دوازده سال از درگذشت «بامداد»، سرودخوان آزادی گذشت!
http://www.voanews.com/persian/news/arts/Shamlooanniversary-2011-7-25-126109788.html
در دوازدهمین سالروز درگذشت احمد شاملو «بامداد»، شاعربلندآوازه، کانون نویسندگان ایران با انتشار بیانیه ای نوشته است «دوم مرداد ماه سالگرد درگذشت شاعر بزرگی است که اکنون بیش از هر زمان دیگر حضور زنده او را حس می کنیم. شاعر بزرگی که همه هستی شعری خود را وثیقه کار شاعرانه سترگی کرد که به نیروی تخیل خلاق و گره خوردگی عاطفی قدرت معنوی و خواست آزادی، جهانی آفرید که در آن نشانی از نفرت و دیگر کشی و نابرابری نیست. جهانی چنان دل انگیز و رعنا که شایسته آزادترین انسان است. شاعری بزرگ که در همه عمر نه از تلخی و گزندگی واقعیت گریخت و نه به یوغ بندگی واقعیت گردن نهاد.»
درعصر روز دوم مرداد، یاران و دوستداران احمد شاملو بر سر مزاراو یادش را گرامی داشتند. شاعری که درباره مرگ گفته بود:
هرگز از مرگ نهراسیدهام
اگرچه دستانش از ابتذال شکننده تر بود.
هراسِ من ــ باری ــ همه از مردن در سرزمینی ست
که مزدِ گورکن
از بهای آزادیِ آدمی
افزون باشد.
□
جُستن
یافتن
و آنگاه
به اختیار برگزیدن
و از خویشتنِ خویش
بارویی پیافکندن ــ
اگر مرگ را از این همه ارزشی بیشتر باشد
حاشا حاشا که هرگز از مرگ هراسیده باشم.
با مروری بر زندگی و آثار شاملو می توان دریافت که او به آنچه اعتقاد و تمایل نداشت، هرگز تن در نداد. به اختیار برگزید و از خویشتن خویش، بارویی پی افکند نه تنها در شعر، بلکه در چگونگی زیستن و چگونگی نگریستن به انسان. اعتقاد شاملو به انسان ویژگی او بود و آزادی انسان، آرزوی او. شاملو شاعر حماسه های انسانی بود که در سخت ترین موقعیت ها، نواله ی ناگزیر را گردن کج نمی کند.
شاملو همچنان که در طول دوران زندگی حرفه ای برای رسیدن به هدف، که پیوند روشنگر و پیوسته با مردم بود، به هرکاری دست می زد، از روزنامه نویسی گرفته تا ترجمه شعر و قصه و سخنرانی و شب شعر و ترانه سرایی و انتشار نوار صدای شعر، در خود شعر هم شیوه های گوناگون را می آزمود و عرضه می کرد:
يكی بود يكی نبود
زير گنبد كبود
لخت و عور تنگ غروب سه تا پری نشسه بود.
زار و زار گريه مي كردن پريا
مث ابرای باهار گريه مي كردن پريا.
گيس شون قد كمون رنگ شبق
از كمون بلن ترک
از شبق مشکی ترک.
روبروشون تو افق شهر غلامای اسير
پشت شون سرد و سيا قلعه افسانه پير.
از افق جيرينگ جيرينگ صدای زنجير می اومد
از عقب از توي برج شبگير می اومد...
« - پريا! گشنه تونه؟
پريا! تشنه تونه؟
پريا! خسته شدين؟
مرغ پر بسه شدين؟
چيه اين هاي هاي تون
گريه تون واي واي تون؟ »
پريا هيچي نگفتن، زار و زار گريه ميكردن پريا
مث ابراي باهار گريه مي كردن پريا
شاملو تنها شاعر حماسه نبود، شاعر انسان بود. و همچون پریایش بر تنهایی همان انسان حماسی اش می گریست:
- پرياي نازنين
چه تونه زار مي زنين؟
توي اين صحراي دور
توي اين تنگ غروب
نمي گين برف مياد؟
نمي گين بارون مياد
نمي گين گرگه مياد مي خوردتون؟
نمي گين ديبه مياد يه لقمه خام مي كند تون؟
نمي ترسين پريا؟
نمياين به شهر ما؟
شهر ما صداش مياد، صداي زنجيراش مياد
شاملو در شعر، وزن مرسوم را بر نمی تابید چرا که می گفت دست و پای شاعر را در چارچوب های از پیش تعیین شده می بندد. در شعر، طرحی را پی افکند که به شعر شاملویی معروف شد و در شناخت و شناساندن فرهنگ مردم، کار پردامنه ای را آغاز کرد که بخش کوچکی از نتیجه آن در چند عنوان کتاب کوچه منتشر شد. جواد مجابی نویسنده و طنزپرداز معروف دراین باره می گوید:« با غروب هر شاعر یکی از رنگ های جهان کم می شود اما حضور احمد شاملو با کتاب کوچه، ترجمه هایش و مدام موضوع بحث بودنش ادامه دارد. میراث شاملو برای ما نوع نگاهش به انسان، مرگ، عشق، هستی و ارتباطش با کل جهان است. آنچه ما باید از شعر شاملو می آموختیم این چیزهاست نه بدون وزن بودن آن. آنچه شاملو را به شاعر همیشگی تبدیل می کند، نوع نگاه تغزلی او به جهان است. »
با این همه به نظرجواد مجابی مهم ترین ویژگی شعر شاملو طغیانگری اش بوده است:«خودش هم متوجه بود که عصیان خیلی مهم است که در آغاز مجموعه هوای تازه می گوید: عصیان بزرگ خلقتم را شیطان داند، خدا نمی داند. عصیان به معنای گناه نیست به معنای طغیان علیه ابتذال حاکم است برای رسیدن به جامعه بهتر. طغیان علیه گذشته، علیه کیش شخصیت، جامعه ظالم، حکومت های فاسد و علیه خرافه های مردمی که در زندگی، رفتار، اشعار و اندیشه های فلسفی شاملو مطرح بود.»
انتشار کتاب کوچه همچون شعرهای شاملو همواره با دشواری در ایران صورت گرفته است. جمهوری اسلامی کوشیده است شاملو را انکار کند؛ و نه تنها شعر شاملو، حتا نام و تصویر او در صدا و سیمای جمهوری اسلامی همیشه ممنوع بوده است. با این وجود، شعر و صدای شاملو، از محبوبترین شعر و شعرخوانی ها در میان جوانان و میانسالان فارسی زبان ایران است.
http://www.voanews.com/persian/news/arts/Shamlooanniversary-2011-7-25-126109788.html
در دوازدهمین سالروز درگذشت احمد شاملو «بامداد»، شاعربلندآوازه، کانون نویسندگان ایران با انتشار بیانیه ای نوشته است «دوم مرداد ماه سالگرد درگذشت شاعر بزرگی است که اکنون بیش از هر زمان دیگر حضور زنده او را حس می کنیم. شاعر بزرگی که همه هستی شعری خود را وثیقه کار شاعرانه سترگی کرد که به نیروی تخیل خلاق و گره خوردگی عاطفی قدرت معنوی و خواست آزادی، جهانی آفرید که در آن نشانی از نفرت و دیگر کشی و نابرابری نیست. جهانی چنان دل انگیز و رعنا که شایسته آزادترین انسان است. شاعری بزرگ که در همه عمر نه از تلخی و گزندگی واقعیت گریخت و نه به یوغ بندگی واقعیت گردن نهاد.»
درعصر روز دوم مرداد، یاران و دوستداران احمد شاملو بر سر مزاراو یادش را گرامی داشتند. شاعری که درباره مرگ گفته بود:
هرگز از مرگ نهراسیدهام
اگرچه دستانش از ابتذال شکننده تر بود.
هراسِ من ــ باری ــ همه از مردن در سرزمینی ست
که مزدِ گورکن
از بهای آزادیِ آدمی
افزون باشد.
□
جُستن
یافتن
و آنگاه
به اختیار برگزیدن
و از خویشتنِ خویش
بارویی پیافکندن ــ
اگر مرگ را از این همه ارزشی بیشتر باشد
حاشا حاشا که هرگز از مرگ هراسیده باشم.
با مروری بر زندگی و آثار شاملو می توان دریافت که او به آنچه اعتقاد و تمایل نداشت، هرگز تن در نداد. به اختیار برگزید و از خویشتن خویش، بارویی پی افکند نه تنها در شعر، بلکه در چگونگی زیستن و چگونگی نگریستن به انسان. اعتقاد شاملو به انسان ویژگی او بود و آزادی انسان، آرزوی او. شاملو شاعر حماسه های انسانی بود که در سخت ترین موقعیت ها، نواله ی ناگزیر را گردن کج نمی کند.
شاملو همچنان که در طول دوران زندگی حرفه ای برای رسیدن به هدف، که پیوند روشنگر و پیوسته با مردم بود، به هرکاری دست می زد، از روزنامه نویسی گرفته تا ترجمه شعر و قصه و سخنرانی و شب شعر و ترانه سرایی و انتشار نوار صدای شعر، در خود شعر هم شیوه های گوناگون را می آزمود و عرضه می کرد:
يكی بود يكی نبود
زير گنبد كبود
لخت و عور تنگ غروب سه تا پری نشسه بود.
زار و زار گريه مي كردن پريا
مث ابرای باهار گريه مي كردن پريا.
گيس شون قد كمون رنگ شبق
از كمون بلن ترک
از شبق مشکی ترک.
روبروشون تو افق شهر غلامای اسير
پشت شون سرد و سيا قلعه افسانه پير.
از افق جيرينگ جيرينگ صدای زنجير می اومد
از عقب از توي برج شبگير می اومد...
« - پريا! گشنه تونه؟
پريا! تشنه تونه؟
پريا! خسته شدين؟
مرغ پر بسه شدين؟
چيه اين هاي هاي تون
گريه تون واي واي تون؟ »
پريا هيچي نگفتن، زار و زار گريه ميكردن پريا
مث ابراي باهار گريه مي كردن پريا
شاملو تنها شاعر حماسه نبود، شاعر انسان بود. و همچون پریایش بر تنهایی همان انسان حماسی اش می گریست:
- پرياي نازنين
چه تونه زار مي زنين؟
توي اين صحراي دور
توي اين تنگ غروب
نمي گين برف مياد؟
نمي گين بارون مياد
نمي گين گرگه مياد مي خوردتون؟
نمي گين ديبه مياد يه لقمه خام مي كند تون؟
نمي ترسين پريا؟
نمياين به شهر ما؟
شهر ما صداش مياد، صداي زنجيراش مياد
شاملو در شعر، وزن مرسوم را بر نمی تابید چرا که می گفت دست و پای شاعر را در چارچوب های از پیش تعیین شده می بندد. در شعر، طرحی را پی افکند که به شعر شاملویی معروف شد و در شناخت و شناساندن فرهنگ مردم، کار پردامنه ای را آغاز کرد که بخش کوچکی از نتیجه آن در چند عنوان کتاب کوچه منتشر شد. جواد مجابی نویسنده و طنزپرداز معروف دراین باره می گوید:« با غروب هر شاعر یکی از رنگ های جهان کم می شود اما حضور احمد شاملو با کتاب کوچه، ترجمه هایش و مدام موضوع بحث بودنش ادامه دارد. میراث شاملو برای ما نوع نگاهش به انسان، مرگ، عشق، هستی و ارتباطش با کل جهان است. آنچه ما باید از شعر شاملو می آموختیم این چیزهاست نه بدون وزن بودن آن. آنچه شاملو را به شاعر همیشگی تبدیل می کند، نوع نگاه تغزلی او به جهان است. »
با این همه به نظرجواد مجابی مهم ترین ویژگی شعر شاملو طغیانگری اش بوده است:«خودش هم متوجه بود که عصیان خیلی مهم است که در آغاز مجموعه هوای تازه می گوید: عصیان بزرگ خلقتم را شیطان داند، خدا نمی داند. عصیان به معنای گناه نیست به معنای طغیان علیه ابتذال حاکم است برای رسیدن به جامعه بهتر. طغیان علیه گذشته، علیه کیش شخصیت، جامعه ظالم، حکومت های فاسد و علیه خرافه های مردمی که در زندگی، رفتار، اشعار و اندیشه های فلسفی شاملو مطرح بود.»
انتشار کتاب کوچه همچون شعرهای شاملو همواره با دشواری در ایران صورت گرفته است. جمهوری اسلامی کوشیده است شاملو را انکار کند؛ و نه تنها شعر شاملو، حتا نام و تصویر او در صدا و سیمای جمهوری اسلامی همیشه ممنوع بوده است. با این وجود، شعر و صدای شاملو، از محبوبترین شعر و شعرخوانی ها در میان جوانان و میانسالان فارسی زبان ایران است.
iran#
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر