جمعه، بهمن ۱۰، ۱۳۹۳

دموکراسی سکولار نه پایان که آغاز کار است

http://iranscope.blogspot.com/2015/01/blog-post_42.html
دموکراسی سکولار نه پایان که آغاز کار است 
http://www.ghandchi.com/868-democracy-secular.htm

در صد و پنجاه سال گذشته کمونیستها، آنارشیستها، پسامدرنیستها و بنیادگرایان مذهبی نفی دموکراسی سکولار را بر مبنای کمبودهای کشورهای مدرن در عرصه های عدالت اجتماعی، نابرابری های اقتصادی و آزادی های عقیدتی و سیاسی، موجه جلوه داده و اتوپی های خود را بعنوان نوشدارو  مطرح کرده اند.

اتوپی کمونیستی و ضدیت آن با دموکراسی سکولار مشخصاً در نقد مارکس به برنامه گوتا به وضوح مطرح شد و طی 100 سال نتایج زیان بار خود را برای جنبش های مترقی نشان داد (1). اتوپی های آنارشیستها و فرامدرنیستها نیز به تفصیل در 10 سال گذشته مورد بررسی قرار گرفته اند (2). و بالاخره اتوپی بنیادگرایان اسلامی، داعشی های سنی و شیعه، امروز بیشترین نابودی بشری را در خاورمیانه رقم می زند (3).

آیا در دموکراسی های سکولار واقعا معایبی که مخالفان می گویند، وجود دارند؟ نه تنها وجود دارند بلکه هر روز مردم در این جوامع با همه این واقعیات دست و پنجه نرم می کنند. تفاوت جامعه مدرن با جامعه قرون وسطایی و رژیمهای توتالیتر دقیقاً در همین است که می توان همه این مسائل را مطرح کرد و در اخبار روزانه مطلع شد و با فعالیتهای نهادهای مدنی و سیاسی و اقتصادی به مقابله با آنها پرداخت. آیا دولت ها در دموکراسی های سکولار برای منافع خود، حقوق بشر در کشورهای دیگر و حتی در کشور خود را زیر پا نمی گذارند؟ بله زیر پا می گذارند و به همین علت در آمریکا سازمانهایی نظیر ای سی ال یو، روز و شب برای کسب حقوق مردم مبارزه می کنند و یا تشکیلاتهای حقوق بشری ایرانیان شکل می گیرند.  آیا عدالت اجتماعی در همین قلب آمریکا در یک قدمی کاخ سفید مسأله نیست و بی خانمانها در برف زمستان نمی میرند؟ بله همه اینها واقعیت است اما افراد و تشکیلاتهایی هم هستند که برای بهروزی مردم فعالیت می کنند.

دموکراسی سکولار پایان کار نیست. مدینه فاضله نیست. جامعه مدرن شرایطی است که در آن می شود برای مقابله با همه این مصائب فعالیت کرد اما حتی آزادی ها هم بدون تلاش ضمانتی ندارند و روزگاری در همین آمریکا روزنامه نگاران هدف مکارتیسم قرار گرفتند و برای آزادی بیان مبارزه کردند تا پیروز شدند. آنهایی که با طرح کمبودهای دموکراسی سکولار، مدینه فاضله می خواهند، 100 سال است بعد از مشروطیت از پیشروی جامعه ایران جلوگیری کرده اند. در جامعه مدرن، ما بیشتر اخبار کمبودها و نقصان ها را می شنویم اما به این معنی نیست که وضعیت واقعی بدتر از جامعه قرون وسطایی است هرچند در دومی از خبرها کمتر اطلاع پیدا می کنیم. زمانی بود که لیبرال در جنبش سیاسی ایران به عنوانی بد تبدیل شده بود. شخصاً نه تنها به داشتن دیدگاهی لیبرال افتخار می کنم بلکه تکامل جامعه مدرن در ایران را نه پایان که آغاز راه برای تلاش جهت حل معضلات چه در ایران چه در کل جهان می دانم.

امروز گرچه آینده نگر ها از جان رالز هم از نظر تئوریک جلوتر می روند اما اصل بحث دموکراسی سکولار همچنان به معنی پایان کار نیست. اگر تنها در عرصه اعتقادات نیک بنگریم در بسیاری از جوامعی که دو سه قرن است دموکراسی سکولار برقرار شده حتی تا به امروز حداکثر 10 درصد مردم غیرمذهبی هستند در نتیجه قبول مدل غیرمذهبی دموکراسی سکولار توسط جامعه به قول جان رالز نظیر پذیرفتن تمپلِیت یا الگویی برای کار است و نه آنکه اکثریت مردم غیرمذهبی شده باشند. همین بحث در مورد عرصه های عدالت اجتماعی و حقوق بشری صدق می کند. در نتیجه نیاییم دموکراسی سکولار را مورد حمله قرار دهیم که چرا مدینه فاضله نیست. قرار نبوده باشد و نخواهد بود. اما در این دموکراسی سکولار می شود برای حل همه آن مسائل فعالیت کرد هرچند در واقعیت در جوامعی زندگی می کنیم که هنوز اکثریت جامعه، مذهبی است و ساختارهای حقوقی و واقعی با تفوق های جنسیتی و قومی و طبقاتی و امثالهم در شیرازه جامعه و قوانین را یک روزه نمی توان بطور دموکراتیک تغییر داد. نگاهی به خود افراد مترقی در ایران در زمینه نگرششان در مورد همجنسگرایی بیاندازید تا ببینید که مسأله نمی شود با فرمان مدینه فاضله یک روزه حل شود. البته منظور بحث های کاذب نظیر آمادگی نداشتن مردم برای دموکراسی نیست (4).
 
به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران

سام قندچی، ناشر و سردبير
ایرانسکوپ
http://www.ghandchi.com  
دهم بهمن ماه 1393
January 30, 2015
 

پانویس:
 
1. کمونيسم افيون روشنفکران ايران
http://www.ghandchi.com/616-CommunismOpiate.htm


2. پسامدرنیسم شکل دهنده اسلامگرائی
http://www.ghandchi.com/304-Postmodernism.htm


3. خاورمیانه در دام اتوپیسم
http://iranscope.blogspot.com/2014/10/blog-post_9.html


4. آیا مردم ایران برای دموکراسی آمادگی دارند؟
http://iranscope.blogspot.com/2014/11/blog-post_21.html


 

متون برگزیده

ایرانسکوپ#
#iranscope

سخنی با هواداران فوکو و دریدا در جنبش سیاسی ایران

http://iranscope.blogspot.com/2015/01/blog-post_30.html
سخنی با هواداران فوکو و دریدا در جنبش سیاسی ایران
http://iranscope.blogspot.com/2015/01/blog-post_30.html
http://www.ghandchi.com/867-derrida-foucault.htm
 
اگر شیفتگی نسل پیش از انقلاب 57 به جریانات کمونستی باعث شد گسترش اندیشه های مدرن که در دوران مشروطیت در جامعه ما آغاز شده بود، تعمیق نیافت؛ بعد از انقلاب، نقش مشابهی را اندیشه های پسامدرنیسم و رلاتیویسم فرهنگی ایفا کرد. امروز نیز در میان جوانان ایران دوباره فوکو و دریدا و جریانات پسامدرنیستی و کلاً ظاهر رادیکالتر و عصیانگر آنارشیسم، جذابیت یافته است.

اینگونه اندیشه های ضدمدرن در جوامع پیشرفته غرب آنقدر ضرری نمی زنند اما در جوامعی نظیر ایران که هیچگاه جامعه مدرن نتوانسته تثبیت شود این جریانات فکری بر عکس انتظار هوادارانش راه سریعتر به جلو نیست و به واپسگرایی یاری می رساند. در واقع جوانانی که از آهستگی توسعه با نظریات لیبرالی در جوامعی نظیر ایران خسته می شدند و یا لیبرالیسم را با وابستگی به غرب اشتباه می گرفتند، راههای بالا را برمی گزیدند که سریعتر به خواستهای مورد نظرشان برسند اما در عمل باعث شدند که جامعه ایران بعد از 100 سال حتی از دوران مشروطه نیز از نظر فکری در جایگاه عقب تری قرار گیرد. دلیل مسأله نیز اتفاقی نیست و به انتخاب های نادرست روشنفکران ایران مرتبط است.

ممکن است نوشتار زیر در نگاه نخست کسل کننده جلوه کند اما امیدوارم جوانان امروز قدری تأمل کنند و این مطلب را بخوانند که نشان می دهد چرا نسلی بخاطر دنبال کردن همین نظرات فوکو و دریدا که در بخش دوم در زیر مشخصاً توضیح داده شده اند، نتوانست تأثیر درستی بر تحولات ایران در 20 سال اخیر بگذارد و عملا میدان را به اصلاح طلبان اسلامی سپرد.

دهم بهمن ماه 1393
January 30, 2015


پسامدرنیسم شکل دهنده اسلامگرائی
http://www.ghandchi.com/304-Postmodernism.htm

برای بسیاری از محققین تحولات 24 سال گذشته ایران، این مایه شگفتی *نیست* که در پی پیروزی پرچم شیعه گرائی در انقلاب 1357 ایران، دولتی قرون وسطائی در ایران شکل گرفت. در کتاب ایران آینده نگر (1) این عقب گرد مورد بحث قرار گرفته است. معهذا آنچه که شگفت آور است این است که چگونه دولت واپسگرای قرون وسطائی جمهوری اسلامی قادر شده است این مدت طولانی در قرن 21 دوام آورد، یعنی 24 سال گذشته است و هنوز این رژیم سر کار است.

آنچه که دولت جمهوری اسلامی را زنده نگهداشته پدیده عجیبی در ایران بعد از 1357 است. دولتی قرون وسطائی از طریق روشنفکرانی مدیریت میشود، که نه اسلامی هستند و نه علاقه ای به جامعه قرون وسطائی دارند، و حتی اکثرأ آتئیست (بی خدا) هستند، اما بخاطر تعلق به ایدئولوژی غلط پسامدرنیسم که بهتر است پیش-مدرنیسم نامیده میشد، اینان به مداهان و ابزارهای سیستم عقب مانده جمهوری اسلامی تبدیل شده اند، سیستمی که در قرن بیست و یکم، سنگسار میکند، قطع عضو میکند، و مرتدان را میکشد. در واقع این حامیان جمهوری اسلامی، شکل دهندگان اسلامگرائی در ایران، در 24 سال گذشته بوده و هستند.

بیش از سه سال پیش، مقاله ای درباره نحوه مناسب رفع تحریم های آمریکا از روی جمهوری اسلامی نوشتم، و اشاره کردم که رفع تحریم بایستی از طریق گذاردن شروط حقوق بشری انجام شود. آن نوشتار با حملات تند لابی ایست های جمهوری اسلامی در خارج مواجه شد. میگفتند درباره کودکان ایران که ممکن است از گرسنگی بمیرند دل نگرانند، اما دلیل واقعی رفتارشان، جهانی تلقی کردن حقوق بشر بود، که ایشان به آن اعتقاد ندارند، واین موضوع در سکوت آنان درنشریاتشان، طی تمام این سالها، در مورد سنگسار، قطع عضو، و کشتن مرتدان آشکار است. فکر میکنم هرچه بیشتر درباره پسامدرنیسم بفهمیم، بیشتر میتوانیم ببینیم که چرا این تقاضای عقل سلیم برای خواستن شروط حقوق بشر، جهت رفع تحریم، چیزی بود که ایدئولوژی لابی ایست ها به آن اجازه طرح نداده و با آن دشمنی میکردند.

از سلمان رشدی تا آقاجری، از بختیار تا فروهر، مخالفینی که توسط این رژیم کشته شدند را نمیتوان آته ئیست خواند، در صورتیکه اکثر مدافعان پسامدرنیست این رژیم آته ئیست هستند، و شگفت آنکه، پسامدرنیستها کسانی هستند که در زنده نگه داشتن این رژیم قرون وسطائی مذهبی نقش تعیین کننده داشته اند، و آن هم نه بخاطر آنکه اسلامگرا بوده اند! در نتیجه سوال این است که چرا اینان مداهان و لابی ایست های این رژیم هستند، با وجود آنکه ایدئولوژی فاشیستی این رژیم، ضد اعتقادات مذهبی خود این روشنفکران است!

تاریخأ پدیده مشابهی در رابطه با فاشیسم هیتلری رخ داد، وقتی گروهی از روشنفکران، با ادامه حمله نیچه و هایدگر به متافیزیک سنتی، به حمایت از نازیسم رسیدند. معهذا بایستی خاطر نشان کنم که شیفتگی روشنفکران از نازیسم طولانی نبود، و همچنین حتی نازیسم، گرچه فاشیستی بود، اما دولت قرون وسطائی نبود، و اشتباه روشنفکران قابل فهم تر بود، در صورتیکه در مقایسه، در مورد لابی ایست های جمهوری اسلامی، شیفتگی شان 24 سال ادامه داشته، که بسیار طولانی است، و ویژگی آشکار قرون وسطائی این رژیم، با سنگسار و قطع عضو، و کشتن مرتدان مذهبی، حمایت طولانی این روشنفکران از رژیم را تحیر انگیزتر میکند.

گرچه در گذشته درباره سعی رژیم جمهوری اسلامی برای نشان دادن خود بمثابه قربانی حمله تجاوزکارانه خارجی به تفصیل بحث شده که رژیم از این تاکتیک برای جلب و حفظ پشتیبانی مردمی از خود استفاده میکند، اما نمیشود 24 سال دوام این رژیم را بر مبنای اینگونه فریبکاریهای آن توضیح داد، زمانی که دولتی قرون وسطائی بر ضد تحولات قرن 21، و بدون یک پشتیبان جدی بین المللی، این همه سال دوام آورده است! پاسخ به این مسأله غامض را بایستی در این جست که چگونه پسامدرنیسم، راه فاشیسم اسلامی را هموار کرده است، و چگونه آنرا تمام این سالها حفظ کرده است، و کماکان به شکل دادن اسلامگرائی و جمهوری اسلامی ادامه میدهد، و این سیستم را در قرن 21 زنده نگاه میدارد.

پسامدرنیسم چیست؟

تعریف پسامدرنیسم از سوی طرفداران آن بسیار متناقض است، و البته اگرمتناقض نبود، خود بر ضد پیش فرض این مکتب فکری میبود، که اساسأ کوششی برای طرح "هرچه میتواند باشد" است، یا به بیان ساده تر ضد متد است.

اساسأ پسامدرنیسم، آنارشیسم قرن بیستم است. عبارات زیر خصائص مشابه کلبیون، یعنی پیش کسوتان آنارشیستها در یونان باستان، را با انارشیستهای قرن نوزدهم و پسامدرنیست های قرن بیستم نشان می دهد:

"کلبیون، دستاوردهای تمدن، نظیر دولت، مالکیت خصوصی، ازدواج، و مذاهب را رد میکردند. در واقع آنان را میتوان پیش کسوتان آنارشیستها قلمداد کرد. آنها سعی در تصحیح نقصان های اجتماعی نه از طریق رفرم داشتند، و نه از طریق ارائه آلترناتیوی اجتماعی که با انقلاب بدست آید. آلترناتیو آنان "بازگشت به طبیعت" و زندگی نظیر حیوانات بود. یکی از چهره های برجسته آنان، دیوژانس، حتی به برادری نسل بشر و حیوانات معتقد بود که البته انساندوستانه بود. خلاصه آنکه رد نظم موجود از طرف اینان ضربه ای بود بر مونیسم، هرچند مکتب فکری شان برای اندیشه و فعالیت فکری کشنده بود." (2)

توضیح و نقد دنیل بل از پسامدرنیسم در بخش  II "پسگفتار 1996" کتاب "تضادهای فرهنگی سرمایه داری" وی، یکی از بهترین تحلیل های این جریان فکری در عصر حاضر است. دنیل بل پسامدرنیسم را اینگونه تعریف میکند:

"پسا مدرنیسم فرار از فلسفه است-و برای فوکو، دریدا، و یا رورتی، به تاریخ فرهنگی، بیان، یا زیبائی شناسی، و نفی، اگر نه واژگونی، ارزش های فراگیر جهانی و معنوی است." (3)

"برای فوکو، شکاف معاصر علم شناخت، با مفهوم انسان عصر روشنگری است..که چالش وی با انساندوستی غرب را تبیین میکند...و دریدا میخواهد فلسفه را رد کند، در جستجوی کانونی برای هستی شناسی ..به جای فلسفه (یا بزبان وی "سیگنیفاید بمعنی اشاره شده") ، و برای وی تنها ادبیات وجود دارد، و در ادبیات، فقط متن وجود دارد، و در متن، تنها اشارات وجود دارند..هرچند دریدا به مثابه صدای آزادی خودرو تفسیر شده تصور میشود، اما وی هرچه هست غیر از آن. متد و دسته بندی های وی، همان قدر قیاسی است، که طرح های یک پیرو اسکولاستیسم در قرون وسطی. ابزار کلی وی تکنیک "دیکنستراکسیون" است. اما هر کوششی برای مشخص کردن معنی این اصطلاح بی نتیجه است، چرا که دریدا از ارائه معنایی ثابت برای هر اصطلاحی، از جمله این اصطلاح خود وی، سر باز میزند. در پایان، تحلیل متن برای دریدا موضوعش "فتط فتیشیسم معنی" نیست، که رابطه با یک مورد مراجعه، یا واقعیت بیرونی است. یک دلیل جاذبه دریدا، بویژه برای تئوریسین های ادبیات، که از طریق وی، موضوع عرصه خود را مرکز جستار می بینند، این است که دیکونستراکسیون همه سیستمها را به نفع یک متد، که در عین حال ضد متد است، میپاشاند. دریدا هم این را دارد و هم آن." (4)

"این ابلهانه است که سعی کنیم پسامدرنیسم یا پومو را "راست" یا "چپ" ارزیابی کنیم. آنچه ما در اینجا داریم نتیجه منطق مدرنیسم است (وجه ضد معرفتی و ضد روشنفکرانه آن) و مصرف گرائی ( کسب کنندگی اش)، در جهانی که فرهیختگانش، دیدگاههای خود را متناقض مییابند- بسبب عدم وجود بنیادی محکم در اخلاقیات سنتی، یا در لیبرالیسمی که برایش مشکل بود برای رفتار مجاز، حدودی قائل شود- و در نتیجه آنارشیسم فرهنگی و نوسنجی ارزش ها، به نوعی پسامدرنیسم را از قید مسولیت آزاد کرده است". (5)

عبارات بالا نشان میدهد که آزادی فردی برای متفکرین پسامدرن، به معنی فراموش کردن دستاوردهای بشریت طی هزاره هاست، حال چه دست آورد، فاکت های علمی باشند یا حقوق بشر که در سطح جهانی کسب شده باشند؛ و به عوض دعوت آنان برای رلاتیویسم فرهنگی، و توجیه سنتهای ضد حقوق بشری نظیر سنگسار، قطع عضو، و کشتن مرتدین مذهبی است، چرا که اینان فراگیر و جهانی بودن ارزش های حقوق بشری را انکار میکنند. این دیدگاه آنارشیستی از آزادی فردی است.

برای آنارشیستها آزادی معنی اش آزادی در درون نهادهای مترقی نیست، و تصور میشود که از طریق به دور ریختن دستاوردهای تمدن یعنی با به دور ریختن موسسات دموکراتیک و حقوق بشر، میتوان به آزادی رسید، چرا که نظیر کلبیون، وجود و عدم وجود این نهاد های مترقی دستاورد بشریت، برای آنها بی اهمیت تلقی میشود. در نتیجه تفاوت زندگی متمدنانه و به رسمیت شناختن حقوق بشر، با زندگی قرون وسطائی و قبول سنت های وحشیانه نظیر سنگسار و قطع عضو، یکسان شمرده میشود، و بدینگونه پسامدرنیسم ایدئولوژی بازگشت دولت قرون وسطائی اسلام گرا میشود.

به عبارت دیگر از طریق نفی ارزش علم و دستاوردهای حقوق بشری و موسسات دموکراتیک تمدن، پسامدرنیسم ابزار مدیریت عقب مانده ترین سیستم قرون وسطائی اسلام گرا شده است. آنارشیسم با نفی هر قاعده، حتی قوانین بازی لیبرالیسم، به توجیه و کمک فاشیسم قرون وسطائی میرسد. این آن چیزی است که جمهوری اسلامی را در قدرت نگهداشته است. و بدینگونه آنان که مقررات و اصول اخلاقی اساسی لیبرالیسم و بشردوستی را به مثابه زنجیر پا تلقی میکردند، به کارگزاران بدترین مقررات و اصول اسلامگرائی قرون وسطی مبدل شده اند، و به آن افتخارمیکنند که اینگونه "تفاوت فرهنگ بالا و پائین را زدوده اند". رلاتیویسم فرهنگی نتیجه مستقیم اندیشه پسامدرنیسم است (6).

شکل دادن اسلام گرائی

ظاهرأ ممکن است به نظر رسد که ملایان، دولت جمهوری اسلامی را میگردانند، و این درست است که ملایان این دولت قرون وسطائی را معین میکنند، ولی هر قدر علم و تکنولوژی غرب را آنها به مواد درسی مدارس علمیه قم و نجف اضافه کردند، ملایان نتوانستند جمهوری اسلامی را در 24 سال گذشته بگردانند. این تنها لابی ایست های جمهوری اسلامی در هاروارد و یو سی ال ای نیستند که برای جمهوری اسلامی کار میکنند، و برایش در محافل سیاسی آمریکا پشتیبانی جمع میکنند. همتایان آن ها در ایران، مدیران موسسات مختلف دولتی و غیردولتی هستند، و رژیم را آنان میگردانند.

ممکن است اینگونه تصور شود، که پسامدرنیست ها فقط روشنفکرانی هستند که در کافی شاپ های اروپا بحث فوکو و دریدا میکنند. اما واقعیت فراتر از آن است. پسامدرنیست ها کسانی هستند که موسسات اقتصادی و اجتماعی جمهوری اسلامی را گردانده و مدیریت میکنند.

به عبارتی، در ایران امروز، نقشی که مدیران کمونیست در گرداندن سیستم عظیم شوروی به عهده داشتند را، ملایان به عهده ندارند، و در واقع آن نقش را پسامدرنیستها ایفا میکنند. این حقیقت آشکار می کند که چگونه این رژیم قرون وسطائی توانسته است 24 سال دوام آورد، و در نتیجه برای پایان دادن به این رژیم، بایستی به توجیه گری دیدگاه پسامدرنیستی پایان داد. دیدگاهی که فرهنگ بالا و پائین را مساوی میگیرد، و از دولتی قرون وسطائی در ایران دفاع میکند، که امروز چادر اجباری بر سر زنان میکند، قطع عضومیکند، و کشتن مرتدان مذهبی رابه نورم تبدیل کرده است، و آنهم در کشوری که 100 سال پیش سیستم سکولار داشته است.

پسامدرنیسم در غرب، به عنوان کوششی روشنفکرانه یک دهه است که در حال محو شدن است. همانگونه که دانیل بل ذکر میکند "جاذبه فوکو و دریدا از بین رفته است". اما در ایران و در میان روشنفکران ایرانی، این ایدئولوژی ها امروز مد شده اند، و نه فقط برای گپ زدن در کافی شاپ ها، بلکه به عنوان رهنمون برای بسیاری کسانی که مشغول کمک به جمهوری اسلامی، برای ادامه این حکومت ترور و وحشت در ایران و خارج از ایران هستند. پسامدرنیست ها در پی شکل دادن به اسلام گرائی هستند و نه در پی پایان دادن به جمهوری اسلامی.

جامعه قرون وسطائی و سنت ها و عقاید آن نظیر سنگسار و کشتن مرتدان دینی، قرن هاست که پایان یافته است، و مایه تأسف است که پسامدرنیست ها کار خود را تجدید حیات سیستم قرون وسطائی در قرن 21 کرده اند. اگر برای جمهوری چک، نظریات واسلاو هاول، که کمونیسم را برابر تحقق علم میدانست، و سقوط کمونیسم را به مثابه پایان امکان دانش عینی جشن میگرفت، بی ضرر بود، برای کشوری نظیر ایران، که روحانیت شیعه میخواهد جسم و روح را صاحب باشد، اینگونه نظرات ضد علمی پسامدرنیستی، تنها به کند کردن ترقی ایران می انجامند. اکنون زمان آن رسیده است، که نسبت به آنچه به ایران در 24 سال گذشته، بوسیله شکل دهندگان پسامدرنیست جمهوری اسلامی قرون وسطائی انجام شده، بیدار شویم.

اندیشه پلورالیسم مترقی فراصنعتی در میان دانشمندان و فلاسفه علم در قرن بیستم، و بیست و یکم، شکل گرفته است. کسانی نظیر پاپر، بوهم، هاوکینگ، و کورزویل (7). و ادامه بسیاری مکاتیب فلسفی قرن بیستم به زبانشناسی، توسعه ای بی حاصل بوده است، اگر نه برای زبانشناسی و معماری، مظمئنأ برای جهان بینی بشر بی ثمر بوده، چه در علوم طبیعی، وچه در علوم اجتماعی و پراتیک اجتماعی. و گرایش پسامدرنیست در میان این مکاتیب، حتی گامی بیش از بقیه به عقب و به سوی واپس گرائی بوده است. دستاورد های بشریت در عرصه های حقوق بشر و موسسات دموکراتیک، فراگیر و جهانی هستند، و توجیه عدم وجود این حقوق و موسسات در هر نقطه جهان، از طرف پسامدرنیست ها نادرست است و نیروهای مترقی را در برابر جریانات قرون وسطایی واپسگرا خلع سلاح می کند.

به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران

سام قندچي، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
http://iranscope.blogspot.com 
http://www.iranscope.com 
http://www.ghandchi.com 
27 آذر 1382
Dec 18, 2003

پانویس:

1. کتاب ايران آينده نگر: آينده نگري در برابر تروريسم
http://www.ghandchi.com/500-FuturistIran.htm

2. پلورالیسم در اندیشه غرب - کثرت گرائی
http://www.ghandchi.com/301-Pluralism.htm 

3. تضادهای فرهنگی سرمایه داری، دانیل بل، ص298، متن انگلیسی

4. همانجا،  ص302-304

5. همانجا، ص306

6. Cultural Relativists Misrepresent Iran Situation
http://www.ghandchi.com/232-CulturalRelativists.htm 

7. پلورالیسم در اندیشه غرب - کثرت گرائی
http://www.ghandchi.com/301-Pluralism.htm

متن مقاله به زبان انگلیسی:
http://www.ghandchi.com/304-PostmodernismEng.htm

ایرانسکوپ#
#iranscope

پنجشنبه، بهمن ۰۹، ۱۳۹۳

شرکت های نفتی قربانیان تازه سیاست عربستان

http://iranscope.blogspot.com/2015/01/blog-post_29.html
شرکت های نفتی قربانیان تازه سیاست عربستان   
 http://iranscope.blogspot.com/2015/01/blog-post_29.html
http://www.ghandchi.com/866-oil-companies.htm

عربستان به قول آمریکایی ها جیب گودی دارد و می تواند ضرر سقوط بهای نفت را تا ده سال برای دستیابی به اهداف سیاسی اش، تحمل کند. سیاست نفتی عربستان در 9 ماه گذشته به تفصیل بحث شده است (1).

علاوه بر ایران، روسیه و شرکتهای فرکینگ؛ مؤسسات نفتی سنتی آمریکا و بریتانیا نظیر کونوکوفیلیپس، آکسیدنتال پترولیوم و رویال داچ شل فربانیان تازه سرازیر شدن نفت عربستان به بازار هستند (2).

اگر مذاکرات پنج بعلاوه یک با ایران موفق شود، ممکن است بازگشت ایران به بازار نفت دیگر تهدیدی به سودآوری کمپانی های بزرگ نفتی، تلقی نشود. به عبارت دیگر بنظر می رسد سیاست نفتی عربستان نتایح ناخواسته بیشتری را بدنبال دارد. صف بندی های تازه منطقه ای و گلوبال در حال شکل گیری است (3).

اقدامات غیرمتعارف نظیر ریختن شکر به اقیانوس در سالهای بحران اضافه تولید 1930 هنوز در خاطره ها زنده است. شرکتهای نفتی جیب گود سعودی ها را ندارند که بتوانند بدون نگرانی چنین ضررهایی را تحمل کنند و بزودی نیاز دارند که نظیر آنچه در سال 2001 تحت دولت بوش دیدیم از این تنگنا نجات داده شوند یا راه خود را خواهند رفت.

به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران

سام قندچي، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
http://iranscope.blogspot.com 
http://www.iranscope.com
http://www.ghandchi.com 
نهم بهمن ماه 1393
January 29, 2015

پانویس:

1. نفت ارزان سعودی برای نگهداشتن آمریکا در عراق و سوریه
http://www.ghandchi.com/842-saudi-oil.htm


2. Conoco, Occidental and Shell cut 2015 budgets on crude slide
http://www.reuters.com/article/2015/01/29/us-oil-results-idUSKBN0L221620150129


3. صف بندی های گلوبال در زمان حاضر
http://www.ghandchi.com/860-global-lineups-update.htm


 
 متون برگزیده
http://featured.ghandchi.com

 
Oil Companies, New Victims of Saudi Policy
Sam Ghandchi
http://www.ghandchi.com/866-oil-companies-english.htm

شرکت های نفتی قربانیان تازه سیاست عربستان
http://www.ghandchi.com/866-oil-companies.htm
 
Saudi's have a big pocket and can endure losses due to the fall of oil prices for ten years hoping to achieve their political goals. The Saudi Arabia's oil policy has been extensively discussed in the last 9 months (1).

In addition to Iran, Russia and fracking companies, US and UK traditional oil firms such as ConocoPhillips, Occidental Petroleum and Royal Dutch Shell are the new victims of Saudi's outpouring of oil into the market (2).

If five plus one negotiations with Iran succeeds, return of Iran to the oil market may no longer be viewed as a threat to profitability of Big Oil anymore. In other words, it seems like Saudi's policy is having more unintended consequences than first thought. New regional and global lineups are being formed (3).

Drastic measures like throwing sugar in the sea during the crisis of overproduction in 1930's are still fresh in memories. Oil companies do not have deep pockets like the Saudi's to endure loss without blinking and will soon need to be bailed out as we saw in 2001 under the Bush administration or will go their own way.

Hoping for a democratic and secular futurist republic in Iran,

Sam Ghandchi, Editor/Publisher
IRANSCOPE
http://www.ghandchi.com 
http://www.iranscope.com

January 29, 2015

Footnotes:

1. Saudi Cheap Oil to Keep US in Iraq and Syria
http://www.ghandchi.com/842-saudi-oil-english.htm


2. Conoco, Occidental and Shell cut 2015 budgets on crude slide
http://www.reuters.com/article/2015/01/29/us-oil-results-idUSKBN0L221620150129



ایرانسکوپ#
#iranscope

دوشنبه، بهمن ۰۶، ۱۳۹۳

در ادامه بحث راهکار آقای محمد نوری زاد

http://iranscope.blogspot.com/2015/01/blog-post_26.html
در ادامه بحث راهکار آقای محمد نوری زاد
http://iranscope.blogspot.com/2015/01/blog-post_26.html
http://www.ghandchi.com/865-nourizad-continued.htm 

سه هفته پبش در مورد راهکار "خروج از تنگنا" که آقای محمد نوری زاد برای ایران مطرح کردند، بحث شد و به اظهارات حجت الاسلام کاظم صدیقی امام جمعه تهران نیز در همان تاریخ، اشاره شد (1).

وضعیت در ایران هنوز تغییری نکرده اما بیدار اندیشی (2) در مورد تأثیر نتایج مذاکرات اتمی بر اوضاع ایران بسیار لازم است و آقای نوری زاد این کار را کرده و می نویسد "مذاکره ی ایران با کشورهای 1+ 5 احتمالاً به صلح خواهد انجامید و درهای تأسیسات هسته ای ما گِل گرفته خواهد شد و میلیاردها پول بی زبان این مردم دود خواهد شد. این شکست خفت بار که پایان ذلت بارش از همان ابتدای ورود به داستان هسته ای مشخص بود، به عصبی تر شدنِ حاکمیت منجر خواهد شد. معمولاً مردی که در بیرون خانه از حریف قَدَرِ خود سیلی خورده و تحقیر شده، در خانه عبوس می شود و به هر بهانه بر سر اهل و عیال خود می کوبد. گمان من بر این است که دستگاه های امنیتی بعد از این که خیالشان از مجامع جهانی و هسته ای راحت شد، به جان معترضان داخلی خواهند افتاد تا نبضِ قضایا را به دست گیرند و اقتدار زخم خورده ی خود را به رخ بکشند. خلاصه از ما گفتن. این که: کاپیتولاسیون مگر نه این است که آخوندها بر کشورما مسلط شده اند و ضمنِ این که هیچ نسبتی با ایران ندارند و تا می توانند نقدینگی و ذخایرش را غارت می کنند و به خارج می فرستند، ذخایر انسانی اش را نیز به زندان و اعدام و دام اعتیاد و بیکاری و بی هویتی و تن فروشی در انداخته اند؟ می گویم: چه این مذاکره به صلح انجامد و چه به هرکجای دیگر، این روزهای فهمیدگی برگشت پذیر نیست. با عصبی تر شدن حاکمیت و برچیدنِ معترضان مدنی، حتماً میخ بیشتری بر تابوت ظلم کوفته خواهد شد. مثل عصبی شدن حاکمیت در سال 88 که به جهش فکری و آگاهی وصف ناپذیر مردم از یکسوی و به شتاب حاکمیتِ جور در رسیدن به دره ی درماندگی و سقوط حتمی اش از جانب دیگر منجر شد" (3).

روز گذشته نیز سحام نیوز گزارش داد که "عصر روز یکشنبه نرگس محمدی که قرار بود همراه محمد نوریزاد و علی سیف زاده با خانم کلاودیا روت، نایب رئیس پارلمان آلمان در هتل اسپیناس تهران ملاقات داشته باشد، در مقابل ورودی این هتل در بلوار کشاورز بازداشت و به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات برده شد. به گزارش سایت تلاش٬ خانم محمدی پاسی از نیمه شب (بوقت تهران) پس از پرس و جو و تهدید به دستگیری و اجرای حکم یکساله اش آزاد شد. محمد نوریزاد و علی سیف زاده توانستند با قانونگزار آلمانی در لابی هتل که شماری از مامورین امنیتی در آن حضور داشتندگفتگوی کوتاهی داشته باشند" (4).

حالا بیائیم فرض کنیم که 6 ماه آینده نیز نظیر یک سال و نیم گذشته رفتار رژیم با جنبش سیاسی و مدنی در ایران، عوض نشود. آیا فکر می کنید می توان به نتیجه ای بهتر از سال 88 امید داشت؟ یعنی نمی شود فقط به حاکمیت نگریست و فکر کرد تغییرات در آن بخودی خود می تواند مشکل را حل کند. منظورم فقط اشکالات برنامه اصلاح طلبان نیست که سالهاست به تفصیل بحث شده است (5). برنامه آلترناتیو هم در جزئیات مطرح شده است (6). اما چرا به جایی نمی رسیم؟ بگوییم در داخل کشور بطور منقطع شرایطی بوده که بتوانیم بنشینیم و به توافق برسیم. در خارج حتی اینگونه انقطاع ها را نیز نمی توان دلیل عدم موفقیت دانست و نمی شود شکست ها را فقط به اقدامات رژیم نسبت داد. واقعیت این است که آنچه همیشه بطور کلیشه ای می گوییم حقیقتی است در مورد ایرانیان در زمان حاضر و آن بدگویی و برای هم زدن است که ربطی به رژیم ندارد. شاید انقلاب ناموفق 1357 به این روحیه بیشتر دامن زده باشد اما به هر حال واقعیت است. تا دو ایرانی با هم نزدیک می شوند همه تلاش دیگران نابود کردن همراهی آن دو نفر می شود و تیشه به ریشه زدن ها شروع می شود. این بیماری ملی است. یادم است که آیت الله خمینی داستانی از مدرسه ابتدایی را برای کودکان تکرار می کرد که وقتی چند چوب به هم متصل است کسی نمی تواند آنها را بشکند. شاید آن زمان هم ما این مسأله را داشته ایم و او راهی برای مقابله با این روحیه یافته بود و به همین دلیل موفق شد. به هر حال متأسفانه اپوزیسیون ایران 36 سال است این مسأله را دارد و دلیل شکست ماست و به همین علت هم هر از چندگاهی با خود شعر ناصر خسرو را زمزمه می کنیم که "از ماست که بر ما است" و گوشه عزلت می گزینیم. ابداً منظورم اختلاف عقیده و تفاوت در پلاتفرم های سیاسی و فکری نیست. اتفاقاً آنگونه اختلافها سبب تعدد احزاب و بالندگی جوامع سالم و موفق بوده و هست. مسأله نابودسازی یکدیگر است و نمی شود شکست ها را تنها به دلیل اختناق رژیم توضیح داد.

به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران

سام قندچی، ناشر و سردبير
ایرانسکوپ
http://www.ghandchi.com  
ششم بهمن ماه 1393
January 26, 2015

پانویس:
1. بحثی درباره راه حل محمد نوری زاد برای ایران
http://iranscope.blogspot.com/2015/01/blog-post_2.html


2. ایران و بیدار اندیشی
http://www.ghandchi.com/391-Awake.htm


3. محمد نوری زاد: کاپیتولاسیونِ آخوندی
https://www.facebook.com/m.nourizad/posts/1024702944223988


4. بازداشت چند ساعته نرگس محمدی
http://sahamnews.org/1393/11/274073


5. پيشنهاد يک راه حل ساده برای اصلاح طلبان ايران
http://www.ghandchi.com/686-ReformersSolution.htm


6. پلاتفرم حزب آينده نگر
http://www.ghandchi.com/348-HezbeAyandehnegar.htm

ایرانسکوپ#
#iranscope

یکشنبه، بهمن ۰۵، ۱۳۹۳

درخواستی از خانم عاطفه گرگین

http://iranscope.blogspot.com/2015/01/blog-post_25.html
درخواستی از خانم عاطفه گرگین
http://iranscope.blogspot.com/2015/01/blog-post_25.html
http://www.ghandchi.com/864-khosro-golsorkhi.htm


چهار ماه پیش لینکهای اتهامات به خانم شکوه میرزادگی و پاسخ ایشان برای چندمین بار از سوی برخی هواداران چپ پخش شد. منظور لینکهای مصاحبه هایی است که صدای آمریکا شش ماه پیش از آن در ماه مارس 2014 با خانم عاطفه گرگین، خانم شکوه میرزادگی و دیگر افراد مرتبط با پرونده خسرو گلسرخی، انجام داده بود. همه تهمت زنی ها به خانم میرزادگی نیز سالهاست در گوشه و کنار جنبش سیاسی ایران شنیده می شود.  در همان تاریخ در "عاطفه گرگین و شکوه میرزادگی: دو روایت از دستگیری خسرو گلسرخی" درخواست شد که به این بازار شایعات خاتمه داده شود که نتیجه ای نداد (1).

دو ماه پیش خانم میرزادگی مقاله ای در نقد آقای ادیب برومند رهبر جبهه ملی منتشر کردند (2). بحثی بود که بسیاری دیگران هم مطرح کرده بودند (3)، اما حملات شخصی به خانم میرزادگی از نو شروع شد (4). خانم میرزادگی نیز پاسخ دادند (5). دوباره حمله دیگری به خانم میرزادگی بازهم با مطرح کردن پرونده خسرو گلسرخی انجام شد (6) و آقای دکتر اسماعیل نوری علا پاسخ گفتند (7). بالاخره چند روز پیش مصاحبه ای از خانم عاطفه گرگین منتشر شده که در آن حملات علیه خانم میرزادگی تکرار شده است (8).

واقعاً بحث بر سر چیست؟ زمانی در چین کمونیست در دادگاه های خلق اعلام می کردند فلانی خائن است و از مردم می پرسیدند که اعدامش کنند یا نه و فریاد موافقت مردم کافی بود که متهم به جوخه اعدام سپرده شود. در اوائل انقلاب در ایران دادگاه هایی که سران رژیم سابق را به جوخه های اعدام سپردند دست کمی از دادگاه های خلق چین نداشت و فریادهای تأیید را آیت الله خلخالی در نماز جمعه از مردم دریافت می کرد. در بخشی از اپوزیسیون ایران نیز در کردستان هنگامیکه قدرت مدتی قبل از حمله عراق به دست احزاب کردی افتاد دادگاه های خلقی با حضور توده مردم کرد تشکیل و به اصطلاح جاش ها (لغت کردی به معنی همکار رژیم) اینگونه اعدام شدند. رژیم اسلامی نیز بعد از سقوط قدرت آن احزاب کردی بسیاری از مخالفان را با حکم دادگاه های انقلاب اعدام کرد. آیا برای حق خواهی در مورد خسرو گلسرخی دنبال اینگونه دادگاه های خلق هستیم؟

اگر خانم عاطفه گرگین در 30 و چند سال گذشته می خواستند برای پرونده خسرو گلسرخی در دادگاهی مدرن تقاضای رسیدگی کنند می توانستند از آقای پرویز ثابتی در آمریکا شکایت کنند. اما در رابطه با خانم میرزادگی، اصلاً فرض کنیم که حرف خانم گرگین درست است و ایشان در بازجویی ها لو داده و تواب شده بود. چنین کسی خود قربانی است و نه مجرم. برخی دوستان چپ همه این سالها هتک حرمت خانم شکوه میرزادگی را ادامه داده اند اما هیچ اقدام قانونی در مورد عامل اصلی اعدام خسرو گلسرخی انجام نداده اند. چرا؟ چون خانم میرزادگی بخاطر فعالیت سیاسی و مدنی برای مردم ایران جلوی چشم بوده و هدفی است آسان؟ به چه حقی ترور شخصیت خانم میرزادگی جایز شمرده شده است؟ کدام آزاد اندیشانی را سراغ دارید که قربانیان دوران دیکتاتوری را هدف قرار دهند؟ لطفاٌ مصاحبه اخیر خانم عاطفه گرگین را دوباره بخوانید (8) و کمی فکر کنید. هیچکسی کامل نیست اما دوستان، به خانم میرزادگی یک پوزش بدهکارید.

به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران

سام قندچی، ناشر و سردبير
ایرانسکوپ
http://www.ghandchi.com  
پنجم بهمن ماه 1393
January 25, 2015

پانویس:
1. عاطفه گرگین و شکوه میرزادگی: دو روایت از دستگیری خسرو گلسرخی
2. یادداشتی از شکوه میرزادگی به ادیب برومند، رییس هیئت رهبری جبهه ملی
http://iranscope.blogspot.com/2014/11/blog-post_25.html


3. درباره جبهه ملی و خانم میرزادگی
http://iranscope.blogspot.com/2014/12/blog-post_19.html


 
4. پيرامون يکی از پرگويی‌های کاشف "سکولاريسم نو"، علی شاکری زند
http://news.gooya.com/politics/archives/2014/12/189886.php
 
5. از جنس درخت، نه از جنس تبر! پاسخی به آقای علی شاکری زند و همه‌ی کسانی چون او، شکوه ميرزادگی
http://news.gooya.com/politics/archives/2014/12/190004.php


6. شکوه میرزادگی و راز گل سرخ، پرویز داورپناه
http://ehterameazadi.blogspot.de/2014/12/blog-post_41.html


7. گامی چند در احوالات کاشف «راز گل سرخ»!، اسماعیل نوری علا
http://www.akhbar-rooz.com/news.jsp?essayId=64290


8. گفتگو با خانم عاطفه گرگین، همسر خسرو گلسرخی
http://ehterameazadi.blogspot.de/2015/01/blog-post_480.html




ایرانسکوپ#
#iranscope

جمعه، بهمن ۰۳، ۱۳۹۳

شفافیت: خبر ایران و گروه های لابی در واشنگتن

http://iranscope.blogspot.com/2015/01/blog-post_23.html
شفافیت: خبر ایران و  گروه های لابی در واشنگتن
http://iranscope.blogspot.com/2015/01/blog-post_23.html
http://www.ghandchi.com/863-iran-news-lobby-groups.htm


Transparency: Iran News and Lobby Groups in Washington, DC
http://www.ghandchi.com/863-iran-news-lobby-groups-english.htm
ایران بعنوان بخشی از خاورمیانه درگیر نبردی کلان علیه رادیکالیسم اسلامی، چه شیعه و چه سنی است، آنگونه رویارویی که نه تنها جنبه های سیاسی و ایدئولوژیک دارد، که برای گروه های سیاسی و مدنی مطرح است (1)، بلکه این وضعیت پژواکی امنیتی و نظامی دارد که برای دولت های منطقه (2) و فراسوی آن (3) حائز اهمیت است.

در وضعیتی که در بالا توصیف شد، "قابل فهم است که گروه های مختلف سیاسی در واشنگتن لابی دارند. دشمنان سرسخت جمهوری اسلامی، چه ایرانی و چه آنهایی که کشورهای دیگر را نمایندگی می کنند، لابی های خود را در واشنگتن دارند. همچنین لابی هایی که به جمهوری اسلامی تمایل دارند در اینجا حضور دارند. هیچ اشکالی هم ندارد که هر دو این گروه ها در واشنگتن فعالند. بالاخره اینجا دموکراسی است و گروه های لابی گر تلاش می کنند نقطه نظرات خود را به شیوه ای متمدنانه به کنگره آمریکا منتقل کنند،" اما همانگونه که به تفصیل در ارتباط با فشار آژانسهای امنیتی و گروه های لابی گر بحث شده است "ژورنالیسم صادقانه نیاز به آزادی از فشارهای سیاسی دارد تا واقعیات بطور دقیق، عادلانه و متعادل گزارش شوند" و تحت چنان فشارها لطمه می بیند، "حال چه ژورنالیستها انتخاب کنند که در تهران زندگی و کار کنند، یا در واشنگتن" (4).

در واقع سه گروه قدرتمند لابی در شهر واشنگتن هستند که تلاش می کنند اخبار ایران را تحت نفوذ خود در آوردند. برای آنکه خبر ابژکتیو باشد مهم است که در مورد چنین نفوذها شفاف باشیم. بهترین راه برای ابژکتیو بودن در مورد خبر این است که همه جوانب خبر را گزارش کنیم. به عبارت دیگر تشکیلاتهای خبری که بعنوان بخشی از گروه لابی کار می کنند همه حقی دارند که کار خود را بکنند اما برای آنکه خبرهای ایران ابژکتیو باشد مهم است که رابطه چنان منابع خبری با گروه های لابی بیان شود، همانگونه که وقتی خبری از منابع دولت ایران نقل می شود به روشنی برای حفظ شفافیت منبع خبر را برای خوانندگان مشخص می کنیم.

در حال حاضر سه گروه لابی عمده در رابطه با ایران در منطقه شهر واشنگتن در آمریکا وجود دارد. اولی بنام نیاک (www.niacouncil.org) است که اساساٌ در چارچوب دیدگاه های اصلاح طلبان اسلامی فعالیت می کند. برخی آژانسهای خبری در آمریکا نظیر Payvand.com، Iranian.com و Iroon.com در رابطه نزدیکی با نیاک هستند گرچه ممکن است منابع مالی از نیاک دریافت نکنند. اشکالی در اینجا نیست اما مهم است که در این مورد شفاف بود. لابی قدرتمند دیگری در واشنگتن به سازمان مجاهدین خلق متعلق است. آنها سایت خیری iranfocus.com را منتشر می کنند. سومین گروه لابی قدرتمند در واشنگتن گروهی هوادار اسراییل بنام CDI سی دی آی است (cdi-iran.org). بنیانگذار سی دی آی دکتر بهروز بهبودی (www.bbehbudi.net) است. همچنین آقای امیر عباس فخرآور در رهبری سی دی آی بوده است. رادیو کوچه (www.radiokoocheh.com) نیز در میان تشکیلاتهایی است که از سی دی آی منابع مالی دریافت کرده است.

برخی ژورنالیستهای ایرانی برای روزنامه های امنیتی در جمهوری اسلامی ایران کار کرده اند و چه آنکه از جمهوری اسلامی بریده باشند و چه نه، وقتی اکنون در خارج کار می کنند، مسأله ای ندارند که برای نشریاتی در خارج کار کنند که امنیتی باشد. برخی نیز شاید مطلع نیستند. همین بحث در مورد کار با نشریات و تشکیلاتهای خبری هدایت شده توسط لابی ها صادق است. برای برخی از ژورنالیستها مسأله ای نیست که برای چنان رسانه هایی کار کنند. همانطور که اشاره شد، "ژورنالیسم صادقانه همان ژورنالیسم است و با کار اطلاعاتی فرق دارد، چه در ایران و چه در آمریکا. اگر در هر کدام از این دو کشور کسی انتخاب می کند که کار اطلاعاتی [یا کار لابی] کند، مسأله ای نیست و تصمیم خودش و شغلش است، اما لطفاً اجازه دهید آنهایی که می خواهند فقط ژورنالیستی باصداقت باشند کار خودشان را بکنند" (5).

به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران

سام قندچي، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
http://iranscope.blogspot.com 
http://www.iranscope.com
http://www.ghandchi.com 
سوم بهمن ماه 1393
January 23, 2015

پانویس:

1. . خاورمیانه در دام اتوپیسم
http://www.ghandchi.com/821-middle-east-utopianism.htm


2. امارات، گفتمانی درباره داعش
http://www.ghandchi.com/852-uae-isis.htm


3. صف بندی های گلوبال در زمان حاضر
http://www.ghandchi.com/860-global-lineups-update.htm


4. کار صادقانه ژورنالیستی درباره ایران در واشنگتن
http://www.ghandchi.com/843-honest-journalism.htm


5. همانجا.


مطلب مرتبط
آقای اوباما، لطفاً تبعیض سیاسی را در صدای آمریکا متوقف کنید
http://www.ghandchi.com/901-obama-voa.htm
 
 
 متون برگزیده
http://featured.ghandchi.com

 
Transparency: Iran News and Lobby Groups in Washington, DC
Sam Ghandchi
http://www.ghandchi.com/863-iran-news-lobby-groups-english.htm

شفافیت: خبر ایران و گروه های لابی در واشنگتن
http://www.ghandchi.com/863-iran-news-lobby-groups.htm
 
Iran as part of the Middle East is involved in a grand battle against radical Islamism, whether Shiite or Sunni, an encounter which not only has ideological and political aspects that are of interest to peaceful political and civil rights groups (1) but the situation also has intelligence and military repercussions that are of interest to the states in the region (2) and beyond (3).

In a situation described above, "it is understandable that various political groups have their lobbies in Washington DC. Arch enemies of Islamic Republic of Iran, both Iranian and those representing other countries, have their lobbies in DC. Also there are lobbies that favor Islamic Republic of Iran. There is nothing wrong for either one of these groups to exist in DC. After all this is a democracy and the lobby groups try to pass their views to US Congress in a civilized manner" but as discussed extensively with regards to pressure from intelligence agencies and lobby groups, "honest journalism requires freedom from political pressure, to report facts accurately, fairly and in a balanced way" and will suffer under such pressures, "whether one is reporting from Tehran or Washington" (4).

Actually there are three Iran-related powerful lobby groups in the city of Washington that try to influence Iran news. For the news to be objective, it is important to be transparent about such influences. The best way to be objective about the news is to say all sides of the story. In other words, the news organizations that work as part of a lobby group have every right to do so, but for Iran news to be objective, it is important that the relationship of such sources with the lobby groups to be disclosed the same way that when we quote news from Iran's state media, where we clearly specify the source to be transparent to our audience.

Currently there are three major Iran-related lobby groups in Washington, DC area. The first one is NIAC (www.niacouncil.org) which basically is in line with the views of Islamic reformists in Iran.  Some Iran news agencies in the US such as Payvand.com, Iranian.com and Iroon.com are in close relations with NIAC although may not receive funding from NIAC. There is nothing wrong with that, but it is important to be transparent about it. Another powerful lobby group in DC is close to Mojahedin Khalq Organization (MEK). They publish iranfocus.com news. The third powerful lobby group in DC is a pro-Israel lobby group called CDI (http://cdi-iran.org). Its founder is Dr. Behrooz Behbudi (www.bbehbudi.net). Also Mr. Amir Abbas Fakhravar has been in the leadership of CDI.  Radio Koucheh (www.radiokoocheh.com) is among the news organizations that have received funding from CDI.

Some Iranian journalists have worked in Islamic Republic for some intelligence driven journals in Iran and whether they are disenchanted with Islamic Republic of Iran or not, now working abroad, have no problem to work for intelligence driven publications or news organizations abroad. Some others may not be aware. The same is true about publications and news organizations that are driven by lobby groups. Some journalists have no problem to work for those news media. The issue here is transparency. As has been noted, "honest journalism is just that and is different from intelligence work [or lobby work], whether in Iran or in the US. If in either country anybody chooses to do intelligence work [or lobby work], it is fine and that is their job and prerogative but please let those who want to be just an honest journalist to do their work" (5).

Hoping for a democratic and secular futurist republic in Iran,

Sam Ghandchi, Editor/Publisher
IRANSCOPE
http://www.ghandchi.com 
http://www.iranscope.com

January 23, 2015

Footnotes:

1. Middle East Trapped in Utopianism
http://www.ghandchi.com/821-middle-east-utopianism-english.htm


4. Doing Honest Journalism about Iran in Washington
http://www.ghandchi.com/843-honest-journalism-english.htm


5. ibid.
 


Related Article
 
Mr. Obama, Please Stop Political Discrimination at VOA
http://www.ghandchi.com/901-obama-voa-english.htm

ایرانسکوپ#
#iranscope

دوشنبه، دی ۲۹، ۱۳۹۳

نکته ای در مورد بحث پرویز نیکخواه در مصاحبه عباس میلانی

http://iranscope.blogspot.com/2015/01/blog-post_85.html
نکته ای در مورد بحث پرویز نیکخواه در مصاحبه عباس میلانی  http://iranscope.blogspot.com/2015/01/blog-post_85.html
http://www.ghandchi.com/861-abbas-milani-parviz-nikkhah.htm

خوشبختانه در 30 سال اخیر پژوهشهای تاریخی بسیار معتبری در همه عرصه های تاریخ ایران منتشر شده که علاقمندان می توانند در اینترنت پیدا کنند. هفته گذشته مصاحبه ای از آقای دکتر عباس میلانی با بی بی سی منتشر شد که در آن از دکتر پرویز نیکخواه در رابطه با اشتباهات اپوزیسیون پیش از انقلاب در ارزیابی از انقلاب سفید و برخورد جنبش مذهبی با آن، سخن به میان آمده است (1).
 
لازم است گفته شود که دلیل مخالفت اکثریت اپوزیسیون در آنزمان با دکتر پرویز نیکخواه، پس از بازداشت ایشان، به دلیل موضع وی در تأیید انقلاب سفید نبود.  در اپوزیسیون ایران از روز اول انقلاب سفید، کسانی بودند که شعار "اصلاحات آری دیکتاتوری نه" را مطرح کردند که به وضوح به معنی حمایت از اصلاحات مطرح شده در انقلاب سفید در عین مخالفت با دیکتاتوری بود. البته بعدها بخشی از اپوزیسیون سکولار چپ،  15 خرداد را بمثابه نقطه عطف جنبش مردم پس از 28 مرداد ارزیابی کردند و در مورد انقلاب سفید موضعی شبیه به کسانی نظیر آیت الله ناصر مکارم شیرازی در مجله  "مکتب اسلام" اتخاذ کردند، اما حتی آن زمان نیز در اپوزیسیون آنهائی که به شعار "اصلاحات آری دیکتاتوری نه " اعتقاد داشتند همچنان حضور فعال داشته و بخش مهمی از اپوزیسیون سکولار ایران را تشکیل می دادند. مضافاً آنکه لازم است تأکید کنم که هردو بخش جنبش، دکتر پرویز نیکخواه را به دلیل موضع جدید او در مورد انقلاب سفید، محکوم نکردند. گرچه بخشی از چپ در اپوزیسیون سکولار موضع فکری اش نسبت به انقلاب سفید به روحانیت نزدیک بود و با نظر لیبرالها و چپ هایی که معتقد به شعار "اصلاحات آری دیکتاتور نه" بودند، تفاوت داشت، اما واقعیت این است که نه تنها دکتر پرویز نیکخواه در ابتدا به دسته اول تعلق داشت بلکه بعد از تغییر موضع نیز این نبود که به موضع دوم تغییر فکر داده باشد، بلکه حمایت دکتر پرویز نیکخواه بعد از تغییر موضع حمایت هم از انقلاب سفید بود و هم از استبداد و اختناق.
 
دلیل محکوم کردن دکتر پرویز نیکخواه در اپوزیسیون به خاطر همکاری وی با ساواک در آن سالها بود. امروز بسیاری از دست اندرکاران رژیم سابق نیز عملکرد ساواک در آن سالها را محکوم می کنند و این درست نیست که چنین برداشتی داده شود که گویا محکوم کردن دکتر پرویز نیکخواه به دلیل آندسته مواضع نظری بود که بعد از دستگیری مطرح کرد. سالها قبل از او و نیز سالها بعد از او بسیاری در اپوزیسیون نظرات مشابهی داشتند، و به دلیل مواضع سکولارشان همان زمان انقلاب به رغم آنکه با شکنجه و دیکتاتوری شاه سالها مبارزه کرده بودند مورد حمله شدید هواداران آیت الله خمینی قرار گرفتند؛ اما، موضوع مخالفت با دکتر نيکخواه در اپوزیسیون ابداً به این مسائل ربطی نداشت. نگارنده این سطور نه به بحث های شخصی علاقه ای دارد و نه به پلمیک، اما بحث در اینجا موضوعی شخصی نیست و در مورد مواضع سیاسی اپوزیسیون است که هم اشتباهات آن بخش را که همسو با "مکتب اسلام" بوده، تاریخ نگاران ثبت کرده اند و هم نظرات لیبرایها و چپ هایی را که با شعار "اصلاحات آری دیکتاتوری نه،" خواستار دموکراسی سکولار در ایران بودند و این هردو ربطی به محکوم دانستن دکتر پرویز نیکخواه در اپوزیسیون ندارد. حتی مسأله بخاطر ضعف نشان دادن دکتر پرویز نیکخواه در برابر ساواک نبود بلکه بخاطر همکاری فعال دکتر پرویز نیکخواه با ساواک بود.
 
البته مجازات اعدام و از جمله اعدام دکتر پرویز نیکخواه در جمهوری اسلامی محکوم است و آرزو دارم در جامعه ایران هرچه زودتر مجازات اعدام برای همیشه از بین برود. امروز درباره انقلاب سفید بسیاری پژوهشهای ارزشمند بویژه در ارتباط با حقوق زنان و اصلاحات ارضی منتشر شده است. بسیاری از کسانیکه سلطنت رضا شاه و محمد رضا شاه را بسیار مثبت ارزیابی می کنند و از هواداران رژیم پادشاهی در آنزمان بوده و هستند، ابداً عملکرد ساواک و همکاران ساواک را تأیید نمی کنند. برخی ممکن بود زیر شکنجه حرفی بزنند که خود را رها کنند یا ضعف نشان دهند اما آنها که کاسه داغتر از آش شدند، بحث دیگری است. متأسفانه آقای دکتر پرویز نیکخواه از دسته دوم بود. تفاوت زیادی است بین او و تکنوکراتهایی که برای سربلندی ایران در رژیم شاه کار می کردند (2).

سام قندچی، ناشر و سردبير
ایرانسکوپ
http://www.ghandchi.com  
سی ام دی ماه 1393
January 20, 2015

پانویس:
1. به عبارت دیگر: گفتگو با عباس میلانی (دقیقه 22:10)
https://www.youtube.com/watch?v=E5BgM3dYtrI


ایرانسکوپ#
#iranscope

صف بندی های گلوبال در زمان حاضر

http://iranscope.blogspot.com/2015/01/blog-post_19.html
برای درک اوضاع جهانی در ارتباط با حملات رادیکالهای اسلامگرا و جنگهای خاورمیانه، بد نیست نگاهی به صف بندی های گلوبال در حال حاضر بیاندازیم. بیش از دهسال پیش هنگام حمله آمریکا به عراق، دیدگاه های گلوبال تازه ای برای درک جهان در مقایسه با دوران جنگ سرد، به تفصیل مطرح شدند (1). در سال گذشته، تقابل آمریکا و دیگر کشورهای غربی با روسیه در اوکراین، نشان داد که حوزه نفوذ از نوع جنگ سرد، اما به شکلی تغییریافته، همچنان در درگیری های منظقه ای نقش ایفا می کند. 

در اروپا، اکثر کشورهای بلوک شرق پیشین، نظیر کشورهای بالتیک، عضو ناتو هستند و در حوزه نفوذ آمریکا قرار دارند، و از روسیه فاصله می گیرند؛ در صورتیکه برخی دیگر نظیر بلاروس نه تنها عضو سی اس تی می باشد بلکه بسیار به روسیه نزدیک است. همچنین کشورهای تجزیه شده یوگسلاوی پیشین اساساٌ متحد آمریکا هستند بغیر از صربستان که به روسیه نزدیک است. برخی دیگر از کشورهای اروپای شرقی که در گذشته از روسیه فاصله می گرفتند اما متحد آمریکا هم نبودند، نظیر آلبانی، نه تنها امروز عضو ناتو هستند بلکه کاملاً در حوزه نفوذ آمریکا قرار دارند. رومانی نیز مثال دیگری است. در آسیای صغیر، برخی کشورهای شوروی سابق نظیر ارمنستان به روسیه نزدیکند، در صورتیکه در منطقه قفقاز، گرجستان متحد نزدیک آمریکا است و آذربایجان، گرچه عضو سی آی اس می باشد، اما به آمریکا نزدیکتر است. گوئی نقشه دوران جنگ سرد تغییر کرده اما همچنان وجود دارد. در خاورمیانه، ایران که در گذشته متحد آمریکا بود امروز به روسیه نزدیکتر است در صورتیکه عراق که به روسیه نزدیکتر بود در حال حاضر به آمریکا نزدیکتر است، و هردو کشور بیش از دوران جنگ سرد غیرمتعهد شده اند.

واقعیت این است که گرچه صف بندی های گذشته از نو ترسیم شده اند اما نه روسیه از نظر گلوبال آنقدر مهم است و نه صف بندی های آمریکا-روسیه عوامل تعیین کننده در ژئوپولتیک جهانی هستند. در حقیقت نه روسیه، بلکه چین تنها قدرت جهانی است که با آمریکا قادر به رقابت است. چین که تنها دولت عمده کمونیستی در جهان است تا کنون روابطش را با غرب به روشی دوستانه در قرن بیست و یکم تنظیم کرده است. شاید بیشتر تنشهایی که در رابطه روسیه و آمریکا می بینیم به دلیل تکبر و اشتباهات دیپلماسی بوده تا آنکه بخاطر تفاوت های غیرقابل اجتناب سیستمهای اجتماعی-سیاسی باشد که جهان در دوران جنگ سرد شاهد آن بود. صف یندی های گلوبال آمریکا و روسیه اساساٌ بازمانده دوران جنگ سرد اما در شکل نوین است. جهان پدیده مشابهی را زمانی که قدرتهای استعماری کهن نظیر پرتغال، هلند، و اسپانیا جای خود را به بریتانیا، فرانسه و آلمان می دادند، تجربه کرده است. حرارت ناشی از بقایای نظم جهانی دوران جنگ سرد را نباید با صف بندی های گلوبال پیش رو اشتباه کرد که لزوماً از طریق دولت های ملی در آینده تعریف نمی شوند (2).

رابطه جنبش اسلامگرایی رادیکال و گلوبالیسم به تفصیل در دهه گذشته مورد بحث قرار گرفته است (3). روبرو شدن با تهدید اسلامگرایی رادیکال که شبیه وضعیت سال 2001 است نیازمند همکاری بین المللی نیروهای مدرن است. همه طرفهای بازمانده از دوران جنگ سرد مدرن هستند و واقعیت این است که هیچ کدام به بهشت اتوپیستی برای جهان اعتقادی ندارد. اما بسیاری از نیروهای اسلامگرا در گذشته متحدان آمریکا بودند و همچنان ضدیت بسیاری از این گروه ها با نفوذ روسیه مورد استقبال آمریکا است. به عبارت دیگر مدلهای توتالیتر اتوپیستی که در دولتهای مدرن به شکل های فاشیسم و کمونیسم در قرن بیستم خود را نشان داد از نظرگاه امروز روسیه و چین بسیار فاصله دارد. ما در دوران استالین و مائو زندگی نمی کنیم. تنها جنبشهایی که مدلهای اتوپیستی را برای توجیه عملیات مستبدانه مورد استفاده قرار می دهند نیروهای اسلامگرای رادیکال هستند و این مسأله گلوبالی است که لازم است با آن مواجه شویم. اسلامگرایان رادیکال امید کاذب برای آنهایی که دنبال خواب و خیال بی اساس در دنیایی که هیچگونه صف بندی مدرن برای اشاعه بهشت های خیالی ندارد، فراهم می کنند. بظور خلاصه صف بندی های گلوبال از یکسو بقایای دوران جنگ سرد هستند که همچنان دوام آورده اند و در برابر تلاشهای گلوبال برای پیشرفت در حل مسائل منطقه ای مانع ایجاد می کنند؛ و از سوی دیگر ما با جنبش قوی رادیکالیسم اسلامی روبرو هستیم که اتوپی قرون وسطایی را بمثابه نوشداروی همه معضلات بشریت، تبلیغ می کند (4).

به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران

سام قندچي، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
http://iranscope.blogspot.com 
http://www.iranscope.com
http://www.ghandchi.com 
بیست و نهم دی ماه 1393
January 19, 2015

پانویس:

1. يک جهان بيني از سوي شهر مرتدان
http://www.ghandchi.com/314-Vision.htm

2. دولت های ملی و صف بندی های جهانی
http://www.ghandchi.com/326-GlobalLineups.htm 
 
3. اسلام و گلوباليسم
http://www.ghandchi.com/695-IslamGlobalization.htm

4. خاورمیانه در دام اتوپیسم
http://www.ghandchi.com/821-middle-east-utopianism.htm

متون برگزیده
http://featured.ghandchi.com

 



Global Lineups at the Present
Sam Ghandchi
http://www.ghandchi.com/860-global-lineups-update-english.htm

صف بندی های گلوبال در زمان حاضر
http://www.ghandchi.com/860-global-lineups-update.htm

To better understand the state of the world with regards to radical Islamist attacks and wars in the Middle East, it may be useful to take a fresh look at global lineups at the present. Over ten years ago at the time of US intervention in Iraq, new global visions to comprehend the world in contrast to the Cold War era were extensively discussed (1). 


The conflict of US and other Western countries with Russia in Ukraine last year showed the changed Cold War type of spheres of influence still plays a major role in regional conflicts.
In Europe, most former Eastern Bloc countries such as Baltic States are NATO members, are in the U.S. sphere of influence and keep distance from Russia; whereas some others are like Belarus which is not only CSTO member but is very close to Russia. Also remnants of countries like Yugoslavia are mainly US allies except for Serbia which is close to Russia. Some Eastern European countries that used to keep distance from Russia but were not US allies, such as Albania, are not only NATO members today but are fully in US sphere of influence. The same can be said about Romania. In Asia Minor, some former Soviet states such as Armenia are closer to Russia, whereas in Caucasus region, Georgia is a close US ally and Azerbaijan, although a CIS member, is closer to the US. It is as if the Cold War map has changed but it still exists. In Middle East, Iran which used to be a US ally is now closer to Russia whereas Iraq that used to be close to Russia is now closer to the U.S. and they are both more nonaligned than they were during the Cold War era.

The reality is that although such lineups of the past are redrawn but neither Russian power is that important globally nor US-Russia's lineups are determining factors in global power maps. In fact, not Russia, but China is the only world power that rivals the US. China which is the only major Communist country in the world has so far handled its relations with the West in a cordial manner in the 21St Century. Perhaps a lot of what tensions we see in the relations of Russia versus US and Europe is more due to arrogance and errors of diplomacy on both sides than to be the inevitability of differences of socio-political systems that world witnessed during the Cold War era. The global lineups of US and Russia are basically remnants of the past Cold War in a new form. The world has seen similar phenomena when old colonial powers like Portugal, Holland and Spain were replaced by UK, France and Germany. The heat due to remnants of old world order should not be mistaken with the forthcoming global lineups that are not necessarily defined by political power of nation states in the future (2).

The relationship of radical Islamist movement and globalization has been discussed extensively during the last decade (3). Facing radical Islamist threat today which is similar to the situation in 2001 requires a global cooperation of modern forces. All sides of the remnants of Cold War era are modern and reality is that neither side believes in any Utopian paradise for the world. But many of the Islamist forces used to be US allies and still the opposition of many of these groups to Russian influence is welcome by the US.  On the other hand, the Utopian totalitarian models which were present in modern states in the forms of Fascism and Communism of 20th Century are far from the thinking of Russia and China of today. We are not living in the times of Stalin and Mao. The only movements that are promoting Utopian models to justify their despotic actions are the Islamist radicals and that is a global issue to deal with. The radical Islamists provide false hope for those seeking such pipe dreams in a world which has no modern lineup to advocate imaginary paradises. In short global lineups in the world are on one hand the remnant of the Cold War era which still lingers on and prevents global efforts to make progress on the regional issues; and on the other hand we are facing a very strong fanatic Islamist movement that advocates a Medieval Utopia as a panacea to fix all problems of humanity (4).

Hoping for a democratic and secular futurist republic in Iran,

Sam Ghandchi, Editor/Publisher
IRANSCOPE
http://www.ghandchi.com 
http://www.iranscope.com

January 19, 2015

Footnotes:

1. A Vision from City of Heretics
http://www.ghandchi.com/314-VisionEng.htm

2. Nation States and Global Lineups
http://www.ghandchi.com/326-GlobalLineupsEng.htm


3. Islam and Globalization


ایرانسکوپ#
#iranscope

بايگانی وبلاگ