نماینده من کو؟
دکتر حسین باقرزاده
جمعه, ژانویه 25, 2013
دکتر حسین باقرزاده
جمعه, ژانویه 25, 2013
ایران گلوبال
http://www.iranglobal.info/node/15041
http://news.gooya.com/politics/archives/2013/01/154367.php
این روزها رفت و آمد به اتحادیه اروپا زیاد شده است. چند روز پیش آقای رضا پهلوی با مقامات این اتحادیه سخن میگفت و به فاصله کوتاهی آقای امیر ارجمند به همراه سه تن از اصلاحطلبان و نیروهای ملی-مذهبی در آنجا صحبت کردند. مجاهدین خلق هم که مرتبا آنجا پلاسند و در رفت و آمد. از نوع این دیدارها با مقامات آمریکایی نیز در جریان است. گروههای دیگری هم هستند که گهگاه با مقامات اروپایی و آمریکایی یا فقط با یکی از این دو در تماس هستند و با آنان صحبت میکنند. مثلا در آمریکا لابی « NIAC» بیشتر فعال است.
این دیدارها در صورتی که شفاف باشد و این افراد و گروهها نظر شخصی یا گروهی خود را به مقامات خارجی برسانند مسئلهای نیست. مشکل این جا است که بسیاری از اینان به نام «مردم ایران» یا جریانهای خاصی سخن میگویند و چنان مینمایند که گویا از بسیاری از ایرانیان نمایندگی دارند. مثلا مجاهدین خود را «(تنها) بدیل دموکراتیک» رژیم معرفی میکنند، آقای پهلوی از طرف یک «شورای ملی» سخن میگویند که گویی فراگیر است و ایشان را به سخنگویی خود برگزیدهاند، و آقای امیر ارجمند در عین این که خود را سخنگوی «شورای» مجهول «همآهنگی راه سبز امید» معرفی میکنند از طرف «جنبش سبز» سخن میگویند و این هر دو را یکی میدانند.
از این مسئله میگذریم که وقتی مقامات و سیاستگذاران اروپایی و آمریکایی پیامهای کاملا متضاد را از این نمایندگان و گروهها میشنوند چه نتیجهای میگیرند و در سیاست آنها نسبت به ایران و ایرانیان (داخل و خارج کشور) چه تأثیری میگذارد. و این البته فقط مسئله آنها نیست، مسئله من ایرانی و میلیونها ایرانی دیگر نیز هست. این میلیونها ایرانی هیچ یک از اینان را به نمایندگی خود بر نگزیدهاند و معلوم نیست که هر کدام از اینان از چه کسری از جامعه ایران و چه گرایشهایی با چه وزن سیاسی را نمایندگی میکنند. درست که ایرانیان داخل کشور از این حق که نمایندگان خود را - از جمله، برای تماس با مقامات خارجی - برگزینند محرومند، ولی ایرانیان خارج کشور چطور؟ آیا چند میلیون ایرانی خارج کشور نباید در تعیین این که چه کسانی به نام آنان سخن میگویند سهمی داشته باشند؟
و راستی چرا این لابیها و فعالان و سایر رهبران سیاسی از این ایده که خود را در یک «انتخابات آزاد» در معرض گزینش ایرانیانی که به نام آنان سخن میگویند بگذارند استقبال نمیکنند؟ آیا نباید جامعه ایرانی خارج کشور بتواند یک نهاد برگزیده داشته باشد تا سخنگویی آنان را به عهده گیرد و پیام واحدی را به جهان برساند؟ آیا چنین نهادی از اعتبار بیشتری در بین خود ایرانیان و در برابر مقامات خارجی برخوردار نخواهد بود؟ تا کی و تا چند باید اجازه داد که افراد، گروهها و لابیهایی به نام ایران و ایرانیان برنامهها و اهداف خود را در کریدورهای قدرت دنبال کنند و پیامهای متضادی به مقامات خارجی برسانند بدون این که دست کم از ایرانیان خارج کشور نمایندگی (mandate) داشته باشند؟ آیا وقت آن نرسیده است که همه ایرانیانی که این لابیها و سیاستمداران را به عنوان نماینده خود نمیشناسند فریاد بلند کنند که «نماینده من کو؟»
چه کسی از صندوق رأی میترسد؟ به صفحه فیسبوک پارلمان ایرانیان مهاجر و تبعیدی مراجعه و در این بحث شرکت کنید.
http://www.iranglobal.info/node/15041
http://news.gooya.com/politics/archives/2013/01/154367.php
این روزها رفت و آمد به اتحادیه اروپا زیاد شده است. چند روز پیش آقای رضا پهلوی با مقامات این اتحادیه سخن میگفت و به فاصله کوتاهی آقای امیر ارجمند به همراه سه تن از اصلاحطلبان و نیروهای ملی-مذهبی در آنجا صحبت کردند. مجاهدین خلق هم که مرتبا آنجا پلاسند و در رفت و آمد. از نوع این دیدارها با مقامات آمریکایی نیز در جریان است. گروههای دیگری هم هستند که گهگاه با مقامات اروپایی و آمریکایی یا فقط با یکی از این دو در تماس هستند و با آنان صحبت میکنند. مثلا در آمریکا لابی « NIAC» بیشتر فعال است.
این دیدارها در صورتی که شفاف باشد و این افراد و گروهها نظر شخصی یا گروهی خود را به مقامات خارجی برسانند مسئلهای نیست. مشکل این جا است که بسیاری از اینان به نام «مردم ایران» یا جریانهای خاصی سخن میگویند و چنان مینمایند که گویا از بسیاری از ایرانیان نمایندگی دارند. مثلا مجاهدین خود را «(تنها) بدیل دموکراتیک» رژیم معرفی میکنند، آقای پهلوی از طرف یک «شورای ملی» سخن میگویند که گویی فراگیر است و ایشان را به سخنگویی خود برگزیدهاند، و آقای امیر ارجمند در عین این که خود را سخنگوی «شورای» مجهول «همآهنگی راه سبز امید» معرفی میکنند از طرف «جنبش سبز» سخن میگویند و این هر دو را یکی میدانند.
از این مسئله میگذریم که وقتی مقامات و سیاستگذاران اروپایی و آمریکایی پیامهای کاملا متضاد را از این نمایندگان و گروهها میشنوند چه نتیجهای میگیرند و در سیاست آنها نسبت به ایران و ایرانیان (داخل و خارج کشور) چه تأثیری میگذارد. و این البته فقط مسئله آنها نیست، مسئله من ایرانی و میلیونها ایرانی دیگر نیز هست. این میلیونها ایرانی هیچ یک از اینان را به نمایندگی خود بر نگزیدهاند و معلوم نیست که هر کدام از اینان از چه کسری از جامعه ایران و چه گرایشهایی با چه وزن سیاسی را نمایندگی میکنند. درست که ایرانیان داخل کشور از این حق که نمایندگان خود را - از جمله، برای تماس با مقامات خارجی - برگزینند محرومند، ولی ایرانیان خارج کشور چطور؟ آیا چند میلیون ایرانی خارج کشور نباید در تعیین این که چه کسانی به نام آنان سخن میگویند سهمی داشته باشند؟
و راستی چرا این لابیها و فعالان و سایر رهبران سیاسی از این ایده که خود را در یک «انتخابات آزاد» در معرض گزینش ایرانیانی که به نام آنان سخن میگویند بگذارند استقبال نمیکنند؟ آیا نباید جامعه ایرانی خارج کشور بتواند یک نهاد برگزیده داشته باشد تا سخنگویی آنان را به عهده گیرد و پیام واحدی را به جهان برساند؟ آیا چنین نهادی از اعتبار بیشتری در بین خود ایرانیان و در برابر مقامات خارجی برخوردار نخواهد بود؟ تا کی و تا چند باید اجازه داد که افراد، گروهها و لابیهایی به نام ایران و ایرانیان برنامهها و اهداف خود را در کریدورهای قدرت دنبال کنند و پیامهای متضادی به مقامات خارجی برسانند بدون این که دست کم از ایرانیان خارج کشور نمایندگی (mandate) داشته باشند؟ آیا وقت آن نرسیده است که همه ایرانیانی که این لابیها و سیاستمداران را به عنوان نماینده خود نمیشناسند فریاد بلند کنند که «نماینده من کو؟»
چه کسی از صندوق رأی میترسد؟ به صفحه فیسبوک پارلمان ایرانیان مهاجر و تبعیدی مراجعه و در این بحث شرکت کنید.
iran#
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر