ارسالی مهدی خانبابا تهرانی
با درود به هموندان گرامی
بیانیه شماره یک شورای همبستگی داخل کشور به ضمیمه ارسال میگردد
به امید ایجاد همبستگی و اتحاد هرچه بیشتر ایرانیان وپیروزی بر استبداد و استقرار دموکراسی در کشور
با احترام
عباس خرسندی
بیانیه شماره یک
شورای همبستگی برای دموکراسی وحقوق بشر در ایران
تهران
همدردی آری هموندی نه
http://www.hambastegi-iran.org/spip.php?article829
هممیهنان
براستی میدانید که ملت زجرکشیده ایران در خرداد دو سال پیش از امکان" انتخاب" که بهر صورت تنها راه اظهارنظر قانونی در مورد گزینش "بد از بدتر" بود، بصحنه آمد. مردم با دیده گاهای گوناگون فقط بامید آینده ای بهتر ورهائی از استبداد و خودکامگی در روز موعود آراء زیادی بنفع آقایان موسوی وکروبی بصندوقها ریختند ولی رهبری جمهوری اسلامی در تقلبی بزرگ نتیجه انتخابات را بنفع کاندیدای خود اعلام کرد.
مردم آگاه ایران این توهین بزرگ را نپذیرفتند و صدای اعتراضشان را در طغیانی متمدنانه بگوش جهانیان رساندند. بخیابانها ریختند و فریاد آزادی در گوشه وکنار طنین انداخت. ازآنروزسرکوب، شکنجه، تجاوز و کشتار سبعانه معترضین بدست مزدوران حکومتی آغاز شد و هنوز هم ادامه دارد.
از روز نخست دیده می شد که این جنبش آزادیخواهی همانند رنگین کمانی از همه اقشار وافکار و دیدهگاههای سیاسی گوناگون در جامعه شکل گرفته است . ظواهر امر بروشنی نمایانگر چند پارچه گی جمعیتی بود که نه تنها یکپارچه بلکه متحد ومصمم خواستار تغییردرساختار حاکمیت ورسید ن به آزادی و زندگی بهتربود. پیشرفت این جنبش با زمان در شعارها و گفته های جوانان در صحنه گویا و عیان است.
خوشبختانه آقایان موسوی وکروبی دوشخصیت شناخته شده وفعال که سالیان دراز مسئولیتهای خطیری در حکومت داشتند، صمیمانه و نمادین با مردم همراهی کردند. افزون بر این بایستی پیوستن هر شخصیت برجسته به جنبش را خیر مقدم گفت. مثلا اگر آقای هاشمی رفسنجانی هم بمردم بپیوندد، بی تردید مردم از این رخداد اظهار خوشنودی خواهند کرد و شاید با دادن شعارهائی ایشان را نیز مانند آقای موسوی و کروبی تشویق نمایند. روشن است که این امررا نمیتوان ونباید به وفاداری مردم به اسلامیت ویا سیاست اسلامی تلقی کرد.
طبیعتا این آقایان دارای ارتباطات سازمانی ورسانه ای در سرتاسر ایران میباشند. از مزایائی که اپوزیسیون ملی و سکولاربهره مند نیست. شوربختانه حاکمان جمهوری اسلامی ازنخستین روز سلطه بر ایران دمی از سرکوب آزادیخواهان ملی، دموکرات و دگراندیش نیاسوده است.
اگر با کمی دقت بتصویرهای معترضین در خیابانها بنگریم، از پوشش و آرایش ایشان متوجه می شویم که آنها حتی به رعایت ظواهر اسلامی هم توجه چندانی ندارند. در میان تظاهرکنندگان کمتر بانوئی را با حجاب اسلامی مشاهده میکنیم . از عزیزانی چون ندا، سهراب، صانع و محمد مختاری و یا دیگر شهدای راه آزادی در مییابیم که این فرزندان ایرانزمین برای کسب بیشترکرامت اسلامی و فضائل صدر انقلاب بخیابان نیامده بودند، همانطور که ملت ایران در سی و دو سال پیش برای کمبود دین ومذهب طغیان نکرد.
با این وجود ما شاهد پیدایش شوراِِئی خود برگزیده از افرادی هستیم که هنوز به ملت ایران نوید رسیدن بدوران طلائی انقلاب با عبور از پل قانون اساسی یادگار امام را میدهند، بجای "بنام ملت ایران" با "بسم الله" بیانیه وفراخوان صادر میکنند. کوتاه، در کلی گوییهایی برای جنبش مردمی خط ومشی ترسیم میکنند و نام آقایان موسوی وکروبی را هم با خود یدک میکشند وایشان را رهبر کل جنبش آزادیخواهی ایران قلمداد میفرمایند.
آنچه نگران کننده است هویت این افراد است که هنوز هم کاملا معلوم نیست. آقایان موسوی وکروبی خود تا کنون ادعای رهبری نکرده اند زیرا از ساختار وآرایش سیاسی جنبش آگاهند و مردم ایران هم از دیدگاه سیاسی آنها.
از قرار معلوم اصلاح طلبان ویارانشان براین باورند که فقط در یک حکومت دینسالارمیتوانند جایگاهی داشته باشند زیرا از روز اول در حکومت جمهوری اسلامی جایگاه ومنزلتی داشته اند و در دامان این ایدئولوژی پرورش یافته اند. نگاهی به منشور این شورا نشان میدهد که سکولاریسم، ایران وایرانیت ومدرنیزم در حاشیه و بسیار کمرنگ و بیشتر برای خالی نبودن عریضه مطرح میشوند. در تعیین "هویت سبز" نخست از "گنجینه اسلامی" و "راه تقویت ارزش های دینی را در جامعه، تحکیم وجه اخلاقی، بینش و کنش پیروان همه ادیان توحیدی کشور" سخن میراند و سپس بجای تکیه بر جدایی نهاد دین از حکومت "حفظ استقلال نهادهای دینی از حکومت" را "به عنوان یکی از اصول بنیادین جنبش سبز در سرلوحه هویت آن" قرار میدهند در حالیکه شعار "مرگ بر خامنه ای"، "مرگ بر دیکتاتور" در سراسر ایران طنین افکنده، ولی این حضرات از لزوم مبارزه با ولایت و ولی فقیه سخنی نمیرانند.
اصلاح طلبان دینمدار که ازحمایت اروپای متحد و بویژه آلمان برخوردارند، اصلاح دموکراتیک ساختار نظام جمهوری اسلامی کنونی را بر نمی تابند، نمی خواهند بپذیرند که جمهوری اسلامی بدون ولی فقیه هم باز جمهوری اسلامی است. آنها باور ندارند که یک حکومت مردمسالار- سکولار و قانونمدار ناجی دین ایشان هم خواهد بود ( مثل کشورهای اروپائی )، اعدام را لغو خواهد کرد، کاررا بکاردان خواهند سپرد وعفو جایگزین انتقام خواهد شد.
آنها بندرت در رسانه های خود نامی از کشته شدگان یا زندانیان سیاسی دگراندیش میبرند، در حالیکه آزادیخواهان و بخصوص دموکراتها و ملیون سکولار در دفاع از حقوق بشر در ایران بدون هیچ تبعیضی پیشگام بوده اند و احترام بحقوق شهروندی را ازوظائف خود میدانند و به حصر و حبس آقایان موسوی و کرروبی پیش از همه اعتراض کرد ه اند.
همیهنان گرامی،
امروز دیگرکسی دنبال رای سوخته دیروز نیست و چهارچوب خواستهایش را نیز با زمان تعیین میکند؛ آنهم با واقع بینی و درایت کامل و حافظه ای روشن و نه مانند گذشتگان که بدام شیاد افتادند. ایرانیان آزادیخواه میدانند که حکومت وسیستم ظلم وستم جمهوری اسلامی در سی و دو سال گذشته برای صاحبان واقعی این سرزمین ارمغانی نیاورده است و از طرفی آزمون آزموده کاری بیهوده و در این مورد جانکاه است.
ما دمکراتها وملیون سکولاربا داشتن 35 هموند دربند بایستی باصول ومطالبات وتعهدات خود بمردم پایدارو پایبند باشیم هرچند که مبارزه طولانی تر ودشوارتر گردد. رنگین کمان را فدای یک رنگ نکنیم وسازشکاری را کنار گذاشته و منافع خود ونسلهای آینده را فدای سود آنی ننماییم. با همه گروههای ملی- دموکرات وسکولار هموند شویم ولی با تمام سیاسیون دربند همدردی کنیم.
شورای همبستگی برای دموکراسی وحقوق بشر در ایران
تهران اسفند ماه 1389
http://www.hambastegi-iran.org/
iran#
با درود به هموندان گرامی
بیانیه شماره یک شورای همبستگی داخل کشور به ضمیمه ارسال میگردد
به امید ایجاد همبستگی و اتحاد هرچه بیشتر ایرانیان وپیروزی بر استبداد و استقرار دموکراسی در کشور
با احترام
عباس خرسندی
بیانیه شماره یک
شورای همبستگی برای دموکراسی وحقوق بشر در ایران
تهران
همدردی آری هموندی نه
http://www.hambastegi-iran.org/spip.php?article829
هممیهنان
براستی میدانید که ملت زجرکشیده ایران در خرداد دو سال پیش از امکان" انتخاب" که بهر صورت تنها راه اظهارنظر قانونی در مورد گزینش "بد از بدتر" بود، بصحنه آمد. مردم با دیده گاهای گوناگون فقط بامید آینده ای بهتر ورهائی از استبداد و خودکامگی در روز موعود آراء زیادی بنفع آقایان موسوی وکروبی بصندوقها ریختند ولی رهبری جمهوری اسلامی در تقلبی بزرگ نتیجه انتخابات را بنفع کاندیدای خود اعلام کرد.
مردم آگاه ایران این توهین بزرگ را نپذیرفتند و صدای اعتراضشان را در طغیانی متمدنانه بگوش جهانیان رساندند. بخیابانها ریختند و فریاد آزادی در گوشه وکنار طنین انداخت. ازآنروزسرکوب، شکنجه، تجاوز و کشتار سبعانه معترضین بدست مزدوران حکومتی آغاز شد و هنوز هم ادامه دارد.
از روز نخست دیده می شد که این جنبش آزادیخواهی همانند رنگین کمانی از همه اقشار وافکار و دیدهگاههای سیاسی گوناگون در جامعه شکل گرفته است . ظواهر امر بروشنی نمایانگر چند پارچه گی جمعیتی بود که نه تنها یکپارچه بلکه متحد ومصمم خواستار تغییردرساختار حاکمیت ورسید ن به آزادی و زندگی بهتربود. پیشرفت این جنبش با زمان در شعارها و گفته های جوانان در صحنه گویا و عیان است.
خوشبختانه آقایان موسوی وکروبی دوشخصیت شناخته شده وفعال که سالیان دراز مسئولیتهای خطیری در حکومت داشتند، صمیمانه و نمادین با مردم همراهی کردند. افزون بر این بایستی پیوستن هر شخصیت برجسته به جنبش را خیر مقدم گفت. مثلا اگر آقای هاشمی رفسنجانی هم بمردم بپیوندد، بی تردید مردم از این رخداد اظهار خوشنودی خواهند کرد و شاید با دادن شعارهائی ایشان را نیز مانند آقای موسوی و کروبی تشویق نمایند. روشن است که این امررا نمیتوان ونباید به وفاداری مردم به اسلامیت ویا سیاست اسلامی تلقی کرد.
طبیعتا این آقایان دارای ارتباطات سازمانی ورسانه ای در سرتاسر ایران میباشند. از مزایائی که اپوزیسیون ملی و سکولاربهره مند نیست. شوربختانه حاکمان جمهوری اسلامی ازنخستین روز سلطه بر ایران دمی از سرکوب آزادیخواهان ملی، دموکرات و دگراندیش نیاسوده است.
اگر با کمی دقت بتصویرهای معترضین در خیابانها بنگریم، از پوشش و آرایش ایشان متوجه می شویم که آنها حتی به رعایت ظواهر اسلامی هم توجه چندانی ندارند. در میان تظاهرکنندگان کمتر بانوئی را با حجاب اسلامی مشاهده میکنیم . از عزیزانی چون ندا، سهراب، صانع و محمد مختاری و یا دیگر شهدای راه آزادی در مییابیم که این فرزندان ایرانزمین برای کسب بیشترکرامت اسلامی و فضائل صدر انقلاب بخیابان نیامده بودند، همانطور که ملت ایران در سی و دو سال پیش برای کمبود دین ومذهب طغیان نکرد.
با این وجود ما شاهد پیدایش شوراِِئی خود برگزیده از افرادی هستیم که هنوز به ملت ایران نوید رسیدن بدوران طلائی انقلاب با عبور از پل قانون اساسی یادگار امام را میدهند، بجای "بنام ملت ایران" با "بسم الله" بیانیه وفراخوان صادر میکنند. کوتاه، در کلی گوییهایی برای جنبش مردمی خط ومشی ترسیم میکنند و نام آقایان موسوی وکروبی را هم با خود یدک میکشند وایشان را رهبر کل جنبش آزادیخواهی ایران قلمداد میفرمایند.
آنچه نگران کننده است هویت این افراد است که هنوز هم کاملا معلوم نیست. آقایان موسوی وکروبی خود تا کنون ادعای رهبری نکرده اند زیرا از ساختار وآرایش سیاسی جنبش آگاهند و مردم ایران هم از دیدگاه سیاسی آنها.
از قرار معلوم اصلاح طلبان ویارانشان براین باورند که فقط در یک حکومت دینسالارمیتوانند جایگاهی داشته باشند زیرا از روز اول در حکومت جمهوری اسلامی جایگاه ومنزلتی داشته اند و در دامان این ایدئولوژی پرورش یافته اند. نگاهی به منشور این شورا نشان میدهد که سکولاریسم، ایران وایرانیت ومدرنیزم در حاشیه و بسیار کمرنگ و بیشتر برای خالی نبودن عریضه مطرح میشوند. در تعیین "هویت سبز" نخست از "گنجینه اسلامی" و "راه تقویت ارزش های دینی را در جامعه، تحکیم وجه اخلاقی، بینش و کنش پیروان همه ادیان توحیدی کشور" سخن میراند و سپس بجای تکیه بر جدایی نهاد دین از حکومت "حفظ استقلال نهادهای دینی از حکومت" را "به عنوان یکی از اصول بنیادین جنبش سبز در سرلوحه هویت آن" قرار میدهند در حالیکه شعار "مرگ بر خامنه ای"، "مرگ بر دیکتاتور" در سراسر ایران طنین افکنده، ولی این حضرات از لزوم مبارزه با ولایت و ولی فقیه سخنی نمیرانند.
اصلاح طلبان دینمدار که ازحمایت اروپای متحد و بویژه آلمان برخوردارند، اصلاح دموکراتیک ساختار نظام جمهوری اسلامی کنونی را بر نمی تابند، نمی خواهند بپذیرند که جمهوری اسلامی بدون ولی فقیه هم باز جمهوری اسلامی است. آنها باور ندارند که یک حکومت مردمسالار- سکولار و قانونمدار ناجی دین ایشان هم خواهد بود ( مثل کشورهای اروپائی )، اعدام را لغو خواهد کرد، کاررا بکاردان خواهند سپرد وعفو جایگزین انتقام خواهد شد.
آنها بندرت در رسانه های خود نامی از کشته شدگان یا زندانیان سیاسی دگراندیش میبرند، در حالیکه آزادیخواهان و بخصوص دموکراتها و ملیون سکولار در دفاع از حقوق بشر در ایران بدون هیچ تبعیضی پیشگام بوده اند و احترام بحقوق شهروندی را ازوظائف خود میدانند و به حصر و حبس آقایان موسوی و کرروبی پیش از همه اعتراض کرد ه اند.
همیهنان گرامی،
امروز دیگرکسی دنبال رای سوخته دیروز نیست و چهارچوب خواستهایش را نیز با زمان تعیین میکند؛ آنهم با واقع بینی و درایت کامل و حافظه ای روشن و نه مانند گذشتگان که بدام شیاد افتادند. ایرانیان آزادیخواه میدانند که حکومت وسیستم ظلم وستم جمهوری اسلامی در سی و دو سال گذشته برای صاحبان واقعی این سرزمین ارمغانی نیاورده است و از طرفی آزمون آزموده کاری بیهوده و در این مورد جانکاه است.
ما دمکراتها وملیون سکولاربا داشتن 35 هموند دربند بایستی باصول ومطالبات وتعهدات خود بمردم پایدارو پایبند باشیم هرچند که مبارزه طولانی تر ودشوارتر گردد. رنگین کمان را فدای یک رنگ نکنیم وسازشکاری را کنار گذاشته و منافع خود ونسلهای آینده را فدای سود آنی ننماییم. با همه گروههای ملی- دموکرات وسکولار هموند شویم ولی با تمام سیاسیون دربند همدردی کنیم.
شورای همبستگی برای دموکراسی وحقوق بشر در ایران
تهران اسفند ماه 1389
http://www.hambastegi-iran.org/
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر