کدام انقلاب! کدام ضد انقلاب
سام قندچی
http://www.ghandchi.com/587-ZedeEnghelaab.htm
آقای احمدی نژاد پنج سال است که ادعای زنده کردن انقلاب اسلامی را دارد و آيت الله خامنه ای نيز سالهاست که رهبر انقلاب خوانده می شود و هردو آنها هم می گويند که در حال نبرد با ضد انقلاب هستند. تا آنجا که به انقلاب مربوط است کاربرد اين چناني اش مرا به ياد خيابانی در يک شهر مکزيک می اندازد که نامش بود انقلاب و نه ربطي به انقلاب داشت نه حتي يک موزه از انقلاب مکزيک که موضوعي صد در صد تاريخي براي آن کشور است، در آن جا يافت ميشد. نبرد با ضد انقلاب حتي به شکل دن کيشوت وار هم در ايران وجود خارجي ندارد چون آنچه ضد انقلاب 1357 است که امروز بعد از 30 سال حتي سخنگويانش نميتوانند يک روزنامه در داخل ايران داشته باشند و اگر آقاي احمدي نژاد يا آيت الله خامنه اي واقعاً هنوز علاقه اي به نبرد با آن ضد انقلاب دارند لازم است بروند مثلاً لوس آنجلس که اقلاً آنها باشند تا اين دو نفر هم بتوانند نظير دن کيشوت با آنها بجنگند.
آخر نميدانم تا کی جمهوري اسلامي ميخواهد اين گاو انقلاب را بدوشد. تظاهرات ميليوني بعد از انتخابات سراسر تقلب 22 خرداد اگر يک کار را کرد پايان دادن به همه اين بازي هاي الکي انقلاب و ضد انقلاب در جمهوري اسلامي بود. بنظر من به زيباترين وجه هم اين واقعيت جنبش اخير را پاسخ هاي مردم پيش از نماز جمعه 26 تيرماه وقتي سخنران پيش از حجت الاسلام رفسنجاني شعارهاي هميشگي رژيم را ميداد، نشان داد. شعار اصلي "مرگ بر آمريکا" رژيم با پاسخ "مرگ بر روسيه" و شعار "خوني که در رگ ماست هديه به رهبر ماست" با شعار "خوني که در رگ ماست هديه به ملت ماست" دنبال ميشد (1).
اين نوع پاسخها در تظاهرات خياباني اگر 30 سال پيش بود آن را بايستي ضد انقلاب ميناميديم اما امروز معني اش مسخره کردن رژيمي است که هنوز فکر ميکند اين شعار ها ديگر رنگي دارند. اين شعارها حتي از داستان امام حسين و يزيد هم بي معني ترند چرا که تعزيه امام حسين ممکن است قدري وزنه مذهبي را با خود حمل کند ولي شعارهاي انقلاب 57 ، امروز در کشوري که مردمش آرزويشان زندگي کردن در آمريکا است، فقط مسخره است.
در ايران سالهاي 1357-1360 می شد از انقلاب و ضد انقلاب حرف زد و بالاخره هم، چه آن را دوست داشته باشيم و چه نداشته باشيم، انقلاب پيروز شد. از نظر من انقلاب 57 يک انقلاب ارتجاعي بود و کل کتاب "ايران آينده نگر" را هم براي توضيح همين نظرم نوشتم (2).
اما مگر امروز بحث درباره انقلاب و ضد انقلاب است که آقاي احمدی نژاد پنج سال است از آن حرف ميزند و آقای خامنه اي هم فکر می کند رهبر انقلابي است که اصلاً وجود خارجي ندارد. کدام انقلاب؟ آيا انقلاب آقاي خامنه اي دائمي است؟ در زمان شوروي آنها که نظير استالين رئيس کشور بودند از انقلاب دائمي حرف نميزدند. اتفاقاً مهمترين کمونيست مخالف استالين يعني تروتسکي از انقلاب دائمي حرف ميزد و وقتي هم که از شوروي خارج شد هنوز ناراحتي اصلي اش اين بود که مبادا ضد انقلاب رهبري مخالفت با شوروي را بگيرد و به همين علت هم هيچوقت آن اپوزيسيون کمونيست، چه در داخل شوروي و چه در خارج آن کشور، به جائي نرسيد.
بعدها که انقلاب و ضد انقلابِ ارثيه دوران انقلاب اکتبر، از بين رفت و نسل تازه سولژنيتسين ها پا به عرصه نهادند ديگر همه بحث هاي انقلاب و ضدانقلاب برايشان مسخره بود و نه مانند تروتسکي دنبال انقلاب دائمي بودند و نه براي امثال استالين و مولوتوف که خود را وارث رهبري انقلاب اکتبر می شناختند، پشيزي ارزش قائل بودند. نسل نو اصلاً دنبال انقلاب نبود و حتي رفرم را هم به اين خاطر طلب ميکرد که بتواند زندگي اش را بکند وگرنه دنبال جهان سازي نبود و فقط ميخواست خودش بتواند راحت زندگي اش را بکند بدون هيچ طرحي جهانشمول. اينکه در عمل برنامه اش از هر انقلابي، انقلابي تر در آمد و امروز آنچه انقلاب مخملي در بلوک شرق ناميده شده است خواب را از ديدگان رهبران جمهوري اسلامي ايران ربوده است، بحث ديگري است که در جاي ديگري مفصلاً بتازگي بحث کردم (3).
در واقع وقتي گورباچف به خواست اپوزيسيون واقعي در شوروي گردن نهاد فقط يک کار در رابطه با موضوع انقلاب و ضد انقلاب کرد و آنهم اعاده حيثيت کردن از کساني نظير بوخارين بود که در زمان استالين نابود شده بودند و در ادامه هم اعاده حيثيت ها در زمان يلتسين کامل شدند و با آزمايش دي اِن آ تمام خانواده تزار را که به دستور لنين کشته شده بودند و در جنگلي مدفون بودند مشخص کردند و اين آخرين گام ها بالاخره حساب روسيه را با تاريخ انقلابش صاف کرد. اما واقعيت پايان يافتن داستان انقلاب و ضد انقلاب همان چهار پنج سال اول انقلاب اکتبر 1917 تمام شده بود و حتي قبل از ترور لنين که بدست بخشي از اپوزيسيون سابق متحد بلشويکها صورت گرفته بود، کل مقاومت ضد انقلاب يعني روس هاي سفيد مدت ها بود که پايان يافته بودند، و همه جنايات استالين در سالهاي 1936 تا 1939 ربطي نه به انقلاب داشت و نه به ضد انقلاب، و مرتبط با اوج گيري يک سيستم فکري ميلناريانيستي بود. لطفاً دقت کنيد که اين اصطلاح را با ميلتاريسم اشتباه نکنيد که به معني نظامي گري است. ميلناريانيسم استالين پديده اي نظير مهدويت مصباح يزدي در ايران بود و نظامي گري معلول آن بود و نه علت. درباره ميلناريانيسم پيشتر مفصل توضيح داده ام (4).
در ايران جمهوري اسلامي سالهاست که انقلاب و ضد انقلاب پايان يافته است و تظاهرات اخير هم نه ربطي به انقلاب داشت و نه به ضد انقلاب بلکه حرکتِ مردمي بود که ميخواهند به اين نمايشهاي مسخره انقلاب و ضد انقلاب رژيم پايان دهند و بطور عادي و عاري از شعار و مراسم پر خرج هر روزه، زندگي شان را بکنند. حتي کروبي چون بيشتر هدف خود را دفاع از حقانيت انقلاب اسلامي گذاشته بود کمتر از آقاي موسوي هوادار پيدا کرد و مردم در موسوي کسي را می جستند که بتواند از درون رژيم مانند يک گورباچف پايان انقلاب و ضد انقلاب بازي هاي 30 ساله را اعلام کند و زندگي مردم را عادي کند، و البته با اعاده حيثيت از نابود شدگان انقلاب آن دفتر را براي هميشه ببندد و آنچه در واقعيت، جامعه ايران است، را اذعان کند، يعني جامعه اي که نه پشيزي ارزش براي هر آنچه انقلاب طرح ميکرد قائل است و نه پشيزي ارزش براي همه شعارهاي اسلامي که هنوز عوامل رژيم با دريافت مقرري هر چند وقت يکبار در مراسم دولتي سر ميدهند، قائل است.
تکرار شعارهاي الله اکبر در تظاهرات در واقع نه انقلابي بود و نه ضد انقلابي بلکه بيان آن بود که ديگر اين کلمات در کوچه و تلويزيون جائي نبايد داشته باشند. اگر اين کارها را 28 سال پيش مردم ميکردند ميشد دليلي بر علاقه شان به ادامه انقلاب يا به طرح ضد انقلاب در لواي شعارهاي انقلابي ديد ولي امروز هدف جز بيهوده نشان دادن اين حرفها در جامعه اي که گرفتار شعار است، معناي ديگر نميداد.
آقاي خامنه اي امروز دن کيشوت وار به جنگ ضد انقلاب رفته است وقتي جامعه ما راه 60 ساله اي که در شوروي پيموده شد را در 30 سال طي کرده است. حتي اپوزيسيوني که در خارج هنوز دنبال ادامه انقلاب يا حقانيت ضد انقلاب در 57 هستند اهميتي در اين جنبش پيدا نکردند نه چون مردم از وجود آنان خبر ندارند بلکه چون برايشان اين حرفها ديگر فقط تاريخ است همانطور که در زمان گورباچف ديگر بحث انقلاب و ضد انقلاب، لنين و تزار، استالين و تروتسکي، همه موضوعات تاريخ بودند و بس. جنبش مردم ايران به اين نقطه رسيده است.
آيا جنبش مردم ايران به هدفش خواهد رسيد. مطمئن باشيد که ميرسد و خيلي زودتر از انتظار هم خواهد رسيد. روشنفکران داخل ايران نيز اساساً به اين نقطه رسيده اند اما در خارج هنوز همانگونه که آقايان خامنه اي و احمدي نژاد در هوای 30 سال پيش سير ميکنند و خودشان را رهبر انقلاب ميدانند اپوزيسيون خارج هم در حال و هوای 30 سال پيش سير ميکند گرچه در خارج هم اين يخ شکسته شده است و جنبش تازه اي به راه افتاده است. به هر حال آنچه مهم است داخل ايران است چرا که اين رژيم مانند رژيم هاي وابسته به معني کلاسيک نيست که سقوط آن نيازي به فعاليـتهاي خيلي مهمي در خارج داشته باشد که پشتيباني خارجي خود را از دست بدهد تا سقوط کند چرا که اتکائش داخلي است و آنهم در 3 ماه گذشته هر روز بيش از روز پيش در حال فرو ريختن است. يا گورباچفي از داخل رژيم واقعيت مردم را اذعان کرده و دولت و جامعه را به حالت نرمال در خواهد آورد و به همه اين تعزيه هاي انقلاب و ضد انقلاب پايان خواهد داد يا که خود مردم رهبرانشان را از بيرون قدرت در همان ايران اعلام خواهند کرد تا پايان اين خيمه شب بازي هاي انقلاب و ضد انقلاب را براي هميشه اعلام کنند.
ايران، آلمان 1848- 1850 نيست که در گير انقلاب و ضد انقلاب بود و بالاخره هم ضد انقلاب پيروز شد. در ايران 30 سال پيش اين اتفاق افتاد و انقلاب پيروز شد و من که آن را انقلابي ارتجاعي ميدانم بازهم به پيروز شدنش اذعان دارم (3) ولي ساختن قصه حسين کرد از انقلاب و هنوز در خيابانها، لبو فروشي انقلاب درست کردن، براي توريستهاي خيابان انقلاب در آن شهر مکزيک مناسب تر است، تا براي مردم ايران که سالهاست گام ها جلوتر از هم آقايان خامنه اي و احمدي نژاد و هم اپوزيسيون کهنه ايران گام برميدارند و در اين جنبش هم با حرکت خود و شعارهايشان راه خود را نشان داده اند.
تجاوزها و شکنجه هاي رژيم فقط بيشتر به مردم ثابت کرد که درست فکر کرده اند که نيازي به اين رژيم باصطلاح انقلابي ندارند که حتي با تظاهر کنندگان در خيابانها از هر رژيم ضد انقلابي وحشيانه تر رفتار کرده است و هنوز خجالت نميکشد و رئيس آن خود را رهبر انقلاب خطاب ميکند و نگران ضد انقلاب است. در واقع چند روز ديگر مراسم روز قدس در ايران صحنه ديگري خواهد بود که مردم ايران نشان دهند از نظرشان بازي انقلاب و ضد انقلاب تعزيه مسخره اي بيش نيست که اين رژيم 28 سال است با چنين خيمه شب بازي هائي پول و وقتشان را تلف کرده است.
به اميد جمهوري آينده نگر
دموکراتيک و سکولار در ايران،
سام قندچي، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
http://www.iranscope.com
بيست و دوم شهريور 1388
Sept 13, 2009
پانويس ها:
1. http://www.youtube.com/watch?v=o38Pb8Y8MjY
2. http://tinyurl.com/lugz9o
3. http://tinyurl.com/mclcnr
4. http://tinyurl.com/nkr9s8
سام قندچی
http://www.ghandchi.com/587-ZedeEnghelaab.htm
آقای احمدی نژاد پنج سال است که ادعای زنده کردن انقلاب اسلامی را دارد و آيت الله خامنه ای نيز سالهاست که رهبر انقلاب خوانده می شود و هردو آنها هم می گويند که در حال نبرد با ضد انقلاب هستند. تا آنجا که به انقلاب مربوط است کاربرد اين چناني اش مرا به ياد خيابانی در يک شهر مکزيک می اندازد که نامش بود انقلاب و نه ربطي به انقلاب داشت نه حتي يک موزه از انقلاب مکزيک که موضوعي صد در صد تاريخي براي آن کشور است، در آن جا يافت ميشد. نبرد با ضد انقلاب حتي به شکل دن کيشوت وار هم در ايران وجود خارجي ندارد چون آنچه ضد انقلاب 1357 است که امروز بعد از 30 سال حتي سخنگويانش نميتوانند يک روزنامه در داخل ايران داشته باشند و اگر آقاي احمدي نژاد يا آيت الله خامنه اي واقعاً هنوز علاقه اي به نبرد با آن ضد انقلاب دارند لازم است بروند مثلاً لوس آنجلس که اقلاً آنها باشند تا اين دو نفر هم بتوانند نظير دن کيشوت با آنها بجنگند.
آخر نميدانم تا کی جمهوري اسلامي ميخواهد اين گاو انقلاب را بدوشد. تظاهرات ميليوني بعد از انتخابات سراسر تقلب 22 خرداد اگر يک کار را کرد پايان دادن به همه اين بازي هاي الکي انقلاب و ضد انقلاب در جمهوري اسلامي بود. بنظر من به زيباترين وجه هم اين واقعيت جنبش اخير را پاسخ هاي مردم پيش از نماز جمعه 26 تيرماه وقتي سخنران پيش از حجت الاسلام رفسنجاني شعارهاي هميشگي رژيم را ميداد، نشان داد. شعار اصلي "مرگ بر آمريکا" رژيم با پاسخ "مرگ بر روسيه" و شعار "خوني که در رگ ماست هديه به رهبر ماست" با شعار "خوني که در رگ ماست هديه به ملت ماست" دنبال ميشد (1).
اين نوع پاسخها در تظاهرات خياباني اگر 30 سال پيش بود آن را بايستي ضد انقلاب ميناميديم اما امروز معني اش مسخره کردن رژيمي است که هنوز فکر ميکند اين شعار ها ديگر رنگي دارند. اين شعارها حتي از داستان امام حسين و يزيد هم بي معني ترند چرا که تعزيه امام حسين ممکن است قدري وزنه مذهبي را با خود حمل کند ولي شعارهاي انقلاب 57 ، امروز در کشوري که مردمش آرزويشان زندگي کردن در آمريکا است، فقط مسخره است.
در ايران سالهاي 1357-1360 می شد از انقلاب و ضد انقلاب حرف زد و بالاخره هم، چه آن را دوست داشته باشيم و چه نداشته باشيم، انقلاب پيروز شد. از نظر من انقلاب 57 يک انقلاب ارتجاعي بود و کل کتاب "ايران آينده نگر" را هم براي توضيح همين نظرم نوشتم (2).
اما مگر امروز بحث درباره انقلاب و ضد انقلاب است که آقاي احمدی نژاد پنج سال است از آن حرف ميزند و آقای خامنه اي هم فکر می کند رهبر انقلابي است که اصلاً وجود خارجي ندارد. کدام انقلاب؟ آيا انقلاب آقاي خامنه اي دائمي است؟ در زمان شوروي آنها که نظير استالين رئيس کشور بودند از انقلاب دائمي حرف نميزدند. اتفاقاً مهمترين کمونيست مخالف استالين يعني تروتسکي از انقلاب دائمي حرف ميزد و وقتي هم که از شوروي خارج شد هنوز ناراحتي اصلي اش اين بود که مبادا ضد انقلاب رهبري مخالفت با شوروي را بگيرد و به همين علت هم هيچوقت آن اپوزيسيون کمونيست، چه در داخل شوروي و چه در خارج آن کشور، به جائي نرسيد.
بعدها که انقلاب و ضد انقلابِ ارثيه دوران انقلاب اکتبر، از بين رفت و نسل تازه سولژنيتسين ها پا به عرصه نهادند ديگر همه بحث هاي انقلاب و ضدانقلاب برايشان مسخره بود و نه مانند تروتسکي دنبال انقلاب دائمي بودند و نه براي امثال استالين و مولوتوف که خود را وارث رهبري انقلاب اکتبر می شناختند، پشيزي ارزش قائل بودند. نسل نو اصلاً دنبال انقلاب نبود و حتي رفرم را هم به اين خاطر طلب ميکرد که بتواند زندگي اش را بکند وگرنه دنبال جهان سازي نبود و فقط ميخواست خودش بتواند راحت زندگي اش را بکند بدون هيچ طرحي جهانشمول. اينکه در عمل برنامه اش از هر انقلابي، انقلابي تر در آمد و امروز آنچه انقلاب مخملي در بلوک شرق ناميده شده است خواب را از ديدگان رهبران جمهوري اسلامي ايران ربوده است، بحث ديگري است که در جاي ديگري مفصلاً بتازگي بحث کردم (3).
در واقع وقتي گورباچف به خواست اپوزيسيون واقعي در شوروي گردن نهاد فقط يک کار در رابطه با موضوع انقلاب و ضد انقلاب کرد و آنهم اعاده حيثيت کردن از کساني نظير بوخارين بود که در زمان استالين نابود شده بودند و در ادامه هم اعاده حيثيت ها در زمان يلتسين کامل شدند و با آزمايش دي اِن آ تمام خانواده تزار را که به دستور لنين کشته شده بودند و در جنگلي مدفون بودند مشخص کردند و اين آخرين گام ها بالاخره حساب روسيه را با تاريخ انقلابش صاف کرد. اما واقعيت پايان يافتن داستان انقلاب و ضد انقلاب همان چهار پنج سال اول انقلاب اکتبر 1917 تمام شده بود و حتي قبل از ترور لنين که بدست بخشي از اپوزيسيون سابق متحد بلشويکها صورت گرفته بود، کل مقاومت ضد انقلاب يعني روس هاي سفيد مدت ها بود که پايان يافته بودند، و همه جنايات استالين در سالهاي 1936 تا 1939 ربطي نه به انقلاب داشت و نه به ضد انقلاب، و مرتبط با اوج گيري يک سيستم فکري ميلناريانيستي بود. لطفاً دقت کنيد که اين اصطلاح را با ميلتاريسم اشتباه نکنيد که به معني نظامي گري است. ميلناريانيسم استالين پديده اي نظير مهدويت مصباح يزدي در ايران بود و نظامي گري معلول آن بود و نه علت. درباره ميلناريانيسم پيشتر مفصل توضيح داده ام (4).
در ايران جمهوري اسلامي سالهاست که انقلاب و ضد انقلاب پايان يافته است و تظاهرات اخير هم نه ربطي به انقلاب داشت و نه به ضد انقلاب بلکه حرکتِ مردمي بود که ميخواهند به اين نمايشهاي مسخره انقلاب و ضد انقلاب رژيم پايان دهند و بطور عادي و عاري از شعار و مراسم پر خرج هر روزه، زندگي شان را بکنند. حتي کروبي چون بيشتر هدف خود را دفاع از حقانيت انقلاب اسلامي گذاشته بود کمتر از آقاي موسوي هوادار پيدا کرد و مردم در موسوي کسي را می جستند که بتواند از درون رژيم مانند يک گورباچف پايان انقلاب و ضد انقلاب بازي هاي 30 ساله را اعلام کند و زندگي مردم را عادي کند، و البته با اعاده حيثيت از نابود شدگان انقلاب آن دفتر را براي هميشه ببندد و آنچه در واقعيت، جامعه ايران است، را اذعان کند، يعني جامعه اي که نه پشيزي ارزش براي هر آنچه انقلاب طرح ميکرد قائل است و نه پشيزي ارزش براي همه شعارهاي اسلامي که هنوز عوامل رژيم با دريافت مقرري هر چند وقت يکبار در مراسم دولتي سر ميدهند، قائل است.
تکرار شعارهاي الله اکبر در تظاهرات در واقع نه انقلابي بود و نه ضد انقلابي بلکه بيان آن بود که ديگر اين کلمات در کوچه و تلويزيون جائي نبايد داشته باشند. اگر اين کارها را 28 سال پيش مردم ميکردند ميشد دليلي بر علاقه شان به ادامه انقلاب يا به طرح ضد انقلاب در لواي شعارهاي انقلابي ديد ولي امروز هدف جز بيهوده نشان دادن اين حرفها در جامعه اي که گرفتار شعار است، معناي ديگر نميداد.
آقاي خامنه اي امروز دن کيشوت وار به جنگ ضد انقلاب رفته است وقتي جامعه ما راه 60 ساله اي که در شوروي پيموده شد را در 30 سال طي کرده است. حتي اپوزيسيوني که در خارج هنوز دنبال ادامه انقلاب يا حقانيت ضد انقلاب در 57 هستند اهميتي در اين جنبش پيدا نکردند نه چون مردم از وجود آنان خبر ندارند بلکه چون برايشان اين حرفها ديگر فقط تاريخ است همانطور که در زمان گورباچف ديگر بحث انقلاب و ضد انقلاب، لنين و تزار، استالين و تروتسکي، همه موضوعات تاريخ بودند و بس. جنبش مردم ايران به اين نقطه رسيده است.
آيا جنبش مردم ايران به هدفش خواهد رسيد. مطمئن باشيد که ميرسد و خيلي زودتر از انتظار هم خواهد رسيد. روشنفکران داخل ايران نيز اساساً به اين نقطه رسيده اند اما در خارج هنوز همانگونه که آقايان خامنه اي و احمدي نژاد در هوای 30 سال پيش سير ميکنند و خودشان را رهبر انقلاب ميدانند اپوزيسيون خارج هم در حال و هوای 30 سال پيش سير ميکند گرچه در خارج هم اين يخ شکسته شده است و جنبش تازه اي به راه افتاده است. به هر حال آنچه مهم است داخل ايران است چرا که اين رژيم مانند رژيم هاي وابسته به معني کلاسيک نيست که سقوط آن نيازي به فعاليـتهاي خيلي مهمي در خارج داشته باشد که پشتيباني خارجي خود را از دست بدهد تا سقوط کند چرا که اتکائش داخلي است و آنهم در 3 ماه گذشته هر روز بيش از روز پيش در حال فرو ريختن است. يا گورباچفي از داخل رژيم واقعيت مردم را اذعان کرده و دولت و جامعه را به حالت نرمال در خواهد آورد و به همه اين تعزيه هاي انقلاب و ضد انقلاب پايان خواهد داد يا که خود مردم رهبرانشان را از بيرون قدرت در همان ايران اعلام خواهند کرد تا پايان اين خيمه شب بازي هاي انقلاب و ضد انقلاب را براي هميشه اعلام کنند.
ايران، آلمان 1848- 1850 نيست که در گير انقلاب و ضد انقلاب بود و بالاخره هم ضد انقلاب پيروز شد. در ايران 30 سال پيش اين اتفاق افتاد و انقلاب پيروز شد و من که آن را انقلابي ارتجاعي ميدانم بازهم به پيروز شدنش اذعان دارم (3) ولي ساختن قصه حسين کرد از انقلاب و هنوز در خيابانها، لبو فروشي انقلاب درست کردن، براي توريستهاي خيابان انقلاب در آن شهر مکزيک مناسب تر است، تا براي مردم ايران که سالهاست گام ها جلوتر از هم آقايان خامنه اي و احمدي نژاد و هم اپوزيسيون کهنه ايران گام برميدارند و در اين جنبش هم با حرکت خود و شعارهايشان راه خود را نشان داده اند.
تجاوزها و شکنجه هاي رژيم فقط بيشتر به مردم ثابت کرد که درست فکر کرده اند که نيازي به اين رژيم باصطلاح انقلابي ندارند که حتي با تظاهر کنندگان در خيابانها از هر رژيم ضد انقلابي وحشيانه تر رفتار کرده است و هنوز خجالت نميکشد و رئيس آن خود را رهبر انقلاب خطاب ميکند و نگران ضد انقلاب است. در واقع چند روز ديگر مراسم روز قدس در ايران صحنه ديگري خواهد بود که مردم ايران نشان دهند از نظرشان بازي انقلاب و ضد انقلاب تعزيه مسخره اي بيش نيست که اين رژيم 28 سال است با چنين خيمه شب بازي هائي پول و وقتشان را تلف کرده است.
به اميد جمهوري آينده نگر
دموکراتيک و سکولار در ايران،
سام قندچي، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
http://www.iranscope.com
بيست و دوم شهريور 1388
Sept 13, 2009
پانويس ها:
1. http://www.youtube.com/watch?v=o38Pb8Y8MjY
2. http://tinyurl.com/lugz9o
3. http://tinyurl.com/mclcnr
4. http://tinyurl.com/nkr9s8
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر