از كنشگران سياسي سرخورده و آسيب ديده وجود دارد، در طي اين سه سال، بيش از سي نفر از هموندان همبستگي توسط مقامات امنيتي احضار، بازجويي و زنداني شده اند. ما زندان وشکنجه و حتی اعدام را بجان خریده ایم و آگاهانه در برابر حاکمانی قرار گرفته ایم که حتا از شيوه خردگرايانه ما براي ايجاد تغييرات بنيادين هراس دارند.

حكومت انحصارگر و نابخرد جمهوري اسلامي، نه تنها بنياد اقتصاد كشور را، كه در هر حال "مال خر است"، ريشه كن كرده كه بيش از يك نسل براي بازسازي آن زمان لازم است، یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان را كه اكنون بايد در رديف ده كشور قدرتمند جهان باشد، به پايين ترين رده هاي فقر اقتصادی و بي حرمتي جهاني سقوط داده است. توده ملت ايران، بجاي اينكه يكي از مرفه ترين و پيشرفته ترين مردم جهان باشند، از فقر و نااميدي و بيكاري به تن فروشی، حراج اعضاي بدن خود، اعتياد و بزهكاري ناشي از گرسنگي مي پردازند.

 خود حاكميت، كه بايد آنها را اشغالگران ایران خواند، سالیان درازيست كه ثروتهای این سرزمین را بین خود تقسیم و به تاراج می برند. اين "انسان" هاي فرصت طلب و آزمند، اقتصاد تولیدی كشور را به اقتصاد وارداتی و بازرگاني كشور را به دلالي و قاچاق تبدیل کرده اند. از آنجا كه هيچ انساني نمي تواند تا اين اندازه فرمایه و نادان باشد، بنظر مي رسد كه اين حاكميت اگاهانه ریشه های اقتصاد كشور را مي خشكاند، صنعت و كشاورزي را نابود مي كند، آثار ملي و فرهنگي را غارت و حراج مي كند و با اعمال خشونت و تبعيض ميان اقوام ايراني، ملت را بجان هم مي اندازد. آیا هرگز از چنين کسانی که با ملت و فرهنگ و تاریخ ايران در ستیزند، می توان انتظار اصلاح و سازندگی داشت؟!

جمهوري اسلامي در مجازات اعدام، اعدام كودكان، جمعيت زنداني، اعتياد به مواد مخدر بويژه هروئين، روسپي گري، قاچاق، بيكاري، فقر عمومي، فساد اداري، فرار مغزها و سرمايه، رتبه هاي اول جهان را به خود اختصاص داده است. ميلياردها دلار براي مردم كشورهاي ديگر كه هيچ احترامي هم براي ما ندارند هزينه مي كند، در حاليكه از كمك رساني به آسيب ديدگان يك زمين لرزه در كشور خودمان عاجز است. دست اندركاران حاكميت ميلياردها دلار از دارايي كشور را مي دزدند و به خارج منتقل مي نمايند، در حاليكه سالمندان و كودكانمان براي زنده ماندن در خيابانها گدايي مي كنند. نيمي از كودكانمان از رفتن به مدرسه محرومند و نيمي از نيروي كارمان بيكار. دهها ميليارد دلار از درآمد كشور را صرف بازيگوشي اتمي و با آن كشورهاي جهان را تهديد به نابودي مي كنند، به گروههاي تروريست و افراط گرا كمك مي كنند، و بخاطر محدوديت هاي بين المللي در راستاي جلوگيري از اين ماجراجويي ها، نفت و گازمان را به كمتر از نيمي از بهاي جهاني مي فروشند و اجازه مي دهند همسايگان از منابع زيرزمينی ما بدزدند و با آن ثروتمند شوند.

با توجه به خطراتي كه اكنون كشور را از درون و از بيرون تهديد مي كند، زمان فلسفه بافي و اختلافات سليقه اي و شخصي در ميان كنشگران سياسي به پايان رسيده است. ما از گروه های ملي مذهب گرا كه هنوز بخاطر تعلقات مذهبي خود اين حاكميت را "مذهبي" مي انگارند و هنوز در صدد "اصلاح" آن هستند، هشدار مي دهيم كه پس از سي سال تجربه تلخ از اين خوش خيالي دست بردارند و با پذيرش اصول دوازده گانه ما به همبستگي بپيوندند.

 ما به گروه هاي اصلاح طلب حاكميت كه در توهم امكان اصلاح اين نظام هستند، ولي هنوز به ميهن خود ايران مي انديشند، هشدار مي دهيم كه فرصت خود را داشته ايد و تجربه خود را آموخته ايد. از تلف كردن وقت گرانبهاي اين ملت ستمديده دست برداريد و با ترويج توهمات، اين ملت را كه چشمش به ما "روشنفكران" دوخته شده، بيش از اين به ناكجا آباد نكشانيد. شما هم مي توانيد با پذيرش اصول دوازده گانه به ما بپيونديد.

 ما از گروه هاي سياسي و فعال كه هدفشان باززنده سازي نوستالژي تاريخي است و از شكوه عنوانهاي اشرافي و جامگان فاخر و توهمات امپراتورانه به هيجان مي آيند، دعوت مي كنيم كه پاهاي خود را روي زمين بگذارند و اگر به شكوه آينده ميهنشان مي انديشند، اصول دوازد گانه همبستگي را بپذيريند و به ما بپيوندند. ما از گروههاي سياسي كه هنوز به "ايسم" هاي كهنه و مسخ شده دل بسته اند و خود را پذيراي مسيري چند صد ساله خونين و پر از محروميت براي رسيدن به مدينه فاضله كرده اند، هشدار مي دهيم كه با توجه به تجربيات صد سال اخير، بخود آيند و با پذيرش اصول دوازده گانه ما براي آينده اي واقعي و قابل دسترسي تلاش نمايند.

 ما از هم ميهناني را كه به علت تبعيض هاي غيرانساني، از ميهن خود اميد بريده اند و حقوق خود را با خشم و خون خواستارند، فرا مي خوانيم كه با پذيرش اصول دوازده گانه ما به همبستگي بپيوندند. ما با دسته كردن تركه هاي نازك درخت، چنان سخت خواهيم شد كه هيچ نيرويي خواهد نتوان ما را شكست. آغوش ما فقط براي كنشگران برونمرز و يا فقط بيرون از حاكميت باز نيست. ما همه هم ميهنان سرخورده را از درون حاكميت، مذهبي يا غيرمذهبي، نظامي يا غيرنظامي، و حتي از درون نيروهاي سركوبگر، به آغوش همبستگي با ملت ايران فرا مي خوانيم. تفرقه ما دوام جمهوری اسلامی را تضمین کرده وخواهد کرد.

همبستگی برای دموکراسی وحقوق بشر در ایران که 38 تن از هموندان آزاده آن فقط برای ابراز عقيده و میهن دوستی یا در زندان هستند يا پس از زندان در محدوديت هاي امنيتي بسر مي برند، اجازه يا امكان هیچگونه فعالیت سياسي، سخنراني، مصاحبه، یا نوشتن مقاله يا بيانيه ندارد. ولي ما بزودی در برونمرزاز کنش گروهی مشاورکه از انديشه ها و راهكارهاي ما آگاه هستند بهره ورخواهیم شد و مي كوشيم تا وظيفه تاريخي خود را با بهترين وجهي در اين مقطع تاريخي سرنوشت ساز انجام دهيم.

هموندان همبستگي که نامشان در فهرست آمده است هیچگونه وابستگی به سازمانها و نهادهاي نظام ندارند و بر همه پيامدهاي ناگوار کنش خود آگاهند و از همه چیز خود گذشته اند. اما تعداد هموندانی که نامشان در فهرست به چشم نمی خورد و به چند صد نفر می رسد كه در گوشه و کنار ایران در سمتهای گوناگون كشوری و غيركشوري مشغول به کارند و روز به روز به تعدادشان افزوده میشود.

ما مي خواهيم با همبستگي و ارائه يك برنامه مردم سالارانه، جهان پسند، شدني و باور كردني، به جهاني كه اكنون به علت بي اعتمادي و ناباوري و احساس خطر از جمهوري اسلامي، در راستاي وارد آوردن آسييب هاي جبران ناپذير و تاريخي به ميهنمان است، و ماجراجويان جهان خود را آماده پياده كردن طرحهاي بيمارگونه مي كنند، نشان بدهيم كه مي خواهيم و مي توانيم با قدرت، ولي با مسالمت و خردگرايانه، ميهن خود را از اين مهلكه وحشتناك نجات بدهيم و کشور را به سوي آزادي و پيشرفت هدايت كنيم.

 همبستگی برای دموکراسی وحقوق بشر در ایران هر نوع دخالت نظامی را در ايران به شدت محكوم مي كند و صدور دموکراسی با زور را فريبي بيش نمي پندارد. سرنوشت ملت آزاده ایران بایستی بدست خود مردم ایران تعیین گردد.

 پاینده باد ایران و زنده باد ملت آزاده ايران

همبستگی برای دموکراسی وحقوق بشر در ایران

تهران– شهریور139

iran#

پنجشنبه، شهریور ۱۶، ۱۳۹۱

مبارزه مشترک مسلمانان و یهودیان هلند برای "ختنه"

مبارزه مشترک مسلمانان و یهودیان هلند برای "ختنه"
http://ir.voanews.com/content/dutch-muslims-and-jews-fight-for-circumcision-right/1502513.html

موضعگیری انجمن پزشکی سلطنتی هلند علیه سنت ختنه مخالفت گروه های مذهبی این کشور را برانگیخته و یهودیان و مسلمانان را برآن داشته تا برای خواستی مشترک تلاش کنند‫.‬

‎ختنه پسران در هلند قانونی است اما نهادی که نماینده پزشکان هلند است خواستار پایان یافتن عمل ختنه در این کشور است و سیاستمداران را ترغیب می کند تا رسیدگی به این موضوع را در برنامه سیاسی کشور قرار دهند‫.‬

‎این انجمن از خانواده ها می خواهد تا پیش از ختنه کردن پسرانشان، در تصمیم خود تجدید نظر کنند زیرا به نظر انجمن پزشکی هلند، عمل ختنه خطرناک و غیرضروری است‫.‬
 ‎
 همزمان برخی تحلیلگران روند جدید را به منزله انعکاس یک تغییر جهت سیاسی در کشوری می دانند که هر روز فشارها علیه انجام سنت های دینی شان را افزایش می دهد‫.‬

آمار نشان می دهد که تقریبا ۳۰ درصد مردان جهان ختنه شده اند و در هلند هر ساله ۱۵ هزار پسربچه مورد ختنه قرار می گیرند‫.‬
 ‎
 در آفریقا عمل ختنه پسران مرحله گذار به مردی قلمداد می شود‫.‬ در ایالات متحده آمریکا ختنه روندی نسبتا معمول و رایج است‫.‬ هرچند شمار نهادها و سازمان های مخالف با آن در حال افزایش است‫.‬
 ‎
 در برخی ایالت ها حمایت از عمل ختنه همچنان قوی است مثلا مخالفان ختنه در سانفرانسیسکو اخیرا دعوا بر سر ختنه را به حامیان آن باختند‫.‬
 ‎
 سازمان بهداشت جهانی می گوید ختنه می تواند به جلوگیری از ابتلا به ویروس اچ آی وی کمک کند‫.‬ اما در هلند برخی پزشکان با آن مخالفند و میگویند ختنه از لحاظ پزشکی عملی غیرضروری است‫.‬ آنان می گویند شخص باید با این عمل موافق باشد تا بتوان او را ختنه کرد، حال آن که کودکان خردسال قادر به اظهار نظرشان نیستند‫ و این مغایر حقوق کودک است.‬ پزشکان مخالفت ختنه می گویند طبق آیین نامه پزشک نباید به مریض آسیب بزند و در ختنه این اتفاق می افتد‫.‬

‎انجمن پزشکان هلند در مخالفت با ختنه در واقع با یک سنت عمیق مذهبی مخالفت می کند که در متون اسلامی و حدیث از آن زیاد سخن به میان آمده‫.‬ برخی مسلمانان ساکن هلند می گویند انگیزه موج مخالفت با ختنه در این کشور، اسلام هراسی است‫.‬ آنان میگویند این اقدامی است برای آن که جلوی ورود مسلمانان به هلند را بگیرند‫.‬

‎از سویی، یهودیان نیز گمان می کنند که بحث مخالفت با ختنه تهدیدی جدی علیه دین یهود است‫.‬ خاخام یعقوب ، یکی از رهبران ارشد یهودیان هلند به بی بی سی گفت «در تورات و انجیل آمده که ما باید کودکان پسرمان را در ۸ سالگی ختنه کنیم‫.‬ و ما باید به آنچه خدا گفته عمل کنیم‫.‬»
 ‎‫
 این خاخام می گوید توقف ختنه تاثیری بزرگ بر جامعه ۳۰ هزار نفری یهودیان هلند خواهد گذاشت. برای او توقف ختنه بدتر از این است که گفته شود یهودیان دیگر نمی توانند گوشت کوشر تولید کنند. ‬
 ‎‫
 در میان جامعه یهودی اقلیتی بسیار اندک هستند که می گویند ختنه می تواند زخمی ماندگار بر جسم و روح فرد بگذارد. آنها می گویند پسران و مردان باید خودشان بتوانند درباره ختنه شدن یا نشدن تصمیم بگیرند و این که بدون ضرورت پزشکی بخشی از بدن  فردی  بریده شود، اخلاقا اشتباه است. ‬
 ‎‫
 سیاستمداران هلندی در لاهه هنوز درباره این بحث عمومی گسترده تصمیم گیری نکرده اند که اتقاقا همزمان شده است با بحث بر سر ممنوعیت کشتار حیوانات بر اساس قوانین یهودیان و ارائه گوشت کوشر و همچنین ممنوعیت پوشیدن روبنده برای زنان. ‬
 ‎‫
 حالا بسیاری از مسلمانان و یهودیان هلند سنت های بنیادین خود را در خطر می بینند و شاید نماد بعدی آزادی دینی در هلند آزادی ختنه باشد. نکته اساسی این است که حقوق کودک مهمتر است یا حقوق مذهبی.

iran#

چهارشنبه، شهریور ۱۵، ۱۳۹۱

نکته مهم در مورد لينک آلترناتيو ايرانسکوپ

اين لينک ايرانسکوپ آهسته تر کار می کند اما خوبی اش این است که همه مطالب صفحه از پراکسی عبور می کند و در نتيجه اگر از پراکسی استفاده می کنيد همچنان خواهيد توانست همه مطالب صفحه را ببينيد.

http://www.ghandchi.com/iranscope/PHP/index.php











iran#

سه‌شنبه، شهریور ۱۴، ۱۳۹۱

احضار عيسی خان حاتمی به اداره اطلاعات بجنورد

احضار عيسی خان حاتمی به اداره اطلاعات بجنورد
چهار شنبه 5 سپتامبر 2012
http://www.hambastegi-iran.org/spip.php?article2258




به اطلاع همگان میرساند. در روز دوشنبه سیزدهم شهریور ماه از عيسی خان حاتمی، عضو شورای مرکزی جبهه ملی ايران و مديرمسئول ماهنامه توقيف شده ايرانمهر دعوت نمودند که در تاریخ سه شنبه 14 شهریور ماه 1391 به ستاد خبری اداره کل اطلاعات استان خراسان شمالی مراجعه نماید. درساعت 10 صبح روز سه شنبه به آنجا رفته و پس از اتمام پرسش و پاسخ در ساعت 17 پس از نیمروز به منزل مراجعه نمود.

در این مورد خبر رسانی های متفاوتی انجام گرفته است که به این وسیله اصلاح میگردد.

عيسی خان حاتمی پيشتر نيز در شب عاشورای سال 88 بازداشت گرديده و سپس به قيد قرار وثيقه آزاد شده بود.

او همچنين در سال 89 بر مبنای پرونده همان بازداشت از سوی قاضی مقيسه، قاضی شهبه 28 دادگاه انقلاب تهران به تحمل دو سال حبس تعزيری تحت عنوان "اجتماع و تبانی به قصد اقدام عليه امنيت ملی" محکوم گرديده بود. ا

iran#

قندچی: نقطه انفصالی: پاراديم جديد آينده نگری

نقطه انفصالی: پاراديم جديد آينده نگری
سام قندچی
http://www.ghandchi.com/716-singularity-paradigm.htm

متن انگليسی English Text
http://www.ghandchi.com/716-singularity-paradigm-eng.htm

مقاله زير در بلاگ فراديد منتشر شده است:
http://ir.voanews.com/content/blog/1501159.html

آينده نگری مدرن به دوران پايان جنگ دوم جهانی بر می گردد هنگاميکه انديشمندانی نظير آسيپ فلختايم و برتراند دو ژونل توجه خود را در جستجو برای حل معضلات بشر به فراسوی سرمايه داری و سوسياليسم، معطوف کردند (1).

در نيمه پايانی قرن بيستم ديدگاه آينده نگرها حول مدل "فراصنعتی" دور می زد. دانيل بل مفصلاً اين تحول را در شاهکار نظری خود تحت عنوان ظهور جامعه فراصنعتی، توصيف کرد. نويسندگانی نيز نظير آلوين تافلر و جان نيزبيت، مدل بل را دنبال کردند. تافلر جامعه فراصنعتی را "موج سوم" خواند که در پی دو موج قبلی جوامع کشاورزی و صنعتی ظهور کرده است و نيزبيت متدهايی را برای ترسيم مگاترندهايی که قرن بيستم را شکل می دادند، تدوين کرد.

با رشد و گسترش عظيم کامپيوترها و اينترنت در آن سالها، جامعه فراصنعتی هم معنی جامعه اطلاعاتی شد. آينده نگرها بيش از پيش در تحقيقات خود به ژرفای تأثير کامپيوترها بر جوانب گوناگون جامعه و زندگی بشر پرداختند. علاوه بر انجمن های قديمی تر آينده نگری نظير انجمن جهان آينده، تلاشهای تازه تری نظير مجله وايرد آغاز شدند که کانون توجه خود را مشخصاً بر تازه ترين تحولات کامپيوترها و اينترنت، متمرکز کردند.

در سالهای پايانی قرن بيستم، ری کورزويل بينش تازه ای را در کتاب نقطه انفصالی نزديک است، ارائه کرد (2).

در سطور زير توضيح می دهم که چرا تئوری نقطه انفصالی را پاراديم جديدی برای آينده نگری می بينم.

مفاهيم پاراديم و تغيير پاراديم اساساً پس از انتشار کتاب ساختار انقلابهای علمی "توماس کون" وارد گفتمان علم شدند. در دهه های پايانی قرن بيستم، بحث های "توماس کون" بعنوان دانش سوبژکتيف در برابر نظريه فالسيفيکاسيون پاپر بعنوان دانش ابژکتيف در مورد کشف علمی، مطرح شدند. اين گفتمان مفصلاً در نوشتار فلسفه علم در قرن بيستم مورد بررسی قرار گرفته است (3).

خود با نظرات "ديويد بوهم" و "ديويد پيت" در مورد تقابل بحث های فلسفی "توماس کون" و "کارل پاپر" در آن دوران موافقم که نوشته اند:

"پاراديم، آنگونه که توماس کون نشان می دهد، فقط يک تئوری علمی مشخص نيست بلکه کل نوع کار، تفکر، ارتباطات، و درک ذهنی را در بر می گيرد. پاراديم به درجه زيادی بر مهارت ها و ايده هايی مبتنی است که بطور ضمنی در آنچه هنگام شاگردی دانشمندان؛ مثلاً در دوره بعد از ليسانس مطرح می شوند، منتقل می شود. با اينحال از زمان انتشار کتاب ساختار انقلابهای علمی توماس کون، بسياری، پاراديم را با تئوری عمومی پايه ای هموزن گرقته اند و تغيير پاراديم را با ايجاد تغيير آگاهانه در آنگونه تئوری، مساوی فرض کرده اند. به اينطريق برخی تا آنجا پيش می روند که خود، تغيير پاراديم پيشنهاد می کنند. اما اين کار کاملاً به معنی ناديده گرفتن نکته اساسی ايده "توماس کون" است که با کاربرد اين اصطلاح، زيربنايی ضمنی را در نظر دارد، و آنهم اساساً ناخودآگاه، که کل کار و انديشه دانشمندان را در بر دارد." (ديويد بوهم و ديويد پيت، علم، نظم و خلاقيت، نسخه انگليسی 1987، صفحه 42)

شايد تمرکز کانون توجه توماس کون بر تئوری نسبيت عمومی، بعنوان مثال اصلی در کتاب خود، باعث شد که مفهوم پاراديم مورد بحث او، به غلط برابر تئوری علمی مشخص درک شود؛ موضوعی که اساساً کارل پاپر در بحث تئوری فالسيفيکاسيون خود مورد نظر دارد.

تا آنجا که به تئوری های علمی مربوط می شود عرصه های تازه علمی نظير پروژه جنوم ثابت کرده اند که مدل بدون فرضيه ممکن است حتی در عرصه های پراهميت علم، از طرح های مورد بحث فلسفه علم در قرن بيستم بهتر کار کند، اما اين موضوع بحث اين نوشتار نيست.

با بهره گيری از مدل پاراديم های توماس کون، تئوری نقطه انفصالی کورزويل، تغيير پاراديم واقعی در نحوه انديشه آينده نگرها در مورد آنچيزی است که ممکن است اتفاق افتد. مثلاً ما ديگر نميتوانيم خود را به روند هايی که از طريق روش تحليل مضمون قابل تبيين هستند، محدود کنيم.  تغييرات اساسی که کورزويل برای ما آشکار کرده است بشريت را به نقطه ای می برد که "انسان" ديگر معنايی را نخواهد داشت که برای ميليون ها سال داشته است و آنهم نه در آينده ای دور، بلکه در تحولی که تا سال 2045 شکل خواهد گرفت (4).

آنچه کورزويل نشان داده نه تنها تغيير گسسته ای عمده بلکه تغيير پاراديمی اساسی برای آينده نگری مدرن است. مضافاً آنکه فوريت گسست اجازه نمی دهد آنهايی که علاقمندند بدانند در آينده چه چيز می تواند، ممکن است، يا که اتفاق خواهد افتاد؛ با اين پاراديم تازه با بی اعتنايی روبرو شوند.

پانويس:

1. http://www.ghandchi.com/347-Futurism.htm
2. http://www.singularity.com
3. http://www.ghandchi.com/358-falsafehElm.htm
4. http://ir.voanews.com/content/blog/1405295.html 


سام قندچی، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
http://www.iranscope.com
سيزدهم شهريورماه 1391
September 4, 2012




















iran#

بايگانی وبلاگ