شنبه، آذر ۲۸، ۱۳۸۸

فريبا داوودی مهاجر-پاره‌شدن يک عکس و ملت هميشه بدهکار


فريبا داوودی مهاجر-پاره‌شدن يک عکس و ملت هميشه بدهکار
http://mohandestabarzadi.blogfa.com/post-1795.aspx

راه مقابله با اين کودتا رفتن به راهی نيست که از قبل برای شما مهندسی کرده‌اند. راه مقابله، کوبيدن بر همان طبلی نيست که صداوسيما آگاهانه آن را به‌صدا درآورده‌است. شما می‌توانستيد به‌جای افتادن در مسير مهندسی شده‌ی آقايان، صادقانه اعلام کنيد که اساسا به دنبال حکومت و نظام و طرز تفکری هستيد که بتوان در آن آزادانه ولو عکس رهبر و رييس جمهور را پاره کرد و به زندان نرفت. می‌توانستيد اعلام کنيد که اگر چه برای خودتان پاره‌کردن عکس را نمی‌پسنديد اما از حقوق همه‌ی کسانی که به هر دليل عکس يک رهبر سياسی را پاره می‌کنند دفاع می‌کنيد

اين روزها بحث پاره کردن عکس آيت الله خمينی و برائت جستن از آن تمام موضوعات پيرامون کودتای انتخاباتی در ايران را تحت الشعاع قرار داده است وبرخی روشنفکران و رهبران جنبش سبز را خواسته يا ناخواسته در دام خود ميکشد .همه جا صحبت عبور از خط قرمزی است که معلوم نيست چرا خط قرمز است . آنچه بديهی است آيت الله خمينی پروردگار نبودند و همچنان که آيت الله منتظری تذکر دادند يک انسان معمولی وغير معصوم مثل همه ما بودند که معلوم نيست چرا پاره کردن عکس ايشان از سوی راست و چپ مانند گناه کبيره ای تلقی شده که همگی را از مسير اصلی حرکت جنبش سبز منحرف کرده است . آنهم جنبشی که پيام اول و آخرش تقدس زدايی از تمامی ارکان حکومت وسياست است جنبشی که می خواهد امکان نقد آزادانه از همه حاکمان و سياستها برای همه مردم فراهم آيد. اصولا مگر می شود سبز انديشيد و يک فرد و يک جريان را منزه از هر گونه انتقادی دانست و نزديک کردن چاقوی تيز نقد به آيت الله خمينی را خط قرمزی تلقی کرد که هرگز نبايد به آن نزديک شد. و اين در حالی است که همواره رعايت خط قرمزها دو سويه است.

جای شگفتی است در ميان اين همه هياهو هيچکس صحبت از شکسته شدن خط قرمزهای يک ملت در ۳۰ سال گذشته به وسيله رهبرانی که در هاله قدسی پيچيده شده اند به ميان نمی آورد .انگاری در همه اين ۳۰ سال اين رهبران هيچ نقشی در اتفاقات پيش آمده نداشتند . رهبرانی که با انواع و اقسام وسايل تنبيهی و تشويقی و تبليغی صاحب همه احترام و کرامت و بزرگی هستند و مردمی که پس از سالها که از انقلاب گذشته است هنوز بايد برای به دست آوردن کرامت و احترام و حقوق انسانی خود کشته بشوند و از جان خود و فرزندانشان مايه بگذارند.

مگر می شود خطوط قرمز يک ملت را از فردای پيروزی انقلاب شکست و از مردم انتظار هيچ انتقادو عکس العملی نداشت . مگر ميشود با مردم عهدی بست و به آنها وعده آزادی و برابری داد و در فردای نشستن بر اريکه قدرت آن عهد را شکست و از مردم خواست که هرگز درباره شکسته شدن اين عهد سخنی به ميان نياورند.

آنانی که امروز نقد به آيت الله خمينی را عملی ضد انقلابی می دانند ،عمل ايشان در پای بند نبودن به وعده هاو تعهداتشان به ملت را چه می نامند. عهدی که فردای روز پيروزی انقلاب به وسيله ايشان شکسته شد چه نام دارد؟
من آن روزها نوجوانی ۱۳ ساله بودم و در رويای تحقق آزادی به وسيله ايشان سير می کردم. به اينکه می گفتند بايد ملت آقای خودش باشد و از فردای پيروزی انقلاب خود را ولايت فقيه ناميدند. اينکه شاه را مانع آزادی بيان و انديشه و تظاهرات و مطبوعات می دانستند و فردای پيروزی هر گونه آزادی های عمومی که ملت برايش خون داده بود را در قانون اساسی منوط به حفظ مبانی اسلام و شرع کردند . اينکه شاه را مسئول پر بودن زندانها و ريخته شدن خون جوانان ناميدند و از فردای پيروزی حتی نيروهايی که در انقلاب نقش داشتند را فوج فوج به جوخه اعدام سپردند و در قبرستان های بی نام و نشان دفن کردند .من ديروز، امروز حق ندارم که ايشان را برای پای بند نبودن به و عده هايشان باز خواست کنم.

سوال من از همه آقايانی است که برای محکوم کردن پاره شدن عکس آيت الله خمينی در خواست راهپيمايی و تظاهرات کرده اند اين است شما که در همه اين سال ها از همه مواهب يک حکومت آپارتايد شيعی مردسالار برخوردار بوديد آيا احساس اقشاری را که از تبعيض در جامعه به خاطر سنی بودن، زن بودن، کرد و ترک بودن، دگرانديش بودن، دين ديگری داشتن و يا حتی کم حجاب و بی حجاب بودن را درک می کنيد و يا اساسا اين افراد را صاحب حق ميدانيد .و حتی اگر آنها را صاحب حق نمی دانيد می توانيد انکار کنيد که تمام اين تبعيض ها در حکومتی اعمال شده است که معمار آن آيت الله خمينی بوده است . حکومتی که من را نصف يک مرد ميداند .آنقدر ناقص العقل که نمی توانم قاضی يا رييس جمهورشوم .ديه و ارث و شهادتم نيم يک مرد است و مرد می تواند بر سرمن هوو بياورد و نفقه ام رادر مقابل اطاعت جنسی پرداخت کند .حکومتی که حتی سنگ گور های مخالفان خودش را تاب نمی آورد . آيا می توانيد انکار کنيد معمار چنين حکومتی آيت الله خمينی بوده است و شما هر کس که او را نقد کند ضد انقلاب می خوانيد . ما که در نوجوانی پياده نظام شما بوديم هرگز چنين برداشتی از انقلاب نداشتيم که فکر کنيم روزی برای مخالفت با چنين قوانين تبعيض آميزی ضد انقلاب می شويم . هرگز به مخيله ما در آن سنين نوجوانی نمی رسيد که روزی روزنامه نگاران اين مملکت را به نام حفظ انقلاب در زندان کنند . و به سر دانشجوی معترض چادر بکشند و به نشانه تحقير وتمسخر عکس چادری او را در سايت های دولتی چاپ کنند. هرگز فکر نميکرديم که نويسندگان را بربايند و در خانه هايشان آنها را کارد آجين کنند. زندانيان را شکنجه کنند و يا در تظاهرات مسالمت آميز آنها را به گلوله ببندند. هرگز به ذهنمان نمی رسيد که بانيان همين حکومت با همين قوانين تبعيض آميز را به بند بکشند و انها را آمريکايی و عامل بيگانه بخوانند و اساسا مگر ما چه بدهی به شخص آقای خمينی داشتيم که اگر امروز اعلام کنيم منش ايشان در حکمرانی را نمی پسنديم ضد انقلاب و گناه کار می شويم و بايد به آقايان کفاره بپردازيم و آقايان متکی به چماق و اسلحه و زندان برای ما شاخ شانه بکشند و بخواهند چنان گذشته به آنها سواری دهيم. ۳۰ سال پيش ارز ش های اين مردم که برای آن انقلاب کردند به لجن کشيده شد. حتی ارزش های اسلامی به بازی گرفته شد و دين به مثابه يک ابزار که می توان به نام آن نان خورد و به آب و نانی دست يافت و به مال و قدرت اضافه کرد در جامعه حراج شد و باورهای مردم را نابود کرد.

آقايانی که امروز خود را آماده راهپيمايی برای مخالفت با پاره کردن يک عکس ميکنيد . من همه دغدغه ها شما و ترفندها و نيرنگ های حکومت برای کودتای دوم را درک ميکنم . ولی راه مقابله با اين کودتا رفتن به راهی نيست که از قبل برای شما مهندسی کرده اند. راه مقابله کوبيدن بر همان طبلی نيست که صدا و سيما آگاهانه آن را به صدا در آورده است. شما می توانستيد به جای افتادن در مسير مهندسی شده آقايان صادقانه اعلام کنيد که اساسا به دنبال حکومت و نظام و طرز تفکری هستيد که بتوان در آن آزادانه ولو عکس رهبر و رييس جمهور را پاره کرد و به زندان نرفت. می توانستيد اعلام کنيد که اگر چه برای خودتان پاره کردن عکس را نمی پسنديد اما از حقوق همه کسانی که به هر دليل عکس يک رهبر سياسی را پاره می کنند دفاع می کنيد . نه آنکه شما هم آنها را ضد انقلاب و مستوجب عقوبت بخوانيد و تمام واژه هايی که در تمام اين سال ها برای ما يادآور حذف و خشونت و خودی و غير خودی است را ياد آوری کنيد.

ما بايد دست در دست هم دام هايی که مقابل جنبش سبز پهن می شود را به فرصت تبديل کنيم .فرصتی که روح جنبش سبز ايران را به سياست و حکومت تبيين کند و نگاه جنبش به ساختار سياسی کشور را آرام آرام تبيين کند . ساختاری که متکثر است .به همه آرا عقايد احترام می گذارد و به زعم آقای موسوی آنها را به رسميت می شناسد . در چنين نظامی حقوق همه انسان ها حفظ می شود و انسان ها می توانند در سايه انتخابات آزاد بر سرنوشت خود حاکم باشند و سبک زندگی خود را انتخاب کنند.

بنابر اين به نظر می رسد، به جای پرداختن به هياهوی طراحی شده بهتر است از نظر آقای منتظری تبعيت کنيم و مسايل پيش آمده را در بوق و کرنا نکرده و مردم را وادار به راهپيمايی نکنيم.

http://mag.gooya.com/politics/archives/2009/12/097706.php
+ نوشته شده توسط در شنبه بیست و هشتم آذر 1388

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بايگانی وبلاگ