تفاوت برخورد خامنه ای و احمدی نژاد به رفسنجانی
سام قندچی
http://www.ghandchi.com/581-Rafsanjani.htm
اپوزيسيون ايران درباره نيم قرن عمر سياسي حجت الاسلام اکبر هاشمي رفسنجاني در ايران آنقدر تحقيقات منتشر کرده است که نيازي به اضافه کردن بيشتر بر آن نيست و اينجا نيز قصدم نوشتن درباره ارزيابي اپوزيسيون ايران از آقاي رفسنجاني نيست. در اين يادداشت کوتاه فقط ميخواهم تفاوت برخورد آيت الله خامنه اي و محمود احمدي نژاد را به آقاي رفسنجاني توضيح دهم چرا که فکر می کنم اين بحث کاملاً با ارزيابي هاي علمي اپوزيسيون از ايشان متفاوت است و اتفاقاً براي درک برخوردهاي درون جمهوري اسلامي در اين روزهاي بعد از انتخابات 22 خرداد 1388 شايد اين موضوع بيشتر اهميت دارد تا آنکه واقعاً آقاي رفسنجاني چه بوده و هست. به عبارت ديگر درک آقاي خامنه اي و آقاي احمدي نژاد از ايشان و نحو برخورد هر کدام از آنها به آقاي رفسنجاني کانون توجه هيئت حاکمه ايران در ارتباط با ايشان است و شايد عاقبت خود ايشان نيز در پرتو همين موضوع شکل بگيرد، جدا از اينکه خودشان در واقعيت چه بوده و هستند.
براي توضيح بحثم از مثالي تاريخي از کشور چين ميخواهم استفاده کنم. اما مانند همه مثالهاي تاريخي، چه داخلي و چه خارجي، ابداً مساوي بودن همه شرايط و شخصيت ها را در نظر ندارم و قصدم هم درگير شدن در جزئيات مثالم نيست و فقط از اين مثال اميدوارم بتوانم براي روشن تر شدن مسأله استفاده کنم و نه گيج تر کردن بحث!
در چين کمونيست سياستمداري بود بنام تين سيائو پينگ که در حزب کمونيست چين زمان رهبري مائوتسه دون از رهبران ارشد آن حزب به حساب ميامد. در جامعه تک حزبي چين برنامه هاي اقتصادي گوناگون نه به شکل رقابت پلاتفرم هاي احزاب متعدد بلکه به شکل طرح هاي رهبران محتلف کمونيست در همان حزب کمونيست براي پلاتفرم همان يگانه حزب جامعه متبلور می شد. آقاي تين سيائو پينگ بيشتر متمايل به امتياز دادن به رشد بازار آزاد در چين بود البته با همه محدوديتهائي که در يک کشور کمونيستي وجود دارد. در زمان انقلاب فرهنگي چين که طي آن رهبري مائو تسه دون بيش از پيش تضمين شد آقاي تين سيائو پينگ مورد غضب راديکالهاي حزبي قرار گرفت و به دهات فرستاده شد تا بيل بزند و خود را اصلاح کند و کمونيست راستين بشود. با تمام اين احوال يک بار در کنگره حزبي خود آقاي مائو ايشان را کانديداي کميته مرکزي حزب کرد. چند نفر از فعالين وفادار جوان حزب از آقاي مائو پرسيدند که چرا اين عنصر منحط را براي چنان مقام شامخي در نظر مي گيرد. مائو در پاسخ گفت که افراد زيادي در حزب و در کشور هستند که به نحو تفکر آقاي تين سيائو پينگ احساس تعلق دارند و وقتي آنها وي را در بالا می بينند احساس آرامش می کنند و تنش زادئي در کشور و در حزب می شود، به عبارت ديگر اينگونه با خنثي کردن آن مخالفان در عين حاکميت راديکالها در حزب بقاي عمر حزب کمونيست تضمين می شود. اين برخورد آقاي مائو به نظر من بسيار شبيه به برخورد آيت الله خامنه اي به حجت الاسلام رفسنجاني در ايران است. البته روشن است که نه آقاي خامنه اي مساوي مائو است که اصلاً در هيچ عرصه اي قابل مقايسه نيستند و نه رفسنجاني برابر تين سيائو پينگ است وقتي ميدانيم که هواداري رفسنجاني از بازاريان ايران هيچ شباهتي به هواداري تين سيائو پينگ از اقتصاد بازار آزاد در دنياي مدرن ندارد. هدفم فقط مثال است و تازه هنوز مثالم از چين تمام نشده است.
در همان سالها در چين شخصيتي جوان به سطوح بالاي حزب راه يافت که نامش وانگ هون ون بود. آقاي تين سيائو پينگ درباره وي می گفت که با هليکوپتر به بالاي حزب رسيده است چون همه ديگران در سطوح ارشد حزب بازماندگان انقلاب 1949 چين بودند و دو برابر سن وی را داشتند. البته بگذريم که اين جوانترين خود حدود 40 سال داشت. آقاي وانگ هون ون بخاطر دوستي اش با چيانگ چينگ همسر مائو راه ترقي حزبي را سريع طي کرده بود و از سران راديکالها در انقلاب فرهنگي به شمار ميامد. برعکس مائو، از ديد راديکالها آقاي تين سيائو پينگ نه تنها در سطوح بالاي حزب نميبايستي باشد بلکه حتي کلاه بوقي سرش گذاردن و در ده گرداندن هم دواي وي نبود و اصلاح ناپذير بود و بايستي سربه نيست ميشد همانگونه که هزاران روشنفکر در طي انقلاب فرهنگي در چين سر به نيست شدند. اما تا آقاي مائوزنده بود، چينن اتفاقي نميافتاد چرا که همانطور که ذکر کردم از نظر مائو زنده بودن و حتي حضور آقاي تين سيائوپينگ در سطوح بالاي حزبي تنش زدائي در حزب و کشور را باعث ميشد و تضمين کننده بقاي حزب و رهبري آن بود. در نتيجه با وجود همه حمايت هاي مائو تسه دون از سياستهاي راديکال و راديکالها در رهبري حزب و کشور در چين، اما تا مائو زنده بود، اجازه نابودي تين سيائو پينگ داده نشد.
در فرداي مرگ مائو آشکار بود که ديگر اين دو برخورد به آقاي تين سيائو پينگ هم به پايان رسيده است. سؤال اين بود که آيا راديکالهاي جوان، آقاي تين سيائو پينگ را سر به نيست ميکنند، با بالعکس. آقاي تين سيائوپينگ پيش دستي کرد و آنچه گروه چهار نفر ناميد يعني وانگ هونگ ون جوان و همسر مائو و دو نفر ديگر را که سرکردگان آنها بودند را به زندان انداخت و در همين حال جسد مائو را موميائي کرد و با وجود آنکه خود مائو در انقلاب فرهنگي دستور پائين کشيدن وي و ارسالش به دهات براي بيل زدن را داده بود اما تين سيائو پينگ نه تنها خاطره مائو را نابود نکرد بلکه از مائو يک فرعون موميائي گرفته در قبري مجلل ساخت و براي هميشه از همان روش تنش زدائي مائو استفاده کرد البته اينبار مائو بود که به شکل مجازي نقش يک امپراطور چين و يک رهبر راديکال حزبي را براي آسايش روان راديکالهاي کمونيست در حزب و جامعه ايفا می کرد اما نه بطور زنده بلکه در نقش خدايگونه خود به شکل يک مرده با همه احترامات و گروه چهار نفر راديکال ها هم هر چهارتايشان در زندان ماندند و آخرين نفرشان يکي دوسال پيش در همان زندان درگذشت. ضمناً يکوقت فکر نکنيد که سرکوب جنبش "تين آنمن" را گروه چهار نفر انجام دادند. خير آنها سالها بود که در زندان بودند و آن سرکوب را همان جناح تين سيائو پينگ کرد که ديگر در آن روزها در قدرت بود البته آن واقعيت به موضوع بحث من اينجا ربطي ندارد. آنچه اينجا ميخواهم بگويم اين است که مسأله آقاي احمدي نژاد با اقاي رفسنجاني نظير مسأله گروه چهار نفر با تين سيائو پينگ است و هردو ميدانند که تا آقاي خامنه اي هستند ايشان نميخواهد که هيچکدام حذف شوند.
به اميد جمهوري آينده نگر دموکراتيک و سکولار در ايران،
سام قندچي، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
http://www.iranscope.com
19 مرداد 1388
August 10, 2009
سام قندچی
http://www.ghandchi.com/581-Rafsanjani.htm
اپوزيسيون ايران درباره نيم قرن عمر سياسي حجت الاسلام اکبر هاشمي رفسنجاني در ايران آنقدر تحقيقات منتشر کرده است که نيازي به اضافه کردن بيشتر بر آن نيست و اينجا نيز قصدم نوشتن درباره ارزيابي اپوزيسيون ايران از آقاي رفسنجاني نيست. در اين يادداشت کوتاه فقط ميخواهم تفاوت برخورد آيت الله خامنه اي و محمود احمدي نژاد را به آقاي رفسنجاني توضيح دهم چرا که فکر می کنم اين بحث کاملاً با ارزيابي هاي علمي اپوزيسيون از ايشان متفاوت است و اتفاقاً براي درک برخوردهاي درون جمهوري اسلامي در اين روزهاي بعد از انتخابات 22 خرداد 1388 شايد اين موضوع بيشتر اهميت دارد تا آنکه واقعاً آقاي رفسنجاني چه بوده و هست. به عبارت ديگر درک آقاي خامنه اي و آقاي احمدي نژاد از ايشان و نحو برخورد هر کدام از آنها به آقاي رفسنجاني کانون توجه هيئت حاکمه ايران در ارتباط با ايشان است و شايد عاقبت خود ايشان نيز در پرتو همين موضوع شکل بگيرد، جدا از اينکه خودشان در واقعيت چه بوده و هستند.
براي توضيح بحثم از مثالي تاريخي از کشور چين ميخواهم استفاده کنم. اما مانند همه مثالهاي تاريخي، چه داخلي و چه خارجي، ابداً مساوي بودن همه شرايط و شخصيت ها را در نظر ندارم و قصدم هم درگير شدن در جزئيات مثالم نيست و فقط از اين مثال اميدوارم بتوانم براي روشن تر شدن مسأله استفاده کنم و نه گيج تر کردن بحث!
در چين کمونيست سياستمداري بود بنام تين سيائو پينگ که در حزب کمونيست چين زمان رهبري مائوتسه دون از رهبران ارشد آن حزب به حساب ميامد. در جامعه تک حزبي چين برنامه هاي اقتصادي گوناگون نه به شکل رقابت پلاتفرم هاي احزاب متعدد بلکه به شکل طرح هاي رهبران محتلف کمونيست در همان حزب کمونيست براي پلاتفرم همان يگانه حزب جامعه متبلور می شد. آقاي تين سيائو پينگ بيشتر متمايل به امتياز دادن به رشد بازار آزاد در چين بود البته با همه محدوديتهائي که در يک کشور کمونيستي وجود دارد. در زمان انقلاب فرهنگي چين که طي آن رهبري مائو تسه دون بيش از پيش تضمين شد آقاي تين سيائو پينگ مورد غضب راديکالهاي حزبي قرار گرفت و به دهات فرستاده شد تا بيل بزند و خود را اصلاح کند و کمونيست راستين بشود. با تمام اين احوال يک بار در کنگره حزبي خود آقاي مائو ايشان را کانديداي کميته مرکزي حزب کرد. چند نفر از فعالين وفادار جوان حزب از آقاي مائو پرسيدند که چرا اين عنصر منحط را براي چنان مقام شامخي در نظر مي گيرد. مائو در پاسخ گفت که افراد زيادي در حزب و در کشور هستند که به نحو تفکر آقاي تين سيائو پينگ احساس تعلق دارند و وقتي آنها وي را در بالا می بينند احساس آرامش می کنند و تنش زادئي در کشور و در حزب می شود، به عبارت ديگر اينگونه با خنثي کردن آن مخالفان در عين حاکميت راديکالها در حزب بقاي عمر حزب کمونيست تضمين می شود. اين برخورد آقاي مائو به نظر من بسيار شبيه به برخورد آيت الله خامنه اي به حجت الاسلام رفسنجاني در ايران است. البته روشن است که نه آقاي خامنه اي مساوي مائو است که اصلاً در هيچ عرصه اي قابل مقايسه نيستند و نه رفسنجاني برابر تين سيائو پينگ است وقتي ميدانيم که هواداري رفسنجاني از بازاريان ايران هيچ شباهتي به هواداري تين سيائو پينگ از اقتصاد بازار آزاد در دنياي مدرن ندارد. هدفم فقط مثال است و تازه هنوز مثالم از چين تمام نشده است.
در همان سالها در چين شخصيتي جوان به سطوح بالاي حزب راه يافت که نامش وانگ هون ون بود. آقاي تين سيائو پينگ درباره وي می گفت که با هليکوپتر به بالاي حزب رسيده است چون همه ديگران در سطوح ارشد حزب بازماندگان انقلاب 1949 چين بودند و دو برابر سن وی را داشتند. البته بگذريم که اين جوانترين خود حدود 40 سال داشت. آقاي وانگ هون ون بخاطر دوستي اش با چيانگ چينگ همسر مائو راه ترقي حزبي را سريع طي کرده بود و از سران راديکالها در انقلاب فرهنگي به شمار ميامد. برعکس مائو، از ديد راديکالها آقاي تين سيائو پينگ نه تنها در سطوح بالاي حزب نميبايستي باشد بلکه حتي کلاه بوقي سرش گذاردن و در ده گرداندن هم دواي وي نبود و اصلاح ناپذير بود و بايستي سربه نيست ميشد همانگونه که هزاران روشنفکر در طي انقلاب فرهنگي در چين سر به نيست شدند. اما تا آقاي مائوزنده بود، چينن اتفاقي نميافتاد چرا که همانطور که ذکر کردم از نظر مائو زنده بودن و حتي حضور آقاي تين سيائوپينگ در سطوح بالاي حزبي تنش زدائي در حزب و کشور را باعث ميشد و تضمين کننده بقاي حزب و رهبري آن بود. در نتيجه با وجود همه حمايت هاي مائو تسه دون از سياستهاي راديکال و راديکالها در رهبري حزب و کشور در چين، اما تا مائو زنده بود، اجازه نابودي تين سيائو پينگ داده نشد.
در فرداي مرگ مائو آشکار بود که ديگر اين دو برخورد به آقاي تين سيائو پينگ هم به پايان رسيده است. سؤال اين بود که آيا راديکالهاي جوان، آقاي تين سيائو پينگ را سر به نيست ميکنند، با بالعکس. آقاي تين سيائوپينگ پيش دستي کرد و آنچه گروه چهار نفر ناميد يعني وانگ هونگ ون جوان و همسر مائو و دو نفر ديگر را که سرکردگان آنها بودند را به زندان انداخت و در همين حال جسد مائو را موميائي کرد و با وجود آنکه خود مائو در انقلاب فرهنگي دستور پائين کشيدن وي و ارسالش به دهات براي بيل زدن را داده بود اما تين سيائو پينگ نه تنها خاطره مائو را نابود نکرد بلکه از مائو يک فرعون موميائي گرفته در قبري مجلل ساخت و براي هميشه از همان روش تنش زدائي مائو استفاده کرد البته اينبار مائو بود که به شکل مجازي نقش يک امپراطور چين و يک رهبر راديکال حزبي را براي آسايش روان راديکالهاي کمونيست در حزب و جامعه ايفا می کرد اما نه بطور زنده بلکه در نقش خدايگونه خود به شکل يک مرده با همه احترامات و گروه چهار نفر راديکال ها هم هر چهارتايشان در زندان ماندند و آخرين نفرشان يکي دوسال پيش در همان زندان درگذشت. ضمناً يکوقت فکر نکنيد که سرکوب جنبش "تين آنمن" را گروه چهار نفر انجام دادند. خير آنها سالها بود که در زندان بودند و آن سرکوب را همان جناح تين سيائو پينگ کرد که ديگر در آن روزها در قدرت بود البته آن واقعيت به موضوع بحث من اينجا ربطي ندارد. آنچه اينجا ميخواهم بگويم اين است که مسأله آقاي احمدي نژاد با اقاي رفسنجاني نظير مسأله گروه چهار نفر با تين سيائو پينگ است و هردو ميدانند که تا آقاي خامنه اي هستند ايشان نميخواهد که هيچکدام حذف شوند.
به اميد جمهوري آينده نگر دموکراتيک و سکولار در ايران،
سام قندچي، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
http://www.iranscope.com
19 مرداد 1388
August 10, 2009
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر