دوشنبه، مهر ۲۵، ۱۳۹۰

حشمت الله طبرزدی-خاطره سالگرد پیام دانشجو


هرانا؛ خاطره سالگرد پیام دانشجو/ حشمت الله طبرزدی
يكشنبه 24 مهر 1390 ساعت 15:46 |
بار دیگر ماه شهریور فرا رسید. این ماه من را به حال و هوای ۱۷ سال پیش، یعنی سال انتشار هفته نامه پیام دانشجو در شهریور ۱۳۷۳ می‌برد.

آن سال‌ها به تازگی از دهه ۶۰ بیرون آمده و از بحث پیروزی انقلاب به اندازه ۱۵ سال فاصله گرفته بودیم. من هنوز یک فرد ایدئولوژیک و انقلابی بودم که در تنور داغ انقلاب و جنگ و مبارزات ایدئولوژیک به خوبی پخته شده بودم؛ این در حالی بود که فضای سیاسی و اجتماعی رسته از جنگی خارجی و داخلی کاملا بسته بود و تو بر اساس یک مرزبندی شناخته شده، یا باید ایدئولوژیک و حزب اللهی باشی که در این صورت حتما در صف دفاع از انقلاب و رهبر آن و در نتیجه مدافع وضع موجود قرار بگیری یا غیر حزب اللهی و مخالف و بیرون از این چارچوب.



من و گروهی از دوستانم در تشکیل اتحادیه اسلامی دانشجویان و دانش آموختگان دانشگاه‌ها، در چنین شرایطی برای ادامه راه، نشریه راه اندازی کردیم. هیچ‌گاه هم برنامه از پیش تعیین شده برای شکستن مرزبندی بنا نداشتیم، فقط به اشتباه گمان می‌کردیم انتقاد حق ماست و می‌توان در چارچوب مورد اشاره ضمن اینکه نشریه انتقادی را ارائه می‌دهیم، مومن به نظام و ایدئولوژی حاکم نیز باقی بمانیم. این ایده را در اولین سخن پیام دانشجو آوردیم اما هنوز شماره‌های انتشار یافته به عدد ۲۰ نرسیده بود که طوفانی درگرفت و با شکایت محسن رفیق دوست و دخالت غیر قانونی شیخ محمد یزدی رئیس وقت قوه قضائیه به ناگه همه ارگان‌های حکومت از بیت رهبری، قوه قضائیه، وزارت اطلاعات، بنیاد مستضعفان، بسیج، شهرداری تهران و بانک صادرات را با خود درگیر دیدیم. سرنوشت نیز از پیش معلوم بود: حمله گروه فشار انصار حزب الله در پی شکایت نهادهای دائمی باند قدرت، بازداشت توسط وزارت اطلاعات و به ناخواه توقیفی که حالا از آن ۱۷ سال گذشته است.

اما برای من شیرین‌تر از همه چیز اثبات حقانیت پیام دانشجو است. به دلیل بسته بودن فضا و رشد نیافتگی و ارتجاعی بودن ساختار حکومت، حکومتگران و طرفداران جزء اندیش، به سرعت منتقدان دلسوز و به اصطلاح خودی را از راه تهمت، فشار، ضرب و شتم و شکنجه زندان، توقیف و از سویی ضد انقلاب، قدرت طلب و راه کج کرده را، مستحق حق طلبی دانستند.

اما امروز شاهد چه چیزی هستیم؟ می‌دانم که در ۱۷ سال گذشته هزینه‌های زیادی پرداخت شده است. کسان زیادی کشته شدند، گروه‌های زیادی شکنجه شدند، عده‌ای ترور شدند، به افرادی در بازداشتگاه‌ها تجاوز شده و یا کشته شدند، نشریاتی نوپا ممنوع النشر شدند، گروه زیادی از آزادی خواهان مجبور به ترک وطن شدند و همین طور افرادی که صف خود را از حکومت جدا کردند و در زمرهٔ مخالفان دیکتاتوری قرار گرفتند.

هاشمی رفسنجانی که آن روز پایه این حکومت به حساب می‌آمد، همراه با خانواده و دوستانی چون ناطق نوری، حسن روحانی و واعظ طبسی در زمره منتقدین وضع موجود قرار گرفتند. نخست وزیر امام و رئیس مجلس سوم و ششم، به دلیل مخالفت با اراده حاکم به حصر خانگی محکوم شدند. فرزند بهشتی به زندان افتاد. بیت امام ناراضی هستند. فرزند مطهری به فریاد آمد. رئیس جمهور پیشین را ممنوع الخروج و ضد انقلاب خطاب کردند. عده‌ای از نماینده‌های مجلس و شخصیت‌ها را مورد توهین قرار داده و یا به زندان انداختند که پس از وقوع انقلاب و جنگ، جنگنده و مدافع نظام به حساب می‌آمدند. مراجعی چون منتظری و صانعی را در خانه حصر کردند. کار به جایی رسید که رئیس جمهوری که خود آنرا به قدرت رسانده بودند علیه آن‌ها برخاست و به مدت ۱۱ روز در اعتراض به اقدامات فراقانونی دیکتاتور، خانه نشینی برگزید. به دنبال همین ماجرا بود که نیروهای پیرامون رئیس جمهوری در مقابل نیروهای پیرامون رهبر صف آرایی کردند و در این مواجهه صرفا چند فرد بسیار تند رو، حاضر به دفاع از رهبر به خاطر جولان احمدی‌نژاد و مشایی شدند و اقتدار و اقتدار گریان روز به روز ضعیف‌تر و تنها‌تر می‌شدند.

از همه این تحولات مهم‌تر تغییر و تحولی است که در بین مردم به ویژه طبقه متوسط شهری بوجود آمده است. این طبقه که اکثریت جامعه را تشکیل می‌دهد و بویژه با پیشگامی انبوهی از جوانان آگاه وتحصیل کرده، با مبارزاتی دموکراتیک و مطالبه محور، گام به گام پیش می‌رود و زمینه‌های بروز شکایت از حاکمیت را تشدید می‌کنند.

انبوه جوانان دختر و پسری که برای رسیدن به آزادی‌های اجتماعی حاکمیت را به چالش کشیدند، دانشجویان دانشگاه‌هایی که در مقابل تفکیک جنسیتی، اخراج اساتید و دستوری کردن متون آموزشی ایستادگی کردند، فعالان طرفدار حقوق کودکان و حقوق زنان که به مقابله با تبعیض‌های جنسیتی برآمدند، فرهنگیان، کارگران، بازاریان که برای حقوق صنفی با حکومت چالش دارند، کوشندگان حقوق بش، ر روزنامه نگاران و کوشندگان حزبی و سیاسی که همواره نقض سیستماتیک قانون و حقوق بشر توسط حکومت را به چالش کشیده و برای آزادی دموکراسی و سکولاریزم و حاکمیت قانون مبارزه می‌کنند، فعالین مذهبی و کوشندگان حقوق اقوام که برای برابری حقوق در مقابل حکومت مبارزه می‌کنند؛ همه حاکی از این است که حاکمیت خودش را در مقابل خواسته‌های دموکراتیک به حق و قانونمند ملت تنها و ناتوان می‌بیند. بر همین اساس بسیاری از مردم به ترفندهای گوناگون از حقوق خود آگاه شده‌اند و اقتدارگرایان را شناخته‌اند و گروه‌های مختلف اجتماعی نیز، با طرح مطالبات به حق، شیوه‌های متفاوت مبارزه برای رسیدن به حقوق اساسی را مطرح کرده و رژیم به ویژه جناح دیکتاتوری حاکم را به بازی گرفته‌اند به گونه‌ای که آن‌ها مجبور شده‌اند ژست انتقاد از خود با توجه به خواسته‌های منتقدین البته در سطح محدود بگیرند.

من در این جنگ و گریز تا رسیدن مردم به حقوق اساسی که البته با سرعت بیشتر ادامه خواهد یافت، علی رغم اینکه طی سال گذشته خود، خانواده و دوستانم هزینه پرداخت کرده‌ایم، از شرایط به وجود آمده کاملا راضی هستم و هر‌گاه به پیرامون خود می‌نگرم حس حقانیت به من دست می‌دهد و از این حس لذت می‌برم.

در پایان از شخص خامنه‌ای و طرفداران او که در آن سال‌ها به مقابله با جوانان دانشجو برخاستند و پیش از هر کس می‌دانند که ناپخته و شتابزده و غیر اصولی به این کار اقدام ورزیده‌اند؛ می‌خواهم این ۱۷ سال را به ذهن بیاورند. آن‌ها همواره در مهره اقتدار و حکم رانی بوده‌اند و امثال من در موضع محکومیت و سرکوب قرار گرفته‌ایم. اما مسیر محلی جریان در جهت خواستهٔ کدام طرف حرکت کرده است؛ حاکم یا محکوم؟

حشمت الله طبرزدی

منبع: هرانا



iran#

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بايگانی وبلاگ