جمعه، اسفند ۲۰، ۱۳۸۹

نازی عظيما-ايرج افشار، سالک و اصل عشق ايران


ايرج افشار، سالک و اصل عشق ايران
نازی عظيما
http://www.voanews.com/persian/news/iran/iraj-afshar-117805553.html


ایرج افشار روز چهارشنبه هجدهم اسفند ۱۳۸۹ در بیمارستان جم در تهران درگذشت.

ایرج افشار ایران شناس، نسخه شناس، کتابدار، پژوهشگر، روزنامه نگار و نویسنده ای بود که بیش از سیصد کتاب وهزاران مقاله در باره ایران نوشته و هزاران کتاب و مقاله از پژوهشگران و ایران شناسان دیگر به چاپ رسانده بود.

ایرج افشار سراسر عمر خود را بر سر کشف و شناخت و حفظ میراث معنوی و فرهنگی سرزمینی گذاشت که به آن عشق می ورزید، و به نوبه خود از این سیر و سلوک میراثی عظیم و گرانقدر برای فرزندان ایران زمین برجا نهاد. او شاید یکی از آخرین بازماندگان نسلی بود که معتقد بودند باید برای ایران کار کرد و زحمت کشید. عشق شان به سرزمین شان واقعی بود، بیدریغ و بی چشم داشت، بی ادعا، بی خودنمایی، بی منت و حتی بی آن که دیده شوند.

ایرج افشار متولد ۱۶ مهرماه ۱۳۰۴، فرزند خانم نصرت برازنده و دکتر محمود افشار بنیانگذار موقوفات دکتر محمود افشار یزدی و استاد دارالفنون بود.

او که چندین ماه بود با بیماری خونی مبارزه می کرد، از صبح روز چهارشنبه هجدهم اسفند ۱۳۸۹ به وضعیت وخیم تنفسی دچار شد و سرانجام در ساعت دو بعد از ظهر آن روز چشم بر جهان بست.

کتابدار، کتاب شناس، نسخه شناس و کتاب ساز ورزیده

کامران فانی، نویسنده، مترجم، کتابدار و سرویراستار "دانشنامه دانش گستر"، که با ایرج افشار آشنایی و همکاری نزدیک داشت، می گوید: " ایرج افشار رئیس کتابخانه دانشکده حقوق، و سال ها رئیس کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران بود. او در ضمن استاد نسخه شناسی و کتاب های مرجع در رشته کتابداری دانشگاه تهران، احیا کننده نسخه های خطی در ایران، مصحح متون قدیمی از دیوان ها و تاریخ ها، مؤلف و گرد آورنده بیش از ده ها جلد فهرست نسخه های خطی بود. گرد آورنده فهرست نسخه های خطی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران و فهرست نسخ خطی کتابخانه ملک و کتابشناسی فردوسی بود. او همچنین در دورانی که رئیس کتابخانه ملی بود کتابشناسی ملی ایران، را بنیان گذاشت که مجموعه کتاب های چاپ شده در هر سال، از سال ۱۳۳۳ به بعد است و کتاب های مربوط به ایران و ایران شناسی را به صورت موضوعی و همراه با توضیح و توصیف آن گرد آوری و منتشر می کرد. پس از او کتابخانه ملی ایران همچنان به تهیه این کتابشناسی ادامه داد.

ایرج افشار همچنین فهرست مقالات فارسی را در هفت جلد منتشر کرد که در واقع نمایه مقاله های فارسی از آغاز صنعت چاپ تا سال ۱۳۸۵ است. این فهرست مقالات را به صورت موضوعی تنظیم می کند و از ابزارهای مهم تحقیق در ایران و درباره ایران است. در این فهرست مقاله هایی که در خارج از ایران به زبان فارسی نوشته شده نیز قرار دارد.

احیاکننده آثار دیگران

کامران فانی در عین حال او را احیاء کننده تألیفات دیگران نیز می داند. تألیفاتی چون روزنامه خاطرات اعتماد السلطنه، که از مهم ترین منابع تاریخی و اجتماعی دوره قاجار است، یادداشت های محمد قزوینی(۱۰ جلد)، مجموعه آثار تقی زاده(۱۰ جلد)." زیرنظر و به همت ایرج افشار یک صد کتاب از آثار پیشینیان در زمینه تاریخ و دیوان و ادب ایران تصحیح و چاپ شد و در دسترس مردم ایران قرار گرفت.

نامه نگاری از جمله شیوه های نوشتاری ست که در کنار تاریخ نگاری و وقایع نگاری و خاطره نویسی و زندگی-نامه نگاری، می تواند آیینه ای از اوضاع سیاسی، اجتماعی، ادبی، و فرهنگی باشد و به کار محققان و تاریخ پژوهان بیاید. اگرچه در غرب انتشار نامه های چهره های نامی رواج و اهمیت بسیار دارد، اما در ایران خواندن نامه های دیگری امری نامقبول بود و انتشار آن بی سابقه. کامران فانی می گوید ایرج افشار از نخستین کسانی ست که اهمیت این ژانر تحقیقی را دریافت و با بهره مندی از آرشیوی گرانبها توانست چندین جلد اثر ارزنده به مجموعه آگاهی های ایرانیان بیفزاید: نامه های تقی زاده به قزوینی، نامه های فروغی ، نامه های برلن، نامه های لندن، نامه های تهران، از این جمله اند.

کامران فانی درباره چگونگی دسترسی ایرج افشار به این گنجینه گران بهای اسناد می گوید:" پدر ایرج افشار، محمود افشار، صاحب موقوفات دکتر محمود افشار یزدی و خود از بزرگان فرهنگی و سیاسی ایران بود. لغت نامه دهخدا از محل این موقوفات چاپ و منتشر می شد. منزل پدری ایرج محفل و محل آمد و شد بزرگانی چون تقی زاده و علامه محمد قزوینی و مجتبی مینوی و دهخدا و دیگران بود. ایرج افشار از همان کودکی با همه چهره های سیاسی و فرهنگی و ادبی ایران آشنا می شد و حرف های آنان را به دل می سپرد. این ها همه سبب شد که مورد وثوق و اعتماد آنان باشد. پس از فوت علامه قزوینی، که همسری فرانسوی داشت، سید حسن تقی زاده همه اسناد و نوشته های علمی و تاریخی او را در اختیار ایرج افشار قرار داد. اعتماد تقی زاده به شایستگی ایرج افشار به حدی بود که همه اسناد و آثار خود را نیز در اختیار او گذاشت."

آرشیو او گنجینه بیش از ۲۰ هزار نامه است که به او نوشته یا در اختیارش گذاشته اند.

سرویراستار دانشنامه دانش گستر ایرج افشار را " بی تردید یکی از برجسته ترین کتاب شناسان و نسخه شناسان و ایران شناسان" می داند. کامران فانی می گوید زندگی و کارنامه علمی و ادبی ایرج افشار چندان پربار است که کمتر کسی در ایران به اندازه او کتاب و مقاله دارد. او نزدیک به شصت سال تمام در همه حوزه های مربوط به ایران و ایران شناسی حضوری مستمر داشت. کامران فانی می گوید:" ایرج افشار معتقد به کار بود و پس از انقلاب که از کار دولتی بازنشسته شد، همه توان خود را یک سره برسر کار انتشار مجله آینده و تألیف و نشر گذاشت."

به گفته فانی برخی از تألیفات او مانند فهرست نسخ خطی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران و مجموعه فهرست نسخ خطی کتابخانه ملک و فهرست مقالات ایران شناسی و کتابشناسی ملی ایران او برنامه هایی هستند که معمولا در مؤسسات و بنیادهای ویژه وبا بودجه ها و کمک های دولتی و توسط گروه متخصصان و کارشناسان انجام می گیرند، اما ایرج افشار همه این آثار را یک تنه و به تنهایی انجام می داد. کتابدار و دانشنامه نگار برجسته ایران امیدوار است که پس از مرگ ایرج افشار نهاد یا مؤسسه ای کارهای ناتمام او را ادامه دهد.

روزنامه نگاربرجسته

کامران فانی می گوید ایرج افشار روزنامه نگاری برجسته نیز بود: سال ها مجله راهنمای کتاب را منتشر می کرد که مهم ترین منبع ایران شناسی بود. پس از آن به انتشار مجله آینده دست زد که تاچندی پیش، تاسال ۱۳۸۵ ادامه داشت. او همچنین سال ها بخش ویژه " تازه های ایرانشناسی" را در نشریه "کلک" و سپس "بخارا" ی علی دهباشی می نوشت و اداره می کرد. در مجموعه کتابشناسی ایرج افشار ، که آثار و مقاله های او را گرد آورده و دانشگاه کالیفرنیا آن را چاپ و منتشر کرده است، بیش از ۳۰۰ عنوان کتاب و یک هزار مقاله از او گرد آمده است.

به گفته آقای فانی کمتر کسی چون ایرج افشار با ایران شناسان و خاورشناسان جهان آشنا بود. با همه آنها مکاتبه داشت و به تبادل معلومات و فرهنگ می پرداخت و حاصل آن ها را در مجله به نظر همگان می رساند. عضو بسیاری از موسسه ها و نهادهای فرهنگی بود. عضویت درهیئت ناظران دانشنامه بریتانیکا، عضویت در هیئت مدیره دائره المعارف بزرگ اسلامی، ریاست هیئت امنای کتابخانه مجتبی مینوی، برخی از آنها بود.

ایران شناس عاشق

ایران شناسی برایش چون ایران شناسان و شرق شناسان غربی از مقوله تخصص و حرفه و یا موضوع تحقیق های سرد و خشک آکادمیک نبود. ایران شناسی او از سر عشقش به ایران بود و شاهد این عشق، سوای کارهایش، کتابخانه بی نظیر اوست که بیش از بیست هزار جلد کتاب مربوط به ایران و ایران شناسی را در آن گرد آورده بود و به گفته کامران فانی یکی از بهترین و تخصصی ترین کتابخانه هادر نوع خود به شمار می رفت. او این کتابخانه را با گشاده دستی تمام به مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی هدیه کرد.

عشق با معرفت همراه است و عشق او به ایران در "همت" او به تألیف و انتشار کتاب های مربوط به ایران تمام نمی شد. ایرج افشار نه فقط به احیاء و شناسایی و شناساندن میراث معنوی این سرزمین همت می گماشت، بلکه عاشقانه می کوشید ذره ذره و وجب به وجب این خاک را بشناسد و بشناساند. در سفرهای بی شمار و دور و درازش همراه با دکتر منوچهر ستوده، در آفتاب سوزان و شب های برفین به دور افتاده ترین اقصای ایران می رفت ، روستا و صحرا و دشت و دره و کوه و کویررا زیر پا می گذاشت . سوغاتش از این سفرها نوشته هایی بود که از دیده ها و شنیده هایش به صورت کتاب و مقاله منتشر می کرد و به خوانندگانش تقدیم می کرد و آنان را با فرهنگ و سنت های مادی این سرزمین نیز، سوای فرهنگ معنوی آن، آشنا می کرد. درسفرهایش می کوشید از راه های ناپیموده و نرفته، از بیراهه ها و جاده های خاکی و آسفالت نشده و در بسیاری از موارد پیاده و بدون اتومبیل بگذرد. ترجیح می داد در کاروان سرایی کهنه یا در کلبه ای روستایی شب را به سر آورد تا به هتلی لوکس برود. دوست داشت از گرمای روز در سایه سار آلاچیقی بیارمد تا در پناه باد کولر بیارمد. از ظواهر تجملی و زرق و برق های ظاهری بیزار و عاشق زلالی و اصالت بود، ساده و نا آراسته.

ایرج افشار حلقه ای کوچک از دوستان جانی داشت. کامران فانی که خود با ایرج افشار از نزدیک آشنا بود در این باره می گوید: "سوای ارادتش به کسانی چون تقی زاده و مجتبی مینوی و اللهیار صالح که دوستان پدری اش بودند، محمد تقی دانش پژوه، دکتر منوچهر ستوده، دکتر زریاب خویی از جمله یاران گرمابه و گلستانش بودند. با آن که کتابداری مدرن را نمی پسندید و از نسل کتابداران سنتی بود برای پوری سلطانی احترام و علاقه ای عمیق داشت. مرتضی کیوان از دوستان نزدیک جوانی اش بود که یادش را گرامی می داشت. چند مقاله درباره این دوستی که از کوه گردی هایشان آغاز شده، دارد. سیاسی نبود، اما از ملیون بود و از طرفداران دکتر مصدق. چنان که اسناد مربوط به او را چاپ می کرد. بویژه به اللهیار صالح علاقه داشت و پس از فوت او درباره اش بسیار نوشت."

ایرج افشار از بازماندگان نسلی بود که معتقد بودند باید برای ایران کار کرد. طلبکار نبودند، منت و مزد نمی خواستند و ادعایی نداشتند. راه به "بازار خودفروشی" نمی بردند و در کوی " شکسته دلی" منزل داشتند. ایرج افشار در پشت ظاهر بسیار جدی و حتی خشک خود عواطفی عمیق پنهان داشت که در کارِ بی امان و پشتکار بی نظیرش جلوه گر است. زندگی ای ساده داشت در خانه ای وسیع در کامرانیه با باغی قدیمی و عمارتی بسیار کهنه که اصالتش از روزگاران رونقش حکایت می کرد. خانه را عیناً حفظ کرده و نخواسته بود با فروش آن به قیمتی گزاف آن را به برج سازان واگذارد.

همسر ایرج افشار، خانم شایسته افشاریه در سال ۱۳۷۴ فوت کرد. حاصل این ازدواج چهار پسر، بابک ، بهرام ، کوشیار و آرش اند. از میان آنان بابک راه پدر را درپیش گرفت و در کار تألیف و نشر دستیار پدر بود. مرگ ناگهانی اش به سکته قلبی ضربه ای سهمگین بر پدر بود که او را ادامه دهنده راهش و همراه و یارش می دانست. کامران فانی می گوید:" همه ما فکر می کردیم که این ضربه او را از پا می اندازد و افسردگی و دلسردی دل و دماغ برایش نخواهد گذاشت. اما او در عین دل شکستگی سرپا ماند و کمر راست کرد و خود را بیش از پیش در کار غرق کرد.

آنان که او را در پایان عمرش دیده اند می گویند همیشه برای کار شتاب داشت و هیچگاه بیماری را به رسمیت نشناخت. به رغم ناتوانی ناشی از بیماری همچنان با شتاب کار می کرد و با هشیاری همیشگی به کارهایش ادامه می داد. با آن که نماد سلامت و تندرستی بود اما نشانه های تعجیل که در او پیداشده بود، حکایت از آن داشت که می داند فرصت کم دارد. با آن که دیگر زود خسته می شد. اما حتی در بیمارستان همچنان به کار ادامه می داد. عشق به کار او را زنده نگاه می داشت.

به گفته کامران فانی " سه سال پیش زمین خورد و شکستگی استخوان داشت اما همچنان سرپا بود. تا چند ماه پیش حتی بسیار سالم بود." فانی که روزهای آخر در بیمارستان به دیدار او رفته بود، می گوید "مرگش غیر منتظره بود. بناگهان در یک ماه اخیر بکلی عوض شد و نشاط و حضور همیشگی اش را از دست داد. در چند روز آخر که در بیمارستان بود دیگر امیدها از او قطع شده بود."

از جمله کارهای ناتمامش که به پایان دادنشان تعجیل داشت، جلد دوم سفرنامه هایش بود به نام "گلگشت در وطن" و خاطراتش با عنوان " این دفتر بی معنی" که تکه هایی از آن را در بخارا چاپ کرده بود.

آخرین مقاله او تازه های ایرانشناسی بود که دو روز پیش از مرگش در مجله بخارا منتشر شد. همزمان با روز مرگش، چهارشنبه، کتاب "خاطرات اللهیار صالح" با تألیف او توسط نشر سخن به بازار آمد. نماند که بری تازه از باغ آثارش را به چشم ببیند.



iran#

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بايگانی وبلاگ