یکشنبه، خرداد ۲۶، ۱۳۹۲

قندچی-فرونت های تازه نئوکان ها در واشنگتن

فرونت های تازه نئوکان ها در واشنگتن
سام قندچی
در يکی دو ساله اخير جريانات نئوکان در آمريکا ديگر مثل ده سال پيش عمل نميکنند که آقای مايکل لدين برای مردم ايران پادشاهی رضا پهلوی را در جلسات علنی سلطنت طلبان در لوس آنجلس تجويز می کرد يا دانيل پايپز راه حل آمريکا را استفاده از افراد مسلح مجاهدين اعلام می کرد (1). از جمله آن روزها در مقالاتم از آنها سؤال می کردم که اگر سلطنت انقدر خوب است چرا برای آمريکا دنبال ايجاد سلطنت نيستند؟ همانطور که می دانيم پس از جنگ استقلال کسانی در اوائل شکل گيری دولت مدرن در آمريکا به دنبال ايجاد سلطنت بودند و جفرسون هميشه در مورد تلاشهای آنان نگران بود و دليل کشمکشهايش با هميلتون نيز ريشه در اين مسأله داشت. به هر حال چه ظن جفرسون در مورد هميلتون درست بود و چه نادرست، جرج واشنگتن با محدود کردن دوره رياست جمهوری اش به دو دوره امکان سلطنت در آمريکا را در عمل سد کرد و بعدها با رفع اين سوء ظن ها هميلتون و مديسون که پروتژه جفرسون بود، "دفاتر فدراليسم" (2) را با هم نگاشتند جزواتی که مبانی اتحاد دموکراتيک ايالت ها را بدون وجود سلطنت در داخل يک جمهوری مدون کرد و يک قرن بعد نيز در دوران جنگ داخلی مبانی تدوين شده در اين سند بنيانگذاران آمريکای نو بود که کنفدراسيونيسم ايالات جنوبی را نفی می کرد (3).  حتی حمله انگليس به آمريکا که در همان اوائل استقلال کشور در دوران رياست جمهوری مديسون صورت گرفت و آتش زدن کاخ سفيد نه تنها باعث نشد کسی ديگر دنبال سودای سلطنت در آمريکا برود بلکه جمهوری آمريکا در اين ناملايمات آزموده تر شد و تا به امروز مردم اين کشور هر چهار سال يکبار رييس جمهور خود را انتخاب می کنند.
از موضوع بحث دور نشوم نئوکان های آمريکايی ديگر نوع فعاليتشان در رابطه با ايران با ده سال پيش فرق کرده است. مثلا همکاران ايرانی آنها مؤسسات فرهنگی جديدی در ظاهر برای حمايت از جشن های ايرانی نظير نوروز تشکيل می دهند و بسياری از ايرانيان سرشناس را از افراد غيرسياسی تا هواداران جبهه ملی و جريانات چپ و جمهورخواه دعوت می کنند. البته نميشود به اين کار آنها يا ايرانيانی که دست همکاری به آنها داده اند به اين دليل خرده ای گرفت چرا که هدف اعلام شده ارتقا و اشاعه فرهنگ ايران است. اما متأسفانه کار در همين جا تمام نمی شود. مثلا دو سه هفته پيش همين افراد جلسه ای در کنگره آمريکا تشکيل دادند که بازهم بخودی خود کار غلطی نيست. اما اگر نگاهی به سخنرانی يکی از فعالين چپ دموکرات و مستقل که به اين نشست دعوت شده بود کنيم می بينيم اين فرونت های تازه نئوکان ها در صدد جهت دادن جنبش سياسی ايرانيان به چه سوئی هستند!
سخنران با اين تحليل شروع کرد که در زمان جنگ جهانی دوم وقتی مردم آلمان با رژيم نازی روبرو بودند جهان نيز با اين رژيم روبرو بود و آلمانی های مهاجر با متفقين برای حمله به آلمان متحد شدند و به اينگونه آلمان نازی از صفحه روزگار برچيده  شد. بعد با استفاده از همين مثال موضوع اتمی ايران و جوامع بين المللی را مطرح کرد و اينکه ايرانيان مهاجر بايد در چنين حمله ای به ايران شرکت کنند.  اين تشابه تاريخی از اساس غلط است. در دوران جنگ جهانی دوم آلمان تنها کشوری بود که بمب اتم ساخته بود و حتی برنامه اتمی آمريکا را بعداً دانشمندان فراری آلمانی پايه ريزی کردند و از آن بمب هيروشيما در آمد ولی هنگام خيزش فاشيسم هيتلری آلمان تنها قدرت اتمی بود و برتری نظامی نه تنها به همسايگان خود بلکه حتی به آمريکا داشت. حالا امروز به دنيا نگاه کنيم. آمريکا و روسيه و چين و اروپا و هند و ژاپن قدرت های اتمی جهان هستند. امکانات اتمی ايران تکنولوژی هايی است که از روسيه گرفته و بسيار ناچيز است. اينکه غرب نگران برنامه اتمی ايران است به اين دليل است که نمی خواهد کشورهای عربی منطقه خاورميانه نيز در رقابت به برنامه های مشابهی دست بزنند و امنيت صدور نفت خاورميانه به خطر افتد (4). نگرانی مشابهی در مورد توسعه اتمی پاکستان و هند نيز که رقابتی بود چند سال پيش وجود داشت. در نتيجه ابدا ايران نقش آلمان را در جهان بازی نمی کند که قدرت برتر نظامی جهانی باشد و اصلا نمی تواند چنين نقشی را ايفا کند. اگر مثلا چين روابط خصمانه ای با غرب داشت يا اگر شوروی در دوران جنگ سرد منظور بود آنوقت می شد گفت که آنها نيرويی قابل توجه در مقايسه با نيروی اتمی آمريکا دارند و تازه بازهم نه مانند آلمان هيتلری که نسبت به همه کشورهای پيشرفته و حتی آمريکا در ابتدای جنگ از نظر نظامی برتری داشت. حالا در مورد ايران اصلا چه با قدرت اتمی و چه بدون آن از نظر نظامی در مقايسه با قدرت های اتمی و نظامی جهان چنين ارزيابی غلط است. در نتيجه تشويق چنين تحليلهايی از سوی نئوکانها هدفش اين است که از فعالين سياسی ايرانی برای جنگ با ايران مزدور درست کنند.
بسياری از فعالين سياسی و فرهنگی ايرانی که به اين نوع جلسات دعوت می شوند خوب است از خود بپرسند چرا يکدفعه اينها علاقمند شده اند که هزينه سفر اين مهربانان را از اروپا به آمريکا بدهند و برايشان سخنرانی بگذارند. آنهايی هم که به دليل برنامه های نوروز و امثالهم دعوت می شوند خوب است نگاه کنند و اين نوع برنامه های جانبی دعوت کنندگان را مورد توجه قرار دهند تا از آنها سوء استفاده نشود. به هر حال همه اين مدعوين خود افرادی با تجربه و بادانش و عاقل هستند و خودشان می دانند که تصميم درست چيست به همين دليل هم سالهاست در اين مورد چيزی ننوشته ام. اما در دوسال اخير تعداد اين گونه فرونت ها بيشتر و بيشتر شده است و هدف برخی از آنها حتی برای افراد با تجربه سياسی به راحتی قابل تميز نيست.
به امید جمهوری آینده نگر  دموکراتیک و سکولار در ایران،
سام قندچی، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
http://www.iranscope.com
بيست و ششم خرداد ماه 1392
June 16, 2013
1. About Mr. Daniel Pipes' Article-2003
2. About Madison's Federalist Papers and Federalism in Iran
http://www.ghandchi.com/117-Madison.htm
3. کنفدراسيونيسم نسخه جنگ داخلی برای ايران
http://www.ghandchi.com/590-Confederationism.htm
4. دليل جنگ بخاطر برنامه اتمي
http://www.ghandchi.com/483-dalilejang.htm  

مقاله مرتبط
Related Article

نئوکانها، دانيل بل و ايران
http://www.ghandchi.com/785-neocons-daniel-bell.htm

Neocons, Daniel Bell and Iran
http://www.ghandchi.com/785-neocons-daniel-bell-eng.htm
 
 
ghandchi#
ayandehnegar#

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بايگانی وبلاگ