شادی
صدر: فراخوان ادای دین!
http://iranscope.blogspot.com/2015/09/blog-post_52.html
من یکی از آن آدمهای زیادی هستم که اگرچه کودکی و نوجوانیام به شدت تحت تاثیر انقلاب و جنگ قرار گرفته اما هیچیک از اعضای خانواده و یا نزدیکانم در جریان سرکوب گسترده مخالفان سیاسی در دهه 60، زندانی، مجبور به ترک ایران و یا اعدام نشده اند. من یکی از آن آدمهای زیادی هستم که تا بیست و پنج سالگی، هیچ چیزی درباره اعدامهای مخفیانه دهه شصت و به خصوص، کشتار 67 نشنیده بودم. من یکی از آن آدمهای زیادی هستم که این خوشبختی را داشتهام که از بیست و پنج سالگی به این طرف، و به خصوص در پنج سال اخیر، در معرض حقیقت وقایع هولناک و غیرقابل باور دهه 60 قرار بگیرم. این دانستن درباره فقط برخی از وقایع دهه 60 ( هنوز وقایع هولناکی هست که دربارهاش صحبت نشده است.) اما مسئولیتی را هم به همراه میآورد؛ دینی که باید ادا کنیم.
من یکی از آن آدمهایی هستم که نسل ما، کودکان و نوجوانان دهه 60 و 70، که به طور مستقیم در انقلاب ایران دخیل نبودهایم، مسئولیت ویژهای داریم. مانند همان مسئولیتی که نسل دوم بعد از جنگ جهانی دوم درباره هولوکاست احساس کرد. این فقط به این دلیل نیست که دانستن، آگاه شدن از اینکه جنایتی اتفاق افتاده که تا همین امروز کاملا بیمکافات مانده، به خودی خود برای آنکه می داند، دنیا را جای سختتری خواهد کرد زیرا برای اشاعه آن حقیقت و تحقق عدالت، مسئولیتی اخلاقی دارد. به نظرم حتی فراتر از مسئولیت، آدمهایی مثل من که از خانوادههایی میآیند که تحت تاثیر آن تجربیات دردناک قرار نگرفتهاند، دینی دارند که باید نسبت به نسلی که به شکلی گسترده و بیرحمانه، زندانی، شکنجه و کشته شده است و نسل قبل و بعد آن، مادران و پدران، خواهران و برادران و به خصوص دختران و پسران زندانیان سیاسی دهه 60، ادا کنند. این، مسئولیت انسانهایی است که از این امتیاز برخوردار بودهاند که برخلاف برخی از همکلاسیهایشان که داغ محرومیتها و محدودیتهای فراوان خانواده زندانی سیاسی یا اعدامی بودن را حمل میکردهاند، مجبور نبودهاند درباره پدر، مادر یا عمو و خاله خود در مدرسه دروغ بگویند درحالی که حتی از حق ساده دانستن آنچه بر آنها رفته و حتی عزاداری برایشان محروم بودهاند. ما، نسل "ممتاز" در برابر آن نسل "مطرود"، دینی داریم که باید ادا کنیم.
داستان ناتمام، تنها قدم کوچکی برای ادای دینی بزرگ بوده است؛ دینی که هر روز بیش از پیش بر شانههایم و شانههایمان احساس می کنم. این، یک فراخوان است برای فکر کردن به اینکه چگونه می توانیم دینمان را ادا کنیم و برای عمل کردن به فکرهایمان، هرچه کوچک، هر چه بزرگ!
"داستان ناتمام؛ مادران و خانواده های خاوران، سه دهه جستوجوی حقیقت و عدالت"، تنها ادای دین کوچکی است از سوی برخی از ما. این ادای دین ممکن نبود اگر مادران و فرزندان و خانوادههای خاوران به ما اعتماد نمیکردند و رنج چند دههشان را در مصاحبههای چند ساعته بیان نمیکردند. این ادای دین ممکن نبود اگر همکارم، مریم حسینخواه @Maryam Hosseinkhah، یکی از همان آدمهای کمی که معتقدند دینی دارند که ادا کنند، یک سال و نیم به طور خستگی ناپذیر روی این تحقیق و تدوین آن کار نمی کرد، این ادی دین ممکن نبود اگر همکار و دوست عزیزم شادی امین Shadi Amin، با تجربه شخصی و دانش عمیق اش درباره وقایع دهه 60، فانوس دریایی این تحقیق نبود. این ادای دین ممکن نبود اگر حقوقدانان جوان و داوطلب با موشکافی شان درباره حقوق بین الملل، راهگشای کار نمی شدند. انتشار این تحقیق را همچنان مدیونیم به تلاش و صبوری باقی اعضای تیم عدالت برای ایران و نیز سایر همکارانمان در خارج از عدالت برای ایران.
***
پینوشت: این پست را دیروز منتشر کردم که به دلیل عدم دسترسی به کامپیوتر، براثر فشار دادن اشتباه یک آپشن در موبایل حذف شد. مجددا آن را با عکس دیگری منتشر می کنم. از دوستانی که آن پست را لایک کرده و یا زحمت کامنت نوشتن کشیده بودند عذرخواهی میکنم و امیدوارم بحثها را ادامه دهند.
***
شرح عکس: نقشه خاوران، که مساحت و موقعیتاش را در میان گورستانهای دیگر نشان می دهد و همچنین، مکان برخی از گورهای دستهجمعی درون خاوران را مشخص میکند.
جزای جمعی: نقض مستمر حقوق خانوادههای اعدامشدگان دهه ۶۰ همچنان ادامه دارد:
http://justice4iran.org/persian/publication/call-for-action/unfinishdedtales/
من یکی از آن آدمهای زیادی هستم که اگرچه کودکی و نوجوانیام به شدت تحت تاثیر انقلاب و جنگ قرار گرفته اما هیچیک از اعضای خانواده و یا نزدیکانم در جریان سرکوب گسترده مخالفان سیاسی در دهه 60، زندانی، مجبور به ترک ایران و یا اعدام نشده اند. من یکی از آن آدمهای زیادی هستم که تا بیست و پنج سالگی، هیچ چیزی درباره اعدامهای مخفیانه دهه شصت و به خصوص، کشتار 67 نشنیده بودم. من یکی از آن آدمهای زیادی هستم که این خوشبختی را داشتهام که از بیست و پنج سالگی به این طرف، و به خصوص در پنج سال اخیر، در معرض حقیقت وقایع هولناک و غیرقابل باور دهه 60 قرار بگیرم. این دانستن درباره فقط برخی از وقایع دهه 60 ( هنوز وقایع هولناکی هست که دربارهاش صحبت نشده است.) اما مسئولیتی را هم به همراه میآورد؛ دینی که باید ادا کنیم.
من یکی از آن آدمهایی هستم که نسل ما، کودکان و نوجوانان دهه 60 و 70، که به طور مستقیم در انقلاب ایران دخیل نبودهایم، مسئولیت ویژهای داریم. مانند همان مسئولیتی که نسل دوم بعد از جنگ جهانی دوم درباره هولوکاست احساس کرد. این فقط به این دلیل نیست که دانستن، آگاه شدن از اینکه جنایتی اتفاق افتاده که تا همین امروز کاملا بیمکافات مانده، به خودی خود برای آنکه می داند، دنیا را جای سختتری خواهد کرد زیرا برای اشاعه آن حقیقت و تحقق عدالت، مسئولیتی اخلاقی دارد. به نظرم حتی فراتر از مسئولیت، آدمهایی مثل من که از خانوادههایی میآیند که تحت تاثیر آن تجربیات دردناک قرار نگرفتهاند، دینی دارند که باید نسبت به نسلی که به شکلی گسترده و بیرحمانه، زندانی، شکنجه و کشته شده است و نسل قبل و بعد آن، مادران و پدران، خواهران و برادران و به خصوص دختران و پسران زندانیان سیاسی دهه 60، ادا کنند. این، مسئولیت انسانهایی است که از این امتیاز برخوردار بودهاند که برخلاف برخی از همکلاسیهایشان که داغ محرومیتها و محدودیتهای فراوان خانواده زندانی سیاسی یا اعدامی بودن را حمل میکردهاند، مجبور نبودهاند درباره پدر، مادر یا عمو و خاله خود در مدرسه دروغ بگویند درحالی که حتی از حق ساده دانستن آنچه بر آنها رفته و حتی عزاداری برایشان محروم بودهاند. ما، نسل "ممتاز" در برابر آن نسل "مطرود"، دینی داریم که باید ادا کنیم.
داستان ناتمام، تنها قدم کوچکی برای ادای دینی بزرگ بوده است؛ دینی که هر روز بیش از پیش بر شانههایم و شانههایمان احساس می کنم. این، یک فراخوان است برای فکر کردن به اینکه چگونه می توانیم دینمان را ادا کنیم و برای عمل کردن به فکرهایمان، هرچه کوچک، هر چه بزرگ!
"داستان ناتمام؛ مادران و خانواده های خاوران، سه دهه جستوجوی حقیقت و عدالت"، تنها ادای دین کوچکی است از سوی برخی از ما. این ادای دین ممکن نبود اگر مادران و فرزندان و خانوادههای خاوران به ما اعتماد نمیکردند و رنج چند دههشان را در مصاحبههای چند ساعته بیان نمیکردند. این ادای دین ممکن نبود اگر همکارم، مریم حسینخواه @Maryam Hosseinkhah، یکی از همان آدمهای کمی که معتقدند دینی دارند که ادا کنند، یک سال و نیم به طور خستگی ناپذیر روی این تحقیق و تدوین آن کار نمی کرد، این ادی دین ممکن نبود اگر همکار و دوست عزیزم شادی امین Shadi Amin، با تجربه شخصی و دانش عمیق اش درباره وقایع دهه 60، فانوس دریایی این تحقیق نبود. این ادای دین ممکن نبود اگر حقوقدانان جوان و داوطلب با موشکافی شان درباره حقوق بین الملل، راهگشای کار نمی شدند. انتشار این تحقیق را همچنان مدیونیم به تلاش و صبوری باقی اعضای تیم عدالت برای ایران و نیز سایر همکارانمان در خارج از عدالت برای ایران.
***
پینوشت: این پست را دیروز منتشر کردم که به دلیل عدم دسترسی به کامپیوتر، براثر فشار دادن اشتباه یک آپشن در موبایل حذف شد. مجددا آن را با عکس دیگری منتشر می کنم. از دوستانی که آن پست را لایک کرده و یا زحمت کامنت نوشتن کشیده بودند عذرخواهی میکنم و امیدوارم بحثها را ادامه دهند.
***
شرح عکس: نقشه خاوران، که مساحت و موقعیتاش را در میان گورستانهای دیگر نشان می دهد و همچنین، مکان برخی از گورهای دستهجمعی درون خاوران را مشخص میکند.
جزای جمعی: نقض مستمر حقوق خانوادههای اعدامشدگان دهه ۶۰ همچنان ادامه دارد:
http://justice4iran.org/persian/publication/call-for-action/unfinishdedtales/
لینک متن کامل گزارش "داستان ناتمام؛ مادران و خانواده های خاوران، سه دهه جستوجوی حقیقت و عدالت":
منیع:
مطالب مرتبط:
دفن
اعدامشدگان ۶۷ در گورهای جمعی خاوران 'پیش از حمله مجاهدین آغاز شده بود'
http://www.bbc.com/persian/iran/2015/09/150916_l45_67_executions_justice_4iran?ocid=socialflow_facebook
http://www.bbc.com/persian/iran/2015/09/150916_l45_67_executions_justice_4iran?ocid=socialflow_facebook
چند
کلمه درباره براندازان و اصلاح طلبان
http://iranscope.blogspot.com/2015/06/blog-post_16.html
http://iranscope.blogspot.com/2015/06/blog-post_16.html
عدالت برای ایران
----------------------
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر