بامداد خونین
سعید میرمطهری
http://www.voanews.com/persian/news/viewers-article/bloody-morning-2011-08-25-128381063.html
با آغاز جنگ دوم جهانی، ایران بی طرفی خود را در جنگ اعلام کرد. ایران در آن سال ها که به دوره دیکتاتوری بیست ساله رضاشاه معروف شده – به شدت مشغول نوسازی کشور بود. بی طرفی ایران در جنگ – از جمله به دلیل موقعیت جغرافیایی کشور و منابع نفتی در جنوب– مقبول متفقین نبود. به علاوه انگلستان به دلیل خصومتی که بر سر نفت با رضاشاه پیدا کرده بود، خواهان برکناری و خروج او از ایران بود. اما آنچه بهانه حمله ارتش شوروی و انگلستان به ایران شد، حضور نزدیک به ۷۰۰ نفر از مهندسان و تکنسین های آلمان در ایران بود که در پروژه نوسازی ایران کار می کردند.
بامداد سوم شهریور ۱۳۲۰، نیروهای شوروی و انگلستان از زمین و هوا به ایران حمله کردند و با شهرهای مرزی به سمت تهران حرکت کردند. ارتش متلاشی شد. رضاشاه به نفع ولیعهد استعفا داد و توسط نیروهای انگلستان از ایران خارج و به آفریقای جنوبی تبعید شد.
در نخستین ساعات روز دوشنبه سوم شهریور ۱۳۲۰ نیروهای ارتش شوروی (از شمال و شرق) و انگلستان (از جنوب و غرب) همزمان و به رغم اعلام بیطرفی ایران در جنگ دوم جهانی، وارد ایران شدند. اسمیرنوف سفیر شوروی و سر ریدر بولارد وزیر مختار انگلستان طی یادداشتی حمله قوای خود را به علی منصور نخست وزیر وقت اطلاع دادند. منصور به سعدآباد رفت و رضاشاه را مطلع ساخت و بعد گزارش حمله نظامی شوروی و انگلستان را به اطلاع مجلس رساند.
شوروی و انگلستان، حمله نظامی خود را به حضور کارشناس آلمانی در ایران مربوط کردند. این دو کشور قبلا در ۲۸ تیر و ۲۵ مرداد ۱۳۲۰ در این مورد به ایران هشدار داده بودند.
بر اثر این حمله شهرهایی در شمال و جنوب ایران بمباران شدند و نیروی دریایی نوبنیاد ایران در خلیج فارس و دریای خزر، ظرف چند ساعت به کلی نابود شد. از جمله کشته شدگان دریادار غلامعلی بایندر فرمانده نیروی دریایی و ناخدا نقدی رئیس ستاد نیروی هوایی بودند. بر اساس گزارش های نظامی آن دوره، تعداد زیادی از افسران ارتش در همان روز اول حمله کشته شدند، کشتیهای ایران بر اثر آتش سوزی غرق شده و از بین رفتند. شمار کشته شدگان نظامی ایران بر اثر آن حمله ها، حدود پانصد نفر تخمین زده شده است. در اعلامیه ستاد ارتش خبر از حمله های هوایی به شهرهای تبریز، اردبیل، رضاییه (اورمیه)، خوی، اهر، میاندوآب، ماکو، بناب، مهاباد، رشت، حسن کیاده، میانه، اهواز و بندر پهلوی (بندر انزلی) داد. بر اساس این اعلامیه تلفات غیرنظامیان سنگین تر از تلفات نظامیان بود.
با پیشروی قوای شوروی و انگلستان از شمال و جنوب به سوی مرکز، علی منصور روز پنجم شهریور استعفا داد و رضا شاه محمد علی فروغی را مامور تشکیل کابینه کرد. فروغی روز بعد کابینه خود را معرفی کرد و شرایط انگلستان و شوروی را پذیرفت. این شرایط توسط نامه سفرای این دو کشور به نخست وزیر طرح شده بود: اخراج اتباع آلمان و تعهد در فراهم آوردن وسایل تسهیل حمل و نقل و لوازم و ادوات جنگی متفقین. انگلستان همچنین خواهان برکناری رضاشاه و خروج او از کشور بود.
فروغی هنگام معرفی وزرای خود به مجلس سخنانی ایراد کرد که در بخشی از آن آمده است: «دولت امروز به ورود در برنامه تفصیلی حاجتی نمی بیند و همین قدر به استحضار خاطر نمایندگان محترم می رساند که با نهایت حدیت در حفظ مناسبات حسنه با دول خارجه مخصوصا همسایگان و تعقیب اصلاحاتی که منظور نظر اعلیحضرت همایونی و عموم ملت است خواهد کوشید. ضمنا خاطر آقایان را مستحضر می دارد که چون به طوری که به خوبی آگاهی دارند دولت و ملت ایران صمیمانه طرفدار صلح و مسالمت بوده و می باشند و برای این که این نیت تزلزل ناپذیر کاملاً بر جهانیان مکشوف گردد در این موقع که از جانب دو دولت شوروی و انگلستان اقدام به عملیاتی شده است که ممکن است موجب اخلال صلح و سلامت گردد دولت به پیروی نیات صلح خواهانه اعلیحضرت همایون شاهنشاهی به قوای نظامی کشور هم اکنون دستور می دهد که از هرگونه عملیات مقاومتی خودداری نمایند تا موجبات خونریزی و اخلال امنیت مرتفع شود و آسایش عمومی حاصل گردد.»
در تهران شایع شده بود که نیروهای مهاجم به سوی پایتخت در حرکت اند و به زودی با اشغال تهران رضاشاه برکنار و از تهران خارج خواهد شد. این شایعات باعث هرج و مرج و آشوب درتهران شد. ماخذ این شایعات بیشتر گزارش های بخش فارسی رادیو بی بی سی لندن و تبلیغات این رادیو علیه رضا شاه بود که در تهران و توسط ان لمبتن وابسته مطبوعاتی سفارت انگلستان در تهران تهیه و به لندن ارسال می شد.
دو روز بعد، شنبه هشتم شهریور نخست وزیر بیانیه ای منتشر کرد که در آن از مردم پایتخت خواسته بود آرامش و متانت را حفظ کنند. در بخشی از آن آمده بود: «اخیرا دیده می شود که شایعات و اراجیف در میان مردم زیاد منتشر می شود و موجبات نگرانی خاطرها را فراهم می آورند لزوماً تذکر داده می شود که با این شایعات بی اساس به هیچ وجه وقعی نگذاشته و به آنها ترتیب اثر ندهند.»
روز بعد فروغی به مجلس رفت و به موضوعات مطرح در نامه سفرای انگلیس و شوروی و نیز اوضاع تهران اشاره کرد. سخنان فروغی در مجلس از رادیو ایران پخش شد و در مطبوعات منتشر گردید و بنا به گزارش ها تا حدود زیادی باعث آرامش خاطر مردم شد. در بخشی از این سخنان آمده بود: «چیزی که بنده بیشتر می خواستم خاطر نشان کنم این تاسفی است که از برای ما حاصل شده است از وضع روحیه مردم که بنده چیزهای عجیب و غریب می شنوم از اراجیف و جعلیات و می بینم وحشت خاطر زیادی برای اهالی تهران هست و حتی می شنوم جماعتی از تهران بیرون می روند و خارج می شوند و من علت این را نمی دانم.... بنده می خواهم اطمینان بدهم که آقایان و همه اهل تهران این طور دست پاچه و پریشان خاطر نباشند که هیچ قسم مخاطره ای برای دولت و برای مرکز و برای مردم نیست. اگر خبری می شنوید باور نکنید و هراس در میان مردم نیندازید که این خودش دست و پای ما را می بندد، ... در این که ما در یک موقع مشکلی گرفتار شده ایم حرفی نیست، ما که این را پنهان نکرده ایم، یک قضایای مشکلی برای دولت پیش آمده است باید بنشینند و حل کنند. البته برای این که حل شود باید مردم هم کمک کنند، نه این که مشکلاتی هم در داخله برای خودمان درست کنیم ...»
روز هشتم شهریور سفرای شوروی و انگلستان نیز نامه هایی به علی سهیلی وزیر امور خارجه ایران نوشتند و در آن مقاصد خود از اشغال ایران را توضیح دادند.
در نامه سر ریدر بولارد از جمله آمده است: «... دولتین ... انگلستان و اتحاد جماهیر شوروی هیچ نقشه ای بر علیه استقلال و تمامیت ارضی ایران ندارند و علت این که مجبور شده اند دست به اقدامات نظامی بزنند این بوده است که دولت ایران توجهی به تذکرات دوستانه آنها نکرده است. لیکن این اقدامات بر علیه خود ایران صورت نگرفته، بلکه فقط علیه تهدید اقدامات احتمالی آلمان ها بوده است که در تمام نقاط حساس ایران نفوذ کرده بودند. چنان که دولت ایران حاضر به اشتراک مساعی برای دفع این خطر باشد علت ندارد که عملیات خصمانه ادامه پیدا کند...»
در آن زمان – بر اساس اسناد موجود – تعداد آلمان های مقیم ایران ۶۹۴ نفر بود ولی در تبلیغات رادیو لندن از سه هزار آلمانی مقیم ایران یاد می شد. این در حالی بود که تعداد انگلیسی های مقیم ایران حدود ۲۶۰۰ نفر بودند.
دولت های انگلستان و شوروی از ایران خواستند به ارتش خود دستور دهد هر گونه مقاومت را ترک کرده و اجازه دهند مناطق و شهرهای خانقین و کرمانشاه و خرم آباد و مسجد سلیمان و هفتگل و گچساران در جنوب وغرب ایران و نیز اشنویه و حیدرآباد و میاندواب و زنجان و قزوین و خرم آباد، زیراب و سمنان و شاهرود و علی آباد به وسیله نیروهای شوروی و انگلستان اشغال شود. همچنین خواستند دولت ایران همه اتباع آلمان به استثنای اعضای سفارت این کشور و تعدادی از اشخاص فنی در تاسیسات مخابرات غیر نظامی ایران را اخراج کند و صورت اسامی همه آلمان های مقیم ایران را به سفارتخانه های انگلیس و شوروی بدهد و تسهیلاتی برای حمل و نقل ادوات جنگی شوروی و انگلیس در خاک ایران فراهم نماید.
سر ریدر بولارد در تلگرافی که روز سوم سپتامبر (۱۲ شهریور) در مورد اوضاع ایران به لندن فرستاد از حضور و دخالت رضاشاه در اوضاع ابراز نگرانی کرد و از جمله نوشت: «شاه بار دیگر در تمام امور مداخله می کند، وزرا را کتک می زند و به همان اعمال احمقانه و وحشیانه گذشته خود ادامه می دهد. یکی از مقامات دولتی محرمانه به من گفت که شاه غیر قابل تحمل شده و خود نخست وزیر هم که با حال بیماری قبول مسئولیت کرده دیگر نمی تواند شاه را تحمل کند. وقت آن رسیده است که ما هم دراین مورد با افکارعمومی همراه شویم، زیرا در غیر این صورت پیشرفت مقاصد ما با مشکلاتی مواجه خواهد شد...»
در همین روز چرچیل تلگرافی به بولارد مخابره می کند که روشن نیست آیا در جواب تلگراف بولارد است یا مستقلا نگاشته شده. در بخشی از این تلگراف آمده «امیدواریم شرایطی پیش نیاید که ما مجبور به اشغال تهران بشویم، اگر دولت ایران می خواهد چنین وضعی پیش نیاید باید صادقانه با ما همکاری کند... در حال حاضر ما مخالفتی با شاه نداریم، ولی اگر شرایط مطلوبی به وجود نیاید ناچاریم در مقابل سو رفتار او عکس العمل مناسبی نشان بدهیم...»
از این تاریخ به بعد است که حمله های بخش فارسی بی بی سی به رضاشاه اوج می گیرد.
جان سیمپسون سردبیر بخش بین الملل بی بی سی در خاطراتی که به تازگی با عنوان Strange Places, Questionable People منتشر کرده در این باره اشاره ای دارد که خواندنی است:
«بخش فارسی بی بی سی در سال ۱۹۴۱ توسط دولت بریتانیا تاسیس شد با یک هدف خاص و آن برکناری رضاشاه، به دلیل سمپاتی وی با آلمان نازی، از تخت سلطنت ایران بود... » (ص ۲۲۷)
نصرالله انتظام رییس تشریفات دربار رضاشاه درباره تبلیغات بخش فارسی رادیو بی بی سی می گوید: «نکته ای که در این ایام جلب توجه می نمود تبلیغات بخش فارسی رادیوی لندن بود. روز اول عنوان را تشریح حکومت دموکراسی قرار داده گفتند در دولت مشروطه آزادی افراد محترم است. روزهای بعد به ذکر کلیات و اشاره و کنایه اکتفا نکرده حملات را متوجه شخص شاه و عملیات غیر قانونی او کردند... ادامه این تبلیغات از طرف رادیوی رسمی کشوری چون انگلستان و حملاتی را که به شخص شاه می کردند به امری عادی و اتفاقی نمی شد تعبیر کرد. معلوم بود که آنها می خواهند کم کم چشم و گوش مردم را باز کنند و با جری ساختن افراد به شاه بفهمانند که دوره سلطنتش سپری شده است. تاثیر این تبلیغات روز به روز در تهران زیادتر شد. مردم ناراضی استفاده کردند، ابتدا سربسته و بعدا علنی زبان به بدگویی و فحاشی گشودند که چرا نمی رود و جان ما را خلاص نمی کند. خود شاه هم متوجه عواقب امر بود و سوالاتی می نمود. یکی از روزها که شاه به عادت معمول جلو کاخ به گردش آمدند، از من پرسیدند: در شهر چه خبر است؟... اگر می گفتم خبری نیست بر خلاف وجدان و حقیقت گفته بودم و اگر می خواستم حقایق را بگویم از نزاکت دور بود، چه مردم جز ناسزا چیری نمی گفتند... برای این که کتمان حقیقت نکرده باشم و چیز زننده ای هم نگویم عرض کردم: بیشتر صحبت ها در اطراف رادیو لندن است و مثل این می ماند که نقشه و برنامه ای دارند، زیرا روز به روز بر شدت حملات می افزایند... شاه بی آن که متغیر یا برآشفته شود روی خود را به ولیعهد کرد و گفت: می بینی انتظام هم همین عقیده را دارد...»
سر ریدر بولارد در بخش هایی از تلگراف ها و مکاتباتش با لندن تصریح می کند که مواد اولیه تبلیغات علیه رضاشاه در ایران و توسط میس لمبتون وابسته مطبوعاتی سفارت انگلیس در تهران تهیه می شده است.
سر دنیس رایت سفیر کبیر اسبق انگلیس در ایران بعدها نوشت که انگلیس از اواسط شهریور تصمیم خود را در برکناری رضاشاه از سلطنت گرفته بود و یگانه دلیل تعویق آن تا ۲۵ شهریور عدم توافق شوروی و انگلستان بر سر جانشینی وی بوده است.
ابتدا قرار بر این بوده که در ایران جمهوری اعلام شود و محمد علی فروغی به عنوان اولین رییس جمهوری ایران تعیین شود. فروغی حاضر به قبول تغییر رژیم و ریاست جمهوری نشد. به محمد ساعد پیشنهاد شد تا رییس جمهوری شود. او هم قبول نکرد. او هم تغیییر رژیم را به صلاح نمی دانست. بعد به فکر بازگرداندن سلطنت به خانواده قاجار افتادند. محمد علی فروغی آنها را از این فکر بازداشت و بالاخره توافق شد یکی از پسران رضاشاه جانشین وی شود. پیشنهاد انگلیس شاهزاده غلامرضا بود که مادرش از طایفه قاجار بود که مورد موافقت همه طرف ها قرار نگرفت.
صبح روز ۲۵ شهریور فروغی استعفای رضاشاه و آغار سلطنت محمد رضاشاه را در مجلس اعلام کرد. از تلگراف مورخ ۱۵ سپتامبر (۲۴ شهریور) بولارد به وزارت امور خارجه انگلستان بر می آید که وی از استعفای رضاشاه به نفع ولیعهد اطلاع داشته ولی لندن آن را تایید نکرده بود.
فروغی انگلستان را در مقابل عمل انجام شده قرار داد و روز بعد ولیعهد را به مجلس برد و به عنوان پادشاه جدید معرفی کرد. هیچ یک از سفرا یا اعضای کادر دیپلماتیک شوروی و انگلستان در مراسم تحلیف پادشاه جدید شرکت نکردند. تقی زاده در خاطراتش نوشته است روس و انگلیس محمد رضاشاه را از اول نمی خواستند. فروغی عجله کرد و او را به مجلس برد و پایه پادشاهی او را تحکیم کرد.
مهمترین اقدام فروغی بعد از قطعی کردن سلطنت محمد رضاشاه، به رغم انگلستان و شوروی، تایید انتخابات مجلس سیزدهم در آبان ۱۳۲۰ بود. انتخابات در دوران رضاشاه برگزار شده بود و مجلس جدید روز ۲۲ آبان آغاز به کار کرد. فروغی بنا به سنت پارلمانی از نخست وزیری استعفا داد و با رای تمایل مجلس جدید و فرمان شاه مجددا نخست وزیر شد و با اجازه مجلس، مذاکرات درباره پیمان سه جانبه ایران – انگلستان و شوروی را آغاز کرد و به انجام رساند. این پیمان بعد از امضا به تایید مجلس شورای ملی رسید.
در این پیمان، دولت های شوروی و انگلستان، در ازای همکاری های ایران با متفقین، استقلال و تمامیت ارضی ایران را تضمین کردند و متعهد شدند تا حداکثر شش ماه بعد از پایان جنگ کلیه نیروهای نظامی خود را از ایران خارج سازند.
پیمان سه جانبه به دلیل امتیازاتی که برای متفقین و حضور آنها در ایران قایل شده بود در مجلس و مطبوعاتی که آزادی را تجربه می کردند مورد انتقادات شدیدی واقع شد و یکی از تماشاچیان مجلس در روز ۵ بهمن ۱۳۲۰ در صحن مجلس به فروغی حمله کرد و او را مورد ضرب و شتم قرار داد. شوروی و انگلستان در این پیمان همچنین تمامیت ارضی و استقلال ایران را نیز تضمین کرده بودند.
حبیب یغمایی می گوید بعد از امضای قرارداد سه جانبه، روزی که با فروغی مشغول تصحیح یکی از متون ادبی بودیم از من پرسید مردم در شهر (درباره قرارداد سه جانبه) چه می گویند. گفتم: از شما بد می گویند که چرا فروغی با آن سابقه چنین قراردادی را امضا کرده است. فروغی گفت: اتفاقا چنین قراردادی را چون منی باید امضا می کرد که یک کلمه اش این ور آن ور نشود.... (نقل به معنی)
بعد از پایان جنگ و تشکیل حکومت پیشه وری در آذربایجان با حمایت های آشکار ارتش سرخ، پیمان سه جانبه تهران که متفقین باید ظرف شش ماه ایران را تخلیه کنند، مبنای حقوقی درخواست ایران برای خروج نیروهای نظامی اتحاد شوروی از ایران و مآلاً اضمحلال حکومت پیشه وری در آذربایجان شد.
منابع:
- رهبران مشروطه، تالیف ابراهیم صفایی
- زندگی طوفانی، خاطرات سید حسن تقی زاده
- خاطرات نصرالله انتظام
- خاطرات سر دنیس رایت: ایرانیان در میان انگلیسی ها
- خاطرات سر ریدر بولارد.
- خاطرات جان سیمپسون، سردبیر بی بی سی:
Strange Places, Questionable People
متن استعفای رضاشاه:
http://runykey.blogfa.com/post-292.aspx
iran#
سعید میرمطهری
http://www.voanews.com/persian/news/viewers-article/bloody-morning-2011-08-25-128381063.html
با آغاز جنگ دوم جهانی، ایران بی طرفی خود را در جنگ اعلام کرد. ایران در آن سال ها که به دوره دیکتاتوری بیست ساله رضاشاه معروف شده – به شدت مشغول نوسازی کشور بود. بی طرفی ایران در جنگ – از جمله به دلیل موقعیت جغرافیایی کشور و منابع نفتی در جنوب– مقبول متفقین نبود. به علاوه انگلستان به دلیل خصومتی که بر سر نفت با رضاشاه پیدا کرده بود، خواهان برکناری و خروج او از ایران بود. اما آنچه بهانه حمله ارتش شوروی و انگلستان به ایران شد، حضور نزدیک به ۷۰۰ نفر از مهندسان و تکنسین های آلمان در ایران بود که در پروژه نوسازی ایران کار می کردند.
بامداد سوم شهریور ۱۳۲۰، نیروهای شوروی و انگلستان از زمین و هوا به ایران حمله کردند و با شهرهای مرزی به سمت تهران حرکت کردند. ارتش متلاشی شد. رضاشاه به نفع ولیعهد استعفا داد و توسط نیروهای انگلستان از ایران خارج و به آفریقای جنوبی تبعید شد.
در نخستین ساعات روز دوشنبه سوم شهریور ۱۳۲۰ نیروهای ارتش شوروی (از شمال و شرق) و انگلستان (از جنوب و غرب) همزمان و به رغم اعلام بیطرفی ایران در جنگ دوم جهانی، وارد ایران شدند. اسمیرنوف سفیر شوروی و سر ریدر بولارد وزیر مختار انگلستان طی یادداشتی حمله قوای خود را به علی منصور نخست وزیر وقت اطلاع دادند. منصور به سعدآباد رفت و رضاشاه را مطلع ساخت و بعد گزارش حمله نظامی شوروی و انگلستان را به اطلاع مجلس رساند.
شوروی و انگلستان، حمله نظامی خود را به حضور کارشناس آلمانی در ایران مربوط کردند. این دو کشور قبلا در ۲۸ تیر و ۲۵ مرداد ۱۳۲۰ در این مورد به ایران هشدار داده بودند.
بر اثر این حمله شهرهایی در شمال و جنوب ایران بمباران شدند و نیروی دریایی نوبنیاد ایران در خلیج فارس و دریای خزر، ظرف چند ساعت به کلی نابود شد. از جمله کشته شدگان دریادار غلامعلی بایندر فرمانده نیروی دریایی و ناخدا نقدی رئیس ستاد نیروی هوایی بودند. بر اساس گزارش های نظامی آن دوره، تعداد زیادی از افسران ارتش در همان روز اول حمله کشته شدند، کشتیهای ایران بر اثر آتش سوزی غرق شده و از بین رفتند. شمار کشته شدگان نظامی ایران بر اثر آن حمله ها، حدود پانصد نفر تخمین زده شده است. در اعلامیه ستاد ارتش خبر از حمله های هوایی به شهرهای تبریز، اردبیل، رضاییه (اورمیه)، خوی، اهر، میاندوآب، ماکو، بناب، مهاباد، رشت، حسن کیاده، میانه، اهواز و بندر پهلوی (بندر انزلی) داد. بر اساس این اعلامیه تلفات غیرنظامیان سنگین تر از تلفات نظامیان بود.
با پیشروی قوای شوروی و انگلستان از شمال و جنوب به سوی مرکز، علی منصور روز پنجم شهریور استعفا داد و رضا شاه محمد علی فروغی را مامور تشکیل کابینه کرد. فروغی روز بعد کابینه خود را معرفی کرد و شرایط انگلستان و شوروی را پذیرفت. این شرایط توسط نامه سفرای این دو کشور به نخست وزیر طرح شده بود: اخراج اتباع آلمان و تعهد در فراهم آوردن وسایل تسهیل حمل و نقل و لوازم و ادوات جنگی متفقین. انگلستان همچنین خواهان برکناری رضاشاه و خروج او از کشور بود.
فروغی هنگام معرفی وزرای خود به مجلس سخنانی ایراد کرد که در بخشی از آن آمده است: «دولت امروز به ورود در برنامه تفصیلی حاجتی نمی بیند و همین قدر به استحضار خاطر نمایندگان محترم می رساند که با نهایت حدیت در حفظ مناسبات حسنه با دول خارجه مخصوصا همسایگان و تعقیب اصلاحاتی که منظور نظر اعلیحضرت همایونی و عموم ملت است خواهد کوشید. ضمنا خاطر آقایان را مستحضر می دارد که چون به طوری که به خوبی آگاهی دارند دولت و ملت ایران صمیمانه طرفدار صلح و مسالمت بوده و می باشند و برای این که این نیت تزلزل ناپذیر کاملاً بر جهانیان مکشوف گردد در این موقع که از جانب دو دولت شوروی و انگلستان اقدام به عملیاتی شده است که ممکن است موجب اخلال صلح و سلامت گردد دولت به پیروی نیات صلح خواهانه اعلیحضرت همایون شاهنشاهی به قوای نظامی کشور هم اکنون دستور می دهد که از هرگونه عملیات مقاومتی خودداری نمایند تا موجبات خونریزی و اخلال امنیت مرتفع شود و آسایش عمومی حاصل گردد.»
در تهران شایع شده بود که نیروهای مهاجم به سوی پایتخت در حرکت اند و به زودی با اشغال تهران رضاشاه برکنار و از تهران خارج خواهد شد. این شایعات باعث هرج و مرج و آشوب درتهران شد. ماخذ این شایعات بیشتر گزارش های بخش فارسی رادیو بی بی سی لندن و تبلیغات این رادیو علیه رضا شاه بود که در تهران و توسط ان لمبتن وابسته مطبوعاتی سفارت انگلستان در تهران تهیه و به لندن ارسال می شد.
دو روز بعد، شنبه هشتم شهریور نخست وزیر بیانیه ای منتشر کرد که در آن از مردم پایتخت خواسته بود آرامش و متانت را حفظ کنند. در بخشی از آن آمده بود: «اخیرا دیده می شود که شایعات و اراجیف در میان مردم زیاد منتشر می شود و موجبات نگرانی خاطرها را فراهم می آورند لزوماً تذکر داده می شود که با این شایعات بی اساس به هیچ وجه وقعی نگذاشته و به آنها ترتیب اثر ندهند.»
روز بعد فروغی به مجلس رفت و به موضوعات مطرح در نامه سفرای انگلیس و شوروی و نیز اوضاع تهران اشاره کرد. سخنان فروغی در مجلس از رادیو ایران پخش شد و در مطبوعات منتشر گردید و بنا به گزارش ها تا حدود زیادی باعث آرامش خاطر مردم شد. در بخشی از این سخنان آمده بود: «چیزی که بنده بیشتر می خواستم خاطر نشان کنم این تاسفی است که از برای ما حاصل شده است از وضع روحیه مردم که بنده چیزهای عجیب و غریب می شنوم از اراجیف و جعلیات و می بینم وحشت خاطر زیادی برای اهالی تهران هست و حتی می شنوم جماعتی از تهران بیرون می روند و خارج می شوند و من علت این را نمی دانم.... بنده می خواهم اطمینان بدهم که آقایان و همه اهل تهران این طور دست پاچه و پریشان خاطر نباشند که هیچ قسم مخاطره ای برای دولت و برای مرکز و برای مردم نیست. اگر خبری می شنوید باور نکنید و هراس در میان مردم نیندازید که این خودش دست و پای ما را می بندد، ... در این که ما در یک موقع مشکلی گرفتار شده ایم حرفی نیست، ما که این را پنهان نکرده ایم، یک قضایای مشکلی برای دولت پیش آمده است باید بنشینند و حل کنند. البته برای این که حل شود باید مردم هم کمک کنند، نه این که مشکلاتی هم در داخله برای خودمان درست کنیم ...»
روز هشتم شهریور سفرای شوروی و انگلستان نیز نامه هایی به علی سهیلی وزیر امور خارجه ایران نوشتند و در آن مقاصد خود از اشغال ایران را توضیح دادند.
در نامه سر ریدر بولارد از جمله آمده است: «... دولتین ... انگلستان و اتحاد جماهیر شوروی هیچ نقشه ای بر علیه استقلال و تمامیت ارضی ایران ندارند و علت این که مجبور شده اند دست به اقدامات نظامی بزنند این بوده است که دولت ایران توجهی به تذکرات دوستانه آنها نکرده است. لیکن این اقدامات بر علیه خود ایران صورت نگرفته، بلکه فقط علیه تهدید اقدامات احتمالی آلمان ها بوده است که در تمام نقاط حساس ایران نفوذ کرده بودند. چنان که دولت ایران حاضر به اشتراک مساعی برای دفع این خطر باشد علت ندارد که عملیات خصمانه ادامه پیدا کند...»
در آن زمان – بر اساس اسناد موجود – تعداد آلمان های مقیم ایران ۶۹۴ نفر بود ولی در تبلیغات رادیو لندن از سه هزار آلمانی مقیم ایران یاد می شد. این در حالی بود که تعداد انگلیسی های مقیم ایران حدود ۲۶۰۰ نفر بودند.
دولت های انگلستان و شوروی از ایران خواستند به ارتش خود دستور دهد هر گونه مقاومت را ترک کرده و اجازه دهند مناطق و شهرهای خانقین و کرمانشاه و خرم آباد و مسجد سلیمان و هفتگل و گچساران در جنوب وغرب ایران و نیز اشنویه و حیدرآباد و میاندواب و زنجان و قزوین و خرم آباد، زیراب و سمنان و شاهرود و علی آباد به وسیله نیروهای شوروی و انگلستان اشغال شود. همچنین خواستند دولت ایران همه اتباع آلمان به استثنای اعضای سفارت این کشور و تعدادی از اشخاص فنی در تاسیسات مخابرات غیر نظامی ایران را اخراج کند و صورت اسامی همه آلمان های مقیم ایران را به سفارتخانه های انگلیس و شوروی بدهد و تسهیلاتی برای حمل و نقل ادوات جنگی شوروی و انگلیس در خاک ایران فراهم نماید.
سر ریدر بولارد در تلگرافی که روز سوم سپتامبر (۱۲ شهریور) در مورد اوضاع ایران به لندن فرستاد از حضور و دخالت رضاشاه در اوضاع ابراز نگرانی کرد و از جمله نوشت: «شاه بار دیگر در تمام امور مداخله می کند، وزرا را کتک می زند و به همان اعمال احمقانه و وحشیانه گذشته خود ادامه می دهد. یکی از مقامات دولتی محرمانه به من گفت که شاه غیر قابل تحمل شده و خود نخست وزیر هم که با حال بیماری قبول مسئولیت کرده دیگر نمی تواند شاه را تحمل کند. وقت آن رسیده است که ما هم دراین مورد با افکارعمومی همراه شویم، زیرا در غیر این صورت پیشرفت مقاصد ما با مشکلاتی مواجه خواهد شد...»
در همین روز چرچیل تلگرافی به بولارد مخابره می کند که روشن نیست آیا در جواب تلگراف بولارد است یا مستقلا نگاشته شده. در بخشی از این تلگراف آمده «امیدواریم شرایطی پیش نیاید که ما مجبور به اشغال تهران بشویم، اگر دولت ایران می خواهد چنین وضعی پیش نیاید باید صادقانه با ما همکاری کند... در حال حاضر ما مخالفتی با شاه نداریم، ولی اگر شرایط مطلوبی به وجود نیاید ناچاریم در مقابل سو رفتار او عکس العمل مناسبی نشان بدهیم...»
از این تاریخ به بعد است که حمله های بخش فارسی بی بی سی به رضاشاه اوج می گیرد.
جان سیمپسون سردبیر بخش بین الملل بی بی سی در خاطراتی که به تازگی با عنوان Strange Places, Questionable People منتشر کرده در این باره اشاره ای دارد که خواندنی است:
«بخش فارسی بی بی سی در سال ۱۹۴۱ توسط دولت بریتانیا تاسیس شد با یک هدف خاص و آن برکناری رضاشاه، به دلیل سمپاتی وی با آلمان نازی، از تخت سلطنت ایران بود... » (ص ۲۲۷)
نصرالله انتظام رییس تشریفات دربار رضاشاه درباره تبلیغات بخش فارسی رادیو بی بی سی می گوید: «نکته ای که در این ایام جلب توجه می نمود تبلیغات بخش فارسی رادیوی لندن بود. روز اول عنوان را تشریح حکومت دموکراسی قرار داده گفتند در دولت مشروطه آزادی افراد محترم است. روزهای بعد به ذکر کلیات و اشاره و کنایه اکتفا نکرده حملات را متوجه شخص شاه و عملیات غیر قانونی او کردند... ادامه این تبلیغات از طرف رادیوی رسمی کشوری چون انگلستان و حملاتی را که به شخص شاه می کردند به امری عادی و اتفاقی نمی شد تعبیر کرد. معلوم بود که آنها می خواهند کم کم چشم و گوش مردم را باز کنند و با جری ساختن افراد به شاه بفهمانند که دوره سلطنتش سپری شده است. تاثیر این تبلیغات روز به روز در تهران زیادتر شد. مردم ناراضی استفاده کردند، ابتدا سربسته و بعدا علنی زبان به بدگویی و فحاشی گشودند که چرا نمی رود و جان ما را خلاص نمی کند. خود شاه هم متوجه عواقب امر بود و سوالاتی می نمود. یکی از روزها که شاه به عادت معمول جلو کاخ به گردش آمدند، از من پرسیدند: در شهر چه خبر است؟... اگر می گفتم خبری نیست بر خلاف وجدان و حقیقت گفته بودم و اگر می خواستم حقایق را بگویم از نزاکت دور بود، چه مردم جز ناسزا چیری نمی گفتند... برای این که کتمان حقیقت نکرده باشم و چیز زننده ای هم نگویم عرض کردم: بیشتر صحبت ها در اطراف رادیو لندن است و مثل این می ماند که نقشه و برنامه ای دارند، زیرا روز به روز بر شدت حملات می افزایند... شاه بی آن که متغیر یا برآشفته شود روی خود را به ولیعهد کرد و گفت: می بینی انتظام هم همین عقیده را دارد...»
سر ریدر بولارد در بخش هایی از تلگراف ها و مکاتباتش با لندن تصریح می کند که مواد اولیه تبلیغات علیه رضاشاه در ایران و توسط میس لمبتون وابسته مطبوعاتی سفارت انگلیس در تهران تهیه می شده است.
سر دنیس رایت سفیر کبیر اسبق انگلیس در ایران بعدها نوشت که انگلیس از اواسط شهریور تصمیم خود را در برکناری رضاشاه از سلطنت گرفته بود و یگانه دلیل تعویق آن تا ۲۵ شهریور عدم توافق شوروی و انگلستان بر سر جانشینی وی بوده است.
ابتدا قرار بر این بوده که در ایران جمهوری اعلام شود و محمد علی فروغی به عنوان اولین رییس جمهوری ایران تعیین شود. فروغی حاضر به قبول تغییر رژیم و ریاست جمهوری نشد. به محمد ساعد پیشنهاد شد تا رییس جمهوری شود. او هم قبول نکرد. او هم تغیییر رژیم را به صلاح نمی دانست. بعد به فکر بازگرداندن سلطنت به خانواده قاجار افتادند. محمد علی فروغی آنها را از این فکر بازداشت و بالاخره توافق شد یکی از پسران رضاشاه جانشین وی شود. پیشنهاد انگلیس شاهزاده غلامرضا بود که مادرش از طایفه قاجار بود که مورد موافقت همه طرف ها قرار نگرفت.
صبح روز ۲۵ شهریور فروغی استعفای رضاشاه و آغار سلطنت محمد رضاشاه را در مجلس اعلام کرد. از تلگراف مورخ ۱۵ سپتامبر (۲۴ شهریور) بولارد به وزارت امور خارجه انگلستان بر می آید که وی از استعفای رضاشاه به نفع ولیعهد اطلاع داشته ولی لندن آن را تایید نکرده بود.
فروغی انگلستان را در مقابل عمل انجام شده قرار داد و روز بعد ولیعهد را به مجلس برد و به عنوان پادشاه جدید معرفی کرد. هیچ یک از سفرا یا اعضای کادر دیپلماتیک شوروی و انگلستان در مراسم تحلیف پادشاه جدید شرکت نکردند. تقی زاده در خاطراتش نوشته است روس و انگلیس محمد رضاشاه را از اول نمی خواستند. فروغی عجله کرد و او را به مجلس برد و پایه پادشاهی او را تحکیم کرد.
مهمترین اقدام فروغی بعد از قطعی کردن سلطنت محمد رضاشاه، به رغم انگلستان و شوروی، تایید انتخابات مجلس سیزدهم در آبان ۱۳۲۰ بود. انتخابات در دوران رضاشاه برگزار شده بود و مجلس جدید روز ۲۲ آبان آغاز به کار کرد. فروغی بنا به سنت پارلمانی از نخست وزیری استعفا داد و با رای تمایل مجلس جدید و فرمان شاه مجددا نخست وزیر شد و با اجازه مجلس، مذاکرات درباره پیمان سه جانبه ایران – انگلستان و شوروی را آغاز کرد و به انجام رساند. این پیمان بعد از امضا به تایید مجلس شورای ملی رسید.
در این پیمان، دولت های شوروی و انگلستان، در ازای همکاری های ایران با متفقین، استقلال و تمامیت ارضی ایران را تضمین کردند و متعهد شدند تا حداکثر شش ماه بعد از پایان جنگ کلیه نیروهای نظامی خود را از ایران خارج سازند.
پیمان سه جانبه به دلیل امتیازاتی که برای متفقین و حضور آنها در ایران قایل شده بود در مجلس و مطبوعاتی که آزادی را تجربه می کردند مورد انتقادات شدیدی واقع شد و یکی از تماشاچیان مجلس در روز ۵ بهمن ۱۳۲۰ در صحن مجلس به فروغی حمله کرد و او را مورد ضرب و شتم قرار داد. شوروی و انگلستان در این پیمان همچنین تمامیت ارضی و استقلال ایران را نیز تضمین کرده بودند.
حبیب یغمایی می گوید بعد از امضای قرارداد سه جانبه، روزی که با فروغی مشغول تصحیح یکی از متون ادبی بودیم از من پرسید مردم در شهر (درباره قرارداد سه جانبه) چه می گویند. گفتم: از شما بد می گویند که چرا فروغی با آن سابقه چنین قراردادی را امضا کرده است. فروغی گفت: اتفاقا چنین قراردادی را چون منی باید امضا می کرد که یک کلمه اش این ور آن ور نشود.... (نقل به معنی)
بعد از پایان جنگ و تشکیل حکومت پیشه وری در آذربایجان با حمایت های آشکار ارتش سرخ، پیمان سه جانبه تهران که متفقین باید ظرف شش ماه ایران را تخلیه کنند، مبنای حقوقی درخواست ایران برای خروج نیروهای نظامی اتحاد شوروی از ایران و مآلاً اضمحلال حکومت پیشه وری در آذربایجان شد.
منابع:
- رهبران مشروطه، تالیف ابراهیم صفایی
- زندگی طوفانی، خاطرات سید حسن تقی زاده
- خاطرات نصرالله انتظام
- خاطرات سر دنیس رایت: ایرانیان در میان انگلیسی ها
- خاطرات سر ریدر بولارد.
- خاطرات جان سیمپسون، سردبیر بی بی سی:
Strange Places, Questionable People
متن استعفای رضاشاه:
http://runykey.blogfa.com/post-292.aspx
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر