یکشنبه، آبان ۱۷، ۱۳۸۸

مهندس طبرزدی-سرکوب وحشیانه ی تظاهرات 13 آبان و تاثیر ان بر تداوم جنبش


سرکوب وحشیانه ی تظاهرات 13 آبان و تاثیر ان بر تداوم جنبش-حشمت اله طبرزدی
http://mohandestabarzadi.blogfa.com/post-1708.aspx

ابتدا سعی خواهم کرد بخشی از مشاهدات خود از تظاهرات روز 13 آبان را بیان کنم و در ادامه،تلاش نمایم به دور از فضای احساسی یا جانبدارانه،به تحلیل این مطلب بپردازم.برای این که من بهترین یا راهگشا ترین نظرات را نظرات معطوف به واقعیت و پرهیز از خیال پردازی های ارمان گرایانه می دانم.البته که ادعا نمی کنم در این نظرورزی کاملا بی طرفانه عمل کنم.

ان روز صبح مثل صدها هزار [..] تهرانی از خانه به قصد تظاهرات و از مسیر شهرک غرب به سمت میدان 7 تیر حرکت کردم.وقتی به میدان صنعت شهرک غرب رسیدیم،با وجو این که هنوز ساعت 9.30 صبح بود چیز عجیبی دیدیم. از همان جا زنان و مردان و دختران و پسران جوان که بیشتر دانشجو و دانش اموز بودند با نشانه های سبز در صف های طویل برای رفتن به میدان 7 تیر در انتظار بودند و به صورت نیمه رسمی تظاهرات از همان جا شروع شده بود.

شاید ما نیز چند دقیقه ای در صف ماندیم اما به سرعت دریافتیم که با این جمعیت به میدان 7 تیر نخواهیم رسید.جالب این است که در همان حال یک اتوبوس شیک از ان جا رد شد که دانش اموزان دختر را سوار کرده و چفیه برگردن ان ها انداخته و به هر کدام یک پرچم جمهوری اسلامی داده بودند و برای تظاهرات حکومتی با خود می بردند. من خطاب به دوستم گفتم ببین چه جالب!این دختر های ایرانی حتا با این که چفیه بر گردن دارند کار خودشان را می کنند. چون ان دختر های جوان و زیبا با ریتمی خاص و به طرف مردم این پرچم ها را حرکت می دادند و به نحوی رقص موزون را به نمایش می گذاشتند و لبخند می زدند. ان ها می خواستند بگویند ،اگر چه جفیه بر گردن داریم اما ما هم ایرانی هستیم و از شماییم.

ما و بسیاری مجبور شدیم با اتومبیل دربستی خود را به 7 تیر که نه ،اما خیابان تخت طاووس برسانیم. انجا ترافیک بسیار سنگین بود و همه ی مسافران پیاده شده و به طرف 7 تیر حرکت می کردند.خیلی ساده و البته شور انگیز با جمعیت به طرف مقصد حرکت کردیم. عملا راهپیمایی شکل گرفته بود و از این محور(عمدن از کلمه ی محور استفاده می کنم)جمعیت با شور و شکوه به پیش می رفت. حتا روز قدس نیز چنین جمعیت و شور انگیزی را در خیابان منتهی به خیابان های اصلی ندیده بودم.همین جور ،جوی ها به هم می پیوست و رود ها در مسیر خیابان ها ی منتهی به 7 تیر شکل می گرفت و این در حالی بود که بخش بزرگی در اتوبوس ها و جمعیت زیادی در مترو و گروهی نیز با پای پیاده به طرف میدان حرکت کرده بودند.

..................................................
شعار ها مسالمت جویانه وارام بود.علیه کسی شعار داده نمی شد. همان شعار های معمول و همیشگی در باره ی دولت کودتا و اله اکبر و یا حسین-میرحسین.هنوز به میدان 7 تیر نرسیده با منظره ی شگفتی روبرو شدیم.شاید هیچ کس انتظار چنین منظره ای را نداشت. میدان و حواشی ان به طور کامل توسط نیروهای انتظامی،گارد ویژه و لباس شخصی ها اشغال شده بود.گردان،گردان نیرو در هر کوچه و خیابان منتهی به میدان و گوشه گوشه ی میدان خوابانده بودند. یکی از نیرو های انتظامی با لباس فرم و ریش های بلند،درست در ورودی اصلی مفتح شمالی به میدان 7 تیر، دوربین در دست ایستاده بود و از تظاهرات کنند گان فیلم می گرفت. این ها حاکی از لشکر کشی حکومت در مقابل مردم بود.

هنوز چند دقیقه ای نگذشته بود و ساعت حدود 10.10 بود که در حالی که دختران و پسران تظاهرات کننده با بالا بردن عکس میر حسین از طرف میدان در امتداد خیابان کریم خان شروع به شعار در حمایت از میرحسین و کروبی نمودند،دستور حمله نیز صادر شد. ما در میان گردان ها گرفتار امده بودیم و ان ها نیز میزدند و گاز اشک اور شلیک می کردند. از همین جا تظاهرات و درگیری شروع شد و ماموریت اصلی نیرو های حکومتی این بود که اجازه ندهند این جمعیت همچون روز قدس به هم بپیوندد.از این ساعت به بعد در تمام کوچه و خیابان های منتهی به میدان 7 تیر و خیابان مفتح و کریم خان تظاهرات بود و نیرو های ویژه با هدایت لباس شخصی ها با خشونت هرچه تمام تر و سوار بر موتور بر مردم حمله ور می شدند و بیش از همه دختر ها و زن ها را مورد ضرب و شتم و بازداشت قرار می دادند. متاسفانه برخی از مردم نیز با فرار خود،عملا نیرو های سرکوب را برای حمله به خود تشویق می کردند. در صورتی که اگر فرار نمی کردند ان ها مجبور به عقب نشینی می شدند. این جنگ و گریز به خیابان تخت طاووس و همه ی منطقه کشانده شد. نیرو های ویژه با توهین و فحاشی و باتوم و گاز اشک اور به جان مردم افتاده بودند.

برخی دوستان به ما خبر می دادند که همین شرایط در خیابان انقلاب تا ولی عصر و میدان فلسطین و طالقانی نیز حاکم است. دوستانی در خیابان حافظ کتک خورده بودند.نمی دانم چرا نا خود اگاه به یاد میدان های جنگ افتادم. ان روز عملیات والفجر مقدماتی بود. ما در گردان یاسر از لشکر محمد رسول اله بودیم. فرمانده لشکر حاج همت بود و فرمانده ی تیپ نیز شرع پسند بود. ما در منطقه ی عملیاتی تپه دوقلو بودیم.من فکر می کردم فقط ما درگیر جنگ هستیم. صبح که هوا روشن شد از روی تپه دوقلو نگاهی به دور دست انداختم و دیدم که همه جا جنگ است. فرماندهان می گفتند همه ی محور ها درگیر شده اند.ان روز تفنگ در دست درمقابل دشمن خارجی تا دندان مسلح می جنگیدیم اما امروز این حکومت بود که با مردم خود می جنگید!ان ها این جنگ نابرابر را در همه ی خیابان ها یا محور های منتهی به 7 تیر و خیابان های اطراف علیه شهروندان شروع کرده بودند و هدفشان این بود که مردم به هم نپیوندن.

دوست دیگرمان تعریف می کرد که از تجریش با اتوبوس راه افتاده بودند. او می گفت همه ی اتوبوس از تجریش تا 7 تیر که پیاده شدیم شعار استقلال-ازادی-جمهوری ایرانی سر می دادند.در میدان 7 تیر انقدر گاز اشک اور وسط جمعیت ما زدند تا پراکنده شدیم.اری حکومت از همه ی قوا استفاده کرد تا نگذارد مردم در تظاهرات ملیونی خود خواسته و نه حکومت ساخته ،شعار های خود را بدهند.من همان جا گفتم حکومت به همین دلیل از مردم شکست خورد.برای این که در همان روز اگر می خواستی خودت را به مقابل سفارت امریکا برسانی باید از سه حلقه نیروی انتظامی و امنیتی رد می شدی.عجب تظاهرات مردمی ای!؟دوستانمان می گفتند ما را به ان محدوده راه نمی دادند. چون ریش نداشتیم. کارت خبرنگاری نشان دادیم و خود را به حلقه ی تجمع حکومتی یا خودی رساندیم که به شدت از سوی امنیتی ها محاصره و محافظت می شد(طنز تلخ نیست؟مردم را با باتوم و گازاشک اور بزنی و بازداشت کنی که تظاهرات نکنید اما گروهی اندک را با امکانات دولتی بیاوری و پشتیبانی کنی!)جالب این است که در همان گروه کم شمار هر گاه از تریبون شعار مرگ بر امریکا و مرگ بر اسرائیل سر داده می شد ،در بین خانم های چادری گروهی فریاد بر می اوردند:مرگ بر روسیه. یعنی سبز ها در بین همین حکومتی ها نیز نفوذ کرده بودند.

سرکوب انجام گرفت و متناسب با ان ،شعار ها نیز به شدت تند شد.البته در این وانفسا برخی مشارکتی ها که به صورت گسترده عکس مهندس موسوی را نیز با خود اورده بودند،و معلوم بود که تشکیلاتی عمل می کردند، سعی داشتند فقط شعار هایی چون دولت اصلاحات پیروز است و دولت کودتا نابود است،سر بدهند اما جمعیت به صورت خودجوش شعار مرگ بردیکتاتور و مرگ بر خامنه ای ،مرگ بر روسیه،سفارت روسیه-لانه ی جاسوسیه و... سر می دادند.و همین جا بود که شعار جمهوری ایرانی در فضا طنین انداز شد و هر اندازه برشدت خشونت نیرو های سرکوب افزوده می شد،شعار های مردم نیز تند تر می شد.کاملا معلوم بود که نظامی ها بر همه ی مقدرات حکومت حاکم شده و رو در روی مردم قرار گرفته اند و البته خامنه ای نیز از این کار پشتیبانی می کند. 13 آبان نشان داد مردم در مقابل مردم نیستند. برای این که در روز قدس حکومت تا حدودی آزاد گذاشته بود و اقلیت کم شمار حامی حکومت در مقابل موج عظیم سبز ها ،چون قطره ای در دریا بود.و در عین حال هیچ درگیری نیز بین ان ها به وجود نیامد. اما در 13 آبان این نظامی ها بودند که میدان را مدیریت می کردند و خشونت افرینی کردند. اگر کسی را نکشتند به این دلیل بود که از اوج گیری اعتراضات وحشت داشتند و نه این که از این کار ابایی داشته باشند.اگر ان روز رژیم می توانست طرفداران خود را به صورت انبوه به میدان بیاورد و در مقابل مردم قرار دهد هیچ گاه دست به سرکوب نمی زد. اما شکست رژیم این است که طرفداری برایش باقی نمانده است.به همین دلیل نظامی ها را وارد میدان کرده است.

حتا می خواهم تاکید کنم که عملا این جناح اصول گرا نیست که به مقابله با مردم برخاسته است.ان ها به این دل خوش هستند که در حکومت اند یا مثلا توانسته اند در پناه سرنیزه تجمع خود در مقابل سفارت امریکا را داشته و با شعار مرگ بر امریکا خود را تخلیه نمایند. اما ان نیرویی که با مردم به مقابله پرداخته ،فقط نیروی نظامی-انتظامی-امنیتی است وبس.

گزارش من از گوشه ای از تظاهرات و ماجرای سرکوب طولانی شد.اما لازم است نکاتی را نیز در تکمیل گزارش بیاورم تا بتوان از این گزارش نتیجه گیری کرد.

اولین سخن من این است که به جز کروبی می بایست سایر شخصیت های سیاسی از اصلاح طلب و غیر اصلاح طلب در این گونه حرکت ها حضور فعال داشته باشند. برای مثال از همین حالا جنبش اجتماعی امادگی خود برای شرکت در تظاهرات گسترده ی 16 آذر را اعلام کرده است. این تظاهرات به ویژه در دانشگاه های سراسر کشور انجام خواهد گرفت. به دلیل سرکوب تظاهرات 13 آبان تظاهرات 16 آذر بسیار پرشور تر خواهد بود. چون دانشگاه ها تا حدود زیادی امنیت شرکت کنند گان را تضمین خواهد کرد و یگان ویژه امکان دخالت زیاد در این مراکز را ندارد.پس این حرکت ها ،خود جوش از سوی مردم صورت خواهد گرفت و اوج ان در 22 بهمن خواهد بود. با ابن وجود برخی شخصیت ها یا از بیان شرکت خود در این حرکت واهمه داشته و یا این که از شرکت در ان پرهیز می کنند که مبادا هزینه ی ان به گردن ان ها بیفتد.این اشتباه بزرگی است که فقط سرکوبگران از ان بهره می برند. باید همچون کروبی، دیگران نیز اعلام کنند برای حمایت و حفاظت از مردم در این حرکت ها شرکت کرده و به این وسیله مانع از خشونت بیشتر نظامی ها علیه مردم بشوند.مگر غیر از این بود که در انقلاب بهمن 57 بسیاری از همین شخصیت ها پیشاپیش مردم حرکت می کردند؟حال چه شده است که همگی جنت مکان شده اند؟ایا زندان و ناسزا و کتک فقط برای دختران و پسران جوان ایرانی باید باشد؟

در روز 13 آبان،جنبش اعتراضی بار دیگر به شهر ها به ویژه تبریز،شیراز،قزوین،مشهد،اهواز،همدان و...کشیده شد و این البته به برکت جنبش دانشجویی است.همچنین احزاب اپوزسیون بیش از پیش خود را در جنبش سبز سهیم دیده و از ان پشتیبانی کردند. در 16 آذر انتظار می رود این جنبش به لحاظ جغرافیایی و نیز کیفی رشد وسیع تری داشته باشد. در یک کلام تظاهرات 13 آبان بخش وسیع تری از نخبگان و مردم را به اینده ی جنبش امیدوار کرد. باید با پذیرش و به رسمیت شناختن تفاوت ها و اختلاف ها ،اتحاد عمل برای پیروزی را حفظ نمود.اصلاح طلب ها نیز نباید تلاش کنند شعار ها و خواسته های خود را بر جنبش تحمیل کنند. شاهد هستند که رهبری جنبش در دست مردم به ویژه دانشجویان است و هزینه ها را نیز ان ها خود می دهند.شعار های محتوایی مثل جانم فدای ایران و جمهوری ایرانی ،یا حکومت سکولار،یک خواست منطقی است که به هیچ وجه از شعار:او که میگه عادله-دروغ میگه،قاتله-تند تر نیست. پس اگر اصلاح طلب ها شعار جمهوری ایرانی را نمی پسندند ،لطفن به بهانه هایی مثل جلوگیری از ایجاد اختلاف در جنبش سبز،ان را تخریب نکنند. اجازه بدهند مردم خود گزینش کنند. من خود شاهد بودم که برخی اصلاح طلب ها به صورت تشکیلاتی سعی می کردند از شعار جمهوری ایرانی جلوگیری کنند که البته موفق نیز نمی شدند. در اینده ممکن است همین رویکرد اشتباه ان ها درگیری های درونی جنبش را موجب بشود که اصلا به صلاح نیست.در عین حال اصلاح طلبان باید بیش از گذشته از کروبی پشتیبانی عملی کنند. خیل بزرگ روحانیون اصلاح طلب باید پا به پای کروبی به میدان بیایند و اجازه ندهند بیش از این به نام دین و روحانیت جوانان ما سرکوب شوند. البته همگان می دانند که حد اقل نهاد مرجعیت از چنین خشونت هایی پشتیبانی نمی کند اما این نهاد باید سکوت خود را بشکند و چون ایه اله منتظری از خواسته های مردم پشتیبانی کند و عمل برخی نظامیان را تقبیح نماید.

نظرگاه تحلیل گران سیاسی-اجتماعی این است که اشتباهی را که شاه در 13 آّبان 57 مرتکب شد خامنه ای نیز در 13 آبان 88 تکرار کرد. برای این که در سال 57 نظامی ها در مقابل مردم قرار گرفته و با خشونت رفتار نموده و راه برگشت و اشتی را مسدود کردند. شاه باید با توبیخ نظامی ها خودش را از مهلکه نجات می داد اما نداد. البته اعلام کرد که صدای انقلاب شما را شنیدم اما این پیام انقدر جدی نبود که مردم ان را باور کنند. در 13 آبان 31 سال بعد نیز نظامی ها با پشتیبانی خامنه ای همان اشتباه را تکرار کرده و جامعه را قطبی کردند. شعار های 13 آبان البته پس از سرکوب به خوبی نشانگر این است که بار دیگر تاریخ تکرار شدو مردم در مقابل رهبر قرار گرفتند.باید دید که در این مواجهه چه اتفاقاتی روی خواهد داد و تاریخ به چه سمت و سویی خواهد رفت.

البته نمی خواهم شبیه سازی کنم . چون به نظر من شبیه سازی در جنبش اخیر کار دقیقی نیست. فقط خواستم یک تجربه ی تاریخی را مد نظر قرار داده باشم.پیش از این نیز تکرار کرده ام.باید بین این جنبش به لحاظ شکلی و محتوایی با انقلاب بهمن 57 و نیرو های درگیر ،تفاوت اصولی قایل بود.برای این که در جنبش اخیر نیروی حاکم یا دیکتاتوری نظامی-مذهبی برای خودش یک نوع مشروعیت مذهبی و رسالت تاریخی قایل است و از این رهگذر با عقیده و حتا عمل بخشی از جامعه نیز پیوند دارد.همین امور را دستمایه ی خشونت و ایستادگی قرار می دهد. در صورتی که شاه خیلی زود میدان را خالی کرد و کار را به مردم سپرد.پس نباید انتظار داشت با چند تظاهرات حتا چند ملیونی کار تمام بشود. باید تنور مبارزه را گرم نگه داشت و در عین حال به افشای ماهیت ضد اخلاقی و حتا ضد مذهبی دیکتاتوری نظامی-مذهبی حاکم پرداخت. باید بخش زیادتری از نزدیکان ان ها ریزش کند و تضاد های موجود بین حاکمین مذهبی-سیاسی با حاکمین فاشیستی-نظامی تشدید شود و دور و بر دیکتاتور هر روز خلوت تر شود.در واقع جنبش اخیر حامل یک نگرش عمیق و فرهنگ اصیل است که در مقابل تمامیت فرهنگ متصلب،اقتدار گرا و خشونت افرین قرار می گیرد. به بیان دیگر نوع دیگری از جنگ مشروطه در مقابل مشروعه به راه افتاده که اصلاح طلبان آزادی خواه نیز در کنار مردم قرار گرفته اند.پس باید پذیرفت که جنبش اخیر بسیار عمیق تر از جنبش 57 و بلکه به لحاظ ماهوی در نقطه ی رو در روی ان قرار دار. کاری بس سترگ در پیش رو است و هزینه ی سنگین می طلبد.

به همین دلیل در کنار تشدید اعتراضات می بایست افشاگری ها و اگاه سازی را دامن زد.این جنبش با بالا رفتن اگاهی توده ها قوت می گیرد و نه صرفا با انجام تظاهرات ملیونی.در عین حال تشدید اختلافات درونی موجب کند شدن تیزی تیغ سرکوب می شود.در همین راستا اگر شرایط راه اندازی اعتصابات البته از بازار و مدرسه و دانشگاه و اداره،فراهم بشود می توان از تندی تیغ سرکوب بیش از پیش کاست و ماشین سرکوب را از کار انداخت.نمی شود در انتظار معجزه نشست و نباید انتظار پیروزی فوری داشت.باید تاکتیک های مبارزاتی را مزه مزه کردو البته هم میهنان برون مرز نیز اگر بتوانند شورایی صرفا برای مشورت دهی به مبارزین و ایجاد همبستگی متشکل از همه ی گرایش های حامی جنبش سبز که در تحلیل تهدید گونه ی اخیر سپاه نام ان گرایش ها به ترتیب ذکر شده بود،به وجود بیاورند در کار سامان دهی مبارزات ازادی خواهانه موثر خواهد افتاد.

در هر حال تا 22 بهمن می بایست راه های گوناگون و صد البته مسالمت امیز مبارزاتی را ازمود و در ان روز تعیین کرد که چه باید کرد.ان روز ملیون ها ایرانی به خیابان خواهند ریخت تا حق خود بستانند. و البته نیک می دانیم که تا ان زمان بار اصلی مبارزه بر دوش دانشجویان و جوانان و دانش اموزان است.از ان ها پشتیبانی کنیم.

+ نوشته شده توسط در یکشنبه هفدهم آبان 1388

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بايگانی وبلاگ