چهار سال پیش در مورد علت شکست تاریخی سکولاریسم در کشورهایی نظیر ایران بحث شد
(1). جوانب مختلف این موضوع نیز طی سالها بطور جداگانه مورد بررسی قرار گرفته
اند (2). برخی دلیل عدم پیشرفت آلترناتیوهای سکولار در ایران را مذهبی تر شدن مردم
می دانند. اما مردم ایران نسبت به صد سال پیش کمتر مذهبی هستند. این امر هم امروز
واقعیت دارد و هم زمان انقلاب درست بود. آیا روشنفکران ایران مذهبی تر شده
اند؟ این هم از واقعیت دور است. پس مشکل کجاست؟
متأسفانه سکولارهای ایران در یک قرن گذشته دنبال مدینه فاضله بوده اند و حتی برخی
از سکولارهای ایران همین امروز می خواهند از سکولاردموکراسی مدینه فاضله تازه ای
بسازند و چون خود نیز به چنین مدینه فاضله ای اعتقاد چندانی ندارند، توانشان برای
قانع کردن دیگران هم تضعیف شده است. در ابتدای مشروطیت نویسندگان آن دوران
چنان تصویری از غرب می دادند که گوئی کعبه آمال و آروزهای آنهاست و اگر ایران چنان
شود گلستان خواهد شد. مدینه فاضله شان غرب بود. بعدها که جنبش کمونیستی در جهان و
بویژه در کشورهای تحت سلطه به نقد سرمایه داری نشست، کمونسیم خود نیز مدینه فاضله
دومی شد که بخش اعظم روشنفکران سیاسی ایران به دنبال آن افتادند. جالب است که
فقط بخش بسیار کوچکی از روشنفکران سوسیالیست ایران با سوسیالیسم اروپایی که کمتر
برایش کمونیسم بمثابه مدینه فاضله مطرح بود سمت گیری کردند. سوسیالیزم اروپایی
بیشتر دنبال قوانین عادلانه تر مالیاتی برای بهبود وضع کارگران بود (3). بعدها نیز
که بین چین و شوروی اختلاف بر سر رسیدن به مدینه فاضله افتاد، کمونیست های ایران با
یکی از آن دوبخش سمتگیری کردند و کماکان اعتقاداتشان به مدینه فاضله کمونیستی
پابرجا ماند. تا آنکه با مرگ مائو از یک طرف در کمپ طرفدارن چین پراکندگی به
راه افتاد و در کمپ شوروی نیز در کشورهایی نظیر لهستان کسانی نظیر کولاکوسکی (4)
اعتقادات به آن مدینه فاضله را دو سال قبل از انقلاب ایران، از بنیان به چالش
کشیدند. در زمان انقلاب ایران دیگر نه سکولارهای ایرانی طرفدار غرب می
توانستند از غرب بعنوان مدینه فاضله حرفی به میان آورند و نه سکولارهای طرفدار
کشورهای کمونیستی (5).
البته در مورد مردم عادی وضع در غرب به گونه ای دیگر است. در غرب مردم سکولار اغلب
مذهبی هستند اما دلیل قبول مذهب از سوی مردم عادی برای آن است که در مورد مسائل کلی
هستی هر روز فکر نکنند و انرژی خود را صرف کارهای دیگر کنند. در جوامع مدرن، چه خوب
و چه بد، برای مردم عادی قبول یک حزب سیاسی نیز در دو قرن اخیر به همین منوال
بوده و به نوعی نظیر مذهب در خانواده ها استمرار داشته است. اما در زندگی روزمره،
مردم پراگماتیست هستند و سکولار عمل می کنند و نه مذهبی. مردم عادی در ایران و
خاورمیانه نیز چندان فرقی ندارند.
اما مشکل اصلی روشنفکران ایران دقیقاً همین است که می خواستند بجای طرحی مذهبی،
مدینه فاضله دیگری ارائه دهند در صورتیکه در غرب سکولارها، چه طرفداران سرمایه داری
و چه طرفداران سوسیالیزم اهداف خود را کمتر بر مبنای مدینه فاضله ساخته اند و
توانشان در تأثیر بر جامعه به دلیل این بحرانهای مدینه فاضله غیرمذهبی، کمتر آسیب
دیده است. در خاورمیانه بالعکس آنهائی که دنبال مدینه فاضله هستند با سقوط مدینه
های فاضله غیر مذهبی، حالا یا از صدر اسلام برای خود مدینه فاضله می سازند يا
که از دولت های باستانی قدیم در این مناطق و يا از
آرزوهای قومی (6). متأسفانه
برخوردی پراگماتیستی به واقعیات جامعه هنوز ریشه نگرفته و پلاتفرم های حزبی با چنین
ساختاری مورد توجه قرار نمی گیرند و اعتقاد عمیق بر نمی انگیزند. مثلاً سیستم
مالیاتی در جامعه که در همه جوامع غربی موضوع اصلی برای برخورد به موضوع عدالت
اجتماعی است موردبررسی هیچیک از سازمانهای سیاسی ایران حتی جریان های چپ قرار
نگرفته است.
بطور خلاصه می شود گفت که مشکل اصلی روشنفکران سکولار ایران احساس تعلق به نوعی
مدینه فاضله است و گوئی تا مدینه فاضله ای در میان نباشد نه تنها اعتقاد محکمی به
طرح ها و برنامه های خود ندارند بلکه هرگونه کار در مورد برنامه ها نیز به فراموشی
سپرده می شود و در میان هوادارن سکولارها نیز حتی کسی برای چنین فعالت هایی حاضر
نیست انرژی و پول صرف کند. هرآنچه نیز تا به حال در این عرصه های فکری انجام شده
اقداماتی به همت شخصی افرادی معدود بوده که به سکولاریسم با چاشنی مدینه فاضله نظر
نداشته اند و از امکانات شخصی خود مایه گذاشته اند اما متأسفانه چنین تلاشهای فردی
نمی تواند به تشکیلات و سازمانهایی نظیر احزاب سکولار قدرتمند آمریکا و اروپا منتهی
شود و همچنان در خاورمیانه تشکیلاتهایی نظیر اسلامگرایان که مدینه فاضله ارائه می
دهند، موفق تر هستند. در 30 سال آینده جهان به نقطه سینگولاریته خواهد رسید و
جوامعی که برای چنین تحولی برنامه ندارند مانند
نئاندرتالها از بقیه عقب خواهند ماند
(7) و دوای کار ارائه مدینه فاضله تخیلی نیست بلکه داشتن برنامه های مناسب مبتنی بر
کار تحقیقاتی و علمی برای جامعه ایران در فضای چنین تکاملی است (8). حتی
این واقعیات را ایرانیانی
نظیر فریدون اسفندیاری نیم قرن پیش، مطرح کرده
اند (9). اما متأسفانه
اکثریت روشنفکران سکولار ایران هنوز هم در چنبره اندیشه های مدینه فاضله محصورند.
سام قندچي، ناشر و سردبیر
ایرانسکوپ
http://www.ghandchi.com
http://www.iranscope.com
دهم شهریورماه 1393
September 1, 2014
پانويس:
سام قندچي، ناشر و سردبیر
ایرانسکوپ
http://www.ghandchi.com
http://www.iranscope.com
دهم شهریورماه 1393
September 1, 2014
پانويس:
1. چرا سکولاريسم در نيمی از جهان شکست خورد
2.
سکولاریزم
و پلورالیسم
3. وعده
بنياد گرایی مذهبی: بهشت هم در زمین و هم در آسمان
4.
مارکسیسم و آینده نگری
5. ترقی
خواهی در عصر کنونی- متن کامل - ويرايش دوم
http://www.ghandchi.com/352-taraghikhahi.htm
http://www.ghandchi.com/352-taraghikhahi.htm
6. مدينه فاضله قومي-ويرايش دوم
7. آینده نگری و پایان مرگ
8. مباحث سينگولاريته با کامنت های کورزويل
http://www.ghandchi.com/900-singularity-kurzweil.htm
9. ترانس-هومانیسم و يادی از فریدون اسفندیاری
ایران#
#iran
iranscope@
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر