سردبیر مجله حالت: آیا پهلوی، دوست
همجنسگرایان بود؟
http://iranscope.blogspot.com/2015/10/blog-post_4.html
این روزها که در کشورهایی مانند ایران، اینترنت
حرف اول را در رابطه میان همجنسگرایان می زند، شاید روابط در دنیای بدون اینترنت،
تقریبا غیرقابل تصور باشد. راستی در عصر بدون اینترنت، «گی لایف» چطور بوده؟
همجنسگراهای ایرانی چطور همدیگر را پیدا می کردند؟ آیا در تهران قبل از انقلاب
«پاتوقی» برای گی ها بوده؟ در میان هزاران دیسکو و کاباره و کلاب، آیا تهران، «گی
کلاب» داشته؟
جنبش همجنسگرایان در ایران، گرچه از نظر مفهوم و درک محتوا از جنبش های مشابهش در غرب عقب تر بوده، اما دست کم توانسته بود برای خودش در جامعه ایران، جایی دست و پا کند. جز در مشاغل مختلف، مردان همجنسگرایی بودند که با «ظاهر های افراطی» در فیلم ها ظاهر می شدند، رقصنده های همجنسگرایی که در تالار رودکی، به صورت حرفه ای باله می رقصیدند، هنرمندانی چون فریدون فرخزاد که راه خود را به سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران باز کرده بودندو مجسمه سازان، نقاشان و طراحان لباسی که از طبقه متوسط جامعه جهیده بودند و راه خود را به دربار شاهنشاهی باز کرده بودند.
اما شاید اوج خودنمایی مردان همجنسگرا را در تشکیل کلوپ یا پاتوقی به نام عجیب و غریب«رشت 29» در تهران، معنی کرد. کلوپی نزدیک به مقر تشکیلات دربار شاهنشاهی ایران که به دلیل فضای خاص و مدرنش، هم پاتوق هنرمندان بسیاری شده بود و هم پاتوق همجنسگرایان مرد. در کنار نام های مشهوری همچون شهره آغداشلو و همسر وقتش آیدین آغداشلو، رشت 29 مکانی برای خودنمایی نام هایی بود که بیش از چهره با کارهایشان شناخته شده بودند. همجنسگرایانی که محور بسیاری از فعالیت های هنری آن روزگاران بودند و شاید امروزه حتی نامشان کمتر به گوشها آشنا بیاید اما آثارشان را بسیاری دیده اند و شنیده اند. از آن جمله است یکی از همیشه حاضران در«رشت 29»: کیوان خسروانی
پدرش رئیس دادرسی ارتش بود و عمویش وزیر کشور و دبیر کل حزب ایران نوین، عموی دیگرش با درجه سپهبدی معاون ژاندارمری و عموی ارشدش سفیر ایران در واشنگتن. خودش هم از کمال و جمال چیزی کم نداشت: تحصیلات معماری را در برکلی آمریکا، دانشگاه تهران و در پاریس تمام کرده بود اما وقتی به تهران بازگشت، دلش پیش طراحی لباس هم بود. او نخستین بوتیک موفق تهران که نامش را «نامبر وان» یا N1گذاشته بود را راه انداخت و خیلی زود ایده استفاده از پارچه های ایرانی در قالب لباس های مدرنش، به دربار رسید. او طراح مشهورترین لباسهای شهبانوی ایران شد.
لباس پنجاهمین سالگرد سلطنت پهلوی و نوروز شهبانو و مشهورترین لباسهای او که با الهام از طرح پارچه های سیستانی دوخته شد همه و همه کیوان را به یکی از نزدیکان ملکه پهلوی تبدیل کرد. آنقدر که وقتی در هیاهوهای دعوای دولت با جنبش چپ در اوایل دهه پنجاه خورشیدی، ژاندارمری به پاتوق کیوان و دوستانش، کلوپ رشت 29، حمله و همه را دستگیر کرد، پس از رسیدن خبر به دربار شاهنشاهی ایران، همگی بلافاصله آزاد شدند و سپهد مبصر از ریاست شهربانی برکنار شد.
یار غار کیوان، بیژن صفاری بود که نقش عمده ای در تزئین کاخ تازه ساخت نیاوران تهران و ترمیم کاخ مشهور صاحبقرانیه را داشت. بنایی که از زمان قاجارها مانده بود و با ابتکار کیوان خسروانی و بیژن صفاری به محل کار پادشاه فقید ایران تبدیل شد. این دو بودند که با مدرن سازی کاخ صاحبقرانیه، در جوار کاخ نیاوران، از هنر اصیل ایرانی هم بهره گرفتند و این کاخ را به یکی از تماشایی ترین میراث فرهنگی معاصر ایران زمین تبدیل کردند.
بیژن صفاری بود که پارک معروف دانشجو را در تهران طراحی کرد و مجسمه های مشهور میانه حوض پارک، با نمادهایی مبهم از مردان همجنسگرایی که کنار یکدیگر ایستاده اند، ابتکار اوست. پارک دانشجوی تهران زمانی به نماد همجنسگرایان مرد تهران تبدیل شد که بیژن صفاری، فرزند تیمسار سناتور محمدعلی صفاری، با عشقش، سهراب محوی رسما ازدواج کردند. این ازدواج در هتل کمودور تهران اتفاق افتاد و دو داماد، با کالسکه در پارک دانشجوی تهران گردانده شدند. خبر این ازدواج مانند توپ در همه رسانه های جهان صدا کرد.
از دیگر مشتریان پر و پاقرص کلوپ رشت 29، می توان بهمن محصص را به یاد آورد. نقاش معاصری که جز آفریدن آثار رنگ و روغن، در تئاتر ایران زمین هم تحول ایجاد کرد. محصص از پیشگامان طراحی صحنهٔ تئاتر در ایران بود؛ او نمایش صندلیها اثر اوژن یونسکو را به روی صحنه برد.
او برای این نمایش تعدادی صندلی دکوراتیو و اکسپرسیو طراحی کرد که وقتی کنار هم قرار داده میشدند جنگلی آبستره را به ذهن متبادر میکردند. طراحی دیگر او برای تولید هنری چهارم از لوییجی پیراندلو به مناسبت صد سالگی آن بود که در آن فرمهای فلزی تندیسی در تضاد با پردههای سادهٔ کیسهای قرار گرفته بود. بهمن محصص، کمی پیش از مرگش در فیلمی با عنوان «فی فی از خوشحالی زوزه می کشد» در گفتگو با میترا فراهانی، فیلمساز از همجنسگرا بودنش سخن می گوید.
رشت 29 گرچه تا زمان انقلاب ضد سلطنتی 1357 سر جایش بود اما در میانه دهه 50 خورشیدی، ذائقه اش را از قشر روشنفکر همجنسگرایان به افراد متوسط تر جامعه و هنرمندان پاپ هم تغییر می دهد. خیلی زود افرادی همچون اسکندر حجتی ( بازیگر که این روزها با نام حجی جون فعالیت می کند) محمد خردادیان ( که آن زمان به ازدواج زنی به نام جین تن داده بود و مخفیانه به این مکان سر می زد) و حتی فریدون فرخزاد هم رشت 29 را به پاتوق خود تبدیل کردند.
در کنار رشت 29، مکان هایی همچون رستوران یاس در هتل هیلتون (هتل استقلال) و کاباره زمرد در هتل بزرگ رامسر هم همواره پاتوق همجنسگرایان مرد بوده که به صورت دوره ای از آنها برای گردهمایی و شناخت یکدیگر استفاده می کردند.
پیش از انقلاب 1357، با وجود سنتی بودن جامعه و عدم پذیرش اکثریتی، به نظر می رسد که حکومت محدودیتی برای همجنسگرایان قائل نبود که هیچ، آنها را در لایه های قدرت هم پذیرا بوده است. چنانکه از امیرعباس هویدا، نخست وزیر سالیان سال محمدرضا پهلوی هم، به عنوان یکی از سرشناس ترین چهره های همجنسگرا نام برده می شود. اردشیر زاهدی، داماد پادشاه و آخرین سفیر وقت ایران در واشنگتن می گوید: اعلیحضرت می دانست آقای هویدا را با زن جماعت میانه ای نیست و اتفاقا از اینکه هویدا خودش هست و تغییر نمی کند همیشه استقبال می کرد.
گرچه شاید هیچگاه نتوان به شرایط گذشته بازگشت یا روزگاران سپری شده را بازگرداند اما شاید شما هم با خواندن این اطلاعات به این فکر فرو بروید که اگر آن وضعیت 37 سال دیگر ادامه پیدا می کرد، آِیا اکثریت جامعه ایران ما همجنسگرایان را راحت تر می پذیرفتند یا دست کم حضور و وجودمان جرم نبود؟ سوالی است که شاید هیچگاه جوابش را نیابیم.
جنبش همجنسگرایان در ایران، گرچه از نظر مفهوم و درک محتوا از جنبش های مشابهش در غرب عقب تر بوده، اما دست کم توانسته بود برای خودش در جامعه ایران، جایی دست و پا کند. جز در مشاغل مختلف، مردان همجنسگرایی بودند که با «ظاهر های افراطی» در فیلم ها ظاهر می شدند، رقصنده های همجنسگرایی که در تالار رودکی، به صورت حرفه ای باله می رقصیدند، هنرمندانی چون فریدون فرخزاد که راه خود را به سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران باز کرده بودندو مجسمه سازان، نقاشان و طراحان لباسی که از طبقه متوسط جامعه جهیده بودند و راه خود را به دربار شاهنشاهی باز کرده بودند.
اما شاید اوج خودنمایی مردان همجنسگرا را در تشکیل کلوپ یا پاتوقی به نام عجیب و غریب«رشت 29» در تهران، معنی کرد. کلوپی نزدیک به مقر تشکیلات دربار شاهنشاهی ایران که به دلیل فضای خاص و مدرنش، هم پاتوق هنرمندان بسیاری شده بود و هم پاتوق همجنسگرایان مرد. در کنار نام های مشهوری همچون شهره آغداشلو و همسر وقتش آیدین آغداشلو، رشت 29 مکانی برای خودنمایی نام هایی بود که بیش از چهره با کارهایشان شناخته شده بودند. همجنسگرایانی که محور بسیاری از فعالیت های هنری آن روزگاران بودند و شاید امروزه حتی نامشان کمتر به گوشها آشنا بیاید اما آثارشان را بسیاری دیده اند و شنیده اند. از آن جمله است یکی از همیشه حاضران در«رشت 29»: کیوان خسروانی
پدرش رئیس دادرسی ارتش بود و عمویش وزیر کشور و دبیر کل حزب ایران نوین، عموی دیگرش با درجه سپهبدی معاون ژاندارمری و عموی ارشدش سفیر ایران در واشنگتن. خودش هم از کمال و جمال چیزی کم نداشت: تحصیلات معماری را در برکلی آمریکا، دانشگاه تهران و در پاریس تمام کرده بود اما وقتی به تهران بازگشت، دلش پیش طراحی لباس هم بود. او نخستین بوتیک موفق تهران که نامش را «نامبر وان» یا N1گذاشته بود را راه انداخت و خیلی زود ایده استفاده از پارچه های ایرانی در قالب لباس های مدرنش، به دربار رسید. او طراح مشهورترین لباسهای شهبانوی ایران شد.
لباس پنجاهمین سالگرد سلطنت پهلوی و نوروز شهبانو و مشهورترین لباسهای او که با الهام از طرح پارچه های سیستانی دوخته شد همه و همه کیوان را به یکی از نزدیکان ملکه پهلوی تبدیل کرد. آنقدر که وقتی در هیاهوهای دعوای دولت با جنبش چپ در اوایل دهه پنجاه خورشیدی، ژاندارمری به پاتوق کیوان و دوستانش، کلوپ رشت 29، حمله و همه را دستگیر کرد، پس از رسیدن خبر به دربار شاهنشاهی ایران، همگی بلافاصله آزاد شدند و سپهد مبصر از ریاست شهربانی برکنار شد.
یار غار کیوان، بیژن صفاری بود که نقش عمده ای در تزئین کاخ تازه ساخت نیاوران تهران و ترمیم کاخ مشهور صاحبقرانیه را داشت. بنایی که از زمان قاجارها مانده بود و با ابتکار کیوان خسروانی و بیژن صفاری به محل کار پادشاه فقید ایران تبدیل شد. این دو بودند که با مدرن سازی کاخ صاحبقرانیه، در جوار کاخ نیاوران، از هنر اصیل ایرانی هم بهره گرفتند و این کاخ را به یکی از تماشایی ترین میراث فرهنگی معاصر ایران زمین تبدیل کردند.
بیژن صفاری بود که پارک معروف دانشجو را در تهران طراحی کرد و مجسمه های مشهور میانه حوض پارک، با نمادهایی مبهم از مردان همجنسگرایی که کنار یکدیگر ایستاده اند، ابتکار اوست. پارک دانشجوی تهران زمانی به نماد همجنسگرایان مرد تهران تبدیل شد که بیژن صفاری، فرزند تیمسار سناتور محمدعلی صفاری، با عشقش، سهراب محوی رسما ازدواج کردند. این ازدواج در هتل کمودور تهران اتفاق افتاد و دو داماد، با کالسکه در پارک دانشجوی تهران گردانده شدند. خبر این ازدواج مانند توپ در همه رسانه های جهان صدا کرد.
از دیگر مشتریان پر و پاقرص کلوپ رشت 29، می توان بهمن محصص را به یاد آورد. نقاش معاصری که جز آفریدن آثار رنگ و روغن، در تئاتر ایران زمین هم تحول ایجاد کرد. محصص از پیشگامان طراحی صحنهٔ تئاتر در ایران بود؛ او نمایش صندلیها اثر اوژن یونسکو را به روی صحنه برد.
او برای این نمایش تعدادی صندلی دکوراتیو و اکسپرسیو طراحی کرد که وقتی کنار هم قرار داده میشدند جنگلی آبستره را به ذهن متبادر میکردند. طراحی دیگر او برای تولید هنری چهارم از لوییجی پیراندلو به مناسبت صد سالگی آن بود که در آن فرمهای فلزی تندیسی در تضاد با پردههای سادهٔ کیسهای قرار گرفته بود. بهمن محصص، کمی پیش از مرگش در فیلمی با عنوان «فی فی از خوشحالی زوزه می کشد» در گفتگو با میترا فراهانی، فیلمساز از همجنسگرا بودنش سخن می گوید.
رشت 29 گرچه تا زمان انقلاب ضد سلطنتی 1357 سر جایش بود اما در میانه دهه 50 خورشیدی، ذائقه اش را از قشر روشنفکر همجنسگرایان به افراد متوسط تر جامعه و هنرمندان پاپ هم تغییر می دهد. خیلی زود افرادی همچون اسکندر حجتی ( بازیگر که این روزها با نام حجی جون فعالیت می کند) محمد خردادیان ( که آن زمان به ازدواج زنی به نام جین تن داده بود و مخفیانه به این مکان سر می زد) و حتی فریدون فرخزاد هم رشت 29 را به پاتوق خود تبدیل کردند.
در کنار رشت 29، مکان هایی همچون رستوران یاس در هتل هیلتون (هتل استقلال) و کاباره زمرد در هتل بزرگ رامسر هم همواره پاتوق همجنسگرایان مرد بوده که به صورت دوره ای از آنها برای گردهمایی و شناخت یکدیگر استفاده می کردند.
پیش از انقلاب 1357، با وجود سنتی بودن جامعه و عدم پذیرش اکثریتی، به نظر می رسد که حکومت محدودیتی برای همجنسگرایان قائل نبود که هیچ، آنها را در لایه های قدرت هم پذیرا بوده است. چنانکه از امیرعباس هویدا، نخست وزیر سالیان سال محمدرضا پهلوی هم، به عنوان یکی از سرشناس ترین چهره های همجنسگرا نام برده می شود. اردشیر زاهدی، داماد پادشاه و آخرین سفیر وقت ایران در واشنگتن می گوید: اعلیحضرت می دانست آقای هویدا را با زن جماعت میانه ای نیست و اتفاقا از اینکه هویدا خودش هست و تغییر نمی کند همیشه استقبال می کرد.
گرچه شاید هیچگاه نتوان به شرایط گذشته بازگشت یا روزگاران سپری شده را بازگرداند اما شاید شما هم با خواندن این اطلاعات به این فکر فرو بروید که اگر آن وضعیت 37 سال دیگر ادامه پیدا می کرد، آِیا اکثریت جامعه ایران ما همجنسگرایان را راحت تر می پذیرفتند یا دست کم حضور و وجودمان جرم نبود؟ سوالی است که شاید هیچگاه جوابش را نیابیم.
منبع:
----------------------
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر