يک يادداشت کوتاه در مورد تشکيلات
سام قندچی
http://www.ghandchi.com/659-tashkilaat.htm
شکی نيست که نه تنها برای پيروزی جنبش جوانان ايران بلکه برای اداره درست کشور نيز احزاب و جبهه های سياسی - نظری گوناگون لازم هستند و نظير مردم در آمريکا که امروز داوطلبانه اکثراً عضو حزب جمهوريخواه يا حزب دموکرات يا احزاب ديگر هستند، ای کاش ايرانيان نيز چنين انتخاب هايی را داشتند. البته از آغاز جمهوری اسلامی احزاب هوادار دولت اسلامی حق حيات و ادامه حيات يافتند و آيت الله خمينی نيز با حمايت از حزبيت مؤتلفه اسلامی سنگ بنای برسميت شناختن تحزب برای اسلامگرايان را گذاشت که اتفاقاً از اين نظر اقدام آيت الله خمينی برای جامعه مفيد بود هرچند متأسفانه در عين حال بازهم به دستور آقای خمينی احزاب غيرمذهبی و نيز احزاب مذهبی مخالف دولت از حق حيات محروم شدند.
چند دوست که محبت دارند تماس گرفته و اصرار دارند اگر شخصاً برای ايجاد تشکيلات اقدام کنم ميتواند نتيجه بخش باشد. اگر منظور اين دوستان تشکيلات متحد از نيروهای مختلف اپوزيسيون است که هم در خارج و هم در داخل کشور بسياری از کسانيکه هم دانش و هم تجربه بيشتری از اين حقير در اين زمينه دارند در 30 سال گذشته تلاشهای ممتدی انجام داده و می دهند و مطمئناً اگر رهبری چنين تلاشی با اين جانب بود تصور نميکنم در نتيجه امر تغييری می ديديم، شايد نتيجه بدتر بود نه بهتر، چون کسانيکه هم در خارج و هم در داخل کشور روز و شب برای اينکار تلاش کرده اند بسيار قادرتر از اينجانب بوده اند. مثلاً در داخل کشور مهندس حشمت الله طبرزدی سالها برای اين مهم تلاش کرد و پيش از رفتن به زندان، متعاقب عاشورای 88، تشکيلات "ائتلاف همبستگی" را در داخل ايران شکل داد (1).
در خارج کشور نيز بسياری از فعالان سياسی که هم تجربه بيشتری از اينجانب در سازماندهی سياسی دارند و هم بسيار بيشتر در اين عرصه فعال بوده اند تلاشهای متعددی با طرح های مختلف در اين راستا انجام داده اند. مثلاً يکی از کسانی که با اينجانب تماس گرفته است جمع تازه ای را مطرح کرده است بنام "نهاد مردمی" (2).
آن دوست، نظر اين جانب را در مورد "نهاد مردمی" جويا شده است و گفته است اگر به آن جمع بپيوندم ميتوانم طرحی را که در مورد انتخابات رياست جمهوری آينده در ايران، کمتر از يکسال پيش مطرح کرده بودم، در آن نهاد به پيش ببرم (3).
تا آنجا که در مورد نظرم نسبت به نهاد مردمی است، می توانم بگويم وقتی به فعاليت های آنها نگاه کردم نظير بسياری جمع های سياسی و حقوق بشری در اينترنت کارهای مفيدی دارند به انجام می رسانند. اما اينکه شخصاً در جايی عضو شوم وقتی وقت ندارم در آن نهاد فعاليتی داشته باشم، درست نيست. مثلاً يک گروه حقوق بشری بنام هرانا را سالهاست که شاهد کارهای بسيار مفيدشان در اينترنت هستم. اما نه عضو آن هستم و نه اينکه سالها حتي نام يک عضو آن را می دانستم به رغم انکه فعاليتهای آنها را برای حقوق بشر تقدير کرده و می کنم و آروز دارم فعاليت های آنها ادامه يابد. اگر طرحی را مطرح کرده ام و کسانی در ايران يا خارج به آن علاقمندند لابد مورد استفاده قرار می دهند و مايه شادی ام خواهد بود اگر مفيد افتد. همانطور که ذکر کردم بسياری از کسانی که در داخل يا خارج کشور برای تشکيلات متحد اپوزيسيون تلاش می ورزند از خود باتجربه تر و قادرتر می بينم و اگر بخواهم نام همه را ذکر کنم توماری از اسامی و تشکيلاتها بايد بنويسم.
اما اگر بحث در مورد ايجاد تشکيلات از افراد هم نظر سياسی و فکری است، در آنصورت موضوع ديگری است. مثلاً بخشی از سلطنت طلبان ايران هم اکنون تشکيلاتی بنام حزب مشروطه دارند. در نتيجه آنها مشکلی بنام نداشتن تشکيلاتی که بيانگر ديدگاه های سياسی و فکری آنها باشد را ندارند. يا مثلاً اصلاح طلبان اسلام گرا که به تشکيلات سياسی-مذهبی معتقدند، حداقل سه تشکيلات جبهه مشارکت، حزب اعتدال ملی و نهضت آزادی را دارند که انتخاب کنند. منظورم اين است که اين موضوعات برای افرادی با آنگونه انديشه مطرح است و به فردی مثل اينجانب ارتباطی پيدا نميکند هرچند رابطه از بيرون با آن تشکيلاتها برايم مطرح است به اين معنی که از تلاشهای آنها برای آزادی و دموکراسی در ايران حمايت ميکنم حال چه حزب مشروطه باشد چه جبهه مشارکت اسلامی.
خود را يک آينده نگر می شناسم و در مورد تشکيلات سياسی آينده نگرها البته نظر خود را دارم. بنظر اينجانب کاری که برای ايجاد حزب آينده نگر چه در داخل ايران و چه در خارج می شود امروز کرد، هنوز تشکيل خود چنين حزبی نيست. بعقيده اينجانب هر جمع کوچکی که اين نظرات را می پذيرد خوب است محفلی با اين ديدگاه بوجود آورده و پلاتفرم سياسی حزب آينده نگر را بحث کند و در فعاليتهای سياسی خود مورد استفاده قرار دهد، به عبارت ديگر مطمئناً يک فرد آينده نگر که چنين پلاتفرمی را قبول دارد نميتواند آرمانش در جنبش سياسی جاری در ايران مثلاً بازگشت به "عصر طلايی امام خمينی" باشد. هر چند با کسانيکه چنان نظراتی را دارند در فعاليتهای سياسیِ فرانظری يا حقوق بشری برای گسترش دموکراسی در ايران، همکاری ميکند. خود نيز پيشنهادی در زمينه پلاتفرم نظری سياسی سالها پيش ارائه کردم که لزوماً نه پلاتفرم حزبی که در آينده تشکيل شود خواهد بود و نه حتی پلاتفرم چنين محفل هايی خواهد شد، اما ميتواند برای شروع بحث قابل استفاده باشد (4).
حالا هيچ نيازی نيست که چنين محفل هايی نه با اينجانب تماس بگيرند و نه با هر کس ديگری. تماسهايشان چه در جامعه باشد و چه در اينترنت با هرکسی که بطور طبيعی تماس دارند، ميتواند باشد. شخصاً سعی کردم نه اسم کسی را بپرسم نه آنکه کجا زندگی ميکند يا تلفن او چيست چون همانطور که نوشتم نه خود را سازمانده می دانم و نه امکانات برآوردن نيازهای چنين تماسهای تشکيلاتی را دارم. بنظر اينجانب محفل های آينده نگر خود تشخيص خواهند داد که چه زمانی برای متصل شدن و ايجاد حزب آينده نگر آمادگی دارند و يک جنبه آن آمادگی نيز، توانهای برخورد به موضوعات تشکيلاتی و ارتباطات و فشار رژيم و غيره در عرصه های سياسی و عملی است. البته يک محفل سياسی آينده نگر با يک جمع تحقيقات آينده نگری فرق دارد و مانند هر گروه سياسی، نظير جبهه دموکراتيک يا ائتلاف همبستگی، روشهای خود را دارد که اعضا .و هوادارنش با آن روش ها آشنا هستند و مـتأسفانه از آنجا که اينجانب عضويت در هيچ گروه و محفلی را ندارم و فقط يک نويسنده هستم، کمترين کمک را در اين زمينه قادرم برای دوستان فراهم کنم.
اما کتابهای زيادی در اين زمينه ها وجود دارد مثلاً نزديک به نيم قرن پيش کتابی بنام پنهانکاری از نويسنده ای بنام پويا منتشر شده بود که درس های مفيدی برای کسانيکه سياسی کار هستند و چريک نيستند، اما بخاطر اختناق مجبورند در تشکيلاتهای مخفی کار کنند، مطرح کرده بود. حتماً کسانيکه لازم دارند ميتوانند آن کتاب را پيدا کنند، متأسفانه در اينترنت نتواتستم پيدا کنم وگرنه لينک آنرا می دادم. همچنين از آنجا که شخصاً فقط در فعاليت های علنی شرکت دارم دانشم در زمينه کار مخفی نيز هيچ است و اميدم همواره اين بوده است که حزب آينده نگر زمانی که تأسيس شود در ايران بطور علنی باشد و يک نويسنده هوادار نظير اينجانب بتوانم از آن هواداری کنم. اما اين موضوعات را از حالا نميشود گفت که چه خواهد شد، آنچه مسلم است همه نيروهای سياسی ايران هم به تشکيلات های حزبی خود نياز دارند و هم تشکيلاتهای ائتلافی و جبهه ای مشترک، چه حالا و چه پس از تغيير ايران به کشوری دموکراتيک. آينده نگر هايی که سياسی کار هستند، در ارتباط با تشکيلات حزبی، بنظر ميرسد که امروز در مرحله محفلی باشند، و محفلی بودن هم چيز بدی نيست و به افراد عمق در نظراتشان چه در زمينه فلسفی و چه سياسی می دهد، و از نظر عملی نيز آنها را بدون مخاطره زياد، تقويت می کند، چون با کسانی کار می کنند که به يکديگر به شکل عادی و طبيعی نزديک هستند و نيازهای ارزيابی و محک زنی کمتر است. درست است نيروهای سياسی ديگر لزوماً در مرحله محفلی نيستند و اکثراً حزب خود را دارند اما هر نيرويی بايد واقعيت خود را ببيند و اين فعلاً واقعيت نيروهای آينده نگر است.
به هر حال اين تاحدی است که به عقلم می رسد و همانطور که ذکر کردم بسياری ديگران، هم در داخل کشور و هم در خارج کشور هستند که به مراتب از اينجانب در زمينه های سازماندهی حزبی يا جبهه ای دانش و تجربه بيشتری دارند و اميدوارم که هم برای آنان و هم برای ديگران اين پلاتفرم پيشنهادی نظير قطره ای در دريای بيکران جنبش سياسی ايران مفيد باشد هرچند شخصاً اکثر محافلی که آن را جالب يافته اند را نه می شناسم و نه لزومی دارد که بشناسم.
به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران،
سام قندچی، ناشر و سردبیر
ایرانسکوپ
http://www.iranscope.com
هجدهم اسفندماه 1389
March 9, 2011
پانويس:
1. http://www.hambastegi-iran.org
2. http://www.thenewiran.com
3. http://www.ghandchi.com/629-nominee1392.htm
4. http://www.ghandchi.com/348-HezbeAyandehnegar.htm
iran#
سام قندچی
http://www.ghandchi.com/659-tashkilaat.htm
شکی نيست که نه تنها برای پيروزی جنبش جوانان ايران بلکه برای اداره درست کشور نيز احزاب و جبهه های سياسی - نظری گوناگون لازم هستند و نظير مردم در آمريکا که امروز داوطلبانه اکثراً عضو حزب جمهوريخواه يا حزب دموکرات يا احزاب ديگر هستند، ای کاش ايرانيان نيز چنين انتخاب هايی را داشتند. البته از آغاز جمهوری اسلامی احزاب هوادار دولت اسلامی حق حيات و ادامه حيات يافتند و آيت الله خمينی نيز با حمايت از حزبيت مؤتلفه اسلامی سنگ بنای برسميت شناختن تحزب برای اسلامگرايان را گذاشت که اتفاقاً از اين نظر اقدام آيت الله خمينی برای جامعه مفيد بود هرچند متأسفانه در عين حال بازهم به دستور آقای خمينی احزاب غيرمذهبی و نيز احزاب مذهبی مخالف دولت از حق حيات محروم شدند.
چند دوست که محبت دارند تماس گرفته و اصرار دارند اگر شخصاً برای ايجاد تشکيلات اقدام کنم ميتواند نتيجه بخش باشد. اگر منظور اين دوستان تشکيلات متحد از نيروهای مختلف اپوزيسيون است که هم در خارج و هم در داخل کشور بسياری از کسانيکه هم دانش و هم تجربه بيشتری از اين حقير در اين زمينه دارند در 30 سال گذشته تلاشهای ممتدی انجام داده و می دهند و مطمئناً اگر رهبری چنين تلاشی با اين جانب بود تصور نميکنم در نتيجه امر تغييری می ديديم، شايد نتيجه بدتر بود نه بهتر، چون کسانيکه هم در خارج و هم در داخل کشور روز و شب برای اينکار تلاش کرده اند بسيار قادرتر از اينجانب بوده اند. مثلاً در داخل کشور مهندس حشمت الله طبرزدی سالها برای اين مهم تلاش کرد و پيش از رفتن به زندان، متعاقب عاشورای 88، تشکيلات "ائتلاف همبستگی" را در داخل ايران شکل داد (1).
در خارج کشور نيز بسياری از فعالان سياسی که هم تجربه بيشتری از اينجانب در سازماندهی سياسی دارند و هم بسيار بيشتر در اين عرصه فعال بوده اند تلاشهای متعددی با طرح های مختلف در اين راستا انجام داده اند. مثلاً يکی از کسانی که با اينجانب تماس گرفته است جمع تازه ای را مطرح کرده است بنام "نهاد مردمی" (2).
آن دوست، نظر اين جانب را در مورد "نهاد مردمی" جويا شده است و گفته است اگر به آن جمع بپيوندم ميتوانم طرحی را که در مورد انتخابات رياست جمهوری آينده در ايران، کمتر از يکسال پيش مطرح کرده بودم، در آن نهاد به پيش ببرم (3).
تا آنجا که در مورد نظرم نسبت به نهاد مردمی است، می توانم بگويم وقتی به فعاليت های آنها نگاه کردم نظير بسياری جمع های سياسی و حقوق بشری در اينترنت کارهای مفيدی دارند به انجام می رسانند. اما اينکه شخصاً در جايی عضو شوم وقتی وقت ندارم در آن نهاد فعاليتی داشته باشم، درست نيست. مثلاً يک گروه حقوق بشری بنام هرانا را سالهاست که شاهد کارهای بسيار مفيدشان در اينترنت هستم. اما نه عضو آن هستم و نه اينکه سالها حتي نام يک عضو آن را می دانستم به رغم انکه فعاليتهای آنها را برای حقوق بشر تقدير کرده و می کنم و آروز دارم فعاليت های آنها ادامه يابد. اگر طرحی را مطرح کرده ام و کسانی در ايران يا خارج به آن علاقمندند لابد مورد استفاده قرار می دهند و مايه شادی ام خواهد بود اگر مفيد افتد. همانطور که ذکر کردم بسياری از کسانی که در داخل يا خارج کشور برای تشکيلات متحد اپوزيسيون تلاش می ورزند از خود باتجربه تر و قادرتر می بينم و اگر بخواهم نام همه را ذکر کنم توماری از اسامی و تشکيلاتها بايد بنويسم.
اما اگر بحث در مورد ايجاد تشکيلات از افراد هم نظر سياسی و فکری است، در آنصورت موضوع ديگری است. مثلاً بخشی از سلطنت طلبان ايران هم اکنون تشکيلاتی بنام حزب مشروطه دارند. در نتيجه آنها مشکلی بنام نداشتن تشکيلاتی که بيانگر ديدگاه های سياسی و فکری آنها باشد را ندارند. يا مثلاً اصلاح طلبان اسلام گرا که به تشکيلات سياسی-مذهبی معتقدند، حداقل سه تشکيلات جبهه مشارکت، حزب اعتدال ملی و نهضت آزادی را دارند که انتخاب کنند. منظورم اين است که اين موضوعات برای افرادی با آنگونه انديشه مطرح است و به فردی مثل اينجانب ارتباطی پيدا نميکند هرچند رابطه از بيرون با آن تشکيلاتها برايم مطرح است به اين معنی که از تلاشهای آنها برای آزادی و دموکراسی در ايران حمايت ميکنم حال چه حزب مشروطه باشد چه جبهه مشارکت اسلامی.
خود را يک آينده نگر می شناسم و در مورد تشکيلات سياسی آينده نگرها البته نظر خود را دارم. بنظر اينجانب کاری که برای ايجاد حزب آينده نگر چه در داخل ايران و چه در خارج می شود امروز کرد، هنوز تشکيل خود چنين حزبی نيست. بعقيده اينجانب هر جمع کوچکی که اين نظرات را می پذيرد خوب است محفلی با اين ديدگاه بوجود آورده و پلاتفرم سياسی حزب آينده نگر را بحث کند و در فعاليتهای سياسی خود مورد استفاده قرار دهد، به عبارت ديگر مطمئناً يک فرد آينده نگر که چنين پلاتفرمی را قبول دارد نميتواند آرمانش در جنبش سياسی جاری در ايران مثلاً بازگشت به "عصر طلايی امام خمينی" باشد. هر چند با کسانيکه چنان نظراتی را دارند در فعاليتهای سياسیِ فرانظری يا حقوق بشری برای گسترش دموکراسی در ايران، همکاری ميکند. خود نيز پيشنهادی در زمينه پلاتفرم نظری سياسی سالها پيش ارائه کردم که لزوماً نه پلاتفرم حزبی که در آينده تشکيل شود خواهد بود و نه حتی پلاتفرم چنين محفل هايی خواهد شد، اما ميتواند برای شروع بحث قابل استفاده باشد (4).
حالا هيچ نيازی نيست که چنين محفل هايی نه با اينجانب تماس بگيرند و نه با هر کس ديگری. تماسهايشان چه در جامعه باشد و چه در اينترنت با هرکسی که بطور طبيعی تماس دارند، ميتواند باشد. شخصاً سعی کردم نه اسم کسی را بپرسم نه آنکه کجا زندگی ميکند يا تلفن او چيست چون همانطور که نوشتم نه خود را سازمانده می دانم و نه امکانات برآوردن نيازهای چنين تماسهای تشکيلاتی را دارم. بنظر اينجانب محفل های آينده نگر خود تشخيص خواهند داد که چه زمانی برای متصل شدن و ايجاد حزب آينده نگر آمادگی دارند و يک جنبه آن آمادگی نيز، توانهای برخورد به موضوعات تشکيلاتی و ارتباطات و فشار رژيم و غيره در عرصه های سياسی و عملی است. البته يک محفل سياسی آينده نگر با يک جمع تحقيقات آينده نگری فرق دارد و مانند هر گروه سياسی، نظير جبهه دموکراتيک يا ائتلاف همبستگی، روشهای خود را دارد که اعضا .و هوادارنش با آن روش ها آشنا هستند و مـتأسفانه از آنجا که اينجانب عضويت در هيچ گروه و محفلی را ندارم و فقط يک نويسنده هستم، کمترين کمک را در اين زمينه قادرم برای دوستان فراهم کنم.
اما کتابهای زيادی در اين زمينه ها وجود دارد مثلاً نزديک به نيم قرن پيش کتابی بنام پنهانکاری از نويسنده ای بنام پويا منتشر شده بود که درس های مفيدی برای کسانيکه سياسی کار هستند و چريک نيستند، اما بخاطر اختناق مجبورند در تشکيلاتهای مخفی کار کنند، مطرح کرده بود. حتماً کسانيکه لازم دارند ميتوانند آن کتاب را پيدا کنند، متأسفانه در اينترنت نتواتستم پيدا کنم وگرنه لينک آنرا می دادم. همچنين از آنجا که شخصاً فقط در فعاليت های علنی شرکت دارم دانشم در زمينه کار مخفی نيز هيچ است و اميدم همواره اين بوده است که حزب آينده نگر زمانی که تأسيس شود در ايران بطور علنی باشد و يک نويسنده هوادار نظير اينجانب بتوانم از آن هواداری کنم. اما اين موضوعات را از حالا نميشود گفت که چه خواهد شد، آنچه مسلم است همه نيروهای سياسی ايران هم به تشکيلات های حزبی خود نياز دارند و هم تشکيلاتهای ائتلافی و جبهه ای مشترک، چه حالا و چه پس از تغيير ايران به کشوری دموکراتيک. آينده نگر هايی که سياسی کار هستند، در ارتباط با تشکيلات حزبی، بنظر ميرسد که امروز در مرحله محفلی باشند، و محفلی بودن هم چيز بدی نيست و به افراد عمق در نظراتشان چه در زمينه فلسفی و چه سياسی می دهد، و از نظر عملی نيز آنها را بدون مخاطره زياد، تقويت می کند، چون با کسانی کار می کنند که به يکديگر به شکل عادی و طبيعی نزديک هستند و نيازهای ارزيابی و محک زنی کمتر است. درست است نيروهای سياسی ديگر لزوماً در مرحله محفلی نيستند و اکثراً حزب خود را دارند اما هر نيرويی بايد واقعيت خود را ببيند و اين فعلاً واقعيت نيروهای آينده نگر است.
به هر حال اين تاحدی است که به عقلم می رسد و همانطور که ذکر کردم بسياری ديگران، هم در داخل کشور و هم در خارج کشور هستند که به مراتب از اينجانب در زمينه های سازماندهی حزبی يا جبهه ای دانش و تجربه بيشتری دارند و اميدوارم که هم برای آنان و هم برای ديگران اين پلاتفرم پيشنهادی نظير قطره ای در دريای بيکران جنبش سياسی ايران مفيد باشد هرچند شخصاً اکثر محافلی که آن را جالب يافته اند را نه می شناسم و نه لزومی دارد که بشناسم.
به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران،
سام قندچی، ناشر و سردبیر
ایرانسکوپ
http://www.iranscope.com
هجدهم اسفندماه 1389
March 9, 2011
پانويس:
1. http://www.hambastegi-iran.org
2. http://www.thenewiran.com
3. http://www.ghandchi.com/629-nominee1392.htm
4. http://www.ghandchi.com/348-HezbeAyandehnegar.htm
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر