بحران اقتصادی تازه ای شروع شده است
سام قندچی
http://www.ghandchi.com/637-NewCrisis
دو سال پيش در مقاله مفصلی در مورد بحران مالی 2008 به اين موضوع اشاره شد که با ترکيدن حباب ارزش کاذب املاک در آمريکا شروع شده است و به سرعت به همه جهان گسترش يافته است (1).
در عرض کمتر از يکسال جهان توانست مقابله نسبتاً مؤثری در برابر بحران 2008 نشان دهد و بويژه بايستی بکارگيری طرح محرک های اقتصادی در آمريکا که قبل از دولت اوباما در پايان دوران رياست جمهوری بوش شروع شد و نيز اقدامات مفيد دولت چين را در اين رابطه ذکر کرد که مجموعاً توانستند از يک خانمانسوزی نظير بحران 1930 جلوگيری به عمل آورند (2).
متأسفانه در نيمه دوم سال 2010 بحران جديدی در جهان، اين بار از اروپا، شروع شد. ورشکستگی دولت يونان با موارد مشابهی در اسپانيا و پرتغال ادامه يافت و کمک های اتحاديه اروپا نيز با تعهد يونان به برنامه های صرفه چويی شديدی در آنکشور بود که اعتصابات بزرگی را به همراه داشت. کشورهای اصلی اتحاديه اروپا نيز در مجموع برنامه های صرفه جويی را در دستور کار خود گذاشته اند، از جمله بالا بردن سن بازنشستگی در فرانسه.
اگر بحران 2008 از آمريکا شروع شده و به اروپا و ديگر کشورها گسترش يافت، بحران 2010 از اروپا شروع شده و هم اکنون آمريکا را نيز در برگرفته است. اقتصاد آمريکا که تازه بعد از پايان بحران 2008 جان تازه ای به خود ميگرفت هم اکنون در بحران اقتصادی تازه ای فرو می رود.
اوباما ميخواهد تخفيف های مالياتی کسانی که بالای 250 هزار دلار در سال درآمد دارند را حذف کند و بدين وسيله 700 ميليارد دلار برای دولت بودجه ايجاد کند که برای برنامه محرک اقتصادی جديدی مورد استفاده قرار گيرد.
اما معلوم نيست که در انتخابات پيش رو در ماه نوامبر حزب دموکرات بتواند کرسی های خود را در کنگره حفظ کند. اگر جمهوريخواهان آمريکا دست بالا را بگيرند برنامه آنها نظير صرفه جويی های اروپا خواهد بود و البته نه حذف بودجه نظامی بلکه همين مقدار برنامه وام درمانی نيز که اوباما پايه آن را ريخته است می تواند در خطر افتد. در آمريکا برعکس اروپا برنامه های اجتماعی نظير بيمه درمانی بسيار ضعيف است و حذف آنها می تواند ضربه بزرگی به طبقات فقير جامعه بزند.
متأسفانه چه در اروپا و چه در آمريکا هنوز تحول فراصنعتی درک نشده است. جامعه فراصنعتی همانگونه که طرح های سوسياليستی را بی ارزش کرد و شوروی و بلوک شرق سقوط کردند طرح های سرمايه داری را نيز غيرمؤثر نموده است. در کشورهای سوسياليستی سکتور وسيع دولتی که کارائی نداشت کماکان پاداش را برمبنای کار تنظيم ميکرد وقتی که حتی به کار افراد در آن مؤسسات نيازی نبود و به اين شکل چرخه اقتصادی جامعه از کار افتاد. در کشورهای سرمايه داری نيز هنوز درآمد برمبنای کار تعريف می شود وقتی با بيکاری های نوع جديدی روبرو هستيم يعنی ديگر برای بخش مهمی از جامعه اصلاً کاری که در توانشان است وجود ندارد و به اين سبب مدل اقتصاد سرمايه داری نيز که درآمد را برمبنای کار تعريف می کند ديگر مؤثر نيست (3).
هم اکنون آمار بيکاری ارقام بالايی در آمريکا دارد که مستقيماً به معنای گسترش سريع فقر در جامعه است. متأسفانه هنوز هيچ حزب سياسی در آمريکا به مسأله ريشه ای پاداش در جامعه فراصنعتی توجه ندارد و حذف شدن های ساختاری نيروی کار را که اتوماسيون نوع فراصنعتی به همراه آورده است و بيشترو بيشتر در بيکارشدن های جديد که حتی در بيمارستان ها ديده می شود نقش دارد، درک نميکنند (4).
همچنين در سطح گلوبال متأسفانه نياز به بانک مرکزی جهانی درک نميشود و بانک ملی در هر کشور ميخواهد با معضلات بحران مالی روبرو شود که نتيجه بخشی اقدامات مالی هر کشور را در اين عصر گلوباليسم به حد ناچيزی تنزل داده است.
اگر دولت اوباما بعد از انتخابات نوامبر اجازه نيابد در چند ماه آينده برنامه محرک اقتصادی پرتوانی که بويژه سرمايه گذاری های پايه ای شرکت ها را به جريان اندازد و تخفيف های جدی مالياتی را برای کارهای تحقيقاتی بنيانی به اجرا گذارد، بحران پيش رو ميتواند به بيکاری چشمگيری در يکسال آينده دامن بزند.
بحران کنونی برای کشورهايی نظير ايران به نوعی ديگر حس خواهد شد. درآمد نفت در يکسال آينده می تواند تنزل چشمگيری کند و اين به تنهايی ضربه سهمگينی خواهد بود به اقتصاد ايران، چه با تحريم های جاری و چه بدون آنها.
به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران،
سام قندچی، ناشر و سردبیر
ایرانسکوپ
http://www.iranscope.com
بيست و هشتم شهريور ماه 1389
Sept 19, 2010
پانويس ها:
1. http://www.ghandchi.com/539-FinancialCrisis.htm
2. http://www.project-syndicate.org/commentary/james44/English
3. http://www.ghandchi.com/427-AlternativeIncome.htm
4. http://singularityhub.com/2010/09/02/hospital-to-lay-off-workers-hiring-new-robots/
سام قندچی
http://www.ghandchi.com/637-NewCrisis
دو سال پيش در مقاله مفصلی در مورد بحران مالی 2008 به اين موضوع اشاره شد که با ترکيدن حباب ارزش کاذب املاک در آمريکا شروع شده است و به سرعت به همه جهان گسترش يافته است (1).
در عرض کمتر از يکسال جهان توانست مقابله نسبتاً مؤثری در برابر بحران 2008 نشان دهد و بويژه بايستی بکارگيری طرح محرک های اقتصادی در آمريکا که قبل از دولت اوباما در پايان دوران رياست جمهوری بوش شروع شد و نيز اقدامات مفيد دولت چين را در اين رابطه ذکر کرد که مجموعاً توانستند از يک خانمانسوزی نظير بحران 1930 جلوگيری به عمل آورند (2).
متأسفانه در نيمه دوم سال 2010 بحران جديدی در جهان، اين بار از اروپا، شروع شد. ورشکستگی دولت يونان با موارد مشابهی در اسپانيا و پرتغال ادامه يافت و کمک های اتحاديه اروپا نيز با تعهد يونان به برنامه های صرفه چويی شديدی در آنکشور بود که اعتصابات بزرگی را به همراه داشت. کشورهای اصلی اتحاديه اروپا نيز در مجموع برنامه های صرفه جويی را در دستور کار خود گذاشته اند، از جمله بالا بردن سن بازنشستگی در فرانسه.
اگر بحران 2008 از آمريکا شروع شده و به اروپا و ديگر کشورها گسترش يافت، بحران 2010 از اروپا شروع شده و هم اکنون آمريکا را نيز در برگرفته است. اقتصاد آمريکا که تازه بعد از پايان بحران 2008 جان تازه ای به خود ميگرفت هم اکنون در بحران اقتصادی تازه ای فرو می رود.
اوباما ميخواهد تخفيف های مالياتی کسانی که بالای 250 هزار دلار در سال درآمد دارند را حذف کند و بدين وسيله 700 ميليارد دلار برای دولت بودجه ايجاد کند که برای برنامه محرک اقتصادی جديدی مورد استفاده قرار گيرد.
اما معلوم نيست که در انتخابات پيش رو در ماه نوامبر حزب دموکرات بتواند کرسی های خود را در کنگره حفظ کند. اگر جمهوريخواهان آمريکا دست بالا را بگيرند برنامه آنها نظير صرفه جويی های اروپا خواهد بود و البته نه حذف بودجه نظامی بلکه همين مقدار برنامه وام درمانی نيز که اوباما پايه آن را ريخته است می تواند در خطر افتد. در آمريکا برعکس اروپا برنامه های اجتماعی نظير بيمه درمانی بسيار ضعيف است و حذف آنها می تواند ضربه بزرگی به طبقات فقير جامعه بزند.
متأسفانه چه در اروپا و چه در آمريکا هنوز تحول فراصنعتی درک نشده است. جامعه فراصنعتی همانگونه که طرح های سوسياليستی را بی ارزش کرد و شوروی و بلوک شرق سقوط کردند طرح های سرمايه داری را نيز غيرمؤثر نموده است. در کشورهای سوسياليستی سکتور وسيع دولتی که کارائی نداشت کماکان پاداش را برمبنای کار تنظيم ميکرد وقتی که حتی به کار افراد در آن مؤسسات نيازی نبود و به اين شکل چرخه اقتصادی جامعه از کار افتاد. در کشورهای سرمايه داری نيز هنوز درآمد برمبنای کار تعريف می شود وقتی با بيکاری های نوع جديدی روبرو هستيم يعنی ديگر برای بخش مهمی از جامعه اصلاً کاری که در توانشان است وجود ندارد و به اين سبب مدل اقتصاد سرمايه داری نيز که درآمد را برمبنای کار تعريف می کند ديگر مؤثر نيست (3).
هم اکنون آمار بيکاری ارقام بالايی در آمريکا دارد که مستقيماً به معنای گسترش سريع فقر در جامعه است. متأسفانه هنوز هيچ حزب سياسی در آمريکا به مسأله ريشه ای پاداش در جامعه فراصنعتی توجه ندارد و حذف شدن های ساختاری نيروی کار را که اتوماسيون نوع فراصنعتی به همراه آورده است و بيشترو بيشتر در بيکارشدن های جديد که حتی در بيمارستان ها ديده می شود نقش دارد، درک نميکنند (4).
همچنين در سطح گلوبال متأسفانه نياز به بانک مرکزی جهانی درک نميشود و بانک ملی در هر کشور ميخواهد با معضلات بحران مالی روبرو شود که نتيجه بخشی اقدامات مالی هر کشور را در اين عصر گلوباليسم به حد ناچيزی تنزل داده است.
اگر دولت اوباما بعد از انتخابات نوامبر اجازه نيابد در چند ماه آينده برنامه محرک اقتصادی پرتوانی که بويژه سرمايه گذاری های پايه ای شرکت ها را به جريان اندازد و تخفيف های جدی مالياتی را برای کارهای تحقيقاتی بنيانی به اجرا گذارد، بحران پيش رو ميتواند به بيکاری چشمگيری در يکسال آينده دامن بزند.
بحران کنونی برای کشورهايی نظير ايران به نوعی ديگر حس خواهد شد. درآمد نفت در يکسال آينده می تواند تنزل چشمگيری کند و اين به تنهايی ضربه سهمگينی خواهد بود به اقتصاد ايران، چه با تحريم های جاری و چه بدون آنها.
به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران،
سام قندچی، ناشر و سردبیر
ایرانسکوپ
http://www.iranscope.com
بيست و هشتم شهريور ماه 1389
Sept 19, 2010
پانويس ها:
1. http://www.ghandchi.com/539-FinancialCrisis.htm
2. http://www.project-syndicate.org/commentary/james44/English
3. http://www.ghandchi.com/427-AlternativeIncome.htm
4. http://singularityhub.com/2010/09/02/hospital-to-lay-off-workers-hiring-new-robots/
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر