شنبه، مهر ۰۴، ۱۳۸۸

محمد رضا شکوهی فرد-آقای هاشمی، مطالبات ما مشخص است، يک قدم هم عقب نمی نشينيم

آقای هاشمی، مطالبات ما مشخص است، يک قدم هم عقب نمی نشينيم-محمد رضا شکوهی فرد
http://mohandestabarzadi.blogfa.com/post-1630.aspx

از فحوای کلام رهبری در مراسم نماز عيد سعيد فطر چنين بر می آمد که نظام درصدد آن است که به قول معروف با اندک کارت های باقی مانده جهت تلطيف فضا به سود خود بهره جويد... چگونه؟

تاکتيک های مختلفی که البته ماهيتی يکسان و شمايلی متفاوت داشتند از سوی حکومت بکار بسته شد تا فضای بحرانی موجود را بخواباند. از سرکوب و باز داشت رهبران ميانی جنبش و هزاران نفر از نيروی اجتماعی آن گرفته تا رواداری اقسام بی سابقه کشتار و تهديد و هتک و شکنجه که اين آخری چنان بود که بی شک اوراق کتاب قطور تاريخ در وصفش خالی نخواهد ماند، تا برگزاری دادگاه های نمايشی و پخش سريالهای اعتراف های آنچنانی که جز ساده انگاران و حکومت باوران مسخ شده ، ذهن هيچ فرد و جريانی را تغذيه نمی کرد و نمی کند و نخواهد کرد تا تهديد به سلب امنيت عرفی و حقوقی از رهبران جنبش و ...

همه و همه اين تاکتيک ها که از ستاد فرماندهی کودتا صادر می شد، به انواع مشخص به شکست منتهی شد و جز بی آبرويی، دستاوردی برای نظام در برنداشت.

اکنون اما استراتژيست های حاکميت دريافته اند که اگر هم کارت های محدودی بر بازی کردن در دست نظام باشد (که البته به عقيده اين حقير کارتی ديگر برای بازی وجود ندارد)، مهمترينش سرمايه گزاری بر روی شريان هايی از حرکت اعتراضي ست که استعداد تن داد به نوعی سازش، مصالحه و آشتی را داشته باشند. در حقيقت اعمال اين سياست از سوی نظام از آنروست که به خوبی دريافته اند ابتکار عمل از دست نظام به دست جنبش افتاده و اين طبعاً از ديد آنان خطری جدي ست که هويت نظام را با چالش مواجه می سازد.

اما اين شريان ها کدامند، و افرادي که بدان متصل اند، کيستند؟

بر خلاف آنچه برخی از علمای نفرت زدهء قوم که جز سياه و سپيد رنگی نمی شناسند و دوست دارند تصور نمايند که اينان در جرگهء اصلاح طلبان هستند، نه آقای هاشمی، نه آقای ناطق نوری، نه آقای روحانی و نه معدودی از وابستگان نحلهء ايشان، هيچگاه در جرگهء اصلاح طلبان، حداقل آنچه ما و جامعه از رويکرد اصلاحيون می شناسيم و دريافته ايم، نبوده اند.

برگزاری اجلاسيهء جديد مجلس خبرگان رهبری به رياست آقای هاشمی اگر چه به باور بسيارانی می توانست به عنوان فرصتی سرنوشت ساز جهت تغيير مسير يا صورت پذيری اصلاحات بنيادين در ساختار نظام تلقی شود و البته نشد، اما به زعم من آنچه بيش از پيش در اين جلسه مشهود و مقرون به حدس است، تلاش همزمان برخی ازسياسيون و اعضای اين مجلس در جهت رسيدن به فصول ظاهراً مشترکي ست که بسترساز دستيابی به يک توافق، آشتی يا سازش در سطح کلان شود. آشتی يا سازشی که خروجی مستقيمش، تزريق ثبات به حاکميت و رفع بحران خطير از مقابل سيستم خواهد بود.

تلاش هايی که ديديم هيچ بازتابی در بيانيه پايانی اجلاس نداشت. اما، به هر حال، بايد قبول کرد که اراده هايی در جريان است تا رويکرد سازشکارانهء برخی را بر جنبش سبز تحميل کند، هر چند مواضع اخير مهندس مير حسين موسوی، خاصه نامهء مهم شان به آيت الله العظمی منتظری، تا حدود زيادی بر احتمال تفوق تلاش های مذکور خط بطلان کشيد و نشان داد کار برای نظام از حدودی که تصور می کرد گذشته است.

اما باز هم برخود لازم می دانم پيرامون آنچه برخی از سياسيون از جمله آقای هاشمی و احباب خيمهء معزولشان در باب امکان رسيدن به يک توافق از طريق دالان های مستتر سياست تصور می کنند، توضيحاتی در حد استعداد نظر خويش ارائه دهم.

کمتر کسي ست که در اين مهم که آقای هاشمی بيش از هر چيز دلسوز نظام است و اين دلسوزی صورتی و باطنی حقيقی دارد، شک روا دارد و اندک ترديدی .اين مهم و تاييد ان نمی تواند به اينجانب ـ به عنوان حلقه ای از زنجير سبز اميد ـ اجازه دهد که بواسطه آن، آقای هاشمی را مطرود و محکوم بدانم . بنابراين، از آنجا که به اين جمله اميل زولا علقه بسيار و اعتقادی عميق دارم که «يک بورژوای شکم پرست هم می تواند يک آزاديخواه تمام عيار باشد»، از رواداشت هر گونه تحليلی که آقای هاشمی را در تعريفی حاق، هدف قرار دهد، اجتناب می ورزم.

اما اين مانع نخواهد شد که از آقای هاشمی و همفکرانشان بخواهم به برخی مسائل که می تواند آنان را از کج راهه ای که قرارست بپيمايند برحذر بدارد، متوجه کنم.

برای واکاوی اين مسائل، بهتر است ذهن را منعطف به پاسخی نماييم به پرسش ذيل.

آيا رويکردی که آقای هاشمی و البته جمعی ديگر از دلبستگان نظام سالکش هستند، منجر به نتيجه دلخواهشان خواهد شد؟

برای پاسخ به اين سئوال نيز، لزوما می بايد ويژگی های معين خيزش اخير اجتماعی در ايران، مد نظر قرار گيرد.

شايد تا يک هفته پس از انتخابات چنين استعدادی در جامعه وجود داشت که به شکل مشخص در چارچوب يک توافق و سازش می شد، از صعود بحران به مراحل کنونی جلوگيری کرد و کنترل اوضاع را بدست گرفت، آنهم البته تنها با دادن امتيازات معين به معترضان قابل دستيابی بود که البته بی ظرفيتی مسبوق حاکميت امکان تفوق چنين رويکردهايی را از بين برد، اما اکنون با گذشت سه ماه از انتخابات، ريشه های اعتراض در بطن اذهان عمومی تعميق گشته و حوزهء مطالبات جامعهء معترض، چنان تعريض شده که امکان راهيابی در چارچوب سيستم فعلی با شناسه های شناخته شده اش که هر يک دستی در هتک و تعدی و تجاوز به حقوق و اعتماد ملت داشته اند، بعيد از نظر می نمايد.

بنابراين، اين جنبش هر چند در مطالبه محوری خواه اين مطالبات، هر کيفيتی که داشته اند و دارند، با جنبش های ماضی خود مشترک است اما در تعهد نيروی اجتماعی آن به اعمال اين مطالبات، به غايت جلوتر از اسلاف خود نه تنها در ايران بل در بسياری از تجربيات همگن خويش حرکت می کند.پس ويژگی نخست «مطالبه محوری مسئولانه» استعداد انسانی اين جنبش است. بازتاب اين مطالبه محوری را می توان در شکل رفتار عناصر مؤثر جنبش نظير مهندس موسوی و آقای کروبی و تا اندازه ای آقای خاتمی نيز به نظاره نشست.

در حقيقت تفاوت ديگری که ميان اين ماهيت جنبش با جريان های مشابه خود طی چند دهه معاصر تاريخ سياسی ايران و تا حدودی جهان وجود دارد، در مناسبات مديران فوقانی جنبش و پايوران اجتماعی آنست.

مردان و زنان و جوانان متعلق به طبقات مختلف و بعضا متزاد سياسی، فرهنگی و اقتصادی، جمله، در صفوفی مشترک، با شعارهايی مشترک، اهدافی مشترک را دنبال می کنند. اين شعائر و اهداف همگی بر انگيخته از شکل نمايانی از خودآگاهی متعهدانه سياسی اجتماعی نسل امروز و البته به مقياس بسيار زيادی، پدران و مادران همين نسل است، که خود و فرزندانشان، قربانی عدم شناخت آنان و رهبرانشان از جامعه و استبعاد از دورانديشی بود که منجر به حالی شد که داريم.

همين خودآگاهی ستايش برانگيز، که سودايش حاد و مطلق نگرانه نيست و البته ديگر به اقل ها نيز دلخوش نمی کند، سبب شده، نمودار سياست گزاری اين جنبش افقی باشد و ديگر، مثلاً، مانند تجربهء منفی انقلاب اسلامی سير حرکتی و برآيند و سرفصل جنبش، برآمده از مجموعهء القائات ديکته وار رهبرانی که خود و تفکرشان را غالب بر نيروی اجتماعی می شمارند، نباشد و اين بار در حقيقت اين رهبران جنبش اند که کارگزاران و متوليان ديکته های جامعه هستند و اين شاخصه بارز اين جنبش است. شايد بتوان حوزهء اين تفاوت را به جنبش مشروطه نيز بسط داد که در آن جنبش نيز حرکت امروزين مناسبات جامعه و رهبران از ماهيتی به شدت متفاوت برخوردار بود.

پس ويژگی مهم ديگر جنبش فعلی ملت ايران، مناسبات خطی نيروی انسانی آن با رهبران خود است. اين فی الواقع شناسهء مهمی در تصديق پويايی و اصالت حرکت اعتراضی مردم است. مهندس موسوی، حجت الاسلام کروبی و آقای خاتمی به عنوانی بخش موثر ی از عناصر مهم سياسی جنبش، بيل خود نمی زنند و بار خود نمی برند و دهان ملت به نديده ها و نخورده ها شيرين نمی کنند. بل نه فرمانبر که فرمانبردار ملت هستند و فحوای مفهومی چون ميزان رای ملت است را به نيکی دريافته اند و مومنانه و مسئولانه بر خود ديده اند يک قدم از آنچه اين ملت به عنوان مطالبات اساسی که برگشت پذير هم نيستند، عقب نشينی ننمايند.

سوم ويژگی اين جنبش که آن را از حرکت های قبلی تميز می دهد، رويکرد مدنی مشهوديست که شاهدش هستيم. چه در بدنه اجتماعی و چه در ميان رهبران نمود عينی دارد. اين رويکرد مدنی بدين دليل می گويم ويژگی تميز دهنده است زيرا با غور تبارشناسانه در حرکت های گذشته، خاصه جنبش مشروطه و انقلاب اسلامی، می توان بوضوح دريافت که مطالبات مدنی که جنبش آنها را نمايندگی می کنند چه از ديد کيفی خود مطالبات و چه از نگاه تعميق ادراکی آن از سوی نيروی اجتماعی، به غايت گسترده تر و وزين تر است.

فی الواقع بعيد است اهل نظری يافت شود که به جنبش اعتراضی امروزين فعال در ايران، صرفاً به مثابه حرکتی ناشی از تبارز يک اختلاف سياسی حاد در سطح کلان حاکميت بنگرد. شايد، بله شايد، اين اختلافات که صبغه ای مشخص و کيفيتی عميق داشته، زمينهء خاصی را برای خروش ملت فراهم آورده باشد اما قطعاً نه آن افتراق ها موجب بوده و نه تولد اين جنبش محدود و بسته.

بنابراين توصيهء ما به آقای هاشمی اين است که اگر چه شما را بخاطر مصلحت انديشی های گاه و بيگاهتان که جز عايدی برای حاکميت هيچ فايده ای عايد ملت نکرده، محکوم نمی کنيم اما صادقانه از شما می خواهيم با تأنی و تعمق در ماهيت حرکت امروز ملت، مرتکب اشتباهاتی نشويد که شانس تبديل شدن شما به يک نه قهرمان راه آزادی بل سياست مداری مسئول که در بزنگاهی مهم رويکردی متفاوت داشت از شما گرفته شود.

ما يک قدم عقب نمی نشينيم، آقای هاشمی، خواسته هامان مشخص است. اگر تا ديروز ابطال انتخابات و آزادی زندانيان و التيام زخم ديدگان را مطالبه می کرديم، اکنون مزيد بر اين خواست ها محاکمهء اعضای ستاد کودتا از صدر تا ذيل، عزل رهبری از مقامی که شايسته اش نيست و برگزاری يک رفراندوم عمومی جهت تغيير ماهيت نظام را می خواهيم و بدانيد که به اين خواسته خواهيم رسيد. باور کنيد حتی يک قدم عقب نمی نشينيم و اين حرکتی نيست که با اجماع توافق برخی از دلسوزان نظام، نه ملت!!!، و امضای يک بيانيه يا اتفاقی کتبی، عقب بنشيند.

فکر می کنم خروش حماسه آفرين ملت در روز قدس و خاصه نامه آقای موسوی به آيت الله منتظری پيام روشنی برای شما باشد مبنی بر اينکه خط ما از نظام کاملاً جداست.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بايگانی وبلاگ