چرا مهندس طبرزدی قبل از بازداشت خود بر اجتناب از خشونت تأکيد کرد
سام قندچی
http://ghandchi.com/603-TabarzadiBikhoshoonat.htm
حدود 10 روز است که مهندس حشمت اله طبرزدی دوباره بازداشت شده است (1).
يک روز قبل از بازداشت، يعنی سه روز بعد از وقايع عاشورای 1388، مهندس طبرزدی مصاحبه ای داشت که در آن تأکيد بسيار زيادی بر اين موضوع داشت که مواظب باشيم جنبش سبز به خشونت کشيده نشود. آنچه دوست عزيز آقای طبرزدی نوشته است را من نميتوانم بيان کنم و ايشان که خود در آتش مبارزات اخير حضور داشتند به بهترين وجه بيان کرده اند که خوانندگان ميتوانند در نوشته ايشان بخوانند (2).
در واقع ده سال پيش نيز در 18 تير 1378 جنبش به نقطه ای رسيد که سردار نقدی رييس بخش اطلاعات پليس جمهوری اسلامی در آن زمان که مستقيماً برای آيـت الله خامنه ای کار ميکرد دو دانشجوی دانشگاه امير کيبر را که نمايشنامه ای درباره امام زمان نوشته بودند تهديد کرد که منتظر فتوای آقای خامنه ای است تا با دستان خود خفه کند. در همان زمان در 29 سپتامبر 1999 در نوشتاری به آن اوج خشونت رژيم در آنزمان برخورد کردم و اين را بحث کردم که جنبش در مقابل وقوع چنان جنايات عريانی که با قتل فروهر ها آغاز شده بود، چه ميتواند بکند (3).
لازم به تذکر است که در آنزمان آقای خاتمی رييس جمهور بود و توانست تا حدی اوضاع را تعديل کند و همه آلترناتيوهايی که جنبش ميتوانست انتخاب کند، لازم به اجرا نشد. همچنين جنبش آنزمان به جنبش دانشجويی محدود بود و رژيم توانست هم اصلاحات محدودی از طريق دولت اصلاحات بکند و هم راحت تر توانست آخود جنبش را سرکوب کند.
البته اصل بحث تفاوتی نميکند که در برخورد به رژيمی که آماده است مردم را در بازداشتگاه ها مورد تجاوز قرار دهد و بکشد، در تظاهرات به زير پل بياندازد يا با ماشين زير کند و بکشد، و يا که مثل سيد علی موسوی حبيبی با گلوله در روز روشن ترور کند، آلترناتيوهای جنبش چيست؟
بنظر من بهتر است از شرايط ايران لحظه ای بيرون برويم و نگاهی به لبنان و افغانستان کنيم. آنچه در اين دو کشور شايان ذکر است وجود اپوزيسيون مسلح است در مقايسه با اپوزيسيون در ايران. شايد اين خوشبختي ما است که اين رژيم زودتر سقوط نکرده است چرا که اگر همين نيروهائي که امروز در ايران در قدرت هستند به اپوزيسيون تبديل شوند، مظمئناً نظير حزب الله لبنان يا طالبان افعانستان وقتی در اپوزيسيون باشند، عمل خواهند کرد، يعنی جوابشان به انتخابات با تفنگ و ترور خواهد بود.
شايد اين که امروز در ايران اپوزيسيون اينقدر متمدن است که با وجود همه کشتار ها هنوز رهبران ااپوزيسيون اولين نکته ای که ياد آور ميشوند همان عدم توسل به خشونت است، باعث شود که در ايران ما اين نوع برخورد متمدنانه نهادينه شود که چه در پوزيسيون و چه در اپوزيسيون، مردم فقط رفتار بدون خشونت را نرمال تلقی کنند و نه آنکه نظير جنبش فلسطين از پرتاب سنگ و راکت به اسرائيل شروع کنند وبعد همان رفتار را نظير حماس و فتح با يکديگر بکنند.
خشونت پايان ندارد و همانظور که نوشتم ما خوشبختيم که نيروهای طالبانی ايران، در قدرت هستند، و نه در اپوزيسيون، و به اينگونه اپوزيسيون دارد به کل مردم ايران درس فعاليت بدون خشونت را ميدهد و فردا که اين رژيم طالبانی سقوط کند، ديگر اين نيروها، حتی بعنوان اپوزيسيون هم، نخواهند توانست ترور و سربريدن انسان هاي بي گناه را بعنوان مبارزه، براي مردم ايران توجيه کنند، چرا که مردم مي بينند که فعاليت سياسی لازم نيست معادل وحشيگری باشد. اين درسی است که مردم بعد از وقايع خونين عاشورا به آن افتخار ميکنند و رهبران اپوزيسيون نظير مهندس طبرزدی حتی وقتی در راه زندان است، از بيان آن غافل نبوده است وقتی بخوبی ميداند که با دولت انگليس در زمان گاندی روبرو نيست بلکه با يک دولت طالبانی روبرو است.
برخی تصور ميکنند به اين دليل نبايد مبارزه خشونت بار کرد که رژيم هم براي خشونت بيشتر، بهانه بدست مياورد. خير دليل اين نيست. مسأله اين است که نميخواهيم که نرمال، يعني عادی بودن، در جامعه ما خشونت باشد. در نتيجه آنهايی هم که سنگ پرتاب ميکنند به کسی کمک نميکنند و همان کاری را مرتکب ميشوند که در فلسطين نيم قرن ادامه يافته، و در بين خود فلسطينی ها نيز به رفتار نرمال آنها بدل شده است.
ممکن است عده ای بگويند که من در ايران نيستم و راحت است که از راه دور اين حرف ها را زد. درست است. اما همانطور که وقتي با مجازات اعدام مخالفت ميکنم عده ای ميگويند چکار خواهی کرد اگر بچه تو را کسی کشته باشد، اينجا هم مورد مشابهی است. در پاسخ ميگويم که بله من هم دلم خواهد خواست آن فردی که بچه ام را کشته نابود شود اما بنفع جامعه و همه ما است اگر اعدام را برای هميشه ملغی کنيم و اينگونه رفتار را به رفتار نرمال جامعه ارتقاء دهيم. پاسخم بر سر عدم خشونت در برابر رژيم جنايتکاری که جنايات عاشورا را کرده است نيز همين است. يعنی گرچه ميفهمم آنان که سنگ پرتاب کردند براي دفاع از خود است ولی بازهم ميگويم بهتر است نکنند.
اما آيا کار ديگری هم ميشود کرد؟ بله بسياری کارهای ديگر هم ميشود کرد اما همه آنها بستگي به تقاضاي اپوزيسون در داخل ايران دارد و کسی در خارج يا دولتی خارجی نبايد اقدامی کند تا روزی که خود اپوزيسيون در داخل ايران آن کارهای ديگر که ذکر خواهم کرد را تقاضا کند. مثلاً نلسون مندلا وقتي حتي از زندان در آفريقای جنوبی آزاد شد بازهم از همه جهان خواست که به تحريم هاي دولت آپارتايد ادامه دهند تا زماني که آن رژيم برچيده شود. سؤال اين است که اپوزيسون ايران از دنيای متمدن چه کمک هايی ميتواند تقاضا کند؟
بنظر من اپوزيسون ايران ميتواند از سازمان ملل هم خواستار اقدامی جهت تحريم خريد نفت از ايران شود که سالهاست بسياری ديگران اين آلترناتيو را ذکر کرده اند که ميتواند خيلی در ضعيف کردن دولت ايران مؤثر باشد، بويژه اگر اپوزيسون تشخيص دهد که بعلت شدت زياد بيکاری در کشور امکان انتظار اعتصاب کارگران نفت و کلاً اعتصاب عمومی در کشور کم است و اين راه مؤثرتر ميتواند باشد.
همچنين اپوزيسون ميتواند در صورتيکه اعدام های دسته جمعی آغاز شود خواستار دخالت نظامی نيروهاي سازمان ملل در ايران شود. امروز ديگر دوران تصفيه هاي استالين نيست که سازمان مللی نبود، و در صورتيکه اپوزيسيون يک کشور تقاضاي چنين کمکی بکند، آنگونه که سالهاست نيروهاي دموکرات در افغانستان براي مقابله با توحش طالبان چنين تقاضايی را کرده اند، ميتوانند دريافت کمک را هم انتظار داشته باشند.
فعالين افغانستان سالها پيش از حمله آمريکا به افغانستان چنين تقاضائي را از سازمان ملل و نيروهای مترقی و دمکرات بين المللي کردند و اينگونه کمک با حمله امريکا به عراق کاملاً فرق دارد. در بوزنيا هم در زمان کلينتون همين تقاضا از سازمان ملل شد و مشخصاً دولت کلينتون در اجرای اين تصميم سازمان ملل به ياری مسلمانان بوزنيا رفت و جالب است که در هر دو مورد افغانستان و بوزنيا دولت جمهوری اسلامی هم در کنار نيروهای سازمان ملل قرار گرفت.
خلاصه کنم بنظر من نبايد هيچ اقدام خشونت باری در ايران کرد، حتي پرتاب سنگ که عده ای در اپوزيسيون در روز عاشورا کردند ميدانم با هدف نابودی جنبش عدم خشونت نبود و جنبه دفاعی داشت اما بازهم کار غلطي بود. اگر جنبش تصميم بگيرد که هر جمعه مردم به قبرستان هاي کشور بروند و ياد کشته شدگان را زنده کنند و عهد خود را با يکديگر محکم کنند که از راه های خشونت بار بپرهيزند، بيشتر و بيشتر اين عدم خشونت در ايران نهادينه شود و اينگونه ما از تجربه شکست خورده لبنان و فلسطين فاصله خواهيم گرفت که با خشونت عليه اسرائيل شروع کردند و به ادامه همان خشونت بين خودشان ختم کرده اند. شايدبه اينظريق کم کم رژيم هم براي سربازگيری براي نيروهاي تروريست در فلسطين از ميان جوانان ايران دچار مشکل شود وقتی در جامعه ما عدم خشونت بيشتر و بيشتر در جامعه ما نهادينه شود.
بازهم تأکيد ميکنم که تکيه بر عدم خشونت به اين معني نيست که در اين عصر گلوباليسم از امکانات گلوبال چشم پوشي کنيم و از تحريم خريد نفت از ايران تا دعوت نيروهاي صلح سازمان ملل براي انتخابات آزاد، همه خواستهائي است که اپوزيسون ايران، از داخل کشور، ميتواند مطرح کند، اما تا مطرح نکرده است، خارج از کشور يا دولت هاي خارجی در اين مورد ها نبايد اقدامی کنند. اينکه گفته شود آنها که در داخل هستند نميتوانند اين خواستها را رو راست بگويند و در خارج بايد آنجه ته دل آنها است را گفت من قبول ندارم. کسانيکه جلوی گلوله ايستاده اند و نزديکانشان به قتل رسيده اند، ترسی هم ندارند که نظير نلسون ماندلا، تقاضاي هر اقدام بين المللي را که صحيح بدانند، مظرح کنند، و کسي در خارج لازم نيست که بيايد و از قول آنها حرف بزند.
به اميد جمهوري آينده نگر دموکراتيک و سکولار در ايران،
سام قندچي، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
http://www.iranscope.com
شانزدهم دی ماه 1388
January 6, 2010
پانويس ها:
1. http://mohandestabarzadi.blogfa.com/post-1811.aspx
1. http://mohandestabarzadi.blogfa.com/post-1806.aspx
3. http://www.ghandchi.com/17-Crimes_against_Humanity.htm
سام قندچی
http://ghandchi.com/603-TabarzadiBikhoshoonat.htm
حدود 10 روز است که مهندس حشمت اله طبرزدی دوباره بازداشت شده است (1).
يک روز قبل از بازداشت، يعنی سه روز بعد از وقايع عاشورای 1388، مهندس طبرزدی مصاحبه ای داشت که در آن تأکيد بسيار زيادی بر اين موضوع داشت که مواظب باشيم جنبش سبز به خشونت کشيده نشود. آنچه دوست عزيز آقای طبرزدی نوشته است را من نميتوانم بيان کنم و ايشان که خود در آتش مبارزات اخير حضور داشتند به بهترين وجه بيان کرده اند که خوانندگان ميتوانند در نوشته ايشان بخوانند (2).
در واقع ده سال پيش نيز در 18 تير 1378 جنبش به نقطه ای رسيد که سردار نقدی رييس بخش اطلاعات پليس جمهوری اسلامی در آن زمان که مستقيماً برای آيـت الله خامنه ای کار ميکرد دو دانشجوی دانشگاه امير کيبر را که نمايشنامه ای درباره امام زمان نوشته بودند تهديد کرد که منتظر فتوای آقای خامنه ای است تا با دستان خود خفه کند. در همان زمان در 29 سپتامبر 1999 در نوشتاری به آن اوج خشونت رژيم در آنزمان برخورد کردم و اين را بحث کردم که جنبش در مقابل وقوع چنان جنايات عريانی که با قتل فروهر ها آغاز شده بود، چه ميتواند بکند (3).
لازم به تذکر است که در آنزمان آقای خاتمی رييس جمهور بود و توانست تا حدی اوضاع را تعديل کند و همه آلترناتيوهايی که جنبش ميتوانست انتخاب کند، لازم به اجرا نشد. همچنين جنبش آنزمان به جنبش دانشجويی محدود بود و رژيم توانست هم اصلاحات محدودی از طريق دولت اصلاحات بکند و هم راحت تر توانست آخود جنبش را سرکوب کند.
البته اصل بحث تفاوتی نميکند که در برخورد به رژيمی که آماده است مردم را در بازداشتگاه ها مورد تجاوز قرار دهد و بکشد، در تظاهرات به زير پل بياندازد يا با ماشين زير کند و بکشد، و يا که مثل سيد علی موسوی حبيبی با گلوله در روز روشن ترور کند، آلترناتيوهای جنبش چيست؟
بنظر من بهتر است از شرايط ايران لحظه ای بيرون برويم و نگاهی به لبنان و افغانستان کنيم. آنچه در اين دو کشور شايان ذکر است وجود اپوزيسيون مسلح است در مقايسه با اپوزيسيون در ايران. شايد اين خوشبختي ما است که اين رژيم زودتر سقوط نکرده است چرا که اگر همين نيروهائي که امروز در ايران در قدرت هستند به اپوزيسيون تبديل شوند، مظمئناً نظير حزب الله لبنان يا طالبان افعانستان وقتی در اپوزيسيون باشند، عمل خواهند کرد، يعنی جوابشان به انتخابات با تفنگ و ترور خواهد بود.
شايد اين که امروز در ايران اپوزيسيون اينقدر متمدن است که با وجود همه کشتار ها هنوز رهبران ااپوزيسيون اولين نکته ای که ياد آور ميشوند همان عدم توسل به خشونت است، باعث شود که در ايران ما اين نوع برخورد متمدنانه نهادينه شود که چه در پوزيسيون و چه در اپوزيسيون، مردم فقط رفتار بدون خشونت را نرمال تلقی کنند و نه آنکه نظير جنبش فلسطين از پرتاب سنگ و راکت به اسرائيل شروع کنند وبعد همان رفتار را نظير حماس و فتح با يکديگر بکنند.
خشونت پايان ندارد و همانظور که نوشتم ما خوشبختيم که نيروهای طالبانی ايران، در قدرت هستند، و نه در اپوزيسيون، و به اينگونه اپوزيسيون دارد به کل مردم ايران درس فعاليت بدون خشونت را ميدهد و فردا که اين رژيم طالبانی سقوط کند، ديگر اين نيروها، حتی بعنوان اپوزيسيون هم، نخواهند توانست ترور و سربريدن انسان هاي بي گناه را بعنوان مبارزه، براي مردم ايران توجيه کنند، چرا که مردم مي بينند که فعاليت سياسی لازم نيست معادل وحشيگری باشد. اين درسی است که مردم بعد از وقايع خونين عاشورا به آن افتخار ميکنند و رهبران اپوزيسيون نظير مهندس طبرزدی حتی وقتی در راه زندان است، از بيان آن غافل نبوده است وقتی بخوبی ميداند که با دولت انگليس در زمان گاندی روبرو نيست بلکه با يک دولت طالبانی روبرو است.
برخی تصور ميکنند به اين دليل نبايد مبارزه خشونت بار کرد که رژيم هم براي خشونت بيشتر، بهانه بدست مياورد. خير دليل اين نيست. مسأله اين است که نميخواهيم که نرمال، يعني عادی بودن، در جامعه ما خشونت باشد. در نتيجه آنهايی هم که سنگ پرتاب ميکنند به کسی کمک نميکنند و همان کاری را مرتکب ميشوند که در فلسطين نيم قرن ادامه يافته، و در بين خود فلسطينی ها نيز به رفتار نرمال آنها بدل شده است.
ممکن است عده ای بگويند که من در ايران نيستم و راحت است که از راه دور اين حرف ها را زد. درست است. اما همانطور که وقتي با مجازات اعدام مخالفت ميکنم عده ای ميگويند چکار خواهی کرد اگر بچه تو را کسی کشته باشد، اينجا هم مورد مشابهی است. در پاسخ ميگويم که بله من هم دلم خواهد خواست آن فردی که بچه ام را کشته نابود شود اما بنفع جامعه و همه ما است اگر اعدام را برای هميشه ملغی کنيم و اينگونه رفتار را به رفتار نرمال جامعه ارتقاء دهيم. پاسخم بر سر عدم خشونت در برابر رژيم جنايتکاری که جنايات عاشورا را کرده است نيز همين است. يعنی گرچه ميفهمم آنان که سنگ پرتاب کردند براي دفاع از خود است ولی بازهم ميگويم بهتر است نکنند.
اما آيا کار ديگری هم ميشود کرد؟ بله بسياری کارهای ديگر هم ميشود کرد اما همه آنها بستگي به تقاضاي اپوزيسون در داخل ايران دارد و کسی در خارج يا دولتی خارجی نبايد اقدامی کند تا روزی که خود اپوزيسيون در داخل ايران آن کارهای ديگر که ذکر خواهم کرد را تقاضا کند. مثلاً نلسون مندلا وقتي حتي از زندان در آفريقای جنوبی آزاد شد بازهم از همه جهان خواست که به تحريم هاي دولت آپارتايد ادامه دهند تا زماني که آن رژيم برچيده شود. سؤال اين است که اپوزيسون ايران از دنيای متمدن چه کمک هايی ميتواند تقاضا کند؟
بنظر من اپوزيسون ايران ميتواند از سازمان ملل هم خواستار اقدامی جهت تحريم خريد نفت از ايران شود که سالهاست بسياری ديگران اين آلترناتيو را ذکر کرده اند که ميتواند خيلی در ضعيف کردن دولت ايران مؤثر باشد، بويژه اگر اپوزيسون تشخيص دهد که بعلت شدت زياد بيکاری در کشور امکان انتظار اعتصاب کارگران نفت و کلاً اعتصاب عمومی در کشور کم است و اين راه مؤثرتر ميتواند باشد.
همچنين اپوزيسون ميتواند در صورتيکه اعدام های دسته جمعی آغاز شود خواستار دخالت نظامی نيروهاي سازمان ملل در ايران شود. امروز ديگر دوران تصفيه هاي استالين نيست که سازمان مللی نبود، و در صورتيکه اپوزيسيون يک کشور تقاضاي چنين کمکی بکند، آنگونه که سالهاست نيروهاي دموکرات در افغانستان براي مقابله با توحش طالبان چنين تقاضايی را کرده اند، ميتوانند دريافت کمک را هم انتظار داشته باشند.
فعالين افغانستان سالها پيش از حمله آمريکا به افغانستان چنين تقاضائي را از سازمان ملل و نيروهای مترقی و دمکرات بين المللي کردند و اينگونه کمک با حمله امريکا به عراق کاملاً فرق دارد. در بوزنيا هم در زمان کلينتون همين تقاضا از سازمان ملل شد و مشخصاً دولت کلينتون در اجرای اين تصميم سازمان ملل به ياری مسلمانان بوزنيا رفت و جالب است که در هر دو مورد افغانستان و بوزنيا دولت جمهوری اسلامی هم در کنار نيروهای سازمان ملل قرار گرفت.
خلاصه کنم بنظر من نبايد هيچ اقدام خشونت باری در ايران کرد، حتي پرتاب سنگ که عده ای در اپوزيسيون در روز عاشورا کردند ميدانم با هدف نابودی جنبش عدم خشونت نبود و جنبه دفاعی داشت اما بازهم کار غلطي بود. اگر جنبش تصميم بگيرد که هر جمعه مردم به قبرستان هاي کشور بروند و ياد کشته شدگان را زنده کنند و عهد خود را با يکديگر محکم کنند که از راه های خشونت بار بپرهيزند، بيشتر و بيشتر اين عدم خشونت در ايران نهادينه شود و اينگونه ما از تجربه شکست خورده لبنان و فلسطين فاصله خواهيم گرفت که با خشونت عليه اسرائيل شروع کردند و به ادامه همان خشونت بين خودشان ختم کرده اند. شايدبه اينظريق کم کم رژيم هم براي سربازگيری براي نيروهاي تروريست در فلسطين از ميان جوانان ايران دچار مشکل شود وقتی در جامعه ما عدم خشونت بيشتر و بيشتر در جامعه ما نهادينه شود.
بازهم تأکيد ميکنم که تکيه بر عدم خشونت به اين معني نيست که در اين عصر گلوباليسم از امکانات گلوبال چشم پوشي کنيم و از تحريم خريد نفت از ايران تا دعوت نيروهاي صلح سازمان ملل براي انتخابات آزاد، همه خواستهائي است که اپوزيسون ايران، از داخل کشور، ميتواند مطرح کند، اما تا مطرح نکرده است، خارج از کشور يا دولت هاي خارجی در اين مورد ها نبايد اقدامی کنند. اينکه گفته شود آنها که در داخل هستند نميتوانند اين خواستها را رو راست بگويند و در خارج بايد آنجه ته دل آنها است را گفت من قبول ندارم. کسانيکه جلوی گلوله ايستاده اند و نزديکانشان به قتل رسيده اند، ترسی هم ندارند که نظير نلسون ماندلا، تقاضاي هر اقدام بين المللي را که صحيح بدانند، مظرح کنند، و کسي در خارج لازم نيست که بيايد و از قول آنها حرف بزند.
به اميد جمهوري آينده نگر دموکراتيک و سکولار در ايران،
سام قندچي، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
http://www.iranscope.com
شانزدهم دی ماه 1388
January 6, 2010
پانويس ها:
1. http://mohandestabarzadi.blogfa.com/post-1811.aspx
1. http://mohandestabarzadi.blogfa.com/post-1806.aspx
3. http://www.ghandchi.com/17-Crimes_against_Humanity.htm
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر