در حیات زندان اوین تقدیم به عبدالله مومنی و هزاران زندانی سیاسی؛ مرتضی سیمیاری
http://autnews.me/node/1098
پنجشنبه، ۸ مرداد، ۱۳۸۸
زندان محلی برای «زنده» گی برای انان که پرواز ذهنشان از افق زمانه فراتر است و به حکم طبع تعالی پسند و روح سرکش انها نمی توانند به ابتذال تن دهند و به شیوه فرصت طلبان در برابر اربابان قدرت سر تمکین فرود اوردند.
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
زندان اوین در اواخر حکومت پادشاهی پهلوی ها ساخته شد و قبل از ان باغی بود زیبا که تبدیل شد به زندانی مدرن که قبل تر از ان این عادل اباد شیراز بود که با امدن فرح برای بازدید پنجره ای در ان تعبیه کرده بودند و به مذاق سیاسی ها خوش می امد ولی اوین هیچ گاه این طور نبود. با حیاطی غم انگیز و درختانی تشنه که گاهی بر در دیوارش می توانی یادگاری یا یادداشتی از انها که رفته اند یا مانده اند بیابی.
اوین شاهکار خانواده پهلوی بود که مخالفانش را دائم خرابکار و دسته اوباش می خواند. وقتی ان را می ساختند شاه انقدر بلند پرواز شده بود که در مسئله سیاهکل دائم به اویسی پیغام بدهد بیشتر از این دیگر حوصله ندارم و همه انها را قلع و قمع کن که اگر توفیقی نباشد تنبیه شدیدی اعمال می شود.
قبل از اوین تنها زندان قصر یکه تاز بود و حالا که دیگر از ان ابهت افتاده است پر شده است از افرادی از گروههای مختلف با مرام های متفاوت. چه پیش وچه بعد از انقلاب چه اعدام ها تحت لوای مرتد، ملحد و اشرار رابه خود ندیده است.
اوین محلی برای زنده گانی از امیرعباس هویدا تا عباس امیرانتظام را که هر دو در دو سوی یک انقلاب روزگاری را در ان گذران کرده اند.
اوین با خاطراتی از شیخ محمود طالقانی که می گویند وقتی انجا بود از زندانی تا زندان بان مریدش بودند تا اقاشیخ حسین علی منتظری و هاشمی رفسنجانی و شیخ مهدی کروبی که هردو بیشتر با کمونیستها هم بند بودند و عادت داشتند از صبح تا ساعت خواب سر ایدئولوژی شان با چپی ها که اکثرشان بعدها در همان اوین و در شبی پر تب اعدام شدند مباحثه کنند. تا این اواخر که اوین هم پذیرای کدیور بود و هم عبد الله نوری.
حتی اوین پذیرای زندان و زندانبان مثل اسدالله لاجوردی و این نزدیکترها سعید امامی هم بود.
اوین زندانی پر ابهام با ان سربالایی نفس گیر و سرازیری دلهره اورش و ۲۰۹ معروفش که جزیره ای است دور افتاده و خود مختار .
اوین حتی با ان تجهیزات فیلم برداری اش که همان اتاق اعتراف معروف است که شاید در همان جا وحید افراخته بلندترین اعترافات تاریخ زندانیان سیاسی ایران را انجام داد و امروز محلی برای زایش انقلاب مخملی!
اوین امروز سرشار از هزاران گم نام سیاسی که شاید معدودی از انها شناخته شده هستند و گاها سرشناس که از این میان اغلبشان روزنامه نگار مثل تاجیک، صمیمی و قوچانی و احمد زید ابادی که این اواخر سرکی به وادی سیاست زده بود و برخی که گاها وکیل و وزیری بوده اند در برهه ای مانند نبوی و تاج زاده و... کسانی که باید اعتراف کنند وطن فروش و جاسوس یا شاید خراب کار بوده اند که اگر گفتند هیچ والا بازگشت به همان سلول یک در یک و نیم متر که تنها یک شیر اب دارد و اگر خوش شانس باشی مجلدی از قران و نهج البلاغه حضرت امیر که به طبع دل بیارایی.
اوین با تمام زندانیانی که هیچ کدام نه تفنگی داشته اند و نه در پی ساختن میلیشیا. که بزرگترین خواسته انها خواسته صد ساله ملت ایران، حکومت قانون بوده است نه حکومت قانونی.
۲- مدتی می شود که که همه انها را ندیده ام، اساسا از وقتی انتخابات در پرده اول بود و عیار هر کس مشخص شد وانها و من در مرز شرکت و عدم شرکت قرار گرفتیم فرصتی برای گفتار و شنیدار
حاصل نشد. هر چند که میدان داری انها نه از سر قدرت مداری که احساسی بود که در همه مان غلیان دارد، جوششی که محصول ان کنش انها در این عرصه بود و در ان نقل پاشان چه ارزوها که ترسیم نکرده بودند از روزهایی که البته می خواست بهتر باشد که نشد.
مدتی می شود که ندیدمشان. در سخت ترین روزهایی که گویی به هر طریق میسر نیست در کنار هم باشیم. هر چند انها نیز مانند دیگران بودند با چند ممیزه و تبصره در اندیشه، روش و منش که انها در حق جدی تر بودند و البته پرکارتر.
این نبودن انها نیز مبارک است، که وقتی پرسان پرسان از خانوادهایشان و هم نسلان شان جستجو میکنم دریچه ای تازه تر بروی نادانسته ها باز می شود که شاید هیچ گاه دوست نداشته اند به ان سرکی کشیده شود. که شاید عبدالله مومنی دوست نداشته باشد که دیگران بدانند یادگار جنگ در اغوش او پر و بال گشوده و زندگی ساده و دل نشین او خالی از هر گونه دغدغه و هزار پیچ و خم. که انها در تعریف مفاهیم متوجه کیفیت نقش خود در حیات بوده اند تا کمیت زندگی شان.
که دیگر زندانیان سیاسی نیز همین حال را دارند تا بقول سعیدی سیرجانی سرنوشت این عاشقان جانباز و مستان سرانداز معلوم باشد یا به حکم حاکمان محکوم جفا یا اواره دور جهان گشتن که امروز
شهر خالی است زعشاق بود کز طرفی مردی از خویش برون اید کاری بکند.
زندان محلی برای «زنده» گی برای انان که پرواز ذهنشان از افق زمانه فراتر است و به حکم طبع تعالی پسند و روح سرکش انها نمی توانند به ابتذال تن دهند و به شیوه فرصت طلبان در برابر اربابان قدرت سر تمکین فرود اوردند. که لبهای دوخته شده فرخی و قلب مجروح عشقی شاهدی ست براین ماجرا.
زندان محلی برای بازیابی و مرور و ترسیم دوباره ارزوها در ایرانی که ضارب ان ازاد است (سعید عسگر) و مضروب ان (حجاریان) در بند است.
http://autnews.me/node/1098
پنجشنبه، ۸ مرداد، ۱۳۸۸
زندان محلی برای «زنده» گی برای انان که پرواز ذهنشان از افق زمانه فراتر است و به حکم طبع تعالی پسند و روح سرکش انها نمی توانند به ابتذال تن دهند و به شیوه فرصت طلبان در برابر اربابان قدرت سر تمکین فرود اوردند.
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
زندان اوین در اواخر حکومت پادشاهی پهلوی ها ساخته شد و قبل از ان باغی بود زیبا که تبدیل شد به زندانی مدرن که قبل تر از ان این عادل اباد شیراز بود که با امدن فرح برای بازدید پنجره ای در ان تعبیه کرده بودند و به مذاق سیاسی ها خوش می امد ولی اوین هیچ گاه این طور نبود. با حیاطی غم انگیز و درختانی تشنه که گاهی بر در دیوارش می توانی یادگاری یا یادداشتی از انها که رفته اند یا مانده اند بیابی.
اوین شاهکار خانواده پهلوی بود که مخالفانش را دائم خرابکار و دسته اوباش می خواند. وقتی ان را می ساختند شاه انقدر بلند پرواز شده بود که در مسئله سیاهکل دائم به اویسی پیغام بدهد بیشتر از این دیگر حوصله ندارم و همه انها را قلع و قمع کن که اگر توفیقی نباشد تنبیه شدیدی اعمال می شود.
قبل از اوین تنها زندان قصر یکه تاز بود و حالا که دیگر از ان ابهت افتاده است پر شده است از افرادی از گروههای مختلف با مرام های متفاوت. چه پیش وچه بعد از انقلاب چه اعدام ها تحت لوای مرتد، ملحد و اشرار رابه خود ندیده است.
اوین محلی برای زنده گانی از امیرعباس هویدا تا عباس امیرانتظام را که هر دو در دو سوی یک انقلاب روزگاری را در ان گذران کرده اند.
اوین با خاطراتی از شیخ محمود طالقانی که می گویند وقتی انجا بود از زندانی تا زندان بان مریدش بودند تا اقاشیخ حسین علی منتظری و هاشمی رفسنجانی و شیخ مهدی کروبی که هردو بیشتر با کمونیستها هم بند بودند و عادت داشتند از صبح تا ساعت خواب سر ایدئولوژی شان با چپی ها که اکثرشان بعدها در همان اوین و در شبی پر تب اعدام شدند مباحثه کنند. تا این اواخر که اوین هم پذیرای کدیور بود و هم عبد الله نوری.
حتی اوین پذیرای زندان و زندانبان مثل اسدالله لاجوردی و این نزدیکترها سعید امامی هم بود.
اوین زندانی پر ابهام با ان سربالایی نفس گیر و سرازیری دلهره اورش و ۲۰۹ معروفش که جزیره ای است دور افتاده و خود مختار .
اوین حتی با ان تجهیزات فیلم برداری اش که همان اتاق اعتراف معروف است که شاید در همان جا وحید افراخته بلندترین اعترافات تاریخ زندانیان سیاسی ایران را انجام داد و امروز محلی برای زایش انقلاب مخملی!
اوین امروز سرشار از هزاران گم نام سیاسی که شاید معدودی از انها شناخته شده هستند و گاها سرشناس که از این میان اغلبشان روزنامه نگار مثل تاجیک، صمیمی و قوچانی و احمد زید ابادی که این اواخر سرکی به وادی سیاست زده بود و برخی که گاها وکیل و وزیری بوده اند در برهه ای مانند نبوی و تاج زاده و... کسانی که باید اعتراف کنند وطن فروش و جاسوس یا شاید خراب کار بوده اند که اگر گفتند هیچ والا بازگشت به همان سلول یک در یک و نیم متر که تنها یک شیر اب دارد و اگر خوش شانس باشی مجلدی از قران و نهج البلاغه حضرت امیر که به طبع دل بیارایی.
اوین با تمام زندانیانی که هیچ کدام نه تفنگی داشته اند و نه در پی ساختن میلیشیا. که بزرگترین خواسته انها خواسته صد ساله ملت ایران، حکومت قانون بوده است نه حکومت قانونی.
۲- مدتی می شود که که همه انها را ندیده ام، اساسا از وقتی انتخابات در پرده اول بود و عیار هر کس مشخص شد وانها و من در مرز شرکت و عدم شرکت قرار گرفتیم فرصتی برای گفتار و شنیدار
حاصل نشد. هر چند که میدان داری انها نه از سر قدرت مداری که احساسی بود که در همه مان غلیان دارد، جوششی که محصول ان کنش انها در این عرصه بود و در ان نقل پاشان چه ارزوها که ترسیم نکرده بودند از روزهایی که البته می خواست بهتر باشد که نشد.
مدتی می شود که ندیدمشان. در سخت ترین روزهایی که گویی به هر طریق میسر نیست در کنار هم باشیم. هر چند انها نیز مانند دیگران بودند با چند ممیزه و تبصره در اندیشه، روش و منش که انها در حق جدی تر بودند و البته پرکارتر.
این نبودن انها نیز مبارک است، که وقتی پرسان پرسان از خانوادهایشان و هم نسلان شان جستجو میکنم دریچه ای تازه تر بروی نادانسته ها باز می شود که شاید هیچ گاه دوست نداشته اند به ان سرکی کشیده شود. که شاید عبدالله مومنی دوست نداشته باشد که دیگران بدانند یادگار جنگ در اغوش او پر و بال گشوده و زندگی ساده و دل نشین او خالی از هر گونه دغدغه و هزار پیچ و خم. که انها در تعریف مفاهیم متوجه کیفیت نقش خود در حیات بوده اند تا کمیت زندگی شان.
که دیگر زندانیان سیاسی نیز همین حال را دارند تا بقول سعیدی سیرجانی سرنوشت این عاشقان جانباز و مستان سرانداز معلوم باشد یا به حکم حاکمان محکوم جفا یا اواره دور جهان گشتن که امروز
شهر خالی است زعشاق بود کز طرفی مردی از خویش برون اید کاری بکند.
زندان محلی برای «زنده» گی برای انان که پرواز ذهنشان از افق زمانه فراتر است و به حکم طبع تعالی پسند و روح سرکش انها نمی توانند به ابتذال تن دهند و به شیوه فرصت طلبان در برابر اربابان قدرت سر تمکین فرود اوردند. که لبهای دوخته شده فرخی و قلب مجروح عشقی شاهدی ست براین ماجرا.
زندان محلی برای بازیابی و مرور و ترسیم دوباره ارزوها در ایرانی که ضارب ان ازاد است (سعید عسگر) و مضروب ان (حجاریان) در بند است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر