سه‌شنبه، مهر ۲۱، ۱۳۹۴

علی سجادی: تهدید به قتل در مجلس: از شورای ملی تا شورای اسلامی، از شادروان دکتر مصدق تا روح الله حسینیان


علی سجادی: تهدید به قتل در مجلس: از شورای ملی تا شورای اسلامی، از شادروان دکتر مصدق تا روح الله حسینیان
http://iranscope.blogspot.com/2015/10/blog-post_86.html

 
علی اکبر صالحی رئیس سازمان انرژی اتمی و محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه ایران، از سوی یکی دو تن از نمایندگان مجلس شورای اسلامی، از جمله حجة الاسلام روح الله حسینیان (از روحانیان سرشناس) به مرگ تهدید شده اند. این نخستین باری نیست که یک نماینده مجلس در ایران، یک مقام دولتی را به مرگ تهدید می کند. تا جایی که می دانم، بار نخست شادروان دکتر محمد مصدق در جلسه هشتم تیرماه ۱۳۲۹ رزم آرا را که نخست وزیر بود – و لایحه قرارداد الحاقی نفت موسوم به «گس – گلشاییان» را به مجلس برده بود – به مرگ تهدید کرد و گفت: «…خدا را شاهد است اگر ما را بکشند،‌ پارچه پارچه بکنند، زیر بار حکومت این جور اشخاص نمی رویم. به وحدانیت حق خون می کنیم. خون می کنیم، می زنیم و کشته می شویم…. اگر شما نظامی هستید من از شما نظامی ترم، می کُشم، همین جا شما را می کُشم…. اين طرح اگر به تصويب برسد ، من با دست خودم تو را می کُشم!»
جمال امامی در پاسخ دکتر مصدق گفت: من از آقای مصدق تعجب می‌کنم! مجلس جای استدلال و بحث است نه جای منازعه و مشاجره و فحش. اگر جای فحش بود چند نفر چاله‌میدانی می‌آمدند این جا!

به هر حال رزم آرا لایحه الحاقی را – که منافع ایران در آن لحاظ نشده بود – در ۵ دی ۱۳۲۹ از مجلس پس گرفت، و خودش در روز ۱۶ اسفند همان سال توسط خلیل طهماسبی از فداییان اسلام ترور شد. روز بعد در ۱۷ اسفند کمیسیون نفت در مجلس قانون ملی شدن را تصویب کرد و بر اساس آن، بعد از ابراز تمایل مجلس به نخست وزیری دکتر مصدق، وی از سوی شاه به نخست وزیری منصوب شد.
(خلیل طهماسبی قاتل رزم آرا که موقتاً به واسطه مصوبه جبهه ملی از مرگ نجات یافت)

 

در آن زمان شایعات و گزارشهای ضد و نقیضی که عمدتاً از سوی حزب توده ایران و طرفداران جبهه ملی منتشر می شد حکایت از این داشت که شاه در قتل رزم آرا دست داشته است. از جمله مهندس سحابی در خاطراتش نوشته است: «عده ای از محققین را نظر بر این است که گلوله ای که رزم آرا را از پا درآورد از سوی یکی از محافظین خود او و با هدایت شاه و دربار شلیک شده باشد. شاه نگران کودتا بود. اما ترور رزم آرا در هر حال در برنامه فداییان اسلام بود».

تبرئه خلیل طهماسبی توسط لایحه جبهۀ ملی
در روز 16 مرداد ۱۳۳۱ (در دوره زمامداری دکتر مصدق) نمایندگان جبهه ملی لایحه ای با قید سه فوریت مبنی بر عفو و آزادی خلیل طهماسبی قاتل رزم آرا به تصویب مجلس رساندند. در مصوبه آمده بود: «چون خیانت حاج‌علی رزم‌آرا بر ملت ایران ثابت گردیده هر گاه قاتل او استاد خلیل طهماسبی باشد به موجب این قانون مورد عفو قرار می‌گیرد و آزاد می‌شود.»
(شادروان دکتر مصدق و آیت الله ابوالقاسم کاشانی: روزهای خوش همکاری!)
 

 مخالفان دکتر مصدق می گویند تعجیل در تصویب این مصوبه – که مباین روح قانون اساسی و اصل تفکیک قوا و مداخله قوه تقنینیه در قوه قضاییه به حساب می آمد – به این دلیل بود که مبادا محاکمه خلیل طهماسبی و احضار مطلعین و تهدید کنندگان به دادگاه، مشکلاتی برای اعضای جبهه ملی، از جمله شادروان دکتر مصدق و آیت الله ابوالقاسم کاشانی به وجود بیاورد.

خلیل طهماسبی تجسم ارادهٔ ملی
از میان اعضای جبهه ملی، دکتر مظفر بقایی که در آن زمان هنوز از دکتر مصدق جدا نشده بود و از ارکان جبهۀ ملی به شمار می رفت با تهدید نظام قضایی کشور در مجلس گفت: «چون سپهبد علی رزم‌آرا در دوران ریاست ستاد ارتش و ریاست دولت… از هیچ قانون‌شکنی من‌جمله مداخله و ارعاب و تخویف دستگاه قضایی و قوهٔ مقننه دریغ نکرد… بنابراین امضاکنندگان زیر آقای استاد خلیل طهماسبی را تجسم ارادهٔ ملی و عمل او را اجرای قضاوت افکار عمومی دانسته رجاء واثق داریم که به احترام افکار عمومی و حکومت مشروطهٔ ایران از طرف دادگاه رأیی بر خلاف عدل و وجدان صادر نخواهد گردید چه در این مورد ملت ایران است که مشمول رأی قضات آن دادگاه قرار خواهد گرفت»!

آیت الله کاشانی نیز به عنوان یکی دیگر از ارکان جبهه ملی و نهضت ملی شدن نفت، ضمن تایید قتل توسط خلیل طهماسبی گفت: «این عمل به نفع ملت ایران بود و این گلوله و ضربه عالی‌ترین و مفیدترین ضربه‌ای بود که به پیکر استعمار و دشمنان ملت ایران وارد آمد. قاتل رزم‌آرا باید آزاد شود؛ زیرا این اقدام او در راه خدمت به ملت ایران و برادران مسلمانش بوده‌است.»

در جبهۀ فداییان اسلام
و اما در میان جبهه فداییان اسلام، در خاطرات سید محمد واحدی و حاج مهدی عراقی از رهبران فداییان اسلام درباره توطئه قتل رزم آرا آمده که برنامه ترور با همفکری جبهه ملی و با اطلاع دکتر مصدق انجام شده بود.
به گزارش همین خاطرات، در جلسه ای که به این منظور برگزار شده بود این اشخاص حضور داشته اند: عبدالقدیر آزاد، مظفر بقایی، ابوالحسن حائری زاده، کریم سنجابی، سید علی شایگان، حسین فاطمی، نریمان، و حسین مکی، از جبهه ملی ایران؛ و نواب صفوی از فداییان اسلام.
دکتر فاطمی در جلسه گفته بوده که «من اصالتاً از طرف خودم هستم و وکالتاً از طرف مصدق» و بر این نکته تاکید کرده اند که دکتر مصدق گفته‌اند هر تصمیمی که در این جلسه گرفته شود «برای خود من هم لازم‌الاجرا است»؛ اگرچه خلیل طهماسبی قاتل رزم آرا در بازجویی گفته بود در آن جلسه ابوالحسن حائری زاده از طرف دکتر مصدق حضور یافته بود، ولی به هر حال نقشه توطئه قتل رزم آرا با همکاری جبهۀ ملی ایران، و دست کم با آگاهی دکتر مصدق و دیگر بزرگان جبهه ملی و آیت الله کاشانی ریخته شده بود.

مهندس عزت الله سحابی در کتاب خاطرات خود با عنوان «نیم قرن خاطره و تجربه» می نویسد: «در جلسه ای با حضور نواب صفوی از فداییان اسلام و دکتر فاطمی، بقایی، مکی ، شایگان از جبهه ملی و البته بدون حضور مصدق و کاشانی برخی از چهره های جبهه ملی گفتند شاه فعلا خطرناک نیست و کارها زیر سر رزم آراست. نواب، فنجان چای خود را بر می گرداند و می گوید: به فرض که رزم آرا ساقط شد. آیا شما قول می دهید احکام اسلامی را اجرا کنید؟» (خاطرات عزت الله سحابی، ص 99)

ظاهراً باید پذیرفت که همه طرفهای سیاسی در ایران – از مصدق و جبهۀ ملی گرفته تا کاشانی و فداییان اسلام و شاه – از قتل رزم آرا راضی بودند.
با همه این حرفها و اسناد و شواهد، دکتر مصدق در خاطرات و تألمات خود می‌نویسد: قاتل رزم‌آرا هر که بود رفع کدورت از اعلیحضرت کرد!
***
برگردیم سر تهدید علی اکبر صالحی و محمد جواد ظریف توسط حجة الاسلام روح الله حسینیان.
حجة الاسلام روح الله حسینیان همان شخصیت معروفی است که گفته بود «آخه باباجون والله ما خودمان یک زمانی قاتل بودیم»!
(فرمایش حجة الاسلام روح الله حسینیان تیتر روزنامه ها شد!)



بفرمایید سری بزنیم به به مجلس انس حجة الاسلام در مدرسه شهیدین مشهد در شانزده هفده سال پیش و از فرمایشات ایشان فیض ببریم:
«می گویند (سعید امامی) دارو هم استفاده کرده و خودش را تمیز کرده بود. چند بسته شما به ایشان دادید؟ می گویند «یک بسته»، می گویم: خب از یک بسته چقدر باقی می ماند که خورده باشد و مرده باشد؟ می گویند دکترها گفتند که محلول یک استکان. گفتم آخه باباجون، آخه ما خودمان یک زمان قاتل بودیم. یک زمانی زندانبان بودیم. یک زمانی همۀ این چیزها را گذراندیم. تاکنون صدها نفر واجبی خوردند و نمردند. آخه چطور با یک استکان که آن هم شما می گویید که بلافاصله بردند به بیمارستان و شست و شو دادید، این خورد و مرد؟….» (کیهان ۲۱ دی ماه ۱٣۷۷) البته ایشان فرموده بودند که سعید امامی (معروف به اسلامی) از «درِ امام حسین» وارد بهشت شدند!

بر ما و شما و همه مسلمین و مسلمات واضح و مبرهن است که تخصص حجج الاسلام والمسلمین در قتل با چاقو، واجبی، و تصادف با اتومبیل است، و ما هنوز خبری از قتل و دفن جسد زیر سیمان و بتن توسط روحانیان نشنیده ایم، اما می دانیم که روحانیان ما ماشاء الله همه فن حریفند!
حضرت امام خمینی هم فرموده بودند: «… آن شبیه خوانهای سابق را یادتان است که شبیه می‌خواندند. حالا هم خیلی می‌پرسند. و ما هم می‌گوییم بهتر این است روضه بخوانند. شمر خوب آن بود که در شمری خوب باشد. و شبیه سیدالشهدای خوب این بود که شبیه او را خوب درآورد. در این امور آن کسی که کار خودش را، این تصرف در کار او نکند. آن هم تصرف در کار او نکند. هر کسی کار خودش را خوب انجام بدهد. اگر هر کسی خودش را موظف داشت به اینکه آن کاری که محول به اوست خوب انجام بدهد، خواهد خوب انجام گرفت….» (صحیفۀ نور، جلد 11، ص 283)

آخرین خبر:
و آخرین خبر این که حجة الاسلام والمسلمین روح الله حسینیان بعد از تهدید علی اکبر صالحی به قتل و دفن او زیر سیمان، حال خودش خراب شده و به بیمارستان رفته است. جالب این که بعد از بستری شدن «قاتل بعد از این»، علی اکبر صالحی (یعنی «مقتول بعد از این») به عیادت وی رفته است. واقعاً که قدما راست گفته اند که: صید از پی صیاد دویدن مزه دارد!

بعد از تحریر:
این نکته را هم یادم رفت بگویم که عنصر دیگری نیز در شباهتِ بین تهدید به قتل رزم آرا توسط شادروان دکتر مصدق در مجلس شورای ملی، و تهدید به قتل علی اکبر صالحی توسط حجة الاسلام روح الله حسینیان در مجلس شورای اسلامی، دخیل است و آن عنصر «سیمان» است.
سری هم بزنیم به جلسه خصوصی مجلس شورای ملی در هشتم تیرماه 1329: قبل از آن که شادروان دکتر مصدق رزم آرای نخست وزیر را تهدید به قتل کند، رزم آرا خطاب به نمایندگان گفته بود: «آقایان شما یک کارخانه سیمان را هنوز نمی توانید اداره کنید. شما که کارخانجات کشور را در نتیجه عدم قدرت فنی به صورت فعلی انداخته اید که ضرر می دهند با کدام پرسنل و با کدام وسایل می خواهید نفت را شخصا استخراج و ملی کنید.»
البته آنها که از جلسه خصوصی مجلس این عبارت را به خارج بردند و پراکندند، این طور نقل کردند که گویا رزم آرا گفته بوده است «ما لولهنگ (آفتابه) هم نمی توانیم بسازیم…»! و حالا بعد از 65 سال – با توجه به رابطه لولهنگ و آخوند – روشن می شود که چه کسی از جلسۀ خصوصی مجلس این حرف را به خارج برده بوده است.
به علاوه می فهمیم که سیمان هم در فرهنگ سیاسی و ترورهای سیاسی ما نقش داشته، و هنوز هم دارد.
بیخود نبود که آن بزرگوار در رقابت با قرآن فرموده بود: «ای کسانی که ایمان آورده اید، ای کاش سیمان آورده بودید»!
 
منبع:



----------------------

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بايگانی وبلاگ