سه‌شنبه، شهریور ۰۲، ۱۳۸۹

فیروزه خطیبی-«آخرین رقاص مائو»!


«آخرین رقاص مائو»!
فیروزه خطیبی
http://www1.voanews.com/persian/news/arts/MaoLastDancer-2010-8-24-101394079.html


«آخرین رقاص مائو» Mao's Last Dancer نام فیلم تازه «بروس برسفورد» کارگردان برجسته و موفق استرالیایی است که تا کنون بیش از ٣٠ فیلم سینمایی از جمله «پارتی دان»Don's Party و فیلم برنده اسکار«راننده برای خانم دیزی» Driving Miss Daisy را تهیه و کارگردانی کرده است و فیلم «بیلی الیوت» و فیلم دیگری به نام «و با شرکت پانچو ویلا» ی او که در سال ٢٠٠٣ بر روی اکران آمده است و در ایران با عنوان «پانچو ویا» به نمایش گذاشته شد به شدت مورد توجه تماشاگران قرار گرفت.

فیلم «آخرین رقاص مائو» هم چون «بیلی الیوت» یک فیلم دلگرمی بخش و امیدوارکننده است. اما برخلاف فیلم هایی چون «راکی» که در آن قهرمان اول فیلم یک کارگر ساده است که با تلاش و کوششی فراوان و خستگی ناپذیرخود را به مقام قهرمانی بوکس می رساند، این بار درفیلم « آخرین رقاص مائو» یک رقاص باله برخلاف جهت معمول زندگی در یک کشورکمونیستی با مقامات کشور چین در می افتد و درنهایت خود را به مدارج بالای هنری در یک کشور به اصطلاح «کاپیتالیستی» می رساند و تماشاگر هم متوجه می شود که زندگی در شرایط شستشوی مغزی در یک کشور بدون آزادی های فردی و اجتماعی حقیقتا چه مفهومی دارد.

مثل بسیاری از فیلم های دیگر این «ژانر» سینمایی، درطول تماشای فیلم «آخرین رقاص مائو» ، با عمیق ترین احساسات تماشاگر بازی شده است. «برسفورد» که تا کنون ٤ جایزه اسکار برای بهترین کارگردانی و بهترین فیلم را به خود اختصاص داده است می داند چگونه با مهارت تماشاگر خود را در تمام لحظات فیلم به داستان آن جلب کند. این درحالی است که تقریبا اغلب این تماشاگران هم با میل شدید روایتگری او را دنبال می کنند. به همین جهت نیز فیلم «آخرین رقاص مائو» را باید فیلمی برای تماشاگران خواند و نه فیلمی منحصرا برای منتقدین سینمایی. این فیلمی است که به نظر می رسد قلب تماشاگران را بیشتر از جوایز سینمایی به دست خواهد آورد و به همین ترتیب فروش گیشه آن نیز درچند روز نخست نمایش قابل توجه بوده است.



فیلم «آخرین رقاص مائو» برداشتی است از روی کتاب خاطرات «لی کونشین»، یک پسربچه دهاتی از یکی از روستاهای دوردست چین که در ١١ سالگی توسط مقامات دولتی از خانواده اش جدا می شود تا در مدرسه رقص «مادام مائو» در پکن به یادگیری رقص باله بپردازد. «لی» که باید با مشکلاتی از قبیل ، غم دوری از خانه و خانواده ، لاغری بیش از حد و ضعف جسمانی بجنگد با سعی و کوشش و پشتکاری که به خرج می دهد به مرحله ای می رسد که در یک برنامه تبادل فرهنگی بین چین و آمریکا از او دعوت می شود تا برای اجرای چند برنامه هنری ، به طور موقت، برای مدت ٣ ماه به کمپانی باله هوستون در ایالات متحده آمریکا بپیوندد. اقامت کوتاه در آمریکا، چشیدن مزه آزادی و چند واقعه شیرین در رابطه با تفاوت های فرهنگی نهایتا موجب می شود تا این رقاص جوان تصمیم بگیرد از بازگشت به «چین» این کشور تحت حکومت رژیم کمونیستی خودداری کند.

فیلم هنگامی به اوج دراماتیک خود می رسد که «لی» به همراه نامزد آمریکایی، مدیرکمپانی باله و وکیل خود به کنسولگری چین در «هوستون» می رود تا تصمیم خود را رسما به مقامات چینی ابلاغ کند. اما این مقامات درمحوطه کنسولگری که حکم خاک چین را دارد، «لی» را به زور از دوستانش جدا کرده و در اطاق مخصوصی تا بازگرداندن او به «چین» زندانی می کنند. در اینجاست که وکیل «لی» که پیش از آن ترتیب ازدواج محرمانه او را با نامزد آمریکاییش را داده است، با مانورهای قانونی در عرض چند ساعت ترتیبی می دهد تا مقامات چینی مجبور به آزاد ساختن «لی» از زندان داخل کنسولگری شوند. به این صورت «لی» رسما به دولت آمریکا پناهنده می شود. اما این پسربچه روستایی پیشین و این ستاره رقص «کمپانی باله هوستون» که درمقابل رئیس جمهور آمریکا دست به اجرای برنامه زده است بایستی بهای گزافی برای رسیدن به آرزوی دیرین خود که همان زندگی در جهان آزاد باشد بپردازد و باید برای همیشه از ملاقات با اعضای خانواده خود محروم شود. مسئله ای که فکرعذاب دهنده آن همواره «لی» را تعقیب می کند. هرچند بلندهمتی های حرفه ای تا حدودی درد دوری از خانواده را تسکین می دهد. اما در نهایت دولت چین اجازه می دهد تا پدرو مادر «لی» برای تماشای اجرای برنامه پسرشان پس از سال ها ممنوعیت به «هوستون» مسافرت کنند و این کار که به صورتی بدون اطلاع «لی» انجام شده فیلم «آخرین رقاص مائو» را در لحظه ملاقات پدر و مادر با پسرهنرمند و موفقشان، یک بار دیگر به اوج می رساند.

مثل فیلم های دیگری ازاین «ژانر» سینمایی، در فیلم «آخرین رقاص مائو» نیز همه چیز به صورت سفید و سیاه ترسیم شده است. ماشین تبلیغاتی رژیم کمونیستی چین، از همان اوان کودکی به «لی» آموخته است که فرهنگ آمریکایی را بزرگ ترین دشمن خلق به شمار آورد. درحالی که درهمان اولین برخورد با این فرهنگ در«هوستون»، «لی» همه چیز این فرهنگ را دوست دارد و گاه حتی آن را «خارق العاده» Fantastic می بیند. برخوردهای فرهنگی که در فیلم بین رقاص جوان چینی و فرهنگ آمریکایی گنجانده شده طنزآلود و گاه حتی خنده آور است. تا جایی که «لی» همه چیز آمریکا را خیلی خیلی خوب می بیند و همه چیز چین به غیر از اعضای خانواده خود را خیلی خیلی بد می پندارد. یک بار هم از زبان او می شنویم که احساس می کند باله رقصیدنش هم به خاطر این آزادی که وجود دارد دچارتحولات مثبتی شده است:«احساس می کنم در این جهان آزاد بهترمی توانم برقصم و بدنم و حرکاتم آزاد ترشده است.»

بهترین نقش فیلم «آخرین رقاص مائو»، برعهده بروس گرینوود، بازیگر برجسته استرالیایی است که در نقش حساس طراح رقص و مدیر کمپانی باله ای که «لی» را برای رقص در هوستون انتخاب می کند می درخشد.شخصیت «بن استیونسن» با بازی «گرینوود» دچار احساسات پیچیده ای است که به مسئله بغرنج پناهندگی یک رقاص جوان باله چینی به آمریکا ابعاد تازه ای می بخشد. اما مهم تر ازهرچیز دیگر گنجاندن برخی از بهترین قطعات باله در این فیلم است. به ویژه صحنه فراموش نشدنی آخر فیلم و هنگامی که «لی» با کسب اجازه از دولت چین به دهکده زادگاه خود در کوهستان های شمال غربی چین باز می گردد و به همراه دوست دختر آمریکایی خود که او نیز یک بالرین برجسته است، وسط میدان خاکی، برای اهالی دهکده کوچک و اولین معلم رقص خود «آقای شین» به اجرای یک باله کلاسیک زیبا می پردازد.

فیلم «آخرین رقاص مائو» که در هفته اول نمایش از فروش قابل توجهی برخوردار بوده است، پیش از این در چند جشنواره سینمایی از جمله «جشنواره بین المللی فیلم تورنتو» به نمایش درآمده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بايگانی وبلاگ