جمعه، اسفند ۲۱، ۱۳۸۸

بهروز ستوده-آخوند هرزه ای که ما را به تکرارکشتار67 تهدید میکند!!


آخوند هرزه ای که ما را به تکرارکشتار67 تهدید میکند!!
http://www.iranglobal.info/I-G.php?mid=2-57703

او را بهتربشناسید....در مطبوعات و رسانه های جمهوری اسلامی ، از او با نام و عناوین : از یاران نزدیک امام ، مبارز وانقلابی سالهای پیش از انقلاب ! زندانی سیاسی دوران شاه ! مورّخ انقلاب اسلامی ! رئیس مرکزاسناد انقلاب اسلامی ، نویسنده کتاب نهضت امام خمینی ، رئیس بنیاد تاریخ پژوهی ایران معاصر، حجت الاسلام دکتر سید حمید روحانی ، و غیره وغیره یاد می شود !

در مطبوعات و رسانه های جمهوری اسلامی ، از او با نام و عناوین : از یاران نزدیک امام ، مبارز وانقلابی سالهای پیش از انقلاب ! زندانی سیاسی دوران شاه ! مورّخ انقلاب اسلامی ! رئیس مرکزاسناد انقلاب اسلامی ، نویسنده کتاب نهضت امام خمینی ، رئیس بنیاد تاریخ پژوهی ایران معاصر، حجت الاسلام دکتر سید حمید روحانی ، و غیره وغیره یاد می شود !

این یارامام و حجت اسلام کیست که این همه قتل و اعدام وشکنجه و زندان و تجاوز به جوانان آزادیخواه این سرزمین را کافی ندانسته و تکرارکشتارهای سال 67 را توصیه می نماید ؟! این مبارزانقلابی وزندانی سیاسی سابق !! کیست که درمسابقه ی رذالت و شقاوت و درنده خوئی گوی سبقت را ازهمگنان خویش ربوده است و در آستانه نوروز باستانی ، داغ هزاران هزار خانواده ایرانی را تازه می کند و مردم ایران را به تکرار فاجعه کشتار هزاران زندانی سیاسی بی گناه که محکومیت های خود را سپری می کرده اند ، تهدید می کند ؟! این دکتر و تاریخ نگار انقلاب ! کیست که با بی شرمی وصف ناپذیر، ملت ایران را به تکرارجنایتی تهدید می کند که هنوزهیچیک از سران و مسئولان حکومت اسلامی ( حتی آن دسته از سران و مسئولین جمهوری اسلامی که از گردونه قدرت بیرون رانده شده اند و یا خود به خطاهای گذشته خویش پی برده و ازحکومت خون وجنون فاصله گرفته اند) حاضر نیستند که به وقوع و ارتکاب آن جنایت اعتراف کنند که سهل است برای محو آثارجنایات خویش ، خاوران های ایران را هم شخم زده اند و حتی مادران داغ دیده و سپید گیسو را امان نمی دهند که برخاک عزیزان خویش قطره اشکی بیفکنند ؟!

کیست این یارامام که چون جانوری آدمخوار درلباس روحانی ! ازاذل واوباش وحشی و افسار گسیخته ی بیت رهبری را به قتل عام زنان ومردان آزادیخواه این مرز و بوم تشویق می نماید و ملت شریف ایران را به تکرارهولوکاست 1367 وعده می دهد ؟!

برای آن دسته از خوانندگانی که سخنان این آخوند شرور و سردسته اراذل و اوباش خون ریز را نخوانده و نشنیده اند :

«حجت‌الاسلام‌ دکتر سیدحمید روحانی در مصاحبه با یک نشریه دانشجوئی گفت: در فتنه اخیر باید برخوردهای سال 67 تکرار شود . جحت الاسلام دکتر سید حمیدروحانی ؛ با اشاره به اعدام‌های منافقین در سال 1367 خاطرنشان کرد: جریان سال 67 اینگونه بود که منافقینی که در زندان بودند به شکل تاکتیکی اعلام توبه کردند. پس از پذیرفتن آتش‌بس که منافقین به ایران حمله کردند اینها هم در زندان آشوب کرده و شروع کردند به آتش زدن زندان و اینکه آنها که می‌رسند به تهران، کار را یکسره کنند! امام هم فرمود آنهایی که بر سر (موضع) هستند مهدورالدمند و باید محاکمه و مجازات شوند و آن اعدام‌ها توانست چشم فتنه را دربیاورد و ریشه آن جریان را بخشکاند. من فکر می‌کنم در فتنه اخیر هم اگر یک چنین برخورد قاطع، جدی و انقلابی‌ای انجام نشود، این مشکل ادامه‌دار می‌شود.»

من در اینجا قصد ندارم که به دروغ هائی که این آخوند فاسد از قبیل "آتش زدن زندان" برای توجیه کشتار زندانیان سیاسی ، در گفته خود بدان متوسل شده است پاسخ دهم چرا که امروزه دیگر کسی نیست که از کّم و کیف ماجرای کشتار زندانیان سیاسی ایران را در سال 67 اطلاعی نداشته باشد ، که قصد من از این نوشته ، پرده بردای از چهره کریه خود او است که یکی از سردستگان باند مخوفی است که از ابتدای تأسیس رژیم خون وجنون اسلامی ، در پشت پرده و در زیر لوای "یار امام" به توطئه گری مشغول بوده اند تا به امروز که علنی و بی پروا مردم ایران را کشتار دیگری از نوع کشتار 67 تهدید می نمایند ! آیا این تهدید یک بلوف و مبالغه است برای ترساندن مردم یا اینکه این تهدید در شرایطی می تواند جامه عمل به خود بپوشاند ؟ بی تردید در میان نیروهای مخالف و اپوزیسیون جمهوری اسلامی ، ساده اندیشان و مغرضانی وجود دارند که پس از 31 سال هنوز به عمق ریشه های فاشیسم مذهبی در تار و پود حکومتی با نام جمهوری اسلامی ، پی نبرده اند و با ارائه تحلیل های بی پایه و اساس و ارزیابی های نادرست از ماهیت این رژیم فاشیستی ، اینگونه تهدیدها را جدی نمی گیرند و تکرار کشتارهای دهه 60 را غیر محتمل می دانند ! این پیروان شرمگین "خط ضد امپریالیستی امام" فراموش کرده اند که آیت الله خمینی و جمهوری اسلامی اش ، تمام اعدام های سالهای 60 و قتل عام هولناک زندانیان سیاسی ایران را در سال 67 ، در پرتو جنگ ایران و عراق انجام دادند و امروزه نیز در شرایط "صلح" علاوه بر اینکه اعدام ها و شکنجه و آزار زندانیان سیاسی و کشتار و سرکوب مردم در خیابانها ادامه دارد ، حکومت اسلامی با ماجراجوئی های خود، هر زمان که اراده کند می تواند آتش جنگ دیگری را بر کشور و مردم ایران تحمیل نماید و در پرتو آن جنگ این بار در غیاب خمینی ، آخوندهای تبهکاری از قماش خامنه ای و جنتی و مصباح یزدی و سید حمید روحانی ، کشتارهای دهه 60 را تکرار نمایند . فراموش نکنید که همین چند روز پیش ، زمانی که حکومت اسلامی دوهزار کیلو گرم اورانیوم غنی شده را - یعنی تمام سرمایه ای که این باند تروریستی ، دنیا را با آن به بازی گرفته است و کشور ومردم ایران را به لبه پرتگاه نشانده است و بوسیله ی این مواد باج خواهی می کند – از عمق زمین و دل کوهها بیرون آورد و در فضای باز در معرض دید ماهواره های جاسوسی اسرائیل و قدرت های بزرگ قرار داد ! و تنها تحلیلی که مفسران کار کشته سیاسی اروپائی و امریکائی از این اقدام جمهوری اسلامی توانستند بدست بدهند این بود که : "جمهوری اسلامی با این اقدام خود ، اسرائیل را دعوت به بمباران این مواد نموده است " و بسیاری از صاحب نظران سیاسی ، عقیده بر این است که در شرایط کنونی و با توجه به بحران داخلی که جمهوری اسلامی با آن دست به گریبان است ، بر افروختن آتش یک جنگ دیگر برای این رژیم بمثابه یک داروی شفا بخش و یک معجره است ، چون در پرتو چنین جنگی ، این رژیم قادر خواهد شد به صفوف پراکنده ی خود که در معرض تلاشی قرار گرفته است سر و سامانی دهد .

شعله های جنگ آینده ای که فاشیست های حاکم بر ایران در تدارک آن هستند می تواند با پرتاپ چند موشک جمهوری اسلامی از جنوب لبنان و یا نوار غزه به تل آویو و یا یک حمله هوائی امریکا و اسرائیل به بهانه ی بمباران تأسیسات اتمی ایران برافروخته گردد . و در آنصورت است دارو دسته فاشیست حاکم بر میهن ما به آرزوی خود خواهد رسید . و بیاد داشته باشید که آقای خمینی رهبر و بنیان گذار جمهوری اسلامی ، در پاسخ به مهندس بازرگان و سایر مسلمانان مصلحی که جنگ ایران و عراق را غیر ضروری و برخلاف منافع ملی مردم ایران و عراق می دانستند گفت که : « اینها یک عده احمق اند و نمی دانند که جنگ یک نعمت است»!!

بنابراین تا زمانی که باند فاشیستی ولایت فقیه در ایران بر سر کار است هم خطر وقوع جنگ دیگری و هم خطر ارتکاب تکرار کشتارهای هولناک سالهای 60 همچنان به قوت خود باقی است و وظیفه ی تمام آزادیخواهان ایران است که به افشای چهره کریه جانیان و جنگ افروزان حاکم بر ایران بپردازند و وجدان عمومی جامعه ی بشریت متمدن را نسبت به جنایات گذشته و حال و جنایاتی که در آینده احتمال وقوع شان می رود ، آگاه سازند . پس از این مقدمه که به درازا کشید ، بپردازم به افشای یکی از چهره های مخوف و مرموز بیت کودتا که در تدارک تکرار کشتارهای 67 می باشد :

سید حمید زیارتی که برهیچکس معلوم نیست چرا و به چه علت پس از انقلاب 22 بهمن ماه 1357 نام فامیل خود را از زیارتی به روحانی تغییر داده است ، دراواخر سالهای 40 خورشیدی با نام مستعار"رفیعی" ، به جمع کوچک طلبه های جوان طرفدار آیت الله خمینی در شهر نجف می پیوندد . در آن سالها تعداد طلبه هائی که در شهر نجف به گرد خمینی حلقه زده بودند از تعداد انگشتان دست تجاوز نمی کرده است. اسامی طلبه های جوان پیرامون خمینی درنجف که سید حمید زیارتی ، برای توطئه گری و تفرقه افکنی به درون آنان نفوذ نموده است ، عبارت بوده اند از: سید محمود دعائی – شیخ محمد منتظری – سیدعلی اکبر محتشمی پور – سید اسماعیل فردوسی پور ، شیخ حسن کروبی ، شیخ احمد نفری ، املائی ، شریعتی ، و احتمالاً دو یا سه طلبه دیگر که اکثرآنان در رکاب رهبرانقلاب ابتدا از عراق به پاریس و سپس از پاریس به تهران پرواز کردند .

اینکه آیت الله خمینی درمقام مرجع تقلید شعیان جهان در آن زمان (آنطورکه یاران و پیروان اش از جمله "مورّخ" انقلاب اسلامی ، سید حمید روحانی ، مدعی اند که ایشان از15 خرداد سال 1342 به بعد ، رهبر بلامنازع مبارزات مردم ایران بوده است !) در اقامت 15 ساله اش در شهر نجف که پایتخت شعیان جهان محسوب می شود و از قدیم الایام ، همه ساله محل آمد و رفت و اقامت چندین هزار طلبه و آخوند شیعه می باشد ، از میان آنهمه آخوند فقط موفق می گردد که ده - دوازده طلبه ی جوان را با خود همراه سازد ، حکایت دیگری است که تاریخ نگارانی از قماش سید حمید زیارتی و سایر پیروان خط امام ، طی 30 سال گذشته ، بخوبی ازعهده ی جعل تاریخ برآمده اند . برای آگاهی نسل جوان ایران و شفاف سازی از تاریخی که تبهکارانی چون سید حمید روحانی در مقام "مورخ"!! آنرا با هزاران جعل و دروغ آراسته اند ، در فرصت ها و نوشته های دیگر بدان خواهم پرداخت ، چرا که هنوزبرخی از به اصطلاح روشنفکران دینی وغیر دینی ، بخاطرجهالت و نادانی و یا از روی فرصت طلبی و استفاده ابزاری از خمینی و خط او ، همچنان در اندیشه زنده نگهداشتن خط "امام راحل" و باز گشت به "انقلاب اصیل اسلامی" ! اند . این بی خردان نادان و فرصت طلب ، صد سال تلاش و مبارزه ملت ایران را در راه دمکراسی و تأسیس جامعه مدنی نادیده انگاشته و درصدد هستند که با تئوری بافی های بی ارزش خود ، ملت ستمدیده ایران را یکبار دیگرازچاهی درآورده و به چاله ای دیگر سرنگون سازند. بگذریم که نگارنده این سطور و بسیاری از دگراندیشان ایران سالها است که در نوشته های خود تأکید کرده و می کنیم که اگرخط امام را خط شریعت ضد بشر و خط بازگشت به عصر جاهلیت قبایل اعراب بپنداریم که چنین است ، اگر خط امام را خط ضد ایران و ایرانی و خط جنگ و جنایت و ترور و شکنجه و تجاوز و اعدام بپنداریم که چنین است ، و اگر خط امام را خط خدعه و دروغ و نیرنگ و خط مشروعیت بخشیدن به مفاسد اجتماعی و بی عدالتی ها و تبعیض ها بپنداریم که چنین است ، بنابراین حکومت مطلقه ولایت فقیه کنونی ، همان سیستم مطلوب "امام راحل" است که او آنرا بر اجساد صدها هزار ایرانی بی گناه بنیان نهاده است ، و خامنه ای و جنتی و مصباح یزدی و حمید روحانی و سایرآخوندهای شرور و فاسدی که ملت ایران را به تکرار کشتار 67 تهدید می کنند همه از پویندگان صدیق و یاران صادق "خط امام" اند .

از مطلب دور نشوم و باز گردم به افشای ماهیت یارامام ، سید فاسدی که گویا 9 ماه جنایت وآدم کشی کودتاگران نتوانسته است عطش خون ریزی اش را فرو نشاند که در نظر دارد خاوران های جدیدی را برای مردم ایران آباد نماید و مادران بیشتری را به عزای جگرگوشه گان خود بنشاند !

همانگونه که درابتدای این مقاله اشاره کردم مطبوعات ورسانه های گروهی جمهوری اسلامی ازاین آخوند تبهکاربا عناوین : ازیاران نزدیک امام ، جحت الاسلام ، دکتر ، مبارز و انقلابی دوران شاه ، زندانی سیاسی سابق ، تاریخ نگار وغیره یاد می کند که همه این ها عناوین و القابی است دورغین و قلابی که این آخوند ریاکار، مانند بسیاری دیگراز سران و مسئولان حکومت اسلامی برای فخر فروشی به مردم ایران و پوشاندن ماهیت حیوانی و انسان ستیزی خویش به خود بسته است . سید حمید زیارتی به شهادت تمام کسانی که او را از نزدیک می شناسند ، پس از انقلاب نام خود را به سید حمید روحانی تبدیل کرده است تا کلاس نهم دبیرستان درس خوانده و تحصیلات حوزوی او از سطح طلبگی فرا ترنرفته است ، چون پس از انقلاب و سرگرم شدن به توطئه گری علیه مردم ایران دیگر فرصتی برای او باقی نمی ماند که به تحصیلات حوزوی و کلاسیک خود ادامه دهد و مدرک دکتری اش هم از نوع مدرک دکتری علی کردان و سایراراذل و اوباش حکومت اسلامی است که با به عاریت گرفتن این مدارک جعلی به خیال خویش می خواهند برای خود وجهه و اعتبارعلمی کسب نمایند ، غافل ازآنکه حکایت این دکتر و مهندس های اوباش بقول سعدی حکایت همان چهارپایانی است که برپشت شان کتاب حمل شود .

در مورد سابقه انقلابی گیری و زندانی سیاسی بودن سید حمید زیارتی نیزباید گفته شود که نام ایشان درهیچ دوره ای جزو لیست زندانیان سیاسی دوران شاه دیده نشده است و هیچ زندانی سیاسی اعم از مذهبی و غیرمذهبی در آن دوران ، او را درهیچ زندانی ندیده اند! بنابراین خوب است که مردم از این سید شیاد که قبای تاریخ نگاربرتن کرده است بپرسند که او در زمان شاه در چه تاریخی و کجا زندانی سیاسی بوده است ! آنچه که مشخص است و شاهدان عینی در نوشته های خود نقل کرده اند ، سید حمید زیارتی با گرایش فکری فدائیان اسلام و ارتباط های مشکوک با ساواک ، در اواخرسالهای 40 خورشیدی ، خود را به جمع کوچک طلبه های پیرامون خمینی در نجف می رساند و ازهمان ابتدا در فالب تظاهربه آزادیخواهی و هواداری ازخمینی ، به تفرقه افکنی و برچسب زنی به این و آن و حتی تهمت و برچسب به مراجع تقلید صاحب نام آن زمان که اسلام سیاسی خمینی را تأیید نمی کرده اند می پردازد . سید حمید در آن سالها ، خمینی را تنها مرجع تقلید شیعیان جهان می دانسته و هرکسی که ازخمینی تقلید نمی کرده است را عامل صهیونیسم و امپریالیسم معرفی می نموده است ، بدین ترتیب با معیارهای سید حمید ، بجز تعداد انگشت شماری از طلبه های مقلّد خمینی که در بالا اسامی شان ذکر شد ، چندین هزار روحانی مقیم نجف ، در ردیف عوامل و جیره خواران صهیونیسم و امپریالیسم ، قرار می گرفته اند! کار تفرقه افکنی و تهمت زنی سید حمید در میان طلاب و روحانیون مقیم نجف آنقدر بالا می گیرد که حتی خمینی را به صدا در می آورد . بد نیست که دراینجا بخشی از خاطرات آقای صادق طباطبائی که خود آیت الله زاده است و در آن سالها سفری به نجف کرده و ازجمله با آیت الله خمینی و سید حمید زیارتی و سایرطلبه های پیرامون خمینی در آنجا ملاقات هائی داشته است نقل شود.

آقای صادق طباطبائی در کتاب خاطرات خود جلد دوم صفحه 180 - 181 چنین می نویسد :

« یك شب منزل آقای شیخ حسن كروبی بودم. عده‌ای از دوستان روحانی از جمله آقایان محتشمی، شریعتی، معین، فاضل و زیارتی و احتمالاً مرحوم املائی و شیخ احمد نفری هم آنجا بودند. البته آقای دعایی مرا به آنجا رساند ولی خودش داخل نیامد، چون زیاد در این جلسات شركت نمی‌كرد ، آن شب آقای زیارتی (سید حمید روحانی) سخنان تندی علیه امام موسی صدر و سید محمد باقر صدر اظهار كرد. از جمله این كه آقای موسی صدر عامل و جیره‌خوار امپریالیسم و صهیونیسم است و طوری هم حركت كرده كه هیچ ردپایی از خودش به جای نگذاشته است. دلیل اش هم این كه ایشان مروّج آقای خویی است نه امام خمینی. آقای سید محمد باقر صدر هم كه در اینجا (نجف) است همینطور. »

« فردا بعد از ظهر با امام قرار داشتم، وقتی رفتم خدمتشان گفتم: آقا! شما وقتی كه در حضور خودتان اجازه نمی‌دهید افراد با بی‌احترامی از مراجع نام ببرند چه برسد به اسائه ادب و غیبت كه اصلاً تحمل نمی‌كنید، پس چرا عده‌ای از كسانی كه به شما منتسب هستند، از شاگردان و اطرافیان كه فكر وگفتار و اعمال و كردار آنها به حساب شما گذاشته می‌شود، به خودشان اجازه می‌دهند در مورد بعضی از شخصیت‌های برجسته كه به هر دلیل اختلاف نظر و سلیقه با آنها دارند، چنین اتهاماتی را مطرح كنند از جمله در مورد آقا سید محمد باقر و آقا موسی صدر ، این مطالب گفته شود؟ پرسیدند چه كسی این مطالب را می‌گوید؟ من هم ماجرای روز قبل شرح دادم. پس از آنكه من این حرفها را زدم، امام خیلی متأثر شدند. به حدی كه من احساس كردم بهتر بود این مطالب را با ایشان در میان نمی‌گذاشتم. هیچ پاسخی ندادند. سكوت كردند و یك حالت نگران كننده‌ای در چهره‌شان نمایان شد.»

آقای صادق طباطبائی برای نشان دادن میزان تأسف و ناراحتی خمینی از حرکات مشکوک و تهمت زنی های سید حمید زیارتی ، می گوید که : چند روز بعد ، امام در جمع طلبه های طرفدار خود ضمن اشاره به ملاقاتی که با من داشتند ، چنین فرموده بودند :

« بنده مى‏خواستم امروز مباحثه بكنم ، لكن دیروز دو نفر از آقایان آمدند و مطالبى گفتند كه موجب تأسف شد ، و لازم شد كه من یك تذكراتى به آقایان عرض بكنم... من نمى‏دانم كه این اختلافات سر چیست؟...

من متأسفم كه یك نفر جوان ( صادق طباطبائی) ازاروپا آمده بود اینجا یكى دو دفعه با من ملاقات كرد، و شاید هفت- هشت روز، پنج- شش روز، هفت- هشت روز، یك همچو چیزى، خیلى كم اینجا بود ، به یكى از آقایان گفته بود- به من صحبتى نكرد- به یكى از آقایان گفته بود كه خوب شد كه من كه آخوندزاده‏ام آمدم نجف ، اگر یك كس دیگرى مى‏آمد و این وضع را مى‏دید چه مى‏كرد؟! من نمى‏دانم كه در این چند روز ، در این چهار- پنج روز، یك نفر، یك نفر آدم محصل خارجى كه از سنخ ما هم نیست، [یعنی روحانی نیست] و لو پدرش از سنخ ماست ، خودش از سنخ ماها نیست ، این در این حوزه مباركه چى دیده است! با چه اشخاصى تماس پیدا كرده ، آنها چه مطالبى به این آدم گفته‏اند كه باید اظهار تأسف كند . یك نفر آدم محصل جدید. اظهار تأسف كند از اینكه چرا وضع نجف این طور است!

اگر یك دستهایى در كار باشد و شما را همین دستها وادار كند با هم جبهه‏بندى كنید ... و خداى نخواسته اگر راست باشد این مطلب... دستهاى ناپاكى هم اینها را دامن‏بزند و این آتش را روشن كند ... علاوه بر اینكه در دنیا ما كاذب مى‏شویم و نجف ساقط مى‏شود- نه من و شما تنها- یك حوزه هزار ساله دینى ساقط مى‏شود، یك اشخاص عالم متدین ... اینها هم در جامعه ساقط مى‏شوند...

انسان خودش را بازى مى‏دهد كه من در فلان جبهه كه واقع شدم تكلیف شرعى اقتضا مى‏كند!

تكلیف شرعى اقتضا مى‏كند كه انسان اهانت كند به مسلمین؟! اهانت كند به ملّا؟! اهانت كند به ... همجنس خودش؟! این تكلیف شرعى است؟! ... اینها هواهاى نفس است...

اگر ما به جان هم بیفتیم و من آن را تكفیر كنم ، او من را تكفیر كند ، هر دومان ساقط بشویم ... ملت هم از دست ما مى‏رود ؛ چنانچه رفته است‏ حالا ...

براى چى شما نزاع با هم دارید؟ آخر چه‏تان است؟ چه دشمنى‏اى با هم دارید شما؟ ...

دعواى شما پیش خدا اعظمِ از همه معاصى است ... براى اینكه یك جامعه را شما به گند مى‏زنید؛ یك نجف را شما ساقط مى‏كنید در نظر مردم ...

شما خیال نكنید تا آخر عمر بتوانید با ریاكارى كارتان را درست نشان دهید ... بالاخره كشف مى‏شود فساد ... چند سال با ریا و تزویر و با خدعه و با فحشِ به مردم زندگى مى‏كنید ....

(نقل از مجموعه كوثر (جلد 1، صفحه 204 ، صحیفه امام جلد2 صفحه 14 )

روی سخن خمینی در اینجا کسی نیست مگر سید حمید زیارتی ، طلبه ای که زیر پوشش طرفداری از خمینی ، همه را در نجف بجان هم می انداخته است و بر پیشانی هرکسی که از خمینی تبعیت نمی کرده ، ُمهر جاسوس امپریالیسم و صهیونیسم می کوبیده است کس دیگری نیست . کسی که خشم خمینی را برانگیخته است تا جائی که او در لفافه از این سید ریاکار به عنوان کسی که جامعه را به "گند" کشیده است یاد می کند ، جز همین سید حمید زیارتی قبل از انقلاب و حجت الاسلام دکتر حمید روحانی کس دیگری نیست ! نگاه کنید به صفاتی که خمینی در مورد سید حمید زیارتی بکار برده است : " تزویر ، ریا ، خدعه ، دست ناپاک ، با فحش به مردم زندگی کردن " ! حال در اینجا این سئوال مطرح می گردد که اگرخمینی چنین شناختی را نسبت به سید حمید زیارتی داشته است و او را فاسد و ریا کار و دروغگو می پنداشته است که چنین هم بوده است ، چرا چنین شخصی را از خود نرانده است و بعد از انقلاب ، مسئولیت سنگین به تحریر در آوردن تاریخ انقلاب اسلامی را به یک چنین شخص دروغگو ومزوّر وخدعه گری محّول می نماید ؟! ادامه دارد

22 اسفندماه 1388
12 مارچ 2010

برگرفته از : سایت ایران گلوبال
انتشار از: داریوش حاجبی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بايگانی وبلاگ