نقد کتاب تازه «گفتگو با اسکورسیزی»
فيروزه خطيبی
http://www.voanews.com/persian/news/arts/MartinScorceisisconversationbook-2011-3-10-117781358.html
مارتین اسکورسیزی، یکی ازمهم ترین و مطرح ترین کارگردان های سه دهه اخیرسینمای آمریکا و جهان به شمار می رود که علاوه برارائه برخی از برجسته ترین آثار سینمای مدرن و فیلم های مستند، به خاطرشخصیت مرموز، سرکش و درعین حال مجذوب کننده اش همواره مورد توجه بوده است.
این کارگردان ٦٨ ساله و وسازنده فیلم های گانگستری فراموش نشدنی چون «خیابان های پائین شهر»، «رفقای خوب»، «کازینو» و «رخت بربسته»، فیلم بیدارکننده ای به طرفداری از زنان به نام «آلیس اینجا زندگی نمی کند»، فیلم هایی که نمایشی است از میزان خشونت در انسان ها چون «راننده تاکسی» و«گاوخشمگین» و طنزی درباره گوشه های تاریک شهرت به نام «پادشاه کمدی» و حتی فیلم جنجال برانگیز«آخرین وسوسه مسیح» درباره مذهب و بسیاری فیلم های دیگر، اخیرا موضوع کتاب تازه ای است به نام «گفتگو با اسکورسیزی».
ریچارد شیکل، نویسنده، منتقد سینمایی و مستند ساز سرشناس آمریکایی نویسنده این کتاب تازه است که مجموعه ای است برانگیزنده، گاه دیوانه کننده و اغلب رضایت بخش برای خواننده کنجکاو و علاقمند به سینما و در آن او با مارتین اسکورسیزی درباره یکایک آثار سینمایی و مستند او صحبت کرده و نظرات او را درباره تدوین فیلم، موسیقی، رنگ و صحنه پردازی پرسیده است.
شیکل و اسکورسیزی برای نخستین بار درسال ١٩٧٣ با یکدیگر آشنا شدند. ماجرایی که در پیشگفتار کتاب به تفسیر آمده است و نشان می دهد چگونه این آشنایی و برخوردهای بعدی دیگر در نهایت باعث نوشتن این کتاب شد.
دربخش های آغازین کتاب، نویسنده به شرح حال کودکی اسکورسیزی پرداخته است که در یک خانواده ایتالیائی آمریکایی درخیابان «باوری» Bowery دریکی از محلات فقیرنشین منهتن رشد و نمو کرده است. جایی که «اسکورسیزی» برای توصیف آن می گوید:«فیلم گنگ های نیویورک و خشونت های گنجانده در آن حتی یک صدم آن چیزهایی که من دربچگی در محله باوری نیویورک دیده ام را هم بازگو نمی کند.»
درکتاب ،علاوه بربیماری «آسم» و علاقه ای که مارتین اسکورسیزی از همان سنین کودکی به سینما و تماشای فیلم داشته است، صحبت چندانی در اطراف این دوران از زندگی فیلمسازنشده است. هم چنین هیچگونه اشاره ای هم به جریان پنج ازدواج اسکورسیزی و یا دو دختراو و تجربیات این کارگردان با مواد مخدر و چگونگی اثراتی که این مسئله برکار او داشته نشده است. شیکل درباره احساسی که پس از برنده شدن اولین جایزه اسکاربهترین کارگردان سال ٢٠٠٦ برای فیلم «رخت بربسته» آن هم پس از چندین بارنامزدی به مارتین اسکورسیزی دست داده است سئوالی طرح نمی کند.
با این همه در بخش هایی از کتاب «گفتگو با اسکورسیزی» که شیکل با این کارگردان برجسته درمورد آثار سینمایی او صحبت می کند، کتاب اطلاعات جامع و کم نظیری را در در اختیار خواننده قرار می دهد. برای مثال هنگامی که او اقرار می کند که فیلم «آلیس اینجا زندگی نمی کند» را به اصرار یکی از تهیه کنندگان کمپانی برادران وارنر ساخت که به او گفته بود «این یک فیلم کاملا زنانه است و تو حتما باید یک چنین فیلمی را در پرونده فیلمسازی ات داشته باشی.»
اسکورسیزی درباره فیلم «راننده تاکسی» می گوید:«این فیلم عکس العمل من بود نسبت به جامعه ای که درآن پرورش یافته ام.» جایی دیگر این کارگردان درباره استقبال دردناک وسرد و گرمی که منتقدین از فیلم «شاتر آیلند» او داشته اند سخن می گوید:«من حاضر نیستم درباره این فیلم حرف بزنم چون دیگر طاقت شنیدن انتقادهایی که درباره آن می شود را ندارم!»
دراین بخش از کتاب، شیکل با شیوه ای پرکشمکش اما مودبانه «اسکورسیزی» را زیرسئوال می برد. شیوه ای که درسراسر کتاب کم و بیش به چشم می خورد و این سئوالات تند و تیزدر رابطه با فیلم های مختلف این کارگردان همواره ادامه می یابد. وقتی «اسکورسیزی» بالاخره از صحبت درباره گنگ های مافیایی دوران نوجوانی خود با «شیکل» خسته می شود از او می خواهد که بجای فیلم های گانگستری درباره فیلم های دیگر او صحبت کنند. فیلم هایی چون «نیویورک نیویورک» که یک درام موزیکال و عاشقانه است.
درجایی دیگر از کتاب، اسکورسیزی درباره همکاری های سرنوشت ساز خود با بازیگرانی چون «هاروی کایتل» و «رابرت دونیرو» و «لئوناردو دی کپریو» صحبت می کند و از کارگردان هایی که او از آن ها تاثیرگرفته است و یا آن هایی که درآغاز کاربه او کمک کرده اند از جمله «جان کاساویتس» و «راجرکورمن» می گوید. اسکورسیزی هم چنین درباره رضایت خاطری که هنگام ساختن فیلم های مستند درخود احساس می کند حرف می زند. ازجمله حالت مدیتیشنی که در فیلم مستند «آخرین والس» The Last Waltzکه بخشی از تاریخ موسیقی «راک اندرول» را به نمایش درمی آورد برای او وجود داشته است. فیلمی در باره گروه «بند» The Band که یکی از شاهکارهای مارتین اسکورسیزی محسوب می شود.
اسکورسیزی هم چنین ازصحنه های خاطره انگیز فیلم های دیگرخود صحبت می کند که گوشه هایی از شیوه های کاری او را برای نخستین باربرای خواننده روشن می سازد. افکاری که پشت این صحنه ها وجود داشته. ریشه های تاریخی آن ها چون صحنه هایی از فیلم «نیویورک نیویورک» که ازیکی از فیلم های قدیمی هالیوود برداشته شده است.
شیکل و اسکورسیزی درباره چیدمان صحنه های این فیلم ها نیز با یکدیگر صحبت می کنند. این که چگونه جزئیات هرصحنه از این فیلم ها از پیش به دقت طراحی شده اند و حتی شماره مدادی که کارگردان از آن برای طراحی این صحنه ها استفاده می کند نیز مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
دربخش های پایانی کتاب، «مارتین اسکوسیزی» درباره فیلم های آینده اش از جمله فیلم عاشقانه ای که به گفته او «هرکارگردانی باید ساختن چنین فیلم کلاسیکی را تجربه کند» صحبت می کند.
iran#
فيروزه خطيبی
http://www.voanews.com/persian/news/arts/MartinScorceisisconversationbook-2011-3-10-117781358.html
مارتین اسکورسیزی، یکی ازمهم ترین و مطرح ترین کارگردان های سه دهه اخیرسینمای آمریکا و جهان به شمار می رود که علاوه برارائه برخی از برجسته ترین آثار سینمای مدرن و فیلم های مستند، به خاطرشخصیت مرموز، سرکش و درعین حال مجذوب کننده اش همواره مورد توجه بوده است.
این کارگردان ٦٨ ساله و وسازنده فیلم های گانگستری فراموش نشدنی چون «خیابان های پائین شهر»، «رفقای خوب»، «کازینو» و «رخت بربسته»، فیلم بیدارکننده ای به طرفداری از زنان به نام «آلیس اینجا زندگی نمی کند»، فیلم هایی که نمایشی است از میزان خشونت در انسان ها چون «راننده تاکسی» و«گاوخشمگین» و طنزی درباره گوشه های تاریک شهرت به نام «پادشاه کمدی» و حتی فیلم جنجال برانگیز«آخرین وسوسه مسیح» درباره مذهب و بسیاری فیلم های دیگر، اخیرا موضوع کتاب تازه ای است به نام «گفتگو با اسکورسیزی».
ریچارد شیکل، نویسنده، منتقد سینمایی و مستند ساز سرشناس آمریکایی نویسنده این کتاب تازه است که مجموعه ای است برانگیزنده، گاه دیوانه کننده و اغلب رضایت بخش برای خواننده کنجکاو و علاقمند به سینما و در آن او با مارتین اسکورسیزی درباره یکایک آثار سینمایی و مستند او صحبت کرده و نظرات او را درباره تدوین فیلم، موسیقی، رنگ و صحنه پردازی پرسیده است.
شیکل و اسکورسیزی برای نخستین بار درسال ١٩٧٣ با یکدیگر آشنا شدند. ماجرایی که در پیشگفتار کتاب به تفسیر آمده است و نشان می دهد چگونه این آشنایی و برخوردهای بعدی دیگر در نهایت باعث نوشتن این کتاب شد.
دربخش های آغازین کتاب، نویسنده به شرح حال کودکی اسکورسیزی پرداخته است که در یک خانواده ایتالیائی آمریکایی درخیابان «باوری» Bowery دریکی از محلات فقیرنشین منهتن رشد و نمو کرده است. جایی که «اسکورسیزی» برای توصیف آن می گوید:«فیلم گنگ های نیویورک و خشونت های گنجانده در آن حتی یک صدم آن چیزهایی که من دربچگی در محله باوری نیویورک دیده ام را هم بازگو نمی کند.»
درکتاب ،علاوه بربیماری «آسم» و علاقه ای که مارتین اسکورسیزی از همان سنین کودکی به سینما و تماشای فیلم داشته است، صحبت چندانی در اطراف این دوران از زندگی فیلمسازنشده است. هم چنین هیچگونه اشاره ای هم به جریان پنج ازدواج اسکورسیزی و یا دو دختراو و تجربیات این کارگردان با مواد مخدر و چگونگی اثراتی که این مسئله برکار او داشته نشده است. شیکل درباره احساسی که پس از برنده شدن اولین جایزه اسکاربهترین کارگردان سال ٢٠٠٦ برای فیلم «رخت بربسته» آن هم پس از چندین بارنامزدی به مارتین اسکورسیزی دست داده است سئوالی طرح نمی کند.
با این همه در بخش هایی از کتاب «گفتگو با اسکورسیزی» که شیکل با این کارگردان برجسته درمورد آثار سینمایی او صحبت می کند، کتاب اطلاعات جامع و کم نظیری را در در اختیار خواننده قرار می دهد. برای مثال هنگامی که او اقرار می کند که فیلم «آلیس اینجا زندگی نمی کند» را به اصرار یکی از تهیه کنندگان کمپانی برادران وارنر ساخت که به او گفته بود «این یک فیلم کاملا زنانه است و تو حتما باید یک چنین فیلمی را در پرونده فیلمسازی ات داشته باشی.»
اسکورسیزی درباره فیلم «راننده تاکسی» می گوید:«این فیلم عکس العمل من بود نسبت به جامعه ای که درآن پرورش یافته ام.» جایی دیگر این کارگردان درباره استقبال دردناک وسرد و گرمی که منتقدین از فیلم «شاتر آیلند» او داشته اند سخن می گوید:«من حاضر نیستم درباره این فیلم حرف بزنم چون دیگر طاقت شنیدن انتقادهایی که درباره آن می شود را ندارم!»
دراین بخش از کتاب، شیکل با شیوه ای پرکشمکش اما مودبانه «اسکورسیزی» را زیرسئوال می برد. شیوه ای که درسراسر کتاب کم و بیش به چشم می خورد و این سئوالات تند و تیزدر رابطه با فیلم های مختلف این کارگردان همواره ادامه می یابد. وقتی «اسکورسیزی» بالاخره از صحبت درباره گنگ های مافیایی دوران نوجوانی خود با «شیکل» خسته می شود از او می خواهد که بجای فیلم های گانگستری درباره فیلم های دیگر او صحبت کنند. فیلم هایی چون «نیویورک نیویورک» که یک درام موزیکال و عاشقانه است.
درجایی دیگر از کتاب، اسکورسیزی درباره همکاری های سرنوشت ساز خود با بازیگرانی چون «هاروی کایتل» و «رابرت دونیرو» و «لئوناردو دی کپریو» صحبت می کند و از کارگردان هایی که او از آن ها تاثیرگرفته است و یا آن هایی که درآغاز کاربه او کمک کرده اند از جمله «جان کاساویتس» و «راجرکورمن» می گوید. اسکورسیزی هم چنین درباره رضایت خاطری که هنگام ساختن فیلم های مستند درخود احساس می کند حرف می زند. ازجمله حالت مدیتیشنی که در فیلم مستند «آخرین والس» The Last Waltzکه بخشی از تاریخ موسیقی «راک اندرول» را به نمایش درمی آورد برای او وجود داشته است. فیلمی در باره گروه «بند» The Band که یکی از شاهکارهای مارتین اسکورسیزی محسوب می شود.
اسکورسیزی هم چنین ازصحنه های خاطره انگیز فیلم های دیگرخود صحبت می کند که گوشه هایی از شیوه های کاری او را برای نخستین باربرای خواننده روشن می سازد. افکاری که پشت این صحنه ها وجود داشته. ریشه های تاریخی آن ها چون صحنه هایی از فیلم «نیویورک نیویورک» که ازیکی از فیلم های قدیمی هالیوود برداشته شده است.
شیکل و اسکورسیزی درباره چیدمان صحنه های این فیلم ها نیز با یکدیگر صحبت می کنند. این که چگونه جزئیات هرصحنه از این فیلم ها از پیش به دقت طراحی شده اند و حتی شماره مدادی که کارگردان از آن برای طراحی این صحنه ها استفاده می کند نیز مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
دربخش های پایانی کتاب، «مارتین اسکوسیزی» درباره فیلم های آینده اش از جمله فیلم عاشقانه ای که به گفته او «هرکارگردانی باید ساختن چنین فیلم کلاسیکی را تجربه کند» صحبت می کند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر