جنبش دانشجویی 18 تیر ماه 1378
حشمت الله طبرزدی
http://www.newsecularism.com/2012/07/09.Monday/070912.Heshmat-Tabarzadi-Re-18Tir.htm
حشمت الله طبرزدی
http://www.newsecularism.com/2012/07/09.Monday/070912.Heshmat-Tabarzadi-Re-18Tir.htm
سیزده سال پیش در هجده تیر ماه جنبشی به راه افتاد که می توان ادعا کرد نقطهء عطفی در تاریخ شصت سالهء جنبش دانشجویی تا آن زمان بود، برخی سعی کرده اند جنبش دانشجویی 78 را صرفاً اتفاقی و به دلیل توقیف یک روزنامه یا یک تجمع در کوی دانشگاه قلمداد کنند.
این البته نظریه ای است که حکومت مایل به جا اندازی آن است. در صورتی که جنبش 18 تیر 78 اصلاً اتفاقی نبود. حداقل بخش بزرگی از اپوزیسیون و نیز خود من و دوستانم در جبههء متحد دانشجویی و اتحادیهء اسلامی دانشجویان و دانش آموختگان انتظار این را داشتیم که بزودی جنبشی بوجود آید که به سمت خواسته های اصلی مردم و اپوزیسیون حرکت کند. حتی زنده یاد عزت الله سحابی نیز پیش از آن در جایی سخنرانی کرده و پیش بینی تحولاتی مهم را کرده بود.
من پیش از رویداد هجده تیر در بازداشتگاه 209 به بازجوها می گفتم که به زودی وضع دگرگون حواهد شد. چون انتظار آن را داشتم. وقتی 18 تیر اتفاق افتاد و همهء دوستان دور و نزدیکم را باداشت کردند من را هم بار دیگر برای بازجویی های سنگین تر به شکنجه گاه توحید انتقال دادند و همان تیم بازجویی 209 در توحید می گفتند که شماها (منظور اتحادیهء دانشجویی) ابتدای سال بیانیه ساختار جمهوری آزاد و دمکراتیک را صادر کردید و پس از آن 18 تیر را راه انداختید.
آن ها نیز اشتباه می کردند؛ برای اینکه هجده تیر منحصر به یک یا چند گروه نیز نبود، اگرچه سعی کردند [آن را] به جبههء متحد دانشجویی و چند حزب ملی نسبت بدهند، [اما اين حادثه] نه اتفاقی بود و نه منحصر به چند حزب و تشکل. بلکه یک فرآیند و یک ضرورت تاریخی بود، برای اینکه خواسته های بخش بزرگی از مردم، روشنفکران، دگر اندیشان و اپوزیسیون بر روی هم انباشت شده بود و بالاخره باید بیرون می زد. واقعیت این است که 2 خرداد 76 در پیش انداختن جنبش 18 تیر 78 بسیار موثر بود. برای اینکه اولاً مردم احساس کردند که رأی و خواستهء آنها می تواند اثرگذار باشد، ثانیاً فضای خوبی برای اطلاع رسانی بوجود آمد و ثالثاً خواست اکثریت کسانی که به خاتمی رای داده بودند یک رای اعتراضی و خروج از جمهوری اسلامی بود.
تشکل های دانشجویی نیز از اوایل دههء هفتاد به خوبی توانسته بودند که اعتقاد بخشی از معترضان و مردم را برای سامان دهی یک حرکت اعتراضی مسالمت آمیز جلب کنند. به همین دلیل جنبش دانشجویی 18 تیر به سرعت گسترش یافت، رادیکال شد و به مدت یک هفته توانست در مقابل شدیدترین سرکوب ها مقاومت کند.
جالب تر اینکه این جنبش توانست بخش هایی از مردم را نیز با خود همراه نماید و آنچه لازم بود گفته شود را در شعارهای خود مطرح کرد. دیکتاتوری مذهبی را نشانه گرفت، حتی در شعارهای خود جمهوری ایرانی را مطرح کرد و خواهان یک جنبش آزاد و دمکراتیک بود اما این جنبش به هیچ وجه ملی و توده ای نشد و در واقع تا حدودی نورس بود و زمان پیروزی آن نرسیده بود. ضمن اینکه اصولاً یک بخش از این جنبش یعنی اصلاح طلب ها با اهداف سکولاریستی و تحول طلبانهء آن موافق نبودند، برای اینکه گمان می کردند از طریق اصلاحات درون حکومتی و بدون تغییر بنیادین، از جمله تغییر قانون اساسی به نفع سکولاریسم و دمکراسی، بتوانند به اصلاحات مورد نظر خود برسند. به همین دلیل از چهارشنبه 23 تیر ماه 78 از جنبش جدا شدند و اعلام کردند که در راهپمایی 23 تیر شرکت خواهند کرد. ولی در هر حال الگوی رفتاری و تئوریک جنبش دانشجویی 18 تیر ماه 78 برای مبارزات آزادی خواهانه و دمکراسی خواهانه مردم ایران ماندگار شد.
ده سال پس از جنبش 18 تیر، جنبش سبز بوجود آمد که اگرچه بسیار گسترده تر از 18 تیر بود، اما از همان الگوی 18 تیر استفاده کرد. جالب این است که رهبران اصلی جنبش سبز 88 از همان اصلاح طلب هایی بودند که به جنبش خیابانی باور نداشتند و در 18 تیر 78 نیز اگرچه تا حدودی و تا مرحله ای با جنبش همراه، و یا حداقل مخالف نبودند، ولی بالاخره راه خود را جدا کرده و با حاکمیت همراه شده بودند.
ولی "همین طیف در جنبش سبز 88" خود از دعوت کنندگان و هزینه دهندگان شدند. جنبش سبز اما به جای یک هفته به مدت هفت ماه مقاومت کرد. شعارها و مطالبات شفاف تر شد و دامنۀ جنبش نیز به مراتب از جنبش 18 تیر گسترده تر بود. ولی این جنبش نیز ملی و توده ای نشد و در سطح جنبش های روشنفکری و بخشی از طبقه متوسط شهری محدود ماند تا امکان سرکوب آن وجود داشته باشد.
البته بخشی از اصلاح طلبان که به شدت پایبند جمهوری اسلامی مورد نظر خط امامی ها هستند، بار دیگر رهبران مبارز این جنبش را تنها گذاشتند تا بتوانند "اصلاحات در چهارچوب نظام" را دوباره زنده کرده و همان راه بی حاصل گذشته را ادامه دهند.
شنیده ام برخی از آنان نیز تقدیرگرا شده اند، برای اینکه معتقدند باید بازی نیمه بند درون نظام بودن را تا زمانی ادامه داد تا مثلاً فلانی بمیرد و فرجی حاصل شده و در هرم قدرت حاکم تغییراتی بوجود آید. در آن زمان حضور نیروهایی مثل هاشمی رفسنجانی، موسوی اردبیلی، خاتمی و موسوی خوئینی ها در چهارچوب نظام یک فرصت استثنایی خواهد بود.
ولی، به نظر من، تجربهء 18 تیر 78 و جنبش سبز 88 به ما می آموزد که باید منتظر یک جنبش ملی با رهبری جدید باشیم. جنبش ملی آنگاه امکان ظهور پیدا می کند که مطالبات اساسی آن جنبش اعم از اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در متن خواسته های توده ها اعم از طبقهء فقیر، کارگر و مزدبگیر، طبقهء متوسط شهری و طبقهء مرفه باشد. ضمن اینکه خواسته های قومی، صنفی، جنسیتی و مدنی را نیز در بر بگیرد، و منحصر به یک صنف، طبقه، جناح، حزب و گروه نباشد، رهبری آن نیز همراه با خواسته هایش و از درون جامعه و به تعبیر امروزی اش از کف جامعه برخیزد، و جسارت لازم هزینه دادن را داشته باشد و نفعی در وضعیت حکومت فعلی نیز نداشته باشد.
برای نمونه می توان از جوانان مصر، تونس و سایر کشورهای عربی نام برد. و در هر حال هفتاد درصد از مردم ایران را جوانان دختر و پسر تشکیل می دهد که با شرایط موجود اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و حکومتی به شدت مخالف هستند. اینها خواهان زندگی جدید و مدرن با الزام های مربوط به جوامع مدرن و پیشرفته اند.
از دیگر سو می رود تا فشارهای شدید اجتماعی و اقتصادی توده ها را برای یک تصمیم تاریخی آماده سازد. به نظر من حکومت های سرکوبگر فقط امکان این را دارند که جنبش هایی محدود را سرکوب نمایند. تجربه نشان داده است حرکت های ملی قابل شکست نیست. اگر حکومتی بخواهد جنبشی ملی را سرکوب کند به سرنوشت حکومت قذافی در لیبی یا بشار اسد در سوریه یا عبدالله صالح در یمن گرفتار می شود.
اگر در ایران تاکنون حکومت توان این را داشته است که هر جنبش آزادی خواهانه ای را سرکوب و مهار کند فقط به این دلیل است که این جنبش ها به یک حرکت توده وار یا ملی تبدیل نشده اند.
گرامی می دارم یاد همه شهدای جنبش دانشجویی 18 تیرماه 1378 بویژه ابراهیم عزت نژاد و اکبر محمدی و نیز همهء شهدای جنبش سبز 1388 بویژه ندا و سهراب را.
حشمت الله طبرزدی ـ زندان رجایی شهر کرج
16 تیر 91
انتشار از کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی
این البته نظریه ای است که حکومت مایل به جا اندازی آن است. در صورتی که جنبش 18 تیر 78 اصلاً اتفاقی نبود. حداقل بخش بزرگی از اپوزیسیون و نیز خود من و دوستانم در جبههء متحد دانشجویی و اتحادیهء اسلامی دانشجویان و دانش آموختگان انتظار این را داشتیم که بزودی جنبشی بوجود آید که به سمت خواسته های اصلی مردم و اپوزیسیون حرکت کند. حتی زنده یاد عزت الله سحابی نیز پیش از آن در جایی سخنرانی کرده و پیش بینی تحولاتی مهم را کرده بود.
من پیش از رویداد هجده تیر در بازداشتگاه 209 به بازجوها می گفتم که به زودی وضع دگرگون حواهد شد. چون انتظار آن را داشتم. وقتی 18 تیر اتفاق افتاد و همهء دوستان دور و نزدیکم را باداشت کردند من را هم بار دیگر برای بازجویی های سنگین تر به شکنجه گاه توحید انتقال دادند و همان تیم بازجویی 209 در توحید می گفتند که شماها (منظور اتحادیهء دانشجویی) ابتدای سال بیانیه ساختار جمهوری آزاد و دمکراتیک را صادر کردید و پس از آن 18 تیر را راه انداختید.
آن ها نیز اشتباه می کردند؛ برای اینکه هجده تیر منحصر به یک یا چند گروه نیز نبود، اگرچه سعی کردند [آن را] به جبههء متحد دانشجویی و چند حزب ملی نسبت بدهند، [اما اين حادثه] نه اتفاقی بود و نه منحصر به چند حزب و تشکل. بلکه یک فرآیند و یک ضرورت تاریخی بود، برای اینکه خواسته های بخش بزرگی از مردم، روشنفکران، دگر اندیشان و اپوزیسیون بر روی هم انباشت شده بود و بالاخره باید بیرون می زد. واقعیت این است که 2 خرداد 76 در پیش انداختن جنبش 18 تیر 78 بسیار موثر بود. برای اینکه اولاً مردم احساس کردند که رأی و خواستهء آنها می تواند اثرگذار باشد، ثانیاً فضای خوبی برای اطلاع رسانی بوجود آمد و ثالثاً خواست اکثریت کسانی که به خاتمی رای داده بودند یک رای اعتراضی و خروج از جمهوری اسلامی بود.
تشکل های دانشجویی نیز از اوایل دههء هفتاد به خوبی توانسته بودند که اعتقاد بخشی از معترضان و مردم را برای سامان دهی یک حرکت اعتراضی مسالمت آمیز جلب کنند. به همین دلیل جنبش دانشجویی 18 تیر به سرعت گسترش یافت، رادیکال شد و به مدت یک هفته توانست در مقابل شدیدترین سرکوب ها مقاومت کند.
جالب تر اینکه این جنبش توانست بخش هایی از مردم را نیز با خود همراه نماید و آنچه لازم بود گفته شود را در شعارهای خود مطرح کرد. دیکتاتوری مذهبی را نشانه گرفت، حتی در شعارهای خود جمهوری ایرانی را مطرح کرد و خواهان یک جنبش آزاد و دمکراتیک بود اما این جنبش به هیچ وجه ملی و توده ای نشد و در واقع تا حدودی نورس بود و زمان پیروزی آن نرسیده بود. ضمن اینکه اصولاً یک بخش از این جنبش یعنی اصلاح طلب ها با اهداف سکولاریستی و تحول طلبانهء آن موافق نبودند، برای اینکه گمان می کردند از طریق اصلاحات درون حکومتی و بدون تغییر بنیادین، از جمله تغییر قانون اساسی به نفع سکولاریسم و دمکراسی، بتوانند به اصلاحات مورد نظر خود برسند. به همین دلیل از چهارشنبه 23 تیر ماه 78 از جنبش جدا شدند و اعلام کردند که در راهپمایی 23 تیر شرکت خواهند کرد. ولی در هر حال الگوی رفتاری و تئوریک جنبش دانشجویی 18 تیر ماه 78 برای مبارزات آزادی خواهانه و دمکراسی خواهانه مردم ایران ماندگار شد.
ده سال پس از جنبش 18 تیر، جنبش سبز بوجود آمد که اگرچه بسیار گسترده تر از 18 تیر بود، اما از همان الگوی 18 تیر استفاده کرد. جالب این است که رهبران اصلی جنبش سبز 88 از همان اصلاح طلب هایی بودند که به جنبش خیابانی باور نداشتند و در 18 تیر 78 نیز اگرچه تا حدودی و تا مرحله ای با جنبش همراه، و یا حداقل مخالف نبودند، ولی بالاخره راه خود را جدا کرده و با حاکمیت همراه شده بودند.
ولی "همین طیف در جنبش سبز 88" خود از دعوت کنندگان و هزینه دهندگان شدند. جنبش سبز اما به جای یک هفته به مدت هفت ماه مقاومت کرد. شعارها و مطالبات شفاف تر شد و دامنۀ جنبش نیز به مراتب از جنبش 18 تیر گسترده تر بود. ولی این جنبش نیز ملی و توده ای نشد و در سطح جنبش های روشنفکری و بخشی از طبقه متوسط شهری محدود ماند تا امکان سرکوب آن وجود داشته باشد.
البته بخشی از اصلاح طلبان که به شدت پایبند جمهوری اسلامی مورد نظر خط امامی ها هستند، بار دیگر رهبران مبارز این جنبش را تنها گذاشتند تا بتوانند "اصلاحات در چهارچوب نظام" را دوباره زنده کرده و همان راه بی حاصل گذشته را ادامه دهند.
شنیده ام برخی از آنان نیز تقدیرگرا شده اند، برای اینکه معتقدند باید بازی نیمه بند درون نظام بودن را تا زمانی ادامه داد تا مثلاً فلانی بمیرد و فرجی حاصل شده و در هرم قدرت حاکم تغییراتی بوجود آید. در آن زمان حضور نیروهایی مثل هاشمی رفسنجانی، موسوی اردبیلی، خاتمی و موسوی خوئینی ها در چهارچوب نظام یک فرصت استثنایی خواهد بود.
ولی، به نظر من، تجربهء 18 تیر 78 و جنبش سبز 88 به ما می آموزد که باید منتظر یک جنبش ملی با رهبری جدید باشیم. جنبش ملی آنگاه امکان ظهور پیدا می کند که مطالبات اساسی آن جنبش اعم از اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در متن خواسته های توده ها اعم از طبقهء فقیر، کارگر و مزدبگیر، طبقهء متوسط شهری و طبقهء مرفه باشد. ضمن اینکه خواسته های قومی، صنفی، جنسیتی و مدنی را نیز در بر بگیرد، و منحصر به یک صنف، طبقه، جناح، حزب و گروه نباشد، رهبری آن نیز همراه با خواسته هایش و از درون جامعه و به تعبیر امروزی اش از کف جامعه برخیزد، و جسارت لازم هزینه دادن را داشته باشد و نفعی در وضعیت حکومت فعلی نیز نداشته باشد.
برای نمونه می توان از جوانان مصر، تونس و سایر کشورهای عربی نام برد. و در هر حال هفتاد درصد از مردم ایران را جوانان دختر و پسر تشکیل می دهد که با شرایط موجود اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و حکومتی به شدت مخالف هستند. اینها خواهان زندگی جدید و مدرن با الزام های مربوط به جوامع مدرن و پیشرفته اند.
از دیگر سو می رود تا فشارهای شدید اجتماعی و اقتصادی توده ها را برای یک تصمیم تاریخی آماده سازد. به نظر من حکومت های سرکوبگر فقط امکان این را دارند که جنبش هایی محدود را سرکوب نمایند. تجربه نشان داده است حرکت های ملی قابل شکست نیست. اگر حکومتی بخواهد جنبشی ملی را سرکوب کند به سرنوشت حکومت قذافی در لیبی یا بشار اسد در سوریه یا عبدالله صالح در یمن گرفتار می شود.
اگر در ایران تاکنون حکومت توان این را داشته است که هر جنبش آزادی خواهانه ای را سرکوب و مهار کند فقط به این دلیل است که این جنبش ها به یک حرکت توده وار یا ملی تبدیل نشده اند.
گرامی می دارم یاد همه شهدای جنبش دانشجویی 18 تیرماه 1378 بویژه ابراهیم عزت نژاد و اکبر محمدی و نیز همهء شهدای جنبش سبز 1388 بویژه ندا و سهراب را.
حشمت الله طبرزدی ـ زندان رجایی شهر کرج
16 تیر 91
انتشار از کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی
iran#