سام قندچی
چند سال پيش يکی از مورخان جنبش ملی ايران در مقاله ای در مورد
نشست های خارج کشور نکته جالبی نوشته بود. او می گفت که سازمان سيا در زمان مصدق
مجبور شده بود مبالغ هنگفتی هزينه کند و کلی هم دوندگی تا آدم هايی را پيدا کند که
حاضر باشند برای کودتا در ايران با آنها همکاری کنند در صورتيکه امروز عده ای در اپوزيسيون
ايران تدارکاتچی چنين جرياناتی شده اند. دولت ها مختارند بروند جاسوس استخدام
کنند اما نبايد گذاشت از اپوزيسيون بعنوان جاسوس خود استفاده کنند. همکاری های
سياسی که مسأله خصوصی و فردی نيست. يک راه مقابله با چنين سوء استفاده های رايج از
اپوزيسيون ايران تأکيد بر شفافيت کامل است.
شخصاً همواره در مورد هرگونه همکاری سياسی، حقوق بشری، روزنامه
نگاری شفاف بوده ام به رغم آنکه در هيچ کار تشکيلاتی در اين سالها درگير نبوده
ام و فقط در کارهای نظری و خبری فعاليت کرده ام. مثلاً هنگام خروج آقای احمد رضا بهارلو از صدای آمريکا
در سال 2008، يعنی پنج سال پيش، به روشنی در مورد همکاری خود با صدای آمريکا نوشتم (1). يک سال پيش از آنهم در مصاحبه
تلويزيونی ام
در "ميزگرد بهارلو" در مورد فيلترينگ اينترنت و تلاش برای يافتن راه حل های پراکسی برای ايران و کمک
به استفاده از سايفون مفصل و روشن بحث کردم (2).
منظور آنکه همکاری فعالان با جنبش های بين المللی يا حتی
بسياری مؤسسات دولتی آزاد می تواند مفيد باشد اما اگر شفافيت نباشد افراد می توانند
مورد سوء استفاده قرار گيرند.
در ماه مارس سال 1994 در پی انتشار نقدی از سوی اين حقير در جمع بحث ايرانيان
در يوزنت در مورد سنگسار زنان در ايران (3) دکتر جمشيد نقی زاده که پسر عمويم، احمد
قندچی که در 16 آذر 1332 کشته شده بود را می شناخت، با اينجانب تماس گرفت.
لازم به يادآوری است که تا به حال نام دوست گرامی ام دکتر جمشيد نقی زاده در تاريخچه شکل گيری "گروه ايرانی حقوق بشر" ذکر نشده است اما چند سال پيش او موافقت خود را با ذکر نامش در اين مورد به من اعلام کرد. متأسفانه چند سالی است به دليل کار زياد تماسم با او قطع شده است اما اين دوست کهنسال که دکترای فيزيک بوده و از پيشکسوتان معرفی اينترنت به ايران، خود به همراه دکتر باقرزاده و فرهاد شاکری و ديگران از بنيانگذاران "اس سی آی" در يوزنت بودند و همگی در آن سالها در آن جمع بحث ايرانيان در اينترنت فعال بودند.
دکتر جمشيد نقی زاده پس از مطالعه پيشنهادم برای ايجاد گروه اينترنتی حقوق بشر با دکتر حسين باقرزاده تماس گرفت و با معرفی ما به يکديگر شکل گيری آن اولين گروه حقوق بشری ايرانی در اينترنت آغاز شد. گروه برمبنای "آر اف سی" کارگروه های "آی ئی تی اف" تشکيل شد و "آی اچ آر دبليو جی" نام گرفت و بعدها هم بيشتر زحمت آن را دکتر باقرزاده کشيد که در مورد حقوق بشر و الغای مجازات اعدام بسيار صاحب نظر است (4).
غرض از اين بحث آنکه "گروه ايرانی حقوق بشر" سر منشاء بسياری از
فعاليت های بعدی ايرانيان در اينترنت شد. با رشد وب، فوروم های تازه بحث
در اينترنت شروع شدند که ديگر از يوزنت و "اِن اِن تی پی" استفاده نميکردند.
در آن سالها همچنين گروه های ديگر حقوق بشری در اينترنت و خارج از آن شکل گرفتند.
حدود ده سال بعد، با پايان حيات "گروه ايرانی حقوق بشر" ليستهای بحث در مورد ادامه فعاليتها مطرح شدند. يکی از آنها ليستی بنام "آينده" بود که شخصا راه اندازی کردم و آقای باقرزاده هم در آن شرکت داشت و موضوع پلاتفرم حداقل برای همکاری نظرات مختلف در آن بحث می شد. يکی از مهمترين ابتکارهايی که در آن زمان مطرح شدند طرح منشور 81 بود که به همت حسين باقرزاده طرح و به سرانجام رسيد. دکتر باقرزاده به نقاط مختلف اروپا و آمريکا سفر کرد. حاميان منشور، ديدگاه های مختلفی در مورد آن داشتند (5).
با اينهمه بحث ها فقط نظری نبودند. آنچه مشخص بود اينکه منشور81 به رغم
آنکه جريانی فراسازمانی بود؛ اما، از فعاليتی حقوق بشری عبور کرده و عملکردی
سياسی داشت. کسانی هم که با آن منشور شناخته شده بودند، از جمله دکتر حسين باقرزاده، وارد
همکاری با افراد و جريانات تازه ای شدند. با اينحال اکثر آنها در فعاليتهای حقوق بشری و دموکراتيک فعاليت کرده بودند و
اين امر نشان از رشد و گسترش منشور 81 داشت و مايه شعف بود. خود نيز در کارهای
نظری و خبری ام در همه اين سالها ابدا از حمايت از اين حرکت دريغ نکردم.
اما برخی از کسانی که بعدا به منشور81 پيوستند بخشی از جنبش دموکراتيک و ملی ايران نبوده اند. مثلا در يکی از نشست های ادامه منشور 81 بنام "نشست پاريس" مشخصاً آقای شهريار آهی و آقای کنت تيمرمن آمريکايی شرکت داشتند. کنت تيمرمن يک نئوکان آمريکايی است و سابقه سياسی او مشخص می باشد. در مورد فعاليتهای آقای دکتر شهريار آهی در گزارش مجله نيويورکر و ويديويی که لينک آن در پانويس قرار دارد، توضيحات مفصلی ارائه شده است (6).
بتازگی نيز کنفرانسی در پراگ تشکيل شد که ادامه همين نشست های 10 سال گذشته بوده است. اما هنوز در مورد اين همکاری ها به روشنی حرفی زده نشده و تعداد زيادی از فعالين حقوق بشر در آن شرکت کردند بدون آنکه مشخص باشد اين رهبری کيست. کسانی را که در جنبش سياسی دموکراتيک در گذشته و حال بوده اند را می شناسيم. اما لازم است همه همکاری ها از زمان منشور81 تا کنون با شفافيت کامل توضيح داده شوند و از فرافکنی پرهيز شود. يک جريان سياسی يا حقوق بشری لازم است که کم و کيف همکاری های خود را با شفافيت کامل اعلام کند بويژه وقتی دولت ها درگير باشند. نميشود گفت منشور81 و نشست های 10 سال گذشته در خارج هدفشان سازمان سياسی شدن نيست و خود را از مسؤليت در مورد شفافيت تصميماتی که در مورد اين حرکت گرفته شده است، مبرا دانست. اين ها مسائل خصوصی نيست و موضوعات جنبش سياسی و مدنی ايران می باشند.
آنچه بعد از بوجود آمدن منشور81 در ده سال گذشته رخ داده است
متأسفانه عدم شفافيت در مورد اين همکاری ها است. ملحق شدن آقای دکتر شهريار آهی به
اين حرکت چگونه بوده است و چرا؟ چه کسی از کنت تيمرمن برای شرکت در نشست پاريس دعوت کرد و
چرا؟ اگر کسانی در گذشته در نقطه مقابل جنبش دموکراتيک مردم ايران بوده اند و
بعداً به دموکراسی و حقوق بشر اعتقاد پيدا کرده اند مانعی نيست و مايه شعف است
همانگونه که ساخاروف چنين بود اما لازم است واقعيت ها با شفافيت کامل ارائه شوند
وگرنه جنبش دموکراتيک و حقوق بشری مردم ايران است که مورد سوء استفاده قرار می
گيرد.
سام قندچی،
ناشر و سردبیر
ایرانسکوپ
نوزدهم دی ماه 1391
January
8,
2013
مقاله های مرتبط:
پانويس:
iran#
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر