شنبه، اردیبهشت ۱۰، ۱۳۹۰

ليلی پورزند در مورد درگذشت سيامک پورزند توضيح می دهد

درگذشت آقای سيامک پورزند را به خانم ليلی پورزند و همه خانواده و دوستداران آقای پورزند تسليت می گويم.
سام قندچی
ايرانسکوپ



گفتگوی ليلی پورزند با صدای آمريکا در مورد درگذشت پدر خود سيامک پورزند در 30 آوريل 2011

اينجا را کليک کنيد

iran#

جمعه، اردیبهشت ۰۹، ۱۳۹۰

ازدواج سلطنتی ویلیام و کیت، آمیزه ای از سنت و مدرنیته


ازدواج سلطنتی ویلیام و کیت، آمیزه ای از سنت و مدرنیته
http://www.voanews.com/persian/news/arts/TheWeddingofKateandWilliam-2011-4-29-120972904.html


پس از ماه ها انتظار، روزجمعه، دوک و دوشس کمبریج (عنوان تازه ای که از سوی ملکه الیزابت دوم به ویلیام و کیت میدلتون اهدا شده) در کلیسای قدیمی «وست مینیستر» به عقد و ازدواج یکدیگر در آمدند.

مراسم عقد و ازدواج پرنس ویلیام و پرنسس کاترین که بیش از ٧۵ دقیقه به طول انجامید، آمیزه ای بود از سنت و مدرنیته که توانست چشم اندازی باشد برای مسیری که آینده سلطنت در انگلستان درپیش خواهد گرفت.

مراسم در کلیسای هزار ساله «وست مینیستر» برگزار شد که در دو طرف صحن ورودی آن درخت های سبز بلند به چشم می خورد و در زمینه این مراسم هم موسیقی کلاسیک همراه با هم خوانی گروه کربه گوش می رسید.

موسیقی «هابرت پاری» و سرود «من خوشحال بودم»، برای ورود عروس به داخل کلیسا انتخاب شده بود. موسیقی که پیش از این برای تاج گذاری های از آن استفاده شده است و نموداری است از موارد مثبتی که به رژیم پادشاهی نسبت داده می شود. موسیقی شکوهمندی که بدون آن که توجه شنونده را از رویداد اصلی منحرف کند در متن وقایع جریان دارد و با نوای آن، عروس جوان به سوی شاهزاده ای که در انتظار اوست قدم برمی دارد. در آغاز این مراسم، قطعه ای که توسط جیمز، برادر «کیت میدلتون» خوانده شد و دعای «مرا رهبری کن» که «ویلیام» و «کیت» برای این بخش از مراسم نوشته بودند، نشان از مقصود و منظور این دو در خدمت به خلق داشت. کمی بعد صدها هزار تماشاگر به همراه مدعوین داخل کلیسا دعای «عشق الهی، از همه عشق ها برتر» است را هم خوانی کردند.

دو ترانه تازه هم توسط «جان راتر» و «اوبی کاریتاس» آهنگساز اهل «ولز» به سفارش عروس و داماد برای این روز خجسته ساخته شده بود که در طول مدت اجرای مراسم عقد و ازدواج ویلیام و کیت توسط ارکستر سمفونی لندن اجرا شد.

هنگامی که ویلیام و کیت برای امضای دفتر ثبت به کلیسای کوچک پشت محراب اصلی «وست مینستر» رفتند، گروه همخوانان «خدا نگهدار این دو فرشته باشد» را خواندند و ویلیام و کاترین به عنوان یک زوج تازه با آهنگ «تاج امپراطوری» از کلیسا خارج شدند.

برخی از سرشناس ترین شخصیت های سیاسی، ورزشی و هنری بریتانیا شاهد مراسم عقد و ازدواج «پرنس ویلیام» و «پرنسس کاترین» دوک و دوشس کمبریج بودند.

دیوید بکهام و همسرش ویکتوریا، دیوید کمرون نخست وزیر بریتانیا و همسرش ، پادشاه و ملکه نروژ والتون جان ستاره موسیقی پاپ برخی از مدعوین حاضر در کلیسا را تشکیل می دادند. «ایان تورپ» شناگرالمپیک اهل استرالیا و «گای ریچی» فیلمساز بریتانیایی و هم چنین «روآن اتکینسون» که به خاطر اجرای نقش کمیک «مستر بین» به معروفیت رسیده است در جمع دیده می شدند.

ساقدوش ها

«فیلیپا» خواهر کوچک تر کیت میدلتون با یک لباس بلند و سفید ساتن به عنوان ساقدوش عروس و «پرنس هری» برادر کوچک تر ویلیام با لباس نظامی به عنوان شاهد عقد شاهزاده انگلستان در مراسم کلیسای «وست مینیستر» شرکت داشتند.

«چلسی دیوی» دوست دختر «پرنس هری» نیز یکی از شرکت کنندگان در این مراسم بود و حضور او در میان خبرنگاران کنجکاو، موجی از حدسیات تازه درباره آینده روابط این دو را به همراه داشت.

چه کسانی از فهرست دعوت شدگان حذف شدند؟

شاهزاده بحرین، در آخرین لحظات رسما از حضور در این مراسم خودداری کرد و دلیل آن را نا آرامی های حاضر در کشور خود خواند. وزیر امور خارجه بریتانیا دعوت سفیر سوریه را پس گرفت و دلیل آن را هم رفتار غیرقابل قبول مقام های سوری و تهاجم نیروهای دولتی این کشور به آزادیخواهان نامید.

پرزیدنت باراک اوباما و نیکولا سارکوزی، رئیس جمهور فرانسه هرگز دعوتنامه ای برای شرکت در این مراسم دریافت نکردند. بنا بر گفته آسوشیتد پرس، مقام های دربار سلطنتی انگلستان توضیح داده اند که در این مراسم تنها رهبران کشورهای پادشاهی شرکت خواهند داشت.
iran#

سیامک پورزند خاموش شد


سیامک پورزند خاموش شد
10 اردیبهشت 1390
http://1million4equality.info/spip.php?article7713

تغییر برای برابری : سیامک پورزند، روزنامه نگار با سابقه و فعال سیاسی، در تهران بدون حضور همسرو فرزندانش در 80 سالگی درگذشت. او همسر مهرانگیز کار، حقوقدان و از فعالان مدافع حقوق زنان در ایران بود. سیامک پورزند، در سال 1380 در تهران بازداشت و به 11 سال زندان محکوم شده بود. به گزارش سازمان عفو بین الملل، او زیر فشار بازجویان، ناچار به اعتراف نمایشی در تلویزیون جمهوری اسلامی شد..سیامک پورزند،مدتی طولانی در زندان انفرادی به سر برد و علیرغم اینکه مسوولان قضایی ایران به اتحادیه اروپا تعهد داده بودند که وی را به عنوان اولین نفر از فهرست ده نفر زندانیان سیاسی که باید آزاد شود، آزاد کنند از انجام این کار سر باز زد.

سیامک پورزند به دلیل آسیب های ناشی از زندان و بازجویی و دوری از خانواده به شدت بیمار بود ، تلاش های بی وقفه مهرانگیزکار و فرزندانش لیلی و آزاده که هر سه در خارج از ایران هستند نیز برای دریافت اجازه خروج او از کشور بی نتیجه ماند. به گزارش بی بی سی آنها در درسال های اخیر خواهان امان نامه از مقام های جمهوری اسلامی بودند تا برای دیدار با پدرشان به تهران بروند اما درخواست شان برآورده نشد وپدر، چشم انتظار فرزندان درگذشت. سیامک پورزند سند زنده ای از جفا و بی عدالتی بر سرمایه های این کشور بود. یادش گرامی باد.

تغییر برای برابری فقدان یکی از سرمایه های مطبوعاتی کشور را به همسر مقاوم او مهرانگیز کار و فرزندانشان لیلی و آزاده و بنقشه تسلیت می گوید.


iran#

فیروزه خطیبی-منوچهرسخایی، پرستوی آواز ایران درگذشت


منوچهرسخایی، پرستوی آواز ایران درگذشت
http://www.voanews.com/persian/news/arts/ManuchehrSakhaei-2011-4-28-120879379.html

منوچهر سخایی، خواننده برجسته، یکی از قدیمی ترین چهره های موسیقی پاپ و از آخرین سواران نسل اجرای ترانه های عاشقانه پارسی بر بستری از ملودی های ایرانی با ارکستراسیون غربی بامداد روز پنج شنبه ٢٨ آوریل در لس آنجلس درگذشت.

منوچهر سخایی که هنگام مرگ ٧۶ سال داشت، در چند سال اخیر با بیماری سرطان دست به گریبان بود. او از سه دهه پیش در آمریکا و در لس آنجلس زندگی می کرد و در این دیار نیز چندین آلبوم موسیقی ارائه داد و در اغلب گردهم آیی های ایرانی شهر حضوری شاخص داشت. او با بیش از نیم قرن فعالیت هنری در رشته های مختلف از جمله بازی در چند فیلم فارسی پیش از انقلاب و روزنامه نگاری حرفه ای، یکی از چهره های دوستداشتنی در میان مردم و به ویژه جامعه ایرانی لس آنجلس محسوب می شد.

منوچهر سخایی متولد ١٣١۴ خورشیدی در تهران بود. او با ترانه «پرستو» که به یاد برادرش، سرگرد محمود سخایی که جان خود را در وقایع ٢٨ مرداد از دست داد خوانده بود به عالم هنر راه یافت. سخایی در اواخر دهه ٣٠ خورشیدی با اجرای سبک تازه ای از موسیقی پاپ، هم زمان با «ویگن» خواننده معروف دیگری که موسیقی پاپ مدرن را رواج داد محبوبیت کم نظیری برای این سبک موسیقی به ارمغان آوردند. منوچهر سخائی ترانه های بسیاری را خوانده است که یکی از معروف ترین آن ها «کلاغا» ساخته پرویز مقصدی با شعری از نوذر پرنگ بود. ترانه ای که نام این هنرمند را بر سر زبان ها انداخت و او را تبدیل به یکی از محبوب ترین خوانندگان زمان خود کرد.

منوچهر سخایی در سال ١٣۵٧ خورشیدی به آمریکا مهاجرت کرد. او در اوائل دهه هشتاد میلادی به همراه «ویگن» و «عارف» کنسرت هایی برای هم وطنان عضو سازمان مجاهدین خلق ایران اجرا کرد اما اجرای این برنامه ها برای هر سه خواننده انتقاداتی به همراه داشت. او چندی بعد رسما به شورای مقاومت پیوست و در ماه های گذشته به رغم بیماری جانکاه دل نگران ایرانیانی بود که در اردوگاه اشرف مورد تهاجم نیروهای عراقی قرار گرفته بودند.

فرهنگ فرهی، روزنامه نگار، نویسنده و پژوهشگر ساکن لس آنجلس و یکی از قدیمی ترین همکاران منوچهر سخایی در صحنه روزنامه نگاری او را هنرمندی مبارز و متعهد می خواند که به سرنوشت مملکت و ملت خود اهمیت می داد و هرگز تا آخرین روزهای حیات از فعالیت های سیاسی برای رویارویی با دشمنان ایران دست نکشید. او به صدای آمریکا گفت: «منوچهر یک روزنامه نگار به معنای اخص کلمه بود چرا که او واجد همه ارزش هایی بود که یک روزنامه نگار حرفه ای باید واجد آن باشد. در زمانی که در روزنامه کیهان به کار اشتغال داشت همه او را دوست داشتند چون انسانی رئوف و مهربان بود و به دور از سیاست های نکوهیده آن دوران. در مهاجرت طی سی سال کوشید تا برای آزادی ایران نبرد کند، بجنگد و ستیز کند و هیچوقت درطول این مدت در دایره ابتذال نیفتاد. منوچهر یک انسان آزاده و شریف بود وانسانی مورد احترام همه. حتی کسانی که به هر دلیل با افکار و عقاید سیاسی او مخالف بودند. مرگ منوچهر سخایی ضایعه عظیمی برای جامعه ایرانی چه در خارج و چه در داخل کشور به شمار می رود.»
iran#

پنجشنبه، اردیبهشت ۰۸، ۱۳۹۰

چه کسانی در بریتانیا مخالف اجرای مراسم ازدواج پرنس ویلیام و کیت میدلتون هستند؟


چه کسانی در بریتانیا مخالف اجرای مراسم ازدواج پرنس ویلیام و کیت میدلتون هستند؟
http://www.voanews.com/persian/news/arts/KateandWilliamwedding-2011-4-28-120925829.html

درحالی که جمعیت کثیری از مردم انگلستان و جهان با به دست داشتن پرچم، بادکنک و برسر داشتن کلاه های رنگارنگ، از هم اکنون در مسیر حرکت کاروان سلطنتی که تا چند ساعت دیگر روانه «وست مینستر ابی» و شرکت در مراسم ازدواج پرنس ویلیام و کیت میدلتون خواهد شد جمع شده اند درکشور بریتانیا همه مردم طرفدار سلطنت نیستند.

چارلی ویتچ یک آنارشیست است که درمورد مراسم ازدواج پرنس ویلیام و کیت میدلتون و مخارجی که این مراسم برای دولت داشته است می گوید:«من با این مساله که دولت چنین نمایش عمومی را که جهان تاکنون ندیده ترتیب می دهد و ما مالیات دهندگان باید میلیون ها پوند برای تدابیر امنیتی بپردازیم در حالی که بسیاری در این کشور مخالف آن هستند مشکل دارم.»

گروه آنارشیست هایی که چارلی ویتچ یکی از اعضای آن است قصد دارد روز جمعه که هم زمان با روز ازدواج پرنس ویلیام وکیت میدلتون است در میدان «ترافالگار» لندن دست به تظاهرات بزند.

گروه های دیگری نیز هستند که که مخالفت خود را با خانواده سلطنتی در بریتانیا نشان داده اند. سال گذشته پرنس چارلز و همسرش در حالی که از نزدیکی یک تظاهرات علیه افزایش شهریه دانشگاه ها عبور می کردند با واکنش خشم آلود تظاهر کنندگان روبرو شدند.

بریتانیا همواره هدف گروه های تروریستی بوده است. حمله به سیستم مترو و اتوبوس های لندن در سال ٢٠٠٥ که موجب مرگ و زخمی شدن صد ها نفر شد و بمب گذاری یک گروه مسلح ایرلندی که خود را " ارتش واقعی جمهوریخواه ایرلند" می خوانند در یک اتومبیل که در آن یک مامور پلیس کشته شد.

جان بو تحلیلگر امنیتی می گوید: ازدواج خانواده سلطنتی قطعا برای القاعده و گروهی که خود را " ارتش واقعی جمهوریخواه ایرلند" می خواند هدف مطلوبی است. این مراسم سمبل بریتانیا و قدرت نمایی های آن است. به ویژه برای این گروه ایرلندی به معنی ٨٠٠ سال سلطه رژیم سلطنتی است. با این همه ماموران امنیتی بریتانیا در مقابله با این گونه تهدید ها تجربه های زیادی دارند و همه تدابیرلازم به مرحله اجرا گذاشته شده است. بنابر این نباید هیچ گونه اتفاق غیر عادی رخ دهد.

انتظار می رود تا بیش از نیم میلیون نفر جمعیت برای تماشای گوشه ای از این مراسم باشکوه عقد و ازدواج سلطنتی به خیابان های لندن بیایند که با توجه به همه تدابیر امنیتی احتمالا این ازدواج سلطنتی بدور از بد اندیشان و با شکوه تمام برگزار خواهد شد. پرنس ویلیام و کیت میدلتون نیز با ارسال پیام هایی از مردم از هم اکنون برای شرکت و حضورآن ها در جشن بهترین روز زندگی آن ها سپاسگزاری کرده اند.

طبق آخرین خبرهای رسیده، دو تن از ١٩٠٠ میهمان دعوت شده به مراسم عقد و ازدواج سلطنتی از فهرست میهمانان حذف شده اند. سفیر سوریه در انگلستان به خاطر حملات اخیر دولت او به آزادیخواهان و شاهزاده بحرین که درچند روز گذشته تصمیم گرفت به خاطر سروصدایی که در اطراف دعوت از او برپا شده از حضور درجشن عروسی سلطنتی خودداری کند.



iran#

چگونه ویلیام و کیت با چارلز ودایانا مقایسه می شوند


چگونه ویلیام و کیت با چارلز ودایانا مقایسه می شوند
http://www.voanews.com/persian/news/arts/RoyalWedding-2011-4-27-120820739.html

مراسم عقد و ازدواج سلطنتی پرنس ویلیام و کاترین میدلتون در راه است و تا چند ساعت دیگر برگزارمی شود. همان گونه که مردم در سراسر جهان خود را آماده می کنند تا از طریق رسانه های ماهواره ای به طور زنده شاهد برگزاری این مراسم باشکوه و جشن عروسی باشند، بعضی ها این واقعه فرخنده را با ازدواج پدرو مادر «ویلیام» که تقریبا ٣٠ سال پیش به صورتی مشابه برگزار شد مقایسه می کنند.

این بار هم ما شاهد یک عروسی افسانه ای که فقط در داستان ها می شود وصف آن را خواند درزمان حال حاضر هستیم و «کیت میدلتون» به زودی با شاهزاده رویاهای خود «پرنس ویلیام» وصلت خواهد کرد درست به همان صورتی که لیدی دایانا اسپنسر نزدیک به سه دهه پیش به عقد و ازدواج پرنس چارلز درآمد.

شباهت ها

کیت میدلتون دختریک میلیونرخودساخته است که اجداد او به کارگران معدن های ذغال سنگ بازمی گردند. علیرغم صحبت هایی که در اطراف کیت میدلتون درباره از طبقه متوسط بودن او می شود بنا برگفته «جولی تادیو» پروفسور تاریخ اهل بریتانیا، نکات مشترک بین «کیت» و «لیدی دایانا» مادر آریستوکرات «پرنس ویلیام» خیلی بیشتر از آن است که مردم تصور می کنند:«خیلی از مردم می گوینده آه.. شاهزاده ما دارد با یک آدم عامی ازدواج می کند در حالی که خود دایانا هم عملا یک فرد عامی به شمار می رفت. یک فرد عامی در فرهنگ انگلستان به کسی گفته می شود که با خاندان سلطنتی هیچگونه نسبتی نداشته باشد. بنا براین شما می توانید یک آریستوکرات باشید اما بازهم به طبقه عوام تعلق داشته باشید.»

تفاوت ها

پرنس چارلز و لیدی دایانا در کلیسای «سنت پل» وصلت کردند اما پرنس ویلیام و کیت میدلتون در «وست مینیستر ابی» ازدواج خواهند کرد. در روز عقد و ازدواج پرنس چارلر، عروس دریک کالسکه مخصوص شیشه ای که به صورت سنتی با اسب کشیده می شد به محل کلیسا آمد و پس از مراسم عقد، پرنس و پرنسس با هم و در یک کالسکه سرباز به خانه رفتند.

کیت میدلتون، سنت قدیمی و چند ساله ازدواج های سلطنتی را خواهد شکست و اولین عروس دربار انگلستان خواهد بود که به جای کالسکه شیشه ای یا زرین با یک لیموزین به «وست مینیستر ابی»خواهد آمد. اما قطعا این تنها جایی است که سنت های قدیمی شکسته خواهند شد. خانم تادیو می گوید:«شاید کیت میدلتون با صرفنظر از کالسکه سواری می خواهد یک پیام مهمی را درمورد خودش به ما برساند. چون اگر او با کالسکه به محل عروسی بیاید آنوقت واقعا تبدیل به یکی از اعضای خاندان سلطنتی شده است!»

نامزدی

پدر و مادر پرنس ویلیام یعنی چارلز و دایانا تا قبل از نامزدی کمی عجیب و غریب خود تنها سیزده بار باهم ملاقات کرده بودند. در آن زمان خبرنگاری از دایانا پرسید:«آیا شما عاشق همدیگر هستید؟» و پرنسس درپاسخ گفته بود:«البته که ما عاشق هم هستیم» و پرنس چارلز هم بلافاصله گفته بود:«حالا عشق یا هرچی که می خواین اسمشو بذارین!»

اما برعکس روابط ناهمگون چارلز و دایانا، رابطه دوستی و عشق و عاشقی میان ویلیام و کیت با زمان محکم تر شده است و آن ها بنا برگفته «تادیو» زوجی آماده وصلت هستند:«برخلاف چارلز و دایانا که مدت کوتاهی پیش از ازدواج همدیگر را می شناختند، ویلیام و کیت مدت هشت سال مداوم با هم دوستی و رابطه عاشقانه داشته اند. من فکر نمی کنم بعد از چنین مدت درازی دیگر مسئله ناگفته ای باقی مانده باشد که هریک از این دو نفر را شگفت زده کند!»

توجه عموم

بسیاری از مردم بریتانیا، روابط رومانتیکی که بین اعضای خاندان سلطنتی پیش می آید را دنبال می کنند و آن را جالب توجه و حتی سرگرم کننده می شمارند اما به نظر «تادیو»خاندان سلطنتی نقشی کمی مهم تر از فقط یک وسیله سرگرمی برای مردم بریتانیا دارد:«برای مردم انگلستان، خاندان سلطنت از اهمیت ویژه ای برخوردار است و این مسئله ای است که در طول سال ها هرگز عوض نشده و به نظر من نباید هم عوض بشود. در یک جامعه چند بعدی با ساختارهای چند ملیتی شما احتیاج به عاملی دارید که مردم را متحد و به هم نزدیک ترکند.»

بیش از ٧٥٠ میلیون نفر از سراسر جهان شاهد ازدواج پرنس چارلز و لیدی دایانا اسپنسر بودند. این بار انتظار می رود بیش از دو میلیارد نفر روز جمعه به تماشای مراسم عقد و ازدواج پرنس ویلیام و کیت میدلیتون بنشینند.




iran#

چهارشنبه، اردیبهشت ۰۷، ۱۳۹۰

مصاحبه خانباباتهرانی در مورد احمدی نژاد و خامنه ای


مصاحبه 27 آوريل 2011 مهدی خانباباتهرانی با راديو فرانسه در مورد محمود احمدی نژاد و آيت الله خامنه ای

اينجا را کليک کنيد


iran#

«نردبانی به سوی ماه» کتابی به قلم خواهر پرزیدنت اوباما، به یاد مادری تابناک، ملایم و کنجکاو


«نردبانی به سوی ماه» کتابی به قلم خواهر پرزیدنت اوباما، به یاد مادری تابناک، ملایم و کنجکاو
فائزه المصری
http://www.voanews.com/persian/news/arts/BookbyObamasister-2011-4-27-120797234.html

پرزیدنت باراک اوباما هنگامی که به فعالیت های انتخاباتی برای رسیدن به مقام ریاست جمهوری آمریکا مشغول بود، اغلب از مادر خود «آن دانهام» به عنوان فردی که درس های ارزشمندی در زندگی و در رابطه با ایجاد ارتباط و کار با مردم بی بضاعت در محلات فقیرنشین به او داده است یاد می کرد. دانهام در سال ١٩٩٥ دراثر ابتلا به بیماری سرطان و پیش از تولد نوه های خود درگذشت.

امروز،«مایا سوتوره نگ» خواهر پرزیدنت اوباما کتابی به نام «نردبانی به ماه» برای کودکان نوشته است که امیدوار است از طریق آن بتواند دخترکوچک خود «سوهیلا» را با مادربزرگی که هرگز ندیده است آشنا کند.

عنوان کتاب «نردبانی به ماه»، از روی کارت پستالی برگرفته شده که «آن دانهام» آن را درزمانی که «مایا» دختربچه کوچکی بیش نبود به او هدیه کرد. روی این کارت پستال، نقاشی از «جورجیا اوکیف»، نردبانی را نشان می دهد که در فضای تاریک شناور است و یک ماه حلال طلائی رنگ بر فراز آن در آسمان شب قرار گرفته است.

درکتاب تازه مایا سوتوره نگ، سوهیلای کوچک از مادرش می پرسد: «مادربزرگ چگونه آدمی بود؟» و مادر به او پاسخ می دهد:«او مثل همین ماه بود، تابنده، ملایم و کنجکاو!»

سوهیلای کوچک، آرزوی دیدار مادربزرگ را دارد وبالاخره یک شب این آرزو به حقیقت می پیوندد. یک نردبان طلائی در کنار پنجره اطاق او قرار می گیرد و «مادربزرگ آنی» از نوه کوچک خود دعوت می کند که با او به یک سفر جادوئی برود.

سوتورونگ می گوید : «این کتاب درباره شبی است که در آن به مردم کمک می شود تا پس از وقوع حوادث طبیعی مرگبار، کشمکش برسرباورهای مذهبی و جنگ های عقیدتی و سیاسی به ماه بیایند و این ماه به صورتی نمادین تبدیل به یک پناهگاه امن و یک جایگاه مقدس می شود، یک مکان خیالی و شفا بخش که در آن مردم یک بار دیگر به صدای بلند می خندند و معنی خوشی و خوشبختی را حس می کنند.»

برای سوتورونگ، این یک مسئله طبیعی است که او بتواند «مادربزرگ آنی» را ازطریق ماه به دخترکوچکش بشناساند. او می گوید مادرش عاشق ماه بود چرا که به عقیده او، ماه نورش را برهمه مردم جهان، درهرکجا که باشند به صورتی یکسان می تاباند. زیرهمین نورماه بود که مادر، برخی از عمیق ترین و پرمعنی ترین قصه هایش را برای فرزندانش تعریف می کرد. سوتورونگ می گوید این خاطره ای است که از آن روزهای دور برای او و برادرش پرزیدنت اوباما باقی مانده است.

مایا می گوید:«برادرم هم مثل می معتقد است که این مادرمان بود که به ما یک حس عمیق معنوی ویک قطب نمای اخلاقی داده است. او به ما رحم و شفقت آموخت و به ما یاد داد که چگونه مشخصه های انسانی که درهربشری وجود دارد را بشناسیم و برای پیوند هرچه بیشتربا مردم جهان، حتی زمانی که این کار مشکل و یا حتی غیرممکن به نظر می رسد بکوشیم. این یکی از ارزشمند ترین میراث هایی است که از مادرمان برای ما به جای مانده است.»

اما این میراث تنها عامل شکل گیری شخصیت «مایا» و برادر او پرزیدنت اوباما نبوده است. سوتورونگ معتقد است نوع عملکرد والدین خیلی مهم تر از حرف هایی است که آن ها به فرزندانشان می زنند. «آن دانهام» که پروفسور رشته علوم انسان شناسی بود، درنواحی دورافتاده در برخی از فقیرترین کشورهای جهان به کار و فعالیت اشتغال داشت:«برای مثال مادرم اصرار داشت که هنگام کار ما را هم با خود به این دهات دورافتاده ببرد. او می خواست به ما نشان بدهد که چگونه مردم ساده ای که در این مناطق دورافتاده زندگی می کنند به همان اندازه با اهمیت، قوی و با محبت هستند که دیگرانی که خود را طبقه بالا و تحصیل کرده می دانند. او معتقد بود همین مردم می توانند چیزهای مهمی به ما بیآموزند.»

باوجود آن که هدف مایا سوتورونگ این بوده است که با کتاب «نردبانی به ماه» مادرخود را به دخترش معرفی کند اما این کتاب شامل پیام های مهمی برای کودکان دیگر و حتی بزرگسالان می باشد:«پیام کتاب این است که با کمی تامل و تعمق می توانید از بزرگسالان پندهای آموزنده ای بگیرید. من فکر می کنم این درست است که همه ما به دنبال کسب اطلاعات بی حسابی هستیم که برسر راهمان قرارگرفته است. اما با فرزانگی و خردمندی بهتر می توانیم از این اطلاعات استفاده کنیم.»

هرچند «سوهیلا» هرگز مادربزرگ خود را نشناخت اما «مایا» و «اوباما» مادربزرگ خود(مادر آن دانهام) را خیلی خوب می شناختند:«مادربزرگ ما یک زن نیرومند و یک انسان قوی و بی نهایت هوشمند بود. او برای من جنبه یک نیروی استوار ویک پایگاه محکم را داشت. او ازما نگهداری کرد. هم من و هم برادرم برای مدتی با او زندگی می کردیم و این او بود که به ما یاد داد شجاع باشیم. ما می دانستیم که مادربزرگ مثل کوه پشت ما ایستاده است و اگر درپروازمان سقوط کنیم او مثل تور ایمنی زیرپایمان گسترده است. این یک احساس امنیت عجیبی به ما میداد و به نظر من همین بزرگ ترین هدیه او به ما بود.»

کتاب «نردبانی به ماه» حاوی پیام های دیگری نیز می باشد. این که همه انسان های روی کره زمین با هم پیوندی انکارناپذیر دارند و درحقیقت خدمت به نوع بشر وظیفه همه انسان هاست. سوتورونگ می گوید بچه ها باید بدانند که قدرتمند هستند تا بتوانند نسبت به خود و دیگران احساس مسئولیت کنند :«ما باید به بچه هایمان شفقت و مهربانی بیاموزیم و به آن ها یاد بدهیم که با دیگران با عشق و دوستی رفتار کنند و ضمن آماده ساختن آن ها برای زندگی بزرگسالی مسئولیت های اجتماعی را هم به آن ها بیاموزیم. ما نمی توانیم در انزوا و گوشه گیری زندگی کنیم. ما باید به بچه هایمان این آموزش را بدهیم که هرکاری که ماانجام می دهیم در زندگی دیگران چه آن هایی که در اطرافمان حضور دارند و چه کسانی که در مناطق دوردست دیگر زندگی می کنند تاثیر گذار است. آن ها باید بدانند که همه چیز با یک زنجیر ظریف ونامرئی با هم ارتباط دارد. به این صورت ما به آن ها یاد داده ایم که درباره اعمال خود مسئول و اندیشمند باشند و نسبت به شرایط زندگی و محیط زیست خود حساسیت نشان دهند و با دیگران با مهربانی و محبت رفتار کنند.»

سوتورونگ امیدواراست که کتاب کودکان «نردبانی به ماه» بتواند انگیزه ای باشد برای بازکردن راه های گفتمان بین فرزندان و والدین آن ها. او هم چنین امیدوار است که این کتاب بتواند برخی از ارزش ها و ابزاری که نسل های آینده برای اثرگذاری مثبت در سطح جهان به آن نیاز دارند را در اختیارشان قرار دهد.




iran#

سه‌شنبه، اردیبهشت ۰۶، ۱۳۹۰

فیروزه خطیبی-برگزاری نخستین نمایشگاه «هودینی»، شعبده باز اسطوره ای در مرکز فرهنگی درلس آنجلس


برگزاری نخستین نمایشگاه «هودینی»، شعبده باز اسطوره ای در مرکز فرهنگی درلس آنجلس
فیروزه خطیبی
http://www.voanews.com/persian/news/arts/HudiniExhibition-2011-4-26-120719269.html

این نخستین بار درتاریخ برگزاری نمایشگاه های هنری است که موضوع آن به یک شعبده باز و بدلکار اختصاص داده می شود و در آن دیدار کنندگان می توانند از تمام وسائل و ابزار کار این شعبده باز و جزئیات کار او آشنا شوند. در این نمایشگاه هم چنین نمونه هایی از آثار نقاشی و مجسمه سازی که «هری هودینی» برانگیزنده آن ها بوده است به نمایش درآمده است.

«اهریچ ویس» فرزند زوج مهاجری که در بوداپست متولد شده بود در ١٢ سالگی از خانه فرار کرد تا به سیرک بپیوندد. چرا که او نمی خواست مثل پدرش یک «خاخام» ساده باشد. اوعاشق کارهای هنری و سرگرمی بود.

چندی بعد«اهریچ» که یکی از بهترین بندبازهای سیرک سیار به شمار می رفت ناگهان تصمیم گرفت به خانه و به میان خانواده اش بازگردد. چندی پس از این بازگشت ناگهان توجه جهان به او و هنر کم نظیر او جلب شد. پسر خاخامی که با نام مستعار «هری هودینی» قدم به عرصه شعبده بازی و به ویژه هنر «فرار از شرایط خطرناک» گذاشت ، در مدتی کوتاه برای خود نامی کسب کرد و تا زمان مرگ در شب هالووین سال ١٩٢٦ تبدیل به یک چهره ای مردمی و اسطوره ای شد.

«هودینی» درحالی که دستبند آهنی به دست و چندین زنجیر و یک کت مخصوص آستین بلند که در تیمارستان ها برای آرام کردن بیماران هنگام حملات جنون آمیز از آن استفاده می شد به تن داشت داخل یک جعبه کوچک می نشست و بعد جعبه به داخل آب انداخته می شد. گاه او دراین شرایط از بالای یک آسمان خراش آویزان می شد و گاه در همین شرایط داخل یک تابوت زیر خاک مدفون می شد. هودینی در شب پیش از اجرای برنامه های خود برای تبلیغات رایگان، اغلب در حضور جمعیتی انبوه درمقابل محل دفترروزنامه ها ی پرخواننده دست به اجرای برنامه می زد و توجه روزنامه نگاران و عکاسان را به خود جلب می کرد. او حتی عکاس ها و فیلم بردارانی را استخدام می کرد تا از صحنه های «فرار» او ازشرایط خطرناک مختلف فیلمبرداری کنند. او بعدها در سخنرانی هایش از این عکس ها و فیلم ها استفاده می کرد و درباره آن ها به تماشاگران توضیح می داد.

بروک کامین راپاپورت کیوریتور نمایشگاه هودینی در مرکز فرهنگی اسکربال لس آنجلس می گوید:«هودینی در دوران حیات خود بسیار معروف بود. این معروفیت هم تنها به خاطر مهارت او درسرگرم کردن مردم روی صحنه نبود بلکه بیشتر به خاطر نوع عرضه کارهایش بود او بلد بود چطوری توجه مردم را به این کارها جلب کند. او در آن زمان که تبلیغات کار آسانی نبود از پوستر و عکس و فیلم درکارهای خود استفاده می کرد. همین هم باعث شده که امروز ما این همه عکس و فیلم و مقالات درباره هودینی داشته باشیم.»

امروز این مجموعه کم نظیر تحت عنوان «هودینی: هنر و شعبده بازی» در نمایشگاه مرکز فرهنگی «اسکربال» در لس آنجلس درمعرض تماشای عموم است. این نمایشگاه تا ماه مارس گذشته در «موزه یهودیان نیویورک» به نمایش گذاشته شده بود و دیدارکنندگان زیادی را به خود جلب کرد.

در این نمایشگاه دیدارکنندگان می توانند از وسائل و لوازم کار هودینی از نزدیک دیدن کنند. وسائلی چون جعبه آهنی کوچکی که او در آن جای می گرفت تا وارد اعماق آب رودخانه «هادسن» بشود. عکس ها، نقاشی ها، پوسترها، کتابچه یادداشت و دفترخاطرات، سفرنامه ها و حتی یک کتاب انجیل مقدس هم جزو این لوازم به نمایش گذاشته شده است.

نمایشگاه هم چنین «هودینی» را با تصویری که در دوران معاصر از او در اذهان باقی مانده است پیوند می زند. رپاپورت می گوید:«ما در این نمایشگاه آثارنقاشی متیو بارنی را هم به نمایش گذاشته ایم. درتمام نقاشی های این هنرمند آن دوران ، هودینی به عنوان یک «خود دیگر» حضور دارد. بعد رفتیم دنبال هنرمندان دیگری که از هودینی به صورتی در نقاشی های خود استفاده کرده اند. بعد از مدت ها جستجو و گفتگو با دلال های هنری و بررسی آرشیوهای مختلف متوجه شدیم که خیلی از هنرمندان دیگر هم ازهودینی در بخش های مختلف کارهاشون استفاده کرده اند.»

بنابراین علاوه بر پوسترهایی که به دوران «آرت نوو» بازمی گردد و پوسترهای تبلیغاتی هودینی، این شعبده باز ماهر موضوع نقاشی گروهی از هنرمندان از جمله «ویتنی بدفورد»، «ریموند پتیبون» و «آلن روپرزبرگ» بوده است.

فیلم هایی که خود هودینی برداشته یا در آن برای نمایش مهارت های حرفه ای خود شرکت کرده در نمایشگاه در کنار فیلم های سینمایی معروفی با شرکت بازیگران قدیمی و جدید از جمله «تونی کورتیس»، «گای پیرس»، «پل مایکل گلیزر» و «هاروی کایتل» قرار گرفته است. هم چنین آثار و نوشته هایی از«نورمن میلر» درباره هودینی در معرض تماشا قرار دارد.

کم ترپیش می آید که فرد و افرادی به اندازه هودینی مورد توجه فیلمسازان قرار گیرند. هودینی در سال ١٨٧٨ به همراه خانواده خود به آمریکا مهاجرت کرد و پدر او خاخام فقیری بود که شهر «اپلتون» در ایالت ویسکانسین را برای زندگی خود وخانواده اش انتخاب کرد. خانواده «ویس» در سال ١٨٨٧ وارد نیویورک شدند. «اهریچ» نوجوان در این شهر به عنوان «پیغام آور» مشغول به کار شد مدتی هم دریک کارخانه کراوات سازی به کار برش و دوخت ودوز پرداخت. «اهریچ» در هفده سالگی به اتفاق یک کارگر دیگر تصمیم گرفتند یک گروه شعبده بازی تشکیل بدهند و خودشان را به نام«برادران هودینی» معرفی کردند.

چند سال بعد شریک هودینی راه دیگری پیش گرفت و او به تنهایی کار شعبده بازی را ادامه داد و مدتی بعد با دختری که به کار دستیاری شعبده بازی اشتغال داشت به نام «بس راهنر» آشنا شد و با او ازدواج کرد.

زوج جوان با عنوان «هودینی ها» به اجرای برنامه های شعبده بازی در شهرهای مختلف آمریکا پرداختند. عملیات شعبده بازی به نام «دگردیسی» که در آن هودینی دست و پا بسته داخل یک جعبه قفل شده وسط صحنه قرار می گیرد اما از آن خارج شده و بجای او «بس» در جعبه پیدا می شود هودینی را در سطح کشور به معروفیتی کم نظیر رساند. پس از آن که مدیر برنامه های هنری به نام «مارتین بک» هودینی را کشف کرد، برنامه دیگری تحت عنوان «پادشاه دست بند آهنین» نام هودینی را برسرزبان ها انداخت و در این زمان کم کم همسرش «بس» از این برنامه ها حذف شد.

هری هودینی مردی با جثه ای کوچک اما ورزیده بود که هربار با یک چالش تازه وارد میدان شعبده بازی می شد و با انجام عملیاتی حیرت آور کم کم به پهلوانی بی همتا تبدیل شد تا جایی که حتی نویسندگان آن دوران از جمله «مایکل چابون» و «ای ال داکتورو» نیز در کتاب های خود از شخصیت او الهام می گرفتند.

یکی ازآثاری که در این نمایشگاه به نمایش درآمده، نقاشی تمام قدی به نام «هودینی معلق» است که «ویتنی بدفورد» مخصوصا آن را با استفاده از رنگ و روغن موقت و جوهر نقاشی کرده است تا با گذشت زمان روی کاغذی حفاظت نشده از بین رفته و نهایتا محو خواهد شد.

البته هیچ نمایشگاه «هودینی» بدون وجود ابزار «فرار» این شعبده باز تکمیل نمی شود. نمایشگاه اسکربال مجموعه بی نظیری از این وسائل و لوازم فرار را در معرض تماشای دیدارکنندگان گذاشته است:«در زمانی که همکاران هودینی از پرده های مجلل و شمعدان های تزئینی و دختران زیبارو برای انجام عملیات شعبده بازی خود استفاده می کردند هودینی از سوزن و نخ و خمره شیر و جعبه ماهیگیری استفاده می کرد. او وسائل و ابزار مورد استفاده روزانه مردم را با هنرشعبده بازی پیوند داده بود و این ابزار ساده و معمولی را به صورتی جادویی به نمایش می گذاشت.»

راپاپورت می گوید جعبه های آهنی، خمره های چوبی، قوطی های بزرگ حلبی و سلول های فلزی «فرار زیر آب» نمایشگاه به همین سادگی به نمایش گذاشته نشده است:«ما این اشیاء را به صورتی تئاتری به نمایش گذاشته ایم..روی آن ها نورافکن ها می تابند. ما می خواستیم جنبه های دراماتیک این اشیاء را به نمایش بگذاریم بدون آن که تماشاگر بتواند از نوع کار این ابزار تماما آگاه بشود. ما مطمئنیم که خود هودینی هم اگر اینجا بود همین کار را می کرد. یعنی نمی گذاشت همه اسرار کارش برملا بشود.»

در آن زمان، پیروزی های هودینی، پیروزی همه مهاجران هم عصر او بود که او را قهرمان دوران خود می دانستند. تماشاگران او را هم غالبا مهاجران تازه از راه رسیده و کارگران و طبقه زحمت کش تشکیل می دادند:«وقتی ما به عملیات حیرت آور هودینی نگاه می کنیم می بینیم او دائما در حال آزاد ساختن خود از بند زنجیرها و سلول های شبه زندان و یا هرچیز دست و پا گیر دیگر است! همین خود نمادی است از مهاجرانی که در آن دوران برای فرار از سرکوب های اجتماعی، مذهبی و نژادی ،خانه و کاشانه خود را رها می ساختند و به آمریکا می آمدند. هودینی برای آن ها سمبل این رهایی بود به خصوص که خود او یکی از همین مهاجران به شمار می رفت.»

کنت سیلورمن نویسنده کتاب «هودینی» می گوید: «هودینی یک شخصیت مردمی بود که از میان خود آن ها برخاسته بود. او یک فرد دمکرات بود که برای همه مردم برنامه اجرا می کرد. او برای مردم به طور رایگان برنامه اجرا می کرد و روی صحنه در تئاترهای بزرگ درحالی که یک پیراهن ساده به تن داشت برای مردم سخنرانی می کرد. یک بار در یکی از عملیات «فرار» در شهر «سن لوئی»تعداد تماشاگران او به ١٠٠ هزار نفررسید. امروز اگر از هر شعبده باز مطرح بپرسید مهم ترین شعبده بازتاریخ جهان چه کسی بود ه است می گوید «هودینی» اما اگر ازهر فرد معمولی بپرسید بزرگ ترین شعبده باز جهان چه کسی است آن ها هم می گویند «هودینی» در حالی که این شعبده باز بیش از ٨٥ سال پیش مرده است!


iran#

بوينس آيرس پايتخت جهانی کتاب برای سال جاری برگزيده شد


بوينس آيرس پايتخت جهانی کتاب برای سال جاری برگزيده شد
http://www.voanews.com/persian/news/arts/Books_UNESCO-2011-04-25-120589214.html

کتاب، انسان را در پيوند دادن واقعيت و خيال و بيان آن توانمند می کند. کتاب نمونه ای از ظرفيت پذيری جامعه است، قدرتمند ترين نشانه های اميد را در دل زنده می کند و ستونی است که جوامع آزاد بر پايه آن استوارند. اين بخشی از پيام ايرينا بوكو وا، مديركل يونسكو، در شانزدهمين سالروز کتاب و حق مولف است.
هر سال بيست و سوم ماه آوريل برابر با سوم ارديبهشت در بسياری از نقاط جهان به تجليل از ارزش کتاب و ترويج، نشر و احترام به حقوق مولف اختصاص دارد.
از سال ۱۹۲۳، کتابفروش های اسپانيايی به منظور تجليل از ميگل د سروانتس، خالق دون کيشوت، از شاهکارهای ادبيات جهان روز بيست و سوم آوريل سالروز مرگ او، با اهدای گل به خريداران کتاب؛ يادش را گرامی داشته اند.
اين روز با روز گراميداشت سن ژرژ، از قديسان مسيحی،همزمان شده است. در اين روز از قرون وسطی تاکنون مردان اسپانيايی به زنان مورد علاقه خود گل سرخ هديه می دهند.
از سال ۱۹۲۵ نيز زنان در ازای دريافت گل به مرد زندگی خود کتاب هديه می دهند.
در سال ۱۹۹۵ سازمان تربيتی، علمی و فرهنگی ملل متحد -- يونسکو -- اين روز را که بر حسب اتفاق سالروز مرگ و تولد ماندگارهای ادبيات جهان از جمله ويليام شکسپير، ولاديمير ناباکوف، موريس درون و ميگل سروانتس است به تجليل از کتاب و تأکيد بر حقوق مولف اختصاص داده است. از سال ۲۰۰۱ نيز هر سال شهری را به عنوان «پايتخت جهانی کتاب» برمی گزيند.
امسال شهر بوينس آيرس در آرژانتين به دليل کيفيت و تنوع ادبی و نقش پررنگی که در ارتقای فرهنگ و ادب ايفا می کند، به عنوان پايتخت جهانی کتاب برگزيده شد.
روز جهانی کتاب و حقوق مولف در بسياری از کشورهای جهان جشن گرفته می شود و برنامه های متعددی برای ترويج کتابخوانی به ويژه ميان جوانان و همچنين تأکيد گذاشتن بر اهميت حفظ حقوق مولف تدارک ديده می شود.
ايران به دليل نپيوستن به قانون جهانی حفاظت از حقوق مولفان در جشن‌های بين‌المللی اين مناسبت حضور پر رنگی ندارد و هر سال جال خاليش در ميان اسامی نامزدهای پايتخت جهانی کتاب ِ سازمان يونسکو محسوس است. گفته می شود شرايط نامطلوب نشر در ايران و وجود سانسور و محدوديت در اين عرصه از موانعی است که انتخاب تهران را به عنوان پايتخت کتاب دشوار می‌کند.

iran#

علی طبرزدی: زندانيان خواستار آن هستند که گزارشگر ويژه سازمان ملل وضعيت زندان را ببيند، کمپين بين المللی حقوق بشر


پسر حشمت الله طبرزدی: زندانيان خواستار آن هستند که گزارشگر ويژه سازمان ملل وضعيت زندان را ببيند، کمپين بين المللی حقوق بشر
http://news.gooya.com/politics/archives/2011/04/120979.php

به دنبال اعتصاب غذای زندانيان سياسی زندان رجايی شهر کرج ، علی طبرزدی، فرزند حشمت الله طبرزدی با اشاره به اينکه پدرش در ملاقات اخير به او درباره پيوستن گروه کثيری از زندانيان سياسی به اين اعتصاب خبرداده است به کمپين بين المللی حقوق بشر در ايران گفت: « پدرم که پنجشنبه هفته گذشته با او ملاقات کابينی داشتم گفت زندانيان سياسی در هر سنی به اين اعتصاب پيوسته اند و آن را به شکل دست جمعی دنبال می کنند. او گفت که هفته اول اعتصاب غذا يک روز بوده ، هفته دوم دو روز ، هفته سوم سه روز ، و همين طور هر هفته بر تعداد روزهايش بيشتر می شود و اين اعتصاب ادامه خواهد داشت تا به تغيير وضعيت آنها در زندان توجه شود.»

علی طبرزدی گفت: « پدرم به من گفت احتمال دارد که آنها را به بندی موسوم به “جزيره” منتقل کنند، در اين بند ارتباط زندانيان سياسی با زندانيان ديگر زندان قطع خواهد شد و مثل اينکه حتی ارتباط مسولان زندان نيز به آن بند کمتر می شود و يک جور حالت زندان در زندان مضاعف را دارد.»

پسر حشمت الله طبرزدی ، زندانی عقيدتی در خصوص خواسته های پدرش و ديگر زندانيان سياسی اعتصاب کننده گفت: « در حال حاضر مهمترين خواسته های آنها رسيدگی به وضعيت بهداشتی، بهداری و غذايشان است. آنها کتابخانه يا ورزشگاه هم ندارند.آنها خواستار گزارشگر ويژه حقوق بشر سازمان ملل هستند تا اوضاع زندانيان را ببيند. آنها در خصوص نحوه ملاقات ها و اتفاقی های که در اين مدت بر سر خانواده هايشان نيز آمده معترض هستند.»

اعتصاب غذای زندانيان سياسی رجايی شهر کرج در حالی صورت می گيرد که اکثر آنها بارها در طول بازداشت شان دست به اعتصاب زده اند ، حال جسمی شان مناسب نيست و در طول بازداشت نيز غذای مقوی و سالم مصرف نکرده اند و به اين ترتيب تهديدی جدی برای سلامتی شان است. در ميان آنها منصور اسانلو، دچار بيماری حاد قلبی است ، عيسی سحرخيز که ديگر قادر به راه رفتن درست نيست، رسول بداقی و مجيد توکلی که اخيرا مورد ضرب و شتم مسولان زندان قرار گرفته اند.

علی طبرزدی با اشاره به اينکه درحال حاضر فقط بايد حرف زد و خبر رسانی کرد تا مسولان موظف به تغيير شوند، گفت: ملاقات کابينی کوچکترين روزنه ارتباطی ما با اوضاع زندانيان مان است. پدرم اين هفته که به ديدنش رفتم خيلی ناراحت بود چون مادر پيرش را ديده بود که با ويلچر و با وضعيت خيلی بدی به ديدنش رفته است. مادربزرگ من پس از مدت ها که به پدرم مرخصی ندادند بالاخره خودش با ويلچر به ديدنش رفت و به تنهايی مسافت طولانی از در ورودی زندان تا محل ملاقات را طی کرده بود. پدرم از اين ناراحت بود که چرا به او کمک نشده است، بهرحال شايد مسولان از ديدن چنين صحنه های لذت می برند.
حشمت‌الله طبرزدی ۶ دی ماه ۱۳۸۸ و به فاصله کوتاهی از حوادث اين روز عاشورا بازداشت و به سلول‌های انفرادی بندهای امنيتی ۲۰۹ و ۲۴۰ زندان اوين منتقل و تحت بازجويی و شکنجه قرار گرفت. او پس از انتقال به بند عمومی زندان اوين، در ارديبهشت‌ ماه امسال، همزمان با اعتراض به اعدام پنج زندانی سياسی از جمله فرزاد کمانگر معلم کرد، به زندان رجايی‌شهر کرج تبعيد شد.
iran#

دوشنبه، اردیبهشت ۰۵، ۱۳۹۰

تورهای صوتی موزه ها با وسائل جديد ديجيتال متحول می شوند


تورهای صوتی موزه ها با وسائل جديد ديجيتال متحول می شوند
سوزان لوگ
http://www.voanews.com/persian/news/Museum_VoiceTours-2011-04-25-120588879.html

برای نسل جوان که امروزه بیشتر وقت خود را صرف تلفن و اینترنت می کنند، رفتن به یک موزه ی هنری و تأمل کردن بر روی نقاشی ها و آثار هنری دیگر، جذابیتی ندارد. به همین خاطر اکثر موزه ها به دنبال شیوه هایی می گردند تا دیدار از موزه را به یک تجربه ی چند رسانه ای تبدیل کنند تا مورد علاقه ی همه باشد.

بنیاد هنرهای آمریکایی «لوسی*» موزه ای معمولی نیست، اين موزه بخشی از مجموعه موزه های اسمیت سونیین است که ۳۳۰۰ اثر هنری را در خود جای داده است، بدون اینکه در کنار یا زیر آنها اطلاعاتی در مورد اثر داد ه شده باشد.

جرجينا گودلندر که مسؤلیت راهنمايی بازدیدکنندگان را بر عهده دارد، می گويد: «تمام اطلاعات مربوط به آثار هنری دیجیتال و بر روی کامپیوتر هستند. دیدارکنندگان می توانند به اطلاعات مربوط به آثار هنری از طریق ۱۰ کامپیوتری که در سرتاسر این موزه قرار دارند دسترسی داشته باشند.»

جرجينا ادامه می دهد که «ما صدها ویديو، فایل های صوتی، و عکس های متعدد داریم. تنها ضعف این سیستم این است که برای دسترسی به این اطلاعات باید از اثر هنری دور بشوید و بروید داخل یکی از کیوسک های اطلاعات. اینها کنار هم قرار نگرفته اند. راه حل، یک تور صوتی بود.»

موزه اطلاعات مربوط به ۲۰۰ نمونه از این آثار را بر روی موبایل و دستگاه های دیگری که در اختیار دیدارکنندگان قرار می گیرد، ضبط کرده است.

جرجينا می گويد: «بازديد کنندگان می توانند این دستگاه ها را همراه خود و به کنار هر اثر هنری ببرند تا اطلاعات مربوط به اثر را از طریق آنها گوش کنند.»

در موزه ی ملی هنر، دیدارکنندگان از طریق این دستگاه ها، به راهنمای موزه که درباره آثار داوینچی صحبت می کند گوش می دهند.

تورهای صوتی از دهه ۱۹۶۰ بخشی از موزه ملی هنر بوده اند. اما فناوری های دیجیتال استقلال بیشتری به دیدارکنندگان می دهند. آنها می توانند با یک دستگاه «ام پی پليير**» و با تایپ کردن کد مربوط، درباره اثر هنری دلخواه، اطلاعات کسب کنند.

لين راسل، ريیس بخش آموزشی موزه، می گويد: «ما این اطلاعات را به انگلیسی و ۵ زبان دیگر ارائه می کنیم. و اخیرا هم تور صوتی جدیدی راه انداختیم که خیلی محبوب شده است.»

یک تور صوتی مخصوص کودکان نيز وجود دارد که ۵۰ نمونه از آثار را توضیح می دهد، مانند «پیکره کلنل شاو،، اثر آگوستوس گوادن، هنرمند آمریکایی اواخر قرن نوزدهم.

بازديد کننده ای که پسر يازده ساله خود را موزه آورده است می گويد: «اینها کلی اطلاعات به ما می دهند و این باعث می شود عمیق تر درباره يک اثر تأمل کنیم. خیلی مهم است که این همه اطلاعات را به نوجوانان ارائه می دهند. بچه ها به این چیزها توجه زیادی می کنند، با اینکه ممکن است حواسشان زود پرت بشود.»

تورهای صوتی بسیار محبوب شده اند، اما به شرط اینکه بتوانید یکی از این دستگاه ها را از موزه قرض کنید.

امواج این دستگاه ها در همه جای ساختمان به خوبی آنتن نمی دهند. تا وقتی که ما این مشکل را حل کنیم، استفاده از دستگاه های شخصی مثل موبایل و غیره، شاید برای دیدارکنندگان در این ساختمان خیلی بکار نیاد.

ريیس بخش آموزشی موزه، می گويد: «داخل موزه ملی سرخپوست ها، از دیدارکنندگان دعوت می شود تا در موارد خاصی از موبایل هایشان استفاده کنند. سمبل هایی که در کنار آثار هنری قرار دارند بیانگر اطلاعات اضافی است که می توان به آنها دسترسی پیدا کرد.»

او گرافیکی را نشان می دهد که یک برچسب هوشمند است. با استفاده از تلفن هوشمند*** و دوربین و یک اپليکيشن ویژه، دیدارکنندگان این برچسب را اسکن می کنند تا به اطلاعات بیشتری در سایت موزه دسترسی پیدا کنند.

البته هنوز بسیاری هستند که می خواهند خودشان به آثار هنری نگاه و بر روی آن تأمل کنند. اما موزه ها نیز بطور روزافزون در حال توسعه گزینه هایی چون برچسب های هوشمند هستند تا اطلاعات بیشتری در اختیار علاقمندان قرار دهند.

*LUCE

**MP3 PLAYER

***SMARTPHONE


iran#

فیروزه خطیبی-میهمانان سرشناس جشن عروسی شاهزاده انگلستان و کیت میدلتون


میهمانان سرشناس جشن عروسی شاهزاده انگلستان و کیت میدلتون
فیروزه خطیبی
http://www.voanews.com/persian/news/arts/Royalweddingguestlist-2011-4-25-120621324.html

روز شنبه گذشته یک فهرست رسمی از سوی خاندان سلطنتی انگلستان منتشر شد که در آن نام میهمانان سرشناس از بین شخصیت های هنری و ورزشی معروفی که در جشن عروسی شاهزاده ویلیام و کیت میدلتون شرکت خواهند کرد منعکس شده است.

در این فهرست نام چهره های معروفی چون «التون جان»، دیوید و ویکتوریا بکهم، جاس استون خواننده معروف انگلیسی، گای ریچی، کارگردان سینما و شوهرسابق «مدونا» و «روآن آتکینسون» بازیگرسینما و ایفاگر نقش کمیک «مستر بین» به چشم می خورد. این میهمانان شرکت و حضور خود در جشن عروسی ویلیام و کیت در روز جمعه ٢٩ آوریل را تائید کرده اند.

البته «ماریو تستینو» عکاسی که عکس های نامزدی پرنس ویلیام و کیت میدلتون را گرفته است نیز جزو مدعوین اصلی در مراسم ازدواج این دو شرکت خواهد داشت.

دیوید بکهم و پرنس ویلیام به عنوان سفیرهای جام جهانی ٢٠١٨ انگلستان با یکدیگر همکاری داشته اند. گای ریچی نیز از دوستان نزدیک عروس و داماد به شمار می رود. آتکینسون، کمدین و بازیگر نقش «مستر بین» از دوستان نزدیک پرنس چارلز، پدر داماد محسوب می شود. التون جان هم که از نزدیک ترین دوستان «پرنسس دایانا» محسوب می شد در سال ١٩٩٧ پس از درگذشت «پرنسس ولز» براثر حادثه تصادف اتومبیل در پاریس، در سوگ او ترانه ای به نام «شعله ای در باد» را ساخت و آن را در مراسم تدفین «دایانا» به طور زنده اجرا کرد. ترانه محبوبی که در آن زمان به صورت یک تک ترانه به فروش رسید وهمه عواید آن نیز به سازمان های خیریه ای که «دایانا» تاسیس کرده بود اهدا شد. استون نیز در کنسرتی که به یاد لیدی دایانا در سال ٢٠٠٧ برگزار شد برنامه هایی اجرا کرد.

در حدود ١٩٠٠ میهمان در مراسم عقد و ازدواج ویلیام و کیت که در روز جمعه آینده در کلیسای معروف «وست مینیستر» Westminister Abbey برگزارخواهد شد شرکت خواهند کرد. تعداد ٦٠٠ نفر از این عده درپایان مراسم مذهبی به قصر باکینگهام، محل اقامت ملکه الیزابت خواهند رفت و در آنجا از آن ها با شامپاین و اردورهای مختلف پذیرایی خواهد شد.

دربارسلطنتی انگلستان روز شنبه گذشته هم چنین شرایط نشستن میهمانان در کلیسا را با طرح و نقشه های مخصوص مشخص کرده است. خاندان «لرد اسپنسر» که خانواده «لیدی دایانا» و از بستگان داماد، پرنس ویلیام هستند در بخش شمالی داخل کلیسا و درکنار خانواده «کیت میدلتون» خواهند نشست. دوستان و همکلاسی های ویلیام و کیت نیز در کنار این عده قرار خواهند گرفت. خاندان سلطنتی انگلستان و بیش از ٤٦ تن از اعضای خاندان های سلطنتی خارجی که از میهمانان و بستگان آن ها محسوب می شوند روبروی گروه اول در بخش جنوبی کلیسا خواهند نشست.

ملکه الیزابت دوم و همسرش «پرنس فیلیپ» (دوک ادینبورگ)، پرنس چارلز و همسرش «کامیلا» ( دوشس کورنوآل )و پرنس «هری» برادر ویلیام در کنار یکدیگر در بخش جنوبی صندلی های کلیسا می نشینند. پدر و مادر عروس، خواهر او «کارول» و برادر او «جیمز» در بخش شمالی کلیسا در صندلی های ردیف جلو خواهند نشست. در اطراف و پشت سر آن ها هم خاندان «اسپنسر» قرار خواهند گرفت.

نام شاهزاده سلمان بن حامد ال خلیفه بحرین در میان اسامی مدعوین در شرایط سیاسی فعلی و رفتاری که دولت او با فعالان سیاسی خواهان دمکراسی در این کشور داشته است باعث ایجاد تنش هایی درمیان مخالفان شده است. گروه های حامی حقوق بشر در روزهای گذشته از وزیر امور خارجه بریتانیا خواسته اند تا دعوت برای شرکت در جشن ازدواج کیت و ویلیام را از شاهزاده بحرین پس بگیرند.

از اسامی جالب دیگری که در فهرست میهمانان عروسی ویلیام و کیت جلب نظر می کند «جان میجر» است که پس از مرگ «لیدی دایانا» به عنوان وکیل و کفیل، کار رسیدگی به امور قانونی ویلیام و هری را برعهده داشت. هم چنین «آماندا بری» معاون «بافتا» BAFTA (سازمانی که در انگلستان با اسکار در آمریکا برابری می کند). ویلیام از سال ٢٠١٠ به عنوان رئیس افتخاری این سازمان فعالیت های مستمری داشته است.

در این جشن عروسی سلطنتی برای نخستین بار مدعوین به همراه «همسر و یا شریک زندگی» خود دعوت شده اند. برای مثال «التون جان» که از سال ٢٠٠٥، «دیوید فرنیش» را رسما «شریک زندگی» خود ساخته است به همراه او در مراسم ازدواج سلطنتی شرکت خواهد کرد. این دو اخیرا کودکی را به فرزندی قبول کرده و او را «لوان» نامیده اند .

مقامات دربار سلطنتی انگلستان به خبرگزاری آسوشیتد پرس گفته اند که طبق سنت قدیمی در مراسم ازدواج ویلیام و کیت اعضای خاندان های سلطنتی دیگر از کشورهایی چون دانمارک، نروژ، اسپانیا و مراکش دعوت شده اند اما برای رهبران سیاسی که کشورهای آن ها جزو ممالک سلطنتی محسوب نمی شوند از جمله پرزیدنت اوباما و پرزیدنت نیکلاس سارکوزی رئیس جمهور فرانسه دعوتنامه فرستاده نشده است.

درفهرست رسمی مدعوین، نام بسیاری ازشخصیت های سیاسی و رهبران دولتی بریتانیا، مقامات ارتشی، هم چنین برخی از اعضای خانواده های سربازانی که در عراق و افغانستان کشته شده اند، هم دوره های ویلیام در ارتش و کسانی که با او در سازمان های خیریه مختلف فعالیت دارند به چشم می خورد.

ملکه الیزابت دوم، روز پنجشنبه گذشته که هم زمان با سالروز تولد ٨٥ سالگی او بود، موافقت خود را با ازدواج کیت و ویلیام را رسما اعلام کرد.



.
iran#

منتقدین، آلبوم تازه پل سایمون را بهترین اثر این هنرمند نابغه خوانده اند


منتقدین، آلبوم تازه پل سایمون را بهترین اثر این هنرمند نابغه خوانده اند
http://www.voanews.com/persian/news/arts/PaulSimonNewAlbum-2011-4-25-120645809.html

پل سایمون با همکاری فیل رامون، تهیه کننده مبتکر و مستعد اهل آفریقای جنوبی اخیرا آلبوم تازه ای را به نام «چه زیبا...اما چه فایده» So Beautiful...So What به بازار عرضه کرده است که نخستین آلبوم این خواننده پرطرفدار قدیمی پس از پنج سال به شمار می رود.آلبومی که پل سایمون آن را «بهترین کاری که در بیست سال گذشته عرضه کرده ام» می خواند.

نشریه موسیقی «رولینگ استون» این آلبوم تازه را «بهترین اثرپل سایمون از زمان انتشار آلبوم گریسلند تا امروز» خوانده است. الویس کاستلو، آهنگساز، خواننده و نوازنده بریتانیایی در داخل جلد این آلبوم یادداشت کرده است:«این اثربرجسته، متفکرانه و اغلب شادی آور را بایستی یکی از مهم ترین دست آوردهای طول زندگی حرفه ای پل سایمون خواند.»

این مجموعه از ترانه های تازه پل سایمون به صورت سی دی و بلو ری در دسترس علاقمندان قرار گرفته است. ترانه «آبی خیره کننده» Dazzling Blue یکی از ترانه های این آلبوم است که سایمون آن را با همکاری دو گروه برنده جایزه موسیقی «بلوگراس» - «دویل لاسون» و «کویک سیلور» ساخته است.

در این آلبوم پل سایمون برای نخستین بار از نمونه هایی از موسیقی دیگران در برخی از قطعات ازساخته های خود استفاده کرده است. یک قطعه هارمونی با استفاده از گروه چهارنفره «گلدن گیت جوبلی» ویک قطعه تک نوازی «بلوز» با «هارمونیکا» که توسط «سونی تری» نوازنده برجسته سازدهنی زده شده است. این قطعات به آلبوم تازه جلوه های خاصی داده است. هم چنین یک قطعه موسیقی از مراسم عبادت در کلیسایی به رهبری کشیش «جی ام گیتز» که در سال ١٩٤١ صدابرداری شده است.

پل سایمون برای معرفی هرچه بیشتر این آلبوم تازه، در تور جدیدی در آمریکای شمالی شرکت خواهد کرد که از هم اکنون بلیت های آن نایاب شده است. سایمون هم چنین در چند کلاب کوچک تر نیز در برخی از شهرهایی که در آن ها کنسرت اجرا خواهد کرد برنامه هایی خواهد داشت.

از کارهای جنبی دیگر این هنرمند، تهیه و ضبط آلبوم دونفره ای با همکاری همسر آهنگساز، خواننده و نوازنده اش «ادی بریکل» است. این دو بیش از ١٩ سال پیش ازدواج کرده اند و در اجرای برنامه های هنری و ضبط موسیقی همکاری های مستمری داشته اند.

پل سایمون هم چنین در نظر دارد تا با همکار قدیمی خود «آرت گارفانکل» دست به اجرای کنسرت هایی در یک تور بزرگ جهانی بزند. این تور که قرار بود در سال ٢٠١٠ اجرا شود به خاطر ناراحتی حنجره که آرت گارفانکل از آن رنج می برد لغو شد.

پل فردریک سایمون، خواننده ، ترانه سرا و گیتاریست آمریکایی در سیزدهم اکتبر١٩٤١ متولد شد. او در شانزده سالگی به شهرت رسید و در سال ٢٠٠٦ مجله تایم به او عنوان «یکی از صدنفری که دنیای ما را برای همیشه تغییر دادند» را داد.

پل سایمون که در دوران دبیرستان در «فارست هیلز» یکی از محلات ناحیه «کوئینز» نیویورک با «آرت گارفانکل» آشنا شد، گروه دونفره ای را با همکاری اوتشکیل داد. این دو با الهام از موسیقی گروه«اورلی برادرز» ، قطعه هایی از موسیقی خود را در مدرسه اجرا می کردند. یکی از ترانه های پل سایمون از این دوران و هنگامی که او شانزده سال بیشتر نداشت در جدول پرفروش ترین صفحات سال قرار گرفت.

سایمون و گارفانکل با پایان دوره دبیرستان ناچار از هم جدا شدند. گارفانکل به دانشگاه کلمبیا در «منهتن» رفت و سایمون هم به تحصیل در رشته ادبیات انگلیسی پرداخت. سایمون که دلبستگی شدیدی به موسیقی راک اندرول داشت از اواخر دهه پنجاه تا اواسط دهه شصت میلادی بیش از ٣٠ ترانه نوشته، ضبط و منتشر کرد و دراین میان گاه از آرت گارفانکل برای همکاری دعوت می کرد و به این صورت بود که گروه دونفره سایمون و گارفانکل یک بار دیگر جان گرفت.

سایمون درطول سال ها با هنرمندان مختلف در رشته های گوناگون موسیقی کار کرده است و ترانه ها و آلبوم های بسیاری را هم به نام خود و یا با نام های مستعار به بازار داده است. او مدتی مجذوب موسیقی فولک شد و در نیویورک به تجربه این موسیقی پرداخت. ترانه هایی چون «کارلس دومینگز» و «او برادر من بود» که سایمون آن را به «اندرو گودمن» دوست و همکلاس دوران تحصیل خود که در جریان «تابستان آزادی» در دهه شصت میلادی در می سی سی پی به قتل رسیدهدیه کرد نتیجه همین تجربیات و دوران درهم آمیزی موسیقی فولک و راک اندرول بود.

در همان سال با انعقاد قراردادی که به همراه آرت گارفانکل با شرکت صفحه پرکنی کلمبیا بسته شد این دو به پیشنهاد دست اندرکاران در این شرکت، نام «سایمون و گارفانکل» را برای خود انتخاب کردند و همان طور که سايمون بعدها در اين باره گفته است«اين اولين باری بود که نام های محلی دو خواننده در موسيقی پاپ مورد استفاده قرار مي گرفت».

آلبوم «چهارشنبه ، سه صبح» که در اکتبر ١٩٦٤ منتشر شد با ترانه «سکوت» Silence تبدیل به یکی از محبوب ترین ترانه های روز شد. این ترانه کمی بعد با گیتار الکتریک و درام دوباره ضبط شد و مقام اول را در جدول فروش آمریکا به دست آورد.

چندی بعد «مایک نیکولز» کارگردان برجسته سینمای آمریکا هنگام ساختن فیلم «فارغ التحصیل» The Graduate با شرکت داستین هافمن از سایمون و گارفانکل دعوت کرد تا موسیقی فیلم را بسازند. این همکاری منجر به خلق قطعه ای به نام «خانم رابینسون» شد.





iran#

هرانا؛ احضار علی طبرزدی به دفتر حفاظت اطلاعات نجف آباد


هرانا؛ احضار علی طبرزدی به دفتر حفاظت اطلاعات نجف آباد
https://hra-news.org/00/7883-1.html

خبرگزاری هرانا - علی طبرزدی، فرزند حشمت الله طبرزدی روز گذشته به دفتر حفاظت اطلاعات شهر نجف آباد احضار شده است.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، ماموران نیروی انتظامی خودروی شخصی علی طبرزدی را حین سفر به اصفهان (حوالی نجف آباد) متوقف کرده و از وی می‌خواهند که مدارک شناسایی‌اش را ارائه دهد.

ماموران انتظامی پس از مشاهدهٔ مدارک نامبرده از وی سوالاتی در خصوص نسبت وی با حشمت الله طبرزدی پرسیده و سپس ضمن ضبط مدارک از وی می‌خواهند که برای بازپس گیری آن‌ها بایستی به دفتر حفاظت اطلاعات شهر نجف آباد مراجعه نماید.

این در حالیست که علی طبرزدی با بیان اینکه هزینهٔ مالی مراجعهٔ وی به نجف آباد به علت گرانی بنزین بالاست به این اقدام اعتراض می‌کند.

لازم به یاد آوری ست که حمشت الله طبرزدی، پدر وی، در حال حاضر در بند ۴ زندان رجایی شهر کرج به همراه ده‌ها زندانی سیاسی دیگر محبوس است.

iran#

شنبه، اردیبهشت ۰۳، ۱۳۹۰

قندچی-روحانيت حاکم ترجيح می دهد سپاه در جبهه های جنگ باشد


روحانيت حاکم ترجيح می دهد سپاه در جبهه های جنگ باشد
سام قندچی
http://www.ghandchi.com/667-ClergyPasdaran.htm


بحث های جاری در درون هيئت حاکمه ايران دعواهای فردی بين آقای احمدی نژاد و آيت الله خامنه ای مينمايد چون همه آنها که در قدرت باقی مانده اند اصول گرا محسوب می شوند، البته بگذريم که طرفداران آقای احمدی نژاد از همين حالا خود را اصولگرا خطاب نميکنند و از اصطلاح "حاميان دولت" استفاده کرده و خود را با اين عنوان برای انتخابات های آينده در برابر اصولگرايان تعريف می کنند. اما موضوع بحث اينگونه گروه بندی ها نيست که مانند "رايحه خوش خدمت" در گذشته ممکن است گذرا باشد اما سؤال اين است که آيا اختلاف واقعی مثلاً موضوعی ساختاری بين دو مقام رياست جمهوری و ولی فقيه در داخل سيستم جمهوری اسلامی است -- تنشی که از ابتدا در قانون اساسی جمهوری اسلامی پذيرفته شده بود؟

ابتدا بگويم تا آنجا که به رابطه روحانيت دولتی و دستگاه رسمی امنيتی مربوط می شود که در موضوع عزل و نصب وزير اطلاعات بتازگی برجسته شد پيشتر مفصل بحث شده است (1).

اما اختلافات کنونی موضوع بسيار مشخصی است که از زمان ورود آقای علی لاريجانی به مجلس و با تعويض رياست مجلس از حداد عادل به علی لاريجانی به وضوح در هيئت حاکمه ايران آشکار شد و آنهم اين نکته که تلاش شد مجلس شورای اسلامی تبلور خواستهای مجموعه روحانيت حاکم باشد و نه فقط سخنگوی دولت رسمی و ولی فقيه. سروصداهايی که در همان زمان بر سر موضوعاتی نظير مردم خواندن ساکنان اسراييل برپا شد که توسط آيت الله خامنه ای با توافقی فيصله داده شد، دقيقاً در خدمت همين امر بوده است. قدرت آقای لاريجانی نيز مديون جلب حمايت همين مجموعه روحانيت حاکم در سفرهايش به قم بود. خواستهای مجموعه روحانيت حاکم حتی امروز بر مواضع آيت الله مصباح يزدی که از طرفداران آقای احمدی نژاد بود سايه افکنده است وقتی وی از "عوامل فراماسونر" در دولت آقای احمدی نژاد صحبت می کند و بدينگونه با مجموعه روحانيت حاکم هم آواز شده است. در واقع رابطه متقابل بين روحانيت حاکم و تشکيلات دولت و ولی فقيه از زمان آيـت الله خمينی نيز غيرقابل انکار بوده است که ميبايست يکديگر را تأييد ميکردند.

اما آنچه امروز نکته تازه ای است ترجيح آشکار روحانيت حاکم به فرستادن سپاه پاسداران به جبهه های جنگ است.

سالهاست که با بازگشت فرماندهان سپاه از جبهه، آنها به بزرگترين رقيب روحانيت در شهرها و روستاها تبديل شده اند. در زمان جنگ، روحانيون همه منافع سرشار حاکم بودن را در شهرها و روستاها در تصرف خود داشتند و فرماندهان سپاه در جبهه مشغول جنگيدن بودند و بدينگونه مشروعيت روحانيون را تضمين ميکردند -- روحانيونی که به سپاه پاسداران بعنوان سربازان فدايی خود مينگريستند که نه ادعايی به ثروت طبقه حاکم جديد داشتند و نه آنکه روحانيون را به زير سؤال ميبردند. اما در سالهای بعد از جنگ وضعيت تغيير کرد و فرماندهان سپاه، هم به ثروتی که در جمهوری اسلامی نصيب حکام جديد شده است نظر پيدا کردند و هم آنکه ديگر از زير سؤال بردن روحانيون پرهيز نميکردند. به عبارت ديگر فقط روحانيون اصلاح طلبی نظير آيـت الله منتظری نبودند که به راحتی زير سؤال برده می شدند بلکه سپاهيان برگشته از جنگ در هر رده ای روحانيون را به راحتی زير سؤال می بردند.

اوج اين تغييرات را در مناسبات سپاه و روحانيت حاکم در دوران رياست جمهوری احمدی نژاد ميشود ديد که سپاه مالک بسياری از مؤسسات دولتی و خصوصی شده است و تحريم های يکساله اخير عليه سپاه نيز مزيد بر علت شده و به اينطريق هر روز از درآمد روحانيت حاکم کاسته می شود.

بازگشت سپاه به جبهه های جنگ، روحانيت را دوباره نظير دوران جنگ ايران وعراق به سروری شهرها و روستاها خواهد رساند، يا اقلاً اين تصوری است که روحانيت حاکم از اوضاع دارد.

در نتيجه با آغاز جنبش های خاورميانه، روحانيت حاکم در ايران بطور بی سابقه ای بر طبل جنگ ميکوبد.

در چند هفته اخير در ايران روحانيون و مراجع تقليد مختلف تظاهرات و اجتماعات متعدد برپا کرده اند که جنگ با عربستان سعودی، بحرين، و کشورهای ديگر منطقه خليج فارس را علناً تشويق می کنند. برعکس تصوری که در جنبش سياسی ايران وجود دارد، ابداً اين حرکات به دليل احساسات تاريخی ايرانيان برسر بحرين و خليج فارس نيست و دامن زدن به يک جنگ تازه از سوی روحانيت حاکم در جريان است که ترجيح می دهد سپاه پاسداران را از سر خود در شهرها باز کند و به جبهه های جنگ بفرستد و به اين طريق رقيبی را که بويژه بعد از سرکوب جنبش سبز و حصر دوبزرگوار اصلاح طلب -- موسوی و کروبی -- قدرتمند شده است، يعنی احمدی نژاد را از ميدان به در کند.

لاريجانی ها نيز سخنگويان اصلی روحانيت حاکم شده اند که از يکسو موسوی و کروبی را منافق خواندند و امروز ميدانند که احمدی نژاد را زمانی خواهند توانست بنی صدر بخوانند که سپاه در جبهه باشد و روحانيون نيز مسؤليت دعا خواندن برای شهدای جبهه را برعهده داشته باشند، نه آنکه فرماندهان سپاه نظير صادق محصولی ها در شهر ها در کنار آقای احمدی نژاد برای روحانيت حاکم تعيين تکليف کنند.

از ديدگاه روحانيت حاکم اگر اوضاع به همين منوال ادامه يابد و جنگی به راه نيافتد، ولی فقيه در آينده کسی خواهد بود نظير آيت الله مهدوی کنی که ويلچر او را آقای احمدی نژاد در دست خواهد داشت.


به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران،

سام قندچی، ناشر و سردبیر
ایرانسکوپ
http://www.iranscope.com
سوم ارديبهشت ماه 1390
April 23 , 2011

1. http://www.ghandchi.com/647-StateClergy.htm


iran#

جمعه، اردیبهشت ۰۲، ۱۳۹۰

فیروزه خطیبی-پرداخت غرامت ٨٨ میلیون دلاری سازنده «باربی» به مبتکر ایرانی عروسک های «برتز»


پرداخت غرامت ٨٨ میلیون دلاری سازنده «باربی» به مبتکر ایرانی عروسک های «برتز»
فیروزه خطیبی
http://www.voanews.com/persian/news/arts/Bratz-2011-4-22-120493259.html

در دعوای قانونی که در آن «ماتل» کارخانه عظیم اسباب بازی سازی و سازنده عروسک های «باربی» برعلیه شرکت «ام جی ای» و صاحب ایرانی آن، مبتکر و سازنده عروسک های «برتز» ادعای خسارت کرده بود، «ماتل» نتوانست مدارک لازم مبنی بر داشتن حق امتیاز عروسک های باربی را به دادگاه ارائه دهد و درنتیجه این دادگاه، به نفع سازنده عروسک های «برتز»، اسحاق لاریان رای داد.

درپایان این محاکمات طولانی مدت که روز گذشته در شهر «سانتا آنا» در جنوب لس آنجلس برگزار شد، رئیس هیئت منصفه دادگاه به خبرنگاران گفت که آن ها احساس همدردی و دلسوزی خاصی نسبت به «ام جی ای» که یک شرکت نسبتا کوچک تر است و می کوشد تا با شرکت عظیم تجاری چون «ماتل» رقابت کند داشته اند.

یکی از اعضای هیئت منصفه به نام «نادین دون» ٢٢ ساله گفت:«من فکر نمی کنم یک شرکت بزرگ با زورگویی بتونه دیگرون رو از میدون به در کنه.»

این هیئت منصفه به طور متفق القول ادعای «ماتل» مبنی بر داشتن کلیه حقوق وامتیازات ساختن عروسک های «برتز» و نظر آن ها که این عروسک ها به «باربی» شباهت دارند وهم چنین اتهام دزدیدن طرح و مدل های اولیه آن توسط سازنده «برتز» را رد کردند. درعوض «ماتل» مجبور به پرداخت بیش از ٨٨ میلیون دلار غرامت به «ام جی ای» خواهد شد که بنا بر ادعای سازنده «برتز» در بیش از١١٤ مورد مختلف از طرح های برتز استفاده کرده است!

«ماتل» تنها در یک مورد ودر رابطه با ادعای این شرکت مبنی بر انعقاد یک قرارداد غیرقانونی میان «اسحاق لاریان» صاحب ایرانی «ام جی ای» با طراح و سازنده عروسک های باربی در این شرکت برای ساختن عروسک های «برتز» که برخلاف قوانین اداری «ماتل» بوده است برنده شد و طبق رای دادگاه «لاریان» مجبور به پرداخت ١٠ هزار دلار غرامت به شرکت «ماتل» خواهد شد.

رای این دادگاه تحول بزرگی در روند این محاکمات به شمار می رود که از سال ٢٠٠٨ تا کنون جریان دارد وسال گذشته دادگاه دیگری در لس آنجلس به «اسحاق لاریان» حکمی مبنی بر پرداخت غرامتی بالغ بر ١٠٠ میلیون دلار به شرکت «ماتل» را ابلاغ کرده بود.

«اسحاق لاریان» مهاجریهودی تبار ایرانی که پس از وقایع انقلاب اسلامی در ایران به آمریکا مهاجرت کرده است و اعضای خانواده او که از شنیدن رای دادگاه به وجد آمده بودند به خبرنگاران گفتند که به شدت تحت تاثیر این رای دادگاه قرار گرفته اند. لاریان گفت:«این یک پیروزی برای همه مهاجرانی است که می خواهند دست به یک کار تازه بزنند و رای دادگاه به ما ثابت کرد که رویای آمریکایی واقعا وجود دارد.»

تا همین چندی پیش، «باربی»، عروسکی که اخیرا پنجاه سالگی خود را جشن گرفت، یکه تاز میدان اسباب بازی های دختربچه ها بود. حتی نسخه ایرانی این عروسک ها در داخل کشور به نام دارا و سارا ساخته شد که چند سال پیش با لباس های اسلامی به بازار آمد.

عروسک های «برتز» کمی درشت هیکل تر از عروسک های «باربی» هستند و پاهای آن ها به نسبت بدنشان به کوچکی و ظرافت پاهای «باربی» نیست. عروسک های برتز با رنگ پوستی شرقی و چشم های قهوه ای و گاه مورب در مدت زمانی کوتاه بین اهالی کشورهای آسیایی، خاورمیانه ای ، آمریکای جنوبی و مکزیک نیز طرفداران زیادی پیدا کرد و دربعضی موارد حتی جایگزین باربی شد. تا جایی که برای آن ها مدل اصل و مدل تقلبی هم زده اند. این عروسک یازده و نیم اینچی (٢٩ سانتیمتری) با مجموعه ای از لباس ها و وسایل متنوع در مغازه های اسباب بازی فروشی قابل خریداری است.

اسحاق لاریان سازنده عروسک های «برتز» متولد ١٣٣٢ درشهر کاشان است. او هم اکنون صاحب «ام جی ای» بزرگ ترین کارخانه عروسک سازی جهان است که توسط یک فرد و بدون سرمایه گذاری شرکا اداره می شود.

لاریان در سن هفده سالگی به آمریکا مهاجرت کرد و پس از اتمام تحصیلات در دانشگاه ایالتی کالیفرنیا در لس آنجلس در رشته مهندسی به صادرات وسائل برقی پرداخت. او در سال ٢٠٠٠ تصمیم به ساختن عروسک های «برتز» گرفت که دو نوع از این عروسک ها به نام های ایرانی فرزندان او ، کامران و یاسمین خوانده می شوند. با موفقیت کم نظیر عروسک های «برتز» ، اسحاق لاریان در سال ٢٠٠٤ با عنوان «تاجر موفق سال» در صدر فهرست «ارنست و یانگ» قرار گرفت.

iran#

مدل جديد بيتِل فولکس واگن در نمايشگاه چين


مدل جديد بيتِل فولکس واگن در نمايشگاه چين
http://www.voanews.com/persian/news/VW_China-2011-04-21-120345179.html

شرکت خودرو سازی فولکس واگن آلمان به تازگی از مدل جديد بيتل خود در نمايشگاه بين المللی خودرو در شانگهای چين پرده برداشت.

طراحی امروزی که در مدل تازه بيتل بکار رفته ويژگی های اصلی اين خودروی کلاسيک را حفظ کرده اما شکل و ظاهر پيشرفته تر و شيک تری به آن داده است.

خودروی بيتل ساخت شرکت آلمانی فولکس واگن يکی از شناخته شده ترين خودروهای جهان محسوب ميشود. مدل ۲۰۱۱ اين خودرو با طراحی و قيافه ای جديد به بازار عرضه شده است. شرکت فولکس واگن نمايشگاه بين المللی خودرو در شانگهای را برای پرده برداری از مدل جديد بيتل انتخاب کرد.

اين خودرو در تاريخ ۷۳ ساله خود از خودروی مورد پسند هيپی ها به نوعی خودروی حبابی شکل که به ويژه مورد علاقه خانم ها قرار گرفت تبديل شد. اما اکنون شرکت فولکس واگن طراحی اين خودروی محبوب را دوباره تغيير داده است.

وی مينگ سو، نماينده شرکت فولکس واگن در چين، می گويد: «اين خودرو را برای کشورهای آسيايی و نه فقط برای عرضه به بازار چين طراحی کرده ايم. فکر می کنيم اين برنامه بسيار موفق بشود و برای همين نام آن را بيتل قرن بيست و يکمی گذاشته ايم.»

در حالی که برخی از خودروسازان بين المللی از خودروهای مدل جديد خود در نمايشگاه شانگهای پرده برداشتند برخی شرکت های ديگر مُدلهايی از خودروهای نسل آينده را که هنوز وارد خط توليد نشده اند برای علاقمندان به نمايش گذاشته اند.

شرکت خودروسازی ولوُ در اين نمايشگاه حضوری پر رنگ دارد. مدل های مختلفی از ولوُ از جمله مدل سی ۷۰ اين شرکت در نمايشگاه توجه بسياری را به خود جلب کرده است.

استفان جکوبی، مدير عامل ولو در چين، ميگويد: «برگ تازه ای در تاريخ شرکت ولوُ ورق خورده است. برای خودروهای ولوُ فرصتهای زيادی در سطح بين المللی وجود دارد. مديريت و استراتژی ما هم تغيير کرده است. ما از نخستين طرح يا الگوی نسل های آتی ولو پرده برداشته ايم. تمام خودروهای ولو در آينده بر اساس الگوهای تازه، مهندسی، طراحی و ساخته خواهد شد.»

شرکت آلمانی «بی ام و» نيز از مدلهای جديد سری ۶ خود در اين نمايشگاه پرده برداشت. کريم حبيب، طراح بدنه بيرونی خودروهای بی ام و، می گويد: «اين مدل تازه کم ارتفاع تر و بلندتر از خودروهای قبلی است. فاصله ميان چرخهای جلو و عقب آن هم زيادتر است. اين مدل اسپورتی تر و به نظر من شيک تر است.»

گفتنی است شرکتهای جنرال موتورز و مرسدس بنز نيز در اين نمايشگاه حضور دارند. بازار چين برای بسياری از شرکت های بين المللی خودرو سازی به دليل وسعت و پرجمعيت بودن آن از اهيمت زيادی برخوردار است.

در سالهای اخير نمايشگاه خودروی شانگهای در چين به يکی از مهم ترين ابزارهای بازاريابی خودروسازان مطرح جهان تبديل شده است. درهای اين نمايشگاه بين روزهای ۱۹ تا ۲۸ آوريل بروی همگان باز خواهد بود.
iran#

پنجشنبه، اردیبهشت ۰۱، ۱۳۹۰

فيروزه خطيبی-برای نخستین بار یک نوشتار اینترنتی برنده جایزه پولیتزر شد


برای نخستین بار یک نوشتار اینترنتی برنده جایزه پولیتزر شد
فيروزه خطيبی
http://www.voanews.com/persian/news/arts/InternetstoryPulizer-2011-4-21-120414744.html

جایزه معتبر پولیتزر، برای نخستین بار در تاریخ اهدای این جوایز به یک قطعه نوشتاری که هرگز روی کاغذ چاپ نشده و داستان خبری که فقط از طریق اینترنت قابل خواندن بوده است اهدا شد.

دوگزارشگر از گروه کارکنان رسانه اینترنتی و غیر انتفاعی «پرو پابلیکا» برنده جایزه رشته «خبرنگاری کشوری» جوایز پولیتزرشدند. این دوگزارشگر، گزارش جامعی درباره «وال استریت» و کج کاری های دست اندرکاران این مرکز مالی مهم ایالات متحده آمریکا که در نهایت موجب بروز بحران های اقتصادی موجود در این کشور شده است نوشته اند.

جوایز پولیتزر هرساله از طرف دانشگاه کلمبیا در نیویورک به چهارده رده بندی مختلف در رشته خبرنگاری و هفت رده بندی مختلف در رشته هنر به برندگان آن اهدا می شود و هریک از این برندگان مبلغ ١٠ هزار دلار نیز به عنوان جایزه نقدی دریافت می کنند.

سال گذشته نیز قوانین اهدای جوایزپولیتزر به صورتی تغییر پیدا کرد تا خبرنگاران بتوانند از هرگونه وسیله و ابزار قابل استفاده برای انعکاس اخبار و آثار خود استفاده کنند. از جمله پیامک های تلفنی، ویدیو، مولتی میدیا و وسایل و ابزار فعل و انفعالی و تعاملی.

امسال روزنامه لس آنجلس تایمز و نیویورک تایمز هریک دو جایزه روزنامه نگاری پولیتزر را به خود اختصاص دادند. لس آنجلس تایمز برای افشای حقایق و رسواسازی در رابطه با فساد کارکنان و روسای بخشی از دستگاه های دولتی ایالت کالیفرنیا که به خود حقوق های کلانی پرداخت می کردند و نیز یک جایزه برای عکاسی هنری.

روزنامه نیویورک تایمز هم توانست در رده بندی گزارشگری بین المللی ،برای مقاله ای که نقائص و کمبودهای دستگاه های قضایی روسیه را به نمایش می گذارد و هم چنین در بخش مقالات اقتصادی ، دوجایزه پولیتزر دریافت کند.

برای نخستین بار در تاریخ ٩٥ ساله اهدای جوایز پولیتزر، جایزه رده بندی نخستین گزارش اخبار مهم روز به کسی اهدا نشد. اما «کارول گازی » ودو همکار دیگر او از روزنامه واشنگتن پست توانستند جایزه نخستین عکس چاپ شده در رابطه با اخبار مهم روز را به دست آورد. گازی تنها روزنامه نگاری است که تا امروز توانسته است در مجموع چهار بار برنده جایزه پولیتزرباشد.

جنیفر ایگان جایزه ادبی بهترین نوول سال را برای «گون اسکوآد» از آن خود ساخت و جایزه بهترین اثردراماتیک سال به نمایش «کلیبورن پارک» نوشته بروس نوریس تعلق گرفت.

کی رایان جایزه بهترین مجموعه شعر سال پولیتزر را از آن خود ساخت و در رشته موسیقی «ژو لانگ» برای ساختن آهنگ های اپرای «مادام مارسفید» در اپرای بوستون برنده جایزه پولیتزر شد. امسال جوایز دیگری هم در رشته های تاریخ و بیوگرافی به برندگان آن اهدا شد.





iran#

چهارشنبه، فروردین ۳۱، ۱۳۹۰

دانشمندان استراليايی: چشم مصنوعی تا دو سال ديگر

دانشمندان استراليايی: چشم مصنوعی تا دو سال ديگر
http://www.voanews.com/persian/news/Bionic_Eyes-2011-04-20-120266574.html

دانشمندان استراليايی مدعی اند تا رسيدن به مرحله آزمايش نهايی چشم مصنوعی انسان که قابليت ديدن دارد کمتر از دو سال فاصله دارند.

آنها ريزتراشه بسيار کوچکی را طراحی کرده اند که اميدوارند بتواند به نابينايان تصويری شطرنجی از جهان پيرامون آنها بدهد.

اين ريزتراشه کوچک حلقه مفقوده ای است برای دانشمندانی که به دنبال ساخت يک سيستم بينايی هستند.

کل تدابير به کارگرفته شده برای ساخت آن ده سال طول کشيده ولی اين ريز تراشه تنها در يک سال تکميل شده است.

اين محصول زائيده پژوهش های پروفسور گِرِگ سوآنينگ، دانشيار دانشگاه نيو سات ولز، و تيم همراه اوست که به چشم مصنوعی قدرت می دهد.

اندازه اين ريزتراشه تنها ۵ ميليمتر مربع است و هدف پرفسور سوآنينگ و تيم او کاشتن اين ريزتراشه در چشم نابينايان است تا به تفسير پيام هايی که بوسيله دوربين آن فرستاده می شود به مغز کمک کند.

اين ريزتراشه با تحريک سلول های شبکيه چشم تصويری از محيط اطراف فرد نابينا را ارائه می کند. ولی مانند چندين محصول کاشتنی ديگر که تاکنون در سراسر دنيا طراحی شده اين سيستم، بينايی طبيعی را باز نمی گرداند و مانند آن که عکس های قديمی روزنامه را چندين برابر بزرگ کنيم تنها تصويری شطرنجی از واقعيت را به فرد نابينا می دهد.

پرفسور سوآنينگ می گويد: «اگر شما به قطار و تابلوی اعلانات قطار که به شما ايستگاه مورد نظرتان را می گويد فکر کنيد؛ تنها چند نقطه است که شما روی آن می بينيد. اين وسيله خاص صدها عدد از آن نقاط را در بردارد و اميدواريم که به هدايت فرد کمک کند. ممکن است به شما بگويد که کسی در نزديکتان است. راهرو کجاست، پنجره کجاست و چيزهايی از اين قبيل که می تواند در زندگی روزمره به شما کمک کند.»

يک دوربين کوچک که در ميانه يک عينک تعبيه شده تصوير را می گيرد و آن را به ريزتراشه کاشته شده در چشم انتقال می دهد.

سپس اين تصوير به مجموعه ای از تصاوير ساده شطرنجی تبديل می شود تا مجموعه ای از خطوط و لبه ها را فراهم کند. بدين ترتيب افرادی که قدرت بينايی کم دارند يا که نابينا هستند می توانند مسير خود را پيدا کنند.

هنوز تا بازگرداندن بينايی طبيعی راه درازی در پيش است. ولی اين وسيله ممکن است برای آنهايی که بينايی خود را به دليل بيماری از دست می دهند فراهم کننده کمک های حياتی باشد.

ليتون بويد که مانند يک و نيم ميليون نفر ديگر در سراسر جهان از کوری شبکيه چشم رنج می برد اميدوار است که اين ريزتراشه جديد تغييری اساسی در زندگی و تحرک او ايجاد کند و می گويد: «حرکت دور شهر و محل زندگيتان و هر جايی که می رويد يک امتياز ويژه است و آنطور که می فهمم برايم فرقی نمی کند که تصوير شطرنجی باشد. مثل اين است که به يک نمايشگر خطی در حال پرواز، نگاه می کنيد. برای کسی که هيچی نمی بيند شورانگيز است، حتی می توانيد تصاوير را رنگی ببينيد.»

اين ريزتراشه جديد اکنون تنها بايد يک سری از آزمون ها را در آزمايشگاه پشت سر بگذارد و تيم سازنده آن اميدوار است که در سال ۲۰۱۳ اين سيستم بينايی به طور آزمايشی در چشم انسان، نصب شود.
iran#

اطلس چهاربعدی آناتومی انسان

اطلس چهاربعدی آناتومی انسان
http://www.voanews.com/persian/news/4DAnatomy-Balogh-2011-04-20-120267264.html

گروهی از دانشمندان در مجارستان يک نقشه چهاربعدی از آناتومی انسان خلق کرده اند که می تواند شيوه آموزش پزشکی را متحول کند. در اين برنامه، هزاران تصوير از کالبد شکافی های واقعی در زمان با هم ترکيب شده اند تا برای اولين بار جزئيات بدن انسان را به گونه ای منحصربفرد به نمايش بگذارد.

تصاوير خارق العاده از سر انسان، اولين قدم در راه توسعه ابزاری منحصربفرد در کار با آناتومی انسان است. آناتومی چهار بعدی ايده دکتر «آتيلا بالوگ*» است که جراحی در مجارستان است. هدف او نفوذ به اعماق بدن انسان با استفاده از نرم افزارهای کامپيوتری پيچيده است تا هزاران تصوير از اعماق بدن را به صورت متحرک درآورد و تجربه ای منحصربفرد از يک کالبد شکافی واقعی بيافريند.

اطلس چهاربعدی آناتومی انسان می تواند به عنوان ابزاری برای تعليم دانشجويان پزشکی، کارشناسان بهداشت، و جراحان محسوب شود.

در کنار اين کاربرد آموزشی، کاربران اين نرم افزار می توانند تمام فرايندهای جراحی را از زوايای متعدد و در هر مقياسی مرور کنند. به گفته دکتر بالوگ جراحان می توانند پيش از جراحی های پيچيده، تمام فرايند را پيش از عمل در خانه و با جزئيات کامل تمرين کنند.

دکتر بالوگ می گويد: «متخصصان می توانند در منزل خود، و بر روی کامپيوتر شخصی شان، فرايند جراحی را يک روز پيش از عمل واقعی تمرين کنند. آنها همچنين می توانند کالبد شکافی های پيچيده را نيز در خانه شان تمرين کنند.»

از ساختار استخوان گرفته تا مغز انسان، تصاوير متعددی طی کالبد شکافی های بسيار دقيق و حساس گرفته می شود. اين نقشه چهار بعدی کاملا بر اساس تصاوير واقعی طراحی شده است، و نه شبيه سازی های کامپيوتری.

دکتر بالوگ که از مدرسه پزشکی «سومل ويس» در مجارستان فارغ التحصيل شده است، در اوايل سال ۲۰۰۰ موفق به دريافت بورسيه ای از انستيتوی جراحی اعصاب «بارو» يا «بی ان آی» شد. او پس از پيوستن به تيم تحقيقاتی اين مرکز، به تصوير برداری و فناوری های بازسازی در زمينه آناتومی انسان علاقمند شد. او در سال 2006 به موؤسسه ی ملی اعصاب در بوداپست بازگشت. در اينجا بود که او برای اولين بار طرح اين اطلس چهاربعدی را معرفی کرد.

دکتر «لزلو کوتو» از همکاران نخست دکتر بالوگ که پروفسور دانشگاهی در بوداپست است می گويد: «حرکت دايره ای دوربين هنگام عکسبرداری، مرحله ای کليدی در بازسازی فرايند کالبد شکافی است؛ دوربين بايد بتواند از هر زاويه ای به بخش تحت جراحی نگاه کند. برای اين منظور دوربين در مسيری کمان مانند حرکت می کند و خود اين کمان نيز بايد بر روی سطح يک کره فرضی حرکت کند تا بتواند فرايند جراحی را از تمام زوايا ببيند. طی اين حرکت بر روی سطحی کره ای، دوربين هزاران تصوير از تمام زوايا می گيرد و آنها را در کامپيوتر ضبط می کند. پس از اتمام عمل جراحی، ديگران می توانند اين فرايند را از اول مرور کنند. علت انتخاب واژه چهاربعدی اين است که در اين تصويربرداری عنصر زمان هم وارد معادله می شود. در حقيقت می توان اين تصاوير -- تحول آنها در زمان واقعی طی جراحی – را دوباره مشاهده کرد.»

گروهی از دانشمندان، روزنامه نگاران و جراحان علاقمند در مؤسسه ی ملی علوم اعصاب جمع شدند تا در کنفرانس خبری که فاز اوليه اين پروژه را معرفی می کنند شرکت کنند. هدف، ارائه ی نقشه چهار بعدی آناتومی در فازهای مختلف است، با سر و گردن در فاز نخست که بر روی «دی وی دی» و برای دانلود در دسترس خواهد بود.

اما تکميل اين پروژه هنوز کار دارد. به گفته دکتر بالوگ آنها برای اتمام کارشان به دو ميليون دلار سرامايه گذاری احتياج دارند.

اطلس چهاربعدی آناتومی انسان اين اميد را می دهد تا تجربه ای کاملا واضح و منحصربفرد از کالبد شکافی انسان را به روی مونيتور کامپيوتر های شخصی بياورد و برای کاربران اختيار کامل در کار با ساختار درونی بدن انسان را ميسر کند. اگر اين اطلس کارآمد باشد، آموزش آناتومی انسان و آمادگی برای جراحی های پيچيده، متحول خواهد شد.

* Atilla Balogh
iran#

سونامی ژاپن، میراث فرهنگی «ماتسوشیما» و مناظرطبیعی آن را برای همیشه نابود کرد

سونامی ژاپن، میراث فرهنگی «ماتسوشیما» و مناظرطبیعی آن را برای همیشه نابود کرد

http://www.voanews.com/persian/news/arts/Japanartdestroyedbysunami-2011-4-20-120288114.html

فرهنگ ژاپن به خاطر ریشه های عمیق باستانی و آیئنی «شینتو» و «بودائیستی» که در این کشور وجود دارد رابطه تنگاتنگ و دیرینی با طبیعت دارد. ژاپنی ها به طبیعت نه به عنوان حجمی جداگانه و منحصر به خود، بلکه به شکل تمامیتی همواره در حال تغییر و تحول نگاه می کنند و برای آن ها همین تغییر و تحول ها تنها عامل همیشگی و بجا ماندنی دراین صحنه عظیم طبیعی به شمار می رود.

یکی از این تغییر وتحولات ناگهانی طبیعی که به شکل زمین لرزه و سونامی اخیر در منطقه «توهوکو» نمایان شد در ناحیه «ماتسوشیما» و در ناحیه ای چندین کیلومتر بالاتر از شهر «سندایی» اتفاق افتاد و یکی از زیان بارترین وقایع تاریخ نگاشته شده زلزله و سونامی جهان را به خود اختصاص داد. در روز یازدهم مارس امسال ده ها هزار نفر جان خود را دراین حواث از دست داده و یا مفقود الاثر شدند. در این میان ناحیه «ماتسوشیما» دچار صدمات شدید و غیرقابل جبران دیگری هم شده است.

طبق گزارش آژانس حفاظت از فرهنگ ژاپن مناظر طبیعی بی نظیر این ناحیه، از جمله نواحی ساحلی با جزایر کوچک و بزرگی که گاه به شکل صخره های سنگی سر از آب های اقیانوس برآورده اند، صخره های بزرگ تر در مناطق کوهستانی «شی چی گاهاما» و «شیوگاما» و جزایر متعددی که روبروی این مناظر در اقیانوس آرام قرار گرفته اند دچار صدمات شدیدی شده اند. این صدمات باعث شده است که شکل ظاهری این دهکده ساحلی که موضوع معروف ترین نقاشی های هنری ژاپن بوده است به کلی تغییر کرده و در برخی از نواحی برای همیشه از بین برود.

«ماتسوشیما» یکی از مناطق تحت حفاظت ملی و جزو ۳۵۳ موارد میراث فرهنگی ژاپن به شمار می رود. سونامی اخیر برخی از مهم ترین نمادهای فرهنگی و بناهای تاریخی و هنری این منطقه را برای همیشه از بین برده است. آژانس حفاظت از فرهنگ ژاپن به تازگی فهرستی از این ابنیه تاریخی را منتشر کرده است که بر اثر وقوع زلزله و سونامی از دست رفت.

ماتسوشیما، با در نظر گرفتن طبع زیبا پرستی که در مردم ژاپن وجود دارد، رسما به عنوان مکانی برای تماشای مناظر زیبای طبیعی طراحی شده بود تا بتواند با خواست های دیدارکنندگانی که به طور روزانه از طبیعت لذت می برند آن را ستایش می کنند، همخوانی داشته باشد. خلیج کوچک ماتسوشیما، جایگاه بیش از ۲۶۰ جزیره کوچک و بزرگ و سنگ های عظیمی است که از میان آب ها سر بر آورده اند و روی این جزایر را هم درخت های کاج سربه فلک کشیده پوشانده اند. در اواخر قرن نوزدهم میلادی نقاشی هایی روی چوب از این مناظر به نام «میژی» رواج پیدا کرد و هنرمند نقاش، یوشو چیکانوبو این سلسله جزایز کم نظیر و چیدمان طبیعی آن را با شکل اندام یک زن زیبا قابل مقایسه کرده است.

عکس هایی از این مجموعه جزایر و جزئیات هریک از آن ها که به صورتی منحصر به فرد است در سایت «ویکیپیدیا» قرار داده شده است. ویدیوهایی که در طول سال های گذشته از این جزایر و مناطق ساحلی و کوهستان ها و سخره های اطراف آن گرفته شده است به خوبی نشان دهنده اهمیتی است که این مناطق از نظر زیبایی طبیعی برای مردم ژاپن داشته است و از دست رفتن آن ها نقطه عطفی در روحیه طبیعت گرای این مردم به شمار می رود.
iran#

حسین رونقی با دست بند و پابند به بیمارستان منتقل شد


هرانا؛ حسین رونقی با دست بند و پابند به بیمارستان منتقل شد
چهارشنبه 31 فروردين 1390 ساعت 15:31
https://hra-news.org/1389-01-27-05-27-21/7819-1.html

خبرگزاری هرانا - پس از گذشت چندین ماه از وضعیت جسمی وخیم حسین رونقی ملکی، مسئولان سرانجام صبح امروز چهارشنبه سی و یکم فروردین ماه وی را با دستبند و پابند از زندان به بیمارستان منتقل نمودند.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، صبح امروز حسین رونقی ملکی با دستبند و پابند از زندان اوین به یکی از بیمارستان‌های تهران منتقل شد.

این در حالیست که پیشتر پزشک متخصص پس از معاینهٔ این زندانی سیاسی گفته بود که وی بایستی هرچه سریع‌تر در بیمارستانی مجهز تحت عمل جراحی قرار گیرد و در غیر این صورت عفونت به دیگر کلیهٔ وی نیز سرایت می‌کند اما شخص دادستان تهران و سایر مسئولان مربوطه در درمان وی کارشکنی می‌کردند.
این وبلاگ نویس و فعال حقوق بشر به بیماری کلیوی مبتلاست.

طی روزهای اخیر علائم این بیماری در ظاهر حسین رونقی نیز مشهود شده بود تا جایی که تمامی صورت وی متورم شده بود.

لازم به یادآوری ست که حسین رونقی ملکی در آذر ماه سال ۸۸ بازداشت و مدت ۱ سال تحت شدید ترین فشارها در سلول‌های انفرادی زندان اوین به سر برد. وی چندی بعد توسط دادگاه انقلاب تهران به تحمل ۱۵ سال حبس محکوم شد.


iran#

سه‌شنبه، فروردین ۳۰، ۱۳۹۰

اختراع شرکت سوئدی حرارت توليد شده بدن مسافران قطار را مورد استفاده قرار می دهد


اختراع شرکت سوئدی حرارت توليد شده بدن مسافران قطار را مورد استفاده قرار می دهد
http://www.voanews.com/persian/news/Sweden_Energy-2011-04-18-120188134.html

يک شرکت مهندسی در سوئد نوعی دستگاه اکو سيستم طراحی کرده که حرارت توليد شده بدن مسافران و عابران را در ايستگاه قطار بخود جذب کرده و به ساختمان مجاور منتقل می کند.
استفاده از اين سيستم جذب و انتقال حرارت طبيعی در يکی از شلوغترين مراکز آمد و شد در اروپا هزينه مصرف انرژی در ساختمان مجاور اين مرکز را حدود ۲۵ درصد کاهش خواهد داد.
در ايستگاه مرکزی قطار در استکهلم پايتخت سوئد، در سکوهای قطار و گوشه و کنار ايستگاه شمار زيادی کامپيوتر نصب شده است. روزانه حدود ۲۵۰ هزار مسافر از اين ايستگاه عبور می کنند.
بيشتر مسافران از اين ايستگاه قطار برای آمد و شد روزانه به محل کارشان استفاده می کنند. همچنين هزاران گردشگر خارجی هر روز از اين محل عبور کرده و برخی از مسافرين از قطارهای سريع ايستگاه برای رفتن به فرودگاه بين المللی استکهلم بهره می گيرند.
تراکم قابل توجه آمد و شد در اين ايستگاه ميزان زيادی انرژی توليد می کند اما تا همين اواخر اين انرژی کاملا به هدر ميرفت. اين ايستگاه بدليل نشان دادن ابتکار در مهار حرارت توليد شده توسط عابرانش مورد توجه فعالان بين المللی محيط زيست و مديران برنامه ريزی شهری قرار گرفته است.
سيستم جديد نصب شده در ايستگاه قطار استکهلم که از ماه نوامبر امسال بطور کامل وارد مرحله بهره برداری خواهد شد سطح انرژی مصرفی در ساختمان مجاور ايستگاه را حدود ۲۵ درصد کاهش ميدهد.
کِلاس يوهانسون، مدير طرح «يرنهوسِت،» شرکت صاحب ايستگاه مرکزی قطار در استکهلم و همچنين ساختمان ۱۳ طبقه ای که در مجاورت آن قرار گرفته است، می گويد: روزانه حدود ۲۵۰ هزار مسافر از ايستگاه مرکزی قطار در استکهلم ديدن می کنند. اين عابران بطور طبيعی حرارت و انرژی توليد می کنند. اين بدان مفهوم است که ما بايد طی تمام سال ساختمان را خنک کنيم. يکی از اثرات جانبی سيستم خنک کننده ايجاد حرارت است. ما اين حرارت را مهار کرده و به ساختمان مجاور منتقل می کنيم.»
به گفته آقای يوهانسون فکر اين طرح طی يک تنفس برای قهوه خوری در سال ۲۰۰۷ به ذهن آنها خطور کرد.
کار نصب دستگاه در سال ۲۰۰۸ هنگام بازسازی و تعميرات ايستگاه قطار آغاز شد. سيتسم جديد انتقال انرژی از آزمايشهای جدی عبور کرده و در ماه نوامبر امسال مورد بهره برداری قرار خواهد گرفت.
کِلاس يوهانسون می گويد: «اين فکر الزاماً فکر جديدی نيست؛ اين کار قبلا هم انجام شده البته تنها در يک ساختمان در آن واحد. اين يک طرح قديمی است که در چند مکان اجرا شده است. ابتکار جديد ما انتقال انرژی بين دو ساختمان است.»
آقای يرنهوسِت در مورد جزئيات هزينه ساخت اين دستگاه حرفی به ميان نياورده است. اما به گفته آقای يوهانسون کاهش هزينه در مصرف انرژی هزينه ساخت اين دستگاه را طی ۵ سال آينده تامين خواهد کرد.
شرکت يرنهوست در نظر دارد طرح های مشابهی را در ديگر ساختمان های متعلق به خود در سراسر سوئد اجرا کند.

iran#

فیروز گوران -- زیبائی های آینده، در تیتر روزنامه

دوشنبه ۲۹ فروردين ۱۳۹۰
زیبائی های آینده، در تیتر روزنامه
فیروز گوران
http://www.roozonline.com/persian/mihman/mihman-item/archive/2011/april/18/article/-3600b36a68.html


امسال 70ساله شده است؛ 70 سالي كه حداقل 50 سال آن در عالم روزنامه‌نگاري گذشته است: از كارگري در چاپخانه گرفته تا كار در تحريريه روزنامه‌هاي معتبري چون اطلاعات، كيهان و آيندگان. "صنعت حمل و نقل" و "جامعه سالم" هم اوج درخشش‌‌اش در عالم مطبوعات بود. فيروز گوران، روزنامه‌نگار پيشكسوتي كه چند سال پيش در جمع منتخبان پيشكسوت انجمن‌صنفي روزنامه‌نگاران ايران قرار گرفت، اين روزها بيكار است؛ بيكاري كه البته نگران از هدر رفتن تجربه‌ها و دانسته‌هايش است. با اين حال او بيش از هميشه اميدوار و بر اين باور است كه روزهاي خوبي در انتظار مطبوعات ايران است...

جناب آقاي گوران! چند وقتي است كه در مطبوعات حضور نداريد؛ آيا كار مطبوعاتي را رها كرده‌ايد و ديگر به روزنامه‌نگاري نمي‌پردازيد يا اينكه عامل ديگري منجر به كناره‌گيري‌تان از عالم مطبوعات شده است؟
من اين روزها مثل بچه آدم در خانه نشسته‌ام! هيچ كاري نمي‌كنم و فكر مي‌كنم در سكوتم اما گويي براي خودم... گاهي ادعا مي‌كنم كمي تجربه در روزنامه‌نگاري دارم اما اگر اين موضوع واقعيت داشته باشد، به شدت عصباني هستم؛ عصباني از اينكه بايد همه اين تجربه‌ها را با خودم به گور ببرم. البته در عين حال من بسيار به آينده اميدوارم و وقتي دوستي از من مي‌پرسد كه حالم چطور است با قاطعيت به او مي‌گويم كه بهتر از اين نمي‌شوم. من با اينكه نمي‌دانم اوضاع كار تا پايان سال 90 بهتر مي‌شود يا نه، اما تاكيد مي‌كنم كه ترديدي در بهبود اوضاع نيست اگرچه مسايل قابل توجهي هم در انتظار خواهد بود.
تا چه حد مسايل روز مطبوعات را دنبال مي‌كنيد؟
من هر روز مي‌روم جلو دكه روزنامه‌فروشي و تيتر روزنامه‌ها را مي‌خوانم؛ اختلاف برداشت‌ها و زيبايي‌هاي آينده را در همين تيتر‌ها مي‌بينم. روزنامه‌هاي مورد علاقه‌ام را حتما هر روز مي‌خرم حتي روزنامه‌هاي مخالف ديدگاه خودم را هم مي‌خوانم. مي‌توانم ادعا كنم كه فقط زنده نيستم بلكه به معناي واقعي كلمه زندگي مي‌كنم.
به عنوان يك روزنامه‌نگار پيشكسوت اوضاع مطبوعات ايران را چگونه مي‌بينيد؟
من با اينكه حس مي‌كنم كار مطبوعاتي در اين روزها چندان كار ساده‌اي نيست و سختي‌هاي خود را دارد، (منظورم دل‌نازكي بعضي‌ها از انتقادات روزنامه‌هاست) اما به شخصه از اوضاع، خيلي راضي‌ام و فكر مي‌كنم اتفاقا هنر بچه‌ها، كار در اين شرايط است. همين كه روزنامه‌ها هر روز منتشر مي‌شوند و حرف‌هاي خود را مي‌زنند براي من دلگرم‌كننده است. باز هم تاكيد مي‌كنم كه من روزهاي خيلي بهتري را براي مطبوعات‌مان مي‌بينم و بر تحقق اين موضوع اطمينان كامل دارم.
‌ بهترين دوران كار مطبوعاتي‌تان كار در كدام مجله يا روزنامه بود؟
دوران خوب كار من سردبيري مجله "جامعه سالم" بود. مجله‌اي كه البته تا شماره 27 آن من اسمم را به عنوان سردبير در آن قيد نمي‌كردم و حتي از اينكه در آن مطلب بنويسم، مي‌ترسيدم. از آنجايي كه در اين مجله چهره‌هاي مطرحي بودند كه مطالب سنگيني مي‌نوشتند. من پيش خودم مي‌گفتم كه حتما مخاطبان از سردبير چنين مجله‌اي توقع زيادي دارند و از همين رو هم من مستقيما در اين مجله مطلبي ننوشتم.
علت اصلي كناره‌گيري‌تان از فعاليت‌هاي مطبوعاتي چيست؟
واقعيت‌اش اين است كه من مايل به احتكار تجربه‌هايم نيستم اما عملا امكان كار حرفه‌اي برايم مقدور نيست. ببينيد! مطبوعات قرار نيست مچ‌گيري كنند بلكه بايد خيلي شفاف مسايل را نقد كنند اما موضوع اين است كه برخي مسوولان اجرايي همين نقد دلسوزانه را هم برنمي‌تابند بنابراين ديگر چه جاي كار؟ "من چه گويم كه تو را نازكي طبع لطيف/تا به حدي است كه آهسته دعا نتوان كرد"!
آخرين كتابي كه خوانديد و پيشنهاد مي‌كنيد كه مخاطبان ما هم آن را مطالعه كنند، چه كتابي بوده است؟
"انسان در جست‌وجوي معنا"؛ من اين كتاب را به تازگي مجددا مطالعه كردم. اين كتاب مي‌گويد رنجي كه انسان‌ها در زندگي مي‌برند، اساسا بايد يك معنايي داشته باشد. همان‌طوري كه آن مادري كه باردار است، دوران رنجي كه مي‌برد به‌خاطر موجودي كه در درون پرورش مي‌دهد، رنج زيبايي است، رنج انسان‌ها هم ‌بايد نهايت زيبايي داشته باشد.

منبع: شرق، 28 فروردین


iran#

فیروزه خطیبی-کهکشان تازه ای به نام جشنواره موسیقی وهنر«کوچلا»


کهکشان تازه ای به نام جشنواره موسیقی وهنر«کوچلا»
فیروزه خطیبی
http://www.voanews.com/persian/news/arts/CoachellaNews-2011-4-19-120217559.html

شنبه شب گذشته همه چیز برای گروه بریتانیایی «مامفورد اند سانز» Mamford & Sons که همه اعضای آن در حدود بیست سال دارند عوض شد. هنگامی که روی یکی از صحنه های «فستیوال هنر و موسیقی کوچلا» ظاهر شدند و در حالی که درمقابل بیش از۷۰ هزار تماشاگر ایستادند دست به اجرای برنامه زدند.

یکی از گیتاریست های گروه «مامفورداندسانز» می گوید:« اصلا باورم نمیشه..سال ۲۰۰۸ من مثل همه بچه های دیگه ای که امروز اینجا جمعن یواشکی از یکی از دروازه ها چپیدم تو و با هزارزحمت بدون خرید بلیت خودمو توی جمعیت جا زدم تا گروه «ریج اگینست د ماشین» Rage Against The Machine را تماشا کنم. آخه مگه میشه به همین سادگی معروف شد؟»

این به یک معجزه بیشتر شباهت دارد که یک نوجوان سه سال پس از آنکه دزدانه وارد محل کنسرت «کوچلا» شد بتواند به عنوان یکی از هنرمندان روی صحنه آن به اجرای برنامه بپردازد. اما این فستیوال که تنها دوازده سال از پیدایش آن می گذرد یکی از اولین جشنواره های موزیک دنیاست که توانسته بدون استفاده از هنرمندان سرشناس و قدرتمندی چون «راجر واترز» و «پرینس» هزاران تماشاگر را به خود جذب کند و آن ها را به تماشای هنرمندانی نورسیده ای تشویق کند که زندگی حرفه ای آن ها بیشتر از ۱۰ سال قدمت ندارد!

البته امسال یکی از مشغولیات دست اندرکاران این کنسرت مورد علاقه نسل جوان که هرسال در محوطه چمن کاری شده استادیوم چوگانی در دره «کوچلا» در وسط مناطق کویری کالیفرنیای جنوبی برگزار می شود ، جلوگیری از ورود یواشکی و دزادنه به داخل محل برگزاری فستیوال بوده است. از سوی دیگراین فستیوال که در طول شب تبدیل به یک جشن کامل نور و موسیقی و نمایشگاهی از آثار هنری و مجسمه هایی که با چراغ های رنگارنگ ساخته شده می شود تنها می تواند با خودش مقایسه شود چرا که شبیه به هیچ جشنواره دیگری که پیش از این ها برای شنیدن انواع موسیقی و تماشای هم زمان ده ها گروه روی صحنه های مختلف برگزار شده است نیست.

به همین خاطرهم شاید باید گفت «کوچلا» آغاز پرواز پرتب و تاب یک نسل تازه است و این فستیوال پرطرفدار میان جوانان چه در آمریکا و چه از نقاط دیگر جهان توانسته است بسیاری گروه های گمنام و خانگی را در عرض دهه گذشته به معروفیت جهانی برساند.

گروه «آرکید فایر» Arkaid Fire توانست تنها با دوبار شرکت در «کوچلا» در دو سال پیاپی تعداد هواداران خود را به شمار تازه ای برساند. این گروه برخاسته از شهر «مونترال» کانادا، سال گذشته توانست جایزه «گرمی» بهترین آلبوم سال را از آن خود سازد. اما آن هایی که شاهد اجرای برنامه «آرکید فایر» در روزهای آغاز کار در جشنواره «کوچلا» بودند، از همان نخستین اجرای برنامه آن ها می دانستند که آینده درخشانی در انتظار این گروه است.

پی جی هاروی، خواننده جوان دیگری است که برای نخستین بار، یکشنبه روی صحنه «کوچلا» به اجرای برنامه پرداخت. او می گوید:«اینجا آدم احساس میکنه همه با هم یکی اند. یعنی یک همبستگی و وابستگی عجیبی توی جمعیت موج میزنه. به نظر من وجود هنرمندان قدیمی ترم خیلی مهمه چون انگار اینا درواقع دارن یک سنت قدیمی رو به دست جوونها میسپارن. همه اینجا انگار دارن اطلاعاتشون رو دست به دست می گردونن.»

شاید بسیاری از مردم امروز نتوانند راک «تارزانی» گروه هایی مثل «کینگز آو لیون» Kings of Leone را تحمل کنند و یا موزیک «آرکید فایر» که برای بعضی ها به کر دستجمعی گنگ های خیابانی بیشتر شبیه است را بپذیزند. بعضی ها حتی ممکن است هیپ هاپ پیشتاز«کونیا وست» را هم چندان قبول نداشته باشند اما «کوچلا»ی ۲۰۱۱ بدون شک کهکشان تازه ای بود که ستارگان آن را جوانان امروز تشکیل می دهند. کهکشانی که برای این گردهم آیی به «راجر واترز» یا «پل مک کارتنی» نیازی نداشتند.

«جزبرایس» دانشجوی رشته وکالت از دانشگاه « پپرداین» ساکن «لاگونا بیچ» درحالی که روی علف های محوطه کنسرت نشسته و مشغول مرور درس هایش و گوش دادن به موزیک بود می گفت عاشق گروه «آرت راک» «فولز» Foles است که امسال بیش از پنج بار برای تماشای آن ها به کلاب های مختلف رفته است:« خوب البته خیلی خوبه که آدم پرینس یا مدونا را توی یک همچین جایی ببینه اما میدونید چیه؟ به نظر من تمام جذابیت این کنسرت به اینه که هنرمندانش از هم نسل های خود ما هستند.»

گروه های تازه وارد امسال و هم چنین گروه هایی که در درجه دوم اگروه های معروف تر قرار داشتند نیز به شدت مورد توجه تماشاگران جوان «کوچلا» قرار گرفتند. «بلک کیز، برایت آیز» و «استروکز» و به ویژه یک گروه تین ایجری از «لس آنجلس» به نام «آینده نامعلوم، ولفگنگ پاک همه را بکش» سرو صدای زیادی بین بچه ها بپا کردند. بچه هایی که زحمت گیر کردن توی ترافیک در گرمای کشنده کویر و خوابیدن توی چادرهای کمپ را به خود هموار کردند تا بتوانند بخشی از این برنامه پرانرژی و ارضا کننده با حضور تازه ترین حرکت های موزیک امروز باشند.

گای گاروی، خوانند گروه انگلیسی «البا» می گوید همه علائم نشان از موفقیت های روزافزون فستیوال موزیک و هنر کوچلا دارند. هرچند کنسرت های این گروه در انگلستان استادیوم های بزرگ ورزشی را پرمی کند اما در آمریکا آنچنان که باید شناخته نشده اند:«ما اینجاییم تا شانس خودمونو بین هواداران آمریکایی و کانادایی امتحان کنیم.»

شاید بتوان گفت «کوچلا» تنها فستیوال موزیکی است که انتخاب هنرمندان شرکت کننده در آن توسط برگزارکنندگان براساس فروش بالای صفحه های آن ها نمی باشد.

گاروی در این مورد می گوید:«به نظرم این خیلی عالیه که اینا میرن دنبال بچه های تازه وارد موزیک ..چون باید یادمون باشه که داریم توی دوران اینترنت زندگی می کنیم..ولی خوب درضمن آدم بخودش میگه آیا این گروه های تازه وارد و جوان می تونند کارهایی مثل «لایت مای فایر» Light My Fire جیم موریسون را ارائه بدهند؟ این چیزیه که آینده فقط میتونه به ما نشون بده.»

iran#

بايگانی وبلاگ