درگذشت دکتر خسرو شاکری زند، تسلیت و همدردی
http://iranscope.blogspot.com/2015/07/blog-post.html
From: Dr.Davarpanah
To: iranscope
Subject: Chaheri, chosro
Date: Wed, 1 Jul 2015 17:18:06 +0200
ضایعهً اسفناک درگذشت دانشمند مبارز، زنده یاد دکتر خسرو شاکری زند
تسلیت و همدردی
با غم و اندوه فراوان در ضایعهً اسفناک درگذشت دانشمند مبارز و مورخ ارزشمند و استاد صدیق و پرکار و مصدقی ناب و همیشه زنده یاد دکتر خسرو شاکری زند، که از بنیانگذاران سازمانهای جبهه ملی ایران در اروپا و کنفدراسیون محصلین و دانشجویان ایرانی ( اتحادیه ملی) بود اطلاع یافتیم.
ما این مصیبت بزرگ را به خانواده محترم شاکری زند بویژه به دوست و همفکر گرامی مان، دانشمند مبارز محترم آقای علی شاکری زند تسلیت می گوئیم.
خسرو مبارزی بی امان و خستگی ناپذیر چه علیه رژیم ساواک آریامهری و چه علیه رژیم ولایت فقیه جمهوری اسلامی بود و با وجود ناراحتی های قلبی و تنفسی، لحظه ای در راه مبارزه علیه بی عدالتی و ظلم و ستم آرام نداشت و همهً عمر چه بعنوان پروفسور و مدرس در دانشگاه های اروپا و آمریکا و چه بعنوان نویسنده و متفکر و مورخ وجود بیمار و نازنین خود را وقف سعادت و دستیابی هموطنان عزیز به آزادی و دموکراسی و عدالت و حاکمیت قانون نمود.
از دست رفتن چنین شخصیت ملی و با ارزشی برای همه دوستان و همفکران و همراهان او بسیار سنگین و دردناک می باشد.
خاطره اش همیشه زنده و جاوید و روحش شاد باد
دهم تیر ماه ۱۳۹۴
دکتر علی راسخ افشار، دکتر پرویز داورپناه، دکتر علی گوشه، مهندس مهدی مقدس زاده
-----------------------------------------------------------------------
http://iranscope.blogspot.com/2015/07/blog-post.html
From: Dr.Davarpanah
To: iranscope
Subject: Chaheri, chosro
Date: Wed, 1 Jul 2015 17:18:06 +0200
دوستان
گرامی
با تاًسف فروان دو اطلاعیه و پیام تسلیت را برای انتشار ارسال می دارم
با احترام
پرویز داورپناه
--------------------------------------------------------------------------
با تاًسف فروان دو اطلاعیه و پیام تسلیت را برای انتشار ارسال می دارم
با احترام
پرویز داورپناه
--------------------------------------------------------------------------
اطلاعیـــه
خانواده های شاکری، فاضلی، لاریجانی، زمانی، ثابت آزاد، شادمان، خواهران، برادران، خواهر زادگان و برادر زادگان دکتر خسرو شاکری زند به اطلاع می رسانند که نامبرده، در اثر خونریزی مغزی شدیدی که پزشکان سرانجام موفق به رفع آثار آن نشدند، در یکی از بیمارستان های پاریس در گذشت.
تاریخ و محل خاکسپاری بعداً اطلاع داده خواهد شد.
چهارشنبه، دهم تیر ماه ۱۳۹۴ برابر اول ژوییه ۲۰۱۵
از طرف خانواده های نام برده شده
علی شاکری زند
خانواده های شاکری، فاضلی، لاریجانی، زمانی، ثابت آزاد، شادمان، خواهران، برادران، خواهر زادگان و برادر زادگان دکتر خسرو شاکری زند به اطلاع می رسانند که نامبرده، در اثر خونریزی مغزی شدیدی که پزشکان سرانجام موفق به رفع آثار آن نشدند، در یکی از بیمارستان های پاریس در گذشت.
تاریخ و محل خاکسپاری بعداً اطلاع داده خواهد شد.
چهارشنبه، دهم تیر ماه ۱۳۹۴ برابر اول ژوییه ۲۰۱۵
از طرف خانواده های نام برده شده
علی شاکری زند
ضایعهً اسفناک درگذشت دانشمند مبارز، زنده یاد دکتر خسرو شاکری زند
تسلیت و همدردی
با غم و اندوه فراوان در ضایعهً اسفناک درگذشت دانشمند مبارز و مورخ ارزشمند و استاد صدیق و پرکار و مصدقی ناب و همیشه زنده یاد دکتر خسرو شاکری زند، که از بنیانگذاران سازمانهای جبهه ملی ایران در اروپا و کنفدراسیون محصلین و دانشجویان ایرانی ( اتحادیه ملی) بود اطلاع یافتیم.
ما این مصیبت بزرگ را به خانواده محترم شاکری زند بویژه به دوست و همفکر گرامی مان، دانشمند مبارز محترم آقای علی شاکری زند تسلیت می گوئیم.
خسرو مبارزی بی امان و خستگی ناپذیر چه علیه رژیم ساواک آریامهری و چه علیه رژیم ولایت فقیه جمهوری اسلامی بود و با وجود ناراحتی های قلبی و تنفسی، لحظه ای در راه مبارزه علیه بی عدالتی و ظلم و ستم آرام نداشت و همهً عمر چه بعنوان پروفسور و مدرس در دانشگاه های اروپا و آمریکا و چه بعنوان نویسنده و متفکر و مورخ وجود بیمار و نازنین خود را وقف سعادت و دستیابی هموطنان عزیز به آزادی و دموکراسی و عدالت و حاکمیت قانون نمود.
از دست رفتن چنین شخصیت ملی و با ارزشی برای همه دوستان و همفکران و همراهان او بسیار سنگین و دردناک می باشد.
خاطره اش همیشه زنده و جاوید و روحش شاد باد
دهم تیر ماه ۱۳۹۴
دکتر علی راسخ افشار، دکتر پرویز داورپناه، دکتر علی گوشه، مهندس مهدی مقدس زاده
-----------------------------------------------------------------------
خسرو شاکری- ویکی پدیا
https://goo.gl/Y91PUv
خسرو شاکری (زند) (۱۳۱۷–۹ تیر ۱۳۹۴) استاد بازنشستهٔ تاریخ مدرسه عالی مطالعات علوم اجتماعی در پاریس و محقق در زمینه گروهها و اندیشه چپ بود. از وی کتابهای زیادی چون «جملهٔ انقلاب مشروطه» و «انکشاف سوسیال دموکراسی»، «میلاد زخم» دربارهٔ جنبش جنگل، کتابی دربارهٔ تقی ارانی، «اسناد سوسیال دموکراسی ایران» منتشر شدهاست.
زندگی و حرفه[ویرایش]
خسرو شاکری در سال ۱۳۱۷ در تهران به دنیا آمد. پدرش تاجر فرش بود و مادرش از جمله زنانی بود که در ابتدای دوره پهلوی شغل دبیری را پذیرفته بود. خسرو تحصیلات متوسطه خود را در دبیرستان رهنما و دبیرستان البرز به پایان رساند و به سانفرانسیسکو رفت و لیسانس اقتصاد خود را از دانشگاه دولتی کالیفرنیا گرفت. پس از آن یک سال در مدرسه اقتصاد لندن به تحقیق مشغول بود. وی سپس به دانشگاه ایندیانا رفت و در رشته اقتصاد فوق لیسانس گرفت. او موفق به اخذ دکترای تاریخ از دانشگاه سوربن شد. موضوع پایاننامهاش تکوین، انکشاف و پایان حزب کمونیست ایران بود. وی در معرفی خود مینویسد:
من در یک خانواده مسلمان با یک گرایش شدید عرفانی و دیدگاه نوع دوستانه و پیشینه قومی گوناگون به دنیا آمدم. شکیبایی روشنفکرانه غیرمعمول خانوادهام این امکان را به من داد تا در یک دوره حساس- دبیرستان- درگیر «سیاست» شوم. پشتیبان دکتر مصدق شدم که میهندوستی، شکیبایی و ارزشهای دموکراتیک را به من آموخت. تربیت انسانمدارانه اولیه من در ایران، هم در خانه و هم در جامعه تحت تأثیر رویکرد مصدق به سیاست، در مرحله بعد و در اثر آموزش دموکراتیک غربی، کارآموزی و پالایش محققانه، خرد و روشنگری سوسیالیستی، تقویت شد و به لحاظ کیفی قوام یافت.
وی از جمله نیروهای فعال سازمان کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی-اتحادیه ملی و نیز جبهه ملی بود. او در سال ۱۳۳۹ در حالی که سعی داشت به کوبا برود، در مکزیک بازداشت شد. یک سال بعد شاکری برای راهاندازی یک ایستگاه رادیویی در قاهره به منظور پخش برنامههایی علیه رژیم پهلوی، با مقامات مصری تماس گرفت که در نهایت به نتیجهای نرسید. در اواخر سال ۱۳۴۲، طی سفری به الجزایر با احمد بن بلا رئیسجمهوری وقت این کشور ملاقات کرد و مذاکراتی برای دریافت کمک جهت مبارزه با رژیم شاه انجام داد. شاکری سال ۱۳۴۳ به نمایندگی از کنفدراسیون در گردهماییهای اتحادیه بینالمللی دانشجویان که در نیوزیلند و نیز بلغارستان برگزار گردید، شرکت کرد. شاکری در سال ۱۳۴۴ به عنوان یکی از اعضای دبیرخانه کنفدراسیون، مشغول بود و سپس به عنوان دبیر بینالمللی کنفدراسیون ملاقاتهایی را با اوتانت - دبیرکل وقت سازمان ملل- به منظور جلب حمایتهای بینالمللی از مبارزات دانشجویی علیه رژیم پهلوی کرد.
شاکری در سال ۱۳۴۷ به عنوان دبیر انتشارات کنفدراسیون مکاتباتی با مصطفی خمینی داشت که ضمن اعلام حمایت کنفدراسیون از آیت الله خمینی، تعدادی از نسخههای نشریه «۱۶ آذر» را نیز فرستاد. خمینی در پاسخ با توجه به اعتقادات مذهبی ملت ایران، از محتوای نشریات ارسالی اظهار نارضایتی کرد و خواستار توجه بیشتر گردانندگان آن به مسائل و موضوعات دینی شد. شاکری در سال ۱۳۵۱ نیز پس از اعدام تعدادی از اعضای سازمان مجاهدین و چریکهای فدایی خلق با کورت والدهایم - دبیر کل وقت سازمان ملل- ملاقات کرد و اعتراض کنفدراسیون را به این اقدامات به اطلاع وی رسانید.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، شاکری به تدریس تاریخ ایران و آسیای باختری در فرانسه مشغول بود و استاد بازنشسته تاریخ مدرسه عالی مطالعات علوم اجتماعی پاریس بود.
خسرو شاکری سه شنبه ۹ تیرماه ۱۳۹۴ در اثر سکتهٔ مغزی در بیمارستانی در پاریس درگذشت.[۱]
کتابشناسی[ویرایش]
چپ در ایران[۲]
تقی ارانی در آئینه تاریخ
میلاد زخم، جنبش جنگل و جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران
پیشینههای اقتصادی - اجتماعی جنبش مشروطیت و انکشاف سوسیال دموکراسی
پانویس[ویرایش]
1.پرش به بالا ↑ «خسرو شاکری (زند)، پژوهشگر تاریخ چپ در ایران، درگذشت». رادیو فرانسه. بازبینیشده در ۱ ژوئیه ۲۰۱۵.
2.پرش به بالا ↑ خسرو شاکری. The Left in Iran 1905-1940. Merlin Press، 2011.
منابع[ویرایش]
«مصاحبه با خسرو شاکری». پروژه تاریخ شفاهی ایران دانشگاه هاروارد.
ماهنامه الکترونیکی دوران شماره ۴۳ اسفند ماه ۱۳۹۱
---------------------------------------------------------------- https://goo.gl/Y91PUv
خسرو شاکری (زند) (۱۳۱۷–۹ تیر ۱۳۹۴) استاد بازنشستهٔ تاریخ مدرسه عالی مطالعات علوم اجتماعی در پاریس و محقق در زمینه گروهها و اندیشه چپ بود. از وی کتابهای زیادی چون «جملهٔ انقلاب مشروطه» و «انکشاف سوسیال دموکراسی»، «میلاد زخم» دربارهٔ جنبش جنگل، کتابی دربارهٔ تقی ارانی، «اسناد سوسیال دموکراسی ایران» منتشر شدهاست.
زندگی و حرفه[ویرایش]
خسرو شاکری در سال ۱۳۱۷ در تهران به دنیا آمد. پدرش تاجر فرش بود و مادرش از جمله زنانی بود که در ابتدای دوره پهلوی شغل دبیری را پذیرفته بود. خسرو تحصیلات متوسطه خود را در دبیرستان رهنما و دبیرستان البرز به پایان رساند و به سانفرانسیسکو رفت و لیسانس اقتصاد خود را از دانشگاه دولتی کالیفرنیا گرفت. پس از آن یک سال در مدرسه اقتصاد لندن به تحقیق مشغول بود. وی سپس به دانشگاه ایندیانا رفت و در رشته اقتصاد فوق لیسانس گرفت. او موفق به اخذ دکترای تاریخ از دانشگاه سوربن شد. موضوع پایاننامهاش تکوین، انکشاف و پایان حزب کمونیست ایران بود. وی در معرفی خود مینویسد:
من در یک خانواده مسلمان با یک گرایش شدید عرفانی و دیدگاه نوع دوستانه و پیشینه قومی گوناگون به دنیا آمدم. شکیبایی روشنفکرانه غیرمعمول خانوادهام این امکان را به من داد تا در یک دوره حساس- دبیرستان- درگیر «سیاست» شوم. پشتیبان دکتر مصدق شدم که میهندوستی، شکیبایی و ارزشهای دموکراتیک را به من آموخت. تربیت انسانمدارانه اولیه من در ایران، هم در خانه و هم در جامعه تحت تأثیر رویکرد مصدق به سیاست، در مرحله بعد و در اثر آموزش دموکراتیک غربی، کارآموزی و پالایش محققانه، خرد و روشنگری سوسیالیستی، تقویت شد و به لحاظ کیفی قوام یافت.
وی از جمله نیروهای فعال سازمان کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی-اتحادیه ملی و نیز جبهه ملی بود. او در سال ۱۳۳۹ در حالی که سعی داشت به کوبا برود، در مکزیک بازداشت شد. یک سال بعد شاکری برای راهاندازی یک ایستگاه رادیویی در قاهره به منظور پخش برنامههایی علیه رژیم پهلوی، با مقامات مصری تماس گرفت که در نهایت به نتیجهای نرسید. در اواخر سال ۱۳۴۲، طی سفری به الجزایر با احمد بن بلا رئیسجمهوری وقت این کشور ملاقات کرد و مذاکراتی برای دریافت کمک جهت مبارزه با رژیم شاه انجام داد. شاکری سال ۱۳۴۳ به نمایندگی از کنفدراسیون در گردهماییهای اتحادیه بینالمللی دانشجویان که در نیوزیلند و نیز بلغارستان برگزار گردید، شرکت کرد. شاکری در سال ۱۳۴۴ به عنوان یکی از اعضای دبیرخانه کنفدراسیون، مشغول بود و سپس به عنوان دبیر بینالمللی کنفدراسیون ملاقاتهایی را با اوتانت - دبیرکل وقت سازمان ملل- به منظور جلب حمایتهای بینالمللی از مبارزات دانشجویی علیه رژیم پهلوی کرد.
شاکری در سال ۱۳۴۷ به عنوان دبیر انتشارات کنفدراسیون مکاتباتی با مصطفی خمینی داشت که ضمن اعلام حمایت کنفدراسیون از آیت الله خمینی، تعدادی از نسخههای نشریه «۱۶ آذر» را نیز فرستاد. خمینی در پاسخ با توجه به اعتقادات مذهبی ملت ایران، از محتوای نشریات ارسالی اظهار نارضایتی کرد و خواستار توجه بیشتر گردانندگان آن به مسائل و موضوعات دینی شد. شاکری در سال ۱۳۵۱ نیز پس از اعدام تعدادی از اعضای سازمان مجاهدین و چریکهای فدایی خلق با کورت والدهایم - دبیر کل وقت سازمان ملل- ملاقات کرد و اعتراض کنفدراسیون را به این اقدامات به اطلاع وی رسانید.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، شاکری به تدریس تاریخ ایران و آسیای باختری در فرانسه مشغول بود و استاد بازنشسته تاریخ مدرسه عالی مطالعات علوم اجتماعی پاریس بود.
خسرو شاکری سه شنبه ۹ تیرماه ۱۳۹۴ در اثر سکتهٔ مغزی در بیمارستانی در پاریس درگذشت.[۱]
کتابشناسی[ویرایش]
چپ در ایران[۲]
تقی ارانی در آئینه تاریخ
میلاد زخم، جنبش جنگل و جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران
پیشینههای اقتصادی - اجتماعی جنبش مشروطیت و انکشاف سوسیال دموکراسی
پانویس[ویرایش]
1.پرش به بالا ↑ «خسرو شاکری (زند)، پژوهشگر تاریخ چپ در ایران، درگذشت». رادیو فرانسه. بازبینیشده در ۱ ژوئیه ۲۰۱۵.
2.پرش به بالا ↑ خسرو شاکری. The Left in Iran 1905-1940. Merlin Press، 2011.
منابع[ویرایش]
«مصاحبه با خسرو شاکری». پروژه تاریخ شفاهی ایران دانشگاه هاروارد.
ماهنامه الکترونیکی دوران شماره ۴۳ اسفند ماه ۱۳۹۱
پرویز داورپناه
http://ehterameazadi.blogspot.de/2015/07/blog-post_89.html
در سوگ خسرو شاکری زند
خسرو شاکری زند
در غم دوست شفیق
یاران موافق همه از دست شدند
در پای اجل یکان یکان پست شدند
خبر سنگین و دردناک بود. یار و دوست قدیمی ام، خسرو شاکری زند نیز دار فانی را وداع گفت.
برای من، بعد از درگذشت محمود راسخ افشار، این داغی بود روی داغ های دیگر. چطور می شود در گرفتاری های روزمره ی زندگی خسرو را فراموش کرد، کسی که با هم سالهای زیادی آرمان های مشترکی داشته ایم.
خسرو شاکری زند متولد سال ۱۳۱۷ در تهران و استاد بازنشستهً دانشگاه پاریس بود.
تحقیق او در زمینهٔ گروهها و اندیشهٔ چپ بود. او توانسته بود ژان پل ساتر را ببیند.
از خسرو کتابهای زیادی چون «جملهٔ انقلاب مشروطه» و «انکشاف سوسیال دموکراسی»، «میلاد زخم» دربارهٔ جنبش جنگل، کتابی دربارهٔ تقی ارانی، «اسناد سوسیال دموکراسی ایران» منتشر شدهاست.
خسرو شاکری تحصیلات متوسطه خود را در دبیرستان البرز تهران به پایان رساند و سپس لیسانس اقتصاد خود را از دانشگاه دولتی کالیفرنیا گرفت و در دانشگاه ایندیانا فوق لیسانس گرفت. او موفق به اخذ دکترای تاریخ از دانشگاه سوربن پاریس شد.
خسرو در معرفی خود ویکی پدیا، دانشنامه آزاد مینویسد:
«من در یک خانواده مسلمان با یک گرایش شدید عرفانی و دیدگاه نوع دوستانه و پیشینه قومی گوناگون به دنیا آمدم. تا ۱۷ سالگی در تهران زندگی کردم. آنگاه به آمریکا و سپس به اروپا رفتم و در فرانسه، انگلیس، ایتالیا و آلمان به تحصیل پرداختم. شکیبایی روشنفکرانه غیرمعمول خانوادهام این امکان را به من داد تا در یک دوره حساس- دبیرستان- درگیر «سیاست» شوم. پشتیبان دکتر مصدق شدم که میهندوستی، شکیبایی و ارزشهای دموکراتیک را به من آموخت. تربیت انسانمدارانه اولیه من در ایران، هم در خانه و هم در جامعه تحت تأثیر رویکرد مصدق به سیاست، در مرحله بعد و در اثر آموزش دموکراتیک غربی، کارآموزی و پالایش محققانه، خرد و روشنگری سوسیالیستی، تقویت شد و به لحاظ کیفی قوام یافت.»
خسرو شاکری زند از جمله نیروهای فعال سازمان کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی (اتحادیه ملی) و نیز سازمانهای جبهه ملی ایران در اروپا بود.
او در سال ۱۳۳۹ در حالی که سعی داشت به کوبا برود، در مکزیک بازداشت شد. یک سال بعد شاکری برای راهاندازی یک ایستگاه رادیویی در قاهره به منظور پخش برنامههایی علیه رژیم پهلوی، با مقامات مصری تماس گرفت که در نهایت به نتیجهای نرسید.
در اواخر سال ۱۳۴۲، طی سفری به الجزایر با احمد بن بلا رئیسجمهوری وقت این کشور ملاقات کرد و مذاکراتی برای دریافت کمک جهت مبارزه با رژیم شاه انجام داد.
شاکری در سال ۱۳۴۳ به نمایندگی از کنفدراسیون در گردهماییهای اتحادیه بینالمللی دانشجویان که در نیوزیلند و نیز در بلغارستان برگذار شد، شرکت کرده بود.
وی همچنین در سال ۱۳۴۴ به عنوان یکی از اعضای دبیرخانه کنفدراسیون، مشغول بوده و سپس به عنوان دبیر بینالمللی کنفدراسیون ملاقاتهایی را با اوتانت - دبیرکل وقت سازمان ملل- به منظور جلب حمایتهای بینالمللی از مبارزات دانشجویی علیه رژیم پهلوی ترتیب داده بود.
شاکری زند در سال ۱۳۵۱ نیز پس از اعدام تعدادی از اعضای سازمان های سیاسی با دفتر کورت والدهایم - دبیرکل وقت سازمان ملل- ملاقات کرد و اعتراض کنفدراسیون را به این اقدامات به اطلاع وی رسانید.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، او به تدریس تاریخ ایران و آسیای باختری در فرانسه مشغول بود.
خسرو شاکری از تاریخدانان برجستهی ایرانزمین بود که به چهار زبان مختلف دنیا تسلط داشت و در دانشگاههای مختلف اروپا و آمریکا تدریس می کرد.
خسرو شاکری در باره ی شاملو نوشته است:
به ياد ندارم چگونه در آستانه ي انقلاب در لندن با شاملو آشنا شدم. شايد زنده ياد ساعدي، که از پيش مي شناختم، مرا نزد او برد و با او آشنا ساخت. آن ساعتي که آنجا بودم بيش از آنچه در فکر چگونگي همکاري پيشنهادي او با ايرانشهر بوده باشم، به نظاره ي چهره، چشمان، حرکت هاي صورت و دست هاي او، به زبانِ بدن (body laguage/langage corporel) شاملو مشغول بودم. مي گشتم تا مردي را که دهه ها از راه شعرش از دور مي شناختم و برايش احترامي عميق قائل بودم، از طريق چهره، چشمان، حرکات صورت اش آنچه که وي در باره ي آينده ي تاريک انقلاب مي گفت براستي دريابم که ژرفناي افق مهيب آينده ي ايران را در چشمانم و مغزم می ترکاند. بهت زده از افقي که او از آينده ای مهيب در برابر منِ بدبين نسبت به انقلاب ساخت از وی جدا شدم، تا اينکه يک ماه و نيم بعد او در تهران مرا به همکاري براي کتاب جمعه به نزد خود خواند. در نخستين جلسه اي که با حضور مدعوين براي بحث درباره ي مجله ي مورد نظر او برگذار بود احترام ام براي او ريشه هاي عميق تري يافت، چه او با مدارا و شکيبايي بی سابقه ای در ايران به همه گوش مي داد و هيچ در صدد نبود عده اي معروف و غير معروف را به زائده هاي خود بدل سازد. در طول حدود يکسالي که از نزديک به طور روزمرَه او را مي ديدم و به نحوه ي کار او آشنا مي شدم، هرروز بيش از پيش در شگفتي مي شدم که چگونه در کشوري که هر کس دنبال نامي است و با بدست آوردن خرده نامی با ديگران، حتي کساني که از شانه هايشان بالارفته است، حقيرانه رفتار مي کند، مردي پيدا شده بود اين چنين شکيبا که هيچ چيز را بر همکارانش تحميل نمي کرد، بل حتي با آنان در تدوين نوشته ها و مصاحبه هاي خود شور مي کرد. نکته ی ديگری که طی آن سال و چند ماهی در کمبريج (ماساچوسِت) مرا در خصايل او خيره کرد اين بود که هرگز نديدم که وی، برخلاف ما ايرانيان، از کسی بد گويی کند، يا کسی را خوار سازد. بزرگمنشی او غول آسا بود.
در چند ماهي که، پس از سخنراني اش در دانشگاه هاروارد در کمبريج، او و همسرش <مهمان>من بودند و از صبح تا شب را با هم سر مي کرديم او را بيشتر شناختم و احترام ام براي او بيشتر شد. تصور نشود که او بي عيب و انساني کامل بود؛ نه، اما کمال انسانيت در او بود. رابطه ي عاشقانه اش با آيدا چون دانوبي که خروش هاي آغازين خود را پشت سر گذاشته بود در آرامشي دلپذيرِ ديدني به پيش می رفت. آنچه مصاحبت با او را دلپذير تر مي ساخت زبان پر مزه ريز ظريف و شاعرانه ي وي در باره ي همه چيز بود...
خسرو شاکری از دو گروه بشدت متنفر بود.
یک گروه که وقتی انسان در بیمارستان بستری می شود دست به شایعه می زنند و او را می کشند و زنده می کنند که این کار ناشایست و غیر انسانی است. در مورد محمود راسخ افشار چنین کردند و هنوز زنده بود که برای مرگش امضاء تسلیت جمع می کردند.
دومین گروه، آنهایی هستند که تا انسان زنده است با او کاری ندارند و وقتی رفت برایش مجلس بزرگداشت می گذارند و از او استفاده شخصی می کنند. خسرو بارها به دوستان نزدیکش گفته بود که اگر مُردم، برای من مجلس ختم نگیرید و از این بازی ها در نیاورید.
خسرو شاکری با وجود ناراحتی های قلبی و ریوی ، لحظه ای در راه مبارزه علیه بی عدالتی و ظلم و ستم آرام نداشت و همهً عمر چه بعنوان مدرس در دانشگاه های اروپا و آمریکا و چه بعنوان نویسنده و متفکر و مورخ وجود بیمار و نازنین خود را وقف سعادت و دستیابی هموطنان عزیز به آزادی و دموکراسی و عدالت و حاکمیت قانون نمود.
خسرو شاکری روز هشتم تیرماه ۱۳۹۴ ما را تنها گذاشت
فقدان خسرو ضایعه ای بزرگ است. خاطره ی این دوست مهربان و شفیق برای همه ی کسانی که علیه دو رژیم دیکتاتوری شاه و شیخ مبارزه کرده اند، همواره در خاطره ها خواهد ماند.
مرگ خسرو عزیز را به خانواده محترم داغدارش ، همفکران وی در صف آزادی خواهی و عدالت طلبی، بویژه به دوست و همرزم ارزشمندم آقای علی شاکری زند تسلیت می گویم.
ای خاک اگر سینه تو بشکافند / بس گوهر قیمتی که در سینه توست
خاطره اش همیشه زنده و جاوید و روحش شاد باد.
دکتر پرویز داورپناه
دهم تیر ماه ۱۳۹۴
خسرو شاکری زند، اولین نفر سمت راست، ردیف نخست، در یکی از نمایشات اعتراضی دانشجویان ایرانی در لندن
اطلاعیه مراسم خاکسپاری دکتر خسرو شاکری زند در پاریس
http://ehterameazadi.blogspot.de/2015/07/blog-post_11.html
خانواده های شاکری، فاضلی، لاریجانی، زمانی، ثابت آزاد، شادمان، خواهران، برادران، خواهرزادگان و برادرزادگان دکتر خسرو شاکری زند به اطلاع می رسانند که مراسم خاکسپاری برادر، عمو و دایی آنان در روز جمعه ٢٦ تیرماه، برابر ١٧ ژوییه، ساعت شانزده و سی دقیقه، در گورستان پِرلاشِز(پاریس)، قطعه ی ۴۹ (مقابل مقبره ی بالزاک) برگذار می شود.
جمعه، ١٩ تیرماه ١٣٩٤، برابر ۱۰ ژوییه ٢٠١٥
از طرف خانواده های نام برده شده
علی شاکری زند
به خسروشاکری!آموزگاری ميهن دوست وآزاديخواه
https://www.youtube.com/watch?v=4b2nPGAjj84
http://ehterameazadi.blogspot.de/2015/07/blog-post_89.html
در سوگ خسرو شاکری زند
خسرو شاکری زند
در غم دوست شفیق
یاران موافق همه از دست شدند
در پای اجل یکان یکان پست شدند
خبر سنگین و دردناک بود. یار و دوست قدیمی ام، خسرو شاکری زند نیز دار فانی را وداع گفت.
برای من، بعد از درگذشت محمود راسخ افشار، این داغی بود روی داغ های دیگر. چطور می شود در گرفتاری های روزمره ی زندگی خسرو را فراموش کرد، کسی که با هم سالهای زیادی آرمان های مشترکی داشته ایم.
خسرو شاکری زند متولد سال ۱۳۱۷ در تهران و استاد بازنشستهً دانشگاه پاریس بود.
تحقیق او در زمینهٔ گروهها و اندیشهٔ چپ بود. او توانسته بود ژان پل ساتر را ببیند.
از خسرو کتابهای زیادی چون «جملهٔ انقلاب مشروطه» و «انکشاف سوسیال دموکراسی»، «میلاد زخم» دربارهٔ جنبش جنگل، کتابی دربارهٔ تقی ارانی، «اسناد سوسیال دموکراسی ایران» منتشر شدهاست.
خسرو شاکری تحصیلات متوسطه خود را در دبیرستان البرز تهران به پایان رساند و سپس لیسانس اقتصاد خود را از دانشگاه دولتی کالیفرنیا گرفت و در دانشگاه ایندیانا فوق لیسانس گرفت. او موفق به اخذ دکترای تاریخ از دانشگاه سوربن پاریس شد.
خسرو در معرفی خود ویکی پدیا، دانشنامه آزاد مینویسد:
«من در یک خانواده مسلمان با یک گرایش شدید عرفانی و دیدگاه نوع دوستانه و پیشینه قومی گوناگون به دنیا آمدم. تا ۱۷ سالگی در تهران زندگی کردم. آنگاه به آمریکا و سپس به اروپا رفتم و در فرانسه، انگلیس، ایتالیا و آلمان به تحصیل پرداختم. شکیبایی روشنفکرانه غیرمعمول خانوادهام این امکان را به من داد تا در یک دوره حساس- دبیرستان- درگیر «سیاست» شوم. پشتیبان دکتر مصدق شدم که میهندوستی، شکیبایی و ارزشهای دموکراتیک را به من آموخت. تربیت انسانمدارانه اولیه من در ایران، هم در خانه و هم در جامعه تحت تأثیر رویکرد مصدق به سیاست، در مرحله بعد و در اثر آموزش دموکراتیک غربی، کارآموزی و پالایش محققانه، خرد و روشنگری سوسیالیستی، تقویت شد و به لحاظ کیفی قوام یافت.»
خسرو شاکری زند از جمله نیروهای فعال سازمان کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی (اتحادیه ملی) و نیز سازمانهای جبهه ملی ایران در اروپا بود.
او در سال ۱۳۳۹ در حالی که سعی داشت به کوبا برود، در مکزیک بازداشت شد. یک سال بعد شاکری برای راهاندازی یک ایستگاه رادیویی در قاهره به منظور پخش برنامههایی علیه رژیم پهلوی، با مقامات مصری تماس گرفت که در نهایت به نتیجهای نرسید.
در اواخر سال ۱۳۴۲، طی سفری به الجزایر با احمد بن بلا رئیسجمهوری وقت این کشور ملاقات کرد و مذاکراتی برای دریافت کمک جهت مبارزه با رژیم شاه انجام داد.
شاکری در سال ۱۳۴۳ به نمایندگی از کنفدراسیون در گردهماییهای اتحادیه بینالمللی دانشجویان که در نیوزیلند و نیز در بلغارستان برگذار شد، شرکت کرده بود.
وی همچنین در سال ۱۳۴۴ به عنوان یکی از اعضای دبیرخانه کنفدراسیون، مشغول بوده و سپس به عنوان دبیر بینالمللی کنفدراسیون ملاقاتهایی را با اوتانت - دبیرکل وقت سازمان ملل- به منظور جلب حمایتهای بینالمللی از مبارزات دانشجویی علیه رژیم پهلوی ترتیب داده بود.
شاکری زند در سال ۱۳۵۱ نیز پس از اعدام تعدادی از اعضای سازمان های سیاسی با دفتر کورت والدهایم - دبیرکل وقت سازمان ملل- ملاقات کرد و اعتراض کنفدراسیون را به این اقدامات به اطلاع وی رسانید.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، او به تدریس تاریخ ایران و آسیای باختری در فرانسه مشغول بود.
خسرو شاکری از تاریخدانان برجستهی ایرانزمین بود که به چهار زبان مختلف دنیا تسلط داشت و در دانشگاههای مختلف اروپا و آمریکا تدریس می کرد.
خسرو شاکری در باره ی شاملو نوشته است:
به ياد ندارم چگونه در آستانه ي انقلاب در لندن با شاملو آشنا شدم. شايد زنده ياد ساعدي، که از پيش مي شناختم، مرا نزد او برد و با او آشنا ساخت. آن ساعتي که آنجا بودم بيش از آنچه در فکر چگونگي همکاري پيشنهادي او با ايرانشهر بوده باشم، به نظاره ي چهره، چشمان، حرکت هاي صورت و دست هاي او، به زبانِ بدن (body laguage/langage corporel) شاملو مشغول بودم. مي گشتم تا مردي را که دهه ها از راه شعرش از دور مي شناختم و برايش احترامي عميق قائل بودم، از طريق چهره، چشمان، حرکات صورت اش آنچه که وي در باره ي آينده ي تاريک انقلاب مي گفت براستي دريابم که ژرفناي افق مهيب آينده ي ايران را در چشمانم و مغزم می ترکاند. بهت زده از افقي که او از آينده ای مهيب در برابر منِ بدبين نسبت به انقلاب ساخت از وی جدا شدم، تا اينکه يک ماه و نيم بعد او در تهران مرا به همکاري براي کتاب جمعه به نزد خود خواند. در نخستين جلسه اي که با حضور مدعوين براي بحث درباره ي مجله ي مورد نظر او برگذار بود احترام ام براي او ريشه هاي عميق تري يافت، چه او با مدارا و شکيبايي بی سابقه ای در ايران به همه گوش مي داد و هيچ در صدد نبود عده اي معروف و غير معروف را به زائده هاي خود بدل سازد. در طول حدود يکسالي که از نزديک به طور روزمرَه او را مي ديدم و به نحوه ي کار او آشنا مي شدم، هرروز بيش از پيش در شگفتي مي شدم که چگونه در کشوري که هر کس دنبال نامي است و با بدست آوردن خرده نامی با ديگران، حتي کساني که از شانه هايشان بالارفته است، حقيرانه رفتار مي کند، مردي پيدا شده بود اين چنين شکيبا که هيچ چيز را بر همکارانش تحميل نمي کرد، بل حتي با آنان در تدوين نوشته ها و مصاحبه هاي خود شور مي کرد. نکته ی ديگری که طی آن سال و چند ماهی در کمبريج (ماساچوسِت) مرا در خصايل او خيره کرد اين بود که هرگز نديدم که وی، برخلاف ما ايرانيان، از کسی بد گويی کند، يا کسی را خوار سازد. بزرگمنشی او غول آسا بود.
در چند ماهي که، پس از سخنراني اش در دانشگاه هاروارد در کمبريج، او و همسرش <مهمان>من بودند و از صبح تا شب را با هم سر مي کرديم او را بيشتر شناختم و احترام ام براي او بيشتر شد. تصور نشود که او بي عيب و انساني کامل بود؛ نه، اما کمال انسانيت در او بود. رابطه ي عاشقانه اش با آيدا چون دانوبي که خروش هاي آغازين خود را پشت سر گذاشته بود در آرامشي دلپذيرِ ديدني به پيش می رفت. آنچه مصاحبت با او را دلپذير تر مي ساخت زبان پر مزه ريز ظريف و شاعرانه ي وي در باره ي همه چيز بود...
خسرو شاکری از دو گروه بشدت متنفر بود.
یک گروه که وقتی انسان در بیمارستان بستری می شود دست به شایعه می زنند و او را می کشند و زنده می کنند که این کار ناشایست و غیر انسانی است. در مورد محمود راسخ افشار چنین کردند و هنوز زنده بود که برای مرگش امضاء تسلیت جمع می کردند.
دومین گروه، آنهایی هستند که تا انسان زنده است با او کاری ندارند و وقتی رفت برایش مجلس بزرگداشت می گذارند و از او استفاده شخصی می کنند. خسرو بارها به دوستان نزدیکش گفته بود که اگر مُردم، برای من مجلس ختم نگیرید و از این بازی ها در نیاورید.
خسرو شاکری با وجود ناراحتی های قلبی و ریوی ، لحظه ای در راه مبارزه علیه بی عدالتی و ظلم و ستم آرام نداشت و همهً عمر چه بعنوان مدرس در دانشگاه های اروپا و آمریکا و چه بعنوان نویسنده و متفکر و مورخ وجود بیمار و نازنین خود را وقف سعادت و دستیابی هموطنان عزیز به آزادی و دموکراسی و عدالت و حاکمیت قانون نمود.
خسرو شاکری روز هشتم تیرماه ۱۳۹۴ ما را تنها گذاشت
فقدان خسرو ضایعه ای بزرگ است. خاطره ی این دوست مهربان و شفیق برای همه ی کسانی که علیه دو رژیم دیکتاتوری شاه و شیخ مبارزه کرده اند، همواره در خاطره ها خواهد ماند.
مرگ خسرو عزیز را به خانواده محترم داغدارش ، همفکران وی در صف آزادی خواهی و عدالت طلبی، بویژه به دوست و همرزم ارزشمندم آقای علی شاکری زند تسلیت می گویم.
ای خاک اگر سینه تو بشکافند / بس گوهر قیمتی که در سینه توست
خاطره اش همیشه زنده و جاوید و روحش شاد باد.
دکتر پرویز داورپناه
دهم تیر ماه ۱۳۹۴
خسرو شاکری زند، اولین نفر سمت راست، ردیف نخست، در یکی از نمایشات اعتراضی دانشجویان ایرانی در لندن
اطلاعیه مراسم خاکسپاری دکتر خسرو شاکری زند در پاریس
http://ehterameazadi.blogspot.de/2015/07/blog-post_11.html
خانواده های شاکری، فاضلی، لاریجانی، زمانی، ثابت آزاد، شادمان، خواهران، برادران، خواهرزادگان و برادرزادگان دکتر خسرو شاکری زند به اطلاع می رسانند که مراسم خاکسپاری برادر، عمو و دایی آنان در روز جمعه ٢٦ تیرماه، برابر ١٧ ژوییه، ساعت شانزده و سی دقیقه، در گورستان پِرلاشِز(پاریس)، قطعه ی ۴۹ (مقابل مقبره ی بالزاک) برگذار می شود.
جمعه، ١٩ تیرماه ١٣٩٤، برابر ۱۰ ژوییه ٢٠١٥
از طرف خانواده های نام برده شده
علی شاکری زند
به خسروشاکری!آموزگاری ميهن دوست وآزاديخواه
https://www.youtube.com/watch?v=4b2nPGAjj84
بر مزار خسرو شاکری زند
ما را به رندی افسانه کردند
پیران جاهل شیخان گمراه
ما شیخ و زاهد کمتر شناسیم
یا جام باده یا قصه کوتاه
خواجه شمس الدین حافظ شیرازی
مرگ چنین خواجه نه کاریست خرد
امروز برای خاکسپاری و به احترام کسی در اینجا گردآمده ایم که از زمانی که خود را شناخت آزادی و استقلال و سربلندی ملت و کشورش مهمترین دغدغه ی خاطر او بود، وعشق به عدالت اجتماعی در وجود او نیز از این عشق به آزادی ملت و دموکراسی که مبانی آن را در مکتب مصدق بزرگ آموخته بود، و تا آخرین دم حیات به آنها وفادار ماند، تفکیک ناپذیر بود.
دلبستگی عمیق وی به کشور و ملت کنهسالش، هم به دلیل تاریخ دیرین و پرافتخار این ملت، با خدمات بزرگی که به فرهنگ انسانی کرده، و هم به دلیل مصائب بیشماری که در یکی دو سده ی گذشته از قِبَلِ دست اندازی های استعمارگران بیگانه و خیانت های خودفروشان خانگی تحمل کرده، انگیزه ی اصلی سراسر کوشش های او در زندگی بود؛
و عشق به تاریخ و تحقیق تاریخی نیز که بیشتر بر تاریخ معاصر این ملت و کوشش ها و مبارزات زنان و مردان خدمتگزار آن متمرکز بود، از همان عشق به ملت و میهنش سرچشمه می گرفت.
امروز و این مکان زمان و مکان اطاله ی کلام در این موضوع نیست؛
اما... باید بگویم برای من کوشش های خستگی ناپذیر او در راه کشف حقایق مربوط به تاریخ معاصر کشورمان و درک او از اهمیت این موضوع، منبع الهام و الگویی پرارج گردید که خود را از جهت آن به او بسیار مدیون می دانم: کمک او به بیرون آمدن از تصورات نادرست و شبهه های مهمی درباره ی شمار بزرگی از مهم ترین حوادث تاریخ معاصرما که به همت و به کوشش خستگی ناپذیر او از اذهان بسیاری از ما زائل شد.
تا کنون زندگی ما که در راه مشترکی می گذشت، بدون یکدیگر معنی نداشت؛ دست کم احساس من درباره ی او اینگونه بود و هست، بخصوص امروز که بار عظیم فقدانش را حس می کنم.
شاید به نوعی هر یک از ما امتدادی و مکملی و تکیه گاهی برای یکدیگر بوده ایم. و پیداست که بدون چنین امتدادی که بیش از هفتاد سال از زندگی من بر آن استوار بوده خلائی که در آن قرار می گیرم چه اندازه عظیم و غیرقابل تحمل است.
اگر نیرویی بتواند مرا در این مصیبت یاری دهد ـ و ما را یاری دهد ـ آن نیرو تنها و همچنان دلبستگی به آرمان مشترک ما و امید من به کوشش های باز هم بیشتر در راه خدمت به تحقق آن خواهد بود.
وظیفه ی خود می دانم از همه ی یاران و دوستان و دوستداران ارجمند خسرو شاکری زند و بستگان عزیز و ارجمندی که برای حضور در خاکسپاری آن خدمتگزار وطن عزیز قدم رنجه کرده اند به نام خانواده ی شاکری و خانواده های وابسته و همه ی دوستداران بی شمارش سپاسگزاری کنم.
*در روز جمعه ۲۶ تیرماه ۱۳۹۴ (۱۷ ژوئیه ۲۰۱۵) بر مزار خسرو شاکری زند که با حضور گروه کثیری از هموطنان پاریس و دیگر کشور های اروپا برگذار شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر