پنجشنبه، بهمن ۱۲، ۱۳۹۱

A critic about Facebook نقدی در مورد فيس بوک

Facebook sends frequent emails to people asking them if they know individuals who are friends of their friend.  This actually is some kind of  an invasion of privacy.  I am not sure if this is covered in their new privacy policy but this us a bad practice.

فيس بوک مرتب ايميلهايی ميفرستد که در آنها می پرسد که اشخاصی را که دوستان دوستان يک فرد هستند را می شناسند. اين کار در واقع نوعی تجاوز به حريم خصوصی است. نميدانم که آيا پرايوِسی پاليسی جديد فيس بوک به آنها چنين اجازه ای را می دهد يا نه اما اين کار روش جاری بدی است.


iran#

يحيى صادق وزيرى امروز در سن ۱۰۱ سالگی درگذشت

ارسالی مهدی خانباباتهرانی

با سلام و اندوه
مهدی
 
آخرین وزیر دادگستری پیش از انقلاب در گذشت
via Khodnevis by مهمان خودنویس on 1/30/13
يحيى صادق وزيرى امروز در سن ۱۰۱ سالگی درگذشت


يحيى صادق وزيرى - فرزند ميرزا محمود خان- ۱۸ مهر ۱۲۹۰ ش، در خسروآباد سنندج متولد وسال ۱۳۰۶ وارد دبيرستان شد و در ۱۳۱۳ در دارالفنون با معلم هایی همچون نصرالله فلسفى، جلال همايى،   فرامرزى و...- آشنا می‌شود. سپس وارد دانشكده حقوق دانشگاه تهران مى شود. از استادان معروف وی در دانشكده حقوق مى توان به اين افراد اشاره كرد : سنگلجى، سيد على شايگان، كريم سنجابى، حسن امامى، شيخ محمد بروجردى، تقى نصر، شيخ باقر حائرى، محمد مشكاة، متين دفترى و على حائرى. مهر سال ۱۳۱۶ پس از ليسانس، یک سال قبل از ورود محمدرضا پهلوى، وارد دانشكده افسرى مى شود و  به عنوان افسر ماليه، به هنگ ۲۸ پياده كردستان مى رود. مهر ماه ۱۳۱۸ در تبریز داديار درجه دوم دادسرا، اواسط آبان۱۳۲۰ داديار دادسراى كرمانشاه و سپس دادستان كردستان و ارديبهشت ۱۳۲۵  داديار تهران و مامور بازرسى نخست وزيرى – قوام - مى شود. به اصرار رزم ارا در مسند قضاوت بين قاضى محمد و حكومت وقت ایران می‌نشيند.هنگام بازگشت به تهران و ارائه گزارش كار به پيرنيا، به بازپرسى ديوان كيفرى منصوب شد. به دستور قوام و اللهيار صالح به عنوان دادیار تهران مامور خدمت دادگستری در نخست وزیری یا نماینده مخصوص می‌شود.صادق وزيرى در دادسراى ديوان كيفرى به بررسى قضاوت درباره پرونده هاى مختلف رشوه، اختلاس، سوءاستفاده، شكايات و... مى پردازد.

پس از تير ۱۳۳۱ با تغيير كابينه به عنوان بازپرس به دادسراى تهران منتقل شد. سال ۱۳۳۴ كه سپهبد زاهدى از نخست وزيرى كناره گيرى كرد و حسين علا به عنوان نخست وزير مامور تشكيل كابينه شد به دستور  شاه از طرف دادگستری، مامور رسیدگی به وضع گمرک شد. بعد از طرف اسد الله علم -  وزير كشور -  بازرس شهردارى تهران می‌شود و هنگامی که دكتر على امينى وزير دادگسترى بود؛ به معاونت اول دادستانى منصوب شد.

سال ۱۳۳۵ نخست متصدى امور دادسرا و سپس دادستان ديوان كيفر شد. سال ۱۳۳۸ مجددا به دستور شاه در تهیه گزارشى به کابینه  از جريان پرونده مربوط به شركت گوشت تهران مامور دادگستری شد. اوايل سال ۱۳۳۹ - وازرت محمدعلى هدايتى- ابتدا به سمت مستشار ديوان كشور و پس از كابينه اقبال و شريف امامى ؛ در ایام نخست وزيری على امينى در سال۱۳۴۰ دادستان دادگاه انتظامى قضات مى شود. اواخر تير ۱۳۴۱ ایام نخست وزير اميراسدالله علم ووزارت غلامحسين خوش بين در دادگسترى، به مديريت كل بازرسى كل كشور منصوب می‌شود ؛ اما صادق وزيرى مخالفت مى كند. اواخر سال ۱۳۴۱ دكتر محمد باهرى وزير دادگسترى مى‌شود و صادق وزيرى را به سمت بازرس قضايى در اداره کل بازرسى كشور منصوب اما او به ابلاغ اعتراض شديد مى كند.سپس در تشكيل كابينه على منصور، باقر عاملى وزير دادگسترى بود و صادق وزیری به عنوان نماينده دادگسترى در كميسيون  حل اختلاف وزارت دارايى تعیین می‌شود؛ اما وی نمى‌پذيرد ( زيرا می‌گفت اين شغل شايسته مقام او نيست و با وضعيت شغلى او تناسب ندارد ) و به خاطر این اعتراض‌ها سرانجام در سال ۱۳۴۴ با ابلاغ وزير، صادق وزيرى منتظر خدمت و ارتباط وی با دادگسترى قطع شد.

تا سال ۱۳۴۶ خانه نشين بود و نهایتا  در اول آبان ۱۳۵۱ بازنشسته شد. از كانون وكلای دادگستری، پروانه وكالت گرفت، اما هيچ وقت وكالت كسى را قبول نکرد و به عنوان وكيل در هيچ دادگاهى حاضر نشد.

اول دى۱۳۵۷ شاپور بختيار نخست وزيرى شد و بنابه آشنايى با برادر صادق وزيرى- صارم الدين- از او تقاضاى پذيرش وزارت دادگسترى را دارد. صادق وزيرى بنا به تماس هاى مكرر بختيار و درخواست قضات و دوستانش از جمله  احمد حاج سيد جوادى، نور الدين الموتى، دكتر باقر عاملى، فتح الله بنى صدر و... روبه رو مى شود كه به درخواست بختيار جواب مثبت مى دهد و در روز معارفه کابینه به شاه حضور می‌یابد. پس از راى اعتماد مجلسين به كابينه و خروج شاه از مملکت، از مقام خود استعفا داد که در  تاریخ سیاسی معاصر استعفای وی را یکی از عوامل مهم سقوط کابینه بختیار می‌دانند.

در دوران انقلاب و جریان‌های نزاع سیاسی کردستان، وی به همراه هیات صلح اول دولت مرکزی را یاری می‌دهد و درتدوین شورای قانون اساسی در ۱۳۵۹ هم مدتی فعالیت داشت و بعد به کلی از صحنه اجرایی و سیاسی کنار می‌رود و سکوت پیشه کرد.

 در مرداد ۱۳۸۴ به همت جمعی از همشهریان، همكاران و دوستانش در كاخ نياوران، مجلس بزرگداشت یا مراسم تقديری به عنوان قاضی پیشکسوت برگزار شد که از جمله صدر حاج سيدجوادى، محمدرضا جلالى نائينى و ابراهيم يونسى و همچنين مرتضى رسولى، اسعد اردلان و عرفان قانعى فرد سخنرانى كردند و لوح تقدیری توسط رشیدیان و شادروان بهاالدین ادب به صادق وزیری اهدا شد. تنها گفتگو و خاطرات وی در کتاب آهنگ وفا ( گفتمان تاریخی فرهنگی کردها ) نوشته عرفان قانعی فرد امده و در آن کتاب مولف اشاره کرده است که وی کلیه اموال خود را مصروف مدرسه سازی و خوابگاه دانشجویان در کردستان نمود و درباره این قاضى معروف و خوشنام و صحيح العمل دادگسترى، به دو لقب  «اخرین وزیر کرد اهل سنت» و  «آخرین وزیر دادگستری شاه» در تاریخ معاصر ایران اشاره کرده است.

وی بنا به گفته خانواده اش امروز صبح در بیمارستان دی تهران درگذشت

iran#

كورش زعيم به بازپرسي زندان اوين احضار شد

كورش زعيم به بازپرسي زندان اوين احضار شد
پنجشنبه 31 ژانويه 2013
طبق برگ احضاريه شماره ب2/900360، به تاريخ 07/11/1391، شعبه دوم بازپرسي دادسراي شهيد مقدس (اوين)، كورش زعيم را براي "اداي پاره اي توضيحات" احضار كرد كه تا سه روز در دادسرا حاضر شود. پیش از این در اسفند 1390 کورش زعیم در شعبه 14 دادگاه انقلاب به جرم " اقدام عليه امنيت كشور از طريق عضويت وفعالیت در جبهه ملي ايران و فعاليت تبليغي عليه نظام جمهوري اسلامي ايران و اجتماع و تباني به قصد جرم عليه امنيت کشور" محاکمه و به 3 سال زندان تعلیقی و 5 سال محرومیت از فعالیتهای رسانه ای محکوم شده است.
 

iran#

چهارشنبه، بهمن ۱۱، ۱۳۹۱

شاهنامه گويا

ارسالی مهدی خانباباتهرانی

شاهنامه گويا

روایت کامل ابیات شاهنامه مبتنی بر نسخه ی چاپ مسکو با اجرای گوینده ی معاصر آقای اسماعیل قادر پناه:
پادشاهی طهمورث ------------------------------ 4
پادشاهی جمشید --------------------------------- 5
ضحاک ----------------------------------------- 6
کاوه -------------------------------------------- 8
درفش کاویان ----------------------------------- 9
پادشاهی فریدون -------------------------------- 9
سلم و تور و ایرج ------------------------------ 10
پادشاهی ایرج ---------------------------------- 10
پادشاهی منوچهر ------------------------------- 12
سام -------------------------------------------- 12
سیمرغ ---------------------------------------- 12
دستان (زال) ----------------------------------- 12
رودابه ----------------------------------------- 13
تولد رستم -------------------------------------- 14
خونخواهی نریمان (پدر سام) ------------------- 15
پادشاهی نوذر ---------------------------------- 15
اولین جنگ افراسیاب با ایران ------------------ 16
پادشاهی طهماسب زو -------------------------- 18
پادشاهی گرشاسب ----------------------------- 18
یافتن رخش توسط رستم ------------------------ 19
پادشاهی کیقباد --------------------------------- 20
اولین جنگ رستم ------------------------------ 20
تعین جیحون بعنوان مرز ایران و توران ------- 21
پادشاهی کاوس -------------------------------- 21
لشکر کشی کاوس به مازندران --------------- 21
هفتخوان رستم --------------------------------- 22
رستم شهریار نیمروز -------------------------- 26
شاه هاماوران و سودابه ----------------------- 26
پرواز کاوس ----------------------------------- 28
ازدواج رستم با تهمینه -------------------------- 29
تولد سهراب ----------------------------------- 30
داستان رستم و سهراب ------------------------- 31
داستان سیاوش --------------------------------- 37
سودابه و سیاوش ------------------------------- 38
رفتن سیاوش به توران -------------------------- 40
فرنگیس و سیاوش ------------------------------ 45
کشته شدن سیاوش ------------------------------ 50
تولد کیخسرو ----------------------------------- 52
کین خواهی سیاوش ----------------------------- 54
نشستن رستم بر تخت افراسیاب ------------------ 56
گیو در توران در جستجوی کیخسرو ------------- 56
پادشاهی کیخسرو ------------------------------- 63
فرامرز شاه کشمیر و سند ------------------------ 64
طوس سپهبد ایران و جنگ اول توران ------------ 65
داستان فرود ------------------------------------ 65
کشته شدن بهرام -------------------------------- 70
طوس و گیو و جنگ دوم توران ------------------ 71
ازدواج فرنگیس با فریبرز ----------------------- 74
داستان کاموس --------------------------------- 74
رفتن رستم به کمک طوس و گیو ----------------- 74
آمدن خاقان چین به کمک تورانیان --------------- 76
کمک شنگل شاه هند به تورانیان ----------------- 84
جنگ سوم با تورانیان ---------------------------- 89
اکوان دیو --------------------------------------- 91
داستان بیژن و منیژه ----------------------------- 93
افراسیاب آماده جنگ با ایران میشود -------------- 99
نبرد دوازده رخ با رخ ------------------------------ 102
نبرد افراسیاب با کیخسرو و به دام افتادن او ------ 106
...

سام قندچی-نامه در مورد انسداد حساب بالاترين

نامه ای در مورد حساب بالاترين
سام قندچی
 
اين نوشته در سايت ايران گلوبال در آدرس زير درج شده است:

دوست عزيز کيانوش توکلی با سلام و خسته نباشيد،

سلطنت طلبان افراطی خيلی وحشت کرده اند و از عوامل خود در بالاترين استفاده کرده و حسابم را در بالاترين مسدود کرده اند. لطفا به ايميل ضميمه نگاه کن که درج مقاله دکتر حسين باقرزاده را بهانه کرده اند (1). آن مقاله را از سايت گويا درج کرده بودم و بر خلاف ادعای ايميل بالاترين که در پايان در ضميمه می بينی ابداً نظر شخصی خودم را بعنوان عنوان مقاله نگذاشته بودم.

http://news.gooya.com/politics/archives/2013/01/154367.php

متأسفانه وقت ندارم که به شاخ به شاخ شدن با سلطنت طلبان ادامه دهم. سالهاست که همه بحث ها با سلطنت طلبان جز اتلاف وقت برايم ارزش ديگری نداشته و از تلف شدن وقت و زندگی در اين بحث های تکراری خسته ام. حالا هم آقای رضا پهلوی بازی تازه ای را با شورای ملی آغاز کرده است و ادعای نمايندگی جنبش دموکراسی خواهی مردم ايران را دارد. هشداری در اين مورد به رهبران جنبش دموکراتيک ايران نوشته ام، ديگر هر کس خود داند. اگر ممکن است مقاله زير را در ايران گلوبال در صورت تمايل درج کنيد تا دوستان در جنبش سياسی از نظر اين حقير در اين مورد مطلع شوند:

http://www.ghandchi.com/742-warning.htm

خودم ديگر می خواهم وقتم را صرف کار بر روی موضوعاتی کنم که در بلاگ فراديد به آنها پرداختم و همين سلطنت طلبان افراطی آن کار پرثمر را در صدای آمريکا متوقف کردند:

http://faradid.ghandchi.com


وگرنه اگر بخواهم همه وقتم را با اين طايفه طرفداران استبداد پهلوی تلف کنم همه عمر بايد با مشتی پلميک پوچ و بی ارزش زندگی سپری سازم. اينان حرفی برای گفتن ندارند و از کسی که در مقابلشان بايستد وحشت دارند وگرنه آنچه اينجانب در مورد پهلوی ها می دانم را همه جنبش دموکراتيک ايران که بيش از صد سال قدمت دارد می داند و 30 سال فعاليت سلطنت طلبان افراطی در آمريکا نيز تاريخی سياه است که برای جلوگيری از محاکمه امثال پرويز ثابتی و شعبان جعفری ها که می بايست برای جنايات عليه بشريت در آمريکا در دادگاه حقوق بشر حاضر می شدند، صرف شده است. اينها در آمريکا راست راست راه رفتند و کسی اينها را به دادگاه جنايات عليه بشريت نکشاند وقتی خودشان دست پيش گرفته اند و ادعای رهبری مبارزه برای حقوق بشر و دموکراسی راه انداخته اند. کسی می تواند از خامنه ای برای نقض حقوق بشر به سازمان ملل شکايت کند که همکارانش نظير پرويز ثابتی خود عاملان جنايات حقوق بشر نبوده باشند.

http://www.ghandchi.com/740-reza-pahlavi-parviz-sabeti.htm

دليل همه تلاشهای سلطنت طلبان برای نابودی امثال اين حقير روپوشانی اين حقايق تاريخی و واقعيت بيش از 30 سال کارنامه سياه ضد حقوق بشری رضا پهلوی و سلطنت طلبان افراطی در آمريکا است.

با احترام
سام قندچی


1. ضميمه: ايميل بالاترين به اينجانب پيش از مسدود شدن حسابم در بالاترين در زير آمد هاست


*****************************************************************
---------- Forwarded message ----------
From: Balatarin Abuse Reporting System
Date: 2013/1/30
Subject: [Balatarin] Help us make balatarin better

سام قندچي عزیز،

این لینک‌ ارسالی شما
_______________________________

نماینده من کو؟ /دکتر حسین باقر زاده

(http://balatarin.com/permlink/2013/1/29/3250756)
______________________________

ایراد «نظر شخصی درعنوان یا توضیح لینک» دارد. لطفا قوانین بالاترین را بار دیگر مطالعه بکنید و سعی کنید که بهتر قوانین را رعایت کنید.

سیستم تشخیص خطاهای بالاترین براساس ترکیبی از گزارش کاربران، نظارت مسئول شکایات کاربران و سیستم اتوماتیک و هوشمند بالاترین کار می‌کند.

این سیستم کمک می‌کند که کاربران در مورد اشتباههایشان فیدبک لازم را دریافت کنند.
با تشکر بالاترین

*****************************************************************


سام قندچی، ناشر و سردبیر
ایرانسکوپ
يازدهم بهمن ماه 1391
January 30, 2013

بعدالتحرير اول فوريه 2013

حساب بالاترين رفع انسداد شده است.
 



iran#

يک سؤال از گزارشگران بدون مرز

يک سؤال از گزارشگران بدون مرز
سام قندچی

دوستان عزيز،
فعاليت های شما در دفاع از روزنامه نگاران ايرانی در داخل کشور شايسته تحسين است. اما چرا شما در مورد نقض حقوق بشر در مورد روزنامه نگاران ايرانی در خارج کشور توجهی نداريد و گزارشی منتشر نمی کنيد. شما خود به اندازه کافی تحصص داريد وقتی قادريد در مورد ايران به رغم فاصله دور تحقيق به عمل آوريد در نتيجه تحقيق در آمريکا و اروپا نبايد برايتان مشکل باشد. شخصاً در مورد رفتاری که با اين حقير در صدای آمريکا شده است در مقالات زير نوشته ام و خواهشمندم اين گزارش ها را مورد مطالعه قرار دهيد:


 اميدوارم شما در اين مورد و موارد مشابه بسيار زياد نقض حقوق بشر که توسط خبرنگاران ايرانی در خارج گزارش شده است تحقيق به عمل آوريد و نتايج آن را نظير موارد مربوط به روزنامه نگاران در داخل کشور منتشر کنيد.
با سپاس،

سام قندچی، ناشر و سردبیر
ایرانسکوپ
يازدهم بهمن ماه 1391
January 30, 2013
آدرس گزارشگران بدون مرز

iran#

سه‌شنبه، بهمن ۱۰، ۱۳۹۱

بلاگ فرادید Faradid Blog

بلاگ فرادید Faradid Blog



بلاگ فراديد که برای مدتی از دسترس خارج شده بود اکنون در لينک زير قابل دسترس است.







iran#

عفو بین‌الملل خواستار آزادی روزنامه‌نگاران ایرانی شد

عفو بین‌الملل خواستار آزادی روزنامه‌نگاران ایرانی شد
سه شنبه 29 ژانويه 2013

 

سازمان عفو بین‌الملل با انتشار بیانیه‌ای در روز دوشنبه، هشت بهمن، خواستار آزادی همه روزنامه‌نگاران ایرانی شد که در یورش‌های اخیر نهادهای امنیتی به دفتر رسانه‌های اصلاح‌طلب کشور بازداشت شده‌اند.

راديو فردا ـ بر اساس گزارش‌ها، نیروهای امنیتی ایران در چهار روز اخیر چهارده روزنامه‌نگار را بازداشت کرده‌اند، در حالی که منابع حکومتی می‌گویند اتهام آنها همکاری با «ضدانقلاب» و «رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور» بوده است.

آن هریسون، معاون بخش خاورمیانه و شمال آفریقا عفو بین‌الملل، در واکنش به این بازداشت‌ها گفت: «بازداشت‌های اخیر روزنامه‌نگاران ایرانی، نتیجه محدودیت‌ها و قوانین سفت و سخت در رابطه با رسانه‌ها است که در حکم نقض آزادی بیان به شمار می‌رود و باید تغییر یابد.»

خانم هریسون افزود: «همه روزنامه‌نگاران ایرانی که تنها به خاطر فعالیت‌ها و اشتغالات مسالمت‌آمیز خود زندانی شده‌اند بلافاصله و بدون هیچ شرطی باید آزاد شوند.»

در آخرین موج حمله به فعالان رسانه‌ای در ایران، جواد دلیری، پوریا عالمی، نسرین تخیری، پژمان موسوی، نرگس جودکی، ساسان آقایی، اکبر منتجبی، امیلی امرایی، صبا آذرپیک، میلاد فدایی‌اصل، سلیمان محمدی، مطهره شفیعی، کیوان مهرگان و حسین یاغچی از رسانه‌های اصلاح‌طلب اعتماد، شرق، بهار، آرمان، آسمان و خبرگزاری ایلنا بازداشت شدند.

در این میان گزارش‌ها از آزادی مطهره شفیعی، خبرنگار روزنامه آرمان به قید کفالت به فاصله دو روز پس از بازداشت حکایت دارد.

موج جدید بازداشت فعالان رسانه‌ای در ایران پس از آن آغاز شد که غلامحسین محسنی اژه‌ای، دادستان کل کشور، هفته گذشته در یک کنفرانس خبری ادعا کرد که برخی از روزنامه‌نگاران دست در دست «غربی‌ها و ضدانقلاب» دارند.

آقای محسنی اژه‌ای گفت: «اگر احيانا چنين شخصی بازداشت شود، کسی است که به کشور و ملت خودش خيانت کرده و با ضد انقلاب خارج‌نشين همدست شده است.»

این ادعاها با تایید تلویحی محمد حسینی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، نیز همراه شد، به‌ طوری که او روز دوشنبه، هشت بهمن، گفت که اتهام روزنامه‌نگاران بازداشت شده در تهران «مطبوعاتی» نیست.

آقای حسینی اما از توضیح بیشتر در این‌ باره خودداری کرد و تنها اظهار داشت که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در حال بررسی این موضوع است.

آن هریسون در واکنش به این اظهارات گفت: «واضح است که روزنامه‌نگاران بازداشت‌شده [در ایران] قربانی توهمات حکومت در رابطه با آن چیزی هستند که "براندازی نرم" می‌خوانند و آن را به دولت‌های غربی نسبت می‌دهند.»

خانم هریسون افزود: «متاسفانه این مسئله تازه‌ای نیست. بسیاری از فعالان رسانه‌ای هدف آزار و اذیت‌ و ارعاب‌های همیشگی مقاماتی هستند که به کوچک‌ترین انتقادی واکنشی چنین ظالمانه نشان می‌دهند.»

بازداشت‌های گسترده اخیر فعالان رسانه‌ای در ایران واکنش نهادها و گروه‌های دیگری را نیز در پی داشته است.

شورای هماهنگی راه سبز امید، از گروه‌های منتقد حکومت ایران و نزدیک به میرحسین موسوی و مهدی کروبی، نیز روز دوشنبه در بیانیه‌ای این بازداشت‌ها را محکوم کرد و آن را آغاز «دور جدید سرکوب روزنامه‌نگاران مستقل» در ایران نامید.

در بیانیه این گروه سیاسی با اشاره به انتخابات ریاست جمهوری سال آینده آمده است که بازداشت روزنامه‌نگاران آن هم «بدون طی مراحل و تشریفات قانونی» نشان می‌دهد که «حاکمان اقتدارگرا هیچ نیازی به رعایت ابتدایی‌ترین ظواهر و لوازم انتخابات آزاد و سالم احساس نمی‌کنند».

شورای هماهنگی راه سبز امید در نهایت از «دستگاه‌های امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی می‌خواهد به کردارهای غیرانسانی و ضدملی خود که هیچ نسبتی با قانون ندارد پایان دهند، عقلانیت پیشه کنند» و این روزنامه‌نگاران را آزاد کنند.

گزارشگران بدون مرز، سازمان اطلاع‌رسانی و امنیت خبرنگاران ایتالیا و جبهه مشارکت از دیگر نهادهایی هستند که نسبت به بازداشت‌های اخیر روزنامه‌نگاران ایرانی واکنش نشان داده‌اند و خواستار آزادی آنها شده‌اند.

iran#

مرخصی یک روزه نسرین ستوده برای شرکت در مراسم ترحیم

مرخصی یک روزه نسرین ستوده برای شرکت در مراسم ترحیم
Mon Jan 28, 2013 17:24 Share
http://www.kaleme.com/1391/11/10/klm-131219

 
نسرین ستوده، وکیل دادگستری محبوس در بند زنان زندان اوین ساعاتی پیش برای شرکت در مراسم چهلم مادرش به مرخصی آمد.

به گزارش کلمه، همسر این زندانی سیاسی در صفحه فیس بوک خود با اعلام این خبر نوشت: نسرین به مدت یک روز جهت شرکت در مراسم چهلمین روز درگذشت مادرش ساعاتی پیش به مرخصی آمد.

نسرین ستوده دو هفته ی پیش پس از دو سال و چهار ماه با وثیقه ۳۰۰ میلیون تومان به مرخصی آمده بود. قبل از آمدن او به مرخصی با تاکید به او گفته بودند که این مرخصی طولانی و به نوعی دائمی خواهد بود. اما هفته ی گذشته با احضاریه ای ساعت ۲۳ دوشنبه شب در حالی به زندان اوین بازگردانده شد که دو فرزندش گریه میکردند و حاضر نبودند از مادرشان جدا شوند.

نسرین ستوده از ۱۳ شهریور ۱۳۸۹ در بازداشت است و در دادگاه به جرم “اقدام علیه امنیت ملی، تبانی و تبلیغ علیه نظام و عضویت در کانون مدافعان حقوق بشر” به تحمل شش سال حبس تعزیری، ۲۰ سال محرومیت از وکالت و ۲۰ سال ممنوعیت خروج از کشور و به جرم تظاهر به بی حجابی به ۵۰ هزار تومان جریمه نقدی محکوم شده است.

iran#

یکشنبه، بهمن ۰۸، ۱۳۹۱

نامه ای از حشمت الله طبرزدی به سکولاريسم نو

اشاره ای به بهانه ای...

نامه ای از حشمت الله طبرزدی به سکولاريسم نو
http://www.newsecularism.com/2013/01/28.Monday/012813.Heshmat-Tabarzadi-A-note-on-Ranjnameh.htm

در فرصتی به هنگام مرخصی از زندان

مسئولین محترم سایت نیوسکولاریزم.

يبراویژگی های تشکیل دهنده شیوه ضمن سپاس فراوان از این که در مورد زندانیان سیاسی، و از جمله من، همواره محبت داشته اید، اشارهء سایت مفید شما در مورد نحوهء درج نوشته ای از خود را بهانه قرار می دهم تا رشحه ای از خون دل های خود طی 4 سال گذشته را بر قلم جاری کنم. اگرچه زمان و بیان رشحاتی از آن، اینک نیست.

باری، در خرداد ماه امسال مطلبی به قلم من زیر عنوان «رنج نامه» در سايت «هرانا» منتشر شد که شما هم، با اشاره به ناقص بودن متن آن منعکس کرديد. اين مطلب اما عنوان«رنج نامه»  را نداشت بلکه من آن را، بنا به خواست برخی همبندی ها، بصورت گزارشی از وضعیت خودم تهیه کرده بودم. ان دوستان، که با بیرون از زندان تماس داشتند، این متن را در اختیار خانم م- ع، که از اصلاح طلبان فعال و از روزنامه نگاران با استعداد است، قرار دادند. اما گویا این دوست روزنامه نگار به جای اینکه آن را در سایت خود، يا در يکی از سایت هایی که به نام «جنبش سبز» اعتبار کسب می کنند، درج کند، بنا به ملاحظاتی، آن را همچون يک طفل يتیم، و يک مطلب بی سر و ته، در «سایت هرانا» رها می کند و آنها نيز عنوان «رنج نامه» را هم بر آن می گذارند.

در اين مورد، اکنون در فرصت کمياب لازم ديدم چند توضيح مختصر را برای اطلاع آنان که نمی دانند در اينجا چه می گذرد مطرح کنم:

1. از نظر من، مطلبی که نوشته بودم نه يک«رنج نامه» که يک «افتخار نامه» است.

2. افتخارنامه مرا کسانی به رنجنامه تبديل کرده اند که اگرچه از نام جنبش سبز استفاده می کنند اما منظورشان آن جنبش سبزی است که اینگونه کسانی را که بیش از همهء مدعیان برایش هزینه داده اند سانسور می کند! آنها، که از طریق رسانه های خود (مثل جرس، کلمه، رادیو فردا، بی بی سی و..) بلوا براه انداخته و از  عطسهء يک زندانی وابسته به خودشان دنيا را خبر می کنند، وقتی نوبت به زندانیان سیاسی مستقل، سکولار و قدیمی می رسد رفتارشان بدین گونه تغيير می کند.

3. من می دانم که آنها امیر انتظام ها و طبرزدی ها را رقیبی برای جریان خود می دانند و تلاش می کنند سانسورشان کنند. اما اشتباه می کنند. و زهی خیال باطل! زيرا مسیری که ما در آن گام گذاشته و برای برجسته کردن اش مبارزه می کنیم يک مسیر ملی است. دمکراسی خواهی، سکولاریزم، عدالت خواهی و پشتیبانی از حقوق بشر راهی است که آن را شرایط اجتماعی و الزام های تاریخی و البته ارادهء آگاهانهء ملت ایران در پیش پای ما گذاشته است و «اصلاح طلبان ِ امتحان پس داده» نیز نمی توانند ما را از این راه را منحرف کنند.

4. براستی کدام يک از اعضا يا رهبران آنها عشری از این کارنامهء مبارزاتی را با خود دارند که چنین  برخوردی با امثال من می کنند؟ شايد علت پيش گرفتن اين شيوه آن است که چون خود آلوده اند، و نمی خواهند از آلودگی های 34 سال گذشته بیرون بیایند، با امثال من این گونه رفتار می کنند! سانسور نیرو های ملی و وطن پرست از سوی رسانه های حامی این گروه ِ وابسته غیر از این معنایی ندارد.

5. به راستی که انحصار طلبی و وابستگی و سفله پروری تا به کجا؟! آيا اين گناه من است که می خواهم صادق و مستقل و مقاوم بمانم؟ آیا انتظار دارند که من هم مثل آنها شوم؟ من هم باید پیرو شوم؟ آن هم پیرو ِ قدرت و جناح های داخل يا برخی قدرت های خارج، که همه می دانیم که هستند؟ براستی که چه اشتباه بزرگی! این من نیستم که به روش های آنها نیازمند باشم بلکه آنهايند که به آزادگی نیاز دارند و آن را در وجود خو نمی يابند.

6. البته من برای گروهی از «اصلاح طلبان صادق» احترام قائلم و در زندان يا بیرون از زندان با آنها رفاقت داشته و دارم. و اگر چه با آنها اختلاف عقیده دارم اما آنها را آدم هائی صادق و وطن پرست و آزادی خواه می دانم.

7. پس، منظورم همهء اصلاح طلب ها نیست. منظورم آن طیفی است که در وابستگی و مرید پروری و وابستگی به این و آن شهرهء عام و خاص اند و اتفاقاً هیچ گاه اهل هزینه دادن نیز نیستند؛ و به محض این که زمان هزینه دادن فرا رسد و دوران وکالت و وزارت و ریاست به سر ايد پا به فرار گذاشته و برخی از آنها تا سرحد نوکری برای شاه عربستان و ملکهء انگلیس پیش رفته اند. انگار قرار است از دست حکومت اخوندی رهایی يابیم و بار دیگر گرفتار عربستان و انگلیس شویم. وابسته های مدعی آزادی خواهی نیز فقط با اینگونه اقدامات خود میزان دموکراسی خواهی و اندازهء صداقت خود را به داوری می گذارند. علت اصلی شکست جنبش سبز نیز همین اندیشه های کوتاه و رفتار انحصار طلبانه و حقیرانه و نيز اقدامات برخی وابستگان به این قدرت داخلی يا آن قدرت خارجی بوده است. در اين ميان، انگليسی ها می خواهند جمهوری اسلامی را با مهره های وابسته و جریان های خود ساخته شان حفظ  کنند. يعنی کسانی را ببرند و کسانی را بیاورند و منافع خود را محفوظ بدارند.

8. اما در ایران ما وطن پرستی امری تاریخی است. دموکراسی خواهی با وطن پرستی و خواستاری استقلال ملی هیچ مغایرتی ندارد و اینها را مصدق بزرگ به ملت ایران آموخته است و مردم ایران با «وابسته ها و وابستگی» بیگانه هستند.

9. و، پس، من به اين «امتحان پس دادگان» می گويم که دست از نوکری و نوکرپروری برداريد، و بدانند که، زیر ستم همين حکومت اسلامی و آخوندی، چشمانی تیزبین و ایرانیانی آگاه  شما را می نگرند و راه خود را گم نخواهند کرد. درست است که مبارزین ملی و آزادی خواه اين ملت را آخوند ها در بند کرده اند تا امکان حرف زدن نداشته باشند اما در غیاب این مبارزین، انگلیس نمی تواند آلترناتیو وابسته و قلابی درست کند و شما نيز بهتر است این نکته را خوب به مغز خود بسپاريد چرا که، در غیر این صورت، مجبور می شویم دست به افشاگری مستقیم و موثر بزنیم.

و این فقط اشاره ای به بهانه ای بود...
حشمت الله طبرزدی ـ تهران
8 بهمن1391




iran#

جمال درودی-نقدی بر مقاله مجید محمدی

نقدی بر مقاله مجید محمدی
جمال درودی
جمعه 25 ژانويه 2013
http://www.hambastegi-iran.org/spip.php?article2563
همه ایران سرای من است

ملت بزرگ ایران با خرد جمعی وآرمان گرایی وعقلانیت ودرایت درکنارغرورملی واحساسات پاک میهنی قرن ها استقلال وتمامیت ارضی ایران را نهادینه کرده ودرآینده نیز چنین خواهند کرد.

جناب آقای مجید محمدی متاسفانه آشنائی چندانی با سوابق سیاسی واجتماعی شما ندارم وتنها ازطریق رسانه های گروهی به نام یک تحلیل گر سیاسی میشناسم. من هم یک مبارز سیاسی هستم.هردو بظاهرایرانی...!؟ یکی هزاران کیلومتردور از ایران درآشیانه امن که تنها رابطه اش با مردم ایران مقالات،اخباروگزارشات رسانه ها است.ودیگری دردرون ایران درکنارمردم وبقولی یکی دردرون آتش و دیگری ازدوردستی برآتش دارد.درنتیجه دیدگاههای ما فرسنگها از یکدیگردوربوده ودردو قطب مخالف قراردارد.یکی در اندیشه تکه تکه کردن ایران ودیگری به اتحاد وهم بستگی آن می اندیشد. هرچند دیدگاههای ما مغایر هم است ولی میتوانیم به نقد نظریات یکدیگربپردازیم.درحالی که اطمینان دارم هرگز به یک نقطه مشترک نخواهیم رسید.آنچه ازاهمیت ویژه ای برخورداراست داوری ملت فهیم ایران می باشد. تنها امیدوارم بتوانم پادزهری باشم دربرابر زهر کشنده ای که شما ویارانتان درجامعه ایران پراکنده کرده اید.

آقای محمدی درحال حاضرشما مشغول دمیدن درشیپوربیگانگان ودشمنان ایران زمین هستید ونغمه شوم تجزیه ایران را سرمی دهید. مسلما چه بسیارکسان وناکسان که درآن دمیده اند ولی هرگزموفق نشده ونخواهندشد.شما به بهانه فدرالیسم ودفاع از حقوق اقوام ایرانی خواسته های خود را عریان کرده اید. نقاب از چهره افکنده اید و براین اعتقادید : " .....غرورواحساسات ملی را که مبنای عقلانی ندارند وبالقوه می توانند بسیار خطرناک باشند.....تجزیه ایران .....در صورت مقاومت در برابر دموکراسی وفدرالیسم ناگزیر می دانم." ودرادامه نتیجه گیری می کنید : " ....راه حلی که برای بسیاری باقی میماند تجزیه است...." نمیدانم با پشتوانه چه نیروی خارجی از آن سوی دنیا برای ملت ایران راه کار ارائه می دهید ..؟ آیا بنظر شما تنها پاره پاره شدن ایران که قابل هضم برای قدرتهای بزرگ باشد راه عملی است....؟ آیا یک ایران قدرتمند وبزرگ ومستقل وآزاد راه عملی نیست ....؟ شما چون پزشکی هستید که بجای درمان مریض به تشریح او می پردازید.!

در سطور دیگرزیر نقاب ریا برای مردم ایران دلسوزی می کنید ونگران صلح جهانی هستید ." .....ایران نه تنها برای مردم خود جهنم آفریده اند بلکه برای صلح بین المللی نیز درمقاطعی مخاطره آفرین بوده اند." متاسفانه شما با تارخ ایران هم بیگانه اید ونمی دانید این ملت بزرگ وغیوردرراستای تاریخ چه بسیاررنجها وشکنجه ها وکشتارها از شاهان ومتجاوزین وحاکمان تحمل کرده ،ازکله ها مناره ساختند واز خون جوانان آسیابها به گردش درآوردند وخروارها چشم.ولی مردم این مرزوبوم همچنان در برابر تمام مشکلات وتجاوزات با اتحاد وهمبستگی مقاومت کردند وهمچنان به مبارزه برای آزادی ادامه دادند وازگذرگاههای پر پیچ وخم وخطرناک گذشتند وایران عزیزرا پایدار وسرافراز نگه داشتند.مردم ایران احتیاجی به دل سوختگانی چون شما ندارند. اگرروزی گذرتان به ایران افتاد با هم دراین باره سخنها خواهیم گفت.

شما نگران صلح جهانی هستید .بفرمایید درکجا .؟! ودر چه زمانی ..؟! ایران صلح جهانی را به مخاطره انداخته ..؟! اگر مردم ایران در برابر تجاوزات همسایگان وفشار قدرتهای جهانی مقاومت از خودنشان داده این بدان معنا است که صلح جهان را به خطر انداخته ..؟!

این تحلیل گر محترم از قدرتمند شدن ایران اظهار نگرانی کرده اند : " ....بزرگی ایران نیز خطراسلام گرایی را دوچندان ساخته است " درگذشته نه چندان دوراستعمارگران برای تامین منافع استعماری خود دنیا را از کمونیست می ترسانیدند ودر نتیجه از حکومتهای فاشیستی حمایت می کردند وامروز نیز برای سرکوب جنبشهای مردی منطقه خطر اسلام گرایی را بهانه قرارداده اند وبه مقابله با بیداری ملتهای از بند رسته پرداخته اند...! بگذریم. شاه بیت این تحلیل گر که حتی دشمنان ایران زمین درطول تاریخ جرات چنین بیانی را نداشته اند این است :

"...مانع تجزیه در نظامهای اقتدارگرا ومتمرکز نیز نه عرق ملی یا میراث فرهنگی ،بلکه زور قوای قهریه بوده است....ارتش شاهنشاهی وسپاه پاسداران درایران ...زور نمیتواند توجیه خوبی برای مشروعیت وضعیت موجودایران باشد تمامیت ارضی که مستلزم اعدامهای دسته جمعی وریختن خون جوانان ....کرد،ترکمن،ترک،عرب وبلوچ باشد...".جای بسی تاسف است که برای اثبات نظریات وامیال خود ، فرهنگ وتمدن ملتی بزرگ چون ایران را زیر سوال می برند.فرهنگی که دنیا وام دار آن است وافتخاردارد که اولین اعلامیه جهانی حقوق بشررا به جهان تقدیم داشته وبرسردر سازمان ملل این شعر سعدی می درخشد :( بنی آدم اعضای یکدیگرند....) آقای محترم ! آیا این فرهنگ با این تمدن شکوه مند دلیل بر تداوم وبقای ایران نیست.؟!وتنها قوه قهریه نگه دارآن بوده ؟ کدامین قدرت را در جهان می شناسید که توانسته با قوه قهریه حتی یک قرن پایدار بماند.درحالی که ایران بیش از چهارهزارسال تاریخ مدون دارد.

از ارتش ایران سخن گفتید.درطول تاریخ ارتش ایران وسپاه پاسداران تشکیل شده از یک یک اقوام ایرانی که با اتحاد زیر یک پرچم با نثار خون خود از مرزهای این کشوربزرگ پاسداری کردند وخواهند کرد.از اعدامهای دسته جمعی سخن گفته اید.فکرمیکنم که پیرو این مکتب فاشیستی هستید که دروغ هرچه بزرگترباشد اثرش بیشتر است.دراین رابطه دیگر حرفی نداشته وقضاوت را به مردم ایران واگذار می کنم.

آقای محمدی درنوشتار خود برای انبساط خاطر خوانندگان طنزگونه گفته اید : " تصورکنیدکه در کره زمین بجای 200 کشور 2000 یا20000 کشوریا واحد سیاسی مستقل وجودداشت دراین شرائط میزان سرکوب اقلیتهای قومی مذهبی ونژادی ...کاهش می یافت..." همانطور که گفته اند تصور کنید سازمان مللی با بیست هزار عضو...چه شود !!؟؟ .چگونه چنین سازمانی با این گسترش می تواند به مسائل ومشکلات کشورها بپردازد.آیا این کشورهای کوچک با یکدیگر درگیر مسائل اقتصادی ،فرهنگی ،قومی،نژادی،مذهبی ومرزی نخواهند شد.در گذشته این کشورهای منطقه ای کوچک درآسیا ،اروپا،آفریقا که بصورت قومی،قبیله ای،طایفه ای،نژادی ،عشیره ای اداره میشدند با یکدیگرجنگها واختلافات وتجاوزات خونین داشتند.

آقای تئورسین ،شما درزمانی این نظریه را به جهان ارائه می دهید که دنیا بسوی یک دهکده جهانی گام برمیدارند و به یکی شدن می اندیشند.و دولتها درکنار هم پیمان های منطقه ای می بندند واروپا بسوی یکی شدن پیش می رود.

آیا بهتر نبود از تز درهم ادغام شدن کشورها وبرداشتن مرزها وتشکیل یک حکومت واحدجهانی با یک قانون ویک زبان مشترک دفاع می کردید. البته این بحث دراین نوشتار ونوشتارهای دیگر خاتمه نخواهد یافت وهمچنان ادامه خواهد داشت.

درپایان روی سخنم با هم میهنان عزیز در جای جای ایران است.ما همه یکی هستیم واعضای یک پیکر،این بیگانگان ودشمنان اند که برای پاره پاره کردن ایران دندان تیز کرده اند وبا تفرقه افکنی ما را در برابر هم قرارداده اند.

هم میهن آذری تنها آذربایجان ازآن تونیست بلکه خوزستان،کردستان ،بلوچستان،سیستان و....نیز ازآن تو است . همچنان که آذربایجان از آن همه است . هم میهنان بیایید در کنار هم با اتفاق و اتحاد وهمبستگی دست در دست هم دهیم وبسازیم ایران را آنطور که خود میخواهیم.قدرتمند،آزاد وآباد.

پاینده ایران

جمال درودی
عضوشورای مرکزی جبهه ملی ایران
08/11/1391
J-darroudi@yahoo.com

iran#

بايگانی وبلاگ