پیام دانشجو:جنبش سبز قدرتمند است
http://mohandestabarzadi.blogfa.com/post-1576.aspx
جنبش سبز قدرتمند است. در این مقاله نمی خواهیم به ظرفیت های اجتماعی این جنبش اشاره کنیم. برای این که جنبش از این منظر بار ها و بار ها مورد ارزیابی قرار گرفته و تاکید شده است، اکثریت مردم ایران به این جنبش تعلق خاطر دارند. دلیل مدعا نیز راهپیمایی های چند ملیونی بلا فاصله پس از اعلام نتیجه ی انتخابات است.
نمی خواهیم به قدرت جنبش به لحاظ مضمون پیام یا خواسته های نیز اشاره نماییم. برای این که همگان در مورد ان گفته و نوشته اند. مردم ایران از دروغ و خشونت و تبعیض و ظلم و فقر و فساد وتبعیض خسته شده اند. پس به دنبال جنبشی راه افتاده اند که این پلیدی ها در ان نبوده و در عوض حقوق بشر و دموکراسی و عدالت را سرلوحه ی کار خود قرار داه باشد. دینداران حتا به این دلیل از این جنبش استقبال کرده اند که تفسیر دین رحمانی را به جای تفسیر دین طالبانی می نشاند و این برایشان خوشایند است.سکولار ها نیز پیروزی جنبش سبز را یک گام بلند در جهت عرفی کردن سیاست و دولت می دانند.
زنان،کارگران،دانشجویان،فرهنگیان،اقوام ،همه و همه این جنبش را به نفع خواسته های خود دانسته و هر کس به نحوی مطالبات خود را در این جنبش ،اشکار می بیند.این ها که می گوییم شعار نیست. بلکه واقعیتی است عینی و اجتماعی. پس مضمون این جنبش یک مضمون حقوق بشری و دموکراسی خواهانه که البته هر کس به خود این حق را می دهد که از نگره ی خود،ان را تفسیر کند.همین ظرفیت بالا است که قدرت توجیه گری منطق جنبش را بالا برده است. به گونه ای که به همان اندازه که یک سکولار- دموکرات از این جنبش انتظارات خود را دارد یک روشنفکر دینی ان را در جهت خواسته های خودش تفسیر می نماید.
جز مضمون و بنیه ی اجتماعی که به حق مهندس موسوی در تبیین توان اجتماعی جنبش سبز ، در مانیفست اخیر خود سنگ تمام گذاشت،باید در این مقاله از یک ویژگی دیگر جنبش سخن بگوییم. ویژگی ای که اخیرا موجب شده است سردمداران حکومت دینی کلافه و سر در گم شوند.برای بیان این ویژگی جنبش لازم است به یک مثال اشنا و دانشجویی اشاره کنیم. رژیم اسلامی در 30 سال اخیر شرایطی را در دانشگاه ایجاد کرد که جز انجمن اسلامی یا تشکل های وفادار به حکومت، امکان فعالیت برای هیچ گروه دانشجویی دگر اندیش وجود نداشته باشد.این امر موجب شد تا به مرور ،دانشجویان مخالف و دگر اندیش حتا سکولار ها در ساختار انجمن های اسلامی نفوذ کرده و ان انجمن ها را در اختیار بگیرند. چالش یک دهه ی اخیر دستگاه با انجمن های اسلامی دانشجویی بر سر همین هویت سکولار بودن ان ها است. کار به جایی رسید که حتا دانشجویان مارکسیست مجبور شدند برای فعالیت های خود از پوشش انجمن ها استفاده کنند. این البته به دلیل بسته شدن فضا از سوی حکومت و انحصاری کردن همه ی حوزه ها به نیرو های وفادار به خود بود که نتیجه ی کاملا برعکس داد.
رژیم استبدادی و سرکوبگر مذهبی همین بلا را بر سر مذهب و سیاست در سطح کلان جامعه اورد.حال باید دید نتیجه این رویکرد استبدادی و انحصار طلبانه چه بوده است. با وجود این که قانون اساسی از این ظرفیت برخوردار بود که حتا دکتر مدنی ملی گرا و شادروان فروهر و بنی صدر توانستند کاندیدای ریاست جمهوری دور اول بشوند اما به مرور فضا را بستند و مانع از حضور شخصیت های ملی یا دگر اندیش در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری شدند. مردم ایران نیز به مرور دریافتند که گویا چاره ای ندارند مگر این که پشت سر کاندیدا هایی قرار بگیرند که از صافی شورای نگهبان گذشته اما با کاندیدای اصلی حاکمیت زاویه ی دید گاه دارند. در واقع اگر چه رژیم توانست کاندیدا ها را غربال کند اما چون نمی توانست انتخابات را تعطیل کرده یا رای دهندگان را نیز غربال نماید،این فرصت را در اختیار مردم قرار داد تا با گزینش خود،عملا رزیم را به بازی بگیرند و برنامه های ان ها را مخدوش کنند. اخرین بازی مردم با حکومت همین انتخابات اخیر بود.
در انتخابات اخیر، کاندیدای حاکمیت احمدی نزاد بود که اگر بدون دردسر و حتا با رای حد اقلی گزینش می شد خواسته های حکومت تامین شده بود. چون او نزدیک ترین فرد به خامنه ای بود و او خودش در نماز جمعه به این امر اعتراف کرد. رژیم یک رییس جمهور تحت امر می خواست که سیاست های داخلی و خارجی اش را دنبال کند.این امر بسیار نزدیک تر به ایده ی خلافت اسلامی یا حکومت اسلامی به جای جمهوری اسلامی بود. حتا مهندس موسوی 3 ماه پیش این موسوی نبود که اینک در مقابل حکومت ایستاده است. ولی این رای مردم بود که چنین بلایی را بر سر حکومت اورد. البته رای ان ها و پس از ان،اعتراضشان به تقلب. بسیار خوب تا این جا نیز حرف جدیدی نزده ایم. حرف جدید این است که رای مردم و بازی با حکومت موجب این شد که جناح اصلی حکومت یعنی جناح خط امام که در دهه ی شصت همین جناح بود که به امر ایه اله خمینی حکومت را اداره می کرد رو در روی جناح حاکم که در زمان حکومت ایه اله خمینی کاره ای نبود قرار بگیرد.مردم اینک پشت سر این جناح با همه ی ظرفیتش قرار گرفته اند تا اهداف خود را پیش ببرند. از هاشمی رفسنجانی تا بیت امام و سید حسن خمینی تا روحانیون مبارز و مراجعی چون اردبیلی و صانعی و منتظری و کروبی و مهندس موسوی و احزاب قدرتمندی چون مشارکت و مجاهدین و کارگزاران تا...جالب این است که اگر حکومت هر کدام از این ها را بازداشت کند ،دیگری مبارزه را پیش خواهد برد و انگار قرار است سنگ با سنگ شکسته شود و این البته قانون طبیعت و بلکه جامعه است.
و این نیز هنوز حرف جدیدی نیست. برای این که در باره ی این جناح و میزان توانمندی و امکانات ان نیز سخن ها گفته شده است. اما نکته ی جدید همانی است که در باره ی ظرفیت انجمن های اسلامی گفته شد. همان گونه که رژیم همه ی تشکل ها را تعطیل کرد و فقط به انجمن اسلامی اجازه ی فعالیت داد و به همین دلیل همه ی مخالفین از جمله غیر اسلامی ها به سوی انجمن ها هجوم برده و از پوشش ان ها برای پیشبرد اهداف خود استفاده کردند،در حوزه ی اجتماعی نیز به دلیل این که فقط راه پیمایی قدس و 22 بهمن و شب های قدر و نماز عید قربان و عید فطرو نماز های جمعه و اله اکبر بر روی پشت بام ها و مراسم تاسوعا و عاشورا برای مردم باقی ماند و به هیچ حزبی اجازه ی میتینگ و تظاهرات داده نشد،اینک مردم ناراضی اما هوشیار به سمت این مناسبت ها هجوم می برند تا ان ها را مصادره کنند.
اله اکبر بر روی پشت بام ها که مصادره شد و به نام جنبش اعتراضی مردم ایران ثبت شد. نماز جمعه ی اصلی یعنی نمازی را که شخصیت اصلی نظام یعنی هاشمی رفسنجانی می خواند را نیز دیدید که مردم با حضور معنا دار و شعار های خود مصادره کردند تا جاییکه دستگاه نظامی- امنیتی برای اولین بار در جمهوری اسلامی به این نماز حمله ور شد. شب های قدر مزار ایه اله خمینی برای اولین بار پس از 20 سال گذشته از ترس مردم تعطیل شد. نماز عید فطر را نیز از مصلی به دانشگاه تهران اوردند تا تعداد کمتری در ان شرکت کرده و امکان کنترل بیشتری باشد.معلوم نیست بر سر راهپیمایی روز قدس و 22 بهمن چه خواهد امد. این در حالی است که تاسوعا و عاشورا نیز در راه است. به راستی که جالب است. هر گاه حکومت ،از ازادی های مشروع مردم از جمله حق تظاهرات و گرد همایی جلوگیری کند و انحصارا مناسبت های مذهبی را در اختیار گرفته و به صورت ابزاری از ان ها به نفع خود استفاده نماید،روزی خواهد رسید که از ترس مردم مجبور می شود همین مراسم حکومتی را نیز تعطیل نماید تا مبادا به دست مردم بیفتد. ایا جنبش سبز قدرتمند نیست؟این هنوز از نتایج صحر است. باش تا صبح دولتت بدمد.
+ نوشته شده توسط در یکشنبه پانزدهم شهریور 1388
http://mohandestabarzadi.blogfa.com/post-1576.aspx
جنبش سبز قدرتمند است. در این مقاله نمی خواهیم به ظرفیت های اجتماعی این جنبش اشاره کنیم. برای این که جنبش از این منظر بار ها و بار ها مورد ارزیابی قرار گرفته و تاکید شده است، اکثریت مردم ایران به این جنبش تعلق خاطر دارند. دلیل مدعا نیز راهپیمایی های چند ملیونی بلا فاصله پس از اعلام نتیجه ی انتخابات است.
نمی خواهیم به قدرت جنبش به لحاظ مضمون پیام یا خواسته های نیز اشاره نماییم. برای این که همگان در مورد ان گفته و نوشته اند. مردم ایران از دروغ و خشونت و تبعیض و ظلم و فقر و فساد وتبعیض خسته شده اند. پس به دنبال جنبشی راه افتاده اند که این پلیدی ها در ان نبوده و در عوض حقوق بشر و دموکراسی و عدالت را سرلوحه ی کار خود قرار داه باشد. دینداران حتا به این دلیل از این جنبش استقبال کرده اند که تفسیر دین رحمانی را به جای تفسیر دین طالبانی می نشاند و این برایشان خوشایند است.سکولار ها نیز پیروزی جنبش سبز را یک گام بلند در جهت عرفی کردن سیاست و دولت می دانند.
زنان،کارگران،دانشجویان،فرهنگیان،اقوام ،همه و همه این جنبش را به نفع خواسته های خود دانسته و هر کس به نحوی مطالبات خود را در این جنبش ،اشکار می بیند.این ها که می گوییم شعار نیست. بلکه واقعیتی است عینی و اجتماعی. پس مضمون این جنبش یک مضمون حقوق بشری و دموکراسی خواهانه که البته هر کس به خود این حق را می دهد که از نگره ی خود،ان را تفسیر کند.همین ظرفیت بالا است که قدرت توجیه گری منطق جنبش را بالا برده است. به گونه ای که به همان اندازه که یک سکولار- دموکرات از این جنبش انتظارات خود را دارد یک روشنفکر دینی ان را در جهت خواسته های خودش تفسیر می نماید.
جز مضمون و بنیه ی اجتماعی که به حق مهندس موسوی در تبیین توان اجتماعی جنبش سبز ، در مانیفست اخیر خود سنگ تمام گذاشت،باید در این مقاله از یک ویژگی دیگر جنبش سخن بگوییم. ویژگی ای که اخیرا موجب شده است سردمداران حکومت دینی کلافه و سر در گم شوند.برای بیان این ویژگی جنبش لازم است به یک مثال اشنا و دانشجویی اشاره کنیم. رژیم اسلامی در 30 سال اخیر شرایطی را در دانشگاه ایجاد کرد که جز انجمن اسلامی یا تشکل های وفادار به حکومت، امکان فعالیت برای هیچ گروه دانشجویی دگر اندیش وجود نداشته باشد.این امر موجب شد تا به مرور ،دانشجویان مخالف و دگر اندیش حتا سکولار ها در ساختار انجمن های اسلامی نفوذ کرده و ان انجمن ها را در اختیار بگیرند. چالش یک دهه ی اخیر دستگاه با انجمن های اسلامی دانشجویی بر سر همین هویت سکولار بودن ان ها است. کار به جایی رسید که حتا دانشجویان مارکسیست مجبور شدند برای فعالیت های خود از پوشش انجمن ها استفاده کنند. این البته به دلیل بسته شدن فضا از سوی حکومت و انحصاری کردن همه ی حوزه ها به نیرو های وفادار به خود بود که نتیجه ی کاملا برعکس داد.
رژیم استبدادی و سرکوبگر مذهبی همین بلا را بر سر مذهب و سیاست در سطح کلان جامعه اورد.حال باید دید نتیجه این رویکرد استبدادی و انحصار طلبانه چه بوده است. با وجود این که قانون اساسی از این ظرفیت برخوردار بود که حتا دکتر مدنی ملی گرا و شادروان فروهر و بنی صدر توانستند کاندیدای ریاست جمهوری دور اول بشوند اما به مرور فضا را بستند و مانع از حضور شخصیت های ملی یا دگر اندیش در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری شدند. مردم ایران نیز به مرور دریافتند که گویا چاره ای ندارند مگر این که پشت سر کاندیدا هایی قرار بگیرند که از صافی شورای نگهبان گذشته اما با کاندیدای اصلی حاکمیت زاویه ی دید گاه دارند. در واقع اگر چه رژیم توانست کاندیدا ها را غربال کند اما چون نمی توانست انتخابات را تعطیل کرده یا رای دهندگان را نیز غربال نماید،این فرصت را در اختیار مردم قرار داد تا با گزینش خود،عملا رزیم را به بازی بگیرند و برنامه های ان ها را مخدوش کنند. اخرین بازی مردم با حکومت همین انتخابات اخیر بود.
در انتخابات اخیر، کاندیدای حاکمیت احمدی نزاد بود که اگر بدون دردسر و حتا با رای حد اقلی گزینش می شد خواسته های حکومت تامین شده بود. چون او نزدیک ترین فرد به خامنه ای بود و او خودش در نماز جمعه به این امر اعتراف کرد. رژیم یک رییس جمهور تحت امر می خواست که سیاست های داخلی و خارجی اش را دنبال کند.این امر بسیار نزدیک تر به ایده ی خلافت اسلامی یا حکومت اسلامی به جای جمهوری اسلامی بود. حتا مهندس موسوی 3 ماه پیش این موسوی نبود که اینک در مقابل حکومت ایستاده است. ولی این رای مردم بود که چنین بلایی را بر سر حکومت اورد. البته رای ان ها و پس از ان،اعتراضشان به تقلب. بسیار خوب تا این جا نیز حرف جدیدی نزده ایم. حرف جدید این است که رای مردم و بازی با حکومت موجب این شد که جناح اصلی حکومت یعنی جناح خط امام که در دهه ی شصت همین جناح بود که به امر ایه اله خمینی حکومت را اداره می کرد رو در روی جناح حاکم که در زمان حکومت ایه اله خمینی کاره ای نبود قرار بگیرد.مردم اینک پشت سر این جناح با همه ی ظرفیتش قرار گرفته اند تا اهداف خود را پیش ببرند. از هاشمی رفسنجانی تا بیت امام و سید حسن خمینی تا روحانیون مبارز و مراجعی چون اردبیلی و صانعی و منتظری و کروبی و مهندس موسوی و احزاب قدرتمندی چون مشارکت و مجاهدین و کارگزاران تا...جالب این است که اگر حکومت هر کدام از این ها را بازداشت کند ،دیگری مبارزه را پیش خواهد برد و انگار قرار است سنگ با سنگ شکسته شود و این البته قانون طبیعت و بلکه جامعه است.
و این نیز هنوز حرف جدیدی نیست. برای این که در باره ی این جناح و میزان توانمندی و امکانات ان نیز سخن ها گفته شده است. اما نکته ی جدید همانی است که در باره ی ظرفیت انجمن های اسلامی گفته شد. همان گونه که رژیم همه ی تشکل ها را تعطیل کرد و فقط به انجمن اسلامی اجازه ی فعالیت داد و به همین دلیل همه ی مخالفین از جمله غیر اسلامی ها به سوی انجمن ها هجوم برده و از پوشش ان ها برای پیشبرد اهداف خود استفاده کردند،در حوزه ی اجتماعی نیز به دلیل این که فقط راه پیمایی قدس و 22 بهمن و شب های قدر و نماز عید قربان و عید فطرو نماز های جمعه و اله اکبر بر روی پشت بام ها و مراسم تاسوعا و عاشورا برای مردم باقی ماند و به هیچ حزبی اجازه ی میتینگ و تظاهرات داده نشد،اینک مردم ناراضی اما هوشیار به سمت این مناسبت ها هجوم می برند تا ان ها را مصادره کنند.
اله اکبر بر روی پشت بام ها که مصادره شد و به نام جنبش اعتراضی مردم ایران ثبت شد. نماز جمعه ی اصلی یعنی نمازی را که شخصیت اصلی نظام یعنی هاشمی رفسنجانی می خواند را نیز دیدید که مردم با حضور معنا دار و شعار های خود مصادره کردند تا جاییکه دستگاه نظامی- امنیتی برای اولین بار در جمهوری اسلامی به این نماز حمله ور شد. شب های قدر مزار ایه اله خمینی برای اولین بار پس از 20 سال گذشته از ترس مردم تعطیل شد. نماز عید فطر را نیز از مصلی به دانشگاه تهران اوردند تا تعداد کمتری در ان شرکت کرده و امکان کنترل بیشتری باشد.معلوم نیست بر سر راهپیمایی روز قدس و 22 بهمن چه خواهد امد. این در حالی است که تاسوعا و عاشورا نیز در راه است. به راستی که جالب است. هر گاه حکومت ،از ازادی های مشروع مردم از جمله حق تظاهرات و گرد همایی جلوگیری کند و انحصارا مناسبت های مذهبی را در اختیار گرفته و به صورت ابزاری از ان ها به نفع خود استفاده نماید،روزی خواهد رسید که از ترس مردم مجبور می شود همین مراسم حکومتی را نیز تعطیل نماید تا مبادا به دست مردم بیفتد. ایا جنبش سبز قدرتمند نیست؟این هنوز از نتایج صحر است. باش تا صبح دولتت بدمد.
+ نوشته شده توسط در یکشنبه پانزدهم شهریور 1388
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر