دوشنبه، فروردین ۲۸، ۱۳۹۱

کيانوری-چرا به خلخالی رأی دادیم؟

ارسالی مهدی خانباباتهرانی

چرا به خلخالی رأی دادیم؟

توضیح نورالدین کیانوری درباره تصمیم حزب توده در بهمن ۵۸

منبع

http://tarikhirani.ir/fa/news/26/bodyView/2058/%DA%86%D8%B1%D8%A7.%D8%A8%D9%87.%D8%AE%D9%84%D8%AE%D8%A7%D9%84%DB%8C.%D8%B1%D8%A3%DB%8C.%D8%AF%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D9%85%D8%9F.html

تاریخ ایرانی: حزب توده ایران چه می‌گوید؟ مشی سیاسی و دیدگاه‌های حزب توده ایران بر شالودۀ چه درک و تحلیلی استوار است؟ جلسات هفتگی «پرسش و پاسخ» که اوایل انقلاب با شرکت نورالدین کیانوری، دبیر اول کمیته مرکزی حزب توده ایران تشکیل می‌شد، بر محور این سووالات، زمینه‌ها و گوشه و کنار سیاست حزب را در عرصه روز می‌کاوید و حرکت‌های تاکتیکی و استراتژیک آن را تفسیر و تشریح می‌کرد و سپس گزارش کامل این جلسات پیاده شده و بصورت جزوات «پرسش و پاسخ» منتشر می‌شد. «تاریخ ایرانی» یکی از سووالات شماره پنجم جزوه «پرسش و پاسخ» شماره بهمن ماه ۱۳۵۸ را انتخاب کرده که در ادامه به همراه پاسخ کیانوری آمده است:

***

در نشریۀ «کار»، شمارۀ ۳۶، آمده است که حزب توده ایران به شیخ صادق خلخالی در هر نقطه‌ای که کاندیداتوری خود را اعلام کند، رأی خواهد داد. بعد اضافه شده است که این چگونه پدیده‌ای است که کاندیدای یک حزب دو تن از اعضای حزب را اعدام کند؟ شما به این پرسش چه پاسخی می‌دهید؟

برای پاسخ به این پرسش، در آغاز می‌کوشم بد‌ترین امکان را مورد بررسی قرار دهم و پس از آن به مورد مشخص بپردازم. به طور کلی ما در مورد هیچ کسی، از پیش نمی‌توانیم بگوییم که در آینده چه خواهد کرد. در این زمینه، تاریخ نمونه‌های فراوانی ارایه می‌دهد که افراد در دوران‌های مختلف تکامل یک جنبش انقلابی، مواضع کاملا متفاوتی اتخاذ کرده‌اند. تاریخ تمام جنبش‌های انقلابی جهان از این پدیده‌ها بسیار به خود دیده است. در تاریخ جنبش انقلابی میهن خود ما، حتی در داخل حزب کمونیست، افرادی بوده‌اند که زمانی در جهت مثبت قرار داشته‌اند و بعد در یک زمان دیگر، در جهت منفی حرکت کرده‌اند. مگر مائوتسه دون، چوئن‌لای و همین دن‌سیائوپینگ، زمانی از رهبران بزرگ یک جنبش انقلابی نبودند که تمام خلق‌ها و نیروهای مترقی جهان به آن‌ها احترام فراوان می‌گذاشتند؟ این افراد، در آن تاریخ، مورد احترام خلق‌ها، احزاب و نیروهای مترقی جهان بودند. آیا اکنون باید یقۀ آن‌ها را چسبید که «چرا در آن زمان از این افراد ستایش کرده‌اید؟» و یا «مگر نمی‌دانستید که آن‌ها روزی خیانت خواهند کرد؟»

مثال دیگری می‌زنم: لنین با اینکه ۱۵ سال علیه تروتسکی مبارزه کرده و او را حتی «یهودای خائن» نامیده بود، در یک لحظۀ مهم انقلابی که سیاست ایجاب می‌کرد برای پیروزی انقلاب اکتبر وحدت کامل همۀ نیرو‌ها فراهم آید، مهم‌ترین پست اجرایی انقلاب، یعنی وزارت جنگ انقلاب را به تروتسکی سپرد. و تروتسکی، پس از انقلاب نیز مرتکب خیانت شد. خوب، آیا اکنون باید گفت لنین در سپردن مقام وزیر جنگ انقلاب به تروتسکی، اشتباه کرد؟ نه، هرگز چنین نیست. در آن زمان، توان و استعداد سازماندهی تروتسکی که یکی از جنبه‌های مثبت و نیرومند شخصیت او بود– و همۀ تاریخ‌نویسان به آن معترفند – به انقلاب کمک فراوانی کرد. در عین حال، لنین در‌‌ همان زمان نیز نقاط ضعف تروتسکی را شدیدا می‌کوبید و حتی می‌گفت: «او از مارکسیسم چیزی نفهمیده است.» پس از آن هم که کاملا به انحراف کشیده شد، حزب کمونیست او را کنار گذاشت.

اما دربارۀ حجت‌الاسلام خلخالی، وضع به هیچ ‌وجه در این چهارچوب‌ها نیست. خلخالی خدمات پر ارزشی در زمینۀ قلع و قمع ضد انقلاب، جنایتکاران و سرسپردگان رژیم گذشته دارد. ما زمانی گفتیم به خلخالی رای می‌دهیم که کار او، به عنوان دادستان کل انقلاب، دارای جنبه‌های مثبت فراوانی بود. او با شجاعتی بی‌نظیر، چند صد نفر از مهم‌ترین مهره‌های امپریالیسم را به جوخۀ اعدام سپرد و با این کار، صد‌ها بار حکم اعدام خود را نیز از سوی ضد انقلاب صادر کرد، چون میزان کینه و خصومت ضد انقلاب نسبت به او، به‌‌ همان اندازه‌ای است که از او ضربه خورده است. ضد انقلاب، این ضربه‌ها را فراموش نمی‌کند و اگر بتوانند انتقام می‌گیرد. ما در آن زمان، از چنین شخصی – که بعداً بر اثر فشار و توطئۀ ضد انقلاب و گروه‌ها و جناح‌های سازشکاری مانند بازرگان‌ها و غیره، از کار برکنار شد – این تجلیل سیاسی را به عمل آورده‌ایم. کار ما، تجلیل از احکام دادگاه‌های انقلاب علیه مهم‌ترین مهره‌های جنایتکار رژیم سرنگون شدۀ شاه و امپریالیسم در ایران بوده است. به اعتقاد ما، خلخالی در کردستان دچار اشتباه جدی شد و کاش او این اشتباه را نمی‌کرد. ولی اشتباه او در کردستان و حتی اشتباهات و یا خطاهای جدی‌تر احتمالی در آینده، نمی‌تواند بر روی خدمات او در دشوار‌ترین مرحلۀ انقلاب خطا بطلان بکشد. خلخالی باز هم می‌تواند – و ممکن است – در دورۀ دیگری، نقش مثبتی بازی کند. عکس آن هم کاملا ممکن است. کار سازمان‌ها و احزاب سیاسی معتقد به سوسیالیسم علمی، پیشگویی کارهای افراد که نیست. این ایراد هم، درست در شمار‌‌ همان ایرادهای جزیی و بچگانه‌ای است که قبلا از آن‌ها سخن گفتیم.

شما به روش‌های لنینی برخورد با جریانات، گروه‌ها، احزاب و افراد مختلف توجه کنید. لنین اس.ار.‌ها را که یک عمر، یعنی از آغاز جوانی با آن‌ها جنگیده بود و اولین اثرش علیه آن‌ها نوشته شده است، در نخستین دولتی که تاسیس کرد، شرکت داد. اس.ار.‌های چپ، پس از انقلاب اکتبر در دولت اولیۀ لنین شرکت داشتند. بعد که مرتکب خیانت شدند و دست به کودتا زدند، دولت انقلابی آن‌ها را تار و مار کرد.

نمونۀ دیگر طرز برخورد او با زینوویف و کامنف است. لنین پیش از انقلاب با این دو شدیدا مبارزه می‌کرد. در دوران انقلاب با آن‌ها به همکاری پرداخت. بعد در آستانۀ انقلاب اکتبر که این دو در موضع ضد انقلابی قرار گرفتند، کمیته مرکزی عمل آن‌ها را به شدت محکوم کرد و خواستار اخراج آن‌ها از حزب شد. پس از آن، بار دیگر به پیشنهاد خود لنین در رهبری حزب وارد شدند و با آن‌ها به همکاری پرداخت. تا وقتی هم که لنین زنده بود، در رهبری حزب باقی ماندند.

ما با انسان‌ها هرگز به عنوان یک پدیدۀ مطلق، ساکن و بی‌تغییر برخورد نمی‌کنیم. ما دربارۀ هر فرد یا شخصیتی، در هر مرحلۀ تاریخی،‌‌ همان طور قضاوت می‌کنیم که هست. هیچ سند و مدرکی هم نمی‌دهیم که قضاوت امروز ما یک قضاوت ابدی است و هیچ کس حق ندارد در تاریخ عوض شود! ما برای خودمان چنین سندی صادر نمی‌کنیم، تا چه برسد برای دیگران. در رهبری حزب خود ما، چند تایی بودند که خیانت کردند، ضعف نشان دادند و دچار فساد شدند. و مگر در میان چریک‌ها، مائوئیست‌ها و گروه‌های دیگر از این نمونه‌ها پیدا نشده است؟ از این پدیده‌ها در تمام گروه‌ها، سازمان‌ها و احزاب، بسیار می‌توان یافت. در میان آن‌ها نیز کسانی که ضعف نشان داده‌اند و یا خیانت کرده‌اند، فراوان بوده است.

به این ترتیب، این هم یکی از آن سوال‌ها و ایرادهای جزیی و بچگانه است. من اگر به این چیز‌ها جواب می‌دهم، فقط به خاطر این است که دوستانی که در اینجا حضور دارند، برخورد خود را نسبت به مسائل تصحیح کنند و بدانند چه مسائلی عمده است و چه مسائلی فرعی. و دیگر اینکه با کسانی که این مسائل جزیی و پیش پا افتاده را بزرگ می‌کنند، چگونه باید روبرو شد. وگرنه، واضح است که این‌ها بهانه است و مساله سیاسی نیست. در خاتمه این توضیح را می‌دهم که مقاله نشریۀ «کار» از اساس مخدوش است و آن طور که اطلاعات کافی به دست آمده اثبات می‌کند، خلخالی در ماجرای اعدام دو تن از اعضای حزب توده ایران در کرمانشاه کمترین نقشی نداشته است. این توطئه‌ای بوده که کم و کیف آن را در جزئیات، روزنامه مردم روشن و افشاء کرده است.

يکشنبه 27 فروردين 1391 16:29


iran#

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بايگانی وبلاگ