روزی برای آزادی پوشش زنان
سام قندچی
http://www.ghandchi.com/615-FreedomOfDress.htm
در سال های اخير، در سايت های مختلف، و بخصوص سايت های ويژهء زنان ايران، نوشته های بسيار با ارزشی در مورد هشتم مارس، روز زن، و مسائل زنان و جنبش زنان نوشته شده است (1).
حتی در مورد کشف حجاب و دلايل توانائی جمهوری اسلامی در لغو آن و برقراری مجدد آن نيز کارهای بسياری شده است. من خود هفت سال پيش در نوشتاری اين موضوع را «ديوار برلين ايران» خواندم (2).
اما در اين نوشته قصد دارم تا پزسشی عملی را مطرح کنم که سال ها ست ذهن بسياری را بخود مشغول کرده: آيا بالاخره زنان ايران روزی را انتخاب خواهند کرد تا اعلام کنند که ديگر به حجاب اجباری تن نخواهند داد؟ منظورم اين است که همه مي دانيم، مثلاً در زمان رضا شاه، چگونه روز کشف حجاب انتخاب شد. آيا زنان ايران بايد منتظر شوند که يک رژيم سکولار بر سر کار آيد و بعد روزی را برای پايان دادن به حجاب اجباری مشخص کند؟ شايد در همان روز آغاز حکومت سکولار؟
من، به آن دليل که در خارج از کشور هستم ابداً خود را برای تعيين چنين روزی ذیصلاح نميدانم و هر آنچه را هم که در اينجا بحث کنم «راهنمای عمل» نمی پندارم. هدفم فقط گشايش بحث است و هر نوع برنامه ريزی و يافتن راهکار در مورد چنين امری بر عهدهء آنانی است که از نزديک در ايران دستی بر آتش دارند؛ بويژه خود فعالان جنبش زنان که قوي ترين بخش جنبش مدنی ايران در 30 سال گذشته را تشکيل داده و بار بقيه جنبش را نيز با خود کشيده اند. آنها بهتر از هر کسی مي دانند که در اين مورد نيز ـ نظير موارد ديگر حقوق سياسی و مدنی ـ چگونه عمل کنند.
در هشت ماه اخير، جنبش سبز ايران روش جالبی را تجربه کرده که، بخاطر تناوبی عمل کردنش، با تجربهء چهلم گرفتن های انقلاب 1357 قابل مقايسه است. در عين حال، بخاطر انتخاب روزهايی که اغلب تعطيلات رسمی کشور هستند، چنين بنظر می رسد که، طی اين مراسم، سبزها به نوعی ارائهء ديدگاه و قضاوت در مورد آنچه که دولت در اين موارد در سال های گذشته ارائه کرده، دست زده اند. مثلاً، جالب است به اين واقعيت توجه کنيم که اگرچه تظاهرات 3 ميليون نفری 25 خرداد سال 1388 با شعار "مرگ بر اين دولت مردم فريب" آغاز شد اما همهء سبزها در همهء تظاهرات بعدی خود شعارهائی را انتخاب کردند که با شعارهای «مراسم رسمی» در تضاد بود.
حال می توان پرسيد که آيا موضوع «حجاب» نيز در جامعهء ايران يک چنين «موضوع دو قطبی» نيست؟ منظورم اين است که مردم ما، هم با ممنوع کردن حجاب مخالف هستند و هم با ممنوع کردن بی حجابی. لذا می توان نتيجه گرفت که اگر شعاری در مراسمی در نفی اولی باشد لابد شعار مخالفين نيز برعکس آن خواهد بود؛ اما اين واقعيت بدان معنا نيست که مخالفين حجاب اجباری طرفدار بی حجابی اجباری هستند؛ که نيستند.
اکنون ديگر شکی نيست که جامعهء ايران، بعد از يک قرن تجربه در زمينهء موضوع حجاب، به «آزادی پوشش» معتقد شده است و نه «حجاب داری» يا «بی حجابی»، آن هم هر دو بصورتی اجباری. حال، می پرسم که اگر قرار باشد روزی برای اعلام اين اعتقاد اکثريت مردم، و بويژه زنان ايران، انتخاب شود آن روز چه روزی مي تواند باشد؟
سه ماه پيش، در آستانهء شانزدهم آذر، در نوشتاری تحت عنوان "شانزدهم آذر و آينده نگری" موضوعی آينده نگرانه را در مورد تظاهرات تناوبی امسال مطرح کردم. و بنظرم می رسد که هشتم مارس نيز مورد مشابهی است که اهداف آن به عرصهء وسيعتری بستگی دارد(3).
همچنين، دو ماه پيش، در نوشتار "آيا آينده نگری مي تواند تأثيری در نتايج جنبش سبز داشته باشد؟" اين موضوع را مطرح کردم که روزی که برای انجام هر کاری انتخاب مي شود تا چه حد مي تواند در قدرت و نتايج يک حرکت تأثير داشته باشد و مثال شرايط اوليه جوی متفاوتی را مطرح کردم که مي توانند به توفان های دريايی و سونامی يا يک باران عادی بدل شوند و به علمی اشاره کردم که امروز قادر است حتی چنين تحولاتی را هم پيش بينی کند(4).
حال، با در نظر داشتن چنين بحثی، می پرسم که آيا در مورد انتخاب روز «آزادی پوشش» چه انتظاری ميتوان از جنبشی داشت که آينده ايران را رقم ميزند؟
برای روشن شدن بحث مثالی بزنم بی آنکه منظورم انتخاب روزی خاصی باشد(5). فرض کنيم روزی را که بطور سنتی مردم ايران در محيطی باز هستند برای اين هدف خود در نظر گرفته و از مردم خواسته شود تا در هر شهری به پارک های شهر بيايند و آنچه را که فکر مي کنند سنت واقعی پوشش در ايران است رعايت کنند. من فکر نمي کنم که کسی لخت راه رفتن در خيابان را سنت واقعی پوشش در ايران بداند، اما بسياری فکر مي کنند که بدون چادر يا روسری بودن پوشش درستی برای حضور در اماکن عمومی است. حال اگر اکثريت بزرگی از زنان ايران در چنين روزی بدون چادر و روسری ظاهر شدند، در واقع نشان داده اند که مصرانه می خواهند که قانون عوض شده و حق آنان برسميت شناخته شود.
بالاخره، اگر قرار است روزی واقعاً مردمی در رابطه با پوشش زنان در ايران مطرح شود اين مردم هستند که بايد در آن روز حقوق خود را مطالبه کنند؛ وگرنه کشف حجاب يا حجاب اجباری از بالا در آينده نمي تواند درد ما را دوا کند(6).
به اميد جمهوری آينده نگر دموکراتيک و سکولار در ايران،
سام قندچي، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
http://www.iranscope.com
چهاردهم اسفند ماه 1388
March 8, 2010
پانويس ها:
1. http://www.ghandchi.com/iranscope/Anthology/women.htm
2. http://www.ghandchi.com/277-Scarf.htm
3. http://www.ghandchi.com/597-Dec7Futurism.htm
4. http://www.ghandchi.com/601-FuturismGreen.htm
5. من برای تکرار اين احتياط دلايلی دارم. مسأله اين است که متأسفانه عده ای که خود را نه تنها طرفداران جنبش سياسی و مدنی ايران قلمداد ميکنند بلکه فکر ميکنند در مورد همه ديگران هم قاضی هستند، کارشان شده است تحريف حرف ها؛ و به همين علت مجبورم موضعم را چندين بار روشن کنم. مثلاً در زمان انتخابات رياست جمهوری در سال گذشته در مقاله ای نوشتم هميشه در انتخابات شرکت مي کنم و روشن هم توضيح دادم که از شرکت کردن منظورم شرکت در پروسه انتخابات است وگرنه در همان شرکت کردن، ممکن است تصميم بگيرم به هيچ کانديدای موجود رأی ندهم. اتفاقاً هم همينطور شد چون ميخواستم به آقای طبرزدی رأی دهم و ايشان کانديد نبودند و در نتيجه به هيچ کسی رأی ندادم و اعلام هم کردم. حالا عده ای فوراً شروع به تحريف حرفم کردند که گويی دارم تحريم را در اصول رد ميکنم. لطفاً بجای فقط تيتر، کل آن مقاله ام را بخوانيد و خود قضاوت کنيد
(http://www.ghandchi.com/567-SherekatDarEntekhabat.htm) .
آيا همه اين واقعيات جلوی تحريفات اين افراد مغرض را گرفت؟ خير؛ و هنوز هم در مورد موضعم دروغ پردازی ميکنند و اگر هم جواب بدهم ميگويند که خود را مهم دانسته ام. اگر هم جواب ندهم ميگويند جوابی ندارد. از سويی هم ميگويند نوشته هايم اهميتی ندارد ولی خط به خط آن را انتخاب کرده اند تا تخريب کنند. در رابطه با حرب اللهی ها مردم ميگويند خدا ما را از شر اين هوادارانشان نجات دهد؛ در مورد اين کالت های بازمانده جنبش کمونيستی ايران هم بايد بگويم خدا ما را از شر اينها مصون کند که وقی هر جا مصاحبه ميکنند حتی از بکار بردن اصطلاح کمونيسم برای خودشان شرم دارند و مي گويند چپی هستند. کارشان، آن هم با نام مستعار، فقط توطئه گری است و با نام رسمی شان با ظاهر متواضع ميايند و حرفهای کلی ميزنند و هيچ موضع روشنی نميگيرند و بعد فقط نظرات ديگران را با دروغ تحريف کنند. به هرحال تا آنجا که به موضعم در مورد انتخابات مربوط است حتی بعد از تحريفات اين افراد دوباره در مقاله ديگری در پاراگراف دوم به روشنی همان زمان پاسخ گفتم (http://www.ghandchi.com/569-KhameneiOpposition.htm) که بر خوانندگان صادق روشن و برای اين فتنه گران ناروشن است.
6. http://www.ghandchi.com/540-Hejab_e_Eslami.htm
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر