شنبه، آذر ۲۸، ۱۳۸۸

پیش بینی مهندس طبرزدی از اینده ی جنبش در مقاله ای به درخواست وال-استریت-ژورنال:انقلابی دیگر


پیش بینی مهندس طبرزدی از اینده ی جنبش در مقاله ای به درخواست وال-استریت-ژورنال:انقلابی دیگر
http://mohandestabarzadi.blogfa.com/post-1796.aspx

پیش بینی طبرزدی از اینده ی جنبش، در مقاله ای به درخواست وال-استریت-ژورنال:انقلابی دیگر

در 16 آذر 56 سال پیش،دانشجویان ایران در محکوم کردن کودتای 28 امرداد ماه و پشتیبانی از دکتر محمد مصدق، دست به یک اعتراض مسالمت امیز زدند اما رژیم شاه این اعتراض ها را تحمل نکرد و به دانشکده ی فنی دانشگاه تهران یورش برد و سه تن از دانشجویان به نام شریعت رضوی،قندچی و بزرگ نیا را با به رگبار بستن دانشگاه،کشت. از ان زمان به بعد و طی 55 سال گذشته چه در دوران شاه و چه در دوران ولی فقیه،جنبش دانشجویی این روز را گرامی داشت .حتا پس از پیروزی انقلاب در بهمن 1357،رژیم اسلامی ولایت فقیه، این روز را به رسمیت شناخت و ان را به نام "روز دانشجو"اسم گذاری کرد.

من در سال 1356 دانشجو بودم و به یاد دارم که در 16 آذر سال 1356 و 1357 دانشجویان انقلابی از همین فرصت برای گسترش مبارزات ازادیخواهانه استفاده کردند و خود نیز فعال بودم.اما پس از پیروزی انقلاب تا سالیانی این روز توسط دانشجویان اسلامی مورد تایید حکومت به یک روز رسمی و بی خاصیت تبدیل شد. تا این که از اوایل دهه ی 1370 دوباره دانشجویان منتقد جمهوری اسلامی سعی کردند از روز دانشجو به عنوان مناسبتی برای طرح خواسته های دموکراتیک استفاده کنند که البته با واکنش منفی حکومت اسلامی و نهاد های نظامی-دانشجویی مثل "بسیج دانشجویی"روبرو می شدند. به یاد دارم که از سال 1373 به همراه اعضای "اتحادیه ی دانشجویان و دانش اموختگان" سعی کردیم با بزرگداشت خاطره ی سه دانشجوی شهید به طرح مطالبات دموکراتیک جنبش دانشجویی بپردازیم و میتینگ هایی به همین مناسبت برگزار کردیم که البته از سوی حکومت سرکوب شد.

هر سال که گذشت اهمیت 16 آذر از دیدگاه جنبش دانشجویی با دیدگاه های متفاوت ،لیبرال،چپ و دموکراسی خواهان مذهبی بیشتر شد. دیدگاه لیبرال ها را "جبهه ی متحد دانشجویی" نمایندگی می کرد. دیدگاه چپ ها را "دانشجویان برابری طلب"و دیدگاه دانشجویان دموکراسی خواه مذهبی را نیز "دفترتحکیم وحدت" نمایندگی می کرد.حتا در بین این سه طیف در سال های اخیر برای بزرگداشت 16 آذر رقابت هایی درگرفت اگرچه هر سه جریان به شدت زیر تیغ سرکوب رژیم اسلامی بوده و رهبران ان ها بارها و سال ها به زندان افتادند که من به عنوان یکی از رهبران "جبهه ی متحد دانشجویی"که به زعم رژیم از به وجود اورندگان اصلی جنبش دانشجویی 18 تیر ماه 1378 بود،سالیانی در زندان بودم.

در 16 آذر امسال اما شرایط به کلی دگرگون شد. اگر تا امسال جنبش دانشجویی توسط تشکل های دانشجویی و به شکل محدود نمایندگی می شد، امسال اما توده های دانشجویی و بلکه مردمی پا به میدان گذاشتند.دلیل اصلی این رویکرد جدید، دانشجویی-مردمی ،به راه افتادن جنبش سبز بود. جنبش سبزی که پس از سرکوب وحشیانه ی مردم معترض به نتیجه ی انتخابات و به دستور شخص خامنه ای از 30 خرداد 1388 به راه افتاد.این جنبش که رهبری و مدیریت ان بر دوش بیش از 4میلیون دانشجوی ایرانی است که به شدت از حکومت دینی ناراضی هستند و عمیقا به مدرنیزم و ارزش های جهانشمول حقوق بشری و دموکراسی خواهانه و سکولاریزم تعلق خاطر دارند.جنبشی که گاهواره ی ان طبقه ی بزرگ متوسط شهری ایران است و خواسته های ان ها را نمایندگی می کند.

پیش از اعتراضات دانشجویی-مردمی 16 آذر امسال، اقای محسنی اژه ای دادستان کل و یک روحانی بسیار تند رو که پیش از ان سمت وزارت اطلاعات را بر عهده داشت ، اعلام کرد که برای پیشگری از تظاهرات 16 آذر دست به اقدامات پیشگیرانه خواهند زد.در پی تعقیب همین سیاسیت بود که صدها دانشجو را بازداشت،تهدید و محروم از تحصیل کردند تا دانشجویان را بترسانند.

با چشم خود در میدان انقلاب شاهد بودم که وقتی یکی از نیرو های سرکوب با کف پوتین زیر کمر دختر خانمی حدود 20 ساله کوبید او در اسمان پرید.یا در سر خیابان قدس که سر خانم دیگری را به ماشین می کوبیدند. یا زمانی که نیرو های سرکوب اعم از بسیجی و گارد،به زنان و دختران فحاشی کرده و می گفتند فاحشه ها امدید این جا...بدهید!؟

اما هر اندازه در برخورد با جنبش دانشجویی با خشونت رفتار کردند،این جنبش زنده تر و رادیکال تر شد.به گونه ای که در روز دانشجو،در بیش از 50 دانشگاه اعم از ازاد و دولتی تظاهرات پرشور به راه افتاد که در تاریخ جنبش دانشجویی در71 سال گذشته از سال 1317 تا کنون بی سابقه بوده است.در این جنبش ،دانشجویان دانشگاه "ازاد اسلامی"برای اولین با با این گستردگی وارد کارزار شدند ومعلوم شد که نه تنها رژیم امکان مهار جنبش دانشجویی را ندارد، بلکه بار اصلی جنبش سبز بردوش 4 میلیون دانشجوی ازادی خواه ایرانی است. موتور حرکت جنبش سبز در دانشگاه ها است و نه در مساجد یا حوزه های علمیه.

این در حالی بود که در روز 16 آذر نیروهای سرکوبگر اعم از امنیتی،لباس شخصی،بسیجی و انتظامی به لحاظ کمی و کیفی ان چنان به مقابله با دانشجویان و مردم پرداختند که برخی اگاهان سیاسی،ان واقعه را با اشغال شهر پاریس توسط فاشیست های المانی و برخورد اشغالگران با مردم پاریس تشبیه کردند.اما جنبش دانشجویی به صورت شگفت انگیز اعتراضات خود را ادامه داد و مردم را برای تداوم جنبش سبز امیدوار کرد.

پیش از تظاهرات دانشجویی 16 آذر ماه امسال،بسیاری از ناظران اگاه بر این عقیده بودند که این روز نقطه ی عطف جنبش سبز است. به این معنا که اگر حکومت موفق به سرکوب ان شده و از اعتراضات پیشگیری نماید،پس از ان خواهد توانست جنبش را مهار کند و حتا کسانی چون موسوی و کروبی را بازداشت نماید. اما اگر به این کار موفق نشود در ان صورت، این حکومت است که در تنگنا قرار خواهد گرفت و اعتراضات در روز های مذهبی محرم که مناسبتی است که در 31 سال پیش خمینی برای گسترش اعتراضات علیه شاه از ان استفاده کرد،اوج خواهد گرفت. در واقع شق دوم این تحلیل به وقوع پیوست. گستردگی جنبش دانشجویی 16 آذر به گونه ای بود که حتا در روز های بعد نیز ادامه یافت.این جنبش البته در همین روز بیش از گذشته رادیکال شد و دانشجویان علاوه بر این که علیه خامنه ای شعار داده و شعار جمهوری ایرانی سر داده و خواستار جدایی دین از سیاست شدند، به صورت مستقیم شعار مرگ بر بسیج سر دادند و کلیت حکومت را به چالش کشیده وحکومت خامنه ای را با حکومت شاه مقایسه کردند.

یک بار دیگر اقای "محسنی اژه ای"دادستان که اینک اشکارا به جنگ جنبش سبز امده است به میدان امد و با صراحت بیشتر مردم به ویژه جوانان را تهدید کرد.این در حالی است که در روز 16 آذر فائزه ی هاشمی دختر بلند پایه ترین روحانی ایران پس از خامنه ای، برای چند ساعت بازداشت شد و پیش از ان هاشمی رفسنجانی از دانشجویان حمایت کرده بود.

بنابراین جنبش دانشجویی 16 آذر از یک سو راه تداوم جنبش سبز را هموار کرد و این موجب خواهد شد که در روز های اینده به ویژه در 22 بهمن که سالگرد پیروزی انقلاب است،میلیون ها ایرانی ناراضی از حکومت مذهبی ملاهای حاکم بر ایران، به خیابان بریزند و اعتراضات را ادامه دهد.از دیگر سو موجب وحشت بیشتر تندرو های حاکم بر ایران شد که همین امر احتمالا موجب این می شود که در کوتاه مدت ان ها به سرکوب بیشتر رو بیاورند و شکاف بین تند رو ها با محافظه کاران از یک سو و بین مردم با حکومت از دیگر سو افزایش یابد. در چنین شرایطی امکان مصالحه ی حکومت با رهبران اعتراضات کم تر و کم تر می شود.برای این که در حال حاضر مدیریت و رهبری سرکوب در دست سپاه پاسداران است و به محافظه کاران حکومت،اجازه نمی دهند که به خواسته های حد اقلی جنبش که در بیانیه ی شماره ی 9 موسوی امده است تن بدهند و به ویژه پس از تظاهرات 16 آذر و مشخص شدن اراده ی جنبش دانشجویی برای تداوم اعتراضات،این نبرد پولاریزه خواهد شد.در یک قطب این نبرد،تندرو های حکومتی با مدیریت نظامیان قرار خواهد گرفت و در قطب دیگر ،معترضان رادیکال و دانشجویان خواهند بود.البته در وضعیت فعلی سپاه و تندرو ها هنوز بر این گمان هستند که شاید بتوانند از طریق سرکوب بسیار شدید،جنبش دموکراسی خواهی را مهار کرده و امتیاز کمتری به مخالفان بدهند اما ممکن است پس از 22 بهمن و با برهم خوردن شرایط کنونی،به مرور رهبران محافظه کار حکومت زمینه ی عمل بیشتری پیدا کرده و برخی خواسته های معترضان را بپذیرند. اگرچه ان زمان بسیار دیر خواهد بود.باید دید حکومت در مواجه با جنبش سبز کدام راه را بر خواهد گزید:راه مصالحه یا سرکوب را.16 آذر نشان داد که جنبش سبز انکارشدنی نیست و هر روز قوی تر می شود.اگر حکومت سرکوب را ادامه دهد باید در انتظار انقلاب دیگری باشیم.

انچه مسلم است،این جنبش اعتراضی از راه سرکوب مهار شدنی نیست و اگر قرار است کسی کوتاه بیاید ان کس حکومت خواهد بود و نه مردم.

یاد اوری:این مقاله به درخواست روزنامه ی وال استریت ژورنال تهیه شد که مناسبت ان:جنبش 16 آذر و پیش بینی اینده ی جنبش بود. لینک انگلیسی ان در زیر امده است.



http://online.wsj.com/article/SB10001424052748704869304574595812267746876.html

What I See on the Frontline in Iran
By HESHMAT TABARZADI
Tehran

When massive numbers of Iranians took to the streets following the sham election of Mahmoud Ahmadinejad in June, the regime hoped to quash the protests with intimidation and force. It has failed. The latest evidence of the democratic movement's force? Student Day earlier this month.

The roots of Student Day go back to Dec. 7, 1953, when Iranian students protested the coup that ousted Prime Minister Mohammed Mossadegh. The Shah's regime responded by attacking Tehran's Polytechnic University, murdering three students.

Every year since, Iranian students have observed "16 Azar" (Dec. 7) to commemorate the three students killed by the Shah. But after the 1979 revolution—and with the blessing of the government—Student Day was turned into a useless, perfunctory occasion.

Yet in December 1991, students who believed in what they saw as the true ideals of the Islamic Republic began to once again use Student Day to protest against the regime's oppression. The government and its military branch of students—the student basij—reacted with violence.

Despite the regime's repression, as time passed, the importance of Student Day grew among student leaders—from the left to religious democrats to pro-Western democrats—even as they lived in constant fear of the government's ruthlessness. Many were repeatedly sent to prison where they were tortured.

I was one of those student leaders. In the regime's view, I was considered to be an architect of a student uprising on July 9, 1999, an uprising that was a true turning point in the movement for democracy. Students like me began to attack the regime itself, rather than simply calling for reform. And so I spent six years in the notorious Evin prison. Two of those years were in solitary confinement.

This year, I witnessed Student Day transformed into something bold and new. For the first time, regular citizens joined students in a common call for democracy and human rights.

Before Student Day this year, Qolam Hossein Mohseni Ejei, the public prosecutor and a religious leader, announced that he would be pro-active in preventing the usual Student Day protests. He followed through on his threat: Hundreds of students were arrested and harassed. And on Dec. 7, the basijis in civilian clothing confronted the students and the people.

In Enghelab Square, I saw a woman in her late 20s get kicked so hard in her spine that she flew through the air. On Ghods Street, near Tehran University, I saw another young woman as her head was pounded into a car by the basij. All the while, they screamed disgusting epithets like "whore" and worse.

Yet the movement only became more determined. More than 50 universities throughout the country, both private and government-run, joined in a historical display of resistance.

Many observers believed that the event was going to be the turning point for the democratic movement. If the government managed to crack down on the democrats, and if the planned protests did not come to fruition, then the government would be able to tie a rope around the neck of this movement, by making even more sweeping arrests of activists and suppressing opposition leaders like Mir Hossein Mousavi and Mehdi Karroubi.

However, if the regime was unsuccessful, it would become further weakened and isolated. And this is precisely what has happened.

Since Dec. 7, the movement has only become stronger, with protestors openly denouncing the Supreme Leader Ali Khamenei, challenging the entirety of the ruling establishment, and demanding the separation of religion and state. Among the protestors on Student Day was Faezeh Hashemi Rafsanjani, daughter of Ali Akbar Hashemi Rafsanjani, the second most powerful man in the ruling establishment.

As fissures within the ruling elite deepen, we will see what choices the government will make. Will the regime attempt to compromise with the leaders of the protest movement? Or will it escalate its violent crackdown during upcoming protest days?

One thing is certain: Dec. 7 proved that the movement for a free, democratic Iran is robust and only growing in strength. If the government continues to opt for violence, there very well may be another revolution in Iran. One side has to step down. And that side is the government—not the people.

Mr. Tabarzadi, a democratic activist in Tehran, is a leader of the Iran Democratic Front.




+ نوشته شده توسط در شنبه بیست و هشتم آذر 1388

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بايگانی وبلاگ