پنجشنبه، شهریور ۲۴، ۱۳۹۰

فیروزه خطیبی-آیا هنرمندان در رابطه با وقایع تلخ دوران ما سکوت کرده اند؟


آیا هنرمندان در رابطه با وقایع تلخ دوران ما سکوت کرده اند؟
فیروزه خطیبی
http://www.voanews.com/persian/news/arts/Artistsnow-2011-9-15-129912138.html

رسانه های خبری به مسائل مربوط به مشکلات ناشی از رکود اقتصادی، بیکاری و ورشکستگی از دیدگاهی سطحی و گزارشی نگاه می کنند اما هنرمندان می توانند این وقایع را از طریق ایجاد آثار هنری ارزشمند ابدی سازند. این درحالی است که کارشناسان معتقدند آن ها هنوز عکس العملی به این وقایع غم انگیز، اثرگذار و قابل لمس نشان نداده اند.

در سال ۱۹۳۰ میلادی، جان اشتاین بک، در نوول معروف خود با عنوان «خوشه های خشم» تصویرزنده ای از وقایع مربوط به رکود اقتصادی زمان خود را از طریق شخصیت های خیالی اهل اوکلاهما به نام «خانواده جود» به دست می دهد. او در آن زمان با خلق این شخصیت های خیالی به جنگ سیاستمداران رفت و صدایی ادبی به مردم آمریکا و شرایط دردآور زندگی آن ها داد.

علاوه بر جان اشتاین بک، تعداد کثیری از هنرمندان در رشته های مختلف هنری دیگر نیز به بازگویی این وقایع اقتصادی غم انگیز پرداختند. از جمله «دورتیا لنگ» عکاسی که چهره های این مردم را بر دیوارهای موزه های آمریکا و جهان قرار داد و «وودی گوتیر» خواننده ترانه های فولکلورآمریکا که دردهای مردم دوران خود را در آثار موسیقیایی خود منعکس کرده است. در این میان هالیوود هم با ساختن فیلمی از روی نوول «اشتاین بک»، سهمی از این قضیه داشت.

در آن دوران و برخلاف امروز، هالیوود هرگز وقایعی را که در خارج از سالن سینما می گذشت نادیده نمی گرفت و حتی در همان زمان در آغاز فیلم ماجراجویانه «کینگ کونگ» تماشاگر«فی رای» ، ستاره اصلی فیلم را می بیند که در صف طویلی برای خرید نان ایستاده است!

«جیمی اونیل» نویسنده و منتقد هنری ساکن شمال کالیفرنیا در مقاله ای در روزنامه لس آنجلس تایمز می نویسد:«در دنیای امروزو درزمانی که سربازان آمریکایی در بازگشت از جنگ عراق و افغانستان با بیکاری و عدم وجود فرصت هایی که زندگی را بارور می کند روبرو هستند، دنیای فیلم و فیلمسازی درخواب خرگوشی به سر می برد که انگار بیداری به همراه نخواهد داشت. اما در فیلم «من فراری یک گنگ هستم» محصول سال ۱۹۳۲ هالیوود، ما شاهد تظاهرات گروهی از سربازان جنگ جهانی اول در خیابان های واشنگتن هستیم که خواهان کار هستند. درخواستی که به جای کمک به آن ها با خشونت علیه آن ها پاسخ داده می شود.»

اونیل در ادامه این مطلب می نویسد:«حتی در فیلم های موزیکالی چون «جویندگان طلا» که آن هم درباره قهرمانان جنگ است ویا «پسران وحشی جاده ها» درباره جوانانی که برای یافتن کار با قطارهای باربری از یک شهر به شهر دیگری مهاجرت می کنند، ما می بینیم از کمک رسانی به آن ها اثری نیست.»

چند فیلم مستقل اخیرا نگاه گذرایی به چیزی شبیه به «خوشه های خشم» اشتاین بک داشته اند. از جمله «استخوان زمستان» Winter's Bone فیلم برنده جایزه اسکاری که سال گذشته برروی پرده سینماها آمد. اما در مجموع به نظر می رسد فیلمسازان این دوران بیشتر دچار خودمحوری هایی هستند که در آن نوع زندگی و علائق شخصی خودشان را به نمایش می گذارند تا نوع زندگی که مردم کوچه و بازار به طور روزانه با آن سرو کار دارند.

حتی اهل موسیقی نیز به نظرمی رسد امروزه از این مسائل واقعی رویگردان هستند واز قطعات موسیقی شبیه به آنهایی که در دوران رکود اقتصادی بزرگ آمریکا برسر زبان ها بود ازجمله «برادر میتونی یک ده سنتی بدی به راه خدا؟»(محصول۱۹۳۲) امروزه اثری نیست.

کجا هستند ترانه هایی که نشان بدهند مردم چگونه از خانه هایی که بانک از آن ها پس گرفته است تخلیه می شوند؟ کجاهستند ترانه هایی که نشان بدهند چند مغازه خالی در مراکزخرید بزرگ و «مال» ها وجود دارد و چگونه هیچ هنرمندی حاضرنیست درباره زن وشوهری که به خاطر مسائل و مشکلات مالی زندگی شان به هم خورده است ترانه ای بسازد؟

سال ها پیش در دوران تظاهرات برای آزادی های مدنی در شهر سن فرانسیسکو مردم بلند گوهای پخش موسیقی خود را از پنجره بیرون می گذاشتند تا همه این ترانه «باب دیلان» که می گوید «زمانه عوض شده است» را بشنوند. تازه در آن زمان اذهان عمومی آمریکا هنوز برضد جنگ ویتنام هم آهنگ نشده بود.

در حقیقت این هنر است که زمانه و کارنامه ما را منعکس می کند. مثل طرحی که یک لحظه از زندگی یک ملت را با چند خط به تصویر می کشد تا آن هایی که پس از ما می آیند هم بدانند برما چه گذشت.





iran#

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بايگانی وبلاگ