هشدار جدی درباره مهدويت استالينی
http://www.ghandchi.com/583-hoshdar.htm
ما در شرايط حساسي در ايران هستيم. تمام ارزيابي هاي اصلاح طلبان که گوئي کودتائي در ايران در 22 خرداد روي داده است و جنبش بعد از آن توانسته است آن را مهار کند غلط است. درست است که رژيم جمهوري اسلامي مورد نظر اصلاح طلبان ايران در 22 خرداد سقوط کرد و پايان يافت و شايد بشود نام آن را کودتا گذاشت همانطور که در تاريخ شوروي در همان سالهاي اول بعد از انقلاب، بعد از مرگ لنين، رويداد مشابهي به وقوع پيوست، و سوسياليسم مورد نظر کمونيستهاي معتدل آن روزگار را در همان اولين سالهاي انقلاب بلشويکي پايان داد و عده اي آن تحول و روي کار آمدن استالين را کودتا ناميدند اما بحث بر سر لغت نيست. يک سال پيش مفصلاً درباره مهدويت مصباح يزدي بحث کردم که در ايران ممکن است رويداد آغاز يک رژيم استاليني در پايان کار اتفاق بيفتد و اسمش را هم اگر کسي بخواهد کودتا بگذارد مسأله اي نيست اما اگر فکر کنيم که جنبش اعتراضي توانسته است اين جريان مهدويت استاليني را مهار کند، در اشتباه هستيم (1).
حداقل آنچه رژيم به دنبالش است کاري در سطح اعدام قطب زاده، فراري دادن بنی صدر، و خنثي نگهداشتن بازرگان در سالهاي اول انقلاب است. دستگيري هاي شخصيت هاي بالاي رژيم در روزهاي اخير نيز حکايـت از آن دارد که ديگر قطب زاده اي که بايد اعدام شود براي رژيم تقريباً روشن است. اقدامات آقاي ميرحسين موسوي نيز مرا به ياد امضاء جمع کردن هاي روزهاي آخر تشکيلات بني صدر در ايران می اندازد هنگاميکه رژيم مشغول پيش بردن برنامه حذف کامل وي از عرصه سياسي بود. حداقل طرح رژيم براي بني صدر چيزي مشابه آيت الله منتظري بود که حبس خانگي برايش تدارک ديدند. در چنان شرايطي آقاي بني صدر يا بايستي دست پيش را می گرفت و با استفاده از نيروهاي وفادار به خود ارگان هاي اصلي دولت را تصرف می کرد و يا آماده حبس خانگي می شد اما نميتوانست از سوئي در حرف به جريانات اعتراضي ادامه دهد اما در عمل نيروهای وفادار به خود را در هيچ اقدامی عملی رهبری نکند. آقای بنی صدر آنقدر اين دست و آن دست کرد که اگر مسعود رجوي نجاتش نداده بود شايد سر به نيست شده بود.
البته کسانيکه به کوچکترين دليلي ارتباط با دولت هاي خارجي برايشان قابل اثبات باشد و تصور شود در پي تغيير رژيم بوده اند، نظير قطب زاده اعدام خواهند شد. مسأله رژيم حرف هاي آقاي کروبي و افشاگري هاي تجاوزها و هزاران مورد شکنجه و زندان نيست. اين رژيم در اين رابطه بر عکس دوران به قدرت رسيدن استالين، با سابقه 30 سال هولناکترين جنايات دارد قدم در راه استالينيسم می گذارد و اين چيزها برايش عادی است. سالهاست که پرونده هاي اعدام های سال 1360 و سال 1367 گشوده شده است. براي اين رژيم که در آخرين سالهاي عمرش دارد دست به چنين ريسک مهدويت استاليني ميزند، موضوع مرگ و زندگي بقا يا نابودي است.
منظورم اين نيست که افشاگري هاي تجاوز براي مردم يا براي جهان بي اهميت است، حتي بيش از نيم قرن بعد از سقوط رژيم نازي يا استالينيسم هنوز افشاي جنايات آن رژيم ها هم براي مردم آلمان، هم روسيه، و هم بقيه جهان مهم هستند. اما نکته اي را که ميخواهم تأکيد کنم وضعيت بسيار حساس در ايران است که با تشکيل دولت جديد احمدي نژاد خطرناکتر ميشود.
در خارج کشور هم بحث هاي بي ربطي درمورد پرچم راه افتاده است. گوئي امروز کار ما تعيين پرچم ايران است. هر کسي هرجوري که ميتواند در خارج بايد به مقاومت مردم در مقابله با مهدويت استالينستي کمک کند و در خارج فضاي فعاليت ازاد است و هر کسي هر گونه دوست دارد می تواند فعاليت خود را دنبال کند و نيازي به توافق همه بر روي تاکتيک ها نيست. اينگونه رژيم ها از جديت کشورهاي خارجي در مقابله با آنها هراس دارند و امروز ديگر مواضع کلي ضد جنگ مسأله فوري نيست و اينکه دولت هاي خارجي در دست محافظه کاران است يا ليبرالها اصل مسأله ما نيستند. اي کاش غرب يک صدا رژيم احمدي نژاد را به رسميت نشناخته بود. البته کشورهائي نظير آلمان سعي کردند موضع درست بگيرند ولي اپوزيسيون در داخل ايران و در رأس آن آقاي موسوي اشتباه کرد و در اين زمينه هم اين دست و آن دست کرد و به روشني از غرب خواستار حمايت نشد. آقاي موسوي بدتر از بني صدر يکي بعد از ديگري فرصت ها را از دست داد. در همان روز اول تظاهرات می بايست از هواداران خود می خواست که به سوي زندان اوين بروند و زندانيان را آزاد کنند نه آنکه به رژيم اين امکان را بدهد که مردم را دستگير کند و بيشتر زندان کند و تازه رژيم جرئت کند که به دختران و پسران 15 ساله تجاوز کند.
در همان روزهاي اول نيز نوشتم و بازهم تکرار می کنم که هر گونه اقدام مسلحانه چريکی غلط است و روشنفکران مسلح حتي با بازی هاي کوکتل مولوتفي به رژيم امکان سرکوبي بيشتر را می دهند و بايستي از اشتباه 25 خرداد 1360 پرهيز کرد (2).
اما تظاهرات مسالمت آميز در همان روزهای اول به سوي زندان اوين براي آزادی زندانيان ميتوانست نيروهاي خود رژيم و در رأس آنها سپاه پاسداران را بشکند. متأسفانه آن کار نشد. در خارج از کشور نيز برخي شروع کردند به صادر کردن دستور العمل براي اعضاء سپاه و ارتش و اين هم کار غلطي است چرا که بسياري را در ايران بعنوان همکاري با کشورهاي خارجي در معرض خطر قرار می دادند. از خارج حتي نيروهاي مستقل نبايد چنين حرف هائي را بزنند تا چه رسد به کسانيکه بعنوان افراد مستقل شناخته نيستند. به هر حال مسأله خارج و حرف فعالين در خارج مهم نيست و تا آنجا که به خارج ربط دارد حمايت از داخل مدنظر بوده و هست. اصل بحث خود داخل است.
خلاصه کنم رهبران اپوزيسيون در داخل کشور فرصت زيادي ندارند و در روزهاي آتی با اوضاعي نظير دوران اعدام قطب زاده روبرو خواهند بود و بهتر است استراتژي روشني بر گزينند، شخصاً ترجيح ميدهم در اين زمينه نظر ندهم، چه بطور خصوصي و چه بطور عمومي، چون در خارج زندگي می کنم، و کسانيکه خود دست در آتش دارند بايد در اين موردها رهنمود دهند، اما تا آنجا که مربوط به معني مورد نظرم از استراتژي است را در گذشته مفصلاً توضيح داده ام (3).
به اميد جمهوري آينده نگر
دموکراتيک و سکولار در ايران،
سام قندچي، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
http://www.iranscope.com
اول شهريور 1388
August 23, 2009
پانويس ها:
1. http://tinyurl.com/lazrsp
2. http://tinyurl.com/q6uwbd
3. http://tinyurl.com/nxvwzb
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر