سه‌شنبه، آذر ۱۷، ۱۳۸۸

پاسخ مهندس طبرزدی به پرسش های یک نشریه ی کردی


پاسخ مهندس طبرزدی به پرسش های یک نشریه ی کردی
http://mohandestabarzadi.blogfa.com/post-1764.aspx

چندی پیش یکی از نشریات کردستان عراق پرسش هایی از مهندس طبرزدی در باره ی جنبش سبز و سایر موضوعات سیاسی روز ایران مطرح کرد. متن این پرسش و پاسخ از نظر گرامیتان می گذرد

. پرسش اول-در باره ی تعداد بازداشت های خود بگویید.


1-در باره ی پیشینه ی مبارزاتی-روزنامه نگاری و تشکیلاتی خودم این گزارش کوتاه را تقدیم می کنم:

اولین بار در روز 14 مرداد 1374 از سوی وزارت اطلاعات برای حدود چند ساعت بازداشت اما به شدت مورد بازجویی قرار گرفتم.این در حالی بود که در اسفند ماه 1373 نیز از سوی دادگاه مطبوعات بازجویی شده بودم و در خرداد ماه 1374 نیز دفتر اتحادیه از سوی گروه فشار مورد حمله قرار گرفت.

بار دوم نیز در خرداد 1375 برای چند ساعت از سوی وزارت اطلاعات بازداشت و بازجویی شدم. بازداشت ها با یورش مسلحانه به دفتر اتحادیه ی دانشجویان و دانش اموختگان صورت می گرفت.

در خرداد همان سال از سوی دادگاه به اصطلاح مطبوعات محاکمه و به یک سال حبس ،بدل از حبس یک میلیون تومان جزای نقد و 5 سال محرومیت از انتشار هفته نامه ی پیام دانشجو محکوم شدم.

در ابان ماه همان سال به مدت یک هفته از سوی قاضی مرتضوی به زندان اوین منتقل شدم و اولین زندانی مرتضوی من بودم.

در ابان ماه 1376 پس از یورش وحشیانه ی گروه فشار به دفتر اتحادیه به شدت مجروح شدم و چند روز بعد از سوی شعبه ی امنیت دادگاه انقلاب احضار و پس از بازجویی های سنگین به یک سال حبس تعلیقی محکوم شدم.

در 26 خرداد ماه 1378 از سوی همین شعبه احضار و همان روز بازداشت و به زندان اوین و شکنجه گاه توحید و 209 منتقل شدم و از همین تاریخ در اوین کارت و عکس مجدد شده و پس از 5 ماه تحمل انفرادی بریا مدتی به مرخصی فرستاده شدم.

باردیگر در 27 خرداد 79 بازداشت و برای مدت 3 ماه در انفرادی و در 209 زندانی شدم.

دوباره برای مدتی به مرخصی فرستادند تا این که در 27 فروردین سال 80 البته این بار توسط سپاه مورد ضرب و شتم و بازداشت قرار گرفتم و مدت 9 ماه در انفرادی های عشرت اباد و ضد اطلاعات ارتش زندانی شدم

پس از مرخصی حدود 2-3 ماهه،در 18 تیر 1381 در خیابان 16 اذر مورد ضرب و شتم سپاه قرار گرفته و دوباره برای مدت 8 ماه به انفرادی 2-الف منتقل شدم.

دوباره برای 2-3 ماه مرخصی این بار در 20 تیر 1382 به 209 منتقل و پس از 3 ماه به بند عمومی و در سال 1387 نیز ازاد شدم. مدت بازداشت ها یا زندانی شدنم از 26 خرداد 78 تا 4 خرداد 87 تقویم شد اما مرخصی ها را به حساب نیاورده و 7 سال برایم تقویم کردند.

.......................................................

من به همراه گروهی از دوستان در سال 1364 اتحادیه ی دانشجویان و دانش اموختگان را تاسیس کردیم.این اتحادیه در سال 1382 توسط قاضی حداد درغیاب من و غیر قانونی منحل اعلام گردید.

در سال 1377 اتحادیه با چند تشکل دیگر جبهه متحد دانشجویی را تاسیس کردند.

در سال 1379 نیز جبهه ی دموکراتیک ایران را به وجود اوردیم.

در سال 1388 نیز در شکل گیری همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر نقش داشته ام.

..........................................

در شهریور 1373 هفته نامه ی پیام دانشجو را نتشر کردیم که پس از چند ماه برای مدت 7 ماه تعطیل شد. دوباره در سال 1375 برای دو ماه دیگر منتشر شد اما از ان زمان تا کنون توسط حکومت توقیف شده است.

در سال 1375 و پس از توقیف پیام دانشجو،ندای دانشجو را نتشر کردیم که در سال 1376-77 توسط قاضی مرتضوی توقیف شد.

در سال 1377-78 4 شماره از هویت خویش را منتشر کردیم که توسط وزیر ارشاد وقت یعنی اقای مهاجرانی و دادگاه انقلاب و وزارت اطلاعات توقیف شد.

در سال 78-79 نیز چند شماره روزنامه ی گزارش روز را نتشر کردیم که به دستور خامنه ای در فروردین 79 و به صورت فله ای توقیف گردید.

2-پرسش دوم:الگوی مبارزه ی مسالمت امیز را به چه دلیل انتخاب کرده اید

در ایران الگوی مبارزات چریکی یا قهر امیز هیچ گاه نتیجه نداده بود.کسانی که مطابق یک ایدئولوژی معین از الگوی مبارزاتی قهر امیز یا چریکی دفاع می کنند برای خود تعریف معین طبقاتی نیز دارند. ان ها از یک گروه یا طبقه ی مشخص به نام پیشاهنگ مبارزات توده ای یاد می کنند. می گویند باید این گروه اگاه به انسجام برسد و مبارزات قهر امیز را پایه گذاری کند تا راه برای مبارزه ی طبقاتی هموار شود. طبقه ی کارگر به میدان بیاید و بی رحمانه بر طبقه ی مسلط بتازد.کاری که لینین سعی داشت انجام بدهد یا مائو در چین انجام داد.پس الگوی مبارزات قهر عمدتا با دیدگاه خاص قابل تفسیر است. در ایران نیز برخی گروه های چریکی پیش از انقلاب خیلی تلاش کردند این الگو را وارد ایران کرده و بومی اش کنند اما موفقیت امیز نبود.

حتا انقلاب بهمن 57 نیز در مرحله ی شکل گیری تا پیروزی خشونت امیز و قهر امیز نبود.مجاهدین خلق که یک گروه چریکی پیش از انقلاب بودند که البته توسط شاه منهدم شدند در پس از انقلاب طرح میلیشیا را راه اندازی کردند و در نهایت دست به مبارزه ی مسلحانه زدند. در مواجهه ی بین حکومت و این سازمان بسیار قدرتمند، بار دیگر این حکومت مستقر بود که پیروز شد. چون مشی چریکی دارای یک پایگاه طبقاتی معین نبود. مثلا دهقانان یا کارگران یا حتا طبقه ی متوسط شهری از ان استقبال نکردند.

هرگاه زور حکومت بیشتر بود چریک ها را تار و مار کرد و پس از ان نیز هیچ نیروی اجتماعی کار ان ها را دنبال نکرد. پرونده ی این گونه کار ها در دهه ی شصت با هزینه ی بسیار سنگین برای دو طرف بسته شد.

از ان زمان به بعد هیچ کس به سراغ مبارزات قهر امیز نرفت. برای این که هزینه اش بسیار سنگین و نتیجه اش بسیار اندک بود.

البته این نظریه به مفهوم نفی هر گونه اقدام مسلحانه نیست. ممکن است در دوره ای مبارزات قهر به کمک جنبش های مدنی بیاید اما این به مفهوم پذیرش الگوی مبارزاتی قهر امیز نیست. الگوی مبارزه ی مسالمت امیز همچنان مورد توجه است حتا اگر مبارزات مسلحانه در دوره ای مثل انچه در 21 و 22 بهمن 57 برای انداختن رژیم شاه به کار امد.



3-در باره ی پیشینه ی جنبش سبز بگویید:پرسش سوم:

جنبش سبز به یک معنا ادامه ی جنبش های پیشین است و به معنای دیگر یک جنبش اتفاقی است. اگر به مطالبات ان نگاه کنید می بینید که این جنبش یک شبه به وجود نیامده است.انباشت مطالبات و نارضایتی ها موجب به وجود امدن ان شده است. حتا اگر برای جامعه یک ناخود اگاه تاریخی قایل باشیم باید بگویم که حاصل یک حرکت تاریخی حد اقل یک صد ساله است. شما به مطالبات جنبش مشروطه نگاه کنید و جنبش سبز را با ان مقایسه کنید. مشروطه خواهی یا قانون گرایی و ازادی خواهی در مقابل مشروعه خواهی یا خودکامگی قرار می گیرد. امروز جنبش سبز در مقابل خودکامگی دستگاه حکومتی ای قرار دارد که اراده ی خودش را به نام شرع بر مردم تحمیل می کند. مشروعه خواهان پس از مشروطه مگر غیر از این می گفتند. در این جنبش روحانیون ازادی خواه در کنار مردم هستند. در ان جنبش نیز چنین بود. در ان جنبش عدالت خانه یا استقلال دستگاه قضا در مقابل اراده ی حاکم مستبد،خواست ازادی خواهان بود امروز نیز دموکراسی خواهان در مقابل خودکامگی خامنه ای قرار گرفته و استقلال قضا به عنوان تضمین کننده ی ازادی ها را می خواهند. پس اگر در همین زمینه بحث خود را گسترش بدهیم در خواهیم یافت که جنبش سبز دارای یک پیشینه ی تاریخی بلند است.

از دیگر سو این جنبش در یک فرایند معین در خرداد سال 88 شکل گرفت. رفتار غیر دموکراتیک و قهر امیز دستگاه حکومت در مقابل مردمی که می گفتند در انتخابات تقلب شده است،موجب به وجو امدن این جنبش شد. هر اندازه خشونت ان ها بیشتر شد این جنبش نیز جدی تر شد.برای این که مردم مطالبات سرکوب شده و نارضایتی های عمیقی دارند.به این معنا جنبش در 23 خرداد 1388 زاده شد. البته این یک نگاه غیر علمی به پدیده های اجتماعی است و نمی تواند مورد توجه قرار بگیرد.حد اقل باید به جنبش دانشجویی 18 تیر 78 ارجاع داده شود. در ان سال مردم و دانشجویان به ضرب سرکوب و شکنجه به خانه ها برگردانده شدن تا 10 سال بعد با توش و توان بیشتری به میدان برگردند و برگشتند.

به باور کارشناسان علوم اجتماعی پایگاه این جنبش در طبقهی متوسط شهری قرار دارد. ویژگی این طبقه این است که از زندگی نیمه مدرن برخوردار است. در واقع هم از مواهب جامعه ی شهری برخوردار است و هم این که به شدت از کمبود ها و فشار و توهین ها رنج می برد. اگر شما به روستا یا شهر های کوچک ایران بروید پدیده ای به نام گشت منکرات فاقد مفهوم است.در صورتی که یکی از عوامل اصلی نارضایتی جامعه ی جوان شهری همین محتسب و داروغه و شلاق به دستان و گزمه های حکومتی است. در روستا یا شهر های دور افتاده کسی از ازادی بیان و عقیده حرفی نمی زند.از احزاب و میتینگ های حزبی خبری نیست که کسی با باتوم و چماق به جان ان ها بیفتد.

در ان جا حتا فشار تورم وبیکاری و گرانی و کرایه خانه و هزینه ی تحصیل به اندازه ی شهر های بزرگ مردم را ازار نمی دهد. در عین حال از اینترنت و ماهواره و روزنامه نیز خبر زیادی نیست.در صورتی که جامعه ی شهری مصرف کننده ی پر اشتهای چنین کالا ها و تولیداتی است. این عوامل در به وجود امدن یک جنبش دموکراسی خواهانه نقش دست اولی را دارند. به همین دلیل است که این جنبش در بستر یک طبقه ی متوسط شهری زایش می کند و در همان دامن پرورش می یابد تا به مرور فراگیر شود. بحث در این زمینه پر دامنه خواهد شد که البته باید در جای خود به ان پرداخت. جنبش سبز به این دلیل سرکوب ناشدنی است که طبقه ی متوسط شهری قدرت مند ترین و گسترده ترین طبقه ی اجتماعی در ایران است و از ان پشتیبانی می کند. برای این که احساس می کند که منافع ان را بیان می کند.



4- پرسش چهارم:تفاوت جنبش سبز با انقلاب بهمن 57 چیست؟

به لحاظ شکلی تفاوت زیادی بین جنبش سبز با انقلاب بهمن 57 نیست. برای این که هر دو جنبش در مقابل یک هیئت حاکمه ی سرکوبگر قرار دارند که در راس ان یک فرد هست که مدعی است که از قدرت مطلق و مشروعیت الهی یا ایزدی برخوردار است. پشتوانه ی هر دو نیز دستگاه امنیتی و نیروی نظامی است. البته می پذیریم که این دستگاه چون ایدئولوژیک است بسیار از دستگاه شاه خشن تر عمل می کند اما شکل ساختار یکی است.البته این ساختار ولایت فقیهی از پشتیبانی بازار یا بخشی از بازار و بخشی از روحانیون نیز برخوردار است که دستگاه شاه از چنین موهبتی برخوردار نبود.

در عین حال شیوه ی مبارزاتی مردم و شعار ها نیز شبیه است. استفاده از خیابان به عنوان بیان اعتراض ها و برنامه هایی از این دست. یا حتا شکل توده ای جنبش ها و نقش ضعیف احزاب و نهاد های مدنی در هر دو حرکت.استفاده از نماد ها یا مناسبت ها برای اوردن مردم به خیابان ها. شاید برخی فرم ها در جنبش سبز تقلیدی از جنبش بهمن 57 نیز باشد. مثل استفاده از تاریکی شب و فریاد اله اکبر بر روی پشت بام ها. یا استفاده از نرم های مذهبی برای جلب توجه ی توده ها.و این که تلاش می شود که رژیم به لحاظ مذهبی نامشروع جلوه داده شود.

اما به لحاظ محتوا تفاوت زیادی بین دوجنبش هست. این دموکراسی خواه است و مذهب گریزی را می پسندد در صورتی که برای تقویت ان استفاده می شود ولی در جنبش 57 روحانیت در جایگاه خط دهنده و رهبری قرار داشت. انجا شعار حکومت اسلامی مطرح بود اینجا شعار جمهوری ایرانی مطرح است.در جنبش 57 دستگاه رهبری در اختیار روحانیون و بازاری ها بود در این جنبش مدرن،رهبری در دست روشنفکران و دانشجویان است.

در ان جنبش زنان نقش سیاهی لشکر را بازی می کردند در این جنبش زنان نقش مساوی و شانه به شانه با مردان دارند. در ان جنبش خواست اقوام شفاف نشده بود در این جنبش مطالبه ی اقوام دارای جایگاه شفاف و مهمی است. در انجا با کارگر از روی ترحم برخورد می شد در این جنبش طبقه ی کارگر به عنوان یک نیروی اجتماعی که حقوق معینی دارد به رسمیت شناخته شده است.

در ان جنبش خمینی سعی می کرد با به یک شکل در اوردن همگان به حکومت اسلامی دست یازد در این جنبش تفاوت و اختلاف در همه ی امور یک ارزش دموکراتیک به حساب می اید. در یک کلام ان جنبش یک جنبش سنتی و حتا با اهداف ارتجاعی بود این جنبش اما از سنت رو به مدرنیزم دارد.جنبش 57 اکیدا به طرف دین سیاسی یا دینی کردن مطالبات خود پیش می رفت. در این جنبش اگر چه از ر حانیون در واقع پلورالیزم در جنبش اخیر یک ارزش علمی و مدرن است در صورتی که در جنبش پیشین نفی هویت سیاسی،صنفی،نژادی،طبقاتی و جنسیتی یک ارزش دینی و انقلابی به حساب می امد.

5-پرسش پنجم:ایا جنبش سبز از جنس انقلاب های مخملین است؟

انقلاب مخملین الگوی انقلاب های دهه ی پایانی صده ی بیست و دهه ی اول صده ی بیست و یکم است. ویژگی اصلی این نوع انقلاب ها چنین بوده است که مردم یا ناراضیان به دنبال به دست اوردن فرصتی بوده اند تا بخشی از حکومت را در مقابل بخش دیگر علم کرده و قدرت را به دست بگیرند.فرصت انتخابات برای این گونه انقلاب،نقش اب برای ماهی را داشته است.رژیم اسلامی با دقت در مورد این تجربه ها سعی کرد چنین فرصت هایی را به دست ندهد یا کور کند.اخرین ورد ان انتخابات دهم بود. اگر خامنه ای در مقابل خواست مردم که انتخابات را تقلبی می دانستند کوتاه می امد شاید این فرصت اماده شده بود. چون کاندیدای شکست خورده از سوی مردم پشتیبانی می شد و با به دست اوردن قدرت می توانست در مقابل خامنه ای و سپاه بایستد و زمینه ی جابجایی مسالمت امیز قدرت یا همان انقلاب مخملی را فراهم کند. در واقع این انقلاب حاصل تقلب انتخاباتی و ضد تقلب بود. اگر حتا تقلبی صورت نمی گرفت و موسوی برنده اعلام می شد انقلاب مخملی صورت نمی گرفت. اما ان گاه که تقلب صورت گرفت و سپاه انتخابات را مدیریت کرد چنان چه پس از اعتراض 25 خرداد دستگاه تسلیم شده بود حتما انقلاب مخملی انجام می گرفت. زیرا یک جنبش اجتماعی نیم بند به وجود امده بود که می توانست پشتوانه ی حرکت بعدی باشد.

با سرکوب شدید این حرکت نرم،جنبش وارد فاز انقلاب های دموکراتیک یا نیمه خشن شد.پس از مرحله ی انقلاب نرم گذر کردیم. این پدیده نیز حاصل تدبیر خامنه ای و سپاه نبود بلکه نتیجه ی بی تدبیری ان ها بود که از ترس مرگ دست به خودکشی زدند. برای این که انقلاب نرم تبدیل به کابوس همیشگی ان ها شده بود. خواستند از انقلاب نرم جلوگیری کنند ،جنبش را در مسیر نا خواسته ی یک انقلاب تمام عیار قرار دادند.

الته این امر قابل پیش بینی بود. برای این که برای رژیم های ایدئولوژیک انقلاب تمام عیار و همزمان فروپاشی بیشتر قابل تصور است. در واقع بدیل ان ها انقلاب نرم نیست. بدیل ان ها فروپاشی و انقلاب تمام عیار است.انقلاب نرم بدیل یا جایگزین رژیم های نیمه دموکراتیک است. چون یک فضای حد اقلی برای تنفس و جابه جایی قدرت به وجود می اورند تا جامعه منفجر نشود. اما اگر رژیم شوروی پیشین با انقلاب نرم دگرگون شد رژیم اسلامی ایران نیز چنین سرنوشتی را خواهد داشت.


+ نوشته شده توسط در سه شنبه هفدهم آذر 1388

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بايگانی وبلاگ