آنچه در زير می آيد را پيش از انجام انتخابات رياست جمهوری دوره
يازدهم می خواستم با خوانندگان در ميان گذارم اما منتشر نکردم که متهم به ضربه زدن
به اپوزيسيون در هنگام انتخابات نشوم اما نيم ساعت پيش خاتمه رأی گيری در ايران
اعلام شد.
اکثريت اپوزيسيون خارج نظير همه انتخاباتهای جمهوری اسلامی به
استثنای سال 1388 نظر به تحريم اين انتخابات داشتند اما بيش از هر زمان ديگری
با بی اعتنايی مردم روبرو شدند در صورتيکه بيش از هر برهه زمانی ديگر در 30 سال اخير
رسانه های مختلف را در اختيار داشتند از بی بی سی و صدای آمريکا و راديو
آلمان تا تلويزيون رها و ايران فردا و ده ها تلويزيون و راديو و وبسايت و شبکه های ديگر.
در واقع پس از شکست جنبش سبز در ايران شمار زيادی از فعالان سياسی
ايران به خارج آمدند که از همه طيفهای سياسی داخل کشور بودند. آنچه همه آنها در
خارج مشاهده کردند شکستن توهماتی بود که در مورد جنبش خارج در گذشته داشتند و اين
واقعيت را به دوستان خود در داخل کشور منتقل کردند. اين را که کسانی بعنوان رهبران
اپوزيسيون در اين رسانه ها حاضر شده و آنقدر به دروغ از وحدت حرف می زنند که
دهانشان کف می کند در صورتيکه در پشت سر از صدتا جمهوری اسلامی نيز با مخالفانشان
بدتر رفتار می کنند. هرگونه حق کشی را که از دستشان بر می آيد جايز می شمارند و فقط کم
مانده که بتوانند در خارج زندان اوينی درست کنند و مخالفان خود را برای شکنجه روانه
بازداشتگاه ها کنند. گوئی هر دموکراسی خواهی که نخواهد به اين گروه های فشار باج
دهد بايد نابود شود. برای فعالين سياسی داخل کشور که پيش از سال 1388 اين رهبران
مدعی دموکراسی را فقط در برنامه های زيبای تلويزيون های خارجی در حال سخنرانی در
مورد فوائد آزادی و دموکراسی ديده بودند همه چيز نظير بهشت جلوه می کرد اما وقتی
دوستانشان در خارج آنهم نه در نوشته های رسمی بلکه در روابط نزديک خصوصی واقعيات
پشت پرده را به آنها نقل کردند ديگر همه اين برنامه های تکراری مصاحبه های
تلويزيونی درباره وحدت و دموکراسی و قول های دروغين تأثير خود را از دست دادند.
اين وضعيت از برخی جهات نظير دورانی است که روسها متحير بودند که
چرا همه تبليغات حزب توده ديگر برای شوروی کار نمی کند هنگاميکه بسياری از مهاجرين
سياسی ايرانی پس از شکست 28 مرداد به خارج رفتند و از نزديک با واقعيات حزب توده و
شوروی آشنا شدند و در تماسهای نزديک خانوادگی و دوستی با آنها که در ايران بودند اين حقايق را بازگو می کردند
و بدينگونه تخيلات در مورد کعبه کمونيستی نقش بر آب شد و مردم ديدند که شوروی دلش
برای مردم ايران نسوخته است و دنبال صاحب شدن ايران است و کميته مرکزی حزب توده هم
مزدوران شوروی هستند که هر صدای مخالفی را در کشورهای بلوک شرق که اين مهاجرين رفته
بودند بدتر از رژيم شاه خفه می کردند تا تنها سخنگويان آرمانشهر کمونيستی شناخته
شوند. البته غرب هيچگاه ادعای بودن آرمانشهر و مدينه فاضله را نداشته است و اين نوع
نفوذ برخی نيروهای استبدادی که با استفاده از نزديکی های خود با برخی تشکيلاتهای اطلاعاتی در
اين کشورها اپوزيسيون ايرانی خارج را به اين روز انداخته اند پايان خواهد يافت و
خود اين جريانات هستند که روسياه خواهند شد چرا که در دموکراسی ها نمی شود اينگونه
عملکردها را برای مدت زيادی ادامه داد همانطور که سياستهای جوزف مکارتی و ادگار هوور در آمريکا شکست
خورد و دوران مکارتيسم پايان يافت و خبرنگاران و روزنامه نگارانی که صدايشان را خفه کرده
بودند دوباره به صحنه بازگشتند.
درست است که در انتخابات رياست جمهوری امسال در ايران مسأله
تحريمها و تنش زدايی با جامعه جهانی برای مردم خيلی مهم بود و درست است که از خشونت
جمهوری اسلامی کم نشده و حتی در اين زمان هم دست از سر وبلاگ نويسان ايرانی در خارج
برنداشته و همه سايـتها را با حملات سايبری مواجه کردند و سايتهايی که دفاع کمتری
داشتند بيشتر لطمه خوردند همانگونه که سالهاست فقط دولت های قدرتمند توانسته اند
سايتهای خود را از طريق ارائه مرتب فيلترشکن در دسترس مردم ايران قرار دهند و
بلاگهای ايرانيان مستقل تضعيف شده اند و درست است که در داخل کشور هنوز انتخابات
تمام نشده دوباره بازگرداندن زندانيان سياسی آزادشده به زندان آغاز شده است؛ اما
دليل اصلی شکست اپوزيسيون خارج علاوه بر آنکه هنوز اکثريت آن ها برنامه هايی را
برای مردم در نظر دارند که 30 و چند سال پيش در همان انقلاب 57 مورد رد مردم
ايران قرار گرفتند اين واقعيت است که تبعيديان جديد در خارج
واقعيات را ديده اند و از پوچی همه حرفهای جريانات دروغينی که با زيبائی در
تلويزيون و راديو برای وحدت و همکاری سخنوری می کنند آگاهند و وقتی می بينند در عمل
اين نيروها جز ضربه زدن در خفا به مخالفان خود کاری نمی کنند ديگر با دروغ
آنها نمی شود مردم را گول زد و برايشان رهبر آينده ايران خلق کرد. مردم ايران خيلی از نظر
سياسی با تجربه تر و آگاه تر شده اند و آن مردمی نيستند که زمان انقلاب گول وحدت
کلمه و همه با هم دروغين را خوردند. اپوزيسيون خارج تنها در صورتی می تواند در
آينده ايران نقش ايفا کند که بطور روشن و صريح اختلافات سياسی خود را در مورد آينده
ايران به مردم بگويد و هروحدتی می بايست با آگاهی کامل از اختلافات نظری شکل گيرد و
از وحدت نيز تا درجه ای که واقعيت دارد و در ظاهر و باطن از آن دفاع شود بايد حرف
زد و فکر نکرد مردم بچه بی هوشی هستند که گول دروغهای تکراری را بخورند و در تحميل
اين فريبها نيز هرقدر دولت های خارجی به نيرويی استبدادی در اپوزيسيون ايران کمک کنند خود و آن
نيرو بی اعتبارتر می شوند همانطور
که يکی از پايگاه های مهم اينترنتی اپوزيسيون که در انتخابات 1388 بهترين فعاليت را
داشت در چند سال اخير به هر دليلی پس از دادن امتيازهای فراوان ناموجه به اين گروه
های فشار اعتبار خودش پايين رفت. و در پايان اضافه کنم که خير مسأله جايگزينی شعار
انتخابات آزاد که از زمان جبهه ملی در دوران مصدق مطرح شده با شعار رفراندوم نيست
(1). خانه از پای بست ويران است...
به امید
جمهوری آینده نگر
دموکراتیک و
سکولار در ایران،
سام قندچی، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
ايرانسکوپ
June 14, 2013
1. از رفراندوم تا انتخابات آزاد
iran#
iranscope#
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر