شنبه، مهر ۲۵، ۱۳۸۸

پيام دانشجو-دیدار شورای همبستگی با دکتر محمد علی داد خواه-انجمن زندانیان سیاسی


پيام دانشجو-دیدار شورای همبستگی با دکتر محمد علی داد خواه-انجمن زندانیان سیاسی
http://mohandestabarzadi.blogfa.com/post-1672.aspx

گروهی از اعضای شورای همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر در ایران،با دکتر محمد علی دادخواه دبیر حقوق بشری همبستگی که به تازگی از زندان ازاد شده است دیدار کردند.در این دیدار ابتدا دکتر دادخواه به بیان شرحی از دوران بازداشت خود پرداخت.
دکتر دادخواه گفت:شب 18 تیر بدون مقدمه به دفتر من ریختند . ان ها که خود را پلیس امنیت معرفی می کردند گفتند که ما برای تفتیش دفتر شما از سوی مر تضوی فرستاده شده ایم.پس از مدتی که دفتر من و اتاق های همکاران را تفتیش کردند من دیدم که چیزی مثل قیر را با خودشان اورده اند. گفتم این دیگه چیست؟ قیر است؟ در پاسخ و با حالتی از روی تمسخر پاسخ دادند که نه تریاک است،من شگفت زده شده بودم اما شگفت زدگی ام به همین جا ختم نشد برای این که یک چیز دیگر نیز نشانم دادند که تا ان زمان ندیده بودم. ان ها یک مسلسل را به من نشان دادند و گفتند که این را نیز در دفتر کار تو پیدا کردیم.پس از ان بود که گفتند ما حکم داریم که منزل تو را نیز بگردیم. به من دستبند و چشم بند زدن و بردن به خانه ام. جالب این بود که با ابزار پیشرفته ای که در اختیار داشتند به راحتی قفل محل کار من را باز کردند و به دور انداختند و یک قفل دیگر به ان زدند. حتا وقتی من را دوباره برای تفتیش گاو صندوق محل کارم اوردند دیدم که چه ماهرانه قفل ها را باز می کردند.
به هر حال خانه ام را نیز تفتیش کردند که البته در ان جا چیزی نگذاشته بودند. ان ها ان شب من را به جایی نامعلوم بردند.در جایی بردند که احتمالا چندین طبقه زیر زمین بود. شب که به انجا رسیدیم و من را در یک سلول یک در دو متر انداختند خواهش کردم که بروم دستشویی. گفتند تا فردا صبح خبری از دستشویی نیست.با اصرار زیاد من یک بطری نوشابه دادند و گفتند در همین ادرار کن. تا 24 ساعت حتا یک تکه نان به من ندادند.تا این که بازجویی ها شروع شد. در بازجویی ها فشار سنگینی بر من گذاشته بودند و مرتب می پرسیدند که این مسلسل را از کجا و چقد خریده ای؟پاسخ من فقط این بود که روحم خبر ندارد.
انها مدعی بودند که ندا با این مسلسل کشته شده و پول ان را شیرین عبادی برای من ارسال کرده و من از عراق خریده ام تا ندا را بکشم!؟ سلول و بازجویی و فشار ادامه داشت تا اینکه یک روز من را از سوراخ در اوردند. نمی دانم از کجا و به کجا بردند ولی از یک باغ بسیار با صفا سر در اوردیم. دیدم قاضی حداد ان جا نشسته است. او به محض این که من را دید شروع کرد به تمسخر و تحقیر.او می گفت دکتر و حقوقدان مملکت که مسلسل دارد و تریاک می کشد و چه وچه.من می خواستم سخنی بگویم که باز هم من را مسخره می کرد. خلاصه این که او نیز اصرار داشت بگویم از کی و چند خریده ام. او می گفت از شیرین عبادی چقدر پول گرفته ای و در فلان سفر با چه کسی بوده ای و مشتی پرسش مسخره و تکراری و تحقیر امیز را باز هم تکرار می کرد.
چندین روز این ماجرا گذشت و من توسط ان ها در جایی نا شناخته بازجویی می شدم تا در باره ی چیزی حرف بزنم که روحم از ان خبر نداشت یا این که در باره ی دوستانم و کار هایی که انجام داده بودم تفتیش عقیده بشوم. ان ها به من می گفتند که به تو چی که در هر امری حتا سد سیوند و برج جهان نمای اصفهان اظهار نظر می کنی.
پس از این که در این موارد توفیقی به دست نیاوردن از من می خواستند تا اعتراف تلوزیونی بدهم و طبق متنی که ان ها اماده کرده بودند عمل نمایم. این را نیزنپذیرفتم و به چالش به ان ها برخاستم.تا این که از این امر نیز نا امید شدند و من را به اوین منتقل کردند.
ان ها در زندان اوین که بودم گشتند و یک مجرم مالی را پیدا کردند و در کنار تخت من در بند 8 جا دادند.ان ها به این بهانه نام دادخواه را صدا می زدند و فحاشی می کردند. وقتی می گفتم چرا فحاشی می کنید در پاسخ می گفتند که منظورمان ان یکی دادخواه است!
در این مدت جز توهین و تحقیر از ان ها چیزی نشنیدم و می خواستند شخصیت من را زیر پا له کنند که البته نتوانستند.
الان هم اتومبیل من و برخی اموالم را از دفترم با خود برده اند و به هیچ وجه پاسخگو نیز نیستند. از این طریق عدالت و ایین دادرسی و قانون گرایی اشان را به من که وکیل دادگستری هستم نشان دادند.
در ادامه ی این دیدار مهندس طبرزدی سخنگوی همبستگی ضمن ابراز همدردی با دکتر دادخواه در باره ی شکنجه ی سفید گفت:زمانی که در شکنجه گاه توحید بودم با چشم خود می دیدم که زندانیان از شدت فشار به در و دیوار سلول ادرار کرده بودند. برخی از زندانی ها در همان ظرف ابی که اب می خوردند ادرار می کردند. هرگاه به دستشویی می رفتند ان را می شستند و دوباره اب می کردند تا بخورند. یا زمانی که در زندان 2-الف مربوط به سپاه بودم نه به ما اب می دادند و نه دستشویی می بردند.روزی 3 وعده و هر بار یک لیوان یک بار مصرف اب می داند. ان هم در چله تابستان.3 وعده هم دستشویی می بردند.و 3 وعده هم چایی. من مجبور شدم اعتصاب غذا کنم تا کمتر تشنه شوم و دستشویی نیاز نداشته باشم و این موضوع 20 روز طول کشید تا امدند و رسیدگی کردند چون سرم گیج رفت و ان ها پیگیری کردند.
در ادامه ی این دیدار مهندس زعیم دبیر سیاسی همبستگی نیز در مورد بازداشت اخیر خود سخنانی ایراد کرد. ایشان گفت:یکی از شگرد های بازجو ها این است که مرتب دروغ می گویند. ان ها به من می گفتند که تو به دکتر باوند چقدر اعتماد داری. من می گفتم خیلی زیاد. در ادامه می گفتند که خوب این باوند شما الان در سفر به نیویورک با احمدی نژاد همراه است. من می گفتم که خوب اگر چنین کاری کرده باشد از روی حس میهن دوستی است. چون وزیر خارجه ی شما ادم بی سوادی است و او رفته که بیش از این ابروی ایران را نبرد.
دکتر باوند رییس شورای همبستگی نیز ضمن این که به دکتر دادخواه خسته نباشید گفت به ارزیابی جنبش سبز در شرایط کنونی پرداخت و گفت:من بعید می دانم که مذاکرات این ها در مورد رونده ی هسته ای به نتیجه برسد. اما اگر به جمهوری اسلامی در ازای تعلیق غنی سازی با غلظت بالا امتیازی داده شود بر سر ملت ایران کوبیده خواهد شد. ما باید از جنبش سبز پشتیبانی کنیم و 13 ابان بسیار مهم است که اگر همچون روز قدس مردم بیایند معلوم خواهد شد که این جنبش خاموش شدنی نیست. جنبشی که خواهان رفراندوم حکومت است و راه حل این بحران را رفراندوم این نظام می داند. ما به عنوان جنبش همبستگی از ان پشتیبانی می کنیم ولی نمی خواهیم به گونه ای حرکت کنیم که به رژیم برای سرکوب بیشر بهانه بدهیم.
عیسا خان حاتمی دبیر اجرایی شورای همبستگی نیز به تحلیل شرایط موجود پرداخت و گفت:طبقه ی متوسط به عنوان گسترده ترین طبقه ی اجتماعی در ایران همواره بار مبارزات ازادی خواهانه را بر دوش کشیده. چه در دوران مشروطیت و چه در دوران انقلاب بهمن 57 و چه در این دوران. ولی در دوره ی احمدی نژاد به دلیل گرانی و تورم و بیکاری این طبقه ی متوسط بود که علاوه بر فشار اقتصادی فشار سیاسی و اجتماعی را نیز متحمل شد و این در حالی بود که رژیم سعی کرده است به سبک گدا پروری بخشی از روستاییان و طبقات فرو دست را با سهام عدالت و صدقه دادن با خود همراه کند. در واقع رژیم به ان ها امتیاز و باج می دهد تا رای ان ها را با خود کند.اگر تعدیل قیمت ها نیز صورت بگیرد در ان شایط است که بار دیگر این طبقه ی متوسط است که هزینه ی ان را باید بپردازد و نا رضایتی را گسترش می دهد و میخ نهایی بر تابوت رژیم کوبیده می شود.
دکتر ناظر ی دیگر عضو شورای همبستگی بود که در باره ی جنبش سبز سخن گفت. او تاکید کرد:باید از جنبش سبز حمایت کنیم. شعار جمهوری ایرانی شعار این جنبش است اما ما نباید از مردم عادی انتظار داشته باشیم که هزینه ی زیادی بدهند. باید با مسالمت و گام به گام پیش رفت. نباید از موسوی و کروبی جلو بزنیم. همبستگی بای فقط پشتیبانی کند نه این که بخواهد رهبری را به دست بگیرد. مردم خود می دانند چه کنند.
محمد رضا خوانساری یکی از اعضای شورای همبستگی نیز در مورد جنبش سبز سخن گفت و از همبستگی انتقاد کرد.او گفت: انتظار ما از شورای همبستگی این بود که تحرک بیشتری از خود نشان بدهد و این گونه نباشد که فقط اقای طبرزدی به عنوان سخنگو تلاش و فعالیت کند. بقیه ی اعضا نیز باید فعال باشند. دکتر ملکی دبیر شورا،کیوان صمیمی عضو شورا و رسول بداقی از هموندان همبستگی در زندان هستند اما کار مهمی برای ان ها انجام نداده ایم.
در این جلسه که بنکدار و شاهین رمضانی و میلاد ابراهیمیان و علی طبرزدی ا زاعضای همبستگی و نیز اقایان نظری و عربشاهی از اعضای شورای مرکزی دفتر تحکیم نیز حضور داشتند اقای مهدی عربشاهی در باره ی تظاهرات 13 ابان گفت:انچه اهمیت دارد این است که باید خواسته های جنبش مرحله بندی شود. جمهوری ایرانی و رفراندوم خواست نهایی این جنبش است اما باید بخواهیم که زندانیان سیاسی را بدون قید و شرط ازاد کنند.البته می دانیم که ان ها زیر بار نمی روند ولی ما نباید کوتاه بیاییم. باید خواسته های جنبش سبز مرحله بندی شود.امروز همه ی دانشگاه ها به شدت زیر فشار هستند اما دانشجویان کوتاه نمی ایند و در 13 ابان گسترده شرکت خواهند کرد.


+ نوشته شده توسط در شنبه بیست و پنجم مهر 1388

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بايگانی وبلاگ