اميدوار بودم اين سطور را هيچگاه ننويسم که ما نيازمند صلحبانان سازمان ملل هستيم
http://www.ghandchi.com/607-UNPeaceKeepers.htm
سام قندچي
کمتر از يکماه پيش نوشتم "اپوزيسيون ميتواند در صورتيکه اعدام های دسته جمعی آغاز شود خواستار دخالت نظامی نيروهاي سازمان ملل در ايران شود. امروز ديگر دوران تصفيه هاي استالين نيست که سازمان مللی نبود، و در صورتيکه اپوزيسيون يک کشور تقاضاي چنين کمکی بکند، آنگونه که سالهاست نيروهاي دموکرات در افغانستان براي مقابله با توحش طالبان چنين تقاضايی را کرده اند، ميتوانند دريافت کمک را هم انتظار داشته باشند." (1)
متأسفانه شرايطی که من جامه عمل پوشاندن به اين اقدام را لازم ميديدم نه تنها اتفاق افتاده است بلکه زودتر از تصور رهبران جنبش سبز اين وضعيت در برابر ما است و ديگر نميشود تعلل در اقدام بالا کرد.
بنظر من بعد از اعدام محمد رضا عليزمانی و آرش رحمانی پور ديگر نبايد منتظر شد و بايد برای حضور نيروهای نظامی سازمان ملل در ايران برای انجام انتخابات بدون تقلب زير نظر سازمان ملل و جلوگيری از کشتار معترضين، درخواست کرد. حتي تحريم خريد نفت از ايران ديگر نميتواند به اين وضعيت اضطراری پاسخ دهد و تحولات درون ايران خيلی سريعتر از آنچه تصور ميشد روی داده است.
وقتی احمد جنتی يعنی صدای شورای نگهبان که تعيين کننده قدرت مقننه ايران است اعدام اين دو معترض را تحسين کرده و خواستار اعدام های بيشتر معترضين شده است و وقتی يکی از سخنگويان غيررسمی دولت يعنی ملاحسنی امام جمعه اروميه که طی 30 سال اخير بطور مضحک اما آنجه رژيم بعداً انجام داده را اعلان کرده است امروز خواستار گرداندن جنازه اعدام شدگان در خيابانهای تهران شده است، ما ديگر با نسل کشی از نوع خمر سرخ روبرو هستيم و ديگر اين حرفها را نبايد با شوخی برگزار کرد. نيروهای نظامی صلحبان سازمان ملل بايد هرچه زودتر به ايران بروند قبل از آنکه اين نسل کشی، قربانيان بيشتری بگيرد.
متأسفانه آقايان کروبی و موسوی بجای محکوم کردن روشنِ اعدام اين دونفر و درخواست اعتراض در مقابل زندان اوين که البته عده ای از مردم به ابتکار خود کردند، در برخوردشان به اين اعدام ها بر موضوع اينکه اين دو قربانی قبل از اعتراضات انتخابات دستگير شده بودند، تکيه کردند، و اينکه اين اقدام رژيم براي ايجاد رعب برای تظاهرات 22 بهمن است را متذکر شدند. اتفاقاً رژيم از قصد اولين قربانيان را دونفری انتخاب کرد که با آنکه در دادگاه معترضان محاکمه شدند حضورشان در تظاهرات ها ساختگی بود. چرا؟
مهم نيست دو اعدام شده قبل از اعتراضات اخير بازداشت شده اند بلکه مهم آن است که در دادگاه معترضان محاکمه شدند و رژيم هم آنان را بعنوان معترضان اخير اعلام کرد و به محاربه محکوم و اعدام کرد اما اينکه اين اولين قربانيان از ميان بازداشت شدگان قبل از اعتراضات اخير انتخاب شدند برای ايجاد دودلی در اپوزيسيون برای عکس العمل است وگرنه به روشنی در همه مطبوعات آنها را بعنوان شرکت کنندگان در اعتراضات اعلام کردند. زمان اعدام های 1360 هم ابتدا کساني را اعدام کردند که هنگام بمب گذاری در مجلس اصلاً در زندان بودند و نميتوانستند در آن عمليات شرکت داشته باشند.
همچنين مهم نيست که دادستان تهران بعداً محمد رضا علی زماني و آرش رحمانی پور را از نظر تکنيکی بازداشت شدهِ قبل از انتخابات ميخواند. اگر اختلاف عباس جعفری دولت آبادی با محمود احمدی نژاد هم دليل اين امر باشد مهم نيست، فردا ايشان قابل تعويض هستند. همچنين ايجاد رعب و وحشت از طريق اعدام با همان اعدام های حتي محکومين به مواد مخدر هم انجام ميشود. ما در اينجا با فقط موضوع ايجاد رعب و وحشت روبرو نيستيم. ما با وضعيت جديدی روبرو هستيم.
واقعيت اين است که آقای خامنه ای نظير آقای خمينی در سال 1360 ابداً نه قصد عقب نشينی دارد و نه آنکه ميخواهد کمتر قساوت نشان دهد. اگر آنموقع اولين قربانيان از مجاهدين بودند اينبار اولين ها از انجمن پادشاهی انتخاب شده اند. تا آنجا هم که به بقيه مربوط است نظير همان روزگار، اگر کسی مانند مهندس بازرگان حاضر شود اپوزيسيون قابل تحمل که اين رژيم را تأييد کند بماند، تحمل خواهد شد، وگرنه حتي کسی در حد بنی صدر هم در ميان آنها که از صفوف رژيم آمده اند، تحمل نخواهد شد، و اتفاقاً در مورد خود آنهايی که از رژيم برخاسته اند اگر آقای خامنه ای مطمئن باشد که خنثی شدنی نيستند بيشتر هدف قرار خواهند گرفت همانگونه که آنزمان با قطب زاده و بنی صدر رفتار شد (2).
تفاوتی که امروز با 30 سال پيش دارد در اين واقعيت است که تجربه رژيمِ اعدام و شکنجه طالبان در افغانستان و نيز تجربه خود طالبانيسم در جمهوری اسلامی در سالهای 1360 و 1367 در برابر ما قرار دارد. جنبش مردم نيز در ايران اساساً جنبشی مسالمت آميز است و وقتی رژيم دست به نسل کشی اين جنبش زده است در اين دنيای متمدن راهی نميماند جز درخواست از نيروهای نظامی سازمان ملل برای دخالت و سد کردن اين نسل کشی و تضمين انتخابات آزاد تحت نظارت سازمان ملل در ايران. اين رژيم نه انتخابات آزاد برگزار خواهد کرد و نه به هيچ درخواست ديگر جنبش سبز وقعی خواهد گذاشت. برنامه رژيم قلع و قمع جنبش مسالمت آميز مردم ايران است.
اگرچه رژيم با صدام حسين صلح کرد اما هيچگاه با مجاهدين صلح نکرد و در همه شرايط در پي نابودی کامل آنها بود. در واقع اين درسی است برای نيروهايی که قبلاً بخشی از اين رژيم بوده اند. از نظر رژيم حتي با تجاوزگران عراق ميشد صلح کرد و جام زهر نوشيد اما با خودی هايی که اپوزيسيون جدی باشند و نشود آنها را خنثی کرد هيچ صلحی در کار نيست.
سالهاست مردم ايران شعارشان "مرگ بر سنگسار،" "مرگ بر اعدام،" "مرگ بر تجاوز،" "مرگ بر شکنجه" بوده است. اما امروز ديگر رژيمي که مرگ بر هرچيز و هر کس ميگويد به جز اجازه دادن به مرگ اين روشهای غير انسانی، ديگر اين کارها را به خيابان کشيده است و نسل کشی راه انداخته است، بله کشتن نسلی که ديگر حکومت طالبانی نميخواهد و خواستار جدايی مذهب و دولت است (3).
اميدوارم رهبران اپوزيسيون اين واقعيت را پيش از آنکه هم برای خود آنها و هم برای مردمی که در خيابانها هستند درک کنند. ديگر تاکتيک ها و بحث های 31 سالِ گذشتهِ نيروهای مسالمت جو، کار ساز نيست، و رژيم تصميم خود را گرفته است و اعدام محمدرضا عليزمانی و آرش رحمان پور اعلان جنگ رژيم به اپوزيسيونی است که بي سلاح در خيابانهاي ايران برای مطالبات خود سينه سپر کرده است.
متأسفانه ادامه خيلی از اقدامات اپوزيسيون مسالمت آميز ايران در 31 سال گذشته گرچه مفيدند اما ديگر برای لحظه حاضر پاسخگوی نياز وضعيت کنونی نيستند. زمان آن است که هرچه سريعتر رهبران اپوزيسيون ايران از سازمان ملل متحد درخواست اعزام نيروهای نظامی صلحبان به ايران را بکنند پيش از آنکه اين نسل کشی رژيم، يک نسلی از جوانان ايران را نابود کند.
به اميد جمهوري آينده نگر دموکراتيک و سکولار در ايران،
سام قندچي، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
http://www.iranscope.com
دوازدهم بهمن ماه 1388
February 1, 2010
پانويس ها:
1. http://ghandchi.com/603-TabarzadiBikhoshoonat.htm
2. http://www.ghandchi.com/606-BazarganKarroubi.htm
3. http://www.ghandchi.com/605-jodaeiemazhabvadolat.htm
http://www.ghandchi.com/607-UNPeaceKeepers.htm
سام قندچي
کمتر از يکماه پيش نوشتم "اپوزيسيون ميتواند در صورتيکه اعدام های دسته جمعی آغاز شود خواستار دخالت نظامی نيروهاي سازمان ملل در ايران شود. امروز ديگر دوران تصفيه هاي استالين نيست که سازمان مللی نبود، و در صورتيکه اپوزيسيون يک کشور تقاضاي چنين کمکی بکند، آنگونه که سالهاست نيروهاي دموکرات در افغانستان براي مقابله با توحش طالبان چنين تقاضايی را کرده اند، ميتوانند دريافت کمک را هم انتظار داشته باشند." (1)
متأسفانه شرايطی که من جامه عمل پوشاندن به اين اقدام را لازم ميديدم نه تنها اتفاق افتاده است بلکه زودتر از تصور رهبران جنبش سبز اين وضعيت در برابر ما است و ديگر نميشود تعلل در اقدام بالا کرد.
بنظر من بعد از اعدام محمد رضا عليزمانی و آرش رحمانی پور ديگر نبايد منتظر شد و بايد برای حضور نيروهای نظامی سازمان ملل در ايران برای انجام انتخابات بدون تقلب زير نظر سازمان ملل و جلوگيری از کشتار معترضين، درخواست کرد. حتي تحريم خريد نفت از ايران ديگر نميتواند به اين وضعيت اضطراری پاسخ دهد و تحولات درون ايران خيلی سريعتر از آنچه تصور ميشد روی داده است.
وقتی احمد جنتی يعنی صدای شورای نگهبان که تعيين کننده قدرت مقننه ايران است اعدام اين دو معترض را تحسين کرده و خواستار اعدام های بيشتر معترضين شده است و وقتی يکی از سخنگويان غيررسمی دولت يعنی ملاحسنی امام جمعه اروميه که طی 30 سال اخير بطور مضحک اما آنجه رژيم بعداً انجام داده را اعلان کرده است امروز خواستار گرداندن جنازه اعدام شدگان در خيابانهای تهران شده است، ما ديگر با نسل کشی از نوع خمر سرخ روبرو هستيم و ديگر اين حرفها را نبايد با شوخی برگزار کرد. نيروهای نظامی صلحبان سازمان ملل بايد هرچه زودتر به ايران بروند قبل از آنکه اين نسل کشی، قربانيان بيشتری بگيرد.
متأسفانه آقايان کروبی و موسوی بجای محکوم کردن روشنِ اعدام اين دونفر و درخواست اعتراض در مقابل زندان اوين که البته عده ای از مردم به ابتکار خود کردند، در برخوردشان به اين اعدام ها بر موضوع اينکه اين دو قربانی قبل از اعتراضات انتخابات دستگير شده بودند، تکيه کردند، و اينکه اين اقدام رژيم براي ايجاد رعب برای تظاهرات 22 بهمن است را متذکر شدند. اتفاقاً رژيم از قصد اولين قربانيان را دونفری انتخاب کرد که با آنکه در دادگاه معترضان محاکمه شدند حضورشان در تظاهرات ها ساختگی بود. چرا؟
مهم نيست دو اعدام شده قبل از اعتراضات اخير بازداشت شده اند بلکه مهم آن است که در دادگاه معترضان محاکمه شدند و رژيم هم آنان را بعنوان معترضان اخير اعلام کرد و به محاربه محکوم و اعدام کرد اما اينکه اين اولين قربانيان از ميان بازداشت شدگان قبل از اعتراضات اخير انتخاب شدند برای ايجاد دودلی در اپوزيسيون برای عکس العمل است وگرنه به روشنی در همه مطبوعات آنها را بعنوان شرکت کنندگان در اعتراضات اعلام کردند. زمان اعدام های 1360 هم ابتدا کساني را اعدام کردند که هنگام بمب گذاری در مجلس اصلاً در زندان بودند و نميتوانستند در آن عمليات شرکت داشته باشند.
همچنين مهم نيست که دادستان تهران بعداً محمد رضا علی زماني و آرش رحمانی پور را از نظر تکنيکی بازداشت شدهِ قبل از انتخابات ميخواند. اگر اختلاف عباس جعفری دولت آبادی با محمود احمدی نژاد هم دليل اين امر باشد مهم نيست، فردا ايشان قابل تعويض هستند. همچنين ايجاد رعب و وحشت از طريق اعدام با همان اعدام های حتي محکومين به مواد مخدر هم انجام ميشود. ما در اينجا با فقط موضوع ايجاد رعب و وحشت روبرو نيستيم. ما با وضعيت جديدی روبرو هستيم.
واقعيت اين است که آقای خامنه ای نظير آقای خمينی در سال 1360 ابداً نه قصد عقب نشينی دارد و نه آنکه ميخواهد کمتر قساوت نشان دهد. اگر آنموقع اولين قربانيان از مجاهدين بودند اينبار اولين ها از انجمن پادشاهی انتخاب شده اند. تا آنجا هم که به بقيه مربوط است نظير همان روزگار، اگر کسی مانند مهندس بازرگان حاضر شود اپوزيسيون قابل تحمل که اين رژيم را تأييد کند بماند، تحمل خواهد شد، وگرنه حتي کسی در حد بنی صدر هم در ميان آنها که از صفوف رژيم آمده اند، تحمل نخواهد شد، و اتفاقاً در مورد خود آنهايی که از رژيم برخاسته اند اگر آقای خامنه ای مطمئن باشد که خنثی شدنی نيستند بيشتر هدف قرار خواهند گرفت همانگونه که آنزمان با قطب زاده و بنی صدر رفتار شد (2).
تفاوتی که امروز با 30 سال پيش دارد در اين واقعيت است که تجربه رژيمِ اعدام و شکنجه طالبان در افغانستان و نيز تجربه خود طالبانيسم در جمهوری اسلامی در سالهای 1360 و 1367 در برابر ما قرار دارد. جنبش مردم نيز در ايران اساساً جنبشی مسالمت آميز است و وقتی رژيم دست به نسل کشی اين جنبش زده است در اين دنيای متمدن راهی نميماند جز درخواست از نيروهای نظامی سازمان ملل برای دخالت و سد کردن اين نسل کشی و تضمين انتخابات آزاد تحت نظارت سازمان ملل در ايران. اين رژيم نه انتخابات آزاد برگزار خواهد کرد و نه به هيچ درخواست ديگر جنبش سبز وقعی خواهد گذاشت. برنامه رژيم قلع و قمع جنبش مسالمت آميز مردم ايران است.
اگرچه رژيم با صدام حسين صلح کرد اما هيچگاه با مجاهدين صلح نکرد و در همه شرايط در پي نابودی کامل آنها بود. در واقع اين درسی است برای نيروهايی که قبلاً بخشی از اين رژيم بوده اند. از نظر رژيم حتي با تجاوزگران عراق ميشد صلح کرد و جام زهر نوشيد اما با خودی هايی که اپوزيسيون جدی باشند و نشود آنها را خنثی کرد هيچ صلحی در کار نيست.
سالهاست مردم ايران شعارشان "مرگ بر سنگسار،" "مرگ بر اعدام،" "مرگ بر تجاوز،" "مرگ بر شکنجه" بوده است. اما امروز ديگر رژيمي که مرگ بر هرچيز و هر کس ميگويد به جز اجازه دادن به مرگ اين روشهای غير انسانی، ديگر اين کارها را به خيابان کشيده است و نسل کشی راه انداخته است، بله کشتن نسلی که ديگر حکومت طالبانی نميخواهد و خواستار جدايی مذهب و دولت است (3).
اميدوارم رهبران اپوزيسيون اين واقعيت را پيش از آنکه هم برای خود آنها و هم برای مردمی که در خيابانها هستند درک کنند. ديگر تاکتيک ها و بحث های 31 سالِ گذشتهِ نيروهای مسالمت جو، کار ساز نيست، و رژيم تصميم خود را گرفته است و اعدام محمدرضا عليزمانی و آرش رحمان پور اعلان جنگ رژيم به اپوزيسيونی است که بي سلاح در خيابانهاي ايران برای مطالبات خود سينه سپر کرده است.
متأسفانه ادامه خيلی از اقدامات اپوزيسيون مسالمت آميز ايران در 31 سال گذشته گرچه مفيدند اما ديگر برای لحظه حاضر پاسخگوی نياز وضعيت کنونی نيستند. زمان آن است که هرچه سريعتر رهبران اپوزيسيون ايران از سازمان ملل متحد درخواست اعزام نيروهای نظامی صلحبان به ايران را بکنند پيش از آنکه اين نسل کشی رژيم، يک نسلی از جوانان ايران را نابود کند.
به اميد جمهوري آينده نگر دموکراتيک و سکولار در ايران،
سام قندچي، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
http://www.iranscope.com
دوازدهم بهمن ماه 1388
February 1, 2010
پانويس ها:
1. http://ghandchi.com/603-TabarzadiBikhoshoonat.htm
2. http://www.ghandchi.com/606-BazarganKarroubi.htm
3. http://www.ghandchi.com/605-jodaeiemazhabvadolat.htm